چگونه قرآن را تفسیر کنیم؟ - قسمت دوم

 

3 - چگونه قرآن را به حرف درآوریم

گالیله می‌گفت برای فهم و تفسیر طبیعت، ما باید در برابر طبیعت پرسش‌های جدیدی قرار دهیم و در این رابطه است که تکیه کردن بر مشاهدات طبیعت از نظر گالیله نمی‌تواند ما را به تدوین علم که همان فهم و تفسیر طبیعت می‌باشد برساند، لذا اگر بخواهیم این کلام گالیله را کالبد شکافی کنیم باید بگوئیم که،

اولا از نظر گالیله تفسیر طبیعت بسترساز علوم طبیعی می‌باشد.

ثانیا خود تفسیر طبیعت تنها با عینک استقرائی فرانسیس بیکن ممکن نیست بلکه این ذهن فعال کانتی می‌خواهد تا به جای استقراء با قرار دادن پرسش‌های فربه در برابر طبیعت، این طبیعت ساکت و خاموش را به حرف درآورد. در خصوص مقایسه قرآن با طبیعت آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در مقدمه کنفرانس‌های «امت و امامت» مطرح کرده است خود قرآن مانند یک طبیعت کلامی می‌باشد که تفاوت آن با طبیعت بیرونی در این است که قرآن یک طبیعت کلامی است در صورتی که طبیعت بیرون یک کتاب عنصری می‌باشد. لذا در این رابطه است که قرآن در آیه دوم سوره بقره با بیان «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ» هم قرآن و هم طبیعت را به صورت کتاب مطرح می‌کند.

بنابراین با تاسی از متدولوژی ارائه شده از طرف گالیله آنچنانکه ما برای به حرف درآوردن طبیعت ساکت و خاموش مجبوریم به جای متد استقرائی بیکن توسط پرسش‌های نو آنچنانکه نیوتن می‌گفت «طبیعت را شکنجه کنیم» تا طبیعت خاموش و ساکت به حرف درآید. در خصوص قرآن هم باید همین متد را به کار گیریم چراکه آنچنانکه گالیله در خصوص طبیعت می‌گفت با مشاهده ساده طبیعت ما نمی‌توانیم به تدوین و کشف علوم و معنا در طبیعت دست پیدا کنیم. به عبارت دیگر از نظر گالیله دستیابی به علوم در طبیعت تنها در گرو تفسیر طبیعت می‌باشد که این تفسیر طبیعت از نظر او با قرار دادن سوال‌ها یا پرسش‌های نو در برابر طبیعت امکان پذیر می‌باشد.

در خصوص قرآن موضوع به همین متد استوار می‌باشد چراکه آنچنانکه فوقا مطرح کردیم بنابه گفته امام علی قرآن یک مرجع خاموش و ساکت است، باید او را به حرف درآوریم و تا زمانی که توسط مخاطب این قرآن خاموش و ساکت به حرف در نیاید هرگز قرآن خود به خود حرفی نخواهد زد و لذا طبیعی است که اگر ما با تفسیر خود بدون به حرف درآوردن قرآن خاموش از زبان قرآن حرفی بزنیم این حرف ما است که به صورت انطباقی در حلقوم قرآن قرار می‌گیرد نه حرف قرآن. برای ما آنچنانکه در برخورد تطبیقی ممکن می‌شود و همین امر باعث گشته تا بیش از هزار سال ما از زمان جریر طبری تا امروز خروار خروار تفسیر از قرآن بکنیم اما این کوه تفسیرها هرگز نتوانند کوچک‌ترین مشکلات انسان‌سازانه و جامعه‌سازانه و تاریخ‌سازانه ما را در این عصر و این دوران و زمان پاسخگو باشند، چراکه این همه تفسیر از قرآن حرف‌های ما بوده است که به صورت انطباقی یا دگماتیسم در حلقوم قرآن قرار گرفته است نه حرف‌های قرآن به ما.

