مبانی تئوری حزب در اندیشه ما - درس چهارم

آگاه سازی خبری، آگاه سازی تئوریک، آگاه سازی تشکیلاتی یا هستی اجتماعی - قسمت یازدهم

1 - استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی، استراتژی چریک‌گرایانه سکتاریستی، استراتژی سازمان‌گرایانه حزبی:

برای تبیین این موضوع مبحث را با یک سوال آغاز می‌کنیم و آن اینکه اگر استراتژی حزبی ما بر آگاه سازی توده‌ها استوار است؛

«مجموعه آثار جلد 4 صفحه 6 - علت ناکامی انقلاب مشروطه ما جز این نبود که رهبران جنبش به جای اینکه به مردم آگاهی بدهند و به مردم بینائی سیاسی ببخشند برای مردم تکلیف تعیین می‌کردند و به مردم راه حل برخورد می‌دادند و با این عمل رهبران انقلاب ما این اصل را تجربه کردیم که ثمره تحمیل انقلاب توسط رهبران جنبش بر جامعه‌ائی که توسط پیشگامان به آگاهی نرسیده است و فرهنگ انقلابی ندارد جز مجموعه‌ائی از شعارهای مترقی اما ناکام چیزی نخواهد بود».

چرا پس از 43 سال (از سال 47 تا سال 90) که از عمر استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه شریعتی در ایران می‌گذرد، هنوز نتوانسته‌ایم بستر سازی‌های لازم و عینی و عملی و علمی جهت تکوین و تشکیل حزب سازمان‌گرایانه استراتژی شریعتی در عرصه جنبش‌های سه گانه دموکراتیک و اجتماعی و سوسیالیستی ایران به انجام برسانیم؟

این بسترسازی‌ها از زبان خود شریعتی عبارتند از:

«مجموعه آثار جلد 4 صفحه 94 - تا مردم به آگاهی نرسیده‌اند و خود صاحب شخصیت انسانی و تشخیص طبقاتی و اجتماعی روشنی نشده‌اند و از مرحله تقلید و تبعیت از شخصیت‌های مذهبی و علمی خود که جنبه فتوائی و مقتدائی دارند به مرحله‌ائی از رشد سیاسی و اجتماعی ارتقا نیافته‌اند که در آن رهبرانند که تابع اراده و خط مشی آگاهانه آن‌ها هستند رسالت پیشگام در چنین جامعه‌هائی در یک کلمه عبارت خواهد بود از وارد کردن واقعیت ناهنجار موجود در بطن جامعه و زمان به احساس و آگاهی توده‌ها چراکه آنچنانکه روسو می‌گوید: «برای مردم راه نشان ندهید فقط به آن‌ها بینائی ببخشید خود راه‌ها را به درستی خواهند یافت.»

آیا مدت 43 سال زمان کمی است؟ آیا وقت آن فرا نرسیده است که یک فلش بک بزنیم و در رفتن و چگونه رفتن خودمان تاملی بکنیم؟ چراکه آنچنانکه شریعتی می‌گفت: «در عرصه استراتژی و حرکت اشتباه راه رفتن زیان و آفت‏اش بدتر از راه اشتباه رفتن است» و این اصل ما را متوجه این حقیقت می‌کند که اگر جنبش سیاسی ما از آغاز مشروطیت تا آغاز دهه 40 با بحران استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی روبرو بوده است و از آغاز دهه 40 تا امروز با بحران استراتژی چریک‌گرائی سکتاریستی روبرو می‌باشد، دلیل بن بست و بحران جنبش سیاسی آنچنانکه قبلا مطرح کردیم رفتن در راه اشتباه می‌باشد. چراکه تاریخ یک صد ساله مبارزه اجتماعی و سیاسی و طبقاتی جامعه ایران نشان داده است که نه استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی و نه استراتژی چریک‌گرایانه سکتاریستی، استراتژی نیستند که رهبران آن جریان‌های جنبش سیاسی ایران از دل دیالکتیک اجتماعی و تاریخی و طبقاتی و فرهنگی مردم ایران استخراج کرده باشند بلکه آنچنانکه تجربه تاریخی حزب توده و سازمان مجاهدین خلق نشان داده است هر دو استراتژی به شکل تقلیدی از بیرون به صورت یک طرفه به جامعه ایران تزریق شده است و لذا هر چند در فرآیند اول شروع حرکت این جریان‌ها به علت فراهم بودن زمینه عینی مبارزه در ایران و خلاء استراتژی‌های دیگر علمی و تاریخی، این دو استراتژی توانست به صورت سطحی موج‌هائی در سطح جامعه ایران ایجاد کنند ولی در درازمدت به علت همان ماهیت مکانیکی و غیردیالکتیکی این دو استراتژی، باعث گردید که آنچنانکه امروز شاهد آن هستیم هر دو استراتژی به بن بست برسند، اما در خصوص استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی که بر پایه آگاه سازی توده‌ها استوار می‌باشد.

