نهج‌البلاغه علی قرآن ناطق، تنها متدولوژی جهت فهم تطبیقی قرآن متنی – قسمت چهارم

ز - عدالت فردی - عدالت جمعی در نهج‌البلاغه: شاید یکی از کلیدی‌ترین سوالی که پس از برخورد با نهج‌البلاغه به عنوان روش و متدولوژی جهت به حرف درآوردن تطبیقی قرآن مطرح می‌شود اینکه، چرا امام علی جهت اجرای عدالت در جامعه خود گاهی عدالت را به عنوان یک امر جمعی نگاه می‌کند - و می‌کوشد آنچنانکه در خطبه 15 نهج‌البلاغه مطرح می‌کند به وسیله قدرت سیاسی یا قدرت حکومت اموالی را که عثمان از بیت المال مسلمین بناحق به بنی امیه و خویشان خود تقسیم کرده است پس بگیرد و به بیت المال مسلمین برگرداند - و در راستای این عدالت جمعی امام علی تا آنجا پیش می‌رود که حتی حاضر نمی‌شود سهمیه خوارج یعنی دشمنان مذهبی و قسم خورده خود (که حتی حاضر بودند جهت قتل و عام طرفداران علی شکم‌های زنان یاران علی را بدرند و جنین آن‌ها را بکشند و در نماز علی با طرح شعار «قَاتَلَهُ اَللَّهُمَاأَفْقَهَهُ- خدا این علی را بکشد چقدر دانشمند است» و شب 19 رمضان که شب قدر می‌باشد به خاطر اینکه کشتن علی از نظر آن‌ها بزرگ‌ترین عبادت بود، انتخاب کردند و حکم قتل علی را هم سنگ قتل معاویه و عمرو العاص می‌دانستند) را جهت اجرای عدالت از بیت المال قطع کند و آنچنان در جهت اجرای عدالت جمعی جامعه مسلمین پیش رفت که خود امام علی در خطبه 224 ص 259 س 5 نهج‌البلاغه جعفر شهیدی عدالت جمعی خود را اینچنین توصیف می‌کند:

«وَ اَللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَی حَسَکِ اَلسَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی اَلْأَغْلاَلِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَی اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ اَلْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْ‌ءٍ مِنَ اَلْحُطَامِ وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَی اَلْبِلَی قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی اَلثَّرَی حُلُولُهَا- به خدا سوگند اگر روی خار سعدان خوابیده صبح کنم - و در زنجیرها کشیده شوم - نزد من محبوب‌تر از آن است که در قیامت با خدا و پیامبرش ملاقات کنم در حالی به یک از بندگان خداوند در جامعه ظلم کرده باشم - چگونه من به کسی ظلم کنم به خاطر نفسی که به سوی خاک شدن پیش می‌رود و حلول آن در خاک طولانی خواهد بود.»

«وَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلاً وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّی اِسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ اَلشُّعُورِ غُبْرَ اَلْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً وَ کَرَّرَ عَلَیَّ اَلْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ اَلثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِی إِلَی نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ اَلْأَذَی وَ لاَ أَئِنُّ مِنْ لَظَی- به خدا سوگند عقیل برادرم را دیدم که به حدی فقیر و تنگدست شده بود که نزد من آمد و از من تقاضای یک پیمانه از گندم بیش از سهمش از بیت المال کرد - همراه او بچه‌های عقیل هم آمده بودند که از فرط فقر و تنگدستی چهره آن‌ها تیره رنگ و غبارآلود شده بود - درخواستش را با من جهت یک پیمانه بیشتر از سهمیه‌اش تکرار کرد - منهم به سخنان او گوش می‌دادم - عقیل به خاطر اینکه نابینا بود فکر می‌کرد که این سکوت من در شنیدن تقاضای او علامت رضای من جهت دادن سهم مردم از گندم بیت المال به او می‌باشد - من در همان حالی که به سخن عقیل گوش می‌دادم آهن پاره‌ائی در آتش گذاشتم و سپس این آهن پاره آتشین از آتش درآوردم و نزدیک بدن عقیل کردم تا برای عقیل عبرتی شود - پس با نزدیک شدن آهن به جسم عقیل او مانند یک بیمار ضجه و ناله کرد - آنگاه بود که من به عقیل گفتم - ای عقیل مادرت به عزا آیا به خاطر آهن پاره داغی که به شوخی من داغ کرده‌ام ناله می‌کنی در حالی که مرا به سوی آتش قیامت می‌کشی - آیا تو از این رنج می‌نالی توقع‌داری من از آتش قیامت ننالم»

«وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا کَأَنَّمَا عُجِنَتْ به ریقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ فَقَالَ لاَ ذَا وَ لاَ ذَاکَ وَ لکن‌ها هَدِیَّةٌ فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ اَلْهَبُولُ أَ عَنْ دِینِ اَللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ وَ اَللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ اَلْأَقَالِیمَ اَلسَّبْعَةَ به ما تَحْتَ أَفْلاَکِهَا عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اَللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لاَ تَبْقَی نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ اَلْعَقْلِ وَ قُبْحِ اَلزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِینُ- و عجیب‌تر از جریان عقیل داستان شخص دیگری است که یک شب به در منزل ما آمد و در زد وقتی در را باز کردم دیدم چیزی را که در ظرفی پیچیده بود (عسل) و من آن را دشمن می‌داشتم به من تعارف کرد با دیدن آن ظرف یک مرتبه احساس کردم محتوای ظرف (عسل) مثل زهر مار برای من تجلی کرد - پس به آن شخص گفتم که این ظرف آیا عطیه است، یا زکات، یا صدقه؟ هر کدام که باشد چه عطیه باشد، چه زکات و چه صدقه برای ما اهل بیت حرام است - او در پاسخ گفت نه عطیه و نه زکات و نه صدقه است این یک هدیه از طرف من به شما است - پس من به او گفتم مادرت به عزا - آیا آمده‌ائی با این هدیه از راه دین خدا مرا فریب بدهی؟ آیا دیوانه شده‌ائی؟ به خدا سوگند اگر هفت اقلیم وجود به من بدهند تا از روی نافرمانی خداوند دانه جوئی را از دهان مورچه‌ائی بگیرم آن کار را نمی‌کنم - چرا که دنیای شما در نظر من خوارتر از برگی است که در دهان ملخی قرار دارد - علی را با نعمت‌هائی که فانی می‌شود و لذتی که باقی نمی‌ماند چکار؟ به خدا پناه می‌برم از غفلت عقل و زشتی سقوط و تنها از او یاری می‌طلبم.»

حال همین امام علی که اینقدر برای عدالت جمعی ارزش قائل است، چه می‌شود که منهای اینکه جامعه را به عدالت به صورت جمعی دعوت کند (نه نهادینه شده) خود به صورت فردی می‌کوشد حتی در زمانی که به عنوان حاکم حکومت مسلمین می‌باشد جهت کمک به یتیمان و فقرا در این جهت تلاش بکند و دیگران را هم امر به آن می‌کند، آنچنانکه در نامه 45 به عثمان بن حنیف انصاری فرماندارش در بصره که به مهمانی فردی در بصره رفته بود که در سفره آن چند نوع خوردنی بوده و دعوت شوندگان هم همه از افراد مرفه بوده‌اند نه افراد فقیر و گرسنه می‌نویسد:

فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا اَلْمَقْضَمِ فَمَا اِشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ به طیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلاَ

«أَمَّا بَعْدُ یَا اِبْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ اَلْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ اَلْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ - ای پسر حنیف به من خبر رسیده است که یکی از جوانان اهل بصره تو را به مهمانی دعوت کرده است و تو به آن مهمانی رفته‌ائی، در آن مهمانی برای تو انواع غذاها آماده کرده بودند من گمان نمی‌کردم که تو در مهمانی شرکت کنی که ثروتمندان دعوت شده باشند اما فقرا رانده باشند - ...وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِی‌ءُ به نورِ عِلْمِهِ أَلاَ وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اِکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلاَ وَ إِنَّکُمْ لاَ تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی به ورعٍ وَ اِجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً وَ لاَ اِدَّخَرْتُ مِنْ غنائم‌ها وَفْراً وَ لاَ أَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً وَ لاَ حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لاَ أَخَذْتُ مِنْهُ إِلاَّ کَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِیَ فِی عَیْنِی أَوْهَی وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ - آگاه باشید برای هر مامومی امامی است که در کارهایش به او اقتدا می‌کند - و از نور علم او روشنائی می‌جوید - آگاه باشید که امام شما علی از دنیا فقط به دو لباس کهنه و از خوردنی‌های شما به دو قرص نان قناعت کرده است - آگاه باشید که شما توان انجام این قناعت را ندارید ولی شما می‌توانید مرا با پرهیزگاری و تلاش و پاک دامنی و درست کاری یاری کنید - به خدا سوگند من از دنیای شما نه طلائی ذخیره کرده‌ام و نه مالی اندوخته‌ام و از زمین یک وجب صاحب نیستم و برای این پیراهن کهنه‌ائی که به تن دارم کهنه دیگری مهیا نکرده‌ام چرا که در نگاه من دنیای شما خوارتر است از دانه تلخی است که به کار دباغی می‌آید.»

حال سوال اینجا است که چرا امام علی برای اجرای عدالت در جامعه هم تکیه حکومتی و جمعی می‌کند و هم به صورت فردی با زندگی زاهدانه خودش و کارهای فردی احسانی وجودی مثل پوشاندن فردی برهنگان یا نان دادن فردی به ایتام و بیچارگان می‌کوشد در جهت عدالت در جامعه گام بردارد، در صورتی که امام می‌توانست با نهادینه کردن این حرکت‌های فردی گامی مثمر ثمرتر در این رابطه بردارد؟ برای پاسخ به این سوال باید توجه داشته باشیم که:

اولا: امام علی در یک شرایط تاریخی غیر از شرایط تاریخی اجتماعی زمان ما قرار داشته است و لذا هرگز ما حق نداریم وضعیت شرایط تاریخی اجتماعی امروز خودمان را منطبق به شرایط تاریخی اجتماعی زمان امام علی بکنیم، چراکه اجتماع و نظام اجتماعی با نظام جمع و جامعه متفاوت می‌باشد. اجتماع یک مقوله‌ای است که مولود نظام سرمایه‌داری می‌باشد که به صورت مشخص از قرن 17 و 18 در جامعه بشری ظهور کرده است و به موازات تکوین و گسترش آن، نهاد جامعه بشری را دچار یک تحول کیفی کرده است. مهم‌ترین دستاوردی که پروسه تکوین اجتماع به همراه آورد جایگزین کردن روحیه جمعی به جای روحیه فردگرائی نظام‌های ماقبل سرمایه‌داری بود و البته آنچه بسترساز تکوین این روحیه جمعی به جای روحیه فردی نظام‌های ماقبل سرمایه‌داری شد، تولید اجتماعی در نظام سرمایه‌داری بود که بعد از تکوین انقلاب صنعتی و دگرگونی در ابزار تولید عاملی شد که تولید در نظام سرمایه‌داری به صورت اجتماعی بشود و همین تولید اجتماعی در بستر نهاد ابزار تولید جمعی بسترساز یک پدیده جدید در تاریخ جامعه‌شناسی شد، به نام اجتماع که به موازات تکوین اجتماع، نهادهای اجتماعی اعم از نهادهای حکومتی و نهادهای اجتماعی و نهادهای سیاسی و نهادهای فرهنگی شروع به تکوین کردند و اصلا اصطلاح مدرنیته از این زمان و در این رابطه شروع به تکوین کرد.

