تیتر اول:

تبیین وظایف حداقلی و حداکثری کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران

 

1 - وظیفه حداکثری و حداقلی کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران این است که پیوسته و علی‌الدوام «با گفتمان‌سازی زمانه به‌صورت مشخص و کنکرت، آنها را به اندیشه و تئوری درآورند» چراکه هرگز «بدون تئوری پروری کلان، امکان تئوری پروری خاص و مشخص وجود ندارد.»

2 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران لازم است که عنایت داشته‌باشند که «هیچ جنبشی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران به موفقیت نمی‌رسد، مگر تا زمانی که مطالبات خودشان در سطح جامعه ایران مطرح کنند.»

3 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران لازم است که بدانند که «مبارزه در چارچوب استراتژی آگاهی‌بخش توسط سازمان‌گری و آگاهی‌یابی می‌تواند عامل اتحاد همه گروه‌ها و جنبش‌های اجتماعی بشود.»

4 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «هرگز نباید حکومت را ایدئولوژیک کنند یا به حکومت ایدئولوژیک اعتقاد داشته‌باشند. پیشگامان باید در مبارزه سیاسی – اجتماعی خودشان، مبارزه خودشان را ایدئولوژیک کنند، ایدئولوژیک کردن مبارزه غیر از ایدئولوژیک کردن حکومت است. بدون ایدئولوژیک کردن مبارزه امکان پایداری و مقاومت و ایستادگی در مبارزه درازمدت وجود ندارد.»

یادمان باشد برای کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 48 سال گذشته حیات درونی و برون‌ی خود، «مبارزه یک پدیده اجتماعی – تاریخی است نه یک پدیده طبقاتی». همچنین از نظر جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 48 سال گذشته «هم انقلاب اجتماعی و هم انقلاب سیاسی و اقتصادی مردم باید از پایین توسط شوراهای خودجوش و خودسازمان‌ده و خود رهبری درون‌زای دینامیک تکوین یافته از پایین بکنند، نه صرفاً طبقه کارگر» و در این رابطه است که «سوسیالیسم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران برعکس سوسیالیسم‌های رنگارنگ مغرب زمین یک سوسیالیسم اجتماعی است نه سوسیالیسم طبقاتی، و نه سوسیالیسم حزبی، و نه سوسیالیسم دولتی و حکومتی تکوین یافته از بالا، بلکه سوسیالیسم اجتماعی است که توسط شوراهای همگانی و سراسری خودجوش و خودسازمان‌ده و خودرهبر درون‌زای تکوین یافته از پایین تکوین پیدا می‌کند.»

5 - وظیفه کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «در چارچوب استراتژی آگاهی‌بخش بر پایه آگاهی‌یابی، گفتمان‌سازی، تئوری‌سازی، سازمان‌یابی و راهبری (نه رهبری) کنش‌گران عبارت است از پیوند افقی با حرکت‌های اعتراضی به‌صورت میدانی، یا به‌عبارت دیگر برکشیدن مستضعفین بالنده جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران و رهایی آنان از ستم ستمگران که عبارت است از نفی استبداد، استثمار، استعمار، استحمار و استخفاف نظام باطل حاکم بر جامعه می‌باشد.»

6 - مسئولیت کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در هر شرایطی عبارت است از «آگاهی‌یابی جامعه آن هم با روش‌های دموکراتیک است، نه از طریق بوق‌های استبداد حاکم و یا بوق‌های امپریالیسم خبری جهانی»، آگاه‌سازی گروه‌های مختلف جامعه بزرگ و رنگین کمان توسط کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید از کانال کشف دیالکتیک زندگی روزمره آنها صورت بگیرد، نه توسط انتشار آگاهی مجرد و انتزاعی، چراکه توده‌ها از طریق زندگی روزمره خودشان به آگاهی می‌رسند، نه از طریق آگاهی مجرد یا آگاهی دست پخت دستگاه‌های تبلیغاتی استبداد حاکم و یا بوق‌های تبلیغاتی امپریالیسم خبری جهانی. معنای دیگر این حرف آن است که دیالکتیک زندگی گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران هرگز یکسان نیست، برای مثال طبقه کارگر ایران از یک‌طرف دارای دیالکتیک عام طبقاتی می‌باشند و از طرف دیگر دارای دیالکتیک خاص گروهی هستند، که در پیوند با دیالکتیک گروه زنان، گروه معلمان، گروه دانشجویان و غیره مطرح می‌گردد، و بالاخره دارای دیالکتیک مشخص و کارگاهی می‌باشند، که خاص خود آنها است و با دیگر گروه‌های اجتماعی متفاوت هستند. شاید بهتر باشد که موضوع را این‌چنین مطرح کنیم که «دیالکتیک آگاهی‌ساز گروه‌های مختلف جامعه بزرگ ایران، در درازمدت حتی برای خود آن گروه‌های هم متفاوت می‌باشد». مثلاً «دیالکتیک کنکرتی که در مشروطیت می‌توانست برای کارگران آن زمان آگاهی‌ساز باشد، حتماً امروز نمی‌تواند برای کارگران جامعه ایران آگاهی‌ساز بشود.»

