پنج سال ازعمر نشر مستضعفین گذشت در آستانه ششمین سال زندگی نشر مستضعفین - قسمت سوم
منظومه معرفتی پنج ساله نشر مستضعفین، در آینه منظومه معرفتی 10 ساله شریعتی و 38 ساله آرمان مستضعفین
ه – پنج سال حرکت آرمان مستضعفین (55 تا 60) در ترازوی پنج سال حرکت شریعتی (47 تا 51) : برای آسیبشناسی دوران پنج ساله حرکت آرمان مستضعفین (55 تا 60) باید نخست به این کلید واژه حرکت آرمان مستضعفین در پنج ساله 55 تا 60 توجه داشته باشیم که در سال 55 زمانیکه ما میخواستیم این حرکت را استارت بزنیم مانیفست حرکت خودمان را همان اصلی میدانستیم که شریعتی در درسهای 39 و 40 اسلامشناسی ارشاد، چند روز قبل از بستن حسینیه ارشاد مطرح کرده بود و آن اصلی که شریعتی در مقدمه این درسها مطرح کرد این بود که:
«من ارزش چند نفر انگشت شماری که توان تولید فکری داشته باشند بر کل اعضای چند هزار نفری کلاسهای اسلامشناسی بیشتر میدانم» قابل توجه است که این سخن را شریعتی در آبانماه سال 51 قبل از بسته شدن حسینیه ارشاد مطرح میکند که معنا و مفهوم زمان طرح این اصل از طرف شریعتی آن است که این اصل حاصل تمام تجربه مبارزه 20 ساله شریعتی میباشد، چراکه شریعتی در زمان طرح این اصل که آخر درسهای اسلامشناسی ارشاد بود به این حقیقت رسیده بود که تنها با حضور فیزیکی او جنبش ارشاد در داخل و خارج کشور استمرار دارد و قطعا با دستگیری او این جنبش به ورطه رکود و خمود گرفتار خواهد شد و این همان موضوعی بود که بیش از هر چیز شریعتی از آن بیم داشت، چراکه شریعتی از بعد بایکوت کردن حسینیه ارشاد توسط شیخ مرتضی مطهری در سال 49 و رفتن تمامی حامیان روحانی طرفدار مطهری از ارشاد به مسجد الجواد میدان 7 تیر - یا میدان 25 شهریور آن زمان - کوشید در خلاء مطهری و حامیانش حسینیه ارشاد را به صورت برنامه ریزی شده پیش ببرد و صد البته هدف شریعتی از برنامه ریزی حرکت حسینیه ارشاد بعد از رفتن مطهری در سالهای 50 و 51 (که سهم خود او در این رابطه کلاسهای چند هزار نفری «تاریخ ادیان» و «اسلامشناسی ارشاد» بود که از اردیبهشت سال 50 شروع شد) این بود که بتواند افرادی پرورش بدهد که توان تولید فکر داشته باشند.
ولی زمانیکه در نیمه دوم سال 51 شریعتی دریافت که توسط تشکیلات برنامه ریزی شده ارشاد در طول دو سال 50 و 51 حتی چند نفر انگشت شمار کادری که توانائی تولید فکر کردن داشته باشد از ارشاد شریعتی متولد نشده است تا در غیبت او بتوانند خلاء فیزیکی او را در هدایتگری جنبش ارشاد پر کند، این موضوع باعث شده بود تا در نیمه دوم سال 51 به صورت دغدغه عمده شریعتی در آید چراکه آنچنانکه در پایان کنفرانس «قاسطین و ناکثین و مارقین» (در آبانماه سال 51) مطرح کرد او میدانست که ساواک ضد خلقی رژیم پهلوی بزودی حسینیه ارشاد را میبندد و با بستن شدن حسینیه ارشاد جنبش ارشاد شریعتی در غیبت او به رکود و خمود گرفتار خواهد شد، چراکه شریعتی از اواخر تابستان 51 به این امر واقف شده بود که در غیبت او کسی نیست یا جریانی نیست که بتواند جنبش ارشاد را هدایتگری کند. به عبارت دیگر شریعتی در نیمه دوم سال 51 به این حقیقت واقف شده بود که جنبش ارشاد او به دو چیز پیوند حیاتی پیدا کرده است یکی خود شریعتی، دوم ساختمان حسینیه ارشاد، در غیبت این دو موضوع کشتی جنبش ارشاد به گل خواهد نشست. البته خود ساواک ضد خلقی شاه هم به این حقیقت دست پیدا کرده بود که جنبش ارشاد به شریعتی و ساختمان حسینیه ارشاد متکی میباشد و بی این دو، این جنبش نمیتواند به حیات خود ادامه بدهد، لذا در این رابطه بود که فورا تصمیم گرفتن که در آبانماه 51 حسینیه ارشاد را ببندد و با گروگان گرفتن استاد محمد تقی شریعتی زمینه دستگیری شریعتی را فراهم کردند که بالاخره بعد از چند ماه فراری و در بدری، شریعتی مجبور شد جهت رهائی استاد محمد تقی شریعتی خود را به ساواک معرفی کند که البته ساواک ضد خلقی شاه حتی بعد از معرفی شریعتی حاضر نشد استاد محمد تقی شریعتی را آزاد کند.
به هر حال گرچه شریعتی در مدت قبل از دستگیری و بعد از بستن حسینیه ارشاد توسط نامههائی که به مرحوم همایون و مرحوم ناصر میناچی بنیانگزاران حسینیه ارشاد مینوشت جهت ایجاد انگیزه در آنها از استمرار حرکت ارشاد سخن میگفت و حسینیه ارشاد را بنیاد یک حزب اعلام میکرد که با بستن آن درهای حسینیه ارشاد در دورترین روستاهای ایران باز شده است، اما واقعیت و باور شریعتی غیر از این بود چراکه شریعتی در دوران فراری به درستی به این حقیقت واقف شده بود که بدون او نهضت ارشاد به رکود و خمود گرفتار خواهد شد و شاید یکی از مهمترین دستاوردهای تجربی نهضت ارشاد شریعتی که تا این زمان آسیبشناسی نشده است همین شکست شریعتی در پرورش کادرهای مجرب هدایتگری که توان تولید فکر داشته باشند بود و صد البته موسسین آرمان مستضعفین در تابستان 55 بدون آسیبشناسی شکست شریعتی در کادرسازی بر پایه همان هدف تحقق نیافته شریعتی که پرورش افرادی دارای توان تولید فکری بود، کار خود را شروع کرد که به علت اینکه موسسین آرمان مستضعفین آسیبشناسی بن بست نهضت ارشاد شریعتی نکرده بودند، آرمان مستضعفین گرفتار همان ورطهائی شد که قبلا نهضت ارشاد شریعتی گرفتار آن شده بود، چراکه آرمان مستضعفین در تابستان 55 هدف تاکتیکی و مرحله اول خود را پرورش کادر همه جانبه تعریف کرد که البته تعریفی که موسسین آرمان مستضعفین برای کادر همه جانبه در آن زمان داشتند - با تاسی از تعریف شریعتی - کادر را فردی میدانستند که توان تولید فکر کردن داشته باشد و از آنجائیکه در راستای تعیین مکانیزم و پروسه پرورش چنین کادری دوباره میخواستند در کانتکس همان پروسه سوبژکتیوی ارشاد شریعتی که عبارت بود از تشکیل کلاسهای مختلف از «اسلام شناسی» و «تاریخ ادیان» خود شریعتی گرفته تا آموزش عربی و قرآن توسط حتی اساتید لبنانی و آموزش مکتبهای جامعهشناسی توسط دکتر توسلی و حتی آموزش خطابه و سخنوری توسط مرحوم صدر بلاغی و آموزش نقاشی توسط میرحسین موسوی و غیره به پرورش کادر همه جانبه دست پیدا کنند؛ لذا در این رابطه بود که موسسین آرمان مستضعفین در تابستان 55 جهت تدوین پلاتفرم پرورش کادر همه جانبه که همان انسانی بود که میتوانست تولید فکر کند اقدام به تنظیم یک پلاتفرم تشکیلاتی در کانتکس همان کلاسهای شریعتی کردند که این پلاتفرم آرمان مستضعفین عبارت بودند از:
1 - تنظیم یک لیست از اسامی کتابهای مذهبی و غیر مذهبی که در راس آنها کتابهای شریعتی و اقبال لاهوری قرار داشت، جهت مطالعه افراد جذب شده در مسیر بسترسازی ذهنی فرد جذب شده. البته مکانیزم تعیین شده برای مطالعه کتابهای فوق به این ترتیب بود که کتاب به همراه نوار صوتی مربوطه تحویل فرد داده میشد و از فرد درخواست میشد تا سوالهای خودش را تنظیم کند و بعدا طی جلساتی دو نفره به سوالات مشارالیه پاسخ داده میشد و در کانتکس طرح سوالات از کتابهای معین شده موسسین آرمان مستضعفین فهم میکردند که فرد جذب شده تا چه اندازه پتانسیل ارتقا و اعتلای فکری و نظری که همان معیار کادر همه جانبه از نظر موسسین و شریعتی بود، دارا میباشد. پس از اینکه مرحله اولیه لیست مطالعه به انجام میرسید موسسین، فرد مزبور را به کلاسهای مقدماتی اولیه که توسط دکتر حسن توانانیان فرد و دکتر پیمان و دکتر نمازی و استاد رضا اصفهانی و... به صورت خصوصی و فردی برنامه ریزی شده بود، هدایت میکردند و در این کلاسها موسسین آرمان مستضعفین پتانسیل نظری فرد جذب شده در عرصه مطالعه جمعی به دست میآوردند و پس از ارزیابی پتانسیل فرد جذب شده در این مرحله دوم، پروسه نظری بود که موسسین اقدام به غربالگری و گزینش میکردند و پس از غربالگری فرد جذب شده را توسط کلاسهای:
الف – فلسفی و کلامی بر روی کتاب «بازسازی فکر دینی» اقبال.
ب - «اسلام شناسی» فقط درسهای 1 و 2 و «شیعه حزب تمام» شریعتی.
ج – مطالعه مستمر روزنامههای یومیه و جمع بندی سیاسی روزانه مقالات داخلی و خارجی.
د - تعیین موضوعهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی توسط موسسین و تکلیف جهت مطالعه و تنظیم گزارش بوسیله فرد جذب شده پروسهائی بود که موسسین آرمان مستضعفین جهت پرورش کادر با تاسی از پلاتفرم شریعتی در ارشاد سالهای 49 تا 51 پس از خلع ید از شیخ مرتضی مطهری، آموزش نظری و ذهنی و سوبژکتیوی میدادند.
با یک نگاه کلی به این دو پلاتفرم کادرسازی شریعتی و آرمان مستضعفین:
اولا تفاوت این دو پلاتفرم در شکل جمعی شریعتی و صورت فردی و هستهائی و تشکیلاتی آرمان مستضعفین، همچنین تدوین سیر مطالعات از تئوریسینها توسط موسسین آرمان مستضعفین به جای کلاسهای روزمره ارشاد شریعتی و درخواست از افراد جذب شده جهت مطالعه فردی و دو نفره جهت طبقه بندی و مطرح کردن سوالهای کلامی، فلسفی، تئوریک، قرآنی، نهج البلاغه، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... خود میباشد.
ثانیا وجه تشابه دو پلاتفرم کادرسازی شریعتی و آرمان مستضعفین این بود که جوهر هر دو پلاتفرم کادرسازی یک جوهر نظری و ذهنی و سوبژکتیوی بود، چراکه مطابق این دو پلاتفرم کادرسازی ارشاد شریعتی و آرمان مستضعفین با این نردبان نظری، افرادی بستر ارتقاء و اعتلای تشکیلاتی در نهضت ارشاد شریعتی و تشکیلات آرمان مستضعفین پیدا میکردند که توانائی ذهنی و نظری و سوبژکتیو بیشتری داشتند که معنی و مفهوم این امر این میشد که خروجی نهائی چنین پروسهائی تفوق تئوریسینها بر پراتیسینها، یا به عبارت دیگر توفق و برتری و هژمونی ذهن بر عین، یا برتری تشکیلات عمودی بر تشکیلات افقی بود و این آفت بزرگترین عامل بحران ساز و رکود آفرین نهضت ارشاد شریعتی در سالهای 51 به بعد و تشکیلات آرمان مستضعفین در سالهای 59 و 60 گردید، چراکه آنچنانکه شریعتی در کنفرانس «استحمار» خود در دانشگاه الزهراء در مهر ماه سال 51 چند روز مانده به تعطیلی ارشاد توسط ساواک ضد خلقی رژیم دسپاتیزم پهلوی مطرح کرد، بزرگترین آفت پیشگام مستضعفین یا به قول معلم کبیرمان شریعتی بزرگترین آفت روشنفکری، اشباع یا اغناء ذهنی میباشد که این اشباء و اغناء «ام الافات» حرکت تشکیلاتی و حرکت شریعتی و حرکت آرمان مستضعفین بود، چراکه فرق یک ارشادی یا یک آرمانی - که خروجی نهائی پلاتفرم دو گانه فوق میباشد - با یک تئوریسین تشکیلاتی و هدایتگری عملی و اجتماعی در این است که از آنجائیکه یک ارشادی شریعتی و یک آرمانی آبشخور ذهنی خود را در کتابهای کتابخانه و کنفرانسها و پلمیکهای نظری دنبال میکردند، علاوه بر اینکه او به لحاظ ذهنی خودش را برتر از جن و انس میداند هرگز به نقطه تعیین کننده نهائی به لحاظ مطالعه کتب نظری نمیرسد و پیوسته مانند مریض استسقائی دنبال خوردن آب بیشتر میباشد. البته دلیل اصلی این مرض یا بیماری آن است که یک ارشادی یا یک آرمانی هرگز دنبال مابه اذاء خارجی اندیشهائی که در ذهن دارد نیست و لذا خود برف انبار کردن مطالعات ذهنی و نظری برای او هدف میشود و ارزش او به تعداد کتابی است که مطالعه کرده یا به مدرک تحصیلی است که صاحب شده نه به پتانسیل او در هدایتگری عملی و مدیریت برنامهائی در عرصههای تشکیلاتی و اجتماعی و صنفی و سیاسی به صورت ابژکتیو.
این است که خروجی نهائی یک کادر ارشادی شریعتی یا کادر آرمان مستضعفین یک کاریکاتوری است که سرهای بزرگ دارند اما دستهائی کوتاه و لاغیر، چراکه هیچ رابطهائی بین این دستها و سرها یا مغزها وجود ندارد. برای یک ارشادی شریعتی یا یک آرمانی هرگز مطالعه واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بسترساز حرکت اجتماعی در کانتکس جنبشهای سه گانه اجتماعی و کارگری و دموکراتیک به عنوان یک کتاب قابل مطالعه مطرح نمیباشد و به قول سیدجمال اسدآبادی سی سال شبانه روز پای یک چراغ نفت سوز تا صبح کتابهای عهد بوق مطالعه میکند، یکبار از خود نمیپرسد که مکانیزم روشنی بخش این چراغ نفتی چه میباشد. به عبارت دیگری برای یک ارشادی شریعتی و یا یک آرمانی ناب مستضعفین هرگز واقعیتهای ابژکتیو اجتماعی و اقتصادی و تشکیلاتی و حتی خصلتی و فردی و کاراکتری و تیپولوژی خودش به عنوان یک موضوع قابل مطالعه مطرح نیست بلکه بالعکس از نظر او واقعیتهای علمی همانی است که با مطالعه سوبژکتیو کتابها درون کتابخانه یا اینترنت حاصل میشود.
