مبارک باد میلاد علی امام انسانیت و حسین امام ایثار و فدیه و فدا و شهادت برهمه رهپویان راه کمال و عدالت - قسمت دوم

ب - نیاز ما به عاشورا و بازتولید در فهم مستمر آن؟

1 - بی شک حرکت امام حسین که از رجب سال 60 با شنیدن خبر مرگ معاویه توسط نماینده والی مدینه آغاز گردید و تا دهم محرم 61 ادامه داشت حرکتی نبود که به صورت عکس‌العملی بر امام حسین تحمیل شده باشد بلکه بالعکس یک حرکتی بود که امام حسین به صورت مشخص و مختارانه از بعد از شهادت امام حسن توسط عمال معاویه در دستور کار خود قرار داده بود و به لحاظ نظری برای این حرکت از قبل چارچوب و مانیفست نظری و تئوریک در ذهن خود تنظیم کرده بود، بدین خاطر امام حسین جهت استارت این حرکت مترصد اعلام خبر مرگ معاویه بود.

2 – در خصوص اینکه چرا امام حسین در فاصله بین شهادت امام حسن و مرگ معاویه که مسئولیت رهبری جنبش عدالت محورانه علی در دست داشت حرکت و نهضت ضد قاسطین خود را آغاز نکرد؟، باید بگوئیم که هیچ پاسخی نمی‌توان به این سوال داد جز اینکه بگوئیم به لحاظ اخلاقی امام حسین خود را ملزم به احترام گذاشتن به امضای امام حسن در پای صلحنامه با معاویه می‌دید هر چند که امام حسین به درستی می‌دانست که خود معاویه با انتخاب جانشینی یزید و با قطع کردن مالیات داراب فارس بر بنی هاشم و دستور لعن به امام علی حتی در نماز تمامی مفاد صلحنامه را نقض کرده بود و با به شهادت رساندن امام حسن توسط عمال اندرونی خانواده خود امام حسن دیگر دلیلی جهت اعتماد به صلحنامه برای امام حسین باقی نگذاشته بود.

به هر حال امام حسین از آنجائیکه یک طرف امضاء این صلحنامه را خود امام حسن می‌دانست، به جای برخورد عکس‌العملی کردن با برخوردهای نقض صلحنامه توسط معاویه جهت احترام به امام حسن تا زمان مرگ معاویه از هر گونه حرکتی جهت قیام بر علیه معاویه به صورت رسمی و تحت مدیریت خودش خودداری کرد، هر چند آنچنانکه طه حسین نویسنده کتاب علی و فرزندانش معتقد است که امام حسین به صورت غیر رسمی و غیر علنی موافق نهضت و قیام ضد قاسطین حجربه عدی بود ولی تا زمان اعلام مرگ معاویه در رجب 60 حاضر به در دست گرفتن علنی و رسمی هژمونی جنبش ضد قاسطین و عدالت محورانه پیروان علی بر علیه معاویه نشد.

3 - در رابطه با سکوت عمدی امام حسین نسبت به اعلام مانیفست و چارچوب نظری حرکت ضد قاسطین و عدالت محورانه‌اش مانند امام علی از آنجائیکه امام حسین هم فرصت این کار داشت و هم آنچنانکه در عرصه بازیگری نمایشگاه بزرگ عاشورا نشان داد از جسارت علی وار جهت تبلیغ ایده و عقیده خود برخوردار بود، لذا سکوت مشارالیه در تبلیغ مانیفست نظری نهضت ضد قاسطین و عدالت محورانه عاشورا امری عمدی بوده که به صورت آگاهانه از طرف امام حسین انتخاب شده بود و دلیل آن امر چیزی نمی‌تواند باشد جز اینکه بگوئیم خود امام حسین تاکید بر این داشته تا بدین وسیله نهضت عاشورا را به صورت یک نهضت تاریخی درآورد تا مانند اسلام تاریخی به صورت یک منشوری درآید و آیندگان بتوانند در چارچوب اجتهاد تئوریک خود از نهضت ضد قاسطین و عدالت محورانه عاشورا که در ادامه نهضت 35 ساله ضد قاسطین و عدالت محورانه امام علی بود برحسب شرایط خود برداشت تئوریک بکنند و پاسخی برای سوال زمان خود پیدا کنند.

