چه نیازی به شریعتی؟
اکنون که در آستانه سی و ششمین سال شهادت شریعتی قرار گرفتهایم، مهمترین سوالی که در این مقطع حساس تاریخی جامعه ما مطرح میشود اینکه، آیا در این زمان، ما دیگر نیازی به راه شریعتی داریم، آیا در این شرایط ما باید راه شریعتی را دنبال بکنیم یا راه شریعتی را دنباله روی بکنیم؟
برای پاسخ به این سوال فربه باید نخست به این حقیقت توجه داشته باشیم که وقتی میگوئیم راه شریعتی مقصودمان کنفرانسهای شریعتی در حسینیه ارشاد و دانشگاههای ایران نیست، همچنین وقتی که میگوئیم راه شریعتی مقصودمان کتابها و مقالاتی که شریعتی از 18 سالگی تا پایان عمرش به نگارش در آورده است، نیست و در ادامه آن به همین ترتیب وقتی که میگوئیم راه شریعتی مقصودمان فشارها و زندانهائی که شریعتی در مدت حیات و حرکتش متحمل شده است نیست، بلکه برعکس همه اینها وقتی که میگوئیم راه شریعتی مقصودمان آن کانتکس و چارچوب و استراتژی است که در طول 26 سال عمر سیاسی و حقیقیاش برای رفتن خود انتخاب کرده و تا پایان عمر در آن چارچوب حرکت کرد و تمامی هدف و آرمانشان بود، که توسط قلم و قدم و بیان آن استراتژی را تبیین نماید. برای توضیح این مساله بد نیست که از قرآن مثالی ذکر کنیم، بی شک اولین آیاتی که بر پیامبر اسلام نازل شده پنج آیه اول سوره علق میباشد که میفرماید:
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ - خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ - اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ - الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ» آنچه در این پنج آیه قرآن مطرح شده یک چارچوب و استراتژی و کانتکسی است که وحی و قرآن و پیامبر اسلام در طول 23 سال حیات نبویاش، چه در حرکت مکی و چه در حرکت مدنی خود جهت تحقق و مادّیت بخشیدن به آن بوده است و به عبارت دیگر تمامی چارچوب تئوریک راه محمد و حرکت محمد در این پنج آیه خلاصه میشود و آنچه وحی و قرآن و خود پیامبر تا آخر عمر مطرح کرده است، تمامی در جهت تبیین همین پنج آیه بوده است. بنابراین تا زمانی که ما این پنج آیه اول سوره علق را درک و فهم نکنیم، هرگز نمیتوانیم نه حرکت مدنی و نه حرکت مکی پیامبر اسلام را فهم کنیم و نه میتوانیم آیات دیگر قرآن را تفسیر و تبیین بنمائیم. برای فهم این پنج آیه اول سوره علق که تبیین کننده راه محمد و استراتژِ ی حرکت او میباشد، ابتدا به ترجمه تحت الفظی آن میپردازیم: «ای پیامبر هستی و وجود را بر پایه اسم ربت بخوان - همان ربی که انسان را از علق خلق کرد - ای پیامبر اصلا رب اکرم خودت را بخوان - همان رب اکرمی که انسان را قلم آموخت - و به انسان بیاموخت آنچه را که نمیدانست» با نگاهی ساده به این آیات و این ترجمه تحت الفظی واقعا راه محمد چیست که در این پنج آیه مطرح شده است؟ یکی خواندن هستی، دوم خواندن انسان، سوم خواندن رب، چهارم خواندن علم و قلم. آنچه وجه مشترک همه این پنج آیه است فقط یک کلمه است و آن خواندن یا اقراء میباشد که تبیین کننده تمامی رسالت پیامبر اسلام است. به عبارت دیگر راه و استراتژی پیامبر اسلام در طول 23 سال مبارزه و حرکت، فقط یک کلمه بود و آن خواندن. کدام خواندن؟ آیا خواندن سطر و نوشته بود؟
به شهادت همه تاریخ نه تنها پیامبر اسلام در لحظه اخذ وحی بلکه حتی تا پایان عمرش هم توان خواندن حتی نام خودش را هم نداشت و هیچ نوشتهائی را هم نمیتوانست بخواند، پس کدام خواندن است که پیامبر اسلام در قرن هفتم میلادی مامور به انجام آن شده تا تاریخ بشریت را در آستانه یک رستاخیز بزرگ قرار دهد؟ بی شک این خواندن تبیین نو و جدید از هستی و انسان و خداوند است، در جهان کهنهائی که با نگاهی غریزی به تبیین هستی و انسان و خداوند میپرداختند. پس در یک کلام راه و استراتژی پیامبر اسلام خواندن یا تبیین جدیدی از جهان و انسان و خداوند بود و تمامی کاری که در طول این 23 سال پیامبر اسلام انجام داد فقط به خاطر همین یک کلمه بود. خواندن نو از جهان و انسان و خداوند همان خواندن نوئی که در یک کلمه میتوان آن را توحید نامید.
بنابراین توحید عبارت است از خواندن جهان و انسان و خداوند از نگاه ابراهیم تا محمد و با این خواندن نو و یا به عبارت دیگر با این توحید بود که محمد همه چیز را به هم زد و جهان و جامعه و انسان و تاریخی جدید برای بشریت بر پا کرد که تا ابد باقی خواهد ماند و توسط این خواندن جدید بود که بشریت از قرن هفتم میلادی وارد گردونه جدید از رفتن شد. حال که با این کلام راه و کانتکس و استراتژی محمد را آموختیم به صورت خلاصه میتوانیم بگوئیم که «راه شریعتی در یک کلام خواندن بود» همه کارهائی که شریعتی در طول 26 سال حیات سیاسی و حقیقیاش کرد فقط برای یک کلمه بود و آن کلمه فقط خواندن بود. خواندن نو از جهان. خواندن نو از انسان. خواندن نو از جامعه. خواندن نو از تاریخ. راه شریعتی جز این کلمه هیچ نبود و نیست هر چه کرد و هر چه گفت و هر چه نوشت فقط در خدمت این خواندن نو از هستی و انسان و خداوند بود. شریعتی با این خواندن جدید بود که همه چیز را عوض کرد و جامعه مسلمانان را در نیمه دوم قرن بیستم در آستانه یک تحول تاریخی قرار داد. خواندنی که در یک کلمه میتوان توحید نامید. شریعتی با توحید به بشریت خواندن جدید آموخت، توحید شریعتی خواندن جدید جهان و خواندن جدید انسان و خواندن جدید جامعه و خواندن جدید تاریخ بود. اکنون در آستانه قرن بیست یکم نیازمند به راه شریعتی هستیم، برای خواندن دوباره جهان و انسان و تاریخ و جامعه از زاویه توحید شریعتی.
والسلام