بیست و پنجمین سالگرد «خیزش تیرماه 78 دانشجویی» را گرامی می‌داریم. 

آسیبشناسی جنبش دانشجویی در فرایند پسا سرکوب ابر حرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401، همراه با «بررسی راهکار برون‌رفت از انسداد و رکود فعلی جنبش دانشجویی» 

 

فشار همه جانبه دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (به‌خصوص از بعد از سرکوب هولناک ابرحرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401) بر جنبش دانشجویی و دانشگاه‌ها، سبب آن شده است که در این شرایط «هر گونه حرکت اعتراضی در دانشگاه‌ها سر از مجازات و حبس و تعلیق از تحصیل و غیره توسط دادگاه‌های انقلابی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در آورد». لذا، از اینجاست که «جنبش دانشجویی در این شرایط باز وارد فاز رکود شده‌است». به‌طوری‌که در 16 آذر سال 1402 شاهد بودیم که «تنور مبارزه دانشجویی (برعکس سال 1401) بسیار سرد بود» بنابراین، بدین ترتیب است که می‌توان پیش‌بینی کرد که «در 18 تیرماه 1403 مانند 16 آذر 1402، تنور مبارزه در دانشگاه‌ها سرد باشد.»

طبیعی است که در چنین صورتی «بیش از همه وظیفه ما در این شرایط آسیب‌شناسی جنبش دانشجویی می‌باشد» و در رابطه با آسیب‌شناسی جنبش دانشجویی در این شرایط لازم است که عنایت داشته باشیم که «انسداد و رکود سیاسی امروز جنبش دانشجویی بیش هر چیز معلول سرکوب هولناک جنبش دانشجویی در سال 1401 توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد». یادمان باشد که در سال 1388 که جنبش دانشجویی، به‌خصوص از نیمه دوم آن «رهبری جنبش سبز را در دست گرفت (که این رهبری تا عاشورای 1388 در 6 دی‌ماه ادامه داشت) در این مدت، زیر هولناک‌ترین سرکوب توسط ماشین سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای قرار داشتند که همین سرکوب هولناک، به‌همراه شکست جنبش سبز، باعث گردید تا جنبش دانشجویی گرفتار طولانی‌ترین دوران رکود خود (که تا دی‌ماه 96 ادامه داشت) بشوند». که البته از دی‌ماه 96 و در ادامه آن آبان‌ماه 98 و بالاخره ابرحرکت اعتراض ملی ضد استبدادی  1401، باعث گردید تا جنبش به رکود رفته دانشجویی، ققنوس‌وار از دل خاکستر رکود گذشته خود پرواز کند.

علی ایحال، می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که «رکود و اعتلا برای جنبش دانشجویی در طول 83 سال گذشته حیات سیاسی خودش، امری طبیعی می‌باشد». به این معنی که «جنبش دانشجویی پس از هر سرکوب قهرآمیز حکومت‌های شاه و شیخ به رکود رفته و حداکثر تا 10 سال هم این رکود ادامه داشته است و سپس روند رو به اعتلا پیدا کرده است». قابل‌ذکر است که «کنش‌گران جنبش دانشجویی در مدت رکود به‌صورت یک‌طرفه به بازسازی خود می‌پرداختند، که البته این امری غلط می‌باشد. چراکه جنبش دانشجویی هرگز به‌صورت یک‌طرفه با قطع رابطه برون‌ی و پراکسیس سیاسی اجتماعی، نمی‌تواند به بازسازی حرکت خود بپردازد.»