به همین علت می‌بینم که فقیه حوزه وقتی دست به تفسیر قرآن می‌زند قرآن را به صورت یک مجموعه فقه و احکام و شریعت دگم لایتغیری درمی‌آورد که بزرگ‌ترین راهنمائی این تفسیر از قرآن شروع اسلام از سنگسار، قصاص، دیه، حجاب، تیغ و درفش، اعدام و شکنجه و اوین و کهریزک و نسل کشی تابستان 67 و کافر دانستن مصدق، مرتد اعلام کردن جبهه ملی، منافق دانستن نهضت آزادی، حکم قتل زنی که اوشین را با حضرت زهرای مرضیه مقایسه کرده، حکم اعدام زنان باردار در تابستان سال 60 و هزاران و هزار فتوا و حکم‌های فقاهتی می‌شود. همان تفسیر قرآنی که فونکسیون اجتماعی آن مدت 36 سال است که ملت مظلوم ایران با گوشت و پوست خود احساس می‌کنند و برای اجرای حکم فقهی «اوجب الواجبات حفظ نظام حاکم می‌باشد» 36 سال است که تمامی سرمایه سیاسی، فرهنگی، تاریخی، اقتصادی و اجتماعی این ملت بزرگ در پای این اصل فقهی ذبح شرعی می‌شود.

همچنین آن متکلم وقتی اقدام به تفسیر قرآن می‌کند، در پایان آنچنانکه در تفسیر فخر رازی می‌بینیم در آخر قرآن به صورت یک مجموعه کلامی درمی‌آید و برای افرادی مانند ملاصدرا و حکیم سبزواری و شیخ مرتضی مطهری - که با عینک فلسفی یونانی به تفسیر قرآن می‌پردازند - قرآن به صورت یک کتاب فلسفی توجیه کننده درمی‌آید و باز در تفسیر پرتوی از قرآن و تفسیرهای عبدالعلی بازرگان هم به خاطر اینکه مفسر با لباس علم ساینس قرن نوزدهم و هیجدهم اروپا وارد قرآن می‌شود، تفسیر قرآن آن‌ها یک دوره علم بادشناسی، کامپیوترشناسی، نجوم شناسی و غیره می‌شود، چرا در تفسیر هزار ساله قرآن گرفتار بیراهه شدیم و این تفسیر از همه رنگ قرآن تاکنون نتوانسته است کوچک‌ترین مشکلات انسان‌سازانه و جامعه‌سازانه و تاریخ‌سازانه مسلمین را حل بکند؟

برای پاسخ به این سوال این کوه تفسیرهای گوناگون را با تفسیرهای معلم کبیرمان شریعتی از قرآن در کنار هم قرار دهیم تا به عمق فاجعه بیشتر واقف شویم، چراکه در تفسیر سوره روم، تفسیر سوره انبیاء، تفسیر سوره ناس، تفسیر معراج، اسری و غیره شریعتی می‌کوشد قرآن را در برابر سوال زمان قرار دهد نه مانند تفسیرهای دیگر در برابر فلسفه و فقه و کلام و عرفان هند شرقی و علم سیانس و از آنجائیکه سوال و پرسش زمان غیر از علم‌های رایج زمان اعم از فلسفه و کلام و غیره می‌باشد این امر باعث شده است تا بین تفسیر انطباقی و دگماتیسم از قرآن با تفسیر تطبیقی تفاوتی از فرش تا عرش بوجود بیاید.

