سلسله درسهای شناخت نهجالبلاغه
نهجالبلاغه علی قرآن ناطق، تنها متدولوژی جهت فهم تطبیقی قرآن متنی - قسمت اول
الف – چه نیازی به شناخت نهج البلاغه؟ آنچنانکه قبلا مطرح کردیم، نهجالبلاغه برعکس قرآن و صحفیه سجادیه - که در همان قرن اول هجری به صورت مکتوب درآمدند - تا قرن چهارم که توسط سید شریف رضی جمع آوری و مدون شد صورتی پراکنده و حتی بعضا غیر کتبی و ذهنی داشته است و از آنجائیکه سید شریف رضی یک فرد شاعر و ادیب بود معیاری که او برای گزینش خطبهها و نامهها و حکم امام علی در نظر گرفته است فصاحت و بلاغت کلام بوده است، لذا سید رضی به صورت گزینشی در میان خطبهها و کلام و نامههای امام علی، آن دسته که از بلاغت و فصاحت بیشتر برخوردار بودهاند انتخاب کرده است تازه در میان آن دسته از خطبهها و نامهها و کلام قصار گزینشی باز گاها قطعاتی از آن خطبهها و نامهها و حکم که از بلاغت بیشتر برخوردار بودهاند توسط سید رضی انتخاب شدهاند نه تمام آنها؛ لذا در این رابطه است که:
اولا تمام خطبهها و نامهها و حکم امام علی توسط سید رضی در نهجالبلاغه جمع نشدهاند.
ثانیا سیدرضی در نقل همین گزینهها خود را موظف به نقل سندهای مربوطه نمیدیده است و به همین دلیل نام این کتاب را «نهجالبلاغه» گذاشته است که به معنای راه بلاغت میباشد. البته طرح این موضوع در این جا به معنای کم کردن ارزش کار بزرگی که سید شریف رضی انجام داده است نیست چراکه تاریخ بیش از هزار ساله اسلام فقاهتی، حوزهائی، روایتی، ولایتی، شفاعتی و زیارتی شیعه نشان داده است که آنچنان این اسلام در طول هزار سال گذشته گرفتار فقه و فقاهت بوده است که به قول مرحوم بازرگان «این فقه مانند یک سرطان به جان اصحاب حوزه افتاده است»، چنانکه این سرطان باعث شده تا اصحاب حوزه که گردونه اسلام نظری را در دست داشتهاند حتی آنچنانکه علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان میگوید، «خود قرآن را هم به عنوان یک کتاب درسی برایشان مطرح نباشد» و باز آنچنانکه علامه طباطبائی میگوید «برای بیش از هزار سال سیستم درسی حوزههای فقاهتی شیعه آنچنان تنظیم شده بود که یک مرجع شیعه از ابتدا که وارد حوزه میشود تا انتها که به مرجعیت میرسد، اصلا نیاز درسی به باز کردن قرآن را هم ندارد» و لذا میتواند بدون باز کردن قرآن مراتب درسی خود را تا کسب مرجعیت طی کند.
البته این بی مهری حوزههای فقاهتی شیعه در طول هزار سال گذشته نه تنها مشمول قرآن و نهجالبلاغه شده است حتی فلسفه ارسطوئی که به قول علامه اقبال لاهوری به صورت یک پکیج وارداتی توسط فارابی و ابوعلی سینا و... وارد اسلام و حوزههای فقاهتی شد، از طرف حوزههای فقاهتی نفی و طرد گردید، بطوریکه آنچنانکه مرحوم منتظری در خاطرات خود نوشته است «بروجردی بزرگترین مرجع بلامنازع تاریخ شیعه فقاهتی از مرحوم منتظری میخواهد که به صورت مخفیانه به کلاس درس فلسفه علامه طباطبائی برود و نام طلبههائی که در کلاس فلسفه علامه طباطبائی شرکت میکنند یاداشت کند و به بروجردی بدهد تا بروجردی شهریه ماهانه آنها که تنها امکان معیشت آنها بوده است، قطع کند» و همین بروجردی آنچنانکه شیخ مرتضی مطهری میگوید دوبار به علامه طباطبائی اخطار میکند تا کلاس فلسفه خود را در حوزه قم تعطیل کند و باز همین بروجردی آنچنانکه ری شهری در خاطرات خود نقل میکند میگوید «یک زمانی دست دراز کردم تا کتاب مثنوی را بردارم و بخوانم خود کتاب مثنوی به صورت هاتفی بر من فریاد زد و گفت من را نخوان».
