سخن روز:

اهمیت «عنصر آگاهی» کنشگران جنبش پیشگامان بر جنبشهای دینامیک

 

کسب خودسازماندهی دینامیک و دموکراتیک و رهبری جمعی تکوین یافته از پایین، چه در رابطه خودی و چه در رابطه با گروه صنفی و مدنی و سیاسی معلول کسب آگاهی و خودآگاهی ارگانیک آنها است. کنش‌گران جنبش پیشگامان باید عنایت داشته‌باشند که آرایش خودآگاهی دموکراتیک و استاتیک برحسب شرایط اجتماعی صورت متفاوت دارد. به این ترتیب که در شرایطی که «وضعیت سیاسی – اجتماعی بحرانی می‌شود (مثل وضعیت امروز ایران و منطقه و جهان) خودآگاهی سیاسی – اجتماعی و منطقه‌ای و جهانی اگر دینامیک باشد، بر آگاهی‌های دیگر اولویت پیدا می‌کند» و در شرایطی که «فضای جنبشی و خیزشی بر جامعه ایران حاکم می‌شود، خودآگاهی دینامیک بر خودآگاهی جنبشی – سیاسی تکیه می‌کند.»

البته خودآگاهی دینامیک در شرایط مختلف صنفی و مدنی و سیاسی خودآگاه کنکرت و مشخص گروه‌های مختلف حاصل می‌شود. بنابراین، کنش‌گران جنبش پیشگامان باید عنایت داشته‌باشند که در هر شرایطی آسیب‌شناسی گروه‌های اجتماعی باید در کادر خودآگاهی حاصل آن شرایط مشخص صورت بگیرد. برای مثال در زمانی که فرانسه توسط ارتش نازیسم اشغال شده بود، گروه پیشگامان آن جامعه امثال ژان پل سارتر و غیره موظف بودند رسالت خودآگاهی خودشان در چارچوب حرکت سیاسی – اجتماعی صرف آن شرایط مشخص تعریف کنند نه چیزی دیگر.

توجه داشته‌باشیم که «تکیه‌بر خودآگاهی گروهی به‌جای خودآگاهی اجتماعی، باعث تفرقه و سکتاریسم در آن جامعه می‌شود». آن چنانکه مثلاً در فضای انقلابی سال 57، وظیفه کنش‌گران پیشگام آن زمان «تکیه‌بر خودآگاهی دینامیک اجتماعی است، نه خودآگاهی صرف طبقاتی»، زیرا در شرایطی که جامعه به‌صورت همگانی وارد موقعیت انقلابی شده‌اند «طرح طبقاتی کردن جامعه و انقلاب» باعث می‌گردد که طبقه کارگر را در برابر گروه‌های دیگر انقلابی جامعه (حتی طبقه متوسط شهری) منفرد و سکتاریسم بشود. که خود این امر عاملی برای شکست انقلاب می‌باشد. اما برعکس در شرایطی که جامعه کارگری سکان‌دار حرکت انقلابی جامعه باشد، و دیگر گروه‌های اجتماعی دنباله‌رو طبقه کارگر می‌باشند، طرح خودآگاهی دینامیک طبقاتی امری مترقی می‌باشد.

یادمان باشد که در انقلاب 57 خود طبقه کارگر ایران با اینکه موتور جنبش اعتصابی جامعه بزرگ ایران بود، ولی در عرصه رهبری جمعی، دنباله‌رو طبقه متوسط شهری و در رابطه با رهبری انقلاب دنبال‌رو خمینی و حواریونش بودند. کنش‌گران جنبش پیشگامان باید عنایت داشته‌باشند که در جنبش همگانی «ضد دیکتاتوری جامعه» جنبش‌های اردوگاه عظیم زحمت‌کشان (اعم از کارگری و کارمندی) هر چه سازمان‌یافته‌تر، گسترده‌تر، منسجم‌تر و با مطالبات دموکراتیک حضور پیدا کنند، «اردوگاه عظیم ضد دیکتاتوری از توانایی و قدرت مانوری افزون‌تری برخوردار خواهند شد». بیافزاییم که برعکس آنچه که کارل مارکس می‌گوید، «انقلاب‌های ضد دیکتاتوری و سوسیالیستی، هرگز توسط یک گروه خاص طبقه کارگر نمی‌تواند به پیروزی برسد و در این رابطه مطلق کردن نقش طبق کارگر توسط گروه‌های کمونیستی تنها باعث سکتاریسم کردن طبقه کارگر می‌گردد.»

