سلسله درسهای قرآن شناسی - تفسیر سوره جمعه
تبیین دینامیزم بعثت پیامبر اسلام از منظر قرآن – قسمت اول
1 – مقدمه:
در میان سورههای قرآن، سوره جمعه تنها سورهائی است که به تفصیل موضوع بعثت پیامبر اسلام را مورد بررسی قرار داده است. البته سورههای دیگر قرآن مثل سوره علق یا مدثر، مزمل، نجم، ضحی، انشراح و... گرچه در باب رابطه پیامبر و موضوع وحی یا تجربه نبوی پیامبر اسلام که گوهر بعثت پیامبر اسلام میباشد، صحبت کرده است ولی در باب خود موضوع بعثت یا ساکت میباشد و یا اینکه به صورت فرعی و حاشیهائی صحبت کرده است. اما در سوره جمعه برعکس آن سورهها به صورت محوری در باب بعثت پیامبر اسلام و فونکسیون اجتماعی و تاریخی آن صحبت میکند و بعثت یا انگیزش یا شوریدن فردی و اجتماعی و تاریخی تبیین میکند زیرا گرچه گوهر بعثت پیامبر اسلام وحی یا تجربه نبوی یا قرآن میباشد، ولی خود بعثت فونکسیون فردی و اجتماعی و تاریخی وحی یا تجربه نبوی پیامبر اسلام است.
به عبارت دیگر بین گوهر وحی و فونکسیون بعثت پیامبر اسلام تفاوت موضوعی وجود دارد و هرگز نباید این دو را یکی شمرد و به همین دلیل است که از نظر قرآن - برعکس آنچه که ما فکر میکنیم - بعثت پیامبر اسلام یک حادثه تاریخی نمیباشد که تنها در شب 24 رمضان سال بعثت - آنچنانکه اهل تسنن میگویند - و یا در شب 27 رجب - آنچنانکه شیعه میگوید - برای پیامبر اسلام اتفاق افتاده باشد، بلکه بالعکس از دیدگاه قرآن بعثت پیامبر اسلام یک پروسس فردی – اجتماعی – تاریخی میباشد که از غار حرا طبق بیان قرآن در ماه رمضان با نزول پنج آیه اول سوره علق شروع شده است و مدت 23 سال در مکه و مدینه ادامه پیدا کرده است و از بعد از وفات پیامبر اسلام در کادر اسلام تاریخی تا این زمان جاری شده و تا پایان تاریخ بشر این بعثت به صورت مستمر ادامه پیدا خواهد کرد و به همین دلیل است که پیامبر اسلام در پاسخ افرادی که از او در باب قیامت میپرسیدند، میفرمود «من خودم قیامت هستم» چراکه در این جهان با بعثتم قیامت بپا کردهام، که صد البته تکیه و اشاره پیامبر در این رابطه بعثت انسانی و اجتماعی و تاریخی خود ایشان توسط تجربه نبوی یا وحی تاریخی بوده است که دائما در حال انجام بوده است.
بنابراین به این دلیل است که ما هرگز نباید بعثت پیامبر اسلام را تنها به صورت یک حادثه تاریخی در رابطه با تجربه نبوی پیامبر اسلام مانند بعثت موسی و عیسی تعریف کنیم بلکه باید آن را به صورت یک پروسس فردی - اجتماعی - تاریخی بدانیم که حتی بعد از 23 سال حیات نبوی پیامبر اسلام، در بستر اسلام تاریخی جاری و ساری شده است و به علت همین پروسسی و مستمر بودن بعثت پیامبر اسلام است که این پروسس دارای دینامیزم میباشد، چراکه بدون دینامیزم بعثت استمرار تاریخی بعثت پیامبر اسلام ممکن نبود و گرنه اگر بعثت پیامبر اسلام مانند بعثت حضرت موسی و عیسی (که صورت حادثه تاریخی داشت نه پروسس فردی - اجتماعی - تاریخی) به شکل دفعی و غیر تاریخی تکوین پیدا میکرد، دیگر نیازمند دینامیزم نمیبود.