4 - اگر امام حسین مانند امام علی که از بعد از مرگ عثمان و قبول رهبری جنبش ضد قاسطین مردم در چارچوب قبول خلافت بر مسلمین به موازات پیشرفت حرکت توسط خطبه‌ها و نامه‌ها و کلمات قصار - که کمتر از یک سوم آن امروز برای ما در کانتکس نهج البلاغه سید رضی باقی مانده است - به تبلیغ مانیفست نظری حرکت عاشورای خود می‌پرداخت از آنجائیکه بی شک مانیفست نظری تدوین شده امام حسین به صورت جبری صورت کنکریت و مشخص پیدا می‌کرد، در نتیجه قطعا تبلیغ این مانیفست از طرف امام حسین مانع از تاریخی شدن نهضت ضد قاسطین و عدالت محورانه عاشورای او می‌شد.

5 - آنچه که می‌توان به صورت قطع و یقین اعلام کرد اینکه:

اولا حرکت عاشورا برای امام حسن یک حرکت خود به خودی و بدون تصمیم قبلی خود او نبوده است.

ثانیا امام حسین به عنوان بزرگ معمار و تنها تئوریسین اصلی این نهضت بوده است.

ثالثا برعکس آنچه که فرج دباغ - معروف به عبدالکریم سروش - در این زمان تبلیغ می‌کند، نهضت ضد قاسطین و عدالت محورانه امام حسین یک حرکت اجباری و تعیین شده و یک طرفه از طرف حکومت و یزید و عبیدالله زیاد نبوده است که بر امام حسین تحمیل شده باشد بطوریکه از نظر فرج دباغ تنها زمانی امام حسین تن به مقاومت در برابر حکومت و عمال او داد که راهی جز کشته شدن برایش باقی نگذاشته بودند و در این رابطه تنها کاری که او پس از اینکه نتوانست خود را از حصار قدرت نظامی حکومت در کربلا نجات دهد و مرگ و کشته شدن خود را محتوم می‌دید، کوشید که این کشته شدن را به صورت آبرومندانه و جوانمردانه به انجام برساند.

بنابراین از نظر او به جز این انتخاب تحمیلی امام حسین هیچگونه اختیاری و انتخابی و طرحی و برنامه‌ائی و هدفی از نهضت عاشورا نداشته است و البته از نظر فرج دباغ ریشه تئوریک تکوین خود عاشورا هم یک ریشه تاریخی و مکتبی و عدالت محورانه نبوده است بلکه بالعکس یک ریشه انتقام گیری قبائلی داشته است که آنچنانکه یزید مدعی بود می‌خواست توسط این جنایت انتقام بدر پیامبر اسلام را از فرزندانش بگیرد. بی شک اگر مانند فرج دباغ ما جوهر نهضت عاشورای حسین را یک انتقام گیری قبائلی مطرح کنیم و تمامی حادثه کربلا و عاشورای حسین تحمیل شده بر حسین بدانیم و هیچگونه معماری و طرحی و برنامه برای امام حسین قائل نباشیم راهی جز این برای ما نمی‌ماند که آنچنانکه او مدعی می‌باشد تمامی حرکت ائمه شیعه در راستای سازش با حکومت و قدرت تفسیر بکنیم و حرکت امام حسین را هم از استثنای مورد نظر او خارج نمائیم و در چارچوب همان قاعده سازشکارانه با حکومت او تفسیر نمائیم.

6 - شعارهائی که امام حسین در بستر پروسس زمانی بیش از شش ماهه حرکت خود از مدینه تا کربلا و عاشورا انتخاب کرده است همگی دلالت بر همان جوهر نهضت ضد قاسطین و عدالت محورانه او می‌کند. مثلا شعار.

«الا ترون آن الحق لا یعمل به و آن الباطل لا یتناهی عنه لیر غب المومن فی لقاء الله محقا» یا شعار

«الا و آن الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذله یابی ذلک لنا و رسوله و المومنین و حجور طابت و طهرت» یا شعار

«انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی» و یا شعار

«و علی الا سلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید» یا شعار

«ارید آن امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی» یا شعار

«خط الموت علی ولد ادم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما او لهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف» و یا شعار

«فانی لا اعلم اصحابا او فی و لا خیرا من اصحابی» یا شعار

«آن الله تعالی یحب معالی الامور و اشراف‌ها و یکره سفسافها» یا شعار

«موت فی عز خیر من حیاه ذل» و یا شعار

«آن جمیع ما طلعت علیه الشمس فی مشارق الارض و مغاربها بحرها و برها و سهل‌ها و جبلها عند ولی من او لیا ء الله و اهل المعرفه به حق الله کفیئی الظلال» یا شعار

«الا حر یدع هذه اللماظه لاهلها» یا شعار

«اللهمانی احمدک علی آن اکر متنا بالنبوه و علمتنا القرآن و فقهتنا فی الدین» یا شعار

«الموت اولی من رکوب العار –و العار اولی من دخول النار» یا شعار

«و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید» و یا شعار

«الهی رضا بقضائک و تسلیما لامرک و لا معبود سواک یا غیاث المستغثین» یا شعار

«انما خرجت لطلب الا صلاح فی امه جدی» یا شعار

«انی اکره آن ابدا هم بالقتال»

نگاهی اجمالی به این شعارها نشان می‌دهد که برعکس آنچه فرج دباغ مدعی است جوهر نهضت عاشورای حسین یک کینه کشی قبائلی و انتقام گیری از بدر و یا تلاش امام حسین برای کسب قدرت سیاسی یا پیدا کردن فضای امنی نبوده است بلکه از آنجائیکه این شعارها نه تنها مختص به مرحله کربلا و عاشورا نیست بلکه از همان لحظه‌ائی که امام حسین تصمیم به هجرت از مدینه به مکه می‌گیرد و همچنین در زمانی که در مکه حضور داشتند و به همین ترتیب در بین راه مکه تا کوفه قبل از اینکه خبر قتل مسلم بشنود امام حسین اهداف حرکت خودش در اشکال مختلف:

الف - اصلاح در دین جدم و پدرم.

ب – امر به معروف و نهی از منکر.

ج – اجرای حق و مخالفت با باطل.

د - مبارزه با ظلم.

ه – برپائی و استقرار دین محمد و غیره مطرح کرده است و در هیچکدام از شعارهای امام حسین از مدینه تا کربلا حتی برای نمونه هم روئت نشده که مثلا امام حسین بگوید انتقام صفین یا انتقام مرج العذرا یا انتقام احد و غیره می‌خواهم بگیرم.

7 - در مسیر حرکت امام حسین از مدینه تا کربلا هر جا که ایشان می‌خواست پیوندی با حرکت گذشتگان خود بکند به نقل خطبه‌ها و کلام امام علی پدر بزرگوارش می‌پرداخت که البته هدفش از این امر ایجاد پیوستگی بین حرکت خود با حرکت عدالت محور امام علی بوده است. برای نمونه می‌توانیم به قرائت خطبه 28 نهج البلاغه «و اما بعد فان دنیا قد ادبرت و...» پس از شنیدن خبر شهادت مسلم یاد کنیم که در آنجا امام حسین تمام خطبه 28 را قرائت کرد.

8 - علت اینکه امام حسین برای تبیین پایه نظری حرکت خود تنها به طرح شعارها بسنده می‌کرد و هرگز دیده نشده که از آغاز شروع حرکتش پس از شنیدن خبر مرگ معاویه تا بعد از ظهر عاشورا به تبیین پایه نظری حرکتش به صورت تفصیلی بپردازد. به همین دلیل آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم امام حسین با این عمل خود تلاش می‌کرد تا کل منظومه نهضت کربلا یا عاشورا از آغاز تا انجام - که حدود شش ماه طول کشید - جهت تاریخی شدن آن به صورت منظومه حرکتی درآورد تا آیندگان برحسب شرایط تاریخی و اجتماعی خود بتواند چهره اسلام تاریخی را در آن تماشا کنند و پاسخ خاص زمان خود را از آن استنباط نمایند؛ لذا در این رابطه است که منظومه عاشورا در راستای فهم و شناخت اسلام به صورت یک عینک و روش در می‌آید که از زاویه عینک عاشورا و کربلا به اسلام تاریخی ما می‌توانیم:

الف - جوهر اجتماع سازانه.

ب – جوهر عدالت محور.

ج – جوهر تقدم انسان بر عقیده نه تقدم عقیده بر انسان اسلام تاریخی، را فهم بکنیم.

9 - در رابطه با جایگاه عاشورا به عنوان یک عینک و روش فهم اسلام تاریخی است که ما موظف می‌شویم در هر دوره‌ائی به بازسازی فهم خودمان از عاشورا بپردازیم و فهم جدیدی از عاشورا ارائه دهیم.

10 - برای بازسازی و بازشناسی عاشورا جهت بازتولید روش فهم اسلام تاریخی در مراحل مختلف تاریخی، ما باید سوال زمان خود را در برابر عاشورا قرار دهیم و بدین ترتیب عاشورا را به نطق درآوریم تا پاسخگوی پرسش زمان ما باشد اگر عاشورا در این رابطه توانست به سوال زمان ما پاسخ بگوید قطعا عاشورا می‌تواند به عنوان روش و عینک نگاه ما جهت فهم اسلام تاریخی و بازسازی اسلام تاریخی مطرح شود.

11 - علت اینکه در طول چهارده قرنی که از عاشورا می‌گذرد پیوسته توسط شیعه و سنی تفسیرهای متفاوتی از عاشورا شده که بعضی از این تفسیرها از زاویه فقهی بوده، بعضی از زاویه کلامی و بعضی از زاویه تاریخی و بعضی از زاویه اجتماعی و غیره، همین امر باعث گردیده تا عاشورا خودش دارای جوهر تاریخی بشود؛ لذا همین اجتهاد در برداشت از عاشورا معرف آن می‌باشد که عاشورا دارای دینامیزمی در عرصه معرفت شناسی است مضافا اینکه خود این امر نشان می‌دهد که جامعه مسلمین در مسیر فهم اسلام تاریخی نیازمند به فهم نوین از عاشورا هستند برای مثال در دوران خود ما برداشت‌های متفاوتی از عاشورا صورت گرفته است که عبارتند از:

الف - برداشت سیاسی صالحی نجف آبادی.

ب - برداشت فقهی در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر شیخ مرتضی مطهری.

ج - برداشت عدالت محورانه سازمان مجاهدین خلق در کتاب راه حسین.

د - برداشت ایثار و شهادت و فدیه و فدای شریعتی.

ه – برداشت روش شناخت اسلام تاریخی و قرآن از طریق عینک عاشورای علامه محمد اقبال لاهوری.

و- برداشت استمرار مبارزه با قاسطین در ادامه حرکت امام علی طه حسین.

ز - برداشت انتقام گیری قبائلی فرج دباغ معروف به عبدالکریم سروش و غیره. که خود این برداشت‌های متفاوت از نهضت عاشورا و حسین در عصر و زمان ما نشان می‌دهد که عاشورا یک حادثه تاریخی نیست که مانند رژیم مطلقه فقاهتی بخواهیم از قبر و ضریح و زیارت و مداحی و گریه بر امام حسین برای حکومت غاصب خود مشروعیت مردمی ایجاد کنیم و با ضریح سازی و مداحی‌گری و اشک چشم گرفتن از مردم و پای پیاده فرستادن زوار میلیونی به کربلا و غیره برای نظام حکومتی غاصب خود حمایت مردمی دست و پا کنیم.

12 - بنابراین نیاز نشر مستضعفین به بازشناسی و بازسازی مستمر عاشورا در راستای تجلیل و مداحی‌گری و قبرپرستی و کیش شخصیت نیست بلکه نیازی برای کسب روش فهم اسلام تاریخی آنچنانکه پیامبر، علی، حسین، ابوذر و... فهم می‌کردند است تا توسط آن بتوانیم اسلام تاریخی را طوری فهم کنیم که بتواند پاسخگوی پرسش زمان و جامعه ما باشد.

والسلام