7 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه انجام رسالت اجتماعی و سیاسی خود نسبت به گروه‌های مختلف جامعه بزرگ ایران باید پیوسته «چشم‌شان به آرمان‌ها باشد و پایشان در واقعیت». بدون شک معنای واقعی این تعریف از رسالت کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، همان دیالکتیک عملی کنش‌گران پیشگام می‌باشد، چرا که آن چنانکه فوقا هم مطرح کردیم، «کنش‌گران پیشگام باید در مبارزه ایدئولوژی داشته‌باشند، اما در حکومت نه،» داشتن ایدئولوژی برای کنش‌گران پیشگام همان عنوان «چشم‌شان به آرمان» می‌باشد، و اما اینکه کنش‌گران پیشگام باید در عرصه عمل و میدان «پایشان در واقعیت باشد» به این معنی است که کنش‌گران پیشگام باید در هر شرایط زمانی و مکانی، «به‌صورت خاص انضمام عمل کنند» و این مهم هرگز امکان‌پذیر نیست مگر توسط کشف دیالکتیک کنکرت توسط کنش‌گران پیشگام.

8 - «خلأ ایدئولوژی در حرکت کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باعث می‌گردد که آنها نتوانند اختلافات نظری و عملی خود را از درون حل نمایند، و نتوانند در مبارزه تحمل عقیده مخالف داشته‌باشند، و به موازات طرح عقیده مخالف روند فراکسیون‌سازی و انشعاب و تفرقه واگرایی در میان آنها شکل بگیرد، و نتوانند تفاوت نظرهای گوناگون در یک حرکت فراگیر ملی هضم کنند.»

9 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران لازم است که عنایت داشته‌باشند که «کنش‌گران اردوگاه عظیم کار و زحمت جامعه بزرگ ایران هرگز نباید در بستر پراکسیس روزمره شان به تشکیلات سیاسی بیرون از خودشان متصل بشوند، اگر چنین کنند (آن چنانکه در سازمان‌های چریکی و ارتش خلقی از نیمه دهه 40 الی الان شاهد بوده‌ایم) این امر باعث می‌گردد که «تیر خلاص به خودشان بزنند». یادآوری می‌کنیم که سازمان‌های چریکی و ارتش خلقی در پیوند با کارگران و زحمت‌کشان «به‌جای اینکه خودشان در مبارزه و حرکت کنش‌گران اردوگاه عظیم کار و زحمت حل کنند، این کارگران را از حیات روزمره کارگری جدا می‌ساختند و وارد سازمان خودشان و یا خانه‌های تیمی می‌کردند». مع‌الوصف، در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 48 سال گذشته حیات درونی و برون‌ی خود پیوسته و علی‌الدوام بر این باور بوده است که «تنها مدرسه آموزشی کنش‌گران اردوگاه عظیم کار و زحمت جامعه بزرگ ایران، پراتیک روزمره خود آنها می‌باشد و از تکامل مدرسه پراتیک روزمره اردوگاه کار و زحمت است، که مبارزه صنفی –سیاسی و سیاسی –صنفی و سیاسی –سیاسی آنها تکوین پیدا می‌کند». پر روشن است که هر گونه جداسازی کنش‌گران صنفی و مدنی و سیاسی از اردوگاه عظیم کار و زحمت و از زندگی عادی و روزمره آنها امری سکتاریستی می‌باشد. علی ایحال، از اینجاست که باید بگوییم «ایدئولوژیک کردن هویت زحمت‌کشان اردوگاه عظیم کار و زحمت جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، علاوه بر ایجاد تشتت و پراکندگی در صفوف آنان، وحدت اردوگاهی آنها را به چالش می‌کشد.»