بنابراین در این رابطه است که باید بگوئیم دینامیزم دار بودن بعثت و اسلام و وحی نبوی پیامبر اسلام معلول تاریخی و پروسسی و مستمر بودن بعثت پیامبر اسلام میباشد. البته نکتهائی که در همین رابطه نباید از نظر دور بداریم اینکه بعثت پروسسی و تاریخی و مستمر پیامبر اسلام یک امر تدریجی و تکامل پذیر و دیالکتیکی بوده است و آنچنانکه عبدالرحمن ابن خلدون تونسی در مقدمه «تاریخ العبر» خود تبیین میکند، این بعثت پروسسی و تاریخی پیامبر اسلام آنچنان تکوین پیدا کرده است که به مراتبی که پیامبر اسلام در بستر پراتیک وحی تاریخی خود کاملتر میشده، مراتب بعثت فردی و اجتماعی و تاریخی او متکاملتر میشده است، به طوری که اگر بتوانیم مراتب بعثت پروسسی و مستمر و تاریخی و دائمی پیامبر اسلام را به صورت:
الف – بعثت فردی پیامبر اسلام در بستر کمال شخصیت فردی او.
ب – بعثت اجتماعی پیامبر اسلام در راستای تکوین مدینه النبی پیامبر اسلام.
ج – بعثت تاریخی پیامبر اسلام در بستر تکوین اسلام تاریخی در چارچوب تاریخ و زمان پس از وفات پیامبر اسلام تقسیم بکنیم، این مراتب بعثت پیامبر اسلام صورت دفعی نداشته است بلکه در بستر حرکت اجتماعی و جامعهسازانه توسط دو مؤلفه زمان و تاریخ تکوین پیدا کرده است.
به همین دلیل حادثه شب قدر پیامبر اسلام آغاز و شروع تحول کیفی در شخصیت پیامبر اسلام و اتصال پیامبر اسلام با سرچشمه وحی بوده است نه پایان، به طوری که مطلع الفجر این شب قدر پیامبر اسلام به صورت یک پروسس ذومراتب تاریخی تا پایان عمر پیامبر اسلام و تا امروز و آینده ادامه دارد و ریزش ارزشهای آسمانی - که قرآن آن را به صورت تنزل ملائکه تبیین میکند - در بستر پروسه تکوین 23 ساله اسلام تاریخی و تا آینده همچنان ادامه دارد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ - وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ - لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ - تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ - سَلَامٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ - به نام خداوندی که بر همه وجود و هستی رحمان است ولی بر انسان رحیم هم میباشد – به درستی که آغاز تجربه نبوی پیامبر اسلام از مرحله لیله القدر پیامبر اسلام آغاز شد - تو چه میدانی در باب عظمت تحول لیله القدر - چراکه تحول کیفی در مرحله لیله القدر بیشتر و بهتر از هزار ماه تحول تدریجی و کمی میباشد - البته این لیله القدر که برای هر انسانی دست یافتنی میباشد یک پروسسی است که تا مطلع الفجر کمال ادامه دارد» (سوره قدر).
2 - مبانی دینامیزم بعثت پیامبر اسلام:
حال پس از اینکه دریافتیم که:
الف – بعثت پیامبر اسلام یک حادثه دفعی نبوده بلکه یک پروسس فردی و اجتماعی و تاریخی بوده است.
ب – بعثت پیامبر اسلام برعکس بعثت حضرت موسی و حضر ت عیسی (که یک بعثت غیر تاریخی و دفعی بوده است) یک بعثت تاریخی بوده که نه تنها در طول 23 سال حیات نبوی پیامبر اسلام ادامه داشته است، بلکه از بعد از وفات پیامبر اسلام در بستر اسلام تاریخی دائما در حال انجام میباشد و تا پایان تاریخ بشریت و انجام رسالت اسلام تاریخی این بعثت در حال استمرار و تکوین میباشد.
ج – شب قدر یا لیله القدر پیامبر اسلام - که شیعه 27 رجب و اهل تسنن 24 رمضان و قرآن در ماه رمضان اعلام میکند - تنها مرحله آغاز بعثت پیامبر اسلام میباشد نه انجام آن.
د - سوره قدر که تبیین کننده لیله قدر پیامبر اسلام میباشد تعمیم دهنده لیله القدر پیامبر اسلام برای همه انسانها نیز هست، قرآن لیله القدر بعثت پیامبر اسلام را به عنوان یک پروسس فردی و اجتماعی و تاریخی تبیین میکند که تا مطلع الفجر، کمال ذومراتب انسانی و اجتماعی و تاریخی استمرار پیدا میکند.
