تفسیر سوره مطففین – قسمت ششم

رویکرد نوین محمد به اقتصاد تاریخی

و باز امام علی در این رابطه در حکمت شماره 237 صفحه 400 نهج البلاغه جعفر شهیدی می‌فرماید:

«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ اَلتُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ اَلْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ - مردم در عبادت پروردگار سه دسته هستند دسته اول آنانی که به طمع بهشت خداوند را پرستش می‌کنند عبادت این‌ها عبادت تجار بازرگانان است - گروه دوم آنانی هستند که به خاطر ترس از جهنم خداوند را پرستش می‌کنند عبادت این‌ها همان عبادت بردگان است دسته سوم آنانی هستند که خداوند را به خاطر خود خداوند پرستش می‌کنند عبادت این‌ها عبادت احرار و آزادگان است.»

اگر بخواهیم سوره مطففین را از منظر زمان آرایش بدهیم، باید بگوئیم که این سوره به دو قسم تقسیم می‌شود:

قسم اول – که از آیه یک تا چهارده، یعنی 14 آیه می‌باشد در باب طبقه مطففین در همین دنیا صحبت می‌کند اما.

قسم دوم – که از آیه 15 تا 36 یعنی 22 آیه می‌باشد در باب قیامت است.

بنابراین از این آیه به بعد بحث قیامت را در ادامه بحث طبقه مطففین دنبال می‌شود اما از آنجا که آخرین آیه قسمت اول یعنی آیه «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یکْسِبُونَ» در باب پراکسیس و رابطه پراکسیس با شناخت بود طبیعی است که طرح قیامت در این مرحله از سوره در پیوند با همین موضوع پراکسیس و شناخت می‌باشد که مقدمتا مجبوریم در اینجا به تبیین موضوع قیامت از نگاه قرآن بپردازیم:

1 - اولین موضوع در باب قیامت از منظر قرآن زمان قیامت است، چرا که قرآن در باب زمان قیامت گاهی با زبان ماضی صحبت می‌کند:

«إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ - آنگاه که امر واقع شده واقع شد - لَیسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ - در وقوع این واقعه هیچ گونه دروغی وجود ندارد» (سوره واقعه - آیات 1 و 2).

بنابراین از آنجائیکه واقعه یعنی امر محقق و موجود است، بیان واقعه نشان می‌دهد که قیامت به عنوان یک امر واقع شده است، نه یک امری که در آینده واقع خواهد شد. در بعضی از آیات قرآن با لفظ آینده زمانی با قیامت برخورد می‌کند.

«إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ - وَإِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ - وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ - آنگاه که آسمان شکافته شود - آنگاه که ستارگان پراکنده شوند - آنگاه که دریاها شکافته گردند» (سوره انفطار - آیات 1 تا 3).

و گاهی در زبان خود پیامبر اسلام قیامت به صورت حال زمانی مطرح شده است بطوریکه پیامبر اسلام در پاسخ به کسی که از او در باره قیامت و زمانش سوال می‌کند، می‌فرماید «من خودم قیامت هستم» بنابراین یکی از مسائل مهم در باب قیامت زمان قیامت است و دلیل این امر هم این است که افراد از منظری که به قیامت نگاه می‌کنند در باب زمان قیامت برداشت‌های متفاوتی خواهند کرد. این جزو ادبیات قرآن است که با طرح فعل ماضی می‌کوشد که قطعیت موضوع را مطرح کند و لذا در این رابطه در ادبیات قرآن اختلاف و تضادی وجود ندارد و از آنجائیکه قرآن آخرت را در ادامه همین دنیا تبیین می‌کند، لذا این آخرت را به صورت یک حقیقت مشککه می‌داند که دائما در حال تحقق می‌باشد، آنچنانکه امام علی در خطبه 28 نهج البلاغه تبیین می‌کند.