10 – کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران لازم است که توجه داشته‌باشند که «در غیبت گفتمان‌سازی انتقادی، جنبشی برای گروه‌های مختلف اردوگاه عظیم مستضعفین بالنده جامعه بزرگ ایران، آنها هرگز نمی‌توانند در موقعیتی بالقوه و بالفعل فرادست رژیم مطلقه فقاهتی حاکم قرار بگیرند، بنابراین بدین ترتیب است که می‌توانیم بگوییم بزرگ‌ترین رسالت کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در برابر گروه‌های مختلف اردوگاه عظیم مستضعفین بالنده جامعه ایران، گفتمان‌سازی است». مع‌هذا، از اینجاست که «می‌توانیم در تعریف پیشگامان بگوییم که آنها روشنفکران گفتمان‌ساز هستند» بر این مطلب بیفزاییم که برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 48 سال گذشته حیات درونی و برو نی‌اش، گفتمان‌سازی صورت یک «پروژه» نداشته بلکه برعکس گفتمان‌سازی صورت یک «پروسه» دارد. هسته اصلی و اولیه گفتمان پیشگامان و آنچه که گفتمان پیشگامان در نبرد با گفتمان‌ها مشخص می‌سازد «آگاهی و انتقال آگاهی است». عنایت داشته‌باشیم که «گفتمان‌سازی مانند تئوری‌سازی برای گروه‌های مختلف اردوگاه عظیم نیروی کار نباید صورت عام و کلی و مجرد و انتزاعی داشته‌باشد، بلکه برعکس گفتمان‌سازی باید صورت مشخص و کنکرت داشته‌باشد، تا این گفتمان‌ها بتوانند آنها را به‌سمت حرکت رو به جلو پیش ببرد.»

11 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید توجه داشته‌باشند که کنش‌گران اردوگاه عظیم کار و زحمت و مستضعفین بالنده جامعه «امر رهایی شان به‌دست خودشان است، نه به‌دست گروه‌های سیاسی طالب کسب قدرت سیاسی از بالا هستند». رابطه کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با کنش‌گران اردوگاه عظیم کار و زحمت «کشف آگاهی از دیالکتیک زندگی آنها و سپس انتقال همین آگاهی به وجدان کاری آنها می‌باشد». زیرا پیشگامان می‌دانند که «همیشه تحت‌تأثیر آگاهی تئوریک است که انرژی عظیم زحمت‌کشان در پراکسیس سیاسی- اجتماعی آزاد می‌شود.»

12 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 48 سال گذشته حیات درونی و برون‌ی خود «هرگز برای تعریف وظایف حداقلی و حداکثری خود، به انتظار قطار تاریخ نبوده و نیستند.»

13 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران لازم است که توجه داشته‌باشند که «موتور استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (برعکس حرکت‌های پیشاهنگی که معتقد به حرکت موتور کوچک جهت حرکت موتور بزرگ هستند) بر خود رهایی کنش‌گران اردوگاه عظیم کار و زحمت جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران توسط جامعه مدنی دینامیک عظیم جنبشی خودجوش و خودسازمان‌ده و خودرهبر تکوین یافته از پایین می‌باشد.»

14 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «باید از مسیر شرکت در راهبری (نه شرکت در رهبری) مبارزات افقی جنبش‌های خودجوش و خودسازمان‌ده و خودرهبر درون‌زای تکوین یافته از پایین، مطالباتی گروه‌های اجتماعی در راه تحقق خواسته‌های مشخص زحمت‌کشان مبارزه نمایند». لازم به ذکر است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 48 سال گذشته پیوسته و علی‌الدوام بر این باور بوده است که در «بستر استراتژی آگاهی‌بخش مهم‌ترین وظیفه میدانی پیشگامان شرکت در امر مبارزات افقی صنفی و مدنی و سیاسی گروه‌های اجتماعی است.»