در سال 1401، اگر چه «خیزش اعتراضی ضد استبدادی از 26 شهریور با قتل حکومتی ژینا دختر کردستانی توسط توده‌های بی‌شکل در شهرهای مختلف ایران به‌صورت خودبه‌خود از سر گرفته شد، اما از نهم مهر ماه 1401 به موازات بازگشایی دانشگاه‌ها و مدارس و با اتمام دوران سه ساله تعطیلی کرونایی دانشگاه‌ها، جنبش دانشجویی با حضور تمام‌قد در کنار جنبش معلمان و جنبش زنان و حمایت جنبش کارگران به‌صورت مشخص رهبری آن ابر حرکت اعتراضی ملی ضد استبدادی را در دست گرفتند». لازم به ذکر است که جنبش دانشجویی در تابستان سال 1388، پس از عقب‌نشینی رهبری جنبش سبز، همین وضعیت را تجربه کرده بود. زیرا در آن زمان هم «جنبش دانشجویی با تمام توان خود وارد میدان مبارزه با حزب پادگانی خامنه‌ای شد، و تلاش وافر کرد تا رهبری آن جنبش سبز را در دست بگیرد». اشتباه جنبش دانشجویی در تابستان 88 در این بود که «بر خلاف مشی مبارزه غیر خشونت‌آمیز جنبش سبز، با ورود به عرصه میدانی توسط رادیکالیزه کردن حرکت جنبش سبز اقدام به خشونت‌گرایی گسترده عکس‌العملی در سطح جامعه کرد، که این خشونت‌گرایی جنبش دانشجویی علاوه بر اینکه شرایط برای سرکوب هولناک دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای فراهم کرد، توسط بالا بردن هزینه مشارکت مبارزه، پایگاه اجتماعی جنبش سبز را هم دچار رکود کرد. که بالاخره همین امر باعث گردید که جنبش سبز در عاشورای 88 توسط سرکوب خونین حزب پادگانی خامنه‌ای وارد فاز رکود شد.»

بدون‌تردید اگر جنبش دانشجویی در تابستان 88 «به‌جای خشونت‌گرایی در مبارزه همان مشی غیر خشونت‌آمیز قبلی جنبش سبز را دنبال می‌کرد، علاوه بر اینکه می‌توانست خلأ جانشینی رهبری جنبش سیز را پر کند و علاوه بر اینکه می‌توانست پایگاه اجتماعی جنبش سبز را در میدان مبارزه با حزب پادگانی خامنه‌ای حفظ نماید از همه مهمتر اینکه جنبش دانشجویی می‌توانست حیات رو به اعتلای سیاسی اجتماعی خود را به‌طرف جلو حفظ نماید و دچار رکود و شکست نشود. باز عین همین اشتباه جنبش دانشجویی در جریان قیام 18 تیرماه 78 کرد و در خیزش ضد استبدادی 1401 هم باز گرفتار همین اشتباه شد». معنای این حرف این است که اگر جنبش دانشجویی، «در تیرماه 78 به‌جای برخورد عکس‌العملی با دستگاه سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای تلاش می‌کرد تا به‌جای خشونت‌گرایی عکس‌العملی با حرکت غیر خشونت‌آمیز و پایین آوردن هزینه مشارکت در مبارزه، توده‌های جامعه را بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بسیج کند، نه‌تنها دستگاه‌های سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نمی‌توانستند به‌صورت گازانبری آنها را سرکوب کنند، و نه‌تنها جنبش دانشجویی می‌توانست برای اولین بار همراه با بسیج اجتماعی مردم حرکت توده‌ای فراگیر تکوین یافته از پایین داشته‌باشد از همه مهمتر اینکه جنبش دانشجویی در تیرماه 78 می‌توانست دارای حرکت و مبارزه درازمدت با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بشود و در حداقل زمان سرکوب نشوند» یادآوری می‌کنیم که «عمر قیام جنبش دانشجویی در تیرماه 78 بیشتر از ده روز طول نکشید.»

«در خیزش بزرگ ضد استبدادی 1401 جنبش دانشجویی باز گرفتار همین اشتباه استراتژی شد، چرا که از نهم مهر 1401 که این جنبش به‌صورت همه جانبه وارد میدان ابر حرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401 شد، همزمان جنبش دانشجویی هم در عرصه دانشگاه مبارزه می‌کرد و هم در عرصه خیابان، با این تفاوت که رویکردی که جنبش دانشجویی در عرصه دانشگاه‌ها داشت و مطابق آن قدرت مدیریت تمام‌عیار در دانشگاه‌ها داشت و هیچ نیروی دیگری در مقابل مدیریت آنها وجود نداشت، اما برعکس در استراتژی خیابان، جنبش دانشجویی هرگز نتوانست رهبری حرکت خیزشی با توده بی‌شکل و بدون رهبری درون‌زای تکوین یافته از پایین را به‌دست بیاورد» در نتیجه همین امر باعث گردید تا «حضور جنبش دانشجویی در عرصه مبارزه خیابان، صورت دنباله‌رو از خشونت‌گرایی کنش‌گران توده‌ای بی‌شکل پیدا کند» و از آنجایی که در تحلیل نهایی «حرکت دانشگاه در عرض حرکت خیابان قرار گرفت، این همه باعث گردید که جنبش دانشجویی اگر چه در عرصه دانشگاه موفق عمل کرد، در عرصه خیابان شکست خورد» و برای آنکه حرکت دموکراتیک دانشگاه به حرکت خشونت‌زای خیزشی و بی‌شکل و بی‌رهبر خیابان پیوند دهد، تحت‌تأثیر حرکت خیابان قرار گرفتند، و در شکل حرکت خشونت‌زای خیابانی در آمدند». در نتیجه همین امر باعث گردید «تا جنبش دانشجویی مانند قیام تیرماه 78 و تابستان 88 جنبش سبز، پیشتاز حرکت خشونت‌زای خیزش 1401 بشود.»