در تاریخ بیش از دو قرن گذشته که مارکسیسم ظهور کرده است، «حتی یک انقلاب ضد استبدادی و سوسیالیستی توسط رهبری صرف طبقه کارگر به وجود نیامده‌است»، در کمون شهر پاریس نقش سربازان فراری در شهر پاریس بیشتر از کارگران شهر پاریس بود. در انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نقش حزب سوسیالیست روشنفکران و نقش سربازان و حتی دهقانان بیشتر از کارگران بود. در سه حرکت عظیم اجتماعی جامعه بزرگ ایران، یعنی انقلاب مشروطیت، نهضت ملی کردن صنعت نفت مصدق و انقلاب ضد استبدادی 57، نقش طبقه متوسط شهری بر طبقه کارگر برتری داشته است.»

علی‌هذا، در این رابطه است که در شرایطی که جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در حال انجام تحول عظیم ضد دیکتاتوری ملی (مثل خیزش‌های ملی دی‌ماه 96، آبان‌ماه 98 و 1401) می‌باشد، که حتی گروه‌های مارکسیستی خارج نشین به‌دنبال تهییج طبقه متوسط شهری می‌افتند، چرا در حرکت ملی فوق نقش طبقه کارگر و یا جنبش‌های کارگری نقش درجه دوم و دنباله‌رو بوده است؟ بنابراین، از اینجاست که کنش‌گران جنبش پیشگامان باید عنایت داشته‌باشند که ضعف و کاستی‌های کنونی خیزش‌ها و جنبش‌ها، حتی جنبش کارگری (نه طبقه کارگر) که از عوامل دیالکتیکی عینی و ذهنی متعددی ناشی می‌شود، «به‌معنای انتقال آنها در پیکارجویی و رها کردن سنت‌های دیرینه انقلابی نیست». لهذا، به این ترتیب است که «کنش‌گران جنبش پیشگامان باید بر لزوم مبارزه برای دستیابی به مطالبه‌های فوری کارگران و پیوند با خیزش‌ها و جنبش‌ها مردمی در چارچوب سطح سازمان‌دهی، همبستگی، اتحاد عمل فراگیر و استقلال عمل وجود داشته‌باشد.»

عنایت داشته‌باشیم که رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین در 48 سال گذشته، «رویکرد متکی به مردم، دموکراسی‌خواه، برابری‌طلب، متعهد به آزادی عقیده و خواهان گسترش دموکراسی به عرصه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در طول یک پروسه مشترک هستند». از اینجا است که باید بگوییم اصول مشترک کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 48 سال گذشته (در فرایندهای درونی و برون‌ی، چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران، و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران) عبارتند از: «عدالت، برابری، دموکراسی، مشارکت همگانی، همبستگی، عدم خشونت.»

علی ایحال، در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران:

اولاً جامعه «به‌جای طبقه و حزب و شخص» در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم است.

ثانیاً «جامعه مدنی جنبشی، بر جامعه مدنی اجتماعی» غلبه دارد. به‌عبارت دیگر «جامعه مدنی اجتماعی خودش را در عرصه جامعه مدنی جنبشی تعریف می‌کند، نه برعکس.»

ثالثاً آزادی فردی «در کنار آزادی اجتماعی وجود دارد» و هرگز هیچ‌کدام از اینها در پای دیگری ذبح نمی‌شود.

رابعاً تمامی افراد جامعه فارغ از جنسیت، مذهب، فرهنگ، قومیت، «دارای حقوق شهروندی برابر می‌باشند». یعنی در جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه (توزیع عادلانه، اجتماعی و دموکراتیک ثروت و قدرت و اطلاعات) مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «تمام افراد آزاد و دارای حقوق برابر می‌باشند.»