ه – بعثت پیامبر اسلام به علت اینکه یک پروسس فردی و اجتماعی و تاریخی میباشد نه یک حادثه، یک امر ذومراتب میباشد که به موازات سیر زمان این کمال ذومراتب حاصل میشود.
و – بعثت پیامبر اسلام دارای سه شاخه موضوعی میباشد که عبارتند از:
1 - بعثت فردی یا شخصیتی خود پیامبر اسلام.
2 - بعثت اجتماعی پیامبر اسلام در راه تکوین مدینه النبی یا جامعه سازی پیامبر اسلام.
3 - بعثت تاریخی پیامبر اسلام که در بستر تکوین اسلام تاریخی در طول 23 ساله حیات نبوی پیامبر اسلام تکوین پیدا کرد و پس از وفات پیامبر اسلام این اسلام تاریخی و این بعثت تاریخی پیامبر اسلام توانست در بستر زمان جاری و ساری گردد که تا امروز در حال سیلان میباشد و تا پایان تاریخ این بعثت تاریخی استمرار دارد.
4 - شخصیت پیامبر اسلام آنچنانکه ابن خلدون میگوید یک امر سیال بوده که در بستر 23 سال حیات نبوی پیامبر اسلام تکوین پیدا کرده است، همین سیال بودن شخصیت پیامبر اسلام باعث شده تا بعثت فردی یا بعثت شخصیتی پیامبر اسلام به صورت یک امر مستمر و یک پروسس ذومراتب تکوین پیدا کند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ - وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ - الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ - وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ - فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا - إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا - فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ - وَإِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ - به نام خداوندی که رحمان است بر همه وجود و هستی و بر انسان نیز رحیم هم میباشد - ای پیامبر اسلام آیا ما عسر و سختیهای 23 ساله تکوین اسلام تاریخی را بستر تکوین و کمال شخصیت ذومراتب تو نکردیم و در سایه این کمال شخصیتی بود که تو توانستی بار سنگین مسئولیت انجام بعثت اجتماعی و بعثت تاریخی بر دوش خود بکشی و توسط این کمال شخصیتی بود که نامت را تا ابد بر لوح کتاب انسانیت زنده کردیم پس تو موظف هستی به جای انتخاب ساحل امن پیوسته در راه تکوین این بعثت مستمر خود را به دریای عسرها و سختیهای بعثت اجتماعی و تاریخی بیافکنی و تنها به این ترتیب است که تو میتوانی به آن کمال نهائی دست پیدا کنی» (سوره شرح).
ز – آنچنانکه شخصیت پیامبر اسلام در بستر بعثت مستمر وجودی در حال کمال و تکامل 23 ساله بوده است، خود این کمال شخصیتی 23 ساله پیامبر اسلام آنچنانکه ابن خلدون میگوید «بسترساز کمال وحی نبوی پیامبر اسلام شده است» بطوریکه آنچنانکه مرحوم مهندس بازرگان در سیر تحول آیات قرآن میگوید «ما میتوانیم این سیر تحول و کمال آیات قرآن در طول 23 سال حیات نبوی پیامبر اسلام به صورت یک منحنی ریاضی ترسیم کنیم» آنچنانکه خود او در این کتاب کرده است.