پر روشن است که در سرکوب هولناک ابر حرکت 1401 توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «سرکوب جنبش دانشجویی در نوک پیکان سرکوب دستگاه‌های سرکوب‌گر چند لایه‌ای رژیم مطلقه فقاهتی قرار گیرد». باز هم تأکید و تکرار می‌کنیم که «غیر آفت خشونت‌گرایی در حرکت جنبش دانشجویی در 44 سال گذشته»، یکی دیگر از آفت‌هایی که جنبش دانشجویی در این 44 سال در مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم داشته است، اینکه «در عرصه میدانی هرگز به موضوع توازن قوا توجه نداشته و مانند دوران چریک‌گرایی دهه 40 و 50 معتقدند که با قهرمانی پیش‌کسوتان امکان تغییر توازن قوا وجود دارد، نه با به میدان کشانیدن اکثریت عظیم توده‌ها.»

واضح است که همین «رویکرد سکتاریستی نسبت به توده‌های مردم باعث گردیده که جنبش دانشجویی پیوسته قدرت و حرکت خود را مانند چریک مطلق کند، که حاصل این رویکرد آن می‌شود که همیشه موتور کوچک نسبت به موتور بزرگ بی‌اعتنا باشد و هدف اصلی خودشان انقلاب و تحول سیاسی و اجتماعی تنها به‌دست خودشان تحلیل می‌کنند». طبیعی است که «جنبش دانشجویی هر چند هم که گسترده باشند، بدون حضور توده‌ها و بدون تغییر توازن قوا در برابر نیروی سازماندهی شده و تا بن دندان مسلح رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شکست می‌خورد». سرکوب هولناک جنبش دانشجویی در جریان کودتای فرهنگی خمینی در سال 1359 مولود این امر بود که در آن شرایط «توازن قوا به سود خمینی بود، نه به سود جنبش دانشجویی و سازمان‌های سیاسی اعم از مجاهدین خلق و فدائیان خلق و غیره.»

همچنین سرکوب هولناک قیام 18 تیرماه 1378 جنبش دانشجویی باز معلول همین عدم توازن قوا با نیروهای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بود و سرکوب هولناک جنبش دانشجویی در جریان جنبش سبز سال 88 باز معلول همین عدم توازن قوا در عرصه میدانی بود و بالاخره سرکوب هولناک جنبش دانشجویی در جریان ابر حرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401 معلول همین عدم توازن قوا میدانی بود». چقدر خنده آور است که جریان‌های سیاسی خارج‌نشین از راست تا چپ در سال 1401 در جریان ابرحرکت اعتراض ملی ضد استبدادی «بدون در نظر گرفتن توازن قوای میدانی حرکت اعتراضی خیابان و دانشگاه و حتی کارخانه تحت عنوان انقلاب مطرح می‌کردند تا با گل‌آلود کردن آب شرایط برای یارگیری و پیش رفت هدف‌های منطقه‌ای خودشان فراهم کنند». البته فراموش نکنیم که سازمان‌ها و احزاب سیاسی کردستان حتی با اینکه بیش از 16 ماه از سرکوب و رکود خیزش 1401 می‌گذرد، همچنان با عنوان انقلاب ژینا جهت سهم بری بیشتر از آن یاد می‌کنند. اینها فراموش کرده‌اند که «تا زمانی که در عرصه میدانی توازن قوا به سود کنش‌گران سیاسی و بر علیه بالایی‌های قدرت تغییر نکند، طرح ترم انقلاب برای حرکت اعتراضی یک شوخی و فرصت‌طلبی جهت به‌دست آوردن رهبری میدانی است.»

