مبارزه دانشجوئی در ایران امروز به کدامین شکل؟ جنبش؟ یا حرکت؟ یا حزب؟
الف – جنبش دانشجوئی ایران چگونه در این زمان میتواند بازتولید شود؟
تا زمانیکه ما نتوانیم در خصوص کودتای فرهنگی که از بهار 59 آغاز شد و تا پائیز 64 ادامه داشت و در دوعرصه سخت افزاری و نرم افزاری زلزله ساختاری در جنبش دانشجوئی ایران ایجاد کرد یک تحلیل مشخصی علمی بدست بیاوریم تا عملکرد و تاثیری که این کودتا به لحاظ سخت افزاری و مهمتر از آن به لحاظ نرم افزاری در ساختار جنبش دانشجوئی ایران ایجاد کرده است بشناسیم، نمیتوانیم جنبش دانشجوئی ایران را در شرایط فعلی آسیب شناسی کنیم و چالشهائی که این جنبش در شرایط فعلی فراروی خود دارد ارزیابی و تحلیل علمی نمائیم چراکه بزرگترین اثر و فونکسیونی که کودتای فرهنگی 59-64 در عرصه جنبش تاریخی دانشجوئی ایران به بار آورد گسستگی تاریخی و ساختاری و مانیفستی و تشکیلاتی در تاریخ این جنبش بود.
طبیعی است که تا زمانی که ما نتوانیم به ترمیم این گسستگی ساختاری و مانیفستی و نرم افزاری و سخت افزاری و تشکیلاتی جنبش دانشجوئی ایران که معلول کودتای فرهنگی رژیم مطلقه در سالهای 59-64 است دست پیدا کنیم امکان بازتولید و بازسازی و نوسازی و اعتلای رشد جنبش دانشجوئی ایران وجود ندارد و طبیعتا هر گونه رشد و اعتلا و بازسازی بی ریشه و بی فوندانسیون تئوریک و تجربی که از بعد کودتای فرهنگی 59-64 توسط جنبش دانشجوئی به خصوص در تیر 78 و خرداد 88 صورت گرفته است از آنجائیکه در چارچوب و بر پایه فهم و بازسازی این گسستگی تاریخی و ساختاری و مانیفستی و نرم افزاری و سخت افزاری و تشکیلاتی صورت نگرفته است، این اعتلای جنبش دانشجوئی مانند طوفانی ظاهر شده و به علت آفتهای زائیده از این گسستگی این طوفانهای موضعی جنبش دانشجوئی محتوم به شکست شدهاند.
مثلا در قیام 18 تیر ماه 78 جنبش دانشجوئی ایران که خود مشتی نمونه خروار میباشد و اولین حرکت مستقل جنبش دانشجوئی از بعد از کودتای 59-64 است و نخستین اعلامیه عملی و هویتی بود که جنبش دانشجوئی ایران با حضور عملی خود در صحنه مبارزه اجتماعی به نمایش گذاشت. از آنجائیکه این قیام دانشجوئی فاقد پتانسیل مدیریت کنندگی و سازماندهی به صورت کوتاه مدت و تاکتیکی و درازمدت و استراتژیکی بود در نتیجه این قیام مانند راحت الحلقومی توسط حزب پادگانی خامنهائی همراه با حمایت دولت هفتم بلعیده و سرکوب شد و آنچنان شکستی خورد که تا سال 88 نتوانست در زیر بار این شکست و تاثیرات آن کمر راست کند. نکات مثبتی که در قیام تیر 78 جنبش دانشجوئی ایران وجود داشت عبارتند بودند از:
1 - جنبش دانشجوئی ایران پس از بیست سال حرکت در خود و محصور شدن در زندان سازماندهی دولتی و زرد و تزریق و تحمیل شده از بالا توانست از پیله دولتی و زرد و تحمیلی و صنفی و حرکت برای خود خارج بشود و در چارچوب یک حرکت آرمان خواهانه و دموکراسی طلبانه و آزادیخواهانه و عدالت طلبانه برای استقرار عدالت در جامعه استبداد زده و استثمار زده و استحمار زده ایران بعد از انقلاب 57 (که تنها در عرض شش ماه اول سال 58 طبق آمار عزت سحابی رئیس سازمان برنامه بودجه وقت میزان سودی که بخش خصوصی توانست صاحب شود بیش از دو برابر سودی بود که در دوران 50 ساله رژیم پهلوی صاحب شد و طبق آمار حقوق بشر سازمان ملل میزان اعدامهای رژیم مطلقه فقاهتی در شش ماهه دوم سال 60 که به صورت رسمی در روزنامههای رسمی رژیم مطلقه فقاهتی اعلام گردید بیش از دو برابر مجموع اعدامهائی بود که در سال 60 در کل جهان انجام گرفت و البته در عرصه استحمار تنها کافی است که بدانیم اسلام فقاهتی داعشی در همین دهه و از همین زمان در کل منطقه در دو عرصه شیعه گرای حکومتی و سنی گرائی حکومتی تکوین و توسعه پیدا کرده است، همان اسلام فقاهتی داعشی که امروز تمام منطقه را به خاک و خون کشیده است و تمامی تضادهای داخلی و منطقهائی و بینالمللی را تحت تاثیر خود قرار داده است) به بازسازی دوباره جنبش دانشجوئی بپردازد.
