شریعتی و سکولاریسم - قسمت دوم

مبانی تئوریک نهضت سکولاریزاسیون شریعتی

 

2 – شریعتی و سکولاریسم منفی سیاسی:

مجموعه آثار جلد 20 - ص 382 «تکیه بر اسلام در جامعه سنتی اسلامی مسئولیت هر روشنفکر وابسته به این جامعه است چه مذهبی و چه غیرمذهبی برای غیرمذهبی به عنوان یک فرهنگ و برای روشنفکر مذهبی در عین حال به عنوان یک عقیده نیز»

مجموعه آثار جلد 34 - ص 178 «من برای ایمان‏هائی که از کفر گذر کرده‌اند ارزش استثنائی قائلم عالی‌ترین کامل‌ترین عمیق‌ترین و مطمئن‌ترین ایمان ایمانی است که در جان انسان طلوع کرده است و با آتش شک آنچه را به نام دین از گذشته با خود داشته و وراثت و محیط در او کاشته پیش‌تر سوزانده است»

 

مجموعه آثار جلد 33 - ص 1032 «من معتقدم که باید از طریق دین در وجدان فردی و اجتماعی یک جامعه مذهبی حلول کرد و او را بیدار کرد با او زبان و احساس مشترک یافت و حرف زد این تنها راه ممکن است و تجربه‏های بسیار آن را ثابت کرده است مبارزه با مذهب تنها نتیجه‏ائی که داشته است اسارت بیشتر مردم در چنگ دسیسه‏های سرمایه‏داری غرب بوده است یک مذهبی که مذهبش را از او می‌گیرند چه می‌شود؟ یک روشنگر؟ هرگز یک مصرف کننده کالاهای اروپائی و هیچ یک موجود رام و بی تعصب در برابر هجوم غرب و این نیز تجربه شده است»

مجموعه آثار جلد 4 - ص 94 «تا مردم به آگاهی نرسیده‌اند و خود صاحب شخصیت انسانی و تشخیص طبقاتی و اجتماعی روشنی نشده‏اند و از مرحله تقلید و تبعیت از شخصیت‏های مذهبی و علمی خود که جنبه فتوائی و مقتدائی دارند به مرحله‏ای از رشد اجتماعی و سیاسی ارتقاء نیافته‏اند که در آن رهبرانند که تابع اراده و خط مشی آگاهانه آنانند امکان رهائی ان‌ها وجود ندارد»

 

4 - شریعتی و سکولاریسم مثبت کلامی:

مجموعه آثار جلد 20 - صفحه 479 «بزرگ‌ترین فریبی که هر روشنفکری را گریبان گیر می‌شود ابدی و مطلق و جهانی تلقی کردن حقیقت‌ها است»

مجموعه آثار جلد 24 - ص 185 «بدون گذر از پل عدالت و سوسیالیسم نمی‌شود به سعادت رسید ولی هیچکس این پل را نبایستی مقصد تصور کند و من هیچگاه نمی‌پذیرم که حل مسئله اقتصاد و حل مساله عدالت اجتماعی پایان راه باشد»

کتاب اسلام شناسی مشهد - ص 38 «اسلام اولیه در عین حال به تکامل مادی و جسمی انسان نیز به شدت متوجه است و می‌کوشد از انسان‌ها عرفای فعال و زهاد برخوردار و متمدن و بیدار و سیاستمدارانی پارسا و منزویانی اجتماعی و خداپرستانی خدمتگزار و روحانیونی دنیوی و دنیادارانی معنوی بسازد»

مجموعه آثار جلد 20 - ص 481 «زندگی برادرانه در یک جامعه جز بر اساس یک زندگی برابرانه محال است چه نمی‌توان در» درون اقتصادی که رنج اکثریت برای اقلیتی گنج می‌سازد و بنیاد آن بر رقابت و بهره کشی و افزون طلبی جنون آمیز و حرص استوار است با پند و اندرز و آیه و روایت اخلاق ساخت»

مجموعه آثار جلد 25 - ص 357 «شکم خالی هیچ چیز ندارد جامعه‏ائی که دچار کمبود اقتصادی و مادی است مسلما کمبود معنوی خواهد داشت آنچه را که به نام مذهب و اخلاق می‌نامند در جامعه‏های فقیر یک سنت موهوم انحرافی است»

