مبانی تئوری حزب در اندیشه ما

شریعتی و استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی – بخش دهم

2 - «شریعتی تاریخی» یا «تاریخ شریعتی»:

شاید بزرگ‌ترین کار شریعتی کشف اسلام تاریخی بود و به موازات آن بزرگ‌ترین فونکسیونی که برای شریعتی به همراه آورد، آن که اندیشه خودش را هم تاریخی کرد و به موازات تاریخی شدن اندیشه شریعتی بود (که از اواخر سال 48 و پس از بازگشت از اولین سفر حج بود) که این پروژه با کنفرانس - میعاد با ابراهیم- کلید خورد و «شریعتی تاریخی» از دل «شریعتی انطباقی» متولد گردید.

مشخصات «شریعتی تاریخی» و وجه تمایز آن با «شریعتی انطباقی» عبارتند از:

الف- شریعتی با دیالکتیک می‌بیند و بر جاده سوسیالیست راه می‌رود و با «جمره آگاهی» - تثلیث زر و زور و تزویر- را - رمی جمره- می‌کند و در مجموعه آثار 4 صفحه 96 می‌گوید: «من با سرمایه‌داری به آن علت مخالفم که سرمایه‌داری ملیت را تجزیه می‌کند و انسان را دو قطبی و استثمار را تشدید و فقر و فساد و حق کشی را همیشگی می‌سازد و با استبداد به آن علت مخالفم که دیکتاتوری فردی و فکری و مذهبی و طبقاتی را رشد می‌دهد و آزادی انسان و اندیشه و احساس و هنر و خلاقیت انسان را می‌کشد و به جمود می‌کشاند.»

ب- شریعتی حرکت تحزب‌گرایانه را بر پایه -استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه توده‌ائی- جایگزین استراتژی انطباقی چریک‌گرائی و ارتش خلقی گذشته خود می‌کند.

ج- شریعتی بر پایه اعتقاد به اجتهاد در اصول اسلام (بزرگ‌ترین اصل اسلام از ابراهیم تا محمد و از محمد تا حال را با چاقوی اجتهاد به چالش می‌کشد) توحید کلامی (توحید ذهنی، صفاتی، ذاتی و افعالی) را به توحید تاریخی، توحید اجتماعی و توحید انسانی بدل می‌کند.

د- شریعتی دموکراسی را در بستر سوسیالیست معنی می‌کند و نه سوسیالیسم را در بستر دموکراسی (مجموعه آثار 17 صفحه 9).

ه- شریعتی عرفان را در بستر پراکسیس اجتماعی - عبادت و کار و مبارزه اجتماعی- دنبال می‌کند و نه در بستر صوفیانه - کویر و هبوط و گفتگوهای تنهائی- سال 47 شریعتی می‌گوید؛ «اگر درگیری و تضاد را از زندگی انسان بر داریم نه تکامل خواهیم داشت و نه معنی زندگی کردن که ویژه آدمی است تحقق پیدا می‌کند» (مجموعه آثار 25 صفحه 378).

و- شریعتی در «حسین وارث آدم» و «قاسطین و مارقین و ناکثین» و «شیعه یک حزب تمام» و «میعاد با ابراهیم» اسلام را به عنوان یک پراکسیس می‌بیند که هم راهنمای عمل اجتماعی است و هم انگیزه دهنده به عمل اجتماعی می‌باشد و هم تبیین کننده فلسفی و تاریخی و سیاسی عمل اجتماعی است (مجموعه آثار یک صفحات 42 تا 44).

 ز- شریعتی مشکل عمده کشورهای جهان سوم و مسلمانان و جامعه ایران را سرمایه‌داری اعلام می‌کند و در عرصه مبارزه با سرمایه‌داری اقتصاد را اصل و زیربنا می‌داند و می‌گوید که؛ «در جامعه سرمایه‌داری و در درون اقتصادی که رنج اکثریت برای اقلیتی گنج می‌سازد و بنیاد آن بر رقابت و بهره کشی و افزون طلبی جنون آمیز و حرص استوار است با پند و اندرز و آیه و روایت و اخلاق نمی‌توان آن جامعه را ساخت» (مجموعه آثار 20 صفحه 481).

ح- شریعتی سوسیالیسم را؛

نان، آزادی و فرهنگ معنی می‌کند (مجموعه آثار 1 صفحه 150).

و آزادی را به عرفان، برابری و آزادی تعریف می‌کند (مجموعه آثار 1 صفحه 97).

و شرک را به زر، زور و تزویر می‌شناسد.

و اسلام را به اجتهاد، هجرت و امر به معروف ترجمه می‌کند.