بزرگ‌ترین مشخصه کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اینکه «پیشگامان ارگانیک جامعه هستند. یعنی تنها فقط یک گام با جامعه فاصله دارند، نه پوپولیست هستند که در جامعه حل بشوند، و نه پیشاهنگ‌اند (مانند چریک‌ها) که فرسنگ‌ها جلوتر از جامعه حرکت کنند». همچنین «بدون آگاهی تئوریک، کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نمی‌توانند در عرصه پراکسیس اجتماعی خود، انرژی پراکسیس سیاسی – اجتماعی توده‌های مردم ایران را آزاد کنند. چشم آنان به‌طرف آرمان‌های آینده می‌باشد، ولی پایشان در واقعیت قرار دارد» نه مانند گذشته (سال‌های 58 تا 60 آرمان مستضعفین ایران) با آرمان بدون واقعیت حرکت می‌کنند، و نه بدون آرمان تنها مانند پراگماتیست‌ها با تکیه‌بر واقعیت صرف حرکت می‌کنند. مخالف با پوپولیسم و عام سخن گفتن هستند، انرژی عظیم اردوگاه زحمت‌کشان ایران را در سایه آگاهی و خودآگاهی دیالکتیک زندگی آنها آزاد می‌کنند. هرگز انسان و انسانیت را به‌صورت مجرد تحلیل و تعریف نمی‌کنند، بلکه برعکس انسان را در اجتماع و تاریخ و موجود انضمام می‌فهمند. یعنی بر خلاف جان لاک و تاچر که انسان را صرفاً با فرد تعریف می‌کنند نه با اجتماع.

بزرگ‌ترین مشکل جامعه و گروه‌های اجتماعی ایران «ناآگاهی و بی سازمانی می‌باشد». فراموش نکنیم که در این رابطه «بد آگاهی، بدتر از ناآگاهی است». برای اینکه اندیشه‌های جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «نتواند جایگاه بد آگاهی پیدا کند»، لازم است که این اندیشه‌ها به‌صورت ایدئولوژی یا «مجموعه عقاید معطوف به کنش اجتماعی بفهمیم» وگرنه اندیشه‌های جنبش پیشگامان مستضعفین ایران برای آنها مجموعه اطلاعاتی که ارزش دانستن و بد آگاهی دارد (نه فهمیدن) در عرصه پراتیک افقی (نه عمودی) کنش‌گران جنبش پیشگامان باید «گرانیگاه جنبش‌های دموکراتیک جامعه باشند، نه گروهی بیرون از آنها.»

انتظار نداشته‌باشید که «از آغاز گروه‌های اجتماعی با خواسته‌های حداکثری جذب مبارزه دینامیک شوند، بلکه برعکس پیوسته بر این باور باشید که توده‌های مردم با طرح خواسته و مطالبات روزمره شان به میدان مبارزه بیایند. البته بعداً همین حرکت‌ها، حرکت بزرگی را در جامعه دامن می‌زنند.»

گذار به دموکراسی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران برای کنش‌گران جنبش پیشگامان نباید یک امر سیاسی باشد، بلکه برعکس «یک رخداد فرهنگی هست که کنش‌گران در جامعه ایران این فرهنگ را در پیوند با دین می‌سازند نه به‌صورت مجرد.»

«وظیفه کنش‌گران جنبش پیشگامان، آگاهی‌یابی، سازمان‌گری، هماهنگی اعتراضات، جهت دهی به شعارها، تدوین نقشه راه برای حرکت توده‌ها، راهبری (نه رهبری) حرکت آنها هدایت‌گری و در نهایت گفتمان‌سازی برای حرکت‌های اجتماعی آنها در مراحل مختلف می‌باشد.»

کنش‌گران جنبش پیشگامان ایران، در حرکت نباید قدرت جمعی توده‌ها را با مطلق کردن قدرت دشمن نادیده گرفت.

کنش‌گران لازم است که «در بحث آزادی، آنچه که مهمتر از آزادی است، یعنی برابری در آزادی را فراموش نکنند». لذا به همین دلیل است که «بدون دموکراسی اقتصادی، دموکراسی سیاسی پایدار نمی‌شود.»