در تفسیر سوره روم شریعتی قبل از شروع این تفسیر سوال بزرگ زمان را برای خود مشخص کرده است و آن سوال مسئولیت روشنفکر در زمان ما است، در مرحله بعد بود که شریعتی این سوال بزرگ را در برابر قرآن قرار داد نه در برابر سوره روم و در مرحله سوم شریعتی از قرآن به سوره روم رسید و در مرحله چهارم بود که سوره روم یا آن قرآن خاموش و ساکت شروع به حرف زدن کرد و همگان دیدیم که شریعتی از سوره روم حرف‌هائی بیرون کشید که تا این تاریخ برای مسلمانان اعم از شیعه و سنی بی سابقه می‌باشد و در این رابطه بود که می‌گویند استاد محمد تقی شریعتی - پدر شریعتی - پس از این تفسیر شریعتی از سوره روم، خطاب به پسرش می‌گوید: «چرا ما که مفسر قرآن هستیم و مفسرین قبلی قرآن با اینکه این همه از قرآن و روایات مطلع هستیم، نتوانستیم چنین تفسیری از قرآن بکنیم؟ اما تو با این جایگاه علمی‌ات توانستی چنین تفسیری از قرآن ارائه بدهی؟» می‌گویند شریعتی با همان کلام مزاح آمیز همیشگی‌اش خطاب به پدر بزرگوارش می‌گوید: «به خاطر اینکه آنچه شما مفسرین از آغاز تا انجام خواندید بلدید، من نخواندم و بلد نیستم.»

حال خارج از آن مزاح شریعتی سوال مهمی که در این رابطه در همین جا قابل طرح است اینکه واقعا چه شد که شریعتی توانست سرمه‌ائی در چشم خود قرار دهد و با آن سرمه بتواند از حج پیامبر آن همه ذخائر عظیم حفاری کند و از تاریخ اسلام و از قرآن این تفاسیر عمیق عرضه نماید؟ در یک کلام شریعتی با تغییر متد بود که توانست برای اولین بار در جامعه مسلمین در قرن بیستم تفسیر تطبیقی از قرآن بکند و قرآن را با طرح سوال زمان وادار به حرف زدن بکند. تغییر متدلوژی که شریعتی در فهم و تفسیر انجام داد این بود که تا قبل از شریعتی مفسرین قرآن از طبری و فخر رازی گرفته تا طالقانی و عبدالعلی بازرگان برای تفسیر قرآن علم زمان خودشان هر چه بود یا علم کلام بود، یا عرفان بود، یا فلسفه بود، یا فقه بود و یا علم سیانس در برابر آینه قرآن قرار می‌دادند و سپس در قرآن و از زبان قرآن به تماشای آن علم می‌نشستند اما شریعتی این کار را نکرد، بلکه به جای علم زمان، سوال زمان را در برابر آینه قرآن قرار داد. به این دلیل بود که برعکس گذشته که حرف زدن قرآن صورت انطباقی داشت در زمان شریعتی قرآن برای اولین بار به صورت تطبیقی به حرف آمد و مطابق این متد بود که شریعتی در درس چهلم «اسلام شناسی» به تفسیر سوره انبیاء پرداخت.

سوالی که در تفسیر سوره انبیاء شریعتی در برابر قرآن قرار داد بزرگ‌ترین سوال زمان یعنی سوال فلسفه تاریخ در اسلام و قرآن بود که خود شریعتی قهرمان این کشف بزرگ در تاریخ اسلام می‌باشد و اصلا اسلام تاریخی کشف بزرگ شریعتی یا بزرگ‌ترین کشف شریعتی است. لذا در این رابطه بود که شریعتی در تفسیر سوره انبیاء توانست قرآن ساکت و خاموش را در پاسخ گفتن به سوال فربه یا فربه‌ترین سوال زمان یعنی فلسفه تاریخ به حرف درآورد و به همین ترتیب در تفسیر سوره ناس که همه حرف‌های شریعتی در این تفسیر نهفته است و خود شریعتی بارها تاکید و تکرار می‌کرد که غیر «زر و زور و تزویر» سه قدرت شیطانی اجتماعی و تاریخی هرچه گفتم یا تکرار این موضوع بوده و اگر هم نبوده اضافی بوده است.