و عدالت را به کتاب، ترازو و آهن تبیین می‌نماید.

و انسان را به حقیقت، خیر و زیبائی می‌بیند (مجموعه آثار 2 صفحه 51).

و حزب را به آرمان، نظریه و برنامه می‌فهمد.

و عرفان را عبادت، کار و مبارزه می‌داند.

و توحید را با سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم و عشق نگاه می‌کند (مجموعه آثار 25 صفحه 355).

و تاریخ را با مالکیت و ماشینیسم تحلیل می‌کند (مجموعه آثار 16 صفحه 80).

ط - شریعتی زن، عدالت، انسان، مذهب و هنر را سلسله مقولات تاریخی می‌داند که باید به شکل تاریخی با آن‌ها برخورد کرد و نه به شکل فقهی و سیاسی (مجموعه آثار 24 صفحه 145).

ی- شریعتی سعادت را بدون گذار از عدالت و سوسیالیسم ناممکن می‌داند و معتقد است که؛ «در جامعه سرمایه‌داری پیشرفت است اما به کدام سو؟ ثروت است اما به سود کدام طبقه؟ علم وجود دارد اما در خدمت چی؟ تکنولوژی آری اما در دست کی؟ آزادی هست و همه به تساوی حق تاختن دارند و مسابقه ای به راستی آزاد و بی ظلم و تبعیض و تقلب در جریان است، اما طبیعی است که فقط آن‌ها که سواره‌اند پیش می‌افتند» (مجموعه آثار یک صفحه 112 تا 114).

ک- برای شریعتی مارکسیسم رقیب است و سرمایه‌داری دشمن.

ل- شریعتی آزادی را رهائی از استبداد، استثمار و استحمار معنی می‌کند (مجموعه آثار 2 صفحه 43).

م- شریعتی آینه فرد را در جامعه تماشا می‌کند و اندیویدوآلیست را در سوسیالیسم می‌بیند و روانشناسی را در جامعه شناسی مطلق می‌کند و انسانیت و انسان را در تاریخ قابل تحقق می‌بیند و اصالت فرد را از عینک اصالت اجتماع تماشا می‌کند و فرد را در جامعه تبیین می‌نماید و نه فرد را در برابر جامعه (مجموعه آثار 14 صفحه 177).

ن- شریعتی با تاریخی کردن اسلام - مذهب هدفی و اسلام هدفی- را نفی می‌گرداند و عامل تمامی بدبختی‌های جوامع مذهبی را در - مذهب هدفی و اسلام هدفی و شیعه هدفی- می‌داند (مجموعه آثار 16 صفحه 47).

ع- در «شریعتی تاریخی»؛ هدف از تحقق -استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی- کسب قدرت نیست، بلکه خود آگاه کردن جنبش‌های اجتماعیو دموکراتیک و کارگری و سیاسی می‌باشد (مجموعه آثار 4 صفحه 94).

ش- شریعتی آزادی را جزء حقوق طبیعی انسان‌ها می‌داند و نه امری قراردادی که کسی بتواند آن را حتی در راه خدا فدا کند (مجموعه آثار 35 صفحه 549).

ص- در «شریعتی تاریخی»؛ «انسان» با آزادی و سوسیالیسم تعریف می‌شود و نه «آزادی و عدالت» با انسان تعریف گردد (مجموعه آثار 2 صفحه 141).

ف- در «شریعتی تاریخی»؛ توسعه و تکامل بر بستر پراکسیس طبیعی و اجتماعی و تاریخی امکان پذیر می‌شود و نه بالعکس (مجموعه آثار 25 صفحه 378).

ق- در «شریعتی تاریخی»؛ برادری را باید در برابری دید و نه برابری را در برادری؛ زندگی برادرانه در یک جامعه جز بر اساس یک زندگی برابرانه محال است (مجموعه آثار 20 صفحه 481).

ر- در «شریعتی تاریخی»؛ اخلاق در بستر زندگی اجتماعی معنی می‌شود نه در عرصه روانشناسی فرد؛ شکم خالی هیچ چیز ندارد، جامعه‌ائی که دچار کمبود اقتصادی و مادی است مسلما کمبود معنوی خواهد داشت، آنچه را که به نام مذهب و اخلاق می‌نامند در جامعه فقیر یک سنت موهوم انحرافی است و اصلا معنویت و اخلاق و مذهب نیست (مجموعه آثار 20 صفحه 289).

ش- در «شریعتی تاریخی»؛ «معاد از درون معاش بیرون می‌آید» و «خودآگاهی از دل آگاهی»، «نه معاش از دل معاد و آگاهی»، چنان که صوفیان می‌گویند؛ اول مردم از دل خودآگاهی باید آگاهی پیدا کنند و سپس به خودآگاهی برسند. مردمی را که آب قنات ندارند به جستجوی آب حیات و در پی اسکندر روانه کردن و قصه خضر در گوششان خواندن، شیطنت بدی است و آن‌ها که عشق را در زندگی خلق جانشین نان می‌کنند فریبکارانند که نام فریبشان را زهد گذاشته‌اند، مردمی که معاش ندارند معاد هم ندارند (مجموعه آثار 13 صفحه 1266). 

ت- در «شریعتی تاریخی»؛ «آزادی با نان تعریف می‌شود» و «دموکراسی با سوسیالیسم» و «معاد با معاش»؛ لیبرالیسم و سرمایه‌داری می‌گویند؛ «برادر حرفت را خودت بزن نانت را من می‌خورم»، مارکسیسم برعکس می‌گوید؛ «رفیق! نانت را خودت بخور حرفت را من می‌زنم» و فاشیسم می‌گوید؛ «نانت را من می‌خورم حرفت را هم من می‌زنم تو فقط برای من کف بزن»! اما اسلام تاریخی امام علی می‌گوید؛ «نانت را خودت بخور حرفت را هم خودت بزن، من برای اینم تا این دو حق برای تو باشد، من آنچه را حق می‌دانم بر تو تحمیل نمی‌کنم، من خود را نمونه می‌سازم تا بتوانی سرمشق گیری» (مجموعه آثار 35 صفحه228).

3 - شریعتی و حزب:

1 - آنچه مسلم است شریعتی در اواخر حرکت خود یعنی در نیمه دوم سال 51 به -استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی- دست پیدا کرد، به طوری که این دست یابی شریعتی به استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی باز هم نتوانست زمینه وداع همیشگی او با استراتژی شهادت طلبانه چریکی و ارتش خلقی را فراهم کند و شریعتی هم چنان تا پایان عمر در عرصه استراتژی به صورت خاکستری حرکت می‌کرد، او اگرچه به لحاظ فکری و عملی در عرصه استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی حرکت می‌کرد اما به لحاظ احساسی و عاطفی گاه گاهی در سمت دیگر سینه می‌زد و به همین دلیل جریان‌های چریک‌گرای دهه 50 می‌گفتند؛ بزرگ‌ترین خواستگاه جذب نیروهای چریکی آن‌ها در حسینیه ارشاد بود، چراکه شریعتی با تمام توان نیروها را آزاد می‌کرد و به علت این که نیروهای آزاد شده در حسینیه ارشاد برای سازماندهی آدرس تشکیلاتی نداشتند، ما در مقابل درب حسینیه ارشاد ایستاده بودیم و به آن‌ها فقط آدرس تشکیلات می‌دادیم.

2 - از آنجاکه استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی یک فرآیند بود (که شریعتی در سال 51 به آن دست پیدا کرد) لذا دستاوردهای تئوریک شریعتی در این رابطه بسیار اولیه است، که شریعتی خطوط محوری این دستاوردهای تئوریک سازمان‌گرای تشکیلات حزبی را در مجموعه آثار - شیعه یک حزب تمام- مطرح کرده است که بسیار خام و اولیه و سطحی می‌باشد، به طوری که اصلا امکان سازمان‌گری یا سازماندهی حزبی در بستر این تئوری مطرح شده در شیعه یک حزب تمام وجود ندارد، حتی شریعتی بعد از آزادی از زندان هم در جایی این بحث تئوریک را دنبال نکرد و لذا استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی تنها به صورت یک شعار باقی ماند، که این امر باعث گردید تا با بسته شدن حسینیه ارشاد حرکت ارشاد شریعتی هم آن چنان که خود در نامه به همایون انتظار داشت؛ بدل به یک جریان حزبی نشود. با توجه به حرکت جریان تشکیلات چریک‌گرائی مذهبی که پس از تحولات ایدئولوژیک (نیمه اول دهه 50 تقریبا در بیرون زندان) به بن بست کامل تشکیلاتی و استراتژی رسیده بودند، این امر باعث گردید تا بحران استراتژی پس از بسته شدن حسینیه ارشاد، کشتی ارشاد شریعتی را نیز به گل بنشاند، آن چنان که تفرقه در استراتژی بزرگ‌ترین عامل پراکندگی جریان ارشاد شد، تقریبا تمامی جریان‌های چریکی مذهبی که قبل از انقلاب و بعد از بن بست تشکیلات مجاهدین، در بیرون زندان بوجود آمدند[1]. همین جریان ارشاد شریعتی بود که بحران استراتژی حرکت شریعتی باعث گردید تا آنها به طرف خط مشی مسلحانه و چریکی سمت گیری کنند، بدون آن که کوچک‌ترین اطلاعاتی از تئوری استراتژی حزبی یا چریکی داشته باشند[2]!

3 - جریان نشر مستضعفین (که از نیمه اول سال 55 پروسه تکوین خود را آغاز کرد) نخستین و تنها جریانی بود که بعد از فراگیر شدن بحران استراتژی در حرکت ارشاد شریعتی پرچم استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی در جریان شریعتی را بلند کرد و تنها راه رهائی حرکت شریعتی از بحران و رکود را - نجات از بحران استراتژی- اعلام کرد که با اعتلای جنبش اجتماعی ضد استبدادی از سال 56 و به علت فقدان هر گونه تشکیلات سازمان‌گر سیاسی و هدایتگر در بیرون زندان، جریان ارشاد شریعتی به عنوان تنها بستر جنبش ضد استبدادی سال 57 شد که این موضوع شرایط را برای موج سواری تشکیلات سنتی روحانیت فراهم کرد. پیروزی برق آسای جنبش اجتماعی ضد استبدادی 57 (که عامل اصلی آن حمایت جنبش کارگری ایران از 18 شهریور 57 بود) باعث گردید تا ضرورت علنی شدن و شروع کار برونی به عنوان یک امر محتوم و غیرقابل تغییر، بر حرکت جوان نشر مستضعفین که هنوز دوران جنینی خود را طی می‌کرد تحمیل گردد، نشر مستضعفین در طول سال‌های 58 و 59 کوشید به عنوان تنها جریان مذهبی پرچم اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی در راه شریعتی را بر افراشته دارد، اما از نظر تئوری استراتژی نتوانست نیروهای تشکیلاتی خود را واکسینه کند که این امر باعث گردید تا همان بحران استراتژی حرکت ارشاد (که قبلا از آن یاد کردیم) به سرعت وارد تشکیلات نشر مستضعفین بشود، و با توجه به چریکی شدن فضای سیاسی جامعه (در نیمه دوم سال 59 به بعد) طوفان این بحران استراتژیک به کشتی تشکیلات نشر مستضعفین رسید و آن را در نیمه اول سال 60 به گل نشاند.

4 - حل بحران تئوریک در استراتژی راه شریعتی (از سال 60 تا سال 88 یعنی) به مدت 28 سال در دستور کار نشر مستضعفین بود، چراکه نشر مستضعفین معتقد است؛ تا زمانی که بحران تئوری استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی در حرکت شریعتی حل نگردد، هر گونه حرکت تشکیلاتی در این راستا گرفتار بحران و آسیب و به بن بست خواهد رسید.

5 - در راستای پروسه 30 ساله - تدوین تئوریک اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی- به دستاوردهای تئوریک زیر دست یافته است:

الف- انجام تشکیلات حزب سازمان‌گر بر پایه اندیشه شریعتی و به صورت یک امر تک ساحتی (که به مانند تشکلات احزاب سوسیالیستی یا بورژوازی جهانی باشد) امری غیرممکن می‌باشد، چراکه تشکلات فوق سازمان‌های در یا معطوف به قدرت می‌باشند، در صورتی که اصل اول در الفبای تشکیلات حزبی شریعتی این است که؛ «تشکیلات سازمان‌گر حزبی باید غیرقدرتی باشد»؛ و از آنجا که در استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی وظیفه پیشگام -هدایتگری عملی و نظری- می‌باشد، لذا این امر باعث شد تا نشر مستضعفین (برای اولین بار) در عرصه تئوری استراتژی حزبی یک -استراتژی دو مؤلفه‌ائی- مطرح کند و در این رابطه تنها راه عملی شدن اندیشه شریعتی را در کادر تحقق -استراتژی دو مؤلفه‌ائی تشکیلاتی- بداند، چرا که از نظر نشر مستضعفین تمامی تشکلات حزبی که ما آن‌ها را - یک مؤلفه‌ائی- می‏دانیم، به احزاب قدرت بدل خواهند شد.

ب- استراتژی تشکیلات دو مولفه‌ائی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی نشر مستضعفین عبارتند از:

  • تشکیلات حزبی عمودی.
  • تشکیلات حزبی افقی.

در تشکیلات عمودی وظیفه ما تنها سازماندهی نیروهای پیشگام مستضعفین در جهت پرورش نیرو می‌باشد که بتواند بستر پیوند با جنبش‌های سه گانه «اجتماعی و دموکراتیک و کارگری» و یا تشکیلات افقی را فراهم سازد، به علت این که تشکیلات افقی از جنبش‌های سه گانه عبور می‌کند، پیشگام در تشکیلات افقی (و برعکس تشکیلات عمودی) مانند پیشگام در تشکیلات عمودی یک تشکیلات حرفه‌ائی نیستند بلکه این تشکیلات به موازات - کار و زندگی و محل فعالیت صنفی- آن‌ها شکل می‌گیرد، که این امر باعث می‌شودتا تشکیلات افقی یک تشکیلات «جبهه‌ائی و دموکراتیک و غیرحرفه‌ائی» گردد که از محل زندگی گروه‌های اجتماعی می‌گذرد و تنها بر پایه برنامه‌های مشخص که نمایش دهنده خواسته‌های مشخص آن گروه‌های اجتماعی می‌باشد، پیش برود و هدایتگری آن در دست تشکیلات عمودی حزب باشد، براین اساس تشکیلات افقی دارای مشخصات زیر است؛

اولا- یک تشکیلات جبهه‌ائی و دموکراتیک است.

ثانیا- از زندگی و کار و گروه‌های اجتماعی عبور می‌کند.

ثالثا- رابطه آن‌ها با حزب صورت حرفه‌ائی ندارد.

رابعا- شکل برنامه‌ائی و کنکریت دارد.

خامسا- از طریق حزب عمودی هدایتگری می‌شود.

سادسا- بستر و خواستگاه آن جنبش‌های سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری می‌باشد.

6 - از آنجا که حرکت سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی در راستای اسلام تاریخی می‌باشد، لذا - حزب عمودی سازمانده استراتژی شریعتی- علاوه بر این که یک حزب قدرت‌گرا نمی‌باشد، یک حزب اصول‌گرا بوده که باور دارد اصول مرامنامه حزبی خود را از اسلام تاریخی شریعتی به دست آورد که این اصول محوری عبارتند از:

الف- اعتقاد به اصل توحید: به عنوان یک جهان بینی جهت تبیین وحدت فلسفی وجود و تبیین وحدت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه و وحدت اخلاقی- انسانی و وحدت طبقاتی و وحدت جنسیت و وحدت نژادی و وحدت فرهنگی- تاریخی.

ب- اعتقاد به اصل نبوت: در راستای برقراری اصل عدالت و قسط در تاریخ بشر.

ج- اعتقاد به اصل معاد: در راستای پروسه تکامل وجود و مادیت یافتن عمل انسان.

د- اعتقاد به سوسیالیسم و دموکراسی و پلورالیسم: تحت شعار استراتژیک آگاهی- آزادی- برابری.

ه- اعتقاد به زیربنا بودن اقتصاد: در جامعه سرمایه‌داری و جامعه طبقاتی.

و- اعتقاد به اصل سوسیالیسم: بر پایه اجتماعی کردن تولید و توزیع و خدمات.

ز- اعتقاد به آزادی: بر پایه رهائی از قدرت - زر و زور و تزویر- و تحقق حاکمیت مردم بر پایه شوراهای تکوین یافته (عمودی از پائین به بالا)

7 - ما اعتقاد داریم که؛ روحیه ملی جامعه ایران یک روحیه مذهبی می‌باشد که اسلام تاریخی می‌تواند بر پایه «آگاهی کنکریت» از زندگی گروه‌های مختلف اجتماعی مردم ایران، بستر خودآگاه ساز این گروه‌ها را در راستای «اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی» در این گروه‌های مختلف اجتماعی فراهم سازد. بنابراین اسلام تاریخی علاوه بر این که دین حکومتی و دین قدرت نیست، اما دین اجتماع و سیاست است و بدون اسلام تاریخی به هیچ وجه امکان تحول فرهنگی در جامعه ایران وجود ندارد و هر حرکت فرهنگ ساز و فرهنگ آفرین در جامعه مذهبی ایران و بیرون از بستر اسلام تاریخی محکوم به شکست خواهد بود و علت پیروزی شریعتی نیز به همین علت بود که به دو عامل بستگی داشت؛

اولا- اعتقاد به تقدم - جنبش فرهنگی- بر جنبش اجتماعی و جنبش دموکراتیک و جنبش کارگری داشت.

در ثانی- معتقد بود که جنبش فرهنگی در جامعه مذهبی ایران بر بستر اسلام تاریخی شکل می‌گیرد.

ادامه دارد



[1]. و بعدا آبشخور تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دست جلال الدین فارسی شد.

[2]. حداکثر اطلاعات آن‌ها در رابطه با خط مشی مسلحانه کتاب‌های مصطفی شعاعیان بود.