چالش اسب‌های درشکه در سر بالائی‌های تقسیم قدرت حاکم

فرآیند کودتای قبل از کودتا خرداد 92، به جای فرآیند کودتای انتخاباتی خرداد 88

در شرایطی که ارزش پولی کشور تا آنجا سقوط کرده است که قیمت یک دلار به مرز 40000 ریال رسیده است، در زمانی که رشد نقدینگی در سال 92 به 700 هزار میلیارد تومان رسیده است، در اوضاعی که مطابق ضریب جینی 80% سرمایه مملکت در خدمت 20% جامعه است و 20% ثروت جامعه در خدمت 80% افراد جامعه ایران می‌باشد. در شرایطی که 75% زنان ایرانی بین 20 تا 30 سال بیکار می‌باشند. در حالیکه که طبق آمارهای رسمی خود رژیم مطلقه فقاهتی تورم اقتصاد کشور مرز 45% را هم پشت سر گذاشته است و قیمت کالاها به صورت ساعتی در حال افزایش می‌باشد و قدرت خرید طبقه زحمتکش به صورت ساعتی در حال کاهش است، در شرایطی که 1200 میلیارد دلار حاصل فروش نفت در طول 34 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی،

خرج عطینا شده است و صادرات نفت امروز رژیم مطلق فقاهتی تنها در کانتکس قراردادهای تهاتری ترکمانچای با چین و هند خرج مواد مصرفی و واسطه وارداتی با قیمت‌های انحصاری، نه رقابتی می‌شود، در زمانی که تعداد بیکارهای نیروهای کار کشور طبق آمارهای رسمی رژیم مطلقه فقاهتی به 8 میلیون نفر رسیده است و تعداد معتادهای جامعه ایران طبق آمارهای خود رژیم به 5 میلیون نفر بالغ می‌باشد و بیش از 60% ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شود. در شرایطی صادرات نفت عراق پنج برابر ایران می‌باشد و برداشت قطر از مخازن مشترک نفت گاز بیش از 5 برابر ایران است. در زمانی که واردات کالاهای مصرفی رژیم مطلقه فقاهتی - از گوجه فرنگی تا مجسمه شهدای جنگ - در سال 91 طبق آمار خود رژیم به 53 میلیارد دلار رسیده است، در زمانی که به علت سیاست‌های هژمونی طلبانه رژیم مطلقه فقاهتی شیعه کشی از دریای مدیترانه تا آسیای جنوب شرقی به دست تکفیری‌ها و سلفی‌ها و وهابی‌ها به صورت امری روزمره و روتین در آمده است، در شرایطی که کلید واژه دیپلماسی رژیم مطلقه فقاهتی در صحنه بقاء خانواده اسد در سوریه تعریف می‌شود، در زمانی که 11 نفر زحمتکش ایرانی زیر 40 هزار تن زباله در مرکز زباله شیراز دفن می‌شوند بدون اینکه رژیم مطلقه فقاهتی (به علت تحت شعاع قرار نگرفتن انتخابات فرمایشی 24 خرداد) خبر آن در کنداکتور صدا و سیما قرار دهد، در شرایطی که بانک‌های ایران 70 هزار میلیارد تومان معوقه بانکی دارند، در زمانی که طبق آمارهای رژیم مطلقه فقاهتی آمار بی سوادی در ایران به 5/11 میلیون نفر رسید است، در اوضاعی که در کشور ایران علاوه بر طبقاتی شدن بهداشت، آموزش تحصیل به صورت یک امر طبقاتی در آمده است و صف فروش کلیه‌ها برای تامین هزینه تحصیلی فرزندانشان یک امر عادی شده است، در زمانی که اختلاس و ارتشاء و فساد اداری و رانت بازی و حاکمیت سپاه و سربازان گمنام امام زمان بر کلیه نهادهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اداری و نظامی و انتظامی به صورت امری فراگیر شده است و حزب پادگانی خامنه‌ائی تمامی ارگان‌های دولتی و غیر دولتی از ضریح طلائی قبر امام حسین گرفته تا مداحان کاسه لیس حکومت و بنیادهای اقتصادی و 33 اسکله مخفی از اداره گمرک و تمامی نهادهای نظامی و انتظامی و اداری و قضائی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی که تحت سلطه خود درآورده است و بیش از 80% قدرت سیاسی و اقتصادی و اداری و قضائی و تقنینی و اجرائی مملکت در چنگال خود گرفته بدون اینکه حاضر به پاسخگوئی در برابر احدی از جامعه ایران باشد و شورای نگهبانی که منتخب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس و شوراها و مجلس خبرگان رهبری - به جای مردم می‌باشد - خود انتصاب می‌کند، دولت در سایه با 350 عضو تشکیل داده و از انتصاب وزرا تا برداشتن قانون مطبوعات بر روی میز نمایندگان مجلس دخالت مستقیم می‌کند، از انتصاب اعضاء شورای نگهبان تا انتصاب قوه قضائیه و مقننه و مجریه و فرماندهان نظامی و انتظامی در ید قدرت خود نگه داشته است، شخصی که مشروعیت خودش را از دست امام زمان گرفته است! و هیچ نیازی به تائید مردم ندارد و خود را بر طبق اصل ولایت مطلقه فقاهتی بالاتر از قانون می‌داند و قانون تا آنجا که پایه‌های حاکمیت مطلقه‌اش تائید و تنظیم می‌کند حمایت می‌کند و آنجا که با قدرت او در تنازع قرار گیرد نفی می‌نماید، سوال از قدرت اقتصادی و اداری و سیاسی و حزب پادگانی او خط قرمز نظام مطلقه فقاهتی می‌باشد.