باری، نکته مهمی که در این رابطه قابل توجه است اینکه خشونت در نیروهای سیاسی در طول 44 سال گذشته صورت دوگانه‌ای داشته است:

نخست «خشونتی که از پایین توسط نیروهای سیاسی بر رژیم و یا نیروهای بالایی تحمیل می‌شود». تمام مشی چریکی در سال‌های 40 و 50 در چارچوب همین رویکرد عمل می‌کردند، و ایضا جریان‌های چریک‌گرا و ارتش خلقی در رژیم مطلقه فقاهتی در طول 44 سال گذشته باز در همین چارچوب عمل می‌کنند. آنها بر این باور بوده و هستند که انقلاب و آزادی و عدالت در جامعه از طریق لوله تفنگ چریک حاصل می‌شود، زیرا در رویکرد آنها همگام با خشونت تحمیلی نیروهای مسلح بر بالایی‌های قدرت است که دو مطلق:

1 - ترس مردم از قدرت رژیم.

2 - بی‌اعتمادی توده‌ها به قدرت خودشان شکسته می‌شود، و به موازات شکسته شدن این دو مطلق در جامعه توسط لوله تفنگ چریک، نیروهای اجتماعی و یا توده‌های پایینی جامعه به‌سمت نیروهای خشونت‌گرا و مسلح چریک و ارتش خلقی رو می‌آورند و رهبری آنها را در عمل سیاسی و اجتماعی بر علیه بالایی‌های قدرت می‌پذیرند و از اینجاست که رفته رفته توازن قوا در پایین بر علیه بالایی‌های قدرت به نفع چریک و نیروهای ارتش خلقی تغییر می‌کند.

رویکرد فوق در طول 60 سال گذشته، استراتژی گروه‌های مسلح اعم از مجاهدین خلق و دیگر گروه‌های چریک‌گرا و ارتش خلقی بوده است. برای مثال تحلیل مجاهدین خلق از رویکرد مسلحانه از 30 خرداد 60 الی الان در همین رابطه بوده است. زیرا مجاهدین خلق نه‌تنها انقلاب 57 از آن خودشان می‌دانند، و خمینی و حواریونش غاصب می‌دانند، در هر حال و در هر صورتی خودشان را رهبر انقلاب سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران می‌دانند و در این رابطه هیچ‌گونه حقی برای گروه‌های اجتماعی و جنبش‌های دموکراتیک جامعه ایران قائل نیستند.

خشونت دوم «خشونتی است که از طریق نیروهای سرکوب‌گر و سازمان یافته و تا بن دندان مسلح رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر نیروهای سیاسی و گروه‌های اجتماعی دارای حرکت سیاسی خیزشی و جنبشی از بالا تحمیل می‌شود، تا توسط آن کنش‌گران خیزشی و جنبشی وارد برخورد عکس‌العملی با رژیم بشوند و توسط این خشونت‌گرایی عکس‌العملی است که دستگاه‌های سرکوب‌گر چند لایه‌ای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شرایط برای سرکوب هولناک کنش‌گران خیزشی و جنبشی پیدا می‌کنند». تمامی «خشونت‌گرایی جنبش دانشجویی در طول 44 سال گذشته خشونت‌گرایی عکس‌العملی بر علیه خشونت تحمیلی دستگاه‌های سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است، یعنی چه خشونت‌گرایی در کودتای فرهنگی سال 59، چه خشونت‌گرایی در قیام 18 تیر 78 جنبش دانشجویی، چه خشونت‌گرایی در تابستان 88 جنبش سبز که تا عاشورای 88 ادامه داشت و بالاخره چه خشونت‌گرایی جنبش دانشجویی در جریان ابر حرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401 همه و همه از طریق دستگاه‌های سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر جنبش دانشجویی تحمیل شده‌است» معنای دیگر این حرف آن است که «جنبش دانشجویی هرگز به‌صورت استراتژیک در طول 44 سال گذشته با رژیم وارد خشونت نشده است» و این موضوع باعث شده‌است که بگوییم «تمامی خشونت تحمیلی 44 سال گذشته بر جنبش دانشجویی بسترسازی جهت سرکوب هولناک آنها توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است.»