شریعتی در تفسیر سوره ناس، قرآن را در برابر سوال از سه قدرت شیطانی مسلط بر تاریخ و اجتماع طبقاتی بشر قرار داد و به همین دلیل بود که یک مرتبه او احساس کرد که کل قرآن در راستای تبیین این سه قدرت مسلط تاریخ طبقاتی و جامعه طبقاتی می‌باشد که در راس همه آن‌ها سوره ناس آخرین سوره قرآن است که به عنوان تبیین جامع و کامل این سه قدرت مسلط بر تاریخ طبقاتی بشر می‌باشد. در حج و تفسیر حج هم شریعتی ابتدا حج ابراهیمی پیامبر اسلام به عنوان تجسم عملی کل قرآن در برابر سوال سه قدرت مسلط «زر و زور و تزویر» بر تاریخ و جامعه قرار داد و پاسخی که از حج گرفت همان رمی جمره سه ستون در منا بود که شریعتی این سه ستون را نماینده سه قدرت مسلط بر تاریخ طبقاتی و جامعه طبقاتی تفسیر کرد و در خصوص آرایش این سه ستون هم به علت شناور بودن آن در زمان و تاریخ، معتقد بود که برحسب اینکه در زمان و عصر و جامعه کدام قدرت مسلط است، ستون سوم همان قدرت می‌شود و ستون‌های اول و دوم قدرت‌های تکمیل کننده و حامی ستون سوم هستند.

لذا در این رابطه است که از نظر شریعتی حاجی در زمان رمی جمره ستون اول و دوم را اول رها می‌کند و فقط به رمی ستون سوم می‌پردازد و پس از به زانو درآوردن ستون سوم است که حاجی به رمی دو ستون دیگر می‌رسد و باز در همین رابطه است که شریعتی در تفسیر موضوع ترک حج امام حسین قبل از عید قربان و رفتن به طرف کربلا که طرفداران اسلام روایتی و فقاهتی - حمل فرار امام حسین از ترور اعلام کرده‌اند - معتقد است که نیمه تمام رها کردن حج قبل از عملیات رمی جمره توسط امام حسین در سال 60 به این خاطر بود تا امام حسین به همه تاریخ آینده اعلام کند که در شرایطی که امکان عملی برای رمی قدرت ثلاثه شیطانی وجود ندارد باید این رمی قدرت با خون شهید در کربلا به انجام برسد. بنابراین از نظر شریعتی تمام حجاج در عرصه رمی جمره اول باید ستون سوم که همان دشمن عمده می‌باشد رمی کنند و بعد دو ستون دیگر و به همین دلیل از نظر او در تبیین قدرت غاصب تاریخ بشر خطرناکترین دشمن توده‌ها قدرت تزویر یا بنا به گفته او استحمار کهنه و نو می‌باشد و به این ترتیب بود که شریعتی توسط قرار دادن سوال قدرت سه گانه مسلط تاریخ و اجتماع و یافتن پاسخ آن در رمی جمره ستون‌های ثلاثه، توانست حج ابراهیمی را برای اولین بار در تاریخ اسلام تفسیر تطبیقی بکند.

در تفسیر معراج و اسری در قرآن شریعتی سوال تکامل را در برابر قرآن قرار داد و توانست پاسخ قرآن را در رابطه با دو موضوع معراج و اسری بیابد. در خصوص تفسیر آیات خلقت انسان که به صورت کامل در سوره بقره از آیه 30 تا 38 آمده، شریعتی موضوع اومانیسم یا ارزش انسان و انسان شناسی به عنوان یک سوال در برابر قرآن قرار داد و به همین ترتیب در دیگر تفسیرهای او از قرآن در همه جا شریعتی برای به حرف در آوردن قرآن با طرح یک سوال فربه در برابر قرآن به جای طرح اندیشه و علم زمان در برابر آن قرآن را مجبور به حرف زدن بکند.