در چنین شرایطی رژیم مطلقه فقاهتی تلاش می‌کند با پایان یافتن دوران دولت دهم در خرداد 92 فرآیند نوینی در دوران 34 سال حاکمیت خود از سر بگیرد، آنچه بر حساسیت تقسیم قدرت در این مرحله افزوده است موضوع هم زمانی انتخابات شوراها با انتخابات دولت یازدهم می‌باشد که رژیم مطلقه فقاهتی می‌کوشد در کانتکس قانون تجمیع انتخابات (موضوع طوفان سالانه) تقسیم قدرت در بالائی‌ها را مهار کند. آنچنانکه در سر مقاله شماره قبل نشر مستضعفین مطرح کردیم بزرگ‌ترین دستاورد رژیم مطلقه فقاهتی در عرصه کودتای انتخاباتی خرداد 88 پس از تسویه حساب خونین با جناح به اصطلاح اصلاح طلب با یکدست شدن حکومت در دست بنیادگرایان یا جریان فاندیمانتالیسم یا سنت گرایان یا به اصطلاح جریان اصولگرا با شکل گیری جریان مهدویت تحت هدایتگری اسفندیار رحیم مشائی و محمود احمدی نژاد و تکوین - جبهه انحرافی - جبهه پایداری و جبهه اصول گرایان و جبهه ایستادگی و... 7 میلیون رای از 50 میلیون رای ملت ایران، جگر زولیخا شد و آنچنان جنگ قدرت در بین جریان‌های جناح سنت گرا از بعد از کودتای انتخاباتی 88 و تصفیه جناح به اصطلاح اصلاح طلب شدید گردید که مقام عظمای ولایت حاکمیت مطلقه و فوق قانون خود را در خطر دید، لذا در این رابطه بود که کوشید در این مرحله با دخالت مستقیم خود و سر انگشتان انتصابی خود یعنی شورای نگهبان و هم دستی و هم داستانی مصلحی و سربازان گمنام امام زمان! این بار برعکس خرداد 88 و خرداد 76 گربه را قبل از رسیدن به حجله خفه کند و از ورود گربه مانند خرداد 88 و خرداد 76 به درون حجله جلوگیری نماید. چرا که خامنه‌ائی در این مرحله به خوبی فهمید که آلترناتیوهای قدرت که در دو سیمای هاشمی رفسنجانی و اسفندیار رحیم مشائی خلاصه می‌شوند از آنهائی نیستند که در صحنه تقسیم قدرت تن به هژمونی خامنه‌ائی بدهند به این دلیل بود که خامنه‌ائی پس از اینکه توسط گزارش اجتماعی مصلحی و سربازان گمنام امام زمان! دریافت که با ورود هاشمی و مشائی سونامی رای‌های خاکستری در مخالفت با او به حمایت از این دو نفر جاری می‌شود، اقدام به یک کودتای قبل از کودتا کرد، زیرا خامنه‌ائی به خوبی می‌دانست که اگر بخواهد در صحنه انتخابات مانند خرداد 88 اقدام به کودتای انتخاباتی بکند با توجه اینکه خود دولت که مجری انتخابات و شمارش آراء می‌باشد به علت حمایت استراتژیکی که از رحیم مشائی می‌کند، یک طرف قضیه است و یک طرف دیگر صحنه هاشمی رفسنجانی است که این بار برعکس سال 68 و 72 که نقاب امیرکبیر و سردار سازندگی بر چهره داشت، ماسک اصلاح طلب بر چهره زده و شش دانگ از طرف جریان به اصطلاح اصلاح طلب و روحانیون و... حمایت می‌شود[1].

