آفت شناسی جنبش کارگری ایران –قسمت دوم
ماحصل آنچه که گفته شد اینکه:
1 - یکی دیگر از بسترهای آفت ساز طبقه کارگر ایران پروسس تشکیلاتی این طبقه میباشد، زیرا آنچنانکه قبلا مطرح کردیم به علت اینکه در طول صد سال گذشته بعد از مشروطیت از آنجائی که مبارزه طبقه کارگر از بستر مبارزه طبقاتی او عبور نکرده بود، طبقه کارگر ایران هر زمانی که وارد مبارزه شده مستقیما خارج از مبارزه طبقاتیاش وارد مبارزه سیاسی شده است که این امر باعث شده تا سازماندهی طبقه کارگر ایران به جای اینکه در کانتکس مبارزه طبقاتیاش شکل بگیرد از طرف احزاب عمودی سیاسی خارج از طبقه صورت بگیرد.
2 - تشکیلات سیاسی طبقه کارگر ایران در طول 100 سال گذشته بعد از انقلاب مشروطیت که به شکل برونی توسط احزاب سیاسی عمودی شکل گرفته است، همگی صورت انفرادی و سکتاریستی داشته است. به این ترتیب که این تشکیلات عمودی سیاسی بر پایه استراتژی و تاکتیکهای تشکیلاتی خود میکوشیدهاند تا از برون به جذب نیروهای کارگری بپردازند، لذا طبیعی است که این افراد به صورت انفرادی از طبقه خود جدا بشوند و جذب تشکیلات سیاسی گردند، طبیعی بود که این چنین تشکیلات کارگری علاوه بر اینکه در راستای اهداف سیاسی همان تشکیلات سیاسی عمودی فعالیت کنند هرگز نمایندگی طبقه کارگر ایرانی را یدک نکشند.
3 - بزرگترین آفت تشکیلاتی طبقه کارگر ایران در طول یکصد سال گذشته بعد از مشروطیت این بوده که مبارزه سیاسیاش با حکومتهای توتالیتر حاکم بر ایران هرگز از بستر مبارزه طبقاتیاش عبور نمیکرده است تا برای تشکیلات طبقاتی او اعتلا بخش باشد.
4 - از آنجائی که مبارزه سیاسی طبقه کارگر ایران در طول صد سال گذشته از مبارزه طبقاتیاش عبور نکرده است حاصل مبارزه صد ساله سیاسی طبقه کارگر ایران این بوده که این مبارزه سیاسی به جای اینکه در خدمت منافع طبقاتی و اقتصادی او باشد در خدمت قدرت طلبی احزاب سیاسی برون طبقه عمودی جامعه باشد.
5 - تفاوت طبقه کارگر ایران با طبقه کارگر اروپائی در این میباشد که طبقه کارگر اروپائی اولا در بستر مبارزه طبقاتیاش به تشکیلات کارگریاش دست پیدا کرده است، ثانیا مبارزه سیاسی آنها بعد از مرحله مبارزه اقتصادی و صنفیشان شکل گرفته است، ثالثا هم مبارزه طبقاتیشان و هم مبارزه سیاسیشان در خدمت منافع خودشان یعنی طبقه کارگر (مثلا کارگران کشورهای اروپایی) بوده است، در صورتی که در ایران این پروسه صورتی کاملا عکس داشته است، چراکه نه مبارزه سیاسی کارگر ایرانی از دل مبارزه صنفی و اقتصادی او در آمده است و نه مبارزه سیاسیشان بعد از فرآیند مبارزه اقتصادیاش حاصل شده است و نه مبارزه سیاسی او در خدمت منافع طبقاتیاش بوده است.
6 - روند اصولی تکوین تشکیلات طبقه کارگر باید در بستر ضرورت منافع طبقاتی کارگر حاصل شود نه توسط دستورات حزبی تشکیلات عمودی برون از طبقه، در ایران در طول صد سال گذشته تشکیلات کارگری به جای اینکه از زاویه ضرورت منافع طبقه کارگر ایرانی شکل گیرد، به صورت دستور حزبی در راستای ضرورت منافع تشکیلات عمودی برون از طبقه حاصل شده است.
7 - آغاز پروسه زمانی تکوین تشکیلات طبقه کارگر ایران از سال 1285 یعنی سال وقوع انقلاب مشروطیت میباشد که توسط حزب سوسیال دموکرات این تشکیلات کارگری در میان کارگران چاپ تهران کلید خورد.
8 - اعتلا و رکود تشکیلاتی طبقه کارگر ایران در طول صد سال گذشته ریشه در اعتلا و رکود احزاب سیاسی عمودی برون از طبقه داشته است که به صورت دستوری اقدام به تشکیلات کارگری میکردهاند، به همین دلیل با اعتلای تشکیلاتی حزب سوسیال دموکرات، تشکیلات کارگری در ایران استارت خورد و با رکود این حزب، تشکیلات کارگری ایران به رکود گرفتار شد. با جایگزینی حزب کمونیست ایران به جای حزب سوسیال دموکرات و حزب عدالت دوباره تشکیلات کارگری ایران به صورت دستوری اعتلا پیدا کرد و با سرکوب این حزب توسط رضا شاه تشکیلات کارگری هم از بین رفت. باز بعد از شهریور 20 با جایگزینی حزب توده به جای حزب کمونیست ایران، تشکیلات کارگری ایران به صورت دستوری شکل گرفت و با سرکوب این حزب بعد از کودتای 28 مرداد 32 تشکیلات کارگری ایران حتی برای یک روز هم نتوانست سر پا بایستد و از منافع طبقاتی خود در برابر رژیم کودتا دفاع بکند.
4 - تعریف طبقه کارگر در ایران پیوسته یکی دیگر از بسترهای آفت ساز برای جنبش کارگری ایران بوده است: تعریف صحیح و کلاسیک کارگر عبارت است از «آن کسی که نیروی کارش را در ازای مزد به کارفرما میفروشد.» بنابراین تعریف از کارگر کلا «هر کس که نیروی کارش را در بازار سرمایهداری به کارفرما بفروشد کارگر نامیده میشود» متاسفانه در طول صد سال گذشته که طبقه کارگر و جنبش کارگری ایران شکل گرفته است از آنجائی که تشکیلات حزبی سیاسی عمودی بیرون از طبقه که نمایندگی سیاسی طبقه را به یدک میکشیدهاند، تعریف کارگر ایرانی را محدود به کارگر مولد ارزش اضافی میکردند و کلا کارگر ایرانی را کسی میدانستند که تولید ارزش اضافی در بستر سرمایه صنعتی میکند. این تعریف از کارگر باعث شد که در طول صد سال گذشته، متحدان طبیعی طبقه کارگر ایران را از او جدا کنیم و خود طبقه کارگر ایران را محدود به کارگران صنعتی بکنند، که در این رابطه اگر بخواهیم کارگر ایرانی را در کانتکس تولید ارزش اضافی تعریف بکنیم (نه کسی که نیروی کار خود را در ازای مزد به فروش میرساند) جمعیت کارگران صنعتی ایران از 4 میلیون نفر تجاوز نمیکند که از این 4 میلیون نفر تازه یک میلیون 250 هزار نفر آنها در کارخانههای بیشتر از 10 نفر کار میکنند مابقی آنها که بیش از 5/2 میلیون نفر میباشند در کارگاههای کمتر از 10 نفر کار میکنند. البته از آن 1 میلیون و 250 هزار نفر هم تنها 850 هزار نفر آنها در کارخانههای بیش از صد نفر کار میکنند مابقی آنها در کارخانههای زیر صد نفر کار میکنند که از این 850 هزار نفر بیش از 100 هزار نفر آنها در جاده بین کرج - تهران کار میکنند و 30 هزار نفر آنها در شهرک البرز قزوین مشغول به کار هستند که این موضوع رشد ناموزون تولید در ایران را نشان میدهد که خود یکی از بسترهای آفت ساز برای طبقه کارگر ایران میباشد. لذا از آنجائی که بیش از سه میلیون کارگر ایرانی در کارگاههای کوچک کمتر از 10 نفر کار میکنند گستردگی تولید خرد در اقتصاد ایران به صورت یکی دیگر از بسترهای آفت ساز طبقه کارگر ایران درآمده است، بنابراین اگر بخواهیم تنها بر پایه معیار و فاکتور تولید ارزش اضافی کارگر ایرانی را تعریف کنیم این تعریف از کارگر ایران به شدت کارگر ایرانی را گرفتار آفت سکتاریسم طبقاتی در برابر طیف فراگیر و گسترده خرده بورژوازی که بیش از 24 میلیون نفر در جامعه ایران جمعیت دارند میکند، طبیعی خواهد بود که در برابر این عدم توازن جمعیتی بین طبقه کارگر و طیف گسترده خرده بورژوازی برای طبقه کارگر راهی باقی نمیماند جز پذیرش هژمونی طیف قشر خرده بورژوازی که آنچنانکه در طول صد سال گذشته جنبش کارگری ایران اتفاق افتاده است، پذیرش هژمونی طیف خرده بورژوازی علتالعلل تمامی آفتهائی میباشد که در طول صد سال گذشته جنبش طبقه کارگر ایران گرفتار آن شده است چراکه:
الف - طیف خرده بورژوازی در مبارزه به جای تکیه بر مبارزه با برنامه، دنبال کاریزماسازی میباشد تا زیر علم او سینه بزند و پیوسته در مبارزه دنبال آن است که چه کسی باید برود و چه کسی باید جایگزین آن بشود، به جای اینکه چه برود و چه بیاید به عبارت دیگر طیف خرده بورژوازی با جایگزین کردن کاریزما به جای برنامه همیشه میداند کی باید برود و کی باید بیاید اما هرگز نمیداند که چه باید برود و چه باید بیاید.
ب - از آنجائی که طیف خرده بورژوازی دارای خصلت پوزیتیویستی یا قشرگری است، این خصلت قشریگرائی او باعث میشود که پیوسته به جای ایدئولوژی حق گرایانه بر مذهب فقه گرایانه تکلیفی تکیه کند که همین موضوع یکی دیگر از بسترهای آفت ساز طبقه کارگر میباشد.
ج - به علت اینکه طیف خرده بورژوازی بر مبارزه برنامهائی و تشکیلاتی تکیه نمیکند و پیوسته میکوشد زیر بیرق کاریزماها مبارزه خود را با تقلید و تعبد به پیش ببرد این امر باعث میگردد تا او اصلا به مبارزه درازمدت فکر نکند بلکه تنها مبارزه را به صورت امری کوتاه مدت ببیند، که این موضوع باعث میگردد که این قشر به موازات فرسایشی شدن مبارزه یا گرفتار یاس رکود بشود و یا اینکه به آنتاگونیست و برخورد قهرآمیز روی بیاورد که هر دو حالت برای طبقه کارگر یک آفت میباشد.
ماحصل اینکه:
1 - دو تعریف از کارگر میتوانیم بکنیم، یکی اینکه بگوئیم «کارگر فردی است که نیروی کارش را در بازار سرمایهداری در ازای مزد میفروشد»، دوم اینکه بگوئیم «کارگر فردی است که در عرصه سرمایه صنعتی تولید ارزش اضافی میکند»، اگر بخواهیم مطابق تعریف اول کارگر ایرانی را تعریف بکنیم شکی وجود ندارد که به لحاظ کمی عرصه بیشتری و نیروهای فزونتری شامل کارگر میشود و به لحاظ کمی کارگر ایرانی میتواند در برابر طیف گسترده خرده بورژوازی یا طبقه واسطه شهر و روستا عرض اندام بکند، زیرا آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم یکی از بسترهای آفت ساز طبقه کارگر ایرانی رشد ناموزون کمیتی یا جمعیتی طبقه کارگر و طبقه متوسط یا طیف گسترده خرده بورژوازی میباشد، بطوریکه که در شرایط فعلی ایران حداکثر جمعیت کارگری حدود 4 میلیون نفر میباشد، در صورتی که طیف قشر متوسط حداقل جمعیتی بیش از 24 میلیون نفر دارند که این رشد ناموزون جمعیتی که محصول دخالت سرمایه نفتی در اقتصاد کشور ایران میباشد باعث شده که در طول یکصد سال گذشته طیف گسترده خرده بورژوازی پیوسته مدعی هژمونی بر طبقه کارگر ایران داشته باشد و همین هژمونی طیف قشر متوسط بر طبقه کارگر ایران در طول یکصد سال گذشته بوده که باعث آفت زائی گسترده تاریخی شده است. البته در کنار این فاکتور موضوع دیگری که باعث آفت زائی جنبش کارگری ایران شده است، موضوع رشد ناموزون تولید در ایران است. به طوری که این رشد ناموزون تولید باعث پراکندگی گسترده طبقه کارگر ایران شده است، همچنین همین رشد ناموزون تولید در ایران به علت گستردگی تولید خرد و بحران در تولید صنعتی کلان باعث شده که در میان کل طبقه کارگر ایران ما تنها 850 هزار نفر در شرایط فعلی کشور ایران، کارگر در کارخانههای بیش از 100 نفر داشته باشیم و بیش 9/3 میلیون نفر از کارگران ایران در کارخانههای کمتر از 100 نفر کار میکنند و آنچنانکه قبلا مطرح کردیم تازه از 850 هزار نفر بیش از 100 هزار نفر آنها فقط در جاده کرج - تهران کار میکنند و این رشد ناموزون تولید ایران زمانی بیشتر شفاف میشود که بدانیم بیش از 3 میلیون نفر از کارگران ایران در کارخانههای زیر 10 نفر کار میکنند که حتی همین قانون فعلی کار رژیم مطلقه فقاهتی طبق مقدمه برنامه سوم بر آنها ساری و جاری نمیباشد. به عبارت دیگر نه تنها این 3 میلیون نفر از هیچگونه سازماندهی و تشکیلاتی برخوردار نیستند بلکه مهمتر از آن هیچگونه ضابطه حقوقی و قانونی هم بر آنها حکمفرما نمیباشد، کارفرما در این کارگاهها کدخداست هر طور دلش خواست با کارگر برخورد میکند و چون کارگاه زیر 10 نفر میباشد اداره کار رژیم مطلقه فقاهتی هم حق دخالت و نظارت ندارد. بنابراین رشد ناموزون جمعیت و رشد ناموزون تولید از اساسیترین عوامل آفت ساز جنبش کارگری ایران میباشد که برای مقابله با این فاجعه (که ریشه ساختاری دارد و حل آن نیاز به اقتصاد برنامهائی سوسیالیستی میباشد و هرگز با سرمایههای نفتی و اقتصاد سرمایهداری بنجل فعلی ایران امکان مقابله زیر ساختی با آن وجود ندارد)، تنها کاری که از ما ساخته است اینکه توسط تعریف کارگر بر پایه مولد ارزش اضافی نیائیم، کارگر ایرانی را در سکتاریسم طبقاتی در برابر طیف گسترده خرده بورژوازی قرار دهیم و خیل عظیم کارگران روزمزد و قراردادی کار مشخص و کار معین خدماتی و بخشهای توزیعی را به طرف طیف خرده بورژوازی هل دهیم و از هم پیمان طبیعی آنها یعنی طبقه کارگر ایران جدا کنیم. تعریف کارگر بر پایه مولد ارزش اضافی در غرب نمیتواند به طبقه کارگر غرب ضربه وارد کند چراکه در اقتصاد سرمایهداری غرب تولید کلان بر سرمایه صنعتی حکومت میکند نه تولید خرد، در صورتی که در جامعه امروز ایران موضوع کاملا عکس میباشد یعنی در ایران امروز تولید خرد بر سرمایه صنعتی سرمایهداری ایران حکومت میکند نه تولید کلان، و این حقیقتی است که اگر یک روشنفکر ایرانی فهم نکند معنا و مفهومش این است که هیچ چیز از اقتصاد و طبقه ایران نمیداند. برای مقابله با این فاجعه ما باید کارگر ایرانی را بر پایه فروش نیروی کار در برابر مزد تعریف کنیم تا توسط آن بتوانیم خیل عظیم نیروهای خدماتی و نیروهای توزیعی ایران را که جمعیتی بیش از طبقه کارگر صنعتی دارند با طبقه کارگر ایران پیوند دهیم. مطابق این تعریف آنچنانکه یک پرولتر صنعتی که در کارخانه ایران خودرو کار میکند یک کارگر میباشد یک پرستار و یک کارگر تنظیفی شرکت خدماتی و یک کارگر ساختمانی جز طبقه کارگر ایران به حساب میآید، بدین ترتیب است که قشر گسترده خرده بورژوازی میتواند در برابر طبقه کارگر ایران در عرصه هژمونی به مذاکره بنشیند.
2 - یکی از مشکلات ساختار طبقاتی ایران در طول یکصد سال گذشته این بوده که سرمایهداری فعلی ایران به صورت فراطبقاتی شکل گرفته است و دلیل این امر هم آن بوده که از زمانی که بر پایه سرمایه نفتی سرمایهداری ایران شکل گرفت آنچنانکه مطرح کردیم یکی از عوامل آفت ساز این مناسبات قشر گسترده طیفی متوسط شهر و روستای ایران بود که سونامی وار از حاشیه تولید تا لومپنهای اقتصادی و بخش واسطههای تجاری و خدماتی و اداری گسترش پیدا کردند و همین گسترش سیل وار آنها بود که از آنجائی که قشر گسترده خرده بورژوازی توان تشکیلات پذیری و حرکت برنامهائی و مبارزه درازمدت ندارد، لذا افسار هژمونی خودش را در دست هیئتهای حاکمه سیاسی که نمایندگی آنها را یدک میکشیدند دادند و همین امر باعث شد که از آغاز تکوین سرمایهداری در ایران دولتهای فراطبقاتی سکاندار سرمایهداری بشوند. طبیعی است که برای دولت فراطبقاتی مثل خمینی آنچنانکه او میگفت: «اقتصاد مال خرها است نه مال انسانها» و تازه آن زمانی هم که همین آقا میخواست در برابر مصادره زمین فئودالها و زمینداران حکم بدهد، در توجیه حکم خودش میگفت: «آنقدرها این زمینداران بدهی خمس دارند که این مصادره زمین آنها میتواند پاسخگو باشد». بنابراین یکی از عوامل آفت ساز طبقه کارگر ایران و جنبش کارگری ایران حاکمیت دولتهای فراطبقاتی بر کشور ایران بوده که علت حاکمیت این دولتهای فراطبقاتی آن بوده که به لحاظ صف بندی طبقاتی بین طبقه کارگر و قشر متوسط خرده بورژوازی آنچنان آرایشی حاکم بوده که هیچکدام از این دو بخش هرم طبقاتی ایران امکان حکومت بر دیگری نداشته و همین امر باعث شده تا یک دولت فراطبقاتی مثل رژیم پهلوی و رژیم مطلقه فقاهتی ظهور کند و بر سرمایهداری ایران توسط بورژوازی دربار و بورژوازی بزرگ سپاه اسب سلطه براند. طبیعی است که هرگز یک دولت فراطبقاتی دلش برای هیچکدام از طبقات نمیطپد و آنچه برای او مهم خواهد بود حکومت و غارت است. برای فهم این موضوع تنها کافی است که بدانیم که امروز بیش از 70% از حجم 360 هزار میلیارد تومانی تولید ناخالص ملی کشور در دست بورژوازی بزرگ سپاه اداره میشود و بورژوازی که در عرض 5 دقیقه در بازار فرمایشی بورس کل شرکت مخابرات ایران را از دولت به سپاه منتقل میکند و بیش از 70 اسکله و فرودگاه غیر رسمی دارد که هرگز گمرک ایران آدرس آنها را هم بلد نیست و بیش از 90% کل کالاهای قاچاق داخلی ایران در عرصههای نظامی، نفتی، تجاری، مصرفی، صنعتی، خدماتی و... از سجاده نماز تا موشکهای هوا فضا و... توسط این غول اقتصادی وارد میشود و... و در عرصه قراردادهای دولتی امروز از قراردادهای پارس جنوبی تا قرارداد خدمات تنظیفی شهرداری تهران توسط این بورژوازی اجرا میشود و در عرصه سرمایههای بانکی بیش از 80% وامهای بی در پیکر بانکی کشور در ید آنها میباشد و تقریبا تمامی بانکهای خصوصی به صورت مستقیم و غیرمستقیم توسط اینها اداره میشود و نبض سیاسی تمامی انتخابات نهادهای حکومتی از معاون یک اداره کوچک فلان روستا تا نهادهای تعیین کننده ریاست جمهوری و مجلس و... همگی توسط این غول بی در پیکر اداره میشود و آنچنان در جامعه امروز ایران این بورژوازی غول آسا بر نهادهای اطلاعاتی، اداری، قانونی، قضائی، نظامی، انتظامی، دانشگاهی، تجاری و... سیطره دارد که فردی مثل علی مطهری فرزند شیخ مرتضی مطهری نماینده تهران مجلس چندی پیش در مجلس یک حمله حاشیهائی به این غول بورژوازی سپاه کرد، کاری با او کردند که بالاخره حاضر به توبه و عقب نشینی شد و غلط نامه خودش را رسما در مجلس قرائت کرد. به هر حال دولتهای فراطبقاتی در ایران در طول 100 سال گذشته یکی دیگر از بسترهای آفت ساز طبقه کارگر ایران بودهاند و این دولتهای فراطبقاتی در جامعه ایران بوجود نیامدند مگر به دلیل رشد ناموزون جمعیتی و کمی طبقه کارگر و قشر خرده بورژوازی و تا زمانی که طبقه کارگر ایران نتواند به لحاظ کمی بر طیف گسترده قشر خرده بورژوازی تسلط پیدا کند حاکمیت دولتهای غارتگر فراطبقاتی در ایران امری طبیعی خواهد بود.
5 - خلا شعور طبقاتی طبقه کارگر ایران یکی دیگر از بسترهای آفت ساز جنبش کارگری ایران است: یکی از اصول مسلم مانیفست حاکم بر جنبش کارگری این است که تا زمانی که در طبقه کارگر شعور طبقاتی بوجود نیاید مبارزه طبقاتی تحقق پیدا نمیکند و تا زمانی که در طبقه کارگر، مبارزه طبقاتی تحقق پیدا نکند سازماندهی و جنبش و اعتلای مبارزاتی ممکن نیست. بنابراین آنچنانکه اعتلای جنبش کارگری در گرو تحقق مبارزه طبقاتی میباشد، تحقق مبارزه طبقاتی در طبقه کارگر در گرو تحقق شعور طبقاتی میباشد، که در رابطه با شعور طبقاتی آنچه که باید بدانیم اینکه بر عکس آنچه که در باب مبارزه طبقاتی طبقه کارگر قبلا مطرح کردیم و گفتیم که مبارزه طبقه کارگر باید به صورت دینامیزم و داخلی باشد نه مکانیزمی و بیرونی، یعنی هرگز نباید مبارزه طبقاتی یک جامعه دیگر را به طبقه کارگر ایران تزریق کرد بطوریکه یکی از مصیبتهائی که جنبش سیاسی ایران در طول 100 سال گذشته بر طبقه کارگر ایران وارد کرده همین موضوع تزریق مبارزه طبقاتی یک جامعه دیگر به طبقه کارگر ایران بوده است و به همین دلیل وقتی که طبقه کارگر ایران نسبت به آن مبارزه طبقاتی تزریقی شعور پیدا میکرد احساس بیگانگی نسبت به آن پیدا میکرد و هرگز حاضر نمیشد آن مبارزه طبقاتی تحمیلی و تزریقی را به عنوان مبارزه طبقاتی خودش بپندارد. پس برای اینکه جنبش کارگری با مبارزه طبقاتی پیوند تنگاتنگی پیدا کند باید مبارزه طبقاتی در هر جامعهائی صورت درونی و دیالکتیکی داشته باشد و این موضوع در هیچ جامعهائی حاصل نمیشود مگر اینکه قبل از تحقق مبارزه طبقاتی در طبقه کارگر آن جامعه، شعور طبقاتی حاصل شود. به عبارت دیگر تا زمانی که در یک جامعه آبشخور مبارزه طبقاتی شعور طبقاتی طبقه کارگر آن جامعه نباشد مبارزه طبقاتی دیالکتیکی حاصل نمیشود. اما نکته مهمی که در رابطه با شعور طبقاتی باید در نظر داشته باشیم اینکه شعور طبقاتی برعکس مبارزه طبقاتی باید از بیرون طبقه کارگر وارد متن طبقه کارگر بشود چراکه طبقه کارگر به صورت خود به خودی نمیتواند به این شعور دست پیدا بکند و طبیعتا تا زمانی که به این شعور دست پیدا نکند امکان تحقق مبارزه طبقاتی وجود نخواهد داشت و اعتلای تشکیلاتی و اعتلای مبارزاتی طبقه کارگری همگی در گرو همین شعور طبقاتی میباشد و اما سوال مهمی که در رابطه با شعور طبقاتی مطرح میشود اینکه اصلا شعور طبقاتی چگونه در طبقه کارگر بوجود میآید؟ به عبارت دیگر در طبقه کارگر اندیشه تحول از خود این طبقه به صورت خود به خودی حاصل نمیشود، بلکه از بیرون طبقه باید وارد طبقه بشود، تنها مکانیزمی که توسط آن میتوان شعور طبقاتی در طبقه کارگر بوجود آورد تحلیل طبقاتی است. اما در خصوص تحلیل طبقاتی که در کانتکس آن برای طبقه کارگر شعور طبقاتی حاصل میشود و طبقه کارگر میتواند از نسیان طبقاتی نجات پیدا کند نکته مهمی که باید در نظر بگیریم اینکه هرگز نباید تحلیل طبقاتی اقتصادی با تحلیل طبقاتی اجتماعی یکی دانست، چراکه آنچه که باعث تکوین شعور طبقاتی در طبقه کارگر میشود تحلیل طبقاتی اجتماعی است نه تحلیل طبقاتی اقتصادی. منظور از تحلیل طبقاتی اقتصادی، تحلیل طبقاتی یک جامعه بر پایه تئوریهای عام اقتصاد کلاسیک همان کاری که در طول 100 سال گذشته روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی جامعه ایران به آن دست زدهاند و کوچکترین شعور طبقاتی برای طبقه کارگر ایران حاصل نشده است و دلیل آن هم این است که تحلیل طبقاتی بر پایه تئوریهای عام اقتصاد کلاسیک هرگز نمیتواند خودویژگیهای طبقه کارگر ایران را تبیین کند و لذا در این رابطه است که این تحلیلهای طبقاتی برف انبار 100 سال گذشته هرگز نتوانسته یخ نسیان طبقاتی طبقه کارگر ایرانی را آب کند. برای آب کردن یخ نسیان طبقاتی طبقه کارگر ایرانی باید به جای تحلیل طبقاتی اقتصادی که تاکنون در جامعه روشنفکران ما به صورت یک عرف درآمده است، به سمت تحلیل طبقاتی اجتماعی برویم که در آن بر پایه خودویژگیهای طبقاتی طبقه کارگر ایران چه به لحاظ خواستگاهی، چه به لحاظ مناسباتی، چه به لحاظ فرهنگی، چه به لحاظ اجتماعی و سیاسی به تحلیل طبقاتی طبقه کارگر ایران میپردازد.
اینچنین تحلیل طبقاتی است که میتواند در طبقه کارگر ایران ایجاد شعور طبقاتی بکند و طبقه کارگر ایران را از نسیان طبقاتی نجات بدهد و در همین رابطه است که آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم یکی از بسترهای آفت ساز جنبش کارگری ایران همین بی توجهی نسبت به تفاوت تحلیل طبقاتی اقتصادی و تحلیل طبقاتی اجتماعی میباشد که معنا و مفهوم این اصل این است که هرگز نباید بر پایه یک سلسله اصول عام کلاسیک برای یک طبقه کارگر در یک جامعه نسخه پیچید، بلکه تحلیل طبقاتی برای هر طبقهائی در هر جامعهائی باید در بستر خودویژگیهای اجتماعی آن جامعه شکل گیرد تا بتواند در طبقه کارگر آن جامعه ایجاد شعور طبقاتی بکند و آن طبقه کارگر از نسیان طبقاتی نجات بدهد و در همین رابطه است که هگل میگوید: «شرط لازم برای دست یابی به آزادی درک ضرورت است» طبیعی است که در این رابطه کار تحلیل طبقاتی اجتماعی برای طبقه کارگر تبیین این ضرورتها میباشد که طبقه کارگر با آگاهی به این ضرورتها میتواند به شعور طبقاتی دست پیدا کند و در بستر این شعور طبقاتی توسط مبارزه طبقاتی زائیده آن به آزادی دست پیدا کند. ماحصل همه این حرفها اینکه:
الف - در ایران طبقه کارگر به صورت تام و تمام شکل گرفته است.
ب - طبقه کارگر ایران به علت نسیان طبقاتی به صورت «طبقهائی در خود» است نه «طبقهائی برای خود».
ج - در ایران امروز اتحادیه کارگری وجود ندارد تا طبقه کارگر ایران با تکیه بر آنها بتواند مبارزه طبقاتی خود را پیش ببرد.
د - به علت اینکه طبقه کارگر ایران امروز به لحاظ طبقاتی مراحل ساختاری خود را طی کرده است، لذا جهت تحقق شعور طبقاتی و فرار از نسیان طبقاتی طبقه کارگر ایران، نیازمند تحلیل طبقاتی اجتماعی بر پایه خودویژگیهای اجتماعی جامعه ایران میباشد.
ه - برای انجام تحلیل طبقاتی اجتماعی طبقه کارگر ایران باید از زاویه طبقه کارگر ایران این طبقه مورد تحلیل و آنالیز طبقاتی و اجتماعی و سیاسی قرار گیرد نه در بستر تئوریهای عام.
و - مبارزه طبقاتی طبقه کارگر مبارزه در راستای منافع طبقاتی طبقه کارگر میباشد.
ز - مهمترین عامل بسترساز آفت طبقه کارگر ایران تشتت و پراکندگی این طبقه میباشد که معلول فقدان مبارزه طبقاتی و شعور طبقاتی در طبقه کارگران است.
ح - به علت فقدان تشکیلات و سازماندهی، طبقه کارگر ایران حتی قادر به ایفای ابتدائی ترین و نازلترین حق خود یعنی حقوق معوقهشان هم نمیباشد.
ط - یکی از بسترهای آفت ساز جنبش کارگری ایران مشکل ساختار اقتصادی ایران است. به این دلیل که در ایران برعکس مغرب زمین به علت وجود سرمایه نفتی، ساختار اقتصادی صورت تزریقی از بالا دارد، در غرب به علت اینکه سرمایه اولیه سرمایههای صنعتیاش سرمایه تجاری بوده، از آنجائی که سرمایه تجاری برعکس سرمایه نفتی که در دست دولت میباشد در دست سرمایهداران جامعه است، این امر باعث شد تا سرمایهداری غرب از پائین شکل بگیرد در صورتی که سرمایهداری ایران از بالا شکل گرفته است.
ی - از آنجائی که تکوین سرمایهداری ایران نه بر پایه سرمایه ملی بلکه در راستای سرمایهداری غرب انجام گرفته است، بنابراین فونکسیون سرمایهداری ایران بسترسازی تولید ارزان بر پایه نیروی کار ارزان و مواد اولیه ارزان میباشد.
ک - یکی از خودویژگیهای جنبش کارگری ایران در طول 100 سال گذشته ورود بالبداهه جنبش کارگری ایران به فاز سیاسی مبارزه بوده، بدون آنکه مبارزه سیاسی آنها از کانال مبارزه طبقاتی طبقه کارگر ایران عبور بکند.
ل - تقدم مبارزه سیاسی بر مبارزه طبقاتی طبقه کارگر ایران باعث شده که در طول 100 سال گذشته طبقه کارگر ایران جنبش کارگری به جای اینکه در راستای منافع خودش حرکت کند، در راستای منافع احزاب برون از طبقهاش حرکت نماید.
م - به لحاظ تشکیلاتی طبقه کارگر ایران از آنجائی که تشکیلات و سازماندهیاش در عرصه مبارزه طبقاتیاش انجام نگرفته، در طول 100 سال گذشته تشکیلات و سازماندهی صورت دستوری و برون از طبقه توسط احزاب سیاسی داشته است و به همین دلیل این تشکیلات کارگری با افول و ظهور آن تشکیلات سیاسی ظهور و افول میکردهاند.
ن - انجام تشکیلات و سازماندهی طبقه کارگر در بستر مبارزه طبقاتی باعث میشود تا کارگران از زاویه منافع خود به ضرورت ایجاد تشکل و سازماندهی برسند.
س - تفاوت سازماندهی و تشکیلات در بستر مبارزه طبقاتی با سازماندهی توسط احزاب برون از طبقه در این است که در بستر مبارزه طبقاتی سازماندهی کارگران صورت جمعی دارد، در صورتی که سازماندهی طبقه کارگر توسط تشکیلات برون از طبقه صورت انفرادی خواهد داشت. اشکال بزرگ سازماندهی طبقه کارگر ایران در طول 100 سال گذشته در همین نکته نهفته میباشد چراکه تمامی احزاب و تشکیلات سیاسی در طول 100 سال گذشته برای سازماندهی طبقه کارگر ایران میکوشیدند تا افراد طبقه را به صورت علنی و مخفی از طبقه جدا کنند و خارج از مبارزه طبقاتی آنها، در چارچوب تشکیلات سیاسی برون طبقه به سازماندهی آنها بپردازند.
ع - جنبش کارگری ایران در طول 100 سال گذشته به علت اینکه در عرصه مبارزه طبقاتی طبقه کارگر ایران مبارزه نکرده است، مبارزهاش به جای اینکه در خدمت منافع طبقه باشد، در خدمت منافع جریانهای سیاسی بیرون از طبقه بوده است.
ف - در نظام سرمایهداری برعکس مناسبات دیگر از آنجائی که سرمایه به معنای عام کلمه یک رابطه اجتماعی است نه یک رابطه اقتصادی، بنابراین پیوسته باید روابط اقتصادی، طبقاتی، سیاسی، فرهنگی و... در جوامع با مناسبات سرمایهداری به صورت اجتماعی مطالعه شود نه به صورت اقتصادی و همین مطالعه به صورت اجتماعی است که برعکس مطالعه به صورت اقتصادی که صورت عام و کلی و کلاسیک دارد، در مطالعه به صورت اجتماعی باید خودویژگیهای آن جامعه در نظر گرفته شود.
والسلام