2 - در قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران از بعد از سال 56-57 توانست برای بار دوم با جنبش اجتماعی پیوند بر قرار کند و توسط آن حصار سکتاریسم خود را در هم بشکند.
3 - در قیام تیر 78 جنبش دانشجوئی ایران این جنبش نشان داد که جنبش دانشجوئی ایران متعلق به همه دانشجویان با هر عقیده و مرامی که باشند است و لذا تا زمانی که جنبش دانشجوئی نتواند خود را از حصار و تفرقه مرامی و مذهبی و سیاسی و گروهی نجات بدهد امکان اعتلای این جنبش وجود نخواهد داشت.
4 - قیام تیرماه جنبش دانشجوئی ایران نشان داد که رمز حیات و رشد و اعتلای جنبش دانشجوئی ایران در پذیرش اصل تکثر در ذهن و عین ساختاری این جنبش همراه با نفی انحصار و محدودیت میباشد.
5 - قیام تیرماه جنبش دانشجوئی ایران نشان داد که تا زمانی که این جنبش حرکت دموکراسی طلبانه خود را از تشکیلات خودی شروع نکند حرکت آرمان طلبانه او نمیتواند در عرصه اجتماعی و برونی دارای فونکسیون مثبت تاریخی بشود. به عبارت دیگر تکثرطلبی و تکثرخواهی و پلورالیسم ذهنی و عینی باید در جنبش دانشجوئی از خود تشکیلات دانشجوئی آغاز بشود و از آنجا به بیرون تسری پیدا کند و شاید بهتر این باشد که بگوئیم که نیاز به تکثرطلبی در جنبش امروز دانشجوئی ایران بیش از جامعه استبداد زده ایران میباشد و لذا تا زمانی که این تکثرطلبی به صورت عینی و مادی در جنبش دانشجوئی ایران مادیت پیدا نکند، نه تنها این جنبش نمیتواند خود را از حصار تحمیلی نرم افزاری و سخت افزاری حکومتی نجات بدهد بلکه مهمتر از آن توان انتقال این امر به جامعه استبداد زده ایران هم نخواهد داشت.
6 - قیام تیرماه 78 جنبش اجتماعی ایران نشان داد که تنها راه پیوند بین جنبش دانشجوئی و تودههای ایران حرکت در شاهراه تکثرخواهی و آزادیخواهی و عدالت محور و دموکراسی طلبانه میباشد و تنها حرکت در این مسیر است که میتواند به پیوند بین جنبش دانشجوئی با جنبش اجتماعی و مردم ایران منتهی بشود و هر گونه حرکت خارج از این مدار، شیپور را از دهان گشادش نواختن خواهد بود.
7 - قیام تیر ماه 78 جنبش دانشجوئی ایران نشان داد که تا زمانی که در حرکت دانشجوئی ایران هر جریانی و هر گرایشی دنبال مشکل خودش باشد و اندیشه خودش را تبلیغ نماید جنبش دانشجوئی ایران تکوین و حیات و اعتلا پیدا نخواهد کرد. به عبارت دیگر از زمانی جنبش دانشجوئی ایران دارای حیات مجدد و اعتلای حیاتی و حرکتی خواهد شد که محدودیتهای ایجاد شده جریانی و سیاسی و تشکیلاتی خود را بشکند و تحت لوای دموکراسی خواهی و تکثرطلبی برای همه جریانهای درونی جنبش دانشجوئی همان جایگاهی قائل باشد که برای جریان خود قائل است، از این مرحله است و با تحقق این امر است که جنبش دانشجوئی تکوین پیدا میکند و قطعا این جنبش دانشجوئی نه حزب سیاسی وابسته به جریانهای مسلط جامعه میباشد و نه حرکتی است که بیرون از خواسته و نیاز تودهها و جامعه پیش برود.
لذا برای فهم این موضوع تنها کافی است که ما مقاطع مختلف نود ساله جنبش دانشجوئی ایران را بررسی کنیم و مصداق یابی نمائیم و بینیم در چه زمانی مبارزه دانشجویان ایران شکل جنبشی داشته است و در چه زمانی شکل حزبی و در چه زمانی از شکل حرکتی صرف برخوردار بوده است. پر واضح است که در این رابطه در سالهای بین شهریور 20 تا کودتای 32 به علت وابستگی نرم افزاری و سخت افزاری مبارزه دانشجوئی ایران با جریانهای مسلط جنبش سیاسی فرایند مبارزه دانشجوئی ایران دارای شکل حزبی بوده است و در فرایند بعد از کودتای 28 مرداد 32 تا خرداد 42 به علت حاکمیت شعار استقلال طلبی و آزادیخواهی و تکثرطلبی بر جامعه دانشجوئی ایران، مبارزه دانشجوئی ایران دارای شکل جنبشی بوده است چرا که در این زمان جنبش دانشجوئی ایران فارغ از هر گرایشی و مرامی و مسلکی تنها به شعار آزادیخواهانه و دموکراسی طلبانه مردم ایران فکر میکرده است و این اولین تجربه مبارزه دانشجوئی ایران در چارچوب شکل جنبشی بوده است، آنچنانکه مبارزه دانشجوئی در سالهای بین شهریور 20 تا کودتای مرداد 32 نخسین تجربه شکل حزبی پراتیک دانشجویان ایران بوده است اما در دهه 40 تا سال 55 از آنجائیکه دو گفتمان چریکگرائی سازمانهای معتقد به مبارزه مسلحانه و سازمانگرایانه ارشاد شریعتی همزمان در جامعه ایران جاری و ساری شد، این امر باعث گردید تا شکل مبارزه دانشجوئی در این فرایند دو مؤلفهائی بشود، یک مؤلفه آن که مؤلفه چریکگرا بود از آنجائیکه این سازمانهای چریکگرا بودند که به جای دانشجو تصمیم گیری میکردند و دانشجو تنها مهرهائی در ساختار تشکیلات چریکی بود و هیچگونه حرکت مستقلی نداشت، در نتیجه این بخش از مبارزه دانشجوئی ایران تنها دارای شکل حرکتی بود و وظیفه و رسالت دانشجو تنها فراهم کردن بستر عضو گیری و تغذیه سازمانهای چریکی بود نه چیزی بیشتر.
اما در مؤلفه دوم در همین زمان که مؤلفه حرکت سازمانگرایانه ارشاد شریعتی بود از آنجائیکه شریعتی دانشجو را به عنوان تنها خواستگاه حرکتی خود انتخاب کرده بود و بر آن تکیه استراتژیک میکرد ولی هر چند شریعتی در استراتژی خودش برای جامعه و مردم به تقلید از روسو معتقد بود «که به مردم نباید راه نشان داد فقط به آنها باید بینائی بخشید تا خود راهها را به درستی پیدا بکنند» در عرصه دانشجوئی هوادار خودش معتقد به این استراتژی نبود و آنچنانکه در کلاسهای آموزشی چند هزار نفری دانشجوئی او مشاهده میکردیم، او معتقد بود که دانشجو سر پل انتقال آگاهی از او به جامعه میباشد و شریعتی در این رابطه هیچگونه آلترناتیو دیگری برای دانشجو قائل نبود. در نتیجه این تکیه استراتژیک شریعتی بر دانشجو باعث گردید تا مؤلفه دوم جریان دانشجوئی در سالهای دهه 40 تا سال 55 هم به نحوی در صورت حزبی داشته باشد و به همین دلیل جنبش دانشجوئی ایران تا سال 55 در محاق چریکگرائی و سازمانگرائی ارشادی قرار داشت اما از سال 55 به موازات ایجاد خلاء جنبش سیاسی در اشکال مختلف ارشادی و چریکگرائی و حزبی آن، دانشجوی ایران به خود آمد و برای مرحله دوم جنبش دانشجوئی را تجربه کرد که این تجربه دوم جنبشی دانشجویان ایران تا بهمن 57 ادامه داشت.