15 – کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید «حتماً به تئوری رهایی‌بخش جامعه اعتقاد داشته‌باشند. پیشگامان نباید رویکرد پوپولیستی یا توده پرور و نباید رویکرد اکونومیست کارگر پرور داشته‌باشند. توده پرستی و کارگر پرستی با راهبری (نه رهبری) جنبش جامعه مدنی جنبشی و رویکرد جنبشی پیشگامان متفاوت است». یادآوری می‌کنیم که «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هرگز اعتقادی به ورود آگاهی مکانیکی و انتزاعی از طریق نخبه‌های سیاسی خارج از جنبش چه در داخل و چه در خارج از کشور ندارند»، آگاهی دینامیکی آن چنانکه فوقا مطرح کردیم از طریق کشف دیالکتیک زندگی آنها حاصل می‌شود و لهذا در همین رابطه است که کنش‌گران جنبش پیشگامان «جنبشی» جدا از جنبش‌های دموکراتیک، دینامیک خودجوش و خودسازمان‌ده و خودرهبر درون‌زا ایجاد نمی‌کنند.»

16 - شاخص‌ترین ویژگی کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «استقلال آنها در برابر قدرت حاکم است.»

17 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید تلاش کنند تا «انگیزه ملی در حمایت مستضعفین بالنده جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در بستر ذهن و زندگی مردم ایران بدل به یک فرهنگ بکنند.»

18 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید بدانند که «در رویکرد جنبشی به‌جای همبستگی طبقاتی شعار همبستگی اجتماعی مطرح می‌باشد» و بر اساس بینش پیشگامان مستضعفین ایران، «مطلق کردن جایگاه طبقه کارگر در تحولات سیاسی نه‌تنها باعث سکتاریست این طبقه می‌شود بلکه کارگران ایران را از هم پیمانی با اقشار میانی و تهیدستان و زحمت‌کشان دیگر شهر و روستا محروم خواهد کرد.»

19 - پیشگامان باید بدانند که «شرکت فعال آنها در جنبش‌های مطالباتی (صنفی، مدنی و سیاسی) از وظایف مهم آنها می‌باشد» چراکه با شرکت پیشگامان و راهبری (نه رهبری) آنها می‌توان راه‌های رسیدن نه سطحی بلکه ریشه‌ای و رادیکال به آنها آموزش دهند، زیرا «کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نه رفرمیست هستند و نه آرمان‌گرای صرف» بلکه برعکس «انسان‌هایی هستند واقع بین که راستین‌ترین مدافعان بهبود زندگی و معیشت و آزادی‌های همه مردم محروم و مستضعفین جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران هستند.»

20 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران لازم است که عنایت داشته‌باشند که «بردگی سرمایه‌داری نه فقط از رهگذر استثمار مستقیم نیروی کار است، بلکه سرمایه‌داری ده‌ها شکاف جنسیتی، ملیتی، حقوقی و غیره بر بشریت تحمیل کرده است برای پیشگامان هرگز این حلقه‌ها از هم جدا نیستند بلکه در هم و با هم هستند و برای آنها، مجموعاً ادامه حیات سرمایه‌داری را ممکن می‌سازد.»

21 - برای کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «لیبرالیسم و دموکراسی دو چیز کاملاً متفاوت هستند و دو سنت فکری، که همیشه با هم در جدال تمام‌عیار بوده‌اند و به همین دلیل است که لیبرال‌ها همیشه از دموکراسی وحشت داشته‌اند. لیبرال‌ها نه‌تنها طرفدار دموکراسی ناب یا دموکراسی تمام مردمی نبوده‌اند و نیستند، بلکه همیشه در جهت طبقاتی کردن دموکراسی بوده‌اند و کوشیده‌اند طبقات پایین را از اعمال اراده جمعی محروم کنند و قدرت سیاسی را از زیر نفوذ آنها خارج سازند. لیبرال‌ها همیشه سعی کرده‌اند تا حوزه‌های حساس تصمیم گیری‌های سیاسی را از دسترس مردم دور کنند.»