صد البته طرح این موضوع در اینجا نباید ذهن خواننده را دچار تشویش بکند، چرا که زمانی که می‌گوئیم سرمایه‌داری و نظام بورژوازی بود که بسترساز تکوین نهاد اجتماع در تاریخ جامعه‌شناسی شد، در این رابطه این مطلب نباید فراموش کنیم که خود همین موضوع گورکن سرمایه‌داری و بزرگ‌ترین عامل پارادوکس ساز نظام سرمایه‌داری شد، به این دلیل که به موازات تکوین اجتماع انسانی در بستر نظام سرمایه‌داری (توسط تولید اجتماعی در بستر ابزار تولید جمعی بوسیله انقلاب صنعتی) در ادامه آن با تکوین نهادهای اجتماعی و سیاسی حرکت تاریخ بشر به سمت اجتماعی کردن تولید و اجتماعی کردن توزیع و اجتماعی کردن خدمات و اجتماعی کردن سیاسی و اجتماعی کردن اطلاعات و اجتماعی کردن نهادهای اجتماعی پیش رفت. اما از آنجائیکه نظام سرمایه‌داری یک نظامی است که در خدمت سرمایه داران و سرمایه می‌باشد، نمی‌تواند پاسخگوی پروژه اجتماعی کردن باشد.

البته همین مناسبات سرمایه‌داری جبرا به علت اینکه بسترساز تکوین ماشین و رشد ابزار تولید و انقلاب صنعتی می‌باشد، می‌تواند در خدمت تولید اجتماعی و توزیع اجتماعی و خدمات اجتماعی باشد اما به علت ماهیت فردگرائی نمی‌تواند پروژه اجتماعی کردن تولید و توزیع و خدمات و قدرت در عرصه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به انجام برساند، در نتیجه این امر باعث گردید تا سوسیالیسم به عنوان یک پروژه که پاسخگوی اجتماعی کردن تولید و توزیع و خدمات و قدرت سیاسی و قدرت اطلاعاتی و فرهنگی و... می‌باشد، از قرن نوزدهم به عنوان آلترناتیو نظام سرمایه‌داری مطرح شود.

به هر حال هدف از طرح این موضوع در اینجا به این دلیل است که:

اولا بدانیم که تولید اجتماعی و توزیع اجتماعی و خدمات اجتماعی و سیاست اجتماعی و... غیر از اجتماعی شدن تولید و توزیع و خدمات و سیاست و قدرت و اطلاعات می‌باشد چراکه تولید اجتماعی و توزیع اجتماعی و... مولود نظام سرمایه‌داری و ماشین و انقلاب صنعتی می‌باشد، در صورتی که اجتماعی شدن تولید و توزیع و قدرت و سیاست و اطلاعات تنها توسط سوسیالیستی شدن مناسبات تولیدی امکان پذیر است، به عبارت دیگر تنها توسط نظام سوسیال – دموکراسی است که ما می‌توانیم به اجتماعی کردن قدرت در سه عرصه اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی دست پیدا کنیم.

ثانیا اجتماع انسانی غیر از جامعه انسانی است، چراکه اجتماع انسانی مولود تولید اجتماعی نهادینه شده صنعتی در نظام سرمایه‌داری می‌باشد که بزرگ‌ترین مشخصه آن نهادینه شدن پایه‌های جامعه بشر در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی می‌باشد.

ثالثا به موازات تکوین نهادهای اجتماعی در جامعه بشری، مبارزات اجتماعی بشر در راستای خواسته سوسیالیستی اعم از سوسیالیست اقتصادی، یا سوسیالیست اجتماعی، یا سوسیالیست فرهنگی تکوین پیدا کرد. به همین دلیل به موازات تکوین پروسس اجتماع بشری بود که نهادهای اجتماعی شروع به تکوین کردند و همین تکوین نهادهای اجتماعی بود که باعث گردید تا نهادهای اجتماعی جایگزین نهادهای فردی مناسبات ماقبل سرمایه‌داری بشود؛ لذا به این ترتیب بود که با تکوین اجتماع بشری از قرن 17 و 18 تمامی مکانیزم‌های اجتماعی زندگی جمعی بشر دچار تحول زیرساختی شد.

