انقلاب ضد استبدادی بهمن 57 در فقدان چهار نهضت:

مذهبی، فرهنگی، فلسفی، اقتصادی جامعه ایران (بخش آخر)

     

ج – جنبش مقاومت ملی مصدق در آینه انقلاب شکست خورده مشروطیت ایران: در یک نگاه کلی جریان دوازده ساله نهضت مقاومت ملی مصدق که از سال 1320 تا 28 مرداد 1332 ادامه داشت، قرائت دیگری از انقلاب کبیر فرانسه بود که توسط جریان روشنفکران ملی به رهبری دکتر محمد مصدق تکوین پیدا کردند. این قرائت جدید از انقلاب کبیر فرانسه برعکس قرائت اول (که یک قرائت تقلیدی و ظاهری از انقلاب کبیر فرانسه بود و به همین علت مختوم به شکست شد) این جریان کوشید تا به جای اینکه به بسترسازی تکوین انقلاب کبیر فرانسه توسط نهضت‌های چهارگانه فلسفی، فرهنگی، اقتصادی و مذهبی بیاندیشد، مستقیما به دستاوردهای سیاسی انقلاب کبیر فرانسه تکیه کرد که این دستاوردها چیزی نبود جز حرکت تحزب‌گرایانه و مبارزه پارلمانتاریستی در راستای مشارکت در قدرت و تکوین دموکراسی در جامعه ایران.

 

در این رابطه بود که نهضت مقاومت ملی با تکیه بر دو مؤلفه حرکت تحزب‌گرایانه و مبارزه پارلمانتاریستی مبارزه خود را شروع کرد و از آنجائیکه از بعد از جنگ بین‌الملل دوم مبارزه رهائی‌بخش در دستور کار همه خلق‌ها تحت ستم قرار داشت، نهضت مقاومت ملی این موضوع را در دستور کار خود قرار داد و تحت شعار «ملی شدن صنعت نفت» این مهم را توسط حرکت تحزب‌گرایانه و مبارزه پارلمانتاریستی از سر گرفت و به علت پتانسیل شعار ملی شدن صنایع نفت و رهبری صادقانه و مدبرانه دکتر محمد مصدق، توانست در مرحله اول استراتژی خود، بر امپریالیسم انگلیس پیروز بشود و صنایع نفت ایران را ملی بکند. اما این جریان در مرحله دوم استراتژی خود، که مبارزه با استبداد بود شکست خورد و با حاکمیت دولت کودتا تمامی دستاوردهای مرحله اول استراتژی‌اش هم از بین رفت.

بنابراین حال از بعد کودتای 28 مرداد و شکست نهضت مقاومت ملی می‌توانیم - در اینجا به دلایل شکست قرائت دوم از انقلاب کبیر فرانسه بپردازیم که در مقایسه با دلایل شکست قرائت اول از انقلاب کبیر فرانسه که همان قرائت پیشقراولان انقلاب مشروطیت بود، نتیجه بگیریم که:

1 - هر چند در قرائت دوم، نهضت مقاومت ملی توانست توسط حرکت تحزب‌گرایانه و مبارزه پارلمانتاریستی به دستاوردهای مهمی در عرصه مبارزه رهائی‌بخش با امپریالیسم جهانی برسد، ولی نباید فراموش بکنیم که کل این جریان از آغاز تا پایان در طول 12 سال مبارزه خود به صورت کاریزماتیک پیش می‌رفت و حرکت تحزب‌گرایانه در خدمت مبارزه جمعی نبود بلکه بالعکس در خدمات کاریزما بود و گرچه این امر یکی از عواملی بود که باعث گردید تا مبارزه نهضت مقاومت ملی زودتر به موفقیت برسد، ولی هرگز نباید فراموش بکنیم که همان عامل پیروزی نهضت مقاومت ملی عامل شکست آن‌ها هم گردید، چرا که این از ویژگی‌های تحولات کاریزماتیک است که حرکت به طرف هدف را تسریع می‌کند اما به علت اینکه مانع از تعمیق حرکت به طرف توده‌ها می‌شود بستر غیبت توده‌ها را فراهم می‌کند که این مصیبت غیبت توده‌ها و محصور ماندن احزاب در دست طبقه حاکم عامل شکست نهضت مقاومت ملی ایران شد.

2 - در خصوص کاریزما شدن مصدق در جریان نهضت مقاومت ملی سوال محوری که در این رابطه مطرح می‌شود اینکه آیا واقعا مصدق خواهان کاریزما شدن بود یا که نه این بستر اجتماعی و فرهنگی و تاریخی مردم ایران بود که از مصدق کاریزما ساخت؟ (البته این موضوع در خصوص خمینی در انقلاب بهمن 57 و جنبش اجتماعی خرداد 42 صادق نیست چراکه خمینی در کانتکس اسلام حوزه‌ائی و اسلام فقاهتی و دیسکورس سنتی تشکیلات روحانیت و ایدئولوژی اسلام تکلیفی که داشت معتقد به کاریزما شدن بود و اصلا توسط کسب کرسی مرجعیت دنبال کاریزما شدن و انقلاب کاریزماتیک بود و به همین دلیل خمینی تا قبل از کسب کرسی مرجعیت که بسترساز کاریزما شدن او گردید، هیچگونه مبارزه علنی سیاسی یا مخفی نداشته است و از بعد از فوت بروجردی و فراهم شدن بستر مرجعیت اوست که فعالیت سیاسی خمینی شروع می‌شود)

بنابراین در پاسخ به اینکه چه عواملی باعث کاریزما شدن مصدق و کاریزماتیک شدن مبارزه نهضت مقاومت ملی شد باید بگوئیم که، قرائت دوم انقلاب کبیر فرانسه توسط حرکت تحزب‌گرایانه و مبارزه مقاومت ملی تحت شعار «ملی شدن صنعت نفت» بدون وجود زیرساخت‌های فکری و اقتصادی که معلول آن چهار نهضت مذهبی، فلسفی، اقتصادی و فرهنگی می‌باشد به انجام رسید و همین تقلید شکلی بدون بسترسازی عاملی جهت تکوین کاریزما و کاریزماتیک شدن نهضت مقاومت ملی شد.

3 - تمامی مشکلاتی که مصدق در مرحله دوم مبارزه خود (که مبارزه ضد استبدادی بود) با آن روبرو گردید، از توان روحانیت سنتی جهت بسیج مردم بر علیه او تا عدم توانائی او در بسیج مردم بر علیه کودتای 28 مرداد و غیره ریشه در این آفت کاریزماتیک داشت.

 

ج – آسیب‌شناسی انقلاب ضد استبدادی بهمن 57: پروسه تکوین انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57 در شرایطی در ایران تکوین پیدا کرد که هنوز آفت‌های انقلاب مشروطیت و نهضت مقاومت ملی بر طرف نشده بود و جامعه ایران از آن بیماریهای اولیه خود در رنج بود، طبیعی بود تنها بستری که می‌توانست آفت‌های جامع ایران را در دوران فترت 25 ساله بین کودتای 28 مرداد تا بهمن 57 از بین ببرد، انجام همان چهار نهضت مذهبی، فلسفی، فرهنگی و اقتصادی بود که این مهم نتوانست در دوران فترت 25 ساله به انجام برسد چراکه:

1 - در خصوص نهضت مذهبی تنها جریانی که به این مهم واقف شد جریان ارشاد شریعتی بود که به علت عدم دارا بودن سازماندهی عمودی و تکیه ذهنی و مکانیکی کردن بر جنبش افقی با دستگیری و مرگ شریعتی به بن بست رسید و دچار شکست شد.

2 - در رابطه با نهضت فلسفی تنها جریانی که به این امر مهم در کشورهای مسلمان از جمله ایران واقف شد حضرت مولانا علامه اقبال لاهوری بود که این مهم توانست در کتاب «بازسازی فکر دینی در اسلام» به خوبی به انجام برساند، اما گرچه این کتاب توسط مرحوم احمد آرام ترجمه شد ولی به علت مقاومت اسلام فقاهتی و اسلام حوزه تحت هژمونی شیخ مرتضی مطهری با این کتاب در مقدمه «جلد پنجم اصول فلسفه رئالیسم» و سنگین بودن متن کتاب و عدم وجود جریانی که بتواند این اندیشه اقبال لاهوری را در جامعه ما مطرح کند باعث شد تا اندیشه اقبال لاهوری نتواند به عنوان یک نهضت فلسفی در راستای نهضت مذهبی شریعتی در جامعه آن روز ایران مطرح شود، لذا طرح مکانیکی ترجمه کتاب‌های فلسفی غرب نتوانست در جامعه ما ایجاد نهضت فلسفی بکند.

3 - در خصوص نهضت فرهنگی هر چند جلال آل احمد از آغاز این شعار را همراه با کسروی، صادق هدایت و صمد بهرنگی سر داد، ولی به خاطر اینکه جلال این فرهنگ را در چارچوب سنت‌های تاریخی و اجتماعی تعریف کرد، این تعریف غلط از فرهنگ باعث شد تا حرکت جلال شکست بخورد البته برعکس جلال، کسروی هم در همین دام افتاد چراکه کسروی برعکس جلال جهت ایجاد این تحول فرهنگی کوشید به جنگ مستقیم سنت‌ها برود که او هم در این رابطه شکست خورد و نتوانست به تحول فرهنگی در جامعه ایران دست پیدا کند.

4 - در عرصه نهضت اقتصادی هر چند پهلوی دوم تحت فشار کندی و امپریالیسم آمریکا تن به اصلاحات اقتصادی جهت مقابله با مناسبات قبلی زمین‌داری ایران داد ولی به علت دستوری بودن این اصلاحات و به علت اینکه سرمایه استحاله مناسبات زمین‌داری در رفرم سال 42 پهلوی دوم به جای اینکه سرمایه آزاد تجاری باشد، سرمایه دولتی نفتی بود، این امر باعث گردید تا تمامی نقل و انتقالات رفرم ارضی سال 42 به صورت دستوری و دولتی با سرمایه نفتی به انجام برسد که حاصل آن تکوین طبقه بورژوازی درباری که همان زمین‌داران بزرگ مناسبات زمین‌داری بودند، گردید.

به هر حال نهضت اقتصادی هم نتوانست بسترساز تحول اجتماعی در جامعه ایران در آستانه انقلاب 57 بشود، در نتیجه فقدان این چهار نهضت باعث شد تا زمینه برای موج سواری روحانیت که تنها جریانی بود که از تشکیلات سنتی برخوردار بود فراهم بشود و از آنجائیکه فقدان این چهار نهضت آنچنانکه در آفت‌شناسی نهضت مقاومت ملی گفتیم بسترساز تکوین کاریزما می‌باشد به همین دلیل با قرار گرفتن عکس خمینی در ماه و طرح شعار مردم که می‌گفتند: «به کوری چشم شاه، عکس امام تو ماهه» هژمونی کاریزمای خمینی تثبیت شد و همین تثبیت کاریزما در عرصه تشکیلات سنتی روحانیت و فقدان چهار نهضت فرهنگی، فلسفی، مذهبی، اقتصادی و غیبت پیشگام، پروژه برای کسب قدرت توسط روحانیت تحت هژمونی خمینی فراهم شد و بدین ترتیب بود که در 22 بهمن، انقلاب ضد استبدادی که آبستن آفت‌های 120 ساله جنبش‌های گذشته مردم ایران بود، به پیروزی رسید اما این پیروزی آغاز ماجرا بود نه پایان.

 

والسلام