 برای خامنه‌ائی پر واضح است که هر چند هاشمی به اصطلاح سردار سازندگی می‌شد در تقسیم قدرت توسط نهادهای قدرت و حزب پادگانی و سیطره همه جانبه سپاه و سربازان گمنام امام زمان! بر اقتصاد و سیاست و ادارات و... کنترل کرد[2] هاشمی با چهره اصلاح طلب وارد گود شده که اولین شعارش در این مرحله محدودیت افعی دست پرورده خود یعنی سپاه و سربازان گمنام و... می‌باشد[3] به شدت از طرف خامنه‌ائی به صورت تهدید تلقی شد. به این ترتیب بود که خامنه‌ائی دریافت برای او دیگر مانند خرداد 88 امکان کودتای در انتخابات وجود ندارد، لذا برای اینکه مانند خرداد 76 گرفتار سونامی ر ای‌های خاکستری نشود اقدام به کودتای قبل از کودتا توسط شورای نگهبان منتصب خود با حذف هاشمی و اسفندیار رحیم مشائی و فرستادن 8 چهره محلل و مترسک و مقلد وابسته به خود کرد. چهره‌هائی که هر کدام سعی می‌کرد در اعلام وابستگی به خامنه‌ائی از دیگری سبقت بگیرند، اما آنچه در این رابطه و با این ترفند کودتای قبل از کودتای خامنه‌ائی حائز اهمیت است اینکه خامنه‌ائی برای اجرای این ترفند کودتای قبل از کودتا مجبور به پرداخت هزینه سنگینی شده است،

اول اینکه در این شرایط بحرانی که خامنه‌ائی برای حفظ قدرت خودش در برابر تهاجمات بین‌المللی و تهاجمات منطقه‌ائی نیازمند به مشارکت بالای مردمی جهت چانه زنی در نهادهای منطقه‌ائی و بین‌المللی می‌باشد، این مشارکت بالای مردم را فدای کودتای قبل از کودتا بکند،

در ثانی به علت رویاروئی با هاشمی و مظلومیتی که در این رابطه برای هاشمی در صحنه داخلی و بین‌المللی بوجود آمد باعث شد تا گذشته آلوده هاشمی را پاک کند و نشان دهد که بالاخره انقلاب‌های ارتجاعی نه تنها فرزندان خود را می‌خورند بلکه پدر خود را هم می‌خورد و چاقو می‌تواند دسته خودش را هم ببرد.

به این ترتیب بود که برنده واقعی این مرحله از فرآیند کودتای قبل از کودتا باز خود هاشمی بود نه خامنه‌ائی، چراکه توانست یک صف بزرگ از سیستانی عراق تا فرزندان خمینی و مطهری و روحانیت در برابر خامنه‌ائی ایجاد کند و زمینه ریزش بیشتر نیروهای خود رژیم را فراهم کند. لذا بدین ترتیب بود که خامنه‌ائی کوشید با دولتی کردن تبلیغات کاندیداهای مقلد و محلل و مترسک، این تنور را داغ کند که در این امر هم شکست خورد، ولی آنچنان پله‌ها را پشت سر خود خراب کرده است که برای او راهی برای برگشت باقی نمانده است.

به این ترتیب است که انتخابات خرداد 92 برای خامنه‌ائی فرآیند جدیدی در عرصه حکومت مطلقه می‌باشد که با فرآیندهای گذشته 34 ساله قدرتش متفاوت می‌باشد، البته بازی سیاست مانند بازی فوتبال می‌باشد و در آن احتمال تحقق هر پارامتر جدیدی وجود دارد، ولی تا اینجا بازنده اصلی صحنه خود خامنه‌ائی است چراکه هر چند با این ترفند کودتای قبل از کودتا توانسته است با آرامش انتقال قدرت از جریان احمدی نژاد به طرف نیروهای خودی به انجام برساند، اما تجربه چهار سال بعد از 88 نشان داده است که این آرامش‌ها در جبهه یکدست نیروهای خودی صورتی موقت دارد و طوفان‌های تقسیم قدرت در این جبهه همه جانبه‌تر از طوفان‌هائی خواهد بود. هرچند خامنه‌ائی تلاش می‌کند توسط تبلیغات پادگانی رادیو و تلویزیون از انتقال تضادهای حاکمیت مانند خرداد 88 جلوگیری نماید، اما بحران‌های استخوان سوز رژیم مطلقه که از بحران اقتصادی و بحران سیاسی و بحران اجتماعی گرفته و تا بحران محیط و زیست و ترافیک و... تعمیم پیدا کرده است، دیگر خود، معدن انتقال تضاد می‌باشد.

به هر حال هزینه‌ائی که خامنه‌ائی در این فرآیند کودتا قبل از کودتا می‌کند به هیچوجه کمتر از هزینه فرآیند کودتای انتخاباتی 88 نخواهد بود.

این هنوز از نتایج سحر است / باش تا صبح دولتش بدمد

 

والسلام 



[1] . به قول معلم کبیرمان شریعتی در جریان مشروطیت دو بار از چهره اتابک اعظم پرده برادری شد یک بار در لباس مستبدی که آزادیخواهان را توسط امثال سعید امامی و فلاحیان جلو سگ می‌انداخت و بار دوم زمانی که پس از انقلاب در چهره یک مصلح و آزادیخواه وارد صفحه تاریخ شد، آنچنانکه که کارل مارکس در مقدمه کتاب لوئی بناپارت می‌گوید تاریخ دو مرحله دارد یک مرحله تراژیک و یک مرحله کمیک.

[2] . همان نهادهای اختاپوسی که خود هاشمی در دهه حاکمیت خودش پس از جنگ جهت تثبیت قدرت خودش بر پا کرد، اما آنچنانکه مولوی می‌گوید: از قضا سرکنگبین صفرا فزود - روغن بادام خشکی می فزود بالاخره آنچنانکه مولوی در داستان مارگیر عراقی مطرح می‌کند، این افعی افسرده در آفتاب تموز قدرت جانی تازه گرفت و لذا اولین شکار و طعمه‌اش خود هاشمی شد.

[3] . هر چند افعی کبوتر نمی‌زاید، ولی این چهره اصلاح طلبانه هاشمی که مورد استقبال جریان به اصطلاح اصلاح طلب قرار گرفت و بیش از هر کس و پیش از هر کس از طرف محمد خاتمی لیدر جریان به اصطلاح اصلاح طلب مورد حمایت قرار گرفت.