به همین دلیل ما هنگامی که در رابطه با تبیین ساختار حکومتی و یا ساختار اقتصادی و یا ساختار اجتماعی جامعه مسلمانان در زمان حکومت 5 سال و نه ماهه زمان امام علی صحبت می‌کنیم هرگز نباید ساختار جمعی مورد نظر امام علی در عرصه‌های سیاست و اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و اطلاعات در مقایسه با ساختار اجتماع انسانی در قرن بیستم و نوزدهم قرار داد و شروع به نتیجه گیری کرد، این مقایسه صد در صد غلط و بیهوده می‌باشد چراکه در زمان امام علی اصلا اجتماع و نهادهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی تکوین پیدا نکرده بود تا امام علی بتواند با تکیه بر این نهادهای اجتماعی، به اجتماعی کردن سیاست و حقوق و اقتصاد و اطلاعات بپردازد. تمامی تلاش امام علی در جهت جمعی کردن سیاست و توزیع و خدمات و اطلاعات و فرهنگ بود نه اجتماعی کردن، این دو ترم از فرش تا عرش با هم متفاوت است، انقلاب بزرگی که امام علی کرد این بود که قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و مذهبی که در نظام عثمانی به صورت اریستوکراسی و قومی و قبیلگی اداره می‌شد، به صورت جمعی در کانتکس جامعه آن روز مسلمانان درآورد نه بیشتر از این و به همین دلیل اگر می‌بینیم که امام علی در وصیت نامه خودش به امام حسن و امام حسین پس از ضربت خوردنش می‌فرماید:

«أُوصِیکُمَا بِتَقْوَی اَللَّهِ وَ أَلاَّ تَبْغِیَا اَلدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا وَ لاَ تَأْسَفَا عَلَی شَیْ‌ءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا وَ قُولاَ بِالْحَقِّ وَ اِعْمَلاَ لِلْأَجْرِ وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً - شما را سفارش می‌کنم به تقوای الهی و این که دنیا را نجوئید و نخواهید گرچه او شما را بجوید و بخواهد - و تاسف نخورید به آنچه از دنیا از دست داده‌اید - حق را بگوئید و به خاطر آخرت به حق عمل کنید نه به خاطر دنیا - دشمن ظالمان باشید و یاور مظلومان - أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَی اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلاَحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا ص یَقُولُ صَلاَحُ ذَاتِ اَلْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصِّیَامِ - شما و تمام خویشاوندانم سفارش می‌کنم به تقوای الهی و نظم در امور خویش و اصلاح در میان مسلمانان چون من از جد شما پیامبر اسلام شنیدم که فرمود اصلاح میان مسلمانان از عموم نماز و روزه بهتر است - اَللَّهَ اَللَّهَ فِی اَلْأَیْتَامِ فَلاَ تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لاَ یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ وَ اَللَّهَ اَللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ - خدا را خدا را در بار ه یتیمان از تغذیه و اطعام آنان نکاهید و مواظب باشید که آن‌ها تباه و ضایع نگردند خدا را خدا را در باره همسایگان که سفارش پیامبرتان می‌باشد چراکه پیامبر اسلام همواره در باره آن‌ها سفارش می‌کرد تا آنکه گمان کردیم که برای ایشان نیز ارث مقرر خواهد کرد - وَ اَللَّهَ اَللَّهَ فِی اَلْقُرْآنِ لاَ یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ وَ اَللَّهَ اَللَّهَ فِی اَلصَّلاَةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ وَ اَللَّهَ اَللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا - خدا را خدا را در باره قرآن که دیگران در عمل نمودن به آن بر شما پیشی نگیرند - خدا را خدا را در باره نماز چراکه نماز ستون دین شماست – خدا را خدا را در باره حج و کعبه آن را خالی نگذارید تا گرفتار عذاب خداوند نشوید - وَ اَللَّهَ اَللَّهَ فِی اَلْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ اَلتَّبَاذُلِ وَ إِیَّاکُمْ وَ اَلتَّدَابُرَ وَ اَلتَّقَاطُعَ لاَ تَتْرُکُوا اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ فَیُوَلَّی عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ یُسْتَجَابُ لَکُمْ - خدا را خدا را در باره جهاد در راه خدا با اموال و جان‌هایتان و زبانتان و بر شما باد وحدت و ایثار و دوری کردن از تفرقه و قطع رابطه - امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید چراکه اصحاب قدرت بر شما مسلط می‌شوند و دعا و خواسته شما اجابت نمی‌شود - ثُمَّ قَالَ یَا بَنِی عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ لاَ أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ اَلْمُسْلِمِینَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ أَلاَ لاَ تَقْتُلُنَّ بِی إِلاَّ قَاتِلِی اُنْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لاَ تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ ص یَقُولُ إِیَّاکُمْ وَ اَلْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْکَلْبِ اَلْعَقُورِ - سپس فرمود - ای فرزندان عبدالمطلب نبینم با شعار علی را کشته‌اند دست به قتل عام مسلمانان بزنید بدانید که جز قاتل من کسی نباید کشته شود - توجه کنید اگر من در اثر این ضربه مردم او را تنها یک ضربت بزنید و حق ندارید او را مثله بکنید چون از پیغمبر شنیدم که می‌فرمود - از مثله کردن دوری جوئید هر چند بر سگ هار باشد» (نامه 47 - وصیت امام علی به امام حسن و امام حسین - ص 320 - س 12 - نهج‌البلاغه جعفر شهیدی).

نباید تعجب بکنیم و بگوئیم که چرا امام علی در این وصیت نامه تاریخی خود به جای تکیه بر نهادهای اجتماعی جهت اصلاح اجتماع مسلمین از طریق اصلاح فرد می‌خواهد جامعه مسلمین را اصلاح بکند، تفاوت این دو رویکرد اصلاح جامعه از طریق نهادهای اجتماعی با اصلاح جامعه از طریق اصلاح فرد همان تفاوت زندگی جمعی و زندگی اجتماعی بشر است چراکه تا زمانیکه اجتماع بشر تکوین پیدا نکند نهادهای اجتماعی هم تکوین پیدا نخواهند کرد و لذا به موازات تکوین اجتماع بشری بود که نهادهای اجتماعی تکوین پیدا کردند. بنابراین برای امام علی در عصر و زمان خودش راهی جز این نمی‌ماند که برای فرهنگ سازی جهت جمعی کردن قدرت در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اطلاعاتی، خدماتی، توزیعی و تولیدی این فرهنگ سازی از طریق فردسازی شروع کند. همان کاری که پیامبر اسلام در دوران مکی انجام داد و به همین دلیل پیامبر اسلام در مکه به جای ساختن تشکیلات عمودی جهت کادرسازی و پرورش کادرها به صورت رویاروی و فردی اقدام به این کار می‌کرد، آنچنانکه تمامی کادرهای ساخته شده دوران حیات 23 سال پیامبر اسلام بعد از بعثت دستپرورده مستقیم خود پیامبر اسلام می‌باشند اما در این شرایط با تکوین پروسس حزب و تشکیلات به صورت عمودی و افقی ما دیگر نباید در جهت پرورش کادرها به صورت رویاروئی و فردی عمل کنیم بلکه بالعکس، باید به صورت نهادی و اجتماع ساز به انجام این مقصود بپردازیم.

البته این موضوع در خصوص تشکیلات افقی هم صدق می‌کند، چراکه پیامبر اسلام نه تنها در عرصه کادرسازی دوران 13 ساله مکی به صورت رویاروئی و فردی عمل می‌کرد، در عرصه جامعه سازی دوران 10 سال مدنی هم به صورت رویاروئی عمل می‌کرد و به همین دلیل در کانتکس کاریزماتیک می‌کوشید حضوری فیزیکی یا هویتی در تمامی تصمیم گیری‌های اقتصادی و نظامی و سیاسی و فرهنگی داشته باشد و اصلا معنای ولایت پیامبر آنچنانکه علامه محمد اقبال لاهوری می‌گوید جز این نیست، چراکه در آن زمان راهی جز این برای پیامبر اسلام جهت جامعه سازی وجود نداشته است چون هنوز تئوری تشکیلات افقی به علت فقدان پروسس اجتماع بشری و جایگزینی پروسس جامعه به جای پروسس اجتماع امکان تکوین و رشد و تطور پیدا نکرده بود. صد البته این امر امروز به موازات تکوین و جایگزینی اجتماع بشری به جای جامعه قبلی بشری تغییر کرده است، چراکه با تکوین اجتماع انسانی در بستر نظام سرمایه‌داری ما دیگر برای اصلاح جامعه انسانی مانند زمان امام علی نباید به اصلاح فرد جهت اصلاح اجتماع بپردازیم بلکه بالعکس، ما باید به جای فرد، تکیه بر اصلاح از طریق نهادهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بکنیم.