مجموعه آثار جلد 13 - ص 1266 «مردمی که آب قنات ندارند به جستجوی آب حیات در پی اسکندر روانه کردن و قصه خضر در گوششان خواندن شیطنت بدی است ان‌ها که عشق را در زندگی خلق جانشین نان می‌کنند فریبکارانند که نام فریبشان را زهد گذاشته‌اند مردمی که معاش ندارند معاد ندارند»

مجموعه آثار جلد 2 - ص 157 «کار پراکسیس انسان است در مقابل طبیعت یعنی انسان در یک رابطه متقابل با طبیعت تنها موجودی است که می‌تواند طبیعت را طبق خواسته خودش تغییر بدهد»

مجموعه آثار جلد 10 - ص 170 «سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد و محمد مذهب را»

مجموعه آثار جلد 20 - ص 305 «امکان ندارد که جامعه بدون استقلال اقتصادی به استقلال معنوی برسد چنانکه امکان ندارد که جامعه‏ائی بدون استقلال معنوی به استقلال اقتصادی برسد»

مجموعه آثار جلد 10 - ص 26 «فقر اقتصادی خود به خود یک آدم و یک ملت را رعیت سیاسی می‌کند»

 

و - ماحصل آنچه گفته شد:

1 - سکولاریسم عبارت است از تکیه بر دنیا و زمین در برابر اسکولاستیک که آسمان و آخرت را به صورت مکانیکی مطرح می‌کرد.

2 - بزرگ‌ترین کار شریعتی طرح دنیا به عنوان بسترساز آخرت یا طرح طولی دنیا و آخرت بود، برعکس دیدگاه اسکولاستیک اسلامی که دنیا و آخرت را در عرض هم قرار می‌داد. یعنی از نظر شریعتی آنچنانکه قرآن می‌گوید «کسی که در دنیا کور باشد در آخرت هم کور خواهد بود» و به عبارت دیگر از نظر شریعتی «کاری که بدرد دنیا نخورد بدرد آخرت هم نخواهد خورد.»

3 - نیچه در نقد مسیحیت در تجلیل از پیامبر اسلام می‌گوید «بزرگ‌ترین کاری که پیامبر اسلام کرد احترام به دنیا بود» (رهبانیه دینی الجلوس فی المساجد).

4 - حضرت مولانا علامه اقبال لاهوری در تبیین سکولاریسم کلامی می‌گوید:

بگذر از فقری که عریانی دهد / واطلب فقری که سلطانی دهد

5 - سکولار یک لغت یونانی است که به معنای تکیه بر حال به جای گذشته و آینده می‌باشد.

6 - سکولاریسم دارای انواعی می‌باشد که عبارتند از:

الف – «سکولاریسم حکومتی» که به معنای فرادینی بودن حکومت است،

ب – «سکولاریسم سیاسی» که به معنای جدائی دین از سیاست است،

ج – «سکولاریسم کلامی» که به معنای تقدم دنیا بر آخرت است،

د - «سکولاریسم اعتقادی» به معنای جدائی دین از زندگی مردم است،

ه – «سکولاریسم اخلاقی» به معنای جدائی دین از اخلاق است،

و - «سکولاریسم فلسفی» تبیین جهان منهای خدا.

7 - از نظر شریعتی «سکولاریسم حکومتی» امری واجب می‌باشد و هر حکومت دینی به استبداد روحانیت می‌انجامد، اما آنچه که شریعتی در عرصه «سکولاریسم حکومتی» معتقد است اینکه در «سکولاریسم حکومتی»، حکومت باید فرادینی باشد نه غیر دینی یا ضد دینی، معنای فرادینی به معنای آن است که حکومت نباید خود را نماینده دین مشخصی بداند.

8 - از نظر شریعتی «سکولاریسم حکومتی» با «سکولاریسم سیاسی» فرق می‌کند، چراکه «سکولاریسم حکومتی» به معنای فرادینی بودن حکومت است که امری ممدوح و پسندیده و واجب است، در صورتی که «سکولاریسم سیاسی» به معنای جدائی دین از سیاست است که از نظر شریعتی نه تنها امکان پذیر نیست بلکه در صورت امکان امری مذموم و منفی می‌باشد.

9 - بنابراین از نظر شریعتی در یک دسته بندی سکولاریسم به دو دسته سکولاریسم منفی و سکولاریسم مثبت تقسیم می‌شود، یعنی آنچنانکه «سکولاریسم حکومتی» از نظر شریعتی امری پسندیده می‌باشد، «سکولاریسم سیاسی» امری منفی و ناپسند است.

10 - از نظر شریعتی امکان جداسازی اسلام از سیاست نیست.