در همین رابطه است که شما همین الان اگر به خبرنامه نشر مستضعفین که مهمترین رکن سیاسی اجتماعی این نشریه الکترونیکی است مراجعه کنید به خوبی درمییابید که بیش از 90% این اخبار جنبه توزیعی خبری دارد که از سایتها این و آن اخذ شده است چرا؟ دلیل آن این است که برای یک آرمان مستضعفینی یا یک ارشاد شریعتی یا یک نشر مستضعفینی خود خبر به عنوان یک موضوع سوبژکتوی یا نظری دارای ارزش میباشد، نه تولید یا توزیع خبر. طبیعی است که اگر آبشخور خبر به جای خود خبر، دارای ارزش بشود برای یک آرمانی یا ارشادی یا نشر مستضعفینی ارزش یک مثقال تولید خبر از یک خروار توزیع خبر بیشتر خواهد بود، چراکه این تولید خبر است که حرکت آفرین میباشد نه توزیع خبر، که کاری ذهنی و روشنفکرانه و هویتی خواهد بود. خلاصه اینکه اگر در این رابطه بخواهیم مقایسهائی بین حرکت موسسین آرمان در سالهای 55 تا 60 با حرکت ارشاد شریعتی در سالهای 49 تا 51 بکنیم، میتوانیم بگوئیم که پروسه کادرسازی آرمان مستضعفین همان پروسه کادر سازی شریعتی در سطح یک تشکیلات محدود بود.
البته در فاز دوم حرکت برونی آرمان مستضعفین که از اردیبهشت 58 پس از آزادی از زندان معلول ترورهای کور فرقان صورت رسمی و اجتماعی و برونی به خود گرفت، باز با همان نگاه و دیدگاه و عینک سالهای 55 تا 58 موسسین آرمان حرکت خود را برونی کردند چراکه آنها میخواستند باز توسط یک حرکت یک طرفه سوبژکتیوی و سلطه و هژمونی تشکیلات عمودی پیشگام مستضعفین بر تشکیلات افقی جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری به هدایتگری جنبش اجتماعی و جنبش کارگری و جنبش دموکراتیک درون جامعه بپردازند که حاصل همه اینها اینکه آرمان مستضعفین در دو فاز درونی و برونی که مدت 5 سال طول کشید (55 تا 60) گرفتار همان بیماری و دردی بشود که شریعتی در نهضت ارشاد سالهای 49 تا 51 و پس از بستن ارشاد گرفتار آن شد. بنابراین در این رابطه است که آرمان مستضعفین در سالهای 60 تا 88 جهت بازسازی حرکت مجدد خود مجبور گردید که قبل از هر چیز دست به بازشناسی توسط یک کالبد شکافی عمیق و یا یک آسیبشناسی جدی از بن بست نهضت ارشاد شریعتی پس از دستگیری شریعتی و بستن ارشاد تا بحران فراگیر تشکیلاتی آرمان مستضعفین در سالهای 59 تا 60 بزند، چراکه این آسیبشناسی و بازشناسی برای آرمان یک نبش قبر نمیباشد بلکه تهیه تنها ره توشه برای آینده نشر مستضعفین است.
و – آسیبشناسی نهضت پنج ساله ارشاد شریعتی (47 تا 51) و حرکت پنج ساله آرمان مستضعفین (55 تا 60) در دو فاز درونی و برونی:
1 - اشکال اول شریعتی و آرمان مستضعفین: اشکال اول شریعتی که بعدا اشکال محوری موسسین آرمان مستضعفین هم شد تعریف کادر همه جانبه بود، چراکه در اندیشه شریعتی تا آبانماه 51 یعنی زمان بسته شدن ارشاد آنچنانکه در درسهای 39 و 40 اسلامشناسی ارشاد در نیمه دوم سال 51 مطرح کرد، تعریف کادر همه جانبه عبارت بود از فردی که توان تولید فکر داشته باشد. البته این تعریف شریعتی از کادر همه جانبه نشات گرفته از استراتژی خود شریعتی بود چراکه شریعتی در تبیین استراتژی خودش با تاسی از ولتر و روسو استراتژی خودش را وادار کردن جامعه به تفکر میدانست و از نظر او از زمانیکه جامعه توان تفکر کردن پیدا بکند همه مشکلات حل میشود و لذا در این رابطه رسالت پیشگام مستضعفین تنها تا زمانی است که جامعه به فکر کردن عادت کند. یعنی از نظر شریعتی از زمانیکه جامعه عادت به فکر کردن پیدا بکند، همه چیز تمام است، زیرا چنین جامعه نه مقهور استبداد میشود و نه مغلوب استحمار نو و کهنه و نه مصلوب استثمار طبقاتی؛ لذا در این رابطه بود که شریعتی در راه تحقق چنین استراتژی راهی جز این نداشت که کادر همه جانبه را فردی تعریف کند که توان تولید فکر داشته باشد زیرا تنها فردی که توان تولید فکر داشته باشد میتواند جامعه را به فکر کردن وادار کند. بنابراین اشکال عمده شریعتی در این رابطه تبیین استراتژی شریعتی بود چراکه بر پایه این تبیین شریعتی از استراتژی خود بود که شریعتی گرفتار اشتباه در تعریف کادر و اشتباه در پلاتفرم کادرسازی و اشتباه در تکیه استراتژیک بر گروه اجتماعی دانشجویان به جای طبقه کارگر و جنبشهای اجتماعی و دموکراتیک شد و البته بر پایه این تعریف سوبژکتیو از استراتژی بود که بین شریعتی و علامه اقبال لاهوری در تبیین استراتژی اختلاف ایجاد شد، چراکه از نظر علامه محمد اقبال لاهوری استراتژی پیشگام مستضعفین میبایست در راستای وادار کردن جامعه به تعیین سرنوشت خودشان به دست خودشان میباشد.
خدا آن ملتی را سروری داد /که تقدیرش بدست خویش بنوشت
به آن ملت سر کاری ندارد /که دهقانش برای دیگری کشت
طبیعی است که از نظر علامه محمد اقبال لاهوری جامعهائی که عادت بکند تا سرنوشت خودش را به دست خودش تعیین کند قطعا چنین جامعهائی قبل از کسب تعیین سرنوشت خود به دست خود، به مرحله فکر کردن رسیده است. به عبارت دیگر تفاوت استراتژی علامه محمد اقبال با استراتژی شریعتی در این است که شریعتی یک تبیین سوبژکتیوی و ذهنی از استراتژی داشت، در صورتی که اقبال یک تبیین ابژکتیوی و واقع گرایانه و عملی از استراتژی دارد و در کانتکس این تبیین سوبژکتیوی از استراتژی توسط شریعتی بود که او برعکس علامه محمد اقبال لاهوری گرفتار انحراف در تعریف تکیه گاه استراتژی که از نظر او گروه اجتماعی دانشجویان میباشد، همچنین انحراف او در تعریف کادر همه جانبه و انحراف او در تعریف مکانیزم پلاتفرم پرورش و تربیت کادر همه جانبه شد.
البته طرح این موضوع به معنای حمایت همه جانبه و تائید صد در صد استراتژی علامه محمد اقبال نیست، برعکس استراتژی اقبال هم مانند استراتژی شریعتی از ضعفهای خاص خودش برخوردار بود که بعدا به شرح آن خواهیم پرداخت. بنابراین ریشه اصلی بحران اندیشه شریعتی بازگشت پیدا میکند به تبیین او از استراتژی که بر پایه این انحراف در تبیین استراتژی بود که شریعتی گرفتار انحراف در تبیین و تعیین تکیه گاه استراتژی یعنی دانشجویان و تعریف کادر و تعریف پروسس کادرسازی شد. خلاصه اینکه اگر موسسین آرمان مستضعفین در سال 55 میتوانستند استراتژی علامه اقبال لاهوری را با استراتژی شریعتی ترکیب کنند موفقیتی به مراتب بیش از آنچه که بدست آوردند صاحب میشدند، چراکه ترکیب استراتژی تعیین سرنوشت اقبال با استراتژی توان فکر کردن شریعتی باعث میگردید تا آرمان مستضعفین دیروز و نشر مستضعفین امروز جهت به فکر واداشتن جامعه بر زندگی مادی آنها به صورت کنکریت تکیه کند نه به صورت ذهنی و سوبژکتیو، که این تغییر رویکرد باعث میشد تا آرمانی دیروز و نشر مستضعفینی امروز به جای اینکه گم شده خود را در ناکجاآباد کتابها و ذهنیت جستجو کند، به سراغ جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری برود. ماحصل اینکه:
الف - آنچه میتوان به عنوان یک تعریف از کادر همه جانبه از اندیشه شریعتی بیرون کشید اینکه کادر عبارت است از فردی که توان تولید فکر داشته باشد.
ب - شریعتی این تعریف از کادر در راستای استراتژی به فکر وادار کردن جامعه به تاسی از ولتر و روسو بدست آورده بود، چراکه آنچنانکه بارها به نقل قول از ولتر و روسو مطرح میکرد «به مردم را ه نشان ندهید، فکر کردن بیاموزید خود راه خود را پیدا خواهند کرد» استراتژی خودش را در به فکر وادار کردن مردم تعریف میکرد همین و بس.
ج - در راستای این استراتژی به فکر وادار کردن جامعه بود که کادر را فردی تعریف میکرد که توان تولید فکر داشته باشد، چراکه از نظر شریعتی تنها کسی میتواند چگونه فکر کردن به تودهها بیاموزد که خود توان تولید فکر داشته باشد.
د - اشکال شریعتی و بعدا آرمان در این رابطه در این بود که خود موضوع تولید فکر به صورت یک موضوع ابژکتیو و کنکریت نگاه نمیکردند بلکه از زاویه عام و کلی و مجرد و سوبژکتیوی به موضوع فکر نگاه میکردند و همین عام نگری و کلی بینی و مجرد اندیشی موضوع فکر بود که باعث میشد که آنها نیازی به تعریف موضوع فکر و تولید فکر پیدا نکنند، یعنی خود را در برابر این سوال قرار ندهند که «کدام فکر؟» یا اینکه «فکر در باب چه؟» زیرا تا زمانی که ما به موضوع فکر به صورت مشخص و کنکریت نگاه نکنیم، نمیتوانیم خود را در برابر سوال «کدامین فکر؟» قرار دهیم و لذا طبیعی است که وقتی ما با عینک کلی و عام و مجرد به فکر نگاه کردیم باید پاسخ منطقیون و فلاسفه به مکانیزم فکر کردن و مکانیزم تولید فکر بدهیم و همین انحراف باعث میشود که پاسخ دادن به مکانیزم کسب چنین فکری یک پاسخ سوبژکتیو باشد و این پاسخ سوبژکتیو فکر کردن است که ما را نسبت به محیط خودمان که تعیین کننده تمامی پراتیک ما میباشد بیگانه میکند.
ه - لذا اگر شریعتی و بعدا آرمان با تکیه بر فکر مشخص و کنکریت کادر را تعریف میکردند و استراتژی خود را تبیین میکردند، فورا پس از طرح موضوع فکر در اندیشه خود، از خود میپرسیدند «کدام فکر؟» یا «کدامین تولید فکر کردن؟» در پاسخ به این سوال است که تنها جوابی که شریعتی و بعدا آرمان میتوانست بدهد، اینکه تولید کردن آن فکری که بتواند بسترساز اعتلای جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری در مراحل مختلف اجتماعی تاریخی ایران باشد.
ادامه دارد