اقبال پیام – آوری برای عصر ما که از نو باید او را شناخت – قسمت پنجاه و شش

«عرفان نوین»، «کلام نوین»، «فقه نوین» و «فلسفه نوین» بازسازی شده اقبال و شریعتی

بر پایه «تجربه دینی» (دو مؤلفه‌ای انفسی و آفاقی)، «خدای خالق»، «انسان مختار»، «عقل برهانی استقرائی» و «پیامبر خاتم»

 

زمان و مکان با همه عظمت‌شان حامل این وعده‌اند که همه چیز کاملاً مقهور آدمی خواهد شد، همان آدمی که وظیفه او منعکس کردن قدرت الاهی و پیروز شدن بر طبیعت است (سوره لقمان - آیه 20 و سوره نحل - آیه 13).

و - حالا که طبیعت و گوهر وعده جهان چنین است، ببینیم که ماهیت و طبیعت آدمی که جهان از هر طرف با آن رو به رو است چگونه است؟ آدمی که با نیرو و استعداد سازگار کردن قوای مختلف مجهز است، خود را در سلسله درجات حیات بسیار پایین می‌یابد و از هر طرف قوای مخالف و مانع وی را احاطه کرده است (سوره تین - آیات 4 و 5).

ز – انسان را در محیط خود چگونه می‌یابیم؟ موجود «بی‌آرامی» که محصور در آرمان‌هایش است و همه چیز را فراموش کرده و در جستجوی مداومش در یافتن عرصه‌های نوئی برای ابراز وجود خود، هر گونه رنج و راحتی را برای خود فراهم می‌کند و با همه نقص‌ها و ضعف‌هایش بر طبیعت برتری دارد، زیرا در درون خود حامل امانت بزرگی است که به گفته قرآن آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها از کشیدن آن سر باز زده بودند (سوره احزاب – آیه 72).

ح - شک نیست که وظیفه وی آغازی داشته، ولی شاید سرنوشت او آن باشد که در ساختمان هستی عنصری جاودانی شود (سوره قیامت – آیات 36 - 40).

ط - هنگامیکه که آدمی مجذوب نیروهایی می‌شود که وی را احاطه کرده‌اند، قدرت شکل بخشیدن و رهبری و هدایت‌شان را دارد، بنابراین هر وقت که آن نیروها سد راه وی بشوند، آدمی قابلیت آن را دارد که (توسط تجربه دینی یا انفسی و درونی) جهان وسیع‌تری در ژرفنای وجود درونی خویش بسازد و در جهان انفسی خویش سرچشمه‌های شادی و الهام بی‌پایان را اکتشاف کند. سرنوشت او سخت و وجودی همچون برگ گل ظریف و زودشکن دارد، ولی هیچ شکلی از واقعیت به اندازه نفس آدمی نیرومند و الهام‌بخش و زیبا نیست، بنابراین به تعبیر قرآن در ژرفای وجود بشر فعالیتی خلاق و روحی تصاعدطلب است که در سیر به طرف بالا از یک حالت به حالت دیگر وجود تعالی پیدا می‌کند (سوره انشقاق – آیات 16- 19).

ی – این قرعه فال به نام بشر زده شد که در ژرف‌ترین آرمان‌ها و آمال‌های جهان پیرامونش سهیم شود و سرنوشتش را به همانگونه شکل دهد و بسازد که سرنوشت جهان را می‌سازد و این کار را گاهی با تطبیق خود با نیروهای جهان پیرامونش و گاه با انطباق خود با نیروهای جهان پیرامونش و گاه با صرف همهٔ توانش برای به مهار کردن طبیعت بنابر هدف و غرضی که خود دارد، به انجام برساند؛ و در این فرایند تغییر تدریجی و دگرگونی تکاملی خداوند یار و مدد کار آدمی خواهد بود، به شرط این که گام اول تغییر را او بردارد (سوره رعد – آیه 11).

ک – اگر انسان گام اول را برندارد و اگر انسان ثروت درونی خویش را آشکار نسازد و اگر فشاری را که حیات رو به تکامل بر وی وارد می‌سازد، احساس نکند، آنگاه حیاتی که در درون او است، چون سنگ سخت می‌شود و به ماده‌ئی مرده بدل می‌شود. البته حیات او و حرکت رو به پیش او بسته به این است که با واقعیتی که رو به روی او قرار دارد ارتباط برقرار کند، پر واضح است که آنچه که این ارتباط را برقرار می‌کند، شناخت و معرفت اوست و معرفت و یا شناخت او همان ادارک حسی است که با نیروی فهم به کمال می‌رسد (سوره بقره – آیات 30 - 33).

ل – اشارت قرآن (در آیات 30 - 33 سوره بقره) آن است که به بشر استعداد نامیدن اشیاء عطا شده است، یعنی می‌تواند از آنها صور عقلی و مفهوم بسازد، ساختن مفهوم و صورت عقلی از اشیاء معنائی جز مسخر کردن آنها ندارد.

علم اشیاء خاک ما را کیمیاست / آه، در افرنگ تاثیرش جداست

علم اسماء اعتبار آدم است / حکمت اشیاء حصار آدم است

علم اشیاء علم الاسما ستی / هم عصا و همید بیضا ستی

رازدان علم الاسماء که بود؟ / مستان ساقی و آن صهبا که بود؟

محمد اقبال – کلیات اشعار

«بنابراین خصوصیت علم و شناخت بشر از اشیاء مفهومی و تصوری است و با سلاح همین شناخت تصوری است که بشر به جنبهٔ قابل مشاهده حقیقت و واقعیت نزدیک می‌شود. یکی از سیماهای جالب قرآن تاکیدی است که در باره جنبه قابل مشاهده واقعیت می‌کند. در این رابطه آیاتی از قرآن را در اینجا نقل می‌کنیم. سوره بقره - آیه 164، سوره انعام - آیات 98 – 100، سوره فرقان - آیات 45 و 46، سوره غاشیه - آیات 20 - 17 و سوره روم - آیه 22» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل اول – معرفت و تجربه دینی - ص 21 الی 28 – از سطر 13 صفحه 21 به بعد).

آنچه از عبارات فوق کتاب بازسازی فکر دینی حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری برای ما قابل فهم است اینکه:

1 - اقبال در عبارات فوق تلاش می‌کند تا با تائید و دفاع از بررسی دین در بستر علم جدید بشر ذهن مخاطب را متوجه پویائی دین اسلام و قرآن بکند.

2 - اقبال در عبارات فوق بر این باور است که با پیشرفت اندیشه علمی بشر، حتی قابلیت تصور ما در معرض تحول و دگرگونی قرار گرفته است.

3 - اقبال در عبارات فوق مدعی است که فرضیه اینشتین دید تازه‌ائی از جهان و راه‌های جدیدی جهت بررسی مسائل هم در برابر دین و هم پیش پای فلسفه و کلام گذاشته است.

4 - در عبارات فوق اقبال می‌گوید: «جای تعجب نیست که نسل امروز مسلمانان در آسیا و آفریقا طالب جهت‌یابی تازه‌ئی در دین و ایمان‌شان باشند.»

5 - اقبال در عبارات فوق نشان می‌دهد که او در پروژه بازسازی اندیشه فکر دینی خود، «مبنای رویکرد او بر واقعیات استوار می‌باشد»؛ و به همین دلیل است که او به جای «اصطلاح احیاء» از «اصطلاح بازسازی» استفاده می‌کند؛ زیرا مقصود علامه محمد اقبال لاهوری از پروژه بازسازی، همان «بازنگری و بازفهمی و تجدید نظر و اصلاح و پیراستن اسلام تاریخی ویران شده در مؤلفه‌های مختلفی بازسازی کلام تطبیقی و بازسازی فلسفی تطبیقی و بازسازی عرفان تطبیقی و بازسازی فقه تطبیقی می‌باشد.»

6 - عبارات فوق نشان می‌دهد که اقبال بر این باور است که «شناخت ما از دین و اسلام امری مطلق و تغییرناپذیر نمی‌باشد» بلکه برعکس به موازات تحول مشاهده و اندیشه و شناخت ما، «شناخت ما هم از دین و اسلام و قرآن باید دچار تحول و تغییر بشود.»

7 - اقبال در عبارات فوق معتقد است که یکی از عللی که سبب می‌شود تا رفته رفته هر دینی به فراموشی سپرده شود، «رویکرد دگماتیسمی آن دین (به جای رویکرد تطبیقی و نه انطباقی) به واقعیت‌های حیات، زندگی فرد، جامعه، جهان و توجه نکردنش به حقایقی است که مورد تائید و اثبات علم قرار گرفته، می‌باشد.»

8 - سؤال محوری اقبال این است که «اگر دین برای پیشرفت و آسایش انسان است» چرا باید در بند «جزمیات و دگماتیسم باشد؟»، «مگر دین برای ایذاء مردم و بشریت پدید آمده است؟» و یا «مگر دین برای به قهقرا و انحطاط بشریت خلق شده است؟»

9 - داوری علامه محمد اقبال لاهوری بر این امر قرار دارد که اکتشافات علمی جدید بشر ضربه سنگینی بر اقتدار اسلام‌های فقاهتی و کلامی و صوفیانه و فلسفی در مورد احکام دینی عیان ساخته است و لذا همین امر باعث گردیده است تا دنیائی که اسلام دگماتیست فقاهتی، اسلام دگماتیست عرفانی صوفیانه سنتی، اسلام دگماتیست کلامی اشعری‌گری، اسلام فلسفی یونانی‌زده ارسطوئی و افلاطونی برای جوامع مسلمین ساخته‌اند، در دوران گذار به مدرنتیه به «نآگاه در حال فرو ریختن باشند.»

10 - از نظر محمد اقبال آنچنانکه در عبارات فوق به صراحت مطرح می‌کند «بازسازی اسلام و دین تنها در چارچوب موتور اجتهاد در اصول و فروع ممکن می‌باشد» و صد البته از نظر محمد اقبال «بدون اجتهاد در اصول کلامی اسلام تاریخی، امکان اجتهاد در فروع فقهی و غیر فقهی وجود ندارد» و از اینجا است که محمد اقبال بر این باور است که «معنای لغوی اجتهاد همان کوشیدن می‌باشد که این اصطلاح در حوزه‌های فقاهتی به کوشش در استنباط مسائل فقهی تقلیل پیدا کرده است» بنابه گفته محمد اقبال اجتهاد ریشه در آیه 69 سوره عنکبوت دارد «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا» که می‌گوید: «کسانی که در راه ما مجاهدت بکنند به راه‌های خویش هدایت‌شان می‌کنیم.»

11 - عبارات فوق نشان می‌دهد که محمد اقبال علاوه بر اینکه «اجتهاد به عنوان موتور حرکت فکر اسلام می‌داند و علاوه بر اینکه اجتهاد در اصول را لازمه اجتهاد در فروع می‌داند» او بر این باور است که «اجتهاد در این شرایط هم باید در عرصه جهد نظری صورت بگیرد و هم در عرصه جهد عملی» و بدین جهت در این رابطه است که اقبال در تاریخ اسلام نخستین نظریه‌پردازی است که «اجتهاد در اصول را مطرح می‌کند» و معتقد است «تا اجتهاد در اصول صورت نگیرد، اجتهاد در فروع ممکن نمی‌باشد» و باز در این رابطه است که اقبال بر این باور است که «اصلاح نظری دین باید از راه اصلاح کلامی شروع بشود، نه از طریق اصلاح مکانیکی فقه حوزه‌های فقاهتی». یادمان باشد که اقبال معتقد است که «کل فقه حوزه‌های فقاهتی در تحلیل نهائی از کلام مشروب می‌شود» یعنی «فقه حوزه‌های فقاهتی اموری نیست که به صورت مستقل کار کند»؛ به عبارت دیگر، از نظر اقبال با «خدای مستبد و مطلق العنان و بیرون از وجود و ثابت و ساکن اشاعره و افلاطونی نه اخلاق معنی دارد و نه اختیار انسان قابل تبیین می‌باشد و نه عبادت چنین خدائی می‌تواند انسان تماشاگر در وجود را به انسان بازی‌گر تبدیل کند.»

12 - اقبال در عبارات فوق نشان می‌دهد که «داستان آدم در سوره بقره یک قصه تاریخی و نقل حوادث گذشته نیست» و اینچنین نیست که آدم و حوا و غیره در باغ بهشت وجود داشته‌اند بلکه برعکس، «قصه آدم و حوا داستان سرنوشت همه بشریت است نه فردی به نام آدم و یا حوا» و «سجده ملائکه بر آدم پس از خلقت انسان صورت گرفته است نه پیش از خلقت انسان.»

ادامه دارد