«مجموعه آثار جلد 13 صفحه 1266 - اول باید مردم آگاهی پیدا کنند و بر پایه این آگاهی به خود آگاهی برسند.»

«مجموعه آثار جلد 18 صفحه 146 - وقتی دیالکتیک جامعه را در مسیر تاریخ به حرکت می‌اندازد که وارد خود آگاهی و وجدان جامعه بشود یعنی دیالکتیک باید توسط پیشگام از ظرف جامعه به درون خود آگاهی جامعه برود تا ایجاد حرکت و جنبش بکند.»

«مجموعه آثار جلد 18 صفحه 135 - باید کاری بکنیم که ملت و جامعه تفکر کردن بیاموزد زیرا وقتی ملتی به تفکر کردن آغاز کرد هیچ قدرتی در جهان نمی‌تواند پیروزی او را سد کند.»

این استراتژی گرچه بر عکس دو استراتژی قبلی (استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی و استراتژی چریک‌گرایانه سکتاریستی) صورت مکانیکی و غیردیالکتیکی و توسط شریعتی با مطالعه همه جانبه فرهنگی و تاریخی و اجتماعی و طبقاتی مردم ایران حاصل شده است.

«مجموعه آثار جلد 33 صفحه 1032 - من معتقدم که باید از طریق دین در وجدان فردی و اجتماعی یک جامعه حلول کرد و او را بیدار کرد و با او زبان و احساس مشترک پیدا کردو با همین زبان با ا و حرف زد این تنها راه ممکن برای تحول جامعه ایران است که تجربه‌های بسیار آن را ثابت کرده است.»

ولی از آنجائیکه این استراتژی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی از آغاز تولد و تکوین با خلاءهای تئوریک و بیماری‌های قبلی به دنیا آمد در مدت 43 سالی که از عمر آن می‌گذرد نتوانسته است آن ظرفیت‌های بالقوه درونی خودش را به منصه ظهور برساند.

«مجموعه آثار جلد 23 صفحه 254 - یکی از خوبی‌هائی که با بستن حسینیه ارشاد حاصل شد این بود که آدرس خیلی از فکرها هم از بین رفت بچه‌هائی که دیگر هیچ سر بندی ندارند و هر هفته دیگر از حسینیه یک جزوه نمی‌گیرند این‌ها با بسته شدن حسینیه ارشاد شروع کرده‌اند به تولید اندیشه من ارزش 10 تا دانشجوئی که بعد از بستن حسینیه ارشاد تولید کننده فکر بشوند از هزار تا حسینیه ارشاد که در آن ده هزار نفر برای من کف می‌زنند بیشتر می‌دانم.»

و همین موضوع باعث گردید که در سال 59 و 60 که برای اولین بار این استراتژی توسط نشر مستضعفین از سال 55 به پراتیک اجتماعی کشیده شد، تشکیلات عمودی نشر مستضعفین گرفتار بحران و بن بست تشکیلاتی بشود؛ لذا تا زمانی که:

اولا به ظرفیت‌های تئوریک نهفته این استراتژی آگاهی تئوریک پیدا نکنیم و در ثانی به ضربه خورها و ضعف‌ها و گسل‌ها و آسیب‌هائی که این استراتژی با خود دارد شناخت حاصل ننمائیم، گرچه از نظر پتانسیل و توان حرکت سازی و کشف دیالکتیک اجتماعی و طبقاتی این استراتژی دارای توانمندی علمی و تاریخی می‌باشد ولی قطعا و جزما در عرصه فعلیت یافتن ظرفیت‌های تشکیلات سازی آن بحران ساز می‌باشد، که بنای ما این است که در این سلسله درس‌های استراتژی سازمان‌گرایانه حزبی تحت عنوان «مبانی تئوری حزب در اندیشه ما» به تبیین این ضربه خورها و آسیب شناسی این استراتژی صد در صد دیالکتیکی جامعه ایران بپردازیم تا توسط آن تجربیات 43 ساله این استراتژی (از سال 47 که شریعتی رسما استراتژی سازمان‌گرایانه حزبی خود را در حسینیه ارشاد آغاز کرد و از سال 55 نشر مستضعفین در ادامه حرکت شریعتی بر پایه همین استراتژی سازمان‌گرایانه حزبی به صورت تشکیلاتی این مسیر را پیگیرانه ادامه داده است)، به عنوان چراغ راه آیندگانی که می‌خواهند در این جاده گام بردارند، باشد.

در درس‌های قبلی «مبانی تئوری حزب در اندیشه ما» به دو مشخصه عمده این استراتژی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی پرداختیم که عبارتند بودند از:

1 - دو مؤلفه‌ائی بودن تشکیلات استراتژی سازمان‌گرایانه حزبی که یکی تشکیلات عمودی و دیگری تشکیلات افقی می‌باشند. آنچنانکه در تبیین و تشریح و تحلیل این مشخصه تشکیلاتی استراتژی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی مطرح کردیم اگر بخواهیم مانند استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی و استراتژی چریک‌گرایانه سکتاریستی تنها بر پایه تشکیلات عمودی به سازماندهی بپردازیم، از آنجائیکه بستر عینی جذب نیرو در تشکیلات عمودی یک بستر مکانیکی جدای از زندگی روزمره توده‌ها می‌باشد و با توجه به اینکه نیروهای جذب شده تشکیلاتی در تشکیلات عمودی، نیروهائی هستند که به صورت حرفه‌ائی در خدمت تشکیلات می‌باشند و هرگونه حرکت و فعالیت صنفی گذشته خود را باید رها کنند، این امر باعث می‌شود تا تشکیلات عمودی چه در استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی و چه در استراتژی چریک‌گرایانه سکتاریستی بیگانه با زندگی مردم و جنبش‌های اجتماعی و ضد طبقاتی و دموکراتیک باشند و همین بیگانگی با مردم و با این جنبش‌های مردمی است که عاملی گردیده تا تشکیلات عمودی گذشته جامعه ما چه در استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی و چه در استراتژی چریک‌گرایانه سکتاریستی نتوانند در جامعه ایران، عامل حرکت درازمدت و جنبش تغییر زیرساختی باشند و لذا این جریان‌های جنبش سیاسی ایران پیوسته مترصد این بوده‌اند که جنبشی اجتماعی یا ضد طبقاتی یا دموکراتیک به صورت خود به خودی در جامعه ایران راه بیافتد و این‌ها با بلند کردن پرچم انقلاب رهبری آماده‌ائی را به دست آورند (آنچنانکه در سال 57 روحانیت سنتی ایران وقتی که دید که جنبش اجتماعی ضد استبدادی ایران به صورت خود به خودی راه افتاده است و دارای خلاء رهبری هم می‌باشد فورا فرصت جهت موج سواری برای خود آمده دید لذا با قرار دادن عکس خود در ماه، این رهبری آماده را در دست گرفت. در فیلم عصر جدید چارلی چاپلین برای اینکه بتواند رهبری جنبش اجتماعی به صورت مجانی بدست بیاورد دنبال یک پرچم قرمزی می‌گشت که از قضا یک تریلی تیرآهن در حال عبور در خیابان دید که راننده این تریلی برای اینکه ماشین‌های عقب تریلی با تیرآهن‌ها از پشت برخورد نکنند به جای چراغ خطر یک پرچم قرمزی گذاشته بود که القصه چشم چارلی چاپلین به این پرچم قرمز افتاد، لذا تریلی را دنبال کرد تا آن پرچم به زمین افتاد چارلی فورا آن پرچم را از زمین برداشت و به مجرد اینکه چارلی پرچم را بالا برد مردم با روئیت پرچم قرمز در دست چارلی دنبال سر او به راه افتادند و آرمان‌های خود را با شعار فریاد زدند و به این ترتیب بود که چارلی رهبر جنبش اجتماعی مردم شد. در سال 57 هم روحانیت سنتی ایران با همین سادگی بدون هیچگونه هزینه‌ائی توانست هژمونی جنبش اجتماعی جامعه ما را در دست بگیرد و عکس خود را در سطح ماه قرار دهد).

لذا به همین دلیل هیچ جنبش اجتماعی و سیاسی و دموکراتیک و ضد طبقاتی یک صد ساله گذشته تاریخ ایران نه در تکوین و تولد و نه در اعتلا و تشکل، مولود این دو استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی و چریک‌گرایانه سکتاریستی نبوده است که این امر باعث شد تا از جنبش تنباکو و مشروطیت گرفته تا جنبش مقاومت ملی و بالاخره جنبش اجتماعی خرداد 88 همگی بر پایه اتوریته‌های مذهبی (مثل میرزاحسن شیرازی) و اتورتیه فردی (مثل ستارخان و باقر خان) و اتوریته اجتماعی (مثل دکتر محمد مصدق) و اتوریته سیاسی (مثل میرحسین موسوی) هدایت بشوند یعنی هیچکدام از این جنبش‌ها به علت اتوریته تشکیلاتی و استراتژی معین حاصل نشده‌اند. به عبارت دیگر در همه جنبش‌های فوق ایران پس از فعال شدن جنبش‌های خودبخودی اجتماعی بوده که این جریان‌های مختلف استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی و استراتژی چریک‌گرایانه سکتاریستی وارد عمل شده‌اند و ادعای سهم خواهی قدرت کرده‌اند (آنچنانکه بعد از پیروزی جنبش اجتماعی ضد استبدادی 22 بهمن 57 مشاهده کردیم و دیدیم که چگونه به مجرد اینکه این جنبش به صورت خودبخودی و بدون هیچگونه رهبری به پیروزی رسید از در و دیوار، جریان‌های مختلف دو استراتژی فوق سرازیر شدن و هر کدام خود را متولی آن می‌دانستند و مدعی بودند که «من مصیبم و خصمم مخطی» و حتی یکی از این جریان‌های بی شمار مدعی نیامد بنشیند و یک تحلیلی ارائه بدهد و بگوید علت خلاء در رهبری جنبش 57 و بن بست جریان‌های چریک‌گرائی و تحزب‌گرایانه سازمانی چه بوده است و تحلیل کند که چرا میوه چینان غاصب از راه رسیده این انقلاب توانسته‌اند بدون هیچگونه مبارزه و تلاشی تنها بر پایه اتوریته مذهبی و شخصی سکاندار این انقلاب بشوند و با تثبیت غاصبانه هژمونی خود بر این انقلاب به جان این انقلاب و نیروهای انقلاب بیافتند و همه را تار مار کنند و در این مملکت جوی خون به راه بیاندازند).

اگر زمانی لیدرهائی مثل سردار بزرگ ملی ایران دکتر محمد مصدق توانسته است در این جامعه جنبش راه بیاندازد نه توسط تشکیلات عمودی سازمانی حزبی بوده است، بلکه فقط به دلیل توانمندی‌های فردی و سلاح مبارزه پارلمانتاریستی خودش بوده که توانست جنبش نهضت مقاومت ملی در ایران راه بیاندازد. بنابراین در این رابطه است که در درس‌های گذشته «مبانی تئوری حزب در اندیشه ما» این اصل مهم تشکیلات سازمان‌گرایانه حزبی را تبیین کردیم که در استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی، حتما از نظر تشکیلاتی باید حرکت دو مؤلفه‌ائی باشد از یک طرف تشکیلات و سازماندهی حزب پیشگام مستضعفین ایران می‌باشد که باید به صورت عمودی انجام گیرد و از طرف دیگر تشکیلات و سازماندهی جنبش‌های اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی یا کارگری می‌باشد که باید در شکل افقی انجام بگیرد. هدف از تشکیلات افقی آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم تکیه بر آن نوع از تشکیلات غیرمتمرکزی می‌باشد که:

اولا به صورت غیرحرفه‌ائی از زندگی و کار مردم می‌گذرد.

ثانیا افراد در این تشکیلات برعکس تشکیلات عمودی که حرفه‌ائی می‌باشند، به صورت آماتور در عرصه کار و شغل و زندگی‌شان فعالیت می‌کنند.

ثالثا رابطه بین سازمان‌گر (تشکیلات عمودی یا پیشگام) و سازمان پذیر (نیروی جنبش‌های سه گانه دموکراتیک و اجتماعی و ضد طبقاتی) رابطه رهبری کننده نیست بلکه رابطه هدایت گرانه خواهد بود و وظیفه آن‌ها برنامه‏دهی و آگاهی سازی تئوریک و سازماندهی در بستر کار و زندگی آن‌ها می‌باشد. در همین رابطه است که بزرگ‌ترین خصیصه تشکیلاتی سازمان گرانه حزبی در راستای اندیشه شریعتی، حرکت بر پایه دو مؤلفه تشکیلات افقی و عمودی می‌باشد و لذا هر گونه تلاش تحزب‌گرایانه تک مؤلفه‌ائی که بر پایه تک مؤلفه افقی باشد یا عمودی محکوم به شکست خواهد بود.

 

ادامه دارد