«ایده‌آلیزه و قدسی کردن مستضعفین و یا طبقه کارگر و غیره برای کنش‌گران سم مهلک است، چرا که شیفتگی نسبت به آنها کنش‌گران جنبش پیشگامان را به تحلیل غیر واقعی از توان مستضعفین و گروه‌های مختلف اجتماعی می‌رساند.»

در راستای تحولات اجتماعی، «مطمئن‌ترین راه مهم است، نه کوتاه‌ترین راه». از تجربه گذشته خود می‌توان آموخت، ولی هرگز آینده را نباید در گذشته ساخت.

تنها توسط «قدرت از پایین است که می‌توان قدرت در بالا را محدود کرد. قدرت در پایین همان جامعه مدنی جنبشی است.»

کنش‌گران جنبش پیشگامان باید عنایت داشته‌باشند که «شعار و گفتمان جنبش‌ها هنر آبستره نیست، که هر کسی با درک و تفسیر خود آن را بفهمد» بنابراین، «شعار و گفتمان برای اینکه بتواند بسیج کننده و توده گیر بشود، باید شفاف باشد نه مه‌آلود و کلی‌بافی.»

کنش‌گران باید بتوانند «اندیشه‌های خودشان را فرموله و تئوریزه کنند» بدبخت‌ترین جامعه «جامعه‌ای است که به قهرمان و کاریزما نیاز داشته‌باشد». مردم ایران صخره یک پارچه نیستند «بلکه مجموعه‌ای از افراد و اقشار و گروه‌های گوناگونی هستند که تحت شرایط مختلف و خاصی، به اراده جمعی می‌رسند.»

کنش‌گران جنبش پیشگامان در چارچوب استراتژی آگاهی‌بخش به‌معنای رایج کلمه، «سیاست‌مدار نیستند، آنها قبل از آنکه به‌دنبال تصرف قدرت سیاسی و دولتی باشند، کنش‌گران اجتماعی هستند که هدف بنیادی آنان تقویت عاملیت و خودگردانی جامعه است.»

هویت کنش‌گران جنبش پیشگامان تنها در باور به پیوند ناگسستنی بین آزادی و برابری، و مبارزه بی وقفه برای آنها قابل تعریف می‌باشد. آنها آگاهی نباید به‌صورت مجرد و انتزاعی از بیرون به جنبش‌های اجتماعی دینامیک خودجوش تزریق بشود. بلکه باید به‌صورت دینامیک و یا آگاهی مشخص و کنکرت در خود جنبش‌های مختلف مادیت پیدا کند. این‌چنین آگاهی است که می‌تواند انرژی عظیم گروه‌های اجتماعی و جنبش‌های صنفی و مدنی و سیاسی را آزاد کند.

کنش‌گران باید عنایت داشته‌باشند که قبل از اتحاد با هم دیگر در خارج از کشور یا داخل کشور «باید به این بیندیشیم که چگونه پیوند خود را با پایگاه اجتماعی در داخل کشور گسترش بدهیم و تا زمانی که در جامعه حضور عینی نداشته باشیم، اتحاد به‌دست آمده بیشتر مکانیکی خواهد بود.»

جنبش رهایی‌بخش «بدون جنبش دموکراتیک و مشارکت مردم در تصمیم گیری سیاسی حاصل نمی‌شود». تا زمانی که امکان شکل‌گیری رهبری سیاسی از میان جنبش‌های میدانی داخل کشور شکل نگیرد، امکان تغییر توازن قوا وجود ندارد.

کشور ایران یک جامعه متکثر با مطالبات متکثر است، «تنها با جایگزینی حداقل مطالبات است که هم پوشانی و مطالبه مشترک حاصل می‌شود، بنابراین با طرح مطالبات حداکثری امکان وحدت بین گروه‌های مختلف اجتماعی وجود ندارد.»

«تاکتیک با مسئله زمان و مکان ارتباط دارد» یعنی «شعاری که امروز می‌دهیم، معلوم نیست که فردا درست باشد و یا شیوه مبارزه‌ای که امروز مطرح می‌کنیم، معلوم نیست که فردا درست باشد» بنابراین به زمان و مکان حساسیت پیدا کردن بسیار مهم است.