11 - در رابطه با «سکولاریسم کلامی» شریعتی این سکولاریسم را امری پسندیده می‌داند و معتقد است که آخرت از دل دنیا می‌گذرد و انسان باید آخرت خودش را در همین دنیا بسازد.

12 - شریعتی «سکولاریسم فلسفی» یا تبیین جهان خارج از دایره خداوند را امری منفی می‌داند.

13 - در عرصه «سکولاریسم اخلاقی» شریعتی معتقد است که دین برای اخلاق آمده، نه اخلاق برای دین.

14 - شریعتی «سکولاریسم معیشتی» یا توجه به زیبائی‏های این جهان را امری مثبت می‌داند.

15 - بنابراین شریعتی به همان میزان که «سکولاریسم فلسفی» و «سکولاریسم سیاسی» و «سکولاریسم اعتقادی» را قبول ندارد و به شدت مخالف آن است، «سکولاریسم حکومتی» و «سکولاریسم کلامی» و «سکولاریسم معیشتی» را قبول دارد و به شدت از آن حمایت می‌کند و خود بنیانگذار این نهضت سکولاریزاسیون در جهان اسلام در قرن بیستم می‌باشد.

16 - نهضت سکولاریسم در غرب مولود رنسانس و انقلاب کبیر فرانسه و تعارض دویست ساله بین علم و دین و سیطره سیاسی و اقتصادی و مذهبی و فرهنگی کلیسا بر جهان غرب بوده است.

17 - پس از انتقال مدرنیته و فرهنگ انقلاب کبیر فرانسه به جامعه ایران از قرن نوزدهم، بین پیشگامان و روشنفکران ایرانی جهت مقابله کردن با سیطره روحانیت و اسلام فقاهتی و اسلام حوزه و اسلام زیارتی و اسلام شفاعتی و اسلام روایتی در ایران اختلاف نظر بوجود آمد بطوریکه بعضی مانند تقی زاده معتقد به تقلید سبک و سیاق از غرب جهت مقابله به اسلام فقاهتی و حوزه بودند، بعضی مانند سیدجمال معتقد به تکیه ابزاری و تکنیکی و تقویت ارتش‌های دولتی و بهره وری از علم سیانس غرب جهت مقابله با استعمار و اسلام فقاهتی بودند و بعضی مانند مهندس بازرگان معتقد به تکیه بر لیبرالیسم و سرمایه‏داری و علم سیانس غرب جهت مقابله با اسلام فقاهتی و حوزه بودند و بعضی مانند حسین نصر و جلال آل احمد معتقد به تکیه کردن بر سنت، جهت مقابله با مدرنیته و اسلام قشری‏گری بودند و بعضی مانند کسروی جهت مقابله با اسلام فقاهتی معتقد به پاکسازی اسلام بودند و بعضی مانند صادق هدایت معتقد به تکیه بر فرهنگ ملی و تاریخی جهت مقابله با فرهنگ حوزه‏ائی بودند و بعضی مانند حزب توده معتقد به تاسی از فرهنگ انقلاب اکتبر روسیه جهت مقابله با اسلام حوزه در ایران بودند و از همه مهم‌تر نهضت شریعتی بود که جهت مقابله با اسلام فقاهتی و اسلام حوزه، معتقد به بومی سازی نهضت سکولاریسم در ایران بود که این نهضت توسط تکیه به شعار «بازگشت به اسلام اولیه» در مؤلفه‏های مختلف آن از پروتستانیسم اسلامی تا سکولاریزه کردن حکومت و کلام و معیشت و... پیش رفت.

بنابراین در خصوص نهضت سکولاریزاسیون در ایران از قرن 19 و به خصوص از بعد از شکست ایران در جنگ‏های با روسیه این نهضت به صورت‏های مختلف از تقلید مهوع میمون‏وار تقی زاده گرفته تا تکیه بر ملیت و فرهنگ گذشته تاریخی مصدق و صادق هدایت و پاکسازی دینی کسروی و شعار بازگشت به اسلام نخستین اقبال و شریعتی مطرح شده است که در اشکال غیر روشنفکرانه و ارتجاعی آن هم افرادی مثل رضا خان با تاسی از آتاتورک کوشید جهت مقابله با اسلام فقاهتی با تکیه به سر نیزه و تیغ و درفش به جان ریش و عبا و نعلین بیافتد، که برعکس ترکیه در ایران جوابی کاملا برعکس داد و باعث تقویت اسلام فقاهتی و اسلام حوزه در ایران شد بطوریکه از بعد از شهریور 20 با فرار رضا شاه و حاکمیت رهبری و مرجعیت بلامنازع بروجردی بر حوزه که معلول همان برخوردهای ارتجاعی رضا خان بود، تا قیام 15 خرداد 42 دیدیم که جریان اسلام حوزه‏ائی و اسلام روایتی و اسلام فقاهتی و اسلام شفاعتی و اسلام زیارتی و اسلام مداحی گری در ایران تقویت شد که آخرین دستاورد حرکت ارتجاعی رضاخان بر علیه روحانیت، هژمونی این جریان بر انقلاب ضد استبدادی بهمن 57 بود که تا امروز ملت ایران در حال پرداخت استخوان سوز هزینه آن می‌باشد. بنابراین نهضت سکولاریزاسیون در ایران تا زمان شریعتی برعکس غرب نتیجه منفی داشت، تنها قهرمان پیروزمند نهضت سکولاریزاسیون در ایران شریعتی بود که توانست به صورت علمی و همه جانبه به جنگ اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام شفاعتی برود، ولی مرگ زودهنگام او این حرکت را عقیم کرد بی شک در صورت وجود فیزیکی شریعتی در عرصه انقلاب 57 و بعد از آن شرایط برعکس آن اتفاق می‌افتاد، که اتفاق افتاد.

18 - بنابراین نهضت سکولاریزاسیون جهت مقابله با اسلام فقاهتی و حوزه از بعد از شکست جنگ‏های ایران و روس در قرن نوزدهم در ایران شکل گرفت که به صورت‌های مختلف جاری و ساری شد، از نهضت بابیه و بهائیه گرفته تا حرکت مقلدانه امیرکبیر و تقی زاده و فتحعلی آخوندزاده و حرکت مرتجعانه رضاخان و حرکت قدرت‏گرایانه و تکنولوژی‏گرایانه و پوزیتیویست علمی سیدجمال و بازرگان و حرکت ملی‏گرایانه صادق هدایت و مصدق و حرکت اکتبرگرایانه حزب توده و کوچک خان و حرکت سنت‏گرایانه جلال آل احمد و حسین نصر و حرکت پاکسازی دینی کسروی تا حرکت سلفیه دکتر شریعتی ادامه پیدا کرد، اما در تحلیل نهائی به علت مرگ زودرس شریعتی آنچنانکه شیخ مرتضی مطهری در نامه‌اش به خمینی در همان زمان نوشت مرگ زود هنگام شریعتی یک امداد غیبی بود که به فریاد اسلام حوزه و فقاهتی و روحانیت رسید تا دوباره با صد جان جدید جهت تصاحب انقلاب و فرهنگ و تاریخ و جامعه وارد کارزار بشود و عکس خود را در ماه قرار دهد.

و آنچنانکه در اطلاعیه مشترک مطهری و مهدی بازرگان در آبان 57 مشاهده کردیم به همین دلیل اسلام حوزه و فقاهت کوشید تا جهت مسکوت گذاشتن و منحرف کردن نهضت سکولاریزاسیون شریعتی بر علیه اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام حوزه حتی بر جنازه شریعتی هم رحم نکند، آنچنانکه تا امروز در ادامه حرکت بازرگان - مطهری در حمله‏های عبدالکریم سروش شاهد آن می‌باشیم.

19 - بنابراین تا زمانی که نهضت سکولاریزاسیون شریعتی به انجام نرسد هر حرکت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران مختوم به شکست و انحراف خواهد بود.

20 - تنها تفاوت شریعتی با سیدجمال و عبده در تکوین رنسانس اسلامی در شرق بازگشت به همین تفاوت دیدگاه آن‌ها در خصوص نهضت سکولاریزاسیون می‌باشد که تحت این شعار استراتژیک شریعتی تکوین پیدا کرد «آنچنانکه مصدق شعار اقتصاد منهای نفت مطرح کرد، من شعار اسلام منهای روحانیت سر می‌دهم».

21 - نهضت سکولاریزاسیون در ایران توسط رضاشاه از ریش و عبا و عمامه و توسط تقی زاده از تقلید و سیدجمال از تقویت نظامی قدرت سیاسی و تکیه بر علم سیانس و جلال آل احمد و حسین نصر از سنت و کسروی از پاک دینی و مصدق و صادق هدایت از ملیت، بازرگان و امروز عبدالکریم سروش توسط لیبرالیسم و سرمایه‏داری غرب انجام گرفت، توسط اقبال و شریعتی به صورت بازسازی فکر دینی در اسلام تغییر کرد، البته این نهضت با مرگ زود هنگام شریعتی ناتمام ماند لذا تنها راه رهائی جامعه ایران بر افراشتن این پرچم بر زمین افتاده شریعتی می‌باشد.

22 - هر گونه برخورد با اسلام فقاهتی و اسلام حوزه و اسلام زیارتی خارج از نهضت سکولاریزاسیون شریعتی امری انحرافی در جامعه ما می‌باشد و باعث تقویت این جریان انحرافی می‌شود.

23 - رمز موفقیت شریعتی و اقبال در عرصه نهضت سکولاریزاسیون تکیه بر شعار «بازسازی فکر دینی در اسلام» جهت مقابله با اسلام فقاهتی است.

24 - در عرصه نهضت سکولاریزاسیون شریعتی و اقبال است که شریعتی هر گونه نگاه دینی به علم و حکومت و هنر را محکوم می‌کند.

25 - علت شکست مهدی بازرگان در عرصه نهضت سکولاریزاسیون خود همان اعتقاد به نگاه دینی او به فقه و علم و هنر و حکومت بود، بطوریکه بزرگ‌ترین ضربه بازرگان به تاریخ و ملت ایران قبول نخست وزیری حکومت فقاهتی در سال 57 و 58 بود که گرچه بازرگان خود اعلام می‌کرد که با نگاه ملی حاضر به قبول دولت فقاهتی شده است ولی این دروغ بزرگ او بود، چراکه همان نگاه انحرافی او به علم و فقه و حکومت باعث شد تا حتی با مخالفت طالقانی تن به این کرنش بزرگ تاریخ بدهد و قبول دولت فقاهتی در حضور خمینی اعلام کند که «بعد از خدا، در زمین شما هستی».

26 - علت انحراف نهضت سکولاریزاسیون سیدجمال تکیه مکانیکی او بر تکنیک بود.

27 - علت انحراف نهضت سکولاریزاسیون محمد عبده این بود که می‌خواست توسط روحانیت، اسلام فقاهتی را تصفیه کند که امری غیرممکن می‌باشد.

28 – علت انحراف نهضت سکولاریزاسیون کسروی این بود که می‌خواست توسط نفی کل مذهب و اسلام، با اسلام فقاهتی تسویه حساب کند که نتیجه عکس داد.

29 - علت انحراف نهضت سکولاریزاسیون مصدق و صادق هدایت در این بود که می‌خواستند توسط فرهنگ ناداشته تاریخی به جنگ اسلام فقاهتی بروند که شکست خوردند.

30 - علت انحراف سکولاریزاسیون محسن کدیور در این است که می‌خواهد توسط اسلام فقاهتی به جنگ اسلام فقاهتی برود که امری ناشدنی است.

31 - علت انحراف نهضت سکولاریزاسیون حزب توده این بود که می‌خواست توسط یک فرهنگ بیگانه به جنگ اسلام فقاهتی برود که نشد.

32 - علت ارتجاعی و انحرافی بودن نهضت سکولاریزاسیون رضاخان و پطر کبیر و کمال آتاتورک در این بود که می‌خواستند توسط قیچی کردن ریش و پشم و عبا به جنگ ارتجاع فرهنگی و مذهبی بروند و علت موفقیت شریعتی در عرصه نهضت سکولاریزاسیون این بود که شریعتی توسط اسلام محمدی و شیعه علوی به جنگ اسلام فقاهتی رفت.

33 - علت انحراف و بن بست عبدالکریم سروش در عرصه نهضت سکولاریزاسیون این است که او می‌کوشد در ادامه راه اشتباه مهدی بازرگان، مانند غرب با تکیه بر «لیبرالیسم فلسفی» و «لیبرالیسم سیاسی» و «لیبرالیسم اقتصادی» به جنگ با اسلام فقاهتی برود که آنچنانکه حضرت مولانا علامه اقبال لاهوری در این رابطه می‌گوید:

همچو آینه مشو محو جمال دگران /از دل و دیده فرو شو زجمال دگران

در جهان بال و پر خویش گشودن آموز /که پریدن نشود با پر و بال دگران

امری ناشدنی می‌باشد.

34 - شعار محوری علامه اقبال لاهوری در عرصه سکولاریزاسیون این بود خطاب به پیامبر اسلام:

خدمت ساقی گری با ما گذاشت /داد ما را آخرین جامی که داشت

 

والسلام