«فَإِنَّ اَلدُّنْیَا أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ اَلْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلاَعٍ... - دنیا لحظه لحظه در حال وداع کردن است و آخرت لحظه لحظه به موازات وداع دنیا در حال روی آوردن و تحقق می‌باشد» (خطبه 28 - صفحه 28-29 نهج البلاغه جعفر شهیدی).

بنابراین از نگاه قرآن هرگز نباید به قیامت و بهشت و دوزخ به صورت مکانی برخورد کرد بلکه باید به عنوان یک حقیقت سنتزی از حرکت دیالکتیکی همین دنیا نگاه بکنیم.

2 - فهم انسان از قیامت از آغاز تکوین انسان تا کنون بسیار مشکل‌تر از فهم توحید و فهم معاد بوده است و دلیل این امر هم این بوده که انسان همیشه بر مبنای آنچه که دیده یا فهمیده می‌تواند موضوعی را فهم کند، اما از آنجائیکه موضوع قیامت مستثنی از این قاعده می‌باشد طبیعی است که بشر در فهم همه جانبه آن همیشه عاجز می‌باشد؛ لذا در این رابطه است که قیامت برعکس توحید موضوعی است که فقط از جانب انبیاء مطرح شده و لاغیر، اما توحید غیر از انبیاء از طرف فلاسفه و دانشمندان نیز مطرح شده است.

3 - دلیل اینکه قرآن در طول 13 سال حرکت مکی خود بیش از موضوع توحید و نبوت بر موضوع معاد تکیه کرده است و تقریبا در تمامی سوره‌های مکی از موضوع معاد یاد شده است، این بوده که کلا آیات و سور مکی برعکس آیات مدنی که بیشتر جنبه تشریحی و تقنینی جهت جامعه سازی دارد، آیات مکی تقریبا همگی جنبه تبیینی در راستای تبیین جهان و وجود دارد لذا این امر باعث شده تا آیات و سور مکی بر موضوع قیامت تکیه ویژه‌ائی داشته باشد، زیرا از نظر قرآن تکوین قیامت در راستای پروسس تکامل وجود می‌باشد.

4 - علت اینکه در بین انبیاء الهی پیامبر اسلام و قرآن بیش از پیامبران دیگر بر قیامت تکیه کرده است این بوده که دوران پیامبر اسلام به لحاظ تاریخ اندیشه بشری آنچنانکه مولانا علامه اقبال لاهوری می‌گوید «دوران تولد عقلانیت بشر بوده است»، یعنی بشریت به لحاظ رشد عقلی به مرحله‌ائی رسیده بود که توان فهم این حقیقت پیچیده را داشته است.

حال با توجه به این مقدمه می‌پردازیم به تفسیر آیات 15 و 16 و 17 سوره مطففین. آنچنانکه قبلا هم اشاره کردیم قرآن همیشه قیامت را به صورت قیامت عملی، نه قیامت روحی تبیین می‌کند لذا در راستای این تبیین پراکسیسی از قیامت است که قرآن در این سوره فورا پس از طرح موضوع مهم شناخت پراکسیسی انسان در آیه «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ...» (آیه 14 ) به طرح موضوع قیامت پراکسیسی می‌پردازد. اما نکته حائز اهمیت در آیه 15 که آیه شروع کننده قیامت در این سوره می‌باشد اینکه قرآن این رابطه پراکسیسی را برای تبیین قیامت بر پایه رابطه وجودی بین انسان و پروردگار مطرح می‌کند. چرا؟ زیرا از نظر قرآن رابطه انسان با خداوند در کانتکس شدن انسان قابل تبیین و تفسیر می‌باشد.

«أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ» (سوره شوری - آیه 53).

«وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» (سوره آل عمران - آیه 28).

«وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» (سوره نور - آیه 42).

«رَبَّنَا وَإِلَیکَ الْمَصِیرُ» (سوره بقره - آیه 285).

شدنی که سنتز بین دو بی نهایت، که آنچنان به هم نزدیکند که گوئی یکی هستند.

«وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ - و ما از رگ‌های گردن خود انسان در بستر شدن به او نزدیک‌تر هستیم» (سوره ق - آیه 16).

لذا در این رابطه است که در آیه 15 در عرصه پراکسیس «شدن انسان»، قرآن به سراغ رابطه «شدن انسان» با پروردگار می‌رود چراکه از نظر قرآن غیر از «شدن» در این عالم چیزی وجود ندارد و اصلا قیامت از نظر قرآن مولود سنتزی این «شدن وجود با خداوند» می‌باشد. در عرصه تبیین این «شدن» است که در این سوره از آغاز که در حال تبیین اقتصادی و اجتماعی و فلسفی طبقه مطففین بود، از آنجائیکه به لحاظ کاراکتری طبقه مطففین یک گروه اجتماعی منفی می‌باشند شناخت پراکسیسی این طبقه و گروه اجتماعی منفی است، لذا محصول شدن پراکسیسی این گروه اجتماعی امری منفی می‌باشد.

در این رابطه است که قرآن شدن منفی این گروه اجتماعی در این آیه به صورت «کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ- همانا آن‌ها در این فرایند شدن پراکسیسی شان از پروردگار خودشان محجوبند» مطرح می‌کند. رمز فهم 22 آیه در باب قیامت در این سوره در گرو فهم همین قسمت آیه 15 است که می‌فرماید: «کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» چرا که همگی احساس جهنم و جنت در عرصه قیامت در گرو همین فهم رابطه با پروردگار است.

«إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ - فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ - متقین در جناتی قرار می‌گیرند نزد پروردگارشان که خدای ملیک مقتدر می‌باشد و این مجلس و مرتبه از شدن مرتبه صدقی می‌باشد که در آن دروغی نیست» (سوره قمر - آیات 54 و 55).

«ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِیمِ - و از بعد از این فراق با پروردگار است که آن‌ها احساس جهنم و آتش می‌کنند» آنچنانکه امام علی در این رابطه در یکی از فرازهای دعای کمیل می‌فرماید:

«الهی و ربی و سیدی و مولای صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک - پروردگار من گیرم بر عذاب اعمال خودم من صبور باشم اما بر فراق از تو هر گز صبور نخواهم بود.»

«ثُمَّ یقَالُ هَذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ - و پس از احساس جهنم فراق با پروردگار در عرصه شدن منفی پراکسیسی است که آن‌ها خودشان به خودشان با فلش بک ذهنی به دنیا می‌گویند، این همان فراق و جهنمی است که تو در دنیا آن را تکذیب می‌کردی.»

«کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیینَ - وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیونَ - کِتَابٌ مَرْقُومٌ - یشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ - البته سرنوشت شدن علیین چنین نیست - تو چه می‌دانی که علیین چیست؟ - سرنوشتی نوشته شده - که گواهان مقربین پروردگار هستند.»

حال پس از اینکه در آیات قبل در کانتکس پراکسیس شناختی و پراکسیس شدنی به طرح شدن منفی طبقه مطففین در دنیا و آخرت پرداخت، وجه دیگر شدن، که شدن علیین در بستر پراکسیس شدن و پراکسیس شناختی است در این آیات ترسیم می‌کند که مانند گروه اول این گروه هم، شدنشان در چارچوب رابطه با پروردگار معنی پیدا می‌کند. البته برعکس آن‌ها که محجوبین بودند، این‌ها در شدن جزو مقربین به پروردگار می‌باشند و همین نزدیکی به پروردگار است که باعث می‌گردد تا در قیامت به جای آن‌ها که احساس جهنم از فراق پروردگار می‌کردند، این‌ها احساس جنت از قرب به پروردگار برای آن‌ها دست دهد.

«إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ - عَلَی الْأَرَائِکِ ینْظُرُونَ - تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ - یسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ - خِتَامُهُ مِسْکٌ وَفِی ذَلِکَ فَلْیتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ - وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِیمٍ - عَینًا یشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ - إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کَانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یضْحَکُونَ - وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ یتَغَامَزُونَ - وَإِذَا انْقَلَبُوا إِلَی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ - وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ - وَمَا أُرْسِلُوا عَلَیهِمْ حَافِظِینَ - فَالْیوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یضْحَکُونَ - عَلَی الْأَرَائِکِ ینْظُرُونَ - هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ مَا کَانُوا یفْعَلُونَ – به راستی ابرار در نعمت پایدار هستند - بر تکیه گاه‌ائی تکیه زده‌اند - در سیمایشان شادابی نعمتی که به آن رسیده‌اند مشاهده می‌شود - نوشانده شوند از باده ناب مهر زده - باده‌ائی که مهر و مومش مشک است که برای به دست آوردن این باده مردم باید در عمل حاصل کنند - باده‌ائی که از چشمه تسنیم می‌باشد - چشمه تسنیم چشمه‌ای است مخصوص مقربین به پروردگار - گرچه در دنیا گروه تبهکار به کسانیکه ایمان آورده بودند نیشخند می‌زدند - و چون بر آنها می‌گذشتند با اشاره چشم و ابرو عیب جوئی می‌کنند - و چون به طرف هم گروهای خود بر می‌گشتند به سوی کسان خود سر خوش باز می‌گشتند - و چون مومنان آنان را می‌دیدند همان‌ها می‌گفتند این‌ها گمراهانند - در صورتی که این‌ها نگهبان مومنان نبودند - اما امروز شرایط برعکس شده چراکه امروز آنهائی که ایمان آورده‌اند به کافران می‌خندند - بر تکیه گاه‌های خود نشسته و می‌نگرند - و می‌گویند ببینید آیا کفار در برابر اعمالشان چه جزائی می‌بینند!؟»

در فراز آخر این سوره مانند تمام سوره‌های مکی پس از اینکه قرآن و پیامبر فصل قیامت تبیینی تمام کرد، به قیامت تبلیغی می‌پردازد که جهت تشحیذ ذهن مخاطبین مجبور به تکرار آن‌ها در اینجا می‌باشیم:

1 - آنچنانکه در سلسله تفاسیر قبلی مطرح کردیم موضوع قیامت در قرآن به صورت یک منشور از زاویه‌های مختلفی به آن پرداخته شده است که این زاویه‌های منشوری عبارتند از:

الف – زاویه تکوین قیامت.

ب – زاویه تبیین قیامت.

ج – زاویه تشریح قیامت.

د – زاویه توصیف.

2 - در آیات و سور مکی که قرآن به طرح قیامت تبیینی می‌پردازد، کلا قیامت تبیینی را در کانتکس پروسس کلی وجود تبیین می‌کند و قیامت را سنتز نهائی این پروسس می‌داند.

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَینَا لَا تُرْجَعُونَ - آیا فکر می‌کنید هستی و وجود خلقتی عبث دارد و شما به سوی ما رجعت نمی‌کنید» (سوره مومنون - آیه 115).

«رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ - پروردگارا چون هستی و وجود به باطل نیافریدی و رجعت ما به سوی تو قطعی خواهد بود ما را از عذاب جهنم اعمال خود در امان نگه‌دار» (سوره آل عمران - آیه 191).

3 - در خصوص قیامت تکوینی از نظر قرآن آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم مبنای تکوین قیامت همین کره زمین می‌باشد و در ادامه دگرگونی در همین کره زمین حاصل می‌شود و گرچه در منظومه‌های فوقانی تحول ساختاری حاصل می‌شود اما مبنای تحول قیامت تکوینی خود کره زمین است و بهشت و جهنم این‌ها همه در همین کره زمین حاصل خواهد شد.

«یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَ الْأَرْضِ... - قیامت روزی است که همین کره زمین به کره زمین دیگری بدل می‌شود» (سوره ابراهیم - آیه 48).

«إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا - وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا - وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا - قیامت مرحله‌ائی است که همین کره زمین بلرزه در می‌آید لرزیدنی بسیار شدید - آنچنانکه هر چیز سنگینی که در آن وجود داشته باشد بیرون ریخته می‌شود» (سوره زلزال - آیات 1 تا 3).

4 - در خصوص قیامت تشریحی قرآن بر تحولات طبیعت تکیه می‌کند آنچنانکه در سوره‌های مختلف مکی با تندترین آهنگ از این تحولات طبیعت در راستای تکوین قیامت یاد می‌کند.

«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ - وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ - وَإِذَا الْجِبَالُ سُیرَتْ - وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ - وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ - وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ - قیامت فرایندی است از پروسس وجود که - خورشید در هم پیچیده و فشرده می‌شود - ستارگان تاریک می‌شوند - کوه‌ها به حرکت در می‌آیند - و شتران با ارزش بی صاحب رها می‌شوند - حیوانات وحشی دور هم جمع می‌شوند - و دریاها بر افروخته می‌شوند» (سوره تکویر - آیات 1 تا 6).

5 - و اما در خصوص قیامت تبلیغی یا قیامت توصیفی با عنایت به اینکه در تبلیغ و توصیف تبلیغ کننده یا توصیف کننده موضوع در رابطه با هر موضوعی موظف است:

اولا برای اینکه مخاطب او بتواند حرف گوینده را فهم کند در کانتکس ادبیات و دیسکورس حاکم بر اندیشه مخاطب صحبت بکند.

ثانیا در این رابطه است که گوینده باید خود را در ظرف زمانی و تاریخی و جغرافیائی مخاطب قرار دهد.

ثالثا گوینده موظف است که برای اینکه پیام او بتواند در جامعه ایجاد فونکسیون مثبت بکند خودویژگی‌های روانشناسی و جامعه‌شناسی و محیطی مخاطب را در نظر بگیرد.

در این رابطه است که برای شخصی مانند پیامبر اسلام که در قرن هفتم میلادی در شبه جزیره عربستان می‌خواهد کار خود را آغاز بکند، آن هم در باره عظیم‌ترین و پیچیده‌ترین و علمی‌ترین و فراگیرترین موضوع که حتی پیامبران الهی ماقبل او توان طرح فراگیر آن - مانند پیامبر اسلام - نداشته‌اند، راهی جز این نمی‌ماند که پیامبر اسلام برای اینکه بتواند به لحاظ عینی و ذهنی جامعه قرن هفتم میلادی مکه و شبه جزیره عربستان را آماده جذب پیام خود کند، این غول عظیم حادثه طبیعت را با زبان و ادبیات و فهم خود مردم عربستان صحبت بکند. پر واضح است که وقتی که حادثه قیامت در عصر قرن بیست و یکم که علم سیانس تا اعماق آسمان و دریاها پیشرفت کرده و همه چیز را تحت سلطه انسان در آورده است، هنوز انسان قرن بیست یکم توان فهم قیامت به صورت علمی ندارد و در برابر فهم قیامت هنوز به جای تکیه بر تعقل، سخن از تعبد می‌کند، چه انتظاری می‌توان از مردم مکه قرن هفتم داشت؟ مردمی که از جهالت قانونمندی وجود را تحت عنوان ملائکه دختران خداوند می‌دانستند و بت‌های زندگی خود را به صورت خدایانی در آورده و در پای آن به سجده می‌افتادند و گروه‌ها و اجتماعات غیر عرب مکه که قرآن با لفظ جن از آن‌ها یاد می‌کند، موجوداتی رقیب انسان می‌ساختند که در حمام‌های متروکه زندگی می‌کنند و یا در مکان‌های تاریک و غیره.

پر واضح است که از آنجائیکه پیامبر اسلام یک روشنفکر نیست که فقط بخواهد پیام به خاطر پیام مطرح کند و دنبال آن است که به عنوان آخرین پیامبر با پیام خود تمامی بشریت از قرن هفتم تا آخر تاریخ موضوع دعوت خود قرار دهد و به قیامت به عنوان موتور حرکت خود تکیه می‌کند و حتی در آیات و سور مکی بیش از توحید بر آن تکیه می‌کند، راهی جز این ندارد جز اینکه قیامت را هر چند در عرصه تبیین و تکوین و تشریح می‌تواند به صورت علمی مطرح کند، اما در عرصه توصیف به خاطر ضعف نظری مخاطب نخواهد توانست آن همه معنا و مفهوم را برای مخاطبینی که در فقر فرهنگی مطلق به سر می‌بردند توصیف نماید؛ لذا در این رابطه پیامبر اسلام مجبور بود که با زبان و ادبیات خود آنها، به توصیف قیامت بپردازد و اما زبان و ادبیات مردم مکه و شبه جزیره قرن هفتم چه بود که پیامبر بتواند در کانتکس آن به توطیف قیامت بپردازد.

بدون هیچ شک و تردیدی آن مردم در آن صحرای خشک و لم یزرع بهترین ارزش‌های مادی این دنیا برایشان باغ، آب، نهر، سایه، تخت، سکس، شراب و میوه‌های رنگارنگ بود، چرا که چیزی جز آفتاب سوزان و صحراهای خشک و شکم‌های گرسنه و... ندیده بودند. بهترین تفریح حتی برای ثروتمندترین آن‌ها جام شرابی و تخت لب آبی و سایه درختان میوه رنگارنگ و دختران چشم گاوی یا حور العین باکره و... بوده است. آن‌ها غیر از این‌ها لذتی نمی‌شناختند تا پیامبر اسلام در توصیف قیامت بر آن‌ها تکیه کند.

البته در همین جا بیان این موضوع خالی از عریضه نیست که وقتی می‌گوئیم این‌ها مقصودمان عموم مردم مخاطب پیامبر اسلام است نه اخص مخاطبین که از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‌کردند و البته آن‌ها توان فهم لذت‌های متعالی‌تر از لذت سکس و شراب و باغ‌ها و نهرها و... داشتند به همین دلیل برای امام علی در نهج البلاغه و دعای کمیل بهترین لذت عبادت خالص پروردگار است که اگر یک فرد یک ذره از آن به مذاقش شیرین بیاید، هزاران شیرینی دیگر مثل سکس و شراب و باغ‌های میوه تلخ خواهد شد آنچنانکه این یک ذره به مذاق حافظ شیرین آمد:

از در خویش خدایا به بهشتم مفرس / که بر کوی تو از کون و مکان ما را بس

هرگز امام علی و حافظ خدا را به خاطر سکس و شراب و میوه بهشت عبادت نمی‌کنند چراکه این عبادت از نگاه آن‌ها عبادت تجار و بازرگانان است نه عبادت احرار و آزادگان؛ لذا در همین رابطه پیامبر اسلام اگرچه در زبان تبیین و تشریح و تکوین قیامت هرگز خود را محصور عصر خود نکرد، اما در زبان توصیف قیامت راهی جز این نداشت که با زبان خود آنها به توصیف قیامت بپردازد.

حال با توجه به این مقدمه می‌توانیم به تفسیر آیات 22 تا 36 سوره مطففین بپردازیم که همه این 14 آیه در باب قیامت توصیفی است بر پایه آنچه که فوقا مطرح شد. در این 14 آیه قرآن به توصیف دو گروه اجتماعی در رابطه با اسلام در بهشت آینده می‌پردازد که یکی از این گروه ابرار هستند و دیگری گروه مجرمین و کفار، با همان ادبیات؛ لذا اینچنین توصیف می‌کند که ابرار در قیامت در نعمت پایدار هستند بر تخت‌ها تکیه زده‌اند و در چهره آن‌ها شادابی نسبت به رسیدن به این لذت‌ها موج می‌زند از شراب مختوم می‌نوشند و از چشمه‌های بهشت آب می‌خورند و بر کافرانی که در دنیا به آن‌ها نیشخند می‌زدند، آن‌ها امروز نیشخند می‌زنند.

والسلام