کلیدی‌ترین موضوع در تعیین شیوه مبارزه و شعار و تعیین تاکتیک، منطق درونی دینامیسم جنبش‌های اجتماعی، اعتراضی داخل کشور است که دینامیک و دموکراتیک باشد.

کنش‌گران جنبش پیشگامان باید عنایت داشته‌باشند که در این شرایط تند پیچ امروز کشور ایران لازم است که «جنبش‌های دینامیک و دموکراتیک سیاسی – مدنی و مطالباتی جامعه ایران به‌صورت فراگیر شکل بگیرند، و به موازات آن لازم است که شرایط ذهنی برای اعتلای خیزش‌های فقر ستیز یا آپارتاید ستیز فراهم گردد. بدون‌تردید در چنین شرایطی جایگاه پیشگام در صف مقدم جنبش‌های اجتماعی اعتراضی خودجوش و دینامیک و دموکراتیک قرار دارد. طبیعی است که تنها از این طریق است که پیشگامان می‌توانند در راستای سازماندهی این حرکت‌های اجتماعی گام بردارند.»

همچنین وظیفه کنش‌گران جنبش پیشگامان «همه گیر کردن فرهنگ کوشش‌گری اجتماعی و آگاهی‌بخش سیاسی است». هیچ حزبی جنبش سیاسی نیست اما کنش‌گران جنبش پیشگامان می‌تواند آغازگر جنبش باشند و جنبش‌های دینامیک را حمایت کنند یا بدانان آگاهی و جهت بدهند.»

«جنبش‌های اجتماعی ناگزیر تاریخ‌مند هستند» یعنی هر نسلی جنبش‌های خاص خودش می‌سازد، چشم‌انداز جنبش‌های اجتماعی همواره گره گاه آرزو و دانش همان نسل است. جنبش‌های اجتماعی موقعیت‌های مشخص تاریخی و البته امکان‌های ویژه‌ی گشودگی سیاسی و اجتماعی دارند. تکرار جنبش‌ها در عصرهای دیگر بسیار بعید است.

کنش‌گران جنبش پیشگامان لازم است که در این شرایط «به مردم بیاموزند که راه اعمال اراده جمعی در تشکل‌یابی‌شان است و تا هنگامی که آنها نتوانند اراده جمعی خود را به‌صورت متشکل اعمال کنند، در این جنگ نابرابر یا شکست می‌خورند و یا باید در پی راه فردی برای فرار از مهلکه باشند». دنبال کردن راه‌های فردی، نیز راه برون رفت جمعی از انسداد را صرفاً دشوارتر می‌کند.

باید به مردم بیاموزیم که «نه نجات دهنده‌ای در خارج کشور است و نه منجی را باید در میان جناح‌های قدرت یافت». کنش‌گران عنایت داشته‌باشند، «بدون گفتمان‌سازی و بحث و گفتگو پیرامون مسائل نظری و سیاسی امکان پیشبرد شرایط ذهنی دینامیک در جامعه ایران وجود ندارد. لذا در همین رابطه است که جنبش پیشگامان از آغاز الی آن، به‌دنبال دیالوگ یا گفتگوی نظری و سیاسی با جنبش‌های دینامیک بوده تا توسط این رویکرد زمینه برای توانمندی شرایط ذهنی پایه‌های جنبش دینامیک گردد.»

کنش‌گران جنبش پیشگامان در حالی که اپوزیسیون، اپوزیسیون رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هستند، «باید پیوسته تلاش برای خودسازماندهی جنبش‌های خودجوش و خودسازمان‌ده و خودرهبر درون‌زای جمعی داشته‌باشند». به‌بیان‌دیگر کنش‌گران جنبش پیشگامان با به تلاش برای خودسازماندهی جنبش‌های خودجوش و خودسازمان‌ده و خود رهبری درون‌زای جمعی بکنند.

یادمان باشد که ضعف عمده امروز جنبش و خیزش‌های خودجوش جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران عبارت است از اینکه «شرایط ذهنی عقب‌تر از شرایط عینی می‌باشد». شاید بهتر باشد که مسئله را این‌طور مطرح کنیم، «کنش‌گران جنبش پیشگامان لازم است که تلاش کنند تا جنبش‌های خودجوش و دموکراتیک از جنبش‌های در خود، به جنبش‌های برای خود استحاله پیدا کنند.»

کنش‌گران جنبش پیشگامان باید عنایت داشته‌باشند که «ما ابزار دیگری جز ابزار گفتمانی نداریم، زیرا وقتی بحث‌های سیاسی و تئوریک در چارچوب ابزار گفتمانی به انجام می‌رسانیم، اگر چه طولانی برند، ولی در رسیدن به توافق سیاسی بیشتر بهتر هستند» پر روشن است که این گونه توافق‌ها پس از حاصل شدن پایدارترند. زیرا همه در گفتمان شرکت دارند. گفتمان‌سازی در جامعه ایران برای اینکه مسلط بشود، لازم است که از طریق مذهب به انجام برسد. بدون مذهب گفتمان در جامعه ایران مسلط نمی‌شود. آن چنانکه فرهنگ‌سازی در جامعه ایران بدون مذهب امکان‌پذیر نیست. زیرا جامعه ایران یک جامعه دینی است.

هیچ جنبشی در ایران به موفقیت نمی‌رسد، مگر زمانی که بتواند مطالبات خودشان را در سطح جامعه مطرح نمایند. همچنین لازم است که عنایت داشته‌باشیم که «در یک نظام دموکراتیک، انقلاب بدل به اصلاحات می‌شود. اما در نظام استبدادی، اصلاحات بدل به انقلاب می‌شود. پس اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی اشاره به جایگاه آن در دو جامعه دموکراتیک و استبدادی است» و باز توجه داشته‌باشیم که با اشغال سفارت آمریکا در سال 58، توسط خمینی و اعوان و انصارش، آنها توانستند «گفتمان ضد استبدادی سال 57 مردم ایران را بدل به گفتمان ضد امپریالیسمی کنند». خود این تغییر گفتمان، خود تغییر حاشیه به متن و متن به حاشیه است. یعنی «مبارزه ضد امپریالیستی از کانال مبارزه ضد استبدادی که متن بود، بدل شد به مبارزه ضد استبدادی از کانال مبارزه ضد امپریالیستی که حاشیه است» و توسط این استحاله بود که شرایط برای سرکوب نیروهای ضد استبدادی فراهم گردید. و «به همین دلیل خمینی آن را انقلاب دوم نامید.»

کنش‌گران جنبش پیشگامان تنها با دفاع پیگیر از شعار سه مؤلفه‌ای «آگاهی، آزادی و برابری» می‌توانند هویت پیدا کنند. سه مؤلفه مبرم و مطالبه تاریخی یعنی «آگاهی، آزادی، برابری» در کنار هم و به‌عنوان سه مؤلفه لازم و ملزوم یکدیگرند و هیچ‌یک بدون دو دیگر قابل تحقق نیستند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 48 سال گذشته حیات درونی و برون‌ی خود، «در چارچوب رویکرد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای یا توزیع دموکراتیک و عادلانه و اجتماعی قدرت و ثروت و اطلاعات پیوسته و علی الدوام مدافع توازن میان آگاهی، آزادی و برابری بوده است.»

در برنامه حداکثری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، بر ایده‌ی دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای و یا توزیع دموکراتیک و عادلانه و اجتماعی قدرت و ثروت و آگاهی به‌عنوان هدف نهایی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تأکید شده‌است.

کنش‌گران جنبش پیشگامان لازم است که توجه داشته‌باشند که «وظیفه محوری آنها آگاه کردن مردم و کمک کردن به شناساندن حقوق آنها که همان آزادی و برابری می‌باشد. انقلاب‌های نیمه تمام شکست خورده یا منحرف شده مولود قدرت بدون داشتن آگاهی در بخش بزرگی از مردم می‌باشد.»

کنش‌گران جنبش پیشگامان «باید به مرحله‌ای از رشد برسند که بتوانند با گفتمان‌سازی زمانه خودشان را به اندیشه و تئوری در آورند.»

پایان