بدین ترتیب برای به حرف وادار کردن قرآن برای ما راهی جز این وجود ندارد مگر اینکه به جای قرار دادن تصوف هند شرقی یا فلسفه ارسطوئی و یونانی، یا کلام اشعری، یا فقه دگماتیسم حوزه، یا علم پوزیتویست قرن نوزدهم، یا هر گونه دستاورد دیگر فکر بشری، سوال زمان را در برابر قرآن قرار دهیم. طبیعی است که در روش اول آن علم یا آن فلسفه یا آن فقه یا آن تصوف و آن کلام و غیره به عنوان حرف قرآن به ما تحویل می‌گردد آنچنانکه بیش از هزار سال است که تمامی تفاسیرهائی که از قرآن شده در شیعه و سنی از چنین مشخصه‌ائی برخوردار بوده است و این ما بودیم که حرف‌های خود را در دهان قرآن می گذاشتیم نه اینکه قرآن خاموش را به حرف درآوریم و به همین دلیل این گونه تفاسیر را انطباقی نامیدیم. برای به حرف درآوردن قرآن تنها یک طریق وجود دارد و آن همان راهی که معلم کبیرمان شریعتی به کار می‌برد، به این ترتیب که سوال یا پرسش زمان را در برابر قرآن قرار دهیم بعد از قرآن بخواهیم که پاسخ به ما بدهد. تمامی برداشت‌های شریعتی از قرآن چه در «انسان و اسلام» و چه در «اسلام شناسی ارشاد» و چه در تفسیرهای «سوره روم» و «سوره انبیاء» و «سوره ناس» و چه در باب سلام‌های نماز، حج، معراج، اسری و... همه در این رابطه تکوین پیدا کرده است و به همین دلیل این شیوه از تفسیر قرآن را تفسیر تطبیقی از قرآن نامیدیم.

 

4 - سوال یا پرسش زمان از قرآن عامل به حرف درآمدن قرآن می‌باشد

بخش بزرگی از قرآن به علت همان ماهیت دیالوگی‌اش معلول سوال‌ها و پرسش‌هائی می‌باشد که از طرف مخاطبین پیامبر اسلام از پیامبر شده است و با اینکه این سوال‌ها یا پرسش‌ها برای آیندگان یا حتی برای خیلی از مخاطبین حتی همان زمان پیامبر هم دارای ارزش جایگاهی و معنائی نداشته است اما طرح آن در قرآن نه به خاطر اهمیت آن سوال‌ها است چراکه آن سوال‌ها دیگر سوال انسان‌های امروز و انسان‌های جوامع غیر عربستان بعد از پیامبر نمی‌باشد و نیست. طرح این سوال‌ها در قرآن به آن خاطر است که تا،

اولا ماهیت دیالوگی بودن قرآن را به نمایش بگذارد،

ثانیا متدولوژی به حرف درآوردن قرآن را برای ما تبیین کند که بر پایه طرح سوال روز و زمان از قرآن امکان پذیر می‌باشد.

«یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِی مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ... - از تو در باره شکل‌های ماه سوال می‌شود بگو زمان نمائی است برای مردم» (سوره بقره - آیه 189).

«یسْأَلُونَکَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیرٍ فَلِلْوَالِدَینِ وَالْأَقْرَبِینَ وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ - از تو در باره موضوع انفاق سوال می‌شود بگو والدین و نزدیکان و یتیمان و مساکین و آنانی که در راه خدا مبارزه می‌کنند و هر نیکی که شما بکنید همانا خداوند بدان دانا می‌باشد» (سوره بقره - آیه 215).

«یسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ... - از تو در باره جنگ کردن در ماه های حرام سوال می‌شود بگو جنگ کردن در ماه های حرام هم کفر به خداوند است و هم باز داشتن از راه خداوند می‌باشد و هم گران می‌باشد» (سوره بقره - آیه 217).

«یسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا... - از تو در باره باده و قمار سوال می‌شود بگو گناه بزرگ است البته در آن منافعی برای مردم وجود دارد اما شر آن بر نفع آن افزون می‌باشد» (سوره بقره - آیه 219).

«...وَیسْأَلُونَکَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ... - از تو در باره انفاق سوال می‌شود بگو گذشت کردن» (سوره بقره – آیه 219).

«...وَیسْأَلُونَکَ عَنِ الْیتَامَی قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَیرٌ... - از تو در باره برخورد با یتیمان سوال می‌کنند بگو اصلاح آن‌ها بهتر است» (سوره بقره – آیه 220).

«وَیسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًی فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ... - از تو در باره عادت ماهانه همسرانشان سوال می‌شود بگو این یک درد و آزار است پس برای مراعات حال همسرانتان در زمان عادت با آن‌ها نزدیکی نکنید تا آن هنگام که پاک بشوند پس وقتی پاک شدن زناشوئی خود را در چارچوب دستورات خداوند ادامه بدهید» (سوره بقره – آیه 222).

سوره مائده آیه 4 /

«یسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ - از تو می‌پرسند چه چیزهائی حلال است بگو هر چیزی در زمین که پاک و سالم باشد حتی حیواناتی که بوسیله حیوانات دیگر برای شما شکار می‌شود حلال است یاد خدا و تقوای خدا فراموش نکنید چراکه خداوند سریع الحساب است» (سوره مائده – آیه 4).

«یسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی... - از تو در باب زمان قیامت سوال می‌شود بگو علم به آن نزد خداوند است» (سوره اعراف – آیه 187).

«...یسْأَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِی عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ - از تو سوال می‌شود که آیا تو در باره زمان قیامت اطلاع داری بگو علم به آن فقط نزد خداوند است و بیشتر مردم این حقیقت را نمی‌دانند» (سوره اعراف - آیه 187).

«یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَینِکُمْ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ - از تو در باره انفال سوال می‌شود بگو انفال مال خدا و رسولش است پس تقوا بورزید و میان خود صلح برقرار کنید و اگر ایمان دارید از خدا و رسولش اطاعت کنید» (سوره انفال - آیه 1).

«وَیسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا - از تو در باره روح سوال می‌شود بگو علم شما در این رابطه کم است بنا براین بگو روح از امر رب می‌باشد» (سوره اسری - آیه 85).

«وَیسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا - از تو در باره ذوالقرنین می‌پرسند بگو برای شما از او خبری خواهم خواند» (سوره کهف – آیه 83).

«وَیسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ ینْسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا - از تو در باره کوه‌ها سوال می‌کنند در پاسخ به ان‌ها بگو پروردگارم آنها را پراکنده کرده آنچنانکه خودش می‌داند» (سوره طه - آیه 105). 

آیات فوق تقریبا لیست کامل آیاتی است که از پیامبر اسلام سوال شده است و قرآن در آیات فوق هم خود سوال و هم پاسخ آن را مطرح کرده است.

با یک نگاه اجمالی به سوال‌های فوق و پاسخ‌هائی که مطرح شده است این حقیقت روشن می‌شود که طرح سوال و پاسخ به آن در قرآن تنها به خاطر جوابگوئی به این سوال‌ها نبوده است چرا که نه سوال‌های فوق آنچنان سوال‌هائی بوده که پیامبر اسلام نتواند خارج از وحی جواب آن‌ها را بدهد و نه این سوال‌ها آنچنان سوال‌هائی است که به درد نسل‌های بعد از پیامبر اسلام بخورد. بنابراین اگر چنین است چرا قرآن تاکید و عمد داشته تا این سوال و جواب به صورت همان سوال و جواب در قرآن مطرح شود؟ قطعا موضوع فراتر از طرح سوال و جواب می‌باشد و آنچنانکه فوقا مطرح کردیم طرح این سوال‌ها و جواب‌ها در قرآن به این علت است که،

اولا قرآن به ما این حقیقت را یادآوری کند که این کتاب محصول پراتیک عملی و نظری 23 ساله پیامبر اسلام می‌باشد نه یک پکیج مانند الواح موسی که به صورت دفعی در طور سینا بر موسی نازل شده باشد. همچنین طرح این پرسش و پاسخ این حقیقت را روشن می‌کند که قرآن برای پاسخ گفتن به سوال‌های زمان در عرصه انسان‌سازانه و جامعه‌سازانه و تاریخ‌سازانه راهنمای عمل می‌باشد، لذا تنها شیوه به حرف وادار کردن قرآن این است که آن را در برابر پرسش زمان قرار دهیم. طبیعی است که در این رابطه اگر قرآن را به طریقه تطبیقی توسط سوال زمان به حرف درآوریم دیگر مانند طریقه انطباقی این حرف‌های ما نیست که از حلقوم قرآن بیرون می‌آید بلکه بالعکس این پاسخ‌های قرآن خواهد بود که بر حسب کیفیت سوال ما به آن جواب می‌دهد.