برای مثال در جریان ابر حرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در راستای سرکوب جنبش دانشجویی بود که از عصر سه شنبه 12 مهر 1401 در دانشگاه شریف دستگاه‌های سرکوب‌گر رژیم به‌صورت همه جانبه وارد سرکوب هولناک دانشجویان دانشگاه شریف شدند و در ادامه این سرکوب خونین و هولناک دانشجویان دانشگاه شریف بود که جنبش دانشجویان دانشگاه شریف عرصه مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از سطح دانشگاه به سطح خیابان کشانیدند و از همان روز سه شنبه 12 مهر 1401 بود که جنبش دانشجویی به حرکت خیابانی ابر خیزش ضد استبدادی پیوستند و متأسفانه با پیوند جنبش دانشجویی و حرکت خیزشی خیابان خشونت خیزشی خیابان وارد جنبش دانشجویی شد که در روز سه شنبه 12 مهر 1401 به‌صورت هولناکی از طرف دستگاه‌های سرکوب‌گر رژیم سرکوب شده‌بودند. مع‌الوصف، از اینجاست که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که «پیوند جنبش دانشجویی با خیزش خیابان در عرصه ابر حرکت 1401 مولود حرکت عکس‌العملی جنبش دانشجویی بود» بنابراین، در آسیب‌شناسی جنبش دانشجویی باید به این آیتم‌ها بیشتر توجه بشود:

الف – عدم سازمان‌یابی درونی و سراسری جنبش دانشجویی.

ب – گرایش به خشونت عکس‌العملی در مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم.

ج - خشونت‌گرایی در مبارزه در خلأ توازن قوا با بالایی‌های قدرت.

باری، بدون شک مبارزه سیاسی اجتماعی جنبش دانشجویی در سال 1401 و در جریان ابر حرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401 بزرگ‌ترین و طولانی‌ترین حرکت جنبش دانشجویی در طول 44 سال گذشته بوده است که از نهم مهرماه تا نیمه دی‌ماه 1401 به‌مدت حدود چهار ماه به‌صورت متوالی ادامه داشته است بعد از آن طولانی‌ترین و بزرگ‌ترین حرکت سیاسی – اجتماعی جنبش دانشجویی در سال 88 و در جریان جنبش سبز بود که از تابستان تا عاشورای 1401 (6 دی‌ماه 1401) به‌صورت «متناوب نه متوالی» ادامه داشته است بعد از آن مهم‌ترین حرکت سیاسی –اعتراضی جنبش دانشجویی قیام 18 تیرماه 78 می‌باشد و بالاخره چهارمین حرکت سیاسی – اعتراضی جنبش دانشجویی در 44 سال گذشته، بازگشت پیدا می‌کند به کودتای فرهنگی خمینی و حواریونش در بهار 1359. با یک نگاه کلی به چهار حرکت بزرگ سیاسی –اجتماعی جنبش دانشجویی در 44 سال گذشته بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌توانیم مشخصه خاص هر یک از اینها را بدین‌تر تیب مطرح کنیم:

1 - در حرکت سیاسی اجتماعی اعتراض کودتای فرهنگی در بهار 1359 جنبش دانشجویی «در رهبری به‌صورت عام و کلی تابع سازمان‌های سیاسی مذهبی و مارکسیستی بودند، که از بیرون جنبش دانشجویی را هدایت می‌کردند و خود جنبش دانشجویی از درون هیچ‌گونه استقلالی در تصمیم گیری نداشتند، که در تحلیل نهایی همین آسیب عامل شکست فراگیر جنبش دانشجویی در جریان کودتای فرهنگی خمینی و حواریونش شد.»

2 - در حرکت سیاسی –اجتماعی اعتراضی یا قیام جنبش دانشجویی در 18 تیرماه 1378، از آنجایی که در آن زمان کنش‌گران جنبش دانشجویی به‌لحاظ رویکردی وابسته به جنبش اصلاح‌طلبان حکومتی تحت رهبری سید محمد خاتمی بودند که در سال 1376 در جریان انتخابات هفتم ریاست جمهوری وارد پاستور شده بود، در نتیجه همین امر باعث گردید که «عامل شکل‌گیری و تکوین قیام 18 تیرماه 1376 از موضوع توقیف روزنامه سلام ارگان جنبش اصلاحات سید محمد خاتمی به‌دست حزب پادگانی خامنه‌ای شروع بشود، لهذا به‌علت بی‌تفاوتی دولت سید محمد خاتمی به سرکوب خونین دانشجویان در کوی امیرآباد دانشگاه تهران و عدم واکنش جدی نسبت به حزب پادگانی خامنه‌ای، اگر چه کنش‌گران قیام 18 تیرماه در ادامه حرکت با جنبش اصلاحات حکومتی سید محمد خاتمی فاصله گرفتند ولی به‌علت خلأ رهبری درون‌زای و ضعف در سازماندهی سراسری شکست خوردند و توسط دستگاه چند لایه‌ای حزب پادگانی خامنه‌ای به‌صورت گازانبری سرکوب شدند.»