ب - فرایند تکوین جنبش دانشجوئی ایران از بعد از کودتای فرهنگی 59-64:
1 - از بعد از کودتای فرهنگی 59-64 نخستین نهادهائی که از طرف شورای بازگشائی دانشگاهها و حزب پادگانی خامنهائی به صورت دستوری و تزریقی و حکومتی و دست ساز جهت سازماندهی حرکت دانشجویان تعیین گردید انجمنهای اسلامی دانشجوئی و جهاد دانشگاهی بود که گرچه هر دو نهاد دست ساز و تزریقی از بالا و حکومتی و زرد بودند اما از آنجائیکه تئوریسینهای نرم افزاری کودتای فرهنگی در شورای بازگشائی دانشگاهها به صورت نمادین و فرمالیته و عوام فریبانه جهت تحمیق دانشجویان به جای تعیین انحصاری یک نهاد حکومتی تشکیلاتی دانشجوئی دو نهاد دولتی انجمنهای اسلامی و جهاد دانشگاهی انتخاب کردند و امکان هر گونه فعالیت تشکیلاتی را از نهادهای دیگر دانشجوئی غیر دولتی و آزاد گرفتند و سعی کردند با کانالیزه کردن مبارزه دانشجویان به صورت صنفی یا سیاسی – حکومتی، جنبش دانشجوئی ایران را سترون کنند و آب را از چشمه خشک نمایند، ولی آنچنانکه امام سجاد میفرماید، به مصداق «الحمد الله الذی جعل العدئنا من الحمقاء» این پروژه کودتاگران فرهنگی شورای بازگشائی دانشگاهها - که بعدا نام شورای عالی انقلاب فرهنگی به خود گرفت - مرده به دنیا آمد چرا که رقابت قدرت بین دو نهاد دولتی انجمنهای اسلامی و جهاد دانشگاهی باعث گردید که رفته رفته این رقابت قدرت بین آنها شرایط جهت ایجاد تضاد حرکتی بین آنها بوجود آورد، به طوری که به مرور زمان تشکیلات جهاد دانشگاهی به سمت حکومت و آلت تشکیلاتی رژیم و حزب پادگانی خامنهائی در دانشگاهها شد.
آنچنان که برعکس انجمنهای اسلامی روندی در جهت استقلال از حکومت در پیش گرفتند و این تضاد آنچنان شدید شد که شورای عالی انقلاب فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی تلاشی در جهت تک نهادی کردن تشکیلات دولتی توسط حفظ تشکیلات حکومتی جهاد دانشگاهی و نفی تشکیلات باز هم دولتی انجمنهای اسلامی در پیش گرفتند که به علت جناح بندیهای قدرت در شورای فرهنگی این سناریوی حزب پادگانی خامنهائی هم شکست خورد و بالاخره رژیم مطلقه فقاهتی تن به ادامه حیات دو نهاد دولتی جهاد دانشگاهی و انجمنهای اسلامی داد که رفته رفته همان تضاد هژمونی طلبانه و قدرت خواهانه بین این دو نهاد حکومتی بود که باعث جذب و هضم صد در صدی جهاد دانشگاهی به حکومت و فاصله گیری انجمنهای اسلامی از حکومت مطلقه فقاهتی شد.
البته به علت محدودیت و انحصاری بودن فعالیت تشکیلاتی در انجمنهای اسلامی و عدم امکان حرکت تشکیلاتی سایر تشکلهای درونی دانشجوئی تابع دیگر گرایشها جریانهای غیر خودی دیگر گرایشهای دانشجوئی به علت محرومیت و محدودیت فعالیت علنی در دانشگاهها به صورت صوری و فرمالیته جهت استمرار حیات تشکیلاتی خود و استفاده از امکانات حکومتی انجمنهای اسلامی، وارد تشکیلات انجمنهای اسلامی میشدند و از آنجائیکه انجمنهای اسلامی حاضر نبودن دست از انحصاری بودن فعالیت خود بردارند این امر باعث گردید تا تشکیلات «تحکیم وحدت» رفته رفته آبستن تکوین فراکسیونهای تشکیلاتی از درون بشود که فوت خمینی شرایط برای این سزارین فراهم کرد.
2 - از بعد از فوت خمینی شرایط جهت رشد نیروهای منتقد در برابر نیروهای منقاد حکومتی در تشکیلات تحکیم وحدت فراهم شد و اولین اصلی که با رشد نیروهای منتقد بعد از فوت خمینی به وسیله همین نیروهای منتقد به چالش کشیده شد موضوع چرائی انحصاری فعالیت دانشجویان در تشکیلات انجمنهای اسلامی بود و به این ترتیب بود که مولودی که از این چالشهای درون تشکیلاتی تحکیم وحدت متولد گردید یکی تشکلهای جامعه اسلامی دانشجویان بود و دیگری اتحادیه انجمنهای اسلامی طبرزدی که هدف این تشکیلات تازه متولد شده از بعد از فوت خمینی به چالش کشیدن و تخطئه کردن حرکت انحصاری انجمنهای اسلامی بود.
3 - بدین ترتیب با فوت خمینی تشکلهای دانشجوئی از دو تشکل قبلی جهاد دانشگاهی و انجمنهای اسلامی بدل به چهار نهاد جامعه اسلامی دانشجویان و اتحادیه انجمنهای اسلامی طبرزدی و جهاد دانشگاهی و انجمنهای اسلامی شد و به علت برونی شدن تضادهای درونی تشکیلات انجمنهای اسلامی از طرف دو نهاد دیگر دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی ضد ولایت فقیه اعلام گردیدند که با این شانتاژ میکوشیدند جهت انحراف به راست انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم وحدت تحت فشار قرار دهند و از اینجا بود که جامعه اسلامی دانشجویان و اتحادیه انجمنهای اسلامی طبرزدی توانستند از شورای انقلاب فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی مجوز فعالیت بگیرند.
4 - گرچه در دهه بعد از وفات خمینی در سالهای 68 تا 76 تشکل حکومتی دانشجوئی دچار تکثر گردید و این تشکلها توانستند از شورای انقلاب فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی مجوز فعالیت بگیرند، اما با همه این احوال در طول این ایام باز انجمنهای اسلامی دست از انحصاری بودن فعالیت خود برنداشتند و تشکیلات تحکیم وحدت هرگز حاضر نمیشد که سایر تشکلات غیر خودی درون دانشگاهها را به رسمیت بشناسد و همیشه تکثر نهادهای تشکیلاتی غیر خودی دانشجوئی از طرف تشکیلات تحکیم وحدت نفی میشد.
به همین دلیل این تشکیلات در طول سالهای 68 تا 76 باز آبستن تضادها و فراکسیونهای تشکیلاتی گردید که با فارغ شدن دوران سلطه هاشمی رفسنجانی و دولت پنجم و ششم و شکست ناطق نوری در انتخابات خرداد 76 که مهره انحصاری خامنهائی و حزب پادگانیش بود با اعتلای جنبش اصلاح طلبانه در چارچوب هژمونی جنبش دانشجوئی شرایط جهت تکثرگرائی تشکیلاتی در مبارزه دانشجوئی ایران حاصل گردید که همین امر باعث شد تا قیام تیر ماه 78 که اعلام حیات دوباره جنبش دانشجوئی پس از 20 سال محاق و کما بود، حاصل شود.
5 - سرکوب قهرآمیز قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران توسط خامنهائی و حزب پادگانیاش و حمایت محمد خاتمی از این سرکوب به همراه عدم توانائی جنبش دانشجوئی در برنامه ریزی و سازماندهی جنبش اجتماعی تیر ماه 78 باعث گردید تا حکومت دوباره تکثر تشکیلاتی جنبش ساز دانشجویان ایران را که از بعد از خرداد 76 حاصل شده بود به چالش بکشد، ولی فراگیر بودن جنبش دانشجوئی در این مرحله و ظهور طوفانی زایش آنها باعث گردید تا در این مرحله خامنهائی و حزب پادگانیش نتوانند مانند کودتای 58-64 در سرکوب جنبش دانشجوئی دستاورد استراتژیکی بدست بیاورند چراکه اعتلای جنبش دانشجوئی در خرداد 88 نشان داد که تمامی پروژههای امنیتی و سرکوب گرایانه خامنهائی گرفتار بن بست و شکست شده بود.
هر چند شکست جنبش دانشجوئی در بستر کودتای انتخاباتی و مهندسی شده دولت دهم باعث گردید تا چتر امنیتی و اختناق حزب پادگانی خامنهائی بر دانشگاههای ایران دوباره سایه افکند، ولی نباید فراموش بکنیم که اعتلا و ظهور این جنبش به صورت خزنده از بعد از انتخابات دولت یازدهم نشان داد که جنبش دانشجوئی نمرده است بلکه به صورت آتش زیر خاکستر منتظر فرصتی است تا ققنوس وار از خاکستر آتش خود سر فراز به آواز درآید و با آتش استبداد سوز دهان خود همه قدرتهای سه گانه زر و زور و تزویر را به چالش بکشد و مقاومت حزب پادگانی خامنهائی در انتخاب وزیر آموزش عالی و عدم تثبیت مدیریت دانشگاههای بزرگ کشور و انجام مدیریت آنها به صورت سرپرستی همه نشان دهنده این حقیقت است که جنبش دانشجوئی ایران زنده است ولی در زیر خاکستر.
والسلام