البته پر واضح است که این همه تلاش حوزههای فقاهتی شیعه جهت گسترده کردن فرش فقه دگماتیسم و ایجاد حصار جهت ورود اسلام قرآنی یا اسلام نهجالبلاغه یا حتی اسلام فردی مولوی به خاطر آن بوده است که در صورت ورود آن اسلامها به حوزه فقاهتی دیگر جائی برای رشد سرطانی اسلام فقاهتی باقی نمیگذاشت، لذا به این دلیل است که نهجالبلاغه امام علی برای هزار سال در میان جامعه شیعه علی و حوزههای فقاهتی شیعه مجهول و گمنام بود تا اینکه در قرن بیستم برای اولین بار این کتاب توسط یکی از علمای اهل تسنن بنام محمد عبده شاگرد سیدجمال الدین اسدآبادی شرح و ادیت و چاپ شد و از آن زمان به بعد است که نهجالبلاغه به عنوان یک کتاب قابل مطالعه در میان مسلمانان شیعه و سنی مطرح شده است و صد البته تا این زمان نهجالبلاغه ادیت شده چاپ محمد عبده شاگرد سیدجمال الدین اسدآبادی بهترین نسخه نهجالبلاغه در میان مسلمین اعم از شیعه و سنی میباشد.
به هر حال هدف از طرح این مقدمه این است که بگوئیم اگر سید شریف رضی چهار صد سال بعد از امام علی دست به جمع آوری و تدوین همین نهجالبلاغه نمیزد - به علت اینکه حوزه فقاهتی شیعه رسالت خودشان را فقط در تبلیغ و ترویج اسلام فقاهتی میدانستند - کلام امام علی به صورت کامل از دسترس مسلمانان مهجور میماند، چنانکه گرچه خود نهجالبلاغه کمتر از نصف خطبهها و نامهها و حکمتهای امام علی در قرن چهارم بوده است، امروز ما منهای نهجالبلاغه گرچه بیش از هزار سال از تاریخ تدوین نهجالبلاغه توسط سید رضی میگذرد با اینکه خروارها کتاب فقهی در طول هزار سال گذشته توسط حوزهها نگاشته شده است، اما جهان مسلمانان و شیعه از کلام و خطبهها و نامههای غیر از نهجالبلاغه امام علی به صورت مدون محروم میباشد. البته خود نام نهجالبلاغه هم سید رضی بر این کتاب گذاشته است که به معنای راه و شیوه بلاغت میباشد که معرف نگاه سید رضی در تدوین این اثر بزرگ میباشد. آنچه در این رابطه قابل توجه است و نیاز به تاکید ما در اینجا میباشد اینکه آنچنانکه دریافت میشود اینکه، مرحوم سید رضی در زمان تدوین این اثر گرانسنگ بسیاری از خطبهها و کلام و حکم مولا علی را انتقال یافته به صورت ذهنی تا آن زمان را جمع کرده است و لذا این امر باعث شده است تا بین تکرار موضوعات واحد در نهجالبلاغه اختلاف وجود داشته باشد، با همه این تفاسیر، همین نهجالبلاغه سید رضی که:
اولا حتی نصف کلام و خطبهها و حکم امام علی هم نمیباشد.
ثانیا همین خطبه و کلام و نامهها هم به صورت کامل انتقال پیدا نکرده است.
ثالثا نظر به اینکه 400 سال بعد از امام علی تدوین شده است (و از آنجائیکه انتقال کلام و خطبهها و حکم فوق در طول این 400 سال صورت ذهنی داشته است و همین امر باعث ورود ناخالصیهائی در نهجالبلاغه شده است) باز یک اسلام شناسی کامل میباشد.
بطوریکه به ضرس قاطع میتوان بیان کرد که در عصر حاضر بعد از قرآن بزرگترین اثری میباشد که میتواند ما را به فهم اسلام قرآن و محمد و علی هدایت کند و به همین دلیل از طرف دوست و دشمن تلاش میشود تا ما این کتاب را یا نخوانیم یا اینکه اگر هم میخوانیم بد بفهمیم. بطوریکه امروز در مدینه النبی که شهر امام علی میباشد با اینکه اتوبانهای بزرگ به نام امام علی میباشد، ولی نهجالبلاغه امام علی به عنوان یک کتاب ممنوعه میباشد و در جامعه شیعه هم با اینکه خروارها کتاب در باب فقه و فقاهت در طول هزار سال گذشته نگاشته شده است، یک تفسیر حتی یک ترجمه منقح از نهجالبلاغه وجود ندارد. در حوزههای فقاهتی هزار سال است که کلاسهای فقاهتی به صورت شبانه و روز دائر میباشند، حتی یک کلاس حاشیهائی هم در باب فهم و تفسیر نهجالبلاغه وجود ندارد. چرا؟ برای اینکه نیاز ما به امام علی، نیاز برای فهم و شناخت اسلام نیست، ما امام علی را برای امام علی مدح میکنیم و این آغاز بدبختی مسلمانان و به خصوص شیعه علی است.
ب – نهجالبلاغه را چگونه بشناسیم؟ حال پس از اینکه بیان کردیم که نیاز جامعه امروز ما به نهجالبلاغه مولانا علی نیاز به یک آبشخور اولیه اسلام محمدی جهت شناخت اسلام اولیه میباشد، با عنایت به اینکه:
اولا برعکس قرآن تمامی نقل قولهای کتاب نهجالبلاغه یک دست و خالی از تناقض نمیباشد، بلکه بالعکس تناقضات کلامی در این کتاب وجود دارد که پس از مطابقت با رفتار عملی امام علی و قرآن (آنچنانکه توسط تاریخ زندگی امام علی امروز در دست ما میباشد) این تناقضات قابل شناخت است.
ثانیا از آنجائیکه تقریبا تمامی محتوای نهجالبلاغه (منهای چند قطعه کوچک کلامی مثل وداع با ابوذر در هنگام تبعید به ربذه یا وداع با همسرش حضرت زهرا در هنگام به خاک سپاری حضرت زهرا یا اعتراض به حمایت ابوسفیان و عباس در زمان کفن و دفن پیامبر اسلام و...) در پنج سال و 9 ماه آخر عمر شصت و سه ساله امام علی یعنی دوران خلافتش بر مسلمین تقریر و تبیین و مطرح شده است و خود این امر دلالت بر آن میکند که مطالب مطرح شده در نهجالبلاغه بر پایه مسائل اجتماعی روز مطرح شده نه تئوریهای عام و کلی و مجرد. مثلا اگر یک جائی مولانا علی خطاب به مردم زمان خودش مطرح میکند.
«یَا أَشْبَاهَ اَلرِّجَالِ وَ لاَ رِجَالَ... - ای نامردها، نباید چنین تفسیر کنیم و چنین نتیجه بگیریم که جامعه مسلمانان نامرد است» (خطبه 27 - ص 28 - س 10 - نهجالبلاغه جعفر شهیدی) و یا اگر در پایان وصیتنامهاش به امام حسن (که پس از بازگشت از جنگ صفین در مسیر راه تقریر کرده است) امام علی در باب عدم مشورت با زنان صحبت میکند، باید توجه داشته باشیم که امام علی با درایتی که داشته، میدانسته که پاشنه آشیل حیات امام حسن همسرش میباشد، چنانکه از طریق همین همسر امام حسن بود که معاویه توانست بعد از شهادت مولانا علی در تشکیلات امام حسن نفوذ کند و کشتی تشکیلات امام حسن را به گل بنشاند و بستر تسلیم امام حسن جهت امضاء صلح نامه فراهم کند و حتی معاویه خود امام حسن را هم توسط همسرش به قتل رسانید و با زهری که در عسل مخلوط کرده بود توسط همسر امام حسن به خورد امام حسن داد و او را شهید کرد، آنچنانکه معاویه پس از شهادت امام حسن درباره عسل گفت «إن لله جنودا من عسل - خداوند لشکریانی از عسل دارد».
بنابراین در برابر چنین زنی است که امام علی خطاب به امام حسن میفرماید، «با زنان مشورت نکن» چراکه با شناختی که امام علی از معاویه دارد میداند ضربه پذیری امام حسن تنها از کانال همسر یا همسرانش میباشد، بنابراین ما حق نداریم این توصیه امام علی به امام حسن را در خصوص عدم مشورت با زنان به خود امام علی و همسرش فاطمه تعمیم بدهیم، چراکه امام علی نه تنها با همسرش زهرا مشاورت میکرد بلکه به گواه تاریخ گاها از مشارالیه خط سیاسی و اجتماعی میگرفت، یا پیامبر اسلام با خدیجه نه تنها مشاورت میکرد بلکه به گواه تاریخ و به نقل از عایشه تا پایان عمر نام خدیجه اشک چشم پیامبر اسلام را جاری میساخت و یا پس از جنگ جمل که بنیانگذار و پیشاپیش آن ام المومنین عایشه همسر پیامبر اسلام قرار داشت و آنچنانکه تاریخ شهادت میدهد تنها در پایه شتر عایشه بیش از 5 هزار نفر داوطلبانه جهت کسب شهادت کشته شدند تا در حمایت از عایشه به بهشت دست پیدا کنند و آنچنان در پای شتر عایشه کشتهها تپه شده بودند که امام علی فریاد زد، «پای شتر عایشه را هدف قرار دهید» طبیعی است که در چنین جنگی که با اینکه امام علی پیروز شده است ولی احساس شکست میکند و خود را نفرین میکند، که «ای کاش بیست سال پیش مرده بودم».
وقتی پس از پایان جنگ امام علی وارد بصره میشود نه اعتقاد به بی احترامی به عایشهام المومنین دارد و نه در برابر مردم عزادار بصره که همسران خود را در جنگ جمل به دست لشکر علی از دست دادهاند تاب تحمل دارد و باز در همین زمان عایشه با احترام علی وارد بصره میشود (چراکه امام علی به مصداق آیه قرآن که همسران پیامبر امهات مومنین معرفی میکند) و با عنایت به احترام عظیمی که برای معلم کبیرش پیامبر اسلام قائل است حتی به خود اجازه نمیدهد تا نام عایشه را با بی احترامی نقل کند بلکه بالعکس، به مسلمانان در همین زمان امر میکند که احترام عایشه محفوظ بدارند و این در شرایطی است که امام علی به درستی میداند که آبشخور تمامی ماجرای جمل، کینه و حسادتهای زنانه عایشه است. حال امام علی در بصره بعد از جنگ جمل در چنین شرایطی چگونه باید صحبت بکند؟
بنابراین مهمترین موضوعی که در رابطه با شناخت نهجالبلاغه باید مد نظر قرار گیرد اینکه مولانا علی در طول 58 سال قبل از خلافتش با اینکه فرصت 25 ساله فراغت دوران سکوت هم داشته است و با اینکه به گواه تاریخ از نه سالگی به صورت تمام عیار وارد مبارزه اسلام ساز پیامبر اسلام شده بود و با اینکه خداوند سخن و خداوند قلم و خداوند اندیشه بعد از پیامبر اسلام در تمام تاریخ جهان عرب بود، بطوریکه تمامی فصحا و اهل به لغت عرب، جهت نیل به آن مقام معتقد بودند که باید خطبههای امام علی را سرمشق خود قرار دهند، با همه این احوال مولانا علی در طول 58 سال قبل از دوران 5 سال و نه ماه خلافتش ساکت و خاموش بوده است و این از معجزات زندگی مولانا علی میباشد که چطور اینچنین فردی که از فرط پری در حال چاک شدن بوده است، توانست بیش از 50 سال تماشاگر باشد و کلامی، نه بگوید و نه بنویسد، نخلستانهای بسیاری بر پا کند، قنات ینبع یا بئر العلی را به آب برساند ولی شرایط برای سخن گفتن و قلم بدست گرفتن خود مهیا نبیند.
به هر حال به این ترتیب است که ما نهجالبلاغه را مانند یک کتاب کلاسیک عادی نمیتوانیم فهم کنیم بلکه حتما باید نهجالبلاغه را در ظرف پراتیک 5 سال و 9 ماهه حکومت علی فهم کنیم. به عبارت دیگر از آنجائیکه نهجالبلاغه نه یک کتاب تئوریک دلیلی است و نه یک کتاب وحی علتی است و نه یک کتاب تجربی عرفانی است که بتوانیم توسط تاویل هرمنوتیکی به وسیله تفسیر متن منهای نویسنده و فاعل تفسیر بکنیم، تنها باید با رفتار و عمل و تاریخ و پراتیک امام علی آن را فهم کنیم، به عبارت دیگر بدون شناخت امام علی ما نمیتوانیم به شناخت نهجالبلاغه دست پیدا کنیم. البته منظور ما از شناخت علی در اینجا شناخت تاریخی از علی میباشد نه شناخت روایتی از علی.
ج – نهجالبلاغه آینه تمام نمای شخصیت چند بعدی علی است: شیخ محمد عبده در مقدمه شرح خویش بر نهجالبلاغه در باب آشنائیاش با نهجالبلاغه اشاره میکند به دوران تبعیدش در لبنان که در آنجا به صورت اتفاقی با نهجالبلاغه برخورد میکند. خود او در این رابطه میگوید «همینکه شروع به خواندن این کتاب کردم احساس کردم که با دنیای دیگری روبرو هستم چراکه هر ورقی که از این کتاب میزدم یک پرده جدید از شخصیت علی به من نشان داده میشد. در یک پرده از ورقهای این کتاب من با علیائی روبرو بودم که مانند یک عارف روشن ضمیر با سخنانی نرم و با وجودی خاشع در برابر خداوند با من حرف میزد، در صفحه دیگر یا پرده دیگر من با علیائی دیگر روبرو میشدم که مانند یک فرمانده خشک نظامی سخن میگوید، فرماندهی که از شمشیرش خون میچکد و از زبانش حماسه و از مغزش فرماندهی و در صفحه دیگر من با علیائی روبرو بودم که مانند یک عقل نورانی بسان سقراط به تدریس حکمت، اخلاق و به تبیین انسان، وجود، تشریح علمی ملخ، مورچه، خفاش و طاووس مشغول بود. آنچنانکه در صفحه یا پرده دیگر همین علی مانند دموستنس سخن میگفت و تودهها را موعظه میکرد و در صفحه دیگر همین علی مانند یک سوسیالیست دو آتشه حتی مهریه زنان برای برپائی عدالت در جامعه بعد از عثمان به چالش میکشید» و در همین رابطه است که محمد عبده نتیجه میگیرد و میگوید «شما یک نفر را در زبان عرب در طول هزار سالی که از عمر نهجالبلاغه میگذرد نمیشناسید که گفته باشد نهجالبلاغه مثل و مانندی دارد.»
بنابراین تنها تعریفی که میتوان از نهجالبلاغه کرد اینکه «جُمِعَتْ فی صِفاتِکَ الاْضْدادُ» و این تعریف عینا همان تعریفی است که آن نویسنده خارجی از خود علی میکند، چراکه او در تعریف از علی میگوید «جُمِعَتْ فی صِفاتِکَ الاْضْدادُ». بنابراین تنها تعریفی که از کتاب نهجالبلاغه میتوان کرد اینکه این کتاب آینه تمام نمای شخصیت علی میباشد و تنها با مقایسه این کتاب با شخصیت هزار توی علی است که ما میتوانیم به فهم آن دست پیدا کنیم نه با مقایسه این کتاب با کتابهای دیگر، چراکه آنچنانکه محمد عبده در مقدمه شرح بر نهجالبلاغه خود میگوید، «هیچ کتابی را نمیتوان یافت به لحاظ سبک و ابعاد موضوع و بلاغت و فصاحت توان برابری و مقایسه با نهجالبلاغه داشته باشد» به همین دلیل شاید بهتر باشد که بگوئیم اصلا تا زمانیکه علی و ابعاد وجودی او را نشناسیم، امکان شناخت نهجالبلاغه برای ما وجود ندارد چراکه آنچنانکه مولوی در تبیین شخصیت علی میگوید:
از علی آموز اخلاص عمل / شیر حق را دان منزه از دغل
در شجاعت شیر ربانیستی /در مروت خود که داند کیستی
ای علی که جمله عقل و دیدهائی / شمهائی واگو از آنچه دیدهائی
راز بگشا ای علی مرتضی / ای پس از سوء القضا حسن القضا
یا تو واگو آنچه عقلت یافتست / یا بگویم آنچه بر من تافتست
از تو بر من تافت پنهان چون کنی / بی زبان چون ماه پرتو میزنی
ماه بی گفتن چو باشد رهنما / چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
چون تو بابی آن مدینه علم را / چون شعاعی افتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب / تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد / بارگاه ما له کفو ا احد
تو ترازوی احد خو بودهائی / بل زبانه هر ترازو بودهائی
تو تبار و اصل و خویشم بودهائی / تو فروغ شمع کیشم بودهائی
مثنوی - دفتر اول - چاپ نیکلسون - ص 188 - س 3
این وجود عقل و دیده و ترازوی احد خوی علی است که مانند طیف خورشید بی مضایقه به صورت خود جوش و دینامیک در رنگهای مختلف بر سرزمین تاریخ انسان میتابد و به هر کس که جویای این نور باشد در قالبهای مختلف فرهنگ، مذهب، نژاد، زبان، فکر و اندیشه میتابد و به هر کس از زاویهائی که او از این نور واحد خورشید کسب نور میکند، عقل و دیدهائی به همان رنگ میبخشد. آنچنانکه مولوی در ابیات فوق مدعی شده است که وجود عرفانی خود او معلول انعکاس عقل و دیده علی در آینه وجودی او میباشد و در این رابطه خطاب به علی میگوید:
از تو بر من تافت پنهان چون کنی
و باز در این راستا است که حضرت مولانا علامه اقبال لاهوری در فصل «اسرار خودی» از دیوان خود، خطاب به مولانا علی چنین میگوید:
مسلم اول شه مردان علی / عشق را سرمایهی ایمان علی
از ولای دودمانش زندهام / در جهان مثل گهر تابندهام
نرگسم وارفتهی نظارهام / در خیابانش چو بو آوارهام
زمزم ار جوشد ز خاک من ازوست / می اگر ریزد ز تاک من ازوست
خاکم و از مهر او آئینهام / میتوان دیدن نوا در سینهام
از رخ او فال پیغمبر گرفت / ملت حق از شکوهش فر گرفت
قوت دین مبین فرمودهاش / کائنات آئین پذیر از دودهاش
مرسل حق کرد نامش بوتراب / حق «یدالله» خواند در ام الکتاب
هر که دانای رموز زندگیست / سر اسمای علی داند که چیست
خاک تاریکی که نام او تن است / عقل از بیداد او در شیون است
فکر گردون رس زمین پیما ازو / چشم کور و گوش ناشنوا ازو
از هوس تیغ دو رو دارد بدست / رهروان را دل برین رهزن شکست
شیر حق این خاک را تسخیر کرد / این گل تاریک را اکسیر کرد
مرتضی کز تیغ او حق روشن است / بوتراب از فتح اقلیم تن است
مرد کشور گیر از کراری است / گوهرش را آبرو خودداری است
هر که در آفاق گردد بوتراب / باز گرداند ز مغرب آفتاب
هر که زین بر مرکب تن تنگ بست / چون نگین بر خاتم دولت نشست
زیر پاش اینجا شکوه خیبر است / دست او آنجا قسیم کوثر است
از خود آگاهی یداللهی کند / از یداللهی شهنشاهی کند
ذات او دروازهی شهر علوم / زیر فرمانش حجاز و چین و روم
کلیات اقبال لاهوری - چاپ احمد سروش - فصل اسرار خودی - ص 33 - س 13 به بعد
و به این دلیل است که این ابعاد مختلف یا به قول محمد عبده این پردههای مختلف نهجالبلاغه انعکاس عقل و دیده و ترازوی احد خوی شخصیت امام علی میباشد که در برگ برگ نهجالبلاغه تبلور و مادیت کلمهائی پیدا کرده است و این کتاب را بعد از قرآن برای همه انسانها به صورت یک کتاب ابدی درآورده است و قطعا هر چه زمان بر نهجالبلاغه بگذرد، نهجالبلاغه تازه و تازه تر خواهد شد.
هین بگو تا ناطقه جو میکند / تا به قرنی بعد ما آبی رسد
گرچه هر قرنی سخن نو آورد / لیک گفت سالفان یاری کند
مولوی – مثنوی – دفتر سوم – ص 177 - س 29
و صد البته دلیل ماندگاری و حیات جاودانه نهجالبلاغه به آن خاطر است که تمام محتوای این کتاب چه فصل خطبهها و چه فصل کتب یا نامهها و چه فصل کلمات قصار یا حکم نهجالبلاغه همگی با عمل امام علی نوشته شده است نه با قلم و زبان صرف علی و همین موضوع پاسخ این سوال فربه است که چرا تمام نهجالبلاغه در مدت 5 سال چند ماه حکومت امام علی نوشته شده است و چرا امام علی که 63 سال عمر کرد، 58 سال ساکت بود. با اینکه در این 58 سال زمان فراغت جهت نوشتن و سخن گفتن برای او بیشتر فراهم بود تا 5 سال آخر، ولی امام علی ترجیح میدهد که با این دستانش کار کند و نخلستان به پا کند و قنات حفر کند ولی لب فرو بندد و قلم خود را در حصر کشد تا آن زمان که بتواند با عمل حرف بزند نه با اندیشه و نظر و ذهن خود و به این ترتیب است که نهجالبلاغه آینه وجودی و عملی امام علی میشود و پارهائی یا جزئی از وجود و شخصیت امام علی میباشد.
دفتر صوفی سواد حرف نیست / جز دل اسپید همچون برف نیست
زاد دانشمند آثار قلم / زاد صوفی چیست؟ آثار قدم
همچو صیادی که در آشکار شد / گام آهو دید و بر آثار شد
چند گاهش گام آهو در خورست / بعد از آن خود ناف آهو رهبرست
چونک شکر گام کرد و ره برید / لاجرم زان گام در کامی رسید
آن دلی کو مطلع مهتابهاست / بهر عارف فتحت ابوابهاست
با تو دیوار است با ایشان در است / با تو سنگ و با عزیزان گوهر است
آنچه تو در آینه بینی عیان / پیر اندر خشت بیند بیش از آن
مولوی - مثنوی - دفتر دوم - چاپ نیکلسون - ص 210 - س 4
ادامه دارد