3 - مرحله سوم حرکت سیاسی – اجتماعی گسترده جنبش دانشجویی در 44 سال گذشته بر علیه حزب پادگانی خامنه‌ای بازگشت پیدا می‌کند به «جنبش سبز در سال 88، که باز هم مانند قیام 78، کنش‌گران جنبش دانشجویی همچنان در چارچوب همان گفتمان اصلاحات حکومتی این بار به‌جای رهبری سید محمد خاتمی با رهبری میر حسین موسوی حرکت کردند هر چند که از تابستان 88، با عقب‌نشینی رهبری جنبش سبز در عرصه میدانی خود جنبش دانشجویی به‌صورت مستقل حرکت کردند ولی باز هم به‌علت خشونت‌گرایی میدانی و خلأ رهبری درون‌زا و سازماندهی سراسری توسط دستگاه‌های سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای سرکوب شدند.»

4 - چهارمین مرحله از پروسه حرکت سیاسی جنبش دانشجویی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 44 سال گذشته «حرکت اعتراضی سیاسی جنبش دانشجویی در ابر حرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401 می‌باشد که در این مرحله اگرچه جنبش دانشجویی برای اولین با در طول 44 سال گذشته تلاش کرد که به‌صورت مستقل از سازمان‌های و جریان‌های سیاسی داخل و خارج از کشور و مستقل از جناح‌های درونی قدرت حرکت کند، ولی باز هم به‌علت عدم داشتن سازماندهی سراسری و رهبری درون‌زای تکوین یافته از پایین اگر چه توانست بیش از چهار ماه به‌صورت متوالی مبارزه همه جانبه دانشگاهی و خیابان داشته‌باشد، ولی همین آفات باعث شکست جنبش دانشجویی گردید» که البته از آنجایی که در طول چهار ماه حیات ابر حرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401، «موتور اصلی این ابر حرکت جنبش دانشجویی بود، پر روشن است که با سرکوب هولناک جنبش دانشجویی توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم موتور ابر حرکت اعتراض ملی ضد استبدادی 1401 هم خاموش شد.»

نگاهی کلی همراه با آسیب‌شناسی به چهار مرحله پروسه حرکت اعتراضی و سیاسی جنبش دانشجویی در 44 سال گذشته، آفت‌های مشترک چهار مرحله فوق را می‌توان این‌چنین فرموله کرد:

الف – در تمامی این چهار مرحله عامل اصلی شکست و سرکوب جنبش دانشجویی (توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم،) عدم سازماندهی سراسری و خلأ رهبری درون‌زای تکوین یافته از پایین بوده است.

ب – در هیچ مرحله از چهار مرحله فوق جنبش دانشجویی نتوانست در عرصه میدانی توازن قوا به سود پایینی‌های جامعه تغییر بدهد، در نتیجه همین امر باعث گردید که جنبش دانشجویی در چهار مرحله به‌صورت یک‌طرفه توسط نیروهای رژیم مطلقه فقاهتی که سازماندهی کامل دارند و تا بن دندان هم مسلح می‌باشند سرکوب بشوند.

ج – رادیکالیزه کردن حرکت به‌صورت عکس‌العملی و خشونت‌گرایی سومین مشخصه مشترک چهار مرحله مبارزه جنبش دانشجویی بوده است. یادمان باشد که در این رابطه در مقایسه جنبش دانشجویی با جنبش معلمان از سه مشخصه مشترک چهار مرحله فوق صورتی برتر دارد، چراکه جنبش معلمان حداقل از انتخابات دوم شیخ حسن روحانی در سال 1396، هم به‌لحاظ تشکیلاتی داری سازماندهی فراگیر بودند و هم به‌لحاظ رهبری از رهبری درون‌زا برخوردار بوده‌اند و هم به‌لحاظ خشونت‌زدایی در حرکت کاملاً عکس جنبش دانشجویی عمل کرده‌اند و توسط همین کاهش هزینه مشارکت در مبارزه برای کنش‌گران، جنبش معلمان توانسته‌است حداقل به بسیج معلمان و بازنشستگان حول حرکت خود دست پیدا کند و برای اولین بار توانسته‌است در رابطه با اهداف خود، رژیم را وادار به عقب‌نشینی کند.

د - از همه مشخصات مشترک چهار مرحله حرکت جنبش دانشجویی مهمتر اینکه «جنبش دانشجویی در چهار مرحله فوق پس از سرکوب و شکست وارد فرایند رکود شده‌است». آنچه جای تأسف است اینکه در دوران رکود، جنبش دانشجویی به‌دنبال آسیب‌شناسی جدی حرکت خود و ترمیم شکاف ضعف‌های خودشان از جمله سازماندهی سراسری و دستیابی به رهبری دینامیک و دموکراتیک درون‌زا نبوده است، و همین امر باعث گردیده است که «به‌مرور زمان با اعتلای دوباره جنبش دانشجویی ضعف‌های گذشته پیچیده‌تر بشود». بر این مطلب بیافزاییم که رژیم مطلقه فقاهتی در 45 سال عمر خود بر پایه «تحلیل مشخصی که از جنبش دانشجویی داشته است پیوسته از کانال خلأ سازماندهی سراسری و خلأ رهبری درون‌زا دینامیک و دموکراتیک جنبش دانشجویی را مورد تاخت و تاز قرار داده است و دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی رژیم در جریان سرکوب سیستماتیک جنبش دانشجویی پیوسته تلاش کرده‌اند تا از سازمان‌یابی سراسری و دستیابی جنبش دانشجویی به رهبری درون‌زا و دینامیک و دموکراتیک جلوگیری نمایند، استفاده از حربه‌های اخراج و تصفیه دانشجویان سیاسی و ستاره‌دار کردن و دستگیری و زندان و غیره همه و همه در راستای مقابله با همین موضوع بوده است.»

یادمان باشد که «آنچه که می‌تواند باعث گارانتی شدن حیات جنبش دانشجویی و باعث دستیابی به مبارزه درازمدت بشود، پیوند مبارزاتی جنبش دانشجویی با جامعه و جنبش‌های دموکراتیک دیگر مثل جنبش معلمان، کارگران، زنان و غیره می‌باشد که بدون‌تردید لازمه دستیابی جنبش دانشجویی به این مهم همان دستیابی به سازمان‌یابی دینامیک و دموکراتیک و سراسری می‌باشد نه چیزی دیگر» پرهیز از «خشونت‌گرایی در مبارزه و تلاش در جهت کاهش هزینه مشارکت در مبارزه مهم‌ترین تاکتیک‌های محوری هستند که جنبش دانشجویی می‌تواند به پایگاه اجتماعی گسترده برساند». عنایت داشته باشیم که «جنبش دانشجویی بدون پایگاه اجتماعی گسترده، هرگز نمی‌تواند حتی مبارزه طولانی جهت تغییر توازن قوا در عرصه میدانی داشته‌باشد.»

بزرگ‌ترین اشتباه گفتمان چریکی و ارتش خلقی که مدت نزدیک به شش دهه است که جامعه ایران زمین گیر کرده است، این است که «به جامعه و جنبش دانشجویی تحمیل و تزریق و تبلیغ کرده و می‌کنند که تغییر توازن قوا از طریق لوله تفنگ چریک حاصل می‌شود نه غیر از این». فراموش نکنیم که چه در دوران شاه و چه در دوران شیخ، «جهت به سکتاریست کشاندن جنبش‌های سیاسی پیوسته تلاش می‌کردند تا با سرکوب قهرآمیز بیشتر هزینه مبارزه برای توده‌ها را بیشتر کنند.»

پاسخ به سؤال «چه باید کرد؟» جنبش دانشجویی در این شرایط رکود، اینکه باید عنایت داشته باشیم که جنبش دانشجویی در 44 سال مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در چهار مرحله مبارزه که فوقا مطرح کردیم و دوران رکود بعد از آن همیشه «با اعتلای حرکت سیاسی و اجتماعی گروه‌های مختلف جامعه ایران بوده است که جنبش دانشجویی توانسته‌است، از رکود خارج بشود و به اعتلای مبارزه خود دست پیدا کند» معنای دیگر این حرف آن است که «برای خروج جنبش دانشجویی از رکود حاکم باید شرایط برای اعتلای حرکت اجتماعی فراهم کنند.»

پایان

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری