در مصر چه میگذرد؟ و مصر به کجا روانه است؟
1 - محمد مرسی برنده جنگ غزه: گرچه این موشکهای فجر 5 رژیم مطلقه فقاهتی (که توسط حزب الله لبنان و ارتش سودان به غزه منتقل شده) بود که باعث گردید تا حماس و نیروهای مقاومت غزه در برابر تجاوز همه جانبه و ضد انسانی ارتش متجاوز اسرائیل مقاومت بکند، تا آنجا که ارتش متجاوز اسرائیل که در فکر خلع سلاح حماس و نیروهای مقاومت غزه بود از این برنامه خود عقب نشینی کرد و تن به آتش بس بدون هیچ شرطی داد که خود این یک شکست برای ارتش متجاوز اسرائیل بود و گرچه جنگ غزه با تجاوز هوائی ارتش اسرائیل جهت ترور احمد الجعبری فرمانده شاخه نظامی حماس در بعد از ظهر 24/8/91 آغاز شد، ولی هدف ارتش متجاوز اسرائیل از این تجاوز فقط ترور احمد الجعبری نبود بلکه مهمتر از آن خلع سلاح حماس و نیروهای مقاومت غزه بود که ارتش متجاوز اسرائیل و موساد در جریان کارخانه موشک سازی خرطوم پی برده بودند که آنها توسط موشکهای رژیم مطلقه فقاهتی به شدت مسلح شدهاند و از آنجائیکه رژیم متجاوز اسرائیل در جریان جنگ جنوب لبنان با حزب الله عدم توانائی خودش در مقابله با موشکهای غیر استاندارد و اولیه رژیم مطلقه فقاهتی تجربه کرده بود، لذا در این تجاوز به غزه تلاش کرد که پس از منهدم کردن کارخانه موشک سازی خرطوم - که در خدمت تسلیح موشکی نیروهای مقاومت غزه توسط رژیم مطلقه فقاهتی بود - به خلع سلاح موشکی حماس و الصاعقه و نیروهای مقاومت بپردازد.
البته تجاوز ارتش متجاوز اسرائیل به غزه به علت عدم شناخت ارتش متجاوز اسرائیل از قدرت موشکی حماس و نیروهای مقاومت دچار بن بست شد ولذا گرچه ارتش متجاوز اسرائیل از قبل طراحی حمله زمینی به غزه کرده بود، به علت حملات موشکی و کشتار غیر نظامیان و مقاومت مردمی در غزه و حمایت جهانی از مقاومت مردمان غزه، تن به آتش بس بدون قید شرط داد که خود این یک پیروزی بزرگ برای نیروهای مقاومت غزه بود. گرچه تا زمانی که موشکهای رژیم مطلقه فقاهتی به طرف اسرائیل شلیک میشد، این رژیم مطلقه فقاهتی بود که به عنوان برنده این جنگ نابرابر به لحاظ سیاسی بود و در همین رابطه هم بود که رژیم مطلقه فقاهتی تلاش میکرد تا این جنگ را مانند جنگ 33 روز ارتش متجاوز اسرائیل با حزب الله لبنان طولانی و فرسایشی بکند، ولی قبول آتش بس بی قید شرط ارتش متجاوز اسرائیل همراه حمایت بی چون چرای سرمایهداری جهانی تحت رهبری امپریالیسم آمریکا از تجاوز ارتش متجاوز اسرائیل و سیاست تحمیل آتش بس آنها بر نیروهای مقاومت، بالاخره آتش بس غزه عملی شد و با شروع آتش بس شرایط تغییر کرد و کارت برنده این جنگ از کشکول رژیم مطلقه فقاهتی - به خاطر حمایتش از دولت سوریه - به کشکول محمد مرسی و محمود عباس در مصر و دولت خودمختار غرب رود اردن انتقال پیدا کرد و گرچه رجب طیب اردوغان با مسافرت به غزه و پرخاش سیاسی به دولت اشغالگر اسرائیل در این ایام سعی کرد خودش را در این پیروزی شریک کند، اما عدم حمایت مستقیم و عملی او در این مقطع از نوار غزه مانع از آن شد تا رجب طیب اردوغان بتواند مانند تونس و لیبی برای خود برگ برنده سیاسی دست و پا بکند. به همین دلیل با پایان جنگ غزه ورق برگشت آنچنانکه حتی دولت مصر به صالحی وزیر خارجه رژیم مطلقه فقاهتی اجازه ورود به غزه هم نداد تا به صورت نمایشی این رژیم در پیروزی مردم غزه که خود عامل او بود شرکت کند، لذا در این رابطه بود که حتی از فردای آتش بس سردمداران سیاسی دولت غزه به انتقاد از رژیم مطلقه فقاهتی ایران در خصوص حمایتش از سوریه پرداختند تا آنجا که فریاد محسن رضائی از این انتقاد سردمداران سیاسی حماس به آسمان رفت.
به هر حال فاتح جنگ غزه، قاهره و محمد مرسی و محمود عبا س در مصر و دولت خودمختار غرب رود اردن بود چراکه به موازات شروع تجاوز ارتش متجاوز اسرائیل به غزه، محمد مرسی شدیدا شروع به حمایت از مقاومت غزه کرد و جدای از فراخواندن سفیرش از اسرائیل و باز کردن دروازه رفح، آمادگی مصر را جهت حمایت همه جانبه غیر نظامی از مردم غزه را اعلام کرد و همین موضوع باعث گردید تا با حضور خالد مشعل در قاهره و تلاش جهان سرمایهداری و اسرائیل برای تحمیل آتش بس به حماس و نیروهای مقاومت در غزه، قاهره به صورت مرکز اصلی دیپلماتیک درآید، که خود به خود این امر باعث محبوبیت بیشتر محمد مرسی در جهان عرب و مصر گردید و در عرصه بینالمللی هم توانست جایگاه کلیدی گذشته مصر را در جهان عرب اثبات نماید. اما در خصوص دولت خودمختار غرب رود اردن هم از آنجائیکه به یکباره با شروع جنگ غزه و کشتار کودکان غزه و مردم غزه و حملات مغول وار ارتش متجاوز اسرائیل به غزه موضوع فلسطین که بعد از قضیه سوریه به مرحله دوم در جهان عرب و جهان سیاست شده بود، دوباره به صورت موضوع اول سیاسی جهان عرب و جهان سیاست شد که این توجه جهانی به مساله فلسطین شرایط را برای محمود عباس و دولت خودمختار غرب رود اردن فراهم کرد تا در قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که عالیترین مرجع بینالمللی است، - پنج شنبه شب 29 نوامبر 2012 (9 آذرماه 1391) -کشور فلسطین را با 138 رای موافق و 9 رای مخالف و 42 رای ممتنع از صورت نهاد ناظر قبلی، به کشور ناظر تغییر دهد که خود این موفقیت بزرگ برای ملت فلسطین گرچه قبل از جنگ غزه مراحل اداری آن انجام گرفته بود، ولی سقف 138 رای مثبت مولود و زائیده جنگ غزه بود.
2 - مصر و محمد مرسی بعد از آتش بس غزه: آنچنانکه فوقا مطرح کردیم بزرگترین فاتح جنگ غزه محمد مرسی رئیس جمهور مصر بود که هم به لحاظ محبوبیت در جهان عرب و هم به لحاظ هژمونی دیپلماتیک که در این قضیه از خود نشان داد توانست در عرصه بینالمللی به مرحله تثبیت سیاسی دست پیدا بکند، لذا در این رابطه بود که به محض تثبیت آتش بس در غزه، محمد مرسی کوشید تا تنور گرم است از این محبوبیت و تثبیت سیاسی خود استفاده بکند و توسط آن مرثیه ناتمام خود را در مصر به پایان برساند. مرثیه ناتمام محمد مرسی در مصر چه بود؟ برای پاسخ به این سوال باید به این فاکتورها توجه کنیم:
الف - محمد مرسی وابسته به جناح اخوان المسلمین مصر میباشد که توسط حمایت این جریان علاوه بر اینکه کاندید این جریان بود، توانست در انتخابات رئیس جمهوری مصر موفق گردد.
ب - جریان اخوان المسلمین از جمله جریانهای مذهبی اهل تسنن است که معتقد به دولت و حکومت مذهبی و شریعت اسلامی است و تز جدائی دین از حکومت و سیاست را از زمان سید قطب و حسن البنا تا این تاریخ قبول ندارد، بلکه بالعکس معتقدند که شریعت اسلامی که همان اسلام فقاهتی میباشد زیر نظر دانشگاه الازهر باید بر حکومت و دولت حاکم بشود.
ج - در میان مسلمانان اهل تسنن در شرایط فعلی پس از بهار عربی چهار جریان، ادعای رهبری مسلمانان تسنن عرب دارند که عبارتند از:
1 - جریان اخوانیها زیر نظر اخوان المسلمین مصر؛
2 - جریان سلفیها زیر نظر قطر؛
3 - جریان وهابیها زیر نظر عربستان؛
4 - جریان لائیکها یا سکولاریستها زیر نظر ترکیه و حزب عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان، که هر کدام از این چهار جریان سعی میکنند از موضع آلترناتیوی جریان فقاهتی شیعه ایران در جهان عرب بعد از بهار عربی هژمونی سیاسی و مذهبی خود را بر کرسی بنشاند.
د – هر چند در مرحله اول بهار عربی به علت خلا سیاسی سه جریان وهابی و سلفی و اخوانی جریان چهارم یعنی جریان سکولار ترکها زیر نظر حزب عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان توانست در مرحله آغازین پیروزیهائی بدست آورد، ولی در ادامه به علت شکست سیاست اردوغان در سوریه و پیروزی شیعه فقاهتی در بحرین و عراق و لبنان و سوریه هویت هژمونیک ترکیه به محاق رفت و لذا در این رابطه بود که محمد مرسی و اخوان المسلمین مصر کوشیدند تا با طرح پروژه ناتمام خود در این شرایط هژمونی از دست رفته مصر را در جهان عرب بدست آوردند. در این رابطه بود که با پایان جنگ غزه، محمد مرسی توسط فرمان بر کناری دادستان مصر استارت این استراتژی خود جهت اتمام این پروژه ناتمام را زد و از بعد از این استارت بود که تلاش کرد تا پروژه خود را در دو مرحله به اتمام و انجام برساند. مرحله اول ارائه پیش نویس اصلاح شده قانون اساسی مصر جهت همه پرسی در 25 آذر است، مرحله دوم فراهم کردن شرایط در همین پیش نویس قانون اساسی برای تغییر بعدی همین قانون اساسی جهت شریعتی یا فقاهتی کردن دولت و حکومت مصر زیر نظر فقهای دانشگاه الازهر میباشد.
ه - از آنجائیکه محمد مرسی و اخوان المسلمین با توجه به صف آرائیهائی که امروز در جامعه مصر بین جریانهای سه گانه اسلامی با جریان چهارگانه لیبرالها و ملیون، ارتشیها، بورکراتها و تکنوکراتها و نهاد قوه قضائیه وجود دارد، به خوبی میدانستند که امکان حرکت جهشی در شرایط فعلی برای فقاهتی کردن حکومت و دولت وجود ندارد. برای نیل به این مقصود دست به یک حرکت دو مرحلهائی زدند، به این ترتیب کوشیدند در مرحله اول توسط این پیش نویس قانون اساسی برای جذب نیروهای بینابینی در اساسنامه قبلی مصر تغییرات دموکراتیک بدهند، - مثل تغییر دوره ریاست جمهوری از شش سال قبل به چهار سال و نامحدودیت دورههای ریاست جمهوری به محدودیت دو مرحلهائی، تقسیم قدرت بین مجلس و دولت - و از طرف دیگر با فراهم کردن بستر تغییر همین قانون اساسی در همین پیش نویس شرایط برای تغییر بعدی حکومت و دولت و قانون اساسی بر پایه فقه حکومتی فراهم کنند.
و - به همین دلیل به موازات شروع این پروژه توسط محمد مرسی که با برکناری دادستان مصر رقم خورد، کشور مصر گرفتار یک صاعقه تمام عیار شد، به این ترتیب که زلزله سیاسی ارکان مصر را به حرکت درآورد و صف آرائی جدیدی در مصر بوجود آورد که از یک طرف نیروهای موافق محمد مرسی بودند، (که شامل سه جریان مذهبی و اسلامی،اخوانیها، سلفیها و ملی مذهبیهای مصر میشوند که تا قبل از شروع این پروژه محمد مرسی از یکدیگر جدا بودند و گاها در برابر هم قرار داشتند) اما به مجرد صف آرائی در جامعه مصر این سه جریان پشت محمد مرسی قرار گرفتند و خود را آماده حمایت همه جانبه از محمد مرسی و رای دهی به قانون اساسی جدید مصر در تاریخ 25 آذر میکنند و از طرف دیگر صف مخالفین محمد مرسی هستند که شامل:
1 – جریانهای لائیک و سکولار مصر که معتقد به جدائی دین از حکومت و سیاست هستند؛
2 - ارتش که به عنوان قویترین نهاد تاریخی در جامعه مصر عمل میکند و از آغاز انقلاب مصر تاکنون میکوشد به انحاء مختلف نارضایتی خودش را از مذهبی کردن دولت و حکومت اعلام بکند.
3 - قوه قضائیه و نهادهای اداری وابسته به آن هستند که میکوشند جلو همه پرسی قانون اساسی جدید را بگیرند.
4 - جهان سرمایهداری به رهبری امپریالیسم آمریکا است که میکوشند با حمایت سیاسی از مخالفین محمد مرسی و طرفدارانش را به محاق ببرنند، هر چند محمد مرسی تلاش میکند با مقاومت در برابر مخالفین هر طور که شده قانون اساسی جدید مصر را به مرحله هم پرسی 25 آذر ماه ببرد، چراکه معتقد است که توازن بین صف مخالف و موافق در این شرایط به سود او میباشد و در همه پرسی 25 آذر قانون اساسی پیشنهادی او رای میآورد. ولی صف مخالفین هم سعی میکنند با تنگتر کردن دایره بر مرسی و محاصره کاخ او و خونین کردن برخوردها از انجام همه پرسی قانون اساسی پیشنهادی مرسی در 25 آذر ماه جلوگیری کنند چراکه مخالفین به خوبی میدانند که این قانون اساسی مقدمه فقاهتی شدن حکومت مصر مانند حکومت ایران البته با فقه تسنن میشود. لذا از آنجائیکه آنان فونکسیون حکومت فقاهتی مدت بیش از 34 سال است که در ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی میبینند، حاضر نیستند دو باره یک حکومت فقاهتی دیگر در مصر مورد آزمایش مجدد قرار دهند.
ح – به هر حال گرچه در شرایط فعلی توازن قوا به نفع محمد مرسی و اخوان المسلمین مصر است و در صورت انجام همه پرسی پیش نویس قانون اساسی او رای میآورد و گرچه این قانون اساسی من حیث المجموع از قانون اساسی زمان مبارک دموکراتیکتر میباشد، ولی نکتهائی که در این رابطه نباید فراموش کنیم اینکه فقاهتی شدن حکومت مصر در تحلیل نهائی نه به سود مسلمانان است و نه به سود مردم مصر و نه به سود اسلام، چرا که تجربه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران در طول 34 سال گذشته به وضوح نشان داده است که فقه منجمد شیعه و تسنن که تنها 4% قرآن را تشکیل میدهد در شرایط فعلی توان حکومت ندارد و در صورت حاکمیت سیاسی خشنترین نظام توتالیتر تاریخ را برای مسلمانان بر پا میکند.
والسلام