ح – بعثت اجتماعی پیامبر اسلام از زمانی آغاز شد که پیامبر اسلام بعد از 13 سال حیات نبوی در مکه، اقدام به هجرت به شهر یثرب کرد و در شهر یثرب پس از هجرت از مکه بود که پیامبر پروسس جامعه سازی یا بعثت اجتماعی خود را از سرگرفت که تا پایان عمر او، این پروسس ادامه داشت و ده سال طول کشید که حاصل این پروسس یا بعثت اجتماعی آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی در کتاب «حجه الله بالغه» خود به نقل از علامه محمد اقبال لاهوری در «بازسازی فکر دینی در اسلام» میگوید «تکوین یک جامعه الگوئی و نمونهائی برای آینده بعثت تاریخی مسلمانان بود تا شیوه بعثت اجتماعی و استمرار بعثت اجتماعی پیامبر اسلام برای مسلمانان آینده فراهم شود.»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ - وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ - وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ - لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ - أَیحْسَبُ أَنْ لَنْ یقْدِرَ عَلَیهِ أَحَدٌ - یقُولُ أَهْلَکْتُ مَالًا لُبَدًا - أَیحْسَبُ أَنْ لَمْ یرَهُ أَحَدٌ - أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَینَینِ - وَلِسَانًا وَشَفَتَینِ - وَهَدَینَاهُ النَّجْدَینِ - فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ - وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ - فَکُّ رَقَبَةٍ - أَوْ إِطْعَامٌ فِی یوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ - یتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ - أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ - ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ - أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْمَیمَنَةِ - وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ - عَلَیهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ - به نام خداوندی که بر همه وجود و هستی رحمان است ولی بر انسان رحیم هم میباشد - قسم به مدینه النبی یا قسم به بعثت اجتماعی تو ای پیامبر اسلام - همان جامعه و بعثت اجتماعی مستمری که شخصیت تو در آن حلول پیدا کرده است - سوگند به مدینه النبی و بعثت اجتماعی جامعهسازانه تو که پیوندش با بعثت شخصیت خودت صورت پدر و فرزند دارد چرا که این جامعه سازی یا مدینه النبی نمونه اجتماعی شخصیت فردی خودت میباشد آنچنانکه پروسس تکوین شخصیت فردی تو در بستر این پروسس اجتماع سازی حاصل میشود، خود جامعه مدینه النبی نمایش شخصیت بزرگ شده خودت میباشد پس رابطه تو با این جامعه یا مدینه النبی از یک وجه رابطه پدرانه است و از وجه دیگر رابطه فرزندی میباشد - و البته دلیل اینکه ما بعثت مستمر شخصیتی تو را در گرو بعثت اجتماعی قرار دادیم این است که رمز تکامل شخصیت فردی انسان در گرو درگیر شدن با درد و رنج و سختیهای بعثت اجتماعی میباشد نه رهبانیت و دوری گزیدن از پروسس جامعهسازانه - آدمی چنین فکر میکند که بر بعثت تکوین شخصیت او قانونمندی حاکم نمیباشد و به صورت تصادفی شخصیتش تکوین پیدا میکند، لذا در این رابط است که او وقتی در مسیر جامعه سازی هزینهائی میکند، میپندارد که آن هزینه او به هدر رفته است - آیا اینها فکر میکنند که پیوندشان با این جهان و جامعه یک رابطه یک طرفه است و این جهان و جامعه هیچ رابطه کنشی با بعثت شخصیت آنها ندارد - در صورتی که تمامی مبانی شخصیت ساز آنها اعم از معرفت و نگاه و زبان مبانی هستند که در بستر پراتیک با محیط برای انسان حاصل میشود و انسان فی نفسه جدا از اجتماع و بعثت اجتماعی نمیتواند صاحب زبان و نگاه و شناخت بشود - و همین امر دلیل آن میشود که چنین انسانی با اشتیاق وارد پروسس پر سنگلاخ و دشوار اجتماعسازانه نشود - تو چه میدانی که منظور از پروسس جامعهسازانه چه میباشد - حرکت رهائیبخش جامعه انسانی است - یا مبارزه ضد استثمارگرانه میباشد - تنها در عرصه مبارزه رهائیبخش و آزادیبخش و ضد استثمارگرانه جامعهسازانه است که اصحاب یمین تکوین پیدا میکند - همین اصحاب یمین هستند که در بستر پراتیک جامعهسازانه خود، با تکیه بر دو مؤلفه صبر و رحمت با سختیهای راه مبارزه میکنند - برعکس اصحاب مشئمه که به دلیل تکفیر کردن این آیات سختیهای جامعه مانند آتشی آنها را در خود خواهد کشید» (سوره بلد).
ط - بعثت تاریخی پیامبر اسلام از زمانی تکوین پیدا کرد که با نزول آیات اول سوره مدثر و مزمل در مرحله آغاز شروع وحی نبوی بر پیامبر اسلام به او امر شد تا با بعثت مکانیکی درون گرایانه و رهبانی 15 ساله حرائی وداع کند و وارد فاز پروسس جامعهسازانه مدنی و تکوین پروسس اسلام تاریخی بشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ - یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ - قُمْ فَأَنْذِرْ - وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ - وَثِیابَکَ فَطَهِّرْ - وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ - وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ - وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ - به نام خداوندئی که بر همه هستی و وجود رحمان است و بر انسان رحیم هم میباشد - ای پیامبر با بعثت مکانیکی و رهبانی و حرائی و فردی و غارنشینی دور از اجتماع 15 ساله گذشته خود وداع کن - و خود را به پروسس جامعهسازانه مدنی و اسلام تاریخی بسپار - و تنها خدایت را در چنین عرصهائی بزرگ بدار - و بعثت فردی و شخصیتی خودت را در بستر بعثت جامعهسازانه طلب کن - و با بزرگ کردن اعمال خود بر خدا منت مگذار - و در سنگلاخ سختیهای پراکسیس بعثت اجتماعی با تکیه بر خداوند صبر و مقاومت کن» (سوره مدثر - آیات 1 تا 7).
ی - گوهر بعثت پیامبر اسلام وحی نبوی یا تجربه نبوی پیامبر میباشد که این گوهر به صورت تدریجی در مدت 23 سال به موازات تکامل شخصیتی و وجودی پیامبر اسلام در بستر بعثت اجتماعی و تاریخی او رفته، آنچنانکه ابن خلدون میگوید «مانند یک جنین در وجود پیامبر اسلام تکامل پیدا کرد» که خود این تکامل پذیری وحی نبوی و نزول تدریجی و بیست و سه ساله آن باعث گردید تا هم بعثت تاریخی و هم اسلام تاریخی پیامبر اسلام تکوین پیدا کند. بنابراین بعثت تاریخی پیامبر اسلام ریشه در اسلام تاریخی و تکوین تدریجی 23 ساله وحی نبوی او دارد و البته بدون وحی تاریخی و اسلام تاریخی امکان تحقق بعثت تاریخی برای پیامبر اسلام نبود.
ک – بعثت تاریخی پیامبر اسلام با تاریخ بعثت پیامبر اسلام تفاوت میکند چراکه وقتی که میگوئیم بعثت تاریخی، منظورمان استمرار امر بعثت در چارچوب مدینه النبی پیامبر یا جامعه مسلمانان بعد از وفات پیامبر اسلام میباشد که در بستر تاریخ پس از وفات پیامبر اسلام توسط پیشگامان - آنچنانکه پیامبر اسلام فرمود «العلما ورثه الانبیاء» - در استمرار حرکت پیامبر اسلام به انجام آن میپردازند. ولی تاریخ بعثت دلالت بر زمان تحقق اولین بعثت فردی و اتصال وجودی پیامبر اسلام با سرچشمه وحی در غار حرا توسط نزول پنج آیه اول سوره علق میکند. بنابراین مطابق آنچه که فوقا مطرح کردیم مبانی دینامیزم بعثت پیامبر اسلام عبارتند از:
1 - نزول تدریجی بیست و سه ساله گوهر بعثت یعنی وحی نبوی پیامبر اسلام به جای انزال دفعی این آیات مانند الواح موسی.
2 - بستر جامعهسازانه یا تکوین مدینه النبی نزول تدریجی وحی نبوی پیامبر اسلام.
3 - پیوند تکامل شخصیتی پیامبر اسلام با تکامل وحی نبوی و تکامل پروسس جامعهسازانه و تکامل اسلام تاریخی.
این سه عامل مبانی دینامیزم بعثت پیامبر اسلام را تشکیل میدهند، به طوری که اگر هریک از این سه عامل وجود نمیداشت بعثت تاریخی و اجتماعی و شخصیتی پیامبر اسلام مانند بعثت حضرت موسی و عیسی بدل به بعثت دفعی میشد زیرا در یک رابطه مقایسهائی بین حرکت جامعهسازانه پیامبر اسلام با حرکت جامعهسازانه حضرت موسی این حقیقت به صورت عریان و شفاف مشخص میشود که تفاوت بارز بین این دو بعثت بازگشت پیدا میکند به فقدان دینامیزم بعثت حضرت موسی و دینامیزم بعثت پیامبر اسلام، زیرا آنچنانکه قبلا هم به اشاره مطرح کردیم؛
اولا نزول وحی بر حضرت موسی صورت دفعی داشته و حضرت موسی در یک مرحله صاحب الواح تورات شد، برعکس آن نزول وحی بر پیامبر اسلام صورت تدریجی و پروسسی داشته است و در مدت 23 سال قرآن در بستر سختترین پراتیکهای اجتماعی بر پیامبر اسلام نازل شده است.
ثانیا نزول وحی بر موسی از آن که صورت دفعی و بیرون از پروسس اجتماعی داشته، تکامل پذیر نبوده و تقریبا تمامی آیات تورات حضرت موسی صورت یکسان و یکنواختی داشته است، برعکس آن نزول آیات وحی بر پیامبر اسلام صورت یکنواخت نداشته بلکه بالعکس آنچنانکه ابن خلدون میگوید به موازات 23 سال تکامل شخصیت پیامبر در بستر پراکسیس جامعهسازانه مدینه النبی، این وحی رفته رفته تکامل کرده است و مانند یک جنین بزرگ شده است.
ثالثا هر چند وحی حضرت موسی دارای احکام فقهی اجتماعی میباشد، اما به دلیل اینکه خود احکام فقهی تورات موسی صورت نهادی دارند نه موومانی - آنچنانکه در چارچوب اصل اجتهاد در اصول و فروع قرآن و وحی نبوی پیامبر اسلام شاهد آن هستیم - لذا مهمترین مشخصه وحی نبوی پیامبر اسلام بستر جامعهسازانه نزول تدریجی 23 ساله تجربه نبوی پیامبر اسلام میباشد، بطوریکه از همان آغاز یعنی در خاتمه بعثت 15 ساله حرائی پیامبر اسلام که نزول وحی با 5 آیه اول سوره علق شروع شد تا آخرین آیات مدنی نازل شده بر پیامبر اسلام - که آیات اول سوره مائده میباشد - همگی در راستای پروسس جامعهسازانه پیامبر اسلام میباشد و همین نزول تدریجی وحی در راستای حرکت جامعهسازانه پیامبر اسلام باعث تولد اسلام تاریخی یا اسلام سیاسی بعثت شده است.
صد البته این اسلام تاریخی یا این اسلام سیاسی پیامبر اسلام با اسلام حکومتی که توسط بنی امیه و بنی عباس بنیانگذاری شد و بعدا توسط عثمانیان و صفویه ادامه پیدا کرد و امروز توسط رژیم مطلقه فقاهتی ایران و القاعده و اخوان المسلمین و داعش علم آن بر افراشته شده است تفاوت ماهوی از فرش تا عرش دارد، چراکه منظور از اسلام تاریخی یا اسلام سیاسی پیامبر اسلام دلالت بر سمتگیری تاریخی و جامعهسازانه تجربه نبوی پیامبر اسلام از آغاز تا آینده میکند، در صورتی که اسلام حکومتی دلالت بر اسلام ابزاری ارباب قدرت میکند که با تکیه بر این اسلام ابزاری در کادر اسلام فقاهتی، اسلام روایتی و اسلام ولایتی کوشیدهاند و میکوشند تا به هویت نامشروع و نامقبول سیاسی خود مشروعیت و مقبولیت آسمانی و مذهبی بخشند و به همین دلیل است که امام علی در کل نهجالبلاغه حتی برای یکبار هم اعلام نکرده که «حکومت حق ما و خانواده ما میباشد» و اصلا اشارهائی به داستان غدیر نمیکند، بلکه برعکس در جابجای نهجالبلاغه حکومت را حق مشروع مردم میداند و به همین دلیل هم است که امام علی در خطبه 92 - ص 136 - س 8 نهجالبلاغه صبحی الصالح که اولین خطبه امام - در برابر دعوت مردم پس از قیام و کشتن عثمان میباشد - در رد قبول خلافت با بیان:
«دَعُونِی وَ اِلْتَمِسُوا غَیْرِی- مرا رها کنید و دیگری را برای خلافت انتخاب کنید - وَ إِنْ تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ وَ لَعَلِّیأَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّیْتُمُوهُأَمْرَکُمْ وَ أَنَا لَکُمْوَزِیراًخَیْرٌلَکُمْمِنِّیأَمِیراً- و اگر مرا رها کنید و دیگری برای خلافت بر خود انتخاب کنید من نسبت به خلیفه مورد انتخاب شما از خود شما مطیعتر خواهم بود و مطمئن باشید که اگر من مشاور و یاور شما باشم برای شما از امیر شدنم بر شما بهتر خواهد بود.»
و باز در رابطه با نفی اسلام حکومتی بود که امام علی در خطبه 162 نهجالبلاغه - ص 231 - س 5 صبحی الصالح در پاسخ یکی از یارانش که با بیان:
«کیف دفعکم قومکم عنهذاالمقام وأنتم أحق به؟ - چگونه قریش و شیخین که قوم شما بودند شما را از خلافت منع کردند در صورتی که شما به این مقام از ابوبکر و عمر و عثمان سزاوار تر بودی؟» میخواست اندیشه اسلام حکومتی خود را در برابر اسلام سیاسی امام علی مطرح کند، میگوید: «یَا أَخَا بَنِی أَسَدٍ إِنَّکَ لَقَلِقُ اَلْوَضِینِ- ای برادر من زین اسبت لق است» امام با جمله زین اسبت لق است که یک مثال عربی میباشد به طرف فهماند که ساز را از دهان گشادش میزند و در راهی اشتباه فکر میکند چراکه حکومت حق مردم است نه حق حاکمین قدرت، هر طور که مردم انتخاب کردند اگر اشتباه هم باشد باز درست است و به همین دلیل امام در نامهای به معاویه در همین نهجالبلاغه بارها از انتخاب مهاجرین و انصار در سقیفه به عنوان معیار مشروعیت انتخاب خودش بعد از قتل عثمان توسط مردم یاد میکند و لذا در همین رابطه در ادامه همین خطبه 162 است که امام میفرماید: «وَ هَلُمَّ اَلْخَطْبَ فِی اِبْنِ أَبِیسُفْیَانَ- جریان خلفای قبل از من را رها کن بچسب به معاویه که امروز طرفدار اسلام حکومتی شده است و اسلام حکومتی را در برابر اسلام سیاسی ترویج میکند.»
و باز در رابطه با نفی اسلام حکومتی است که امام علی در خطبه 216 - ص 335 - س 7 صبحی الصالح میفرماید:
«فَلاَ تُکَلِّمُونِیبه ماتُکَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَةُ - با من آن طور که با حاکمان قدرت سخن میگویند، سخن نگوئید - وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّیبه مایُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَةِ - در برابر من مانند حاکمان قدرت نایستید - وَ لاَ تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ - در برابر من مثل در برابر حاکمان قدرت مداحی نکنید - وَ لاَ تَظُنُّوا بِی اِسْتِثْقَالاً فِی حَقٍّ قِیلَلِی- از انتقاد علنی بر من ترس وحشت نداشته باشید - وَ لاَ اِلْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی- فکر نکنید که من خودم را فوق انتقاد میدانم و خط قرمزی برای انتقاد از خودم تعیین کردهام - فَإِنَّهُ مَنِ اِسْتَثْقَلَ اَلْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَوِ اَلْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَعَلَیْهِکَانَ اَلْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ- زیرا کسی که انتقاد از عملش برایش سنگین باشد انجام آن عمل به عدالت و حق برای او دو برابر سنگینتر خواهد بود - فَلاَ تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ به حقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ به عدلٍ - نظرات و پیشنهادتان خودتان را به من بدهید و از گفتن به حق و مشورت به عدل با من خودداری نکنید - فَإِنِّی لَسْتُ فِینَفْسِیبه فوقِ أَنْ أُخْطِئَ - من خودم را مصون از خطا و اشتباه نمیدانم - وَ لاَ آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی– من هم در عمل ایمن از خطا نیستم خطاهای من را به من بگوئید.»
آنچنانکه از کلام فوق امام علی مشاهده میشود مشخصات اسلام حکومتی از نظر امام علی عبارتند از:
الف – تکیه بر قدرت به جای مردم.
ب – تکیه بر تکلیف به جای حق.
ج – تکیه بر خودرائی به جای مشورت با مردم.
د - نقد ناپذیری به جای اعتقاد به نقد توسط مردم.
ه – تکیه بر تمرکز قدرت به جای تقسیم قدرت شورائی در عرصههای قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی، معرفت و اطلاعات.
ادامه دارد