به عبارت دیگر با تکوین اجتماع انسانی اصلاح نهاد، جایگزین اصلاح فرد می‌شود و در همین رابطه جا دارد که در همین جا به این نکته اشاره کنیم که خدمت به جامعه هم در عرصه اجتماع با خدمت به جامعه در عرصه جامعه دچار یک تحول کیفی شده است، چراکه اگر ما می‌بینیم که در نظام جامعه در زمان امام علی حتی در زمانی که امام بر خلافت مسلمین فرمانروائی می‌کرد شب‌ها یا نیمه شب‌ها کیسه غذا و توشه برمی‌داشت و با پای خود به خانه یتیمان و بیوه زنان و فقیران می‌رفت، نباید تعجب بکنیم و یا اگر می‌بینیم که امام علی در نامه به مالک اشتر جهت فرمانروائی بر مصر می‌کوشد توسط توصیه‌های فردی به مالک اشتر به اصلاح تشکیلات فرمانروائی مصر بپردازد نباید تعجب بکنیم، چراکه در آن زمانیکه که هنوز نظام‌های سیاسی در جهان صورت سازماندهی اجتماعی پیدا نکرده است امام می‌بایست توسط تشکیلات جمعی سیاسی خودش از طریق سازماندهی کاریزماتیک اقدام به اصلاح امور بکند، چرا که در زمان امام علی هنوز نهادهای اجتماعی وجود پیدا نکرده است تا امام با تکیه بر آن‌ها بتواند به صورت نهادی و اجتماعی به اصلاح اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بپردازد.

به عبارت دیگر دو راه بیشتر جهت مدیریت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جامعه در زمان پیامبر اسلام و امام علی وجود نداشت.

راه اول تکیه بر نظام اریستوکراسی و نظام سنتی و کلاسیسم قبیلگی بود، همان راهی که شیخین و عثمان انتخاب کردند.

راه دوم تکیه بر نظام کاریزماتیک جهت جایگزین کردن جامعه به جای قبیله بود، همان راهی که پیامبر اسلام و امام علی انتخاب کردند.

بنابراین در عرصه سیاسی به علت اینکه در زمان امام علی هنوز نهادهای سیاسی اجتماعی و حکومتی مثل احزاب، تکوین پیدا نکرده‌اند امام علی نمی‌تواند به صورت علمی و انقلابی، دموکراسی را در جامعه آن روز پیاده کند زیرا دموکراسی بر شانه نهادهای اجتماعی استوار می‌باشد نه بر شانه نهادهای کاریزماتیک و فردی، یعنی تا در یک جامعه نهادهای اجتماعی و سیاسی مثل احزاب و سندیکاها و اتحادیه‌ها و انجمن‌ها تکوین پیدا نکنند توسط تکیه فردی و کاریزماتیک ما نمی‌توانیم معجزه بکنیم و دموکراسی را برقرار کنیم. عین همین مساله در خصوص سوسیالیسم هم صدق می‌کند چراکه هر وقت ما می‌گوئیم ابوذر سوسیالیسم خدا پرست بود، نباید فورا با ترم سوسیالیسم علمی کلاسیک قرن نوزدهمی بشر به تحلیل اندیشه و شعارهای ابوذر غفاری بپردازیم، این کار صد در صد غلط می‌باشد چراکه زمانی که ما می‌گوئیم ابوذر سوسیالیسم خدا پرست بوده یا مزدک و مزدکیان در عصر ساسانیان سوسیالیسم لائیک بودند، مقصود ما این است که این‌ها معتقد به اقتصاد جمعی و سیاست جمعی و توزیع جمعی و تقسیم قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و مذهبی به صورت جمعی بودند، به جای طرفداران تقسیم قدرت سیاسی و اقتصادی و مذهبی و فرهنگی و اطلاعاتی به صورت فردی، که صد البته این سوسیالیسم با سوسیالیسم به معنای اجتماعی شدن تولید و توزیع و قدرت و فرهنگ و اطلاعات و سیاست که 34 سال است خواسته و شعار نشر مستضعفین می‌باشد، متفاوت می‌باشد.

ادامه دارد