بنابراین پر واضح است که در روش تطبیقی برعکس روش انطباقی وضعیت و کیفیت پاسخ قرآن به وضعیت و کیفیت سوال ما بستگی دارد یعنی اگر مانند شریعتی سوال‌های فربه زمان مثل مسئولیت روشنفکر، یا تبیین فلسفه تاریخ، یا فلسفه تکوین انسان، یا موضوع تکامل، یا فلسفه پروژه حج و نماز و... در برابر این قرآن خاموش گذاشتیم آنچنان به حرف درمی‌آید که در پاسخ‌های شریعتی یافتیم، اما اگر سوال‌هایی از قرآن مانند سوال‌های مخاطبین عامی پیامبر اسلام سطحی و اولیه باشد طبعا پاسخ‌های آن آنچنان می‌باشد که فوقا مشاهده کردیم. بنابراین طرح این سوال و جواب‌ها در قرآن به معنای ارائه متدولوژی به حرف درآوردن قرآن ساکت است و به همین دلیل نهج البلاغه امام علی و خود امام علی به عنوان قرآن ناطق در برابر این قرآن ساکت و خاموش مطرح می‌شود، چراکه کار بزرگی که امام علی در طول 5 سال خلافتش بر مسلمین کرد، قرار دادن سوال‌های زمان در برابر قرآن و گرفتن پاسخ‌های آن از قرآن بود.

سوال‌های زمان امام علی که از طرف او در برابر قرآن قرار گرفت یکی عدالت اجتماعی بود که در جای جای نهج البلاغه امام علی با زبان قرآن از آن سخن می‌گوید، عدالتی که امام علی در نهج البلاغه به صورت یک مقوله فرادینی و عام و تاریخی از آن سخن می‌گوید. سوال دیگر وحدت مسلمین بود و غیره و لذا در داستان صفین در آن زمانی که قرآن‌های مسطور توسط معاویه و عمروعاص بر سر نیزه‌ها قرار گرفت تا در سپاه علی انشعاب و تفرقه ایجاد کنند، امام علی خطاب به سپاه خود فرمود که این قرآن‌ها را به زمین بکشید چراکه «من قرآن ناطقم» بنابراین بزرگ‌ترین کاری که امام علی در نهج البلاغه کرده است اینکه قرآن خاموش را توسط قرار دادن در برابر سوال زمان به حرف درآورده است.

خلاصه کلام اینکه برای به حرف درآوردن قرآن یا برای تفسیر قرآن باید بوسیله طرح سوال‌های زمان از قرآن پاسخ به آن سوال‌ها را بطلبیم برحسب کیفیت سوال‌های ما قرآن به ما پاسخ خواهد داد، اگر سوال‌های ما یک سلسله سوال فقهی باشد قرآن پاسخ فقهی به ما می‌دهد و اگر سوال ما کلامی باشد قرآن پاسخ کلامی به سوال ما می‌دهد و اگر سوال ما اخلاقی باشد قرآن پاسخ اخلاقی به سوال ما خواهد داد، لذا در این رابطه آنچنانکه تاین بی هم می‌گوید طرح سوال‌های کهنه در برابر قرآن قرار دادن بسترساز انحطاط و مهجوریت قرآن خواهد شد. آنچنانکه در طول 36 سال گذشته توسط رژیم مطلقه فقاهتی شاهد آن بوده‌ایم که چگونه این رژیم در راه توجیه حکومت خودش با طرح سوال‌های کهنه در برابر قرآن همه چیز را به انحطاط و دگم کشانیده است و جز خشونت و کشت و کشتار و قصاص و دیه و... سوال‌هائی دیگری در طول 36 سال گذشته در برابر قرآن قرار نداده است.

 

ادامه دارد