22 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران آگاه باشند که «جنبش اعتصاب» در کنار «جنبش خیابان» نه‌تنها برنده‌ترین شکل مبارزه گروه‌های مختلف با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد، همچنین مهم‌ترین مکتبی است که در آن کنش‌گران اعتصابگر اردوگاه عظیم کار و زحمت می‌توانند به قدرت جمعی خود واقف شوند، و هم می‌توانند سطح آگاهی اجتماعی و سیاسی خود را بالا ببرند. یادمان باشد که «توده‌ها در هر شرایطی از رهگذر پراکسیس واقعی و تغییر دادن اوضاع و احوال ساخته می‌شوند.»

23 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران لازم است که بدانند، اگر در کشور ما «جامعه مدنی قوی جنبشی از جنبش‌های خودجوش و خودسازمان‌ده و خودرهبر درون‌زای تکوین یافته از پایین تکوین پیدا نکند، صدها حکومت هم بروند و بیایند، نمی‌توانند در جامعه دموکراسی برقرار کنند.»

24 - کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران عنایت داشته‌باشند که «اگرچه تمامی جنبش‌های دینامیک و خودجوش و خودرهبر و درون‌زای تکوین یافته از پایین جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، مطالباتی صنفی و مدنی هستند، اما این جنبش‌های مطالباتی از چنان ظرفیت و پتانسیلی برخوردارند که می‌توانند به جنبش سیاسی استحاله شوند.»

25 - کنش‌گران پیشگام توجه داشته‌باشند که «تا زمانی که آنچه را باید کرد، در عرصه واقع بینی تحلیل و بررسی نکنیم، خواست‌های تئوریک حاصلی از برای آنچه که باید باشد به بار نمی‌آورد» به‌عبارت دیگر «آنچه باید باشد باید به‌صورت دیالکتیکی از دل آنچه که هست بیرون بیاید نه برعکس.»

26 - پیشگام یا پیشگامان مستضعفین ایران شامل افراد یا گروهی می‌شوند که در میان جامعه وجود دارند، و نسبت به آن جامعه حساسیت بیشتری دارند.

27 - کنش‌گران پیشگام لازم است که توجه داشته‌باشند که «در عرصه ترویج حرکت خود، ابزاری جز ابزار گفتمانی وجود ندارد، زیرا وقتی بحث‌های سیاسی و تئوریک در چارچوب ابزار گفتمانی به انجام می‌رسند، اگر چه طولانی ترند و در رسیدن به توافق سیاسی بیشتر طول می‌کشد اما این توافق پس از حاصل شدن پایدارترند و همه در گفتمان شرکت دارند». پر پیداست که اگر کنش‌گران پیشگام پیوسته از این مسیر حرکت کنند، می‌توانند هژمونی گفتمانی را از آن خود بکنند.

28 - «هنر کنش‌گران پیشگام در این است که در عرصه استراتژی آگاهی‌بخش خود، بتوانند توسط آگاهی‌گری به سازمان‌گری و کسب پایگاه اجتماعی بپردازند. زیرا اگر آگاهی‌گری در عرصه استراتژی آگاهی‌بخش نتواند به سازمان‌یابی منتهی بشود خود یک آفت خواهد بود». فراموش نکنیم که «تنها توسط آگاهی‌گری و سازمان‌یابی است که کنش‌گران جنبش‌های مطالبه‌محور سه مؤلفه‌ای می‌توانند حرکت خود را رادیکالیزه و سطح مطالبات آنها را افزایش بدهند.»

29 - قابل توجه کنش‌گران پیشگام است که «سازمان‌یابی مستقل کنش‌گران اردوگاه عظیم کار و زحمت می‌تواند انرژی‌های آنها را آزاد کند». به‌بیان‌دیگر تنها توسط آگاهی‌گری و سازمان‌یابی است که انرژی عظیم توده‌ها آزاد می‌شود.

30 - در خصوص استراتژی آگاهی‌بخش، «یک پایه از این استراتژی پایه کار فرهنگی است، اما کار فرهنگی که معطوف به تغییر اجتماعی و تغییر سیاسی باشد. در استراتژی آگاهی‌بخش کنش‌گران باید متعهد به جهت‌گیری تغییرگر باشند.»

پایان

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری