مبانی تئوری حزب در اندیشه ما

حزب، شورا، سندیکا - قسمت 20

 

الف - مبارزه تحزب‏گرایانه، مبارزه سندیکالیستی، مبارزه شورائی:

مهم‌ترین بخش مبحث مبانی تئوری حزب «رابطه نهادهای تشکیلاتی در بستر پروسس حزبی است» شاید ذکر دو باره این موضوع در اینجا خالی از فایده نباشد که ما وقتی در عرصه تبیین تئوری حزب صحبت از حزب می‌کنیم می‌توانیم دو گونه برداشت داشته باشیم؛ یکی این که حزب را در بستر استراتژی تعریف کنیم که در این صورت حزب به معنای «پروسس تحزب‌گرایانه یا اقدام عملی سازمان‌گرایانه» معنی می‏دهد، اما زمانی که ما حزب را در حوزه نهادهای تشکیلاتی تعریف می‌کنیم در آن صورت «حزب یک نهاد تشکیلاتی است که در کنار دیگر نهاد‏های تشکیلاتی» تعریف می‌شود.

البته همین تعریف در خصوص شورا و سندیکا هم صادق است، زمانی که ما می‌گوئیم مبارزه سندیکالیستی در آنجا مراد ما یک استراتژی است که بر مؤلفه صنفی مبارزه تکیه عمده داریم، اما زمانی که بر سندیکا به عنوان یک نهاد تشکیلاتی تکیه می‌کنیم در آن صورت سندیکانهادی است که جهت سازماندهی و تشکیلات کارگران در کارگاه و در کانتکس مناسبات سرمایه‌داری تعریف می‌شود، در خصوص شورا باز همین امر صدق می‌کند، چراکه وقتی ما می‌گوئیم مبارزه شورائی با زمانی که می‌گوئیم تشکیلات شورائی فرق می‌کند، مبارزه شورائی اشاره به شیوه مبارزاتی دارد که فراتر از مبارزه صنفی و سندیکالیستی می‌باشد و برعکس مبارزه سندیکالیستی حتما دارای مضمون سیاسی است در صورتی که مبارزه سندیکالیستی نمی‌تواند دارای مضمون سیاسی باشد، مبارزه سندیکالیستی حداکثر می‌تواند به صورت درون طبقه به طرح خواسته‏های صنفی بپردازد، بنا براین مبارزه شورائی فرآیندی است که در ادامه و در طول مبارزه سندیکالیستی جای می‏گیرد، و مبارزه شورائی محصول فرآیند اعتلائی مبارزه سندیکالیستی می‌باشد. به عبارت دیگر در زمانی که مناسبات سرمایه‌داری حاکم بر جامعه می‌باشد و تا زمانی که در جامعه «سرمایه» به عنوان عامل عمده در رابطه اجتماعی تعیین کننده تمامی مناسبات سیاسی و حقوقی و اقتصادی جامعه سرمایه‌داری می‌باشد، حتی در مرحله مبارزه شورائی نباید مبارزه سندیکالی تعطیل بشود! در فرآیند مبارزه شورائی که مضمون سیاسی دارد مبارزه سندیکائی می‌تواند و باید در عرصه درون طبقاتی در خدمت تحقق منافع صنفی طبقه استمرار پیدا کند، که البته پر واضح است مبارزه سندیکالیستی تنها تا زمانی که مناسبات سرمایه‌داری بر جامعه و طبقه حاکم می‌باشد دارای فونکسیون است و زمانی که مبارزه شورائی یا نظام سوسیالیستی جای گزین مناسبات سرمایه‌داری گردد، دیگر مبارزه سندیکالیستی دارای فونکسیون مثبتی نیست و نتیجتا در آن مرحله - آن چنان که نظام شورائی به عنوان نظام سیاسی و نظام اجتماعی بر جامعه حاکم می‌شود- نظام شورائی نیز جای گزین نظام سندیکائی در کارگاه می‏شود.

 

ب - حزب و استراتژی تحزب‌گرایانه:

در عرصه حزب و استراتژی تحزب‌گرایانه باز همین امر حاکم می‌باشد چراکه وقتی ما استراتژی حرکت خودمان را «اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی» انتخاب کردیم، قبل از انتخاب این استراتژی حتما به عنوان مقدمه به یک سلسله اصول اعتقاد پیدا کرده ایم، به عنوان مثال بر پایه این استراتژی یک تشکیلات حزبی باید از کانال مبارزه گروه‏های اجتماعی یا جنبش اجتماعی یا مردم عبور کند. که این تئوری برعکس استراتژی چریکی و ارتش خلقی است که معتقدند؛ چریک و ارتش و سازمان پیشاهنگ است که به نمایندگی از توده‌ها و گروه‏های اجتماعی و نهاد‏ها دست به انقلاب می‌یازد! و لذا چون این پیشاهنگ است که باید انقلاب کند و نه مردم پس تشکیلات و سازمان دهی چریکی و ارتش خلقی به جای این که بر مبارزات توده‌ها استوار باشد بر آوانگارد حرفه‌ائی استوار می‏گردد، پس برای استراتژی چریکی و ارتش خلقی مبارزه توده‌ها تنها وقتی معنی پیدا می‌کند که در چارچوب حمایت از مبارزه آوانگارد یا سازمان چریکی یا ارتش خلقی شکل گرفته باشد. و طبعا هر گونه حرکتی که توسط جنبش اجتماعی و توده‌ها انجام بگیرد اما در راستای پذیرش هژمونی و برنامه ارتش خلقی و سازمان چریکی نباشد، از نظر استراتژی چریکی و ارتش خلقی فاقد ارزش انقلابی خواهد بود. و هدف اول و تاکتیک محوری استراتژی چریکی یا ارتش خلقی (یا مبارزه مسلحانه سازمان یافته)؛ برنامه کسب قدرت سیاسیو سرنگون سازی حکومت می‌باشد که بدون سرنگونی حکومت و کسب ماشین قدرت و دولت، استراتژی چریکی معنی ندارد.

برای این که در حاشیه بحث تئوریک به صورت مصداقی و کنکریت صحبت کنیم یک مثال می‏آوریم؛ همه ما و شما به خوبی پروسه تکوین سازمان مجاهدین خلق را از آغاز تا کنون آشنا هستیم و این موضوع را می‌دانیم که سازمان مجاهدین خلق تنها سازمانی است که از میان همه سازمان‏های چریکی که در دهه چهل با اعتقادات مختلف مارکسیستی و ملی و مذهبی بوجود آمدند تا این زمان با همه فراز و نشیب‌هائی که داشته است هنوز بر همان استراتژی اول خود که استراتژی چریکی و ارتش خلقی و مبارزه مسلحانه آوانگارد می‌باشد استوار است! و اگر در هر امری طی 45 سال که از حیات جریان چریکی می‌گذرد زیگزاک در حرکت داشته باشد، اما در عرصه استراتژی ارتش خلقی‌ اصلا عقب نشینی نداشته است (و با این که تمامی سازمان‌ها و تشکل‌هائی که در دهه 40 حتی پیشتاز تر از مجاهدین خلق در این رابطه گام برداشتند اما پس از بحران استراتژیک که در سالهای 53 تا 55 تقریبا تمامی تشکلات چریکی و ارتش خلقی را تا مرحله نابودی مطلق پیش برد، و باعث گردید تا تقریبا تمامی تشکلات چریکی حتی جریان مارکسیست شده سازمان مجاهدین خلق نیز در عرصه استراتژی تجدید نظر کنند و بخشی از سازمان‌ها و تشکل‌های سیاسی هم - استراتژی چریکی و ارتش خلقی- را کنار بگذارند. این جریانات بر این باور بودند که گر چه استراتژی چریکی بعد از جنگ بین الملل دوم در بعضی از کشورها مثل کوبا و الجزایر و... جواب داده است، اما در ایران و به خاطر «خودویژگی‏های طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی و جغرافیائی غیر قابل تحقق است». اما سازمان مجاهدین خلق که تمامی نیروهای آن در آن زمان به درون زندان‌ها خلاصه می‌شدند، هرگز حاضر نبودند تا با قبول بحران تشکیلاتی آن را در کانتکس بحران استراتژی خود تعریف کنند! و حتی در جزوات آموزشی که تحت عنوان - اپورتونیسم چپ نما- به آفت شناسی بحران دهه 50 پرداختند، همه چیز در مورد تشکیلات مطرح شد جز بحران استراتژی، در صورتی که اگر مجاهدین می‌خواستند تا به صورت علمی بحران استراتژی را از ریشه مورد مطالعه و آفت شناسی قرار دهند، آن را باید در کانتکس استراتژی چریکی و مبارزه مسلحانه و ارتش خلقی آفت شناسی می‌کردند! لذا عدم مطالعه دقیق به روی بحران باعث گردید تا سازمان مجاهدین خلق حتی پس از آزادی از زندان و انقلاب 22 بهمن 57 باز هم کوچک‌ترین بازشناسی استراتژیک نداشته باشند و دو باره به بازتولید همان «استراتژی چریکی و ارتش خلقی» خود بپردازند و در راستای بازتولید استراتژی چریکی و ارتش خلقی بود که (از آغاز و بعد از پیروزی انقلاب ضد استبدادی 22 بهمن و تا به امروز)، هر گونه تاکتیکی که اتخاذ کرده‌اند - بدون هیچگونه شبهه- در راستای همین استراتژی مسلحانه و ارتش خلقی و کسب قدرت سیاسی و سرنگونی حکومت فقاهتی بوده است[1]! که همه در راستای همان استراتژی ارتش خلقی معنی پیدا می‌کند. لازم به تذکر است که بگوئیم، ما در تحلیل از حرکت مجاهدین اجازه نداریم خارج از کانتکس استراتژی مسلحانه و ارتش خلقی به بررسی منفصل و جدا از تاکتیک‌های سیاسی و اجتماعی و نظامی آن‌ها بپردازیم و یا آن را با این شیوه به محک تئوریک بکشیم و مورد نقد قرار دهیم! نقد تاکتیک‌های مجاهدین زمانی دارای ارزش علمی است که ما آن را در کانتکس استراتژی چریک‌گرائی و مبارزه مسلحانه و ارتش خلقی مورد بررسی قرار دهیم. بنابراین تا زمانی که ما استراتژی چریک‌گرائی و ارتش خلقی را نقد نکرده ایم، برای نقد تاکتیک‌ها در یک استراتژی نمی توانیم به کانتکس استراتژی دیگر بپردازیم، مثلا اگر بخواهیم در کانتکساستراتژی تحزب‌گرایانه به نقد تاکتیک‌های چریک‌گرائی بپردازیم؛ مثل پیوند با صدام، یا پیوند با نهادهای مالی و سیاسی امپریالیسم جهانی اعم از اروپا و امریکا، و یا ازدواج با خانم بنی صدر و موضوع انقلاب ایدئولوژیک و ازدواج مسعود مرجوی با خانم مریم عضدانلو و رئیس جمهور شدن او، ما نمی توانیم به هیچ کدام از این تاکتیک‌های مجاهدین نقد بزنیم، مگر آن که پیش از آن «تاکتیک‌ها و استراتژی ارتش خلقی و چریکی» را نقد کرده باشیم! و تا زمانی که ما استراتژی ارتش خلقی و چریکی مجاهدین را نقد نکرده ایم، نقد تاکتیک‌ها به تنهائی و منفصل از استراتژی ارزش علمی ندارد. مثلا این سوال را مطرح کنیم که، چرا مجاهدین این قدر در خصوص انتقال از پایگاه اشرف به پایگاه لیبرتی یا حریت می‌کوشند تا در لوای آن از امپریالیسم جهانی باج بگیرند؟ یا این که چرا مجاهدین جهت خروج نام خودشان از لیست تروریست‌های امپریالیسم امریکا این قدر با نهادهای قدرت جهانی امپریالیسم داد و ستد می‌کنند؟ یا این که چرا مجاهدین در کوران جنگ صدام با رژیم مطلقه فقاهتی و در شرایطی که حتی سرزمین ایران در زیر چکمه‏های ارتش صدام بود، بنی صدر را رها کردند و با صدام چفت شدند؟ یا این که چرا مجاهدین حاضر شدند تا اطلاعات انرژی هسته‌ائی رژیم فقاهتی را برای اولین بار در عرصه دستگاه‏های افشاگرانه امپریالیستی و صهیونیستی افشا کنند و این همه هزینه بر دوش ملت ایران سوار کنند؟ و... تمامی این تاکتیک‌ها تا زمانی که در کانتکس استراتژی ارتش خلقی تعریف می‌شوند قابل توجیه هستند و از زمانی اشتباه و خطا و حتی خیانت تلقی می‌گردد که ما قبل از آن اصل «استراتژی ارتش خلقی و مسلحانه» را در ایران فاقد فونکسیون مثبت دانسته باشیم، و اگر ما توسط تئوری استراتژیک خود توانستیم این تاکتیک‏ها را تبیین بکنیم، در آن صورت تمامی تاکتیک‌های مجاهدین حتی آن تاکتیک‌های خوب[2]! هم نقدپذیر می‌شوند. از نظر ما بنیان گذاران مجاهدین خلق قبل از انتخاب استراتژی ارتش خلقی و چریکی و مسلحانه، به این اصول اعتقاد پیدا کرده بودند که:

1 - مبارزه و انقلاب باید توسط آوانگارد یا پیشاهنگ در جامعه ایجاد گردد، (نه این که برای تحقق انقلاب حداقل مبارزه‏های موجود در جامعه را آن چنان که استراتژی تحزب‌گرایانه معتقد است رشد داد).

2 - آبشخور و تکوین مبارزه و حرکت و انقلاب در جامعه تشکیلات پیشاهنگ (یا چریکی و یا ارتش پیشاهنگ) می‌باشد، نه پراکسیس اقتصادی و اجتماعی و سیاسی گروه‏های مختلف اجتماعی درگیر در جامعه.

3 - تشکیلات عمودی پیشاهنگ (چریک یا ارتش) است که انقلاب می‌کند نه جنبش‌های دموکراتیک، اجتماعی و سوسیالیستی درگیر درجامعه.

4 - اگر تشکیلات پیشاهنگ توانست به درجه پیشاهنگی در عرصه مبارزه مسلحانه دست پیدا کند وظیفه همه گروه‏های اجتماعی و سیاسی و نظامی دیگر است که هژمونی این تشکیلات را (که از نظر آن‌ها امروز مجاهدین خلق هستند) بپذیرند و هر جریانی که در برابر این جریان قد علم کند و برای خود هویت مستقلی اعلام کند، به هر شکلی باید نفی شود.

5 - مبارزه اجتماعی و سیاسی توده‌ها به خودی خود دارای ارزش نیست بلکه زمانی ارزش دارد که در حمایت از سازمان مجاهدین خلق باشد و هژمونی آنها را بپذیرد.

6 - تمامی مبارزه باید در جهت کسب قدرت و سرنگونی دولت و حکومت تعریف شود و ارزش هر تاکتیک و عملی در آن است که ما تا چه اندازه می‌توانیم سرنگونی حکومت را جهت انتقال قدرت فراهم کنیم.

 

ج - استراتژی حزبی و اصول مقدماتی و پیش فرض آن:

اصول مقدماتی و پیش فرض استراتژی سازمان گرایانه حزبی کاملا عکس اصول مقدماتی و پیش فرض استراتژی چریکی و ارتش خلقی می‌باشد که در یک نگاه قیاسی تفاوت آن را در زیر می‏آوریم؛

1 - در استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان گر؛ حزب از درون مبارزات گروه‏های اجتماعی و تعامل با جنبش‌های دموکراتیک و اجتماعی و طبقاتی متولد می‌شود، در صورتی که در استراتژی چریکی و ارتش خلقی تشکیلات مسلحانه از دل نیروهای آوانگارد حرفه‌ائی که به استراتژی و ایدئولوژی و رهبری تشکیلات ایمان داشته باشند، بیرون می‏آید.

2 - در استراتژی تحزب‌گرایانه گروه‏های اجتماعی (اعم از دموکراتیک و سوسیالیستی) هستند که مبارزه می‌کنند و تحولات اجتماعی و سیاسی در جامعه را رغم می‏زنند، در صورتی که در استراتژی چریکی و ارتش خلقی این تشکیلات پیشاهنگ است که مبارزه و حرکت و تحول در جامعه را می‌آفریند.

3 - در استراتژی تحزب‌گرایانه از آن جا که توده‌ها حرکت آفرین و فلسفه مبارزه را به وجود می‏آورند، وظیفه پیشگام اعتلای آن مطالبات با ارائه برنامه و سازمان دهی حرکت آن‌ها می‌باشد، در صورتی که استراتژی چریکی و ارتش خلقی به علت این که آبشخور حرکت و تحول جامعه را تشکیلات چریکی و ارتش خلقی می‏دانند، لذا وظیفه تشکیلات چریکی را راهبری مردم می‏دانند و نه رهنمودی! یعنی چریک و ارتش خلقی پیوسته فریاد می‌زند و به مردم می‌گوید بلند شوید و دنبال من راه بیافتید!

4 - آبشخور حرکت و تحول اجتماعی در کانتکس استراتژی تحزب‌گرایانه و در وجود گروه‏های اجتماعی می‌باشد، بنا بر این وظیفه پیشگام و تشکیلات عمودی؛ حضور فیزیکی و سازمانی در بتن پراتیک گروه‏های اجتماعی به جهت اعتلای مبارزه و اعتلای مطالبات و نیز بستر سازی جهت سازماندهی آن‌ها می‌باشد. در راستای پراتیک گروه‏های اجتماعی که پیشگام سازمان گر حزبی با آن روبرو می‌شود سه نوع بستر وجود دارد که عبارت از؛ الف- صنفی. ب- اجتماعی. ج- سیاسی، است و نوع تشکیلات و سازماندهی که پیشگام برای هر یک از این سه نوع پراتیک انتخاب می‌کند با یک دیگر متفاوت است! فرضا ما در حرکت صنفی نمی توانیم - یعنی زمانی که طبقه کارگر در مرحله مبارزات صنفی قرار دارد- از تشکیلات شورائی برای سازماندهی آن‌ فعالیت استفاده بکنیم، در این مرحله طبقه کارگر می‏باید توسط مبارزه سندیکالیستی (طبیعی ترین شکل مبارزه که متناسب با شرایط تاریخی خود او است) به سازماندهی خود بپردازد و پیشگام در مرحله مبارزه سندیکالیستی می‏تواند به بستر سازی جهت اعتلای خواسته‏ها و مطالبات طبقه کارگر اقدام نماید تا این مبارزات بتواند نیاز طبقه کارگر را از خواسته فردی و کارگاهی به یک خواسته طبقاتی اعتلا دهد، و از زمانی که؛ خواسته کارگران از صورت فردی و کارگاهی خارج شد و به صورت خواسته طبقه‌ائی در آمد مبارزه و پراتیک کارگران نیز از مضمون صنفی به مضمون سیاسی تغییر ماهیت می‌دهد و با سیاسی شدن مبارزه و پراتیک طبقه کارگر است که مکانیزم و بستر سازماندهی آنها نیز از مرحله سندیکالیستی به مرحله شورائی تغییر پیدا می‏کند. به عبارت دیگر در زمانی که طبقه کارگر با اعتلای مطالبات خود از صورت فردی و گروهی و کارگاهی به مرحله مطالبات طبقه‌ائی رسید، در آن مرحله مطالبات او به موازات فراگیر شدن طبقه کارگر از «طبقه‌ائی در خود» خارج می‌شود و به سمت «طبقه‌ائی برای خود» پیش می‌رود و از این مرحله به بعد است که دیگر مبارزه سندیکائی کارگران وارد فرآیند شورائی می‏شود و به موازاتی که حرکت شکل شورائی به خود می‏گیرد، امکان تحقق تشکیلات حزب افقی در فعالیت کارگران فراهم می‌گردد!

بهتر است تا موضوع فوق را دوباره بازگو کنیم؛ مبارزه طبقه تا زمانی که ازصورت سندیکائی وارد مرحله شورائی نشود امکان تکوین حزب افقی وجود نخواهد داشت، پیشگام در فرآیند صنفی پراتیک کارگران مجوزی برای حرکت تبلیغی و ترویجی جهت سازمان گری حزب افقی ندارد و او تنها در فرآیند شورائی است که می‌تواند به حرکت تبلیغی و ترویجی جهت تکوین حزب افقی اقدام نماید. *- البته دلیل این امر آن است که بستر تکوین افقی حزب برعکس بستر عمودی حزب که پراتیک سیاسی می‌باشد، تفاوت دارد ما در اینجا از مبارزه شورائی به عنوان یک فرآیند استراتژی نام می‏بریم هر چند دربعضی از مراحل مقوله شورا به عنوان یک مکانیزم تشکیلاتی هم بکار گرفته می‌شود ولی در این رابطه حتما باید به این امر توجه داشته باشیم که مبارزه شورائی را از تشکیلات شورائی تفکیک نمائیم! چراکه وقتی ما می‌گوئیم تشکیلات شورائی مقصود از شورا «شیوه سازماندهی و مکانیزم تشکیلاتی» می‌باشد، که به عنوان یک مکانیزم و آلترناتیو در مقابل «سانترالیسم تشکیلاتی» مطرح می‏گردد، اما برعکس زمانی که ما می‌گوئیم «مبارزات شورائی» مقصود ما از شورا در اینجا استراتژی مبارزه می‌باشد که شورا در این صورت از شکل آئین نامه‏های تشکیلاتی خارج می‌شود و جایگاه برنامه‌ائی در مورد «نظام سیاسی شورائی و نظام حقوقی شورائی و نظام اجتماعی شورائی» پیدا می‌کند! به عبارت دیگر شورا مضمون مبارزه می‌باشد نه شکل مبارزه، لذا این امر طبیعی است که شورائی بودن مضمون مبارزه مستلزم عبور حرکت از مرحله صنفی مبارزه و ورود آن به مرحله سیاسی مبارزه است و در همین رابطه در مرحله مبارزه شورائی به خاطر این که مطالبات و خواسته کارگران «فرا طبقه‌ائی و فرا فردی و فرا گروهی و فرا کارگاهی» می‌باشد لذا دولت و حاکمیت به چالش کشیده می‌شود، برعکس مبارزه صنفی که به علت دارا بودن مضمون «فردی و کارگاهی و درون طبقه‌ائی» ماهیت صد در صد اقتصادی دارد و حداکثر تضادی که دارد چالش «کار فرما و سرمایه دار» است و پرواضح است که تفاوت این دوعبارت باشند از؛ الف- در مبارزه شورائی سرمایه‌داری به چالش کشیده می‌شود. ب- در مبارزه صنفی سرمایه دار به چالش کشیده می‌شود. ماهیت چالش کارگر با سرمایه دار متفاوت است از ماهیت چالش کارگر با سرمایه‌داری! چراکه در مبارزه صنفی ما می‌توانیم با سرمایه دار مبارزه کنیم تا به دریافت کلیه حقوق و مطالباتی که کارگران آن کارگاه دارند دست یابند، بدون این که لازم باشد شعاری برعلیه نظام سرمایه‌داری بدهیم، اما در مرحله مبارزه شورائی ما مبارزه با سرمایه دار را در کانتکس مبارزه با سرمایه‌داری دنبال می‌کنیم و طبیعی است که مبارزه با سرمایه‌داری امکان پذیر نیست مگر این که حاکمیت نیز به چالش کشیده شود! در هیچ جامعه‌ائی بدون مبارزه سیاسی با حاکمیت امکان به چالش کشیدن نظام سرمایه‌داری وجود ندارد.

نتیجه آن چه که تا کنون عنوان کردیم عبارت از:

1 - استراتژی تحزب‌گرایانه از بستر مبارزه گروه‏های اجتماعی می‏گذرد، در صورتی که استراتژی چریک ‌گرایانه از مسیر آوانگارد و پیشاهنگ حرفه‌ائی عبور می‌کند.

2 - مبارزه گروه‏های اجتماعی که بستر ساز استراتژی تحزب‌گرایانه می‏باشند شامل سه مؤلفه «مبارزه اجتماعی، دموکراتیک، سوسیالیستی» می‌شود.

3 - برای سازمان‌گری استراتژی تحزب‌گرایانه باید به فرآیندهای مختلف مبارزه گروه‏های اجتماعی توجه بشود که در مثال یکی از آنها «تعریف و جداسازی فرآیندهای صنفی از فرآیندهای سیاسی و...» است.

4 - بر مبنای کانتکس استراتژی تحزب‌گرایانه اگر حزب از دل مبارزه گروه‏های اجتماعی عبور می‌کند در نتیجه باید شیوه مبارزه در فرآیند صنفی با شیوه مبارزه در مرحله سیاسی متفاوت باشد، مثلا شیوه مبارزه کارگری در مرحله صنفی حتما صورت سندیکائی داشته باشد در صورتی که در مرحله سیاسی شیوه مبارزه صورت شورائی دارد.

5 - فرآیند افقی تکوین حزب حتما از مبارزات شورائی عبور کند زیرا در مرحله مبارزات صنفی ما نمی‌توانیم صحبت از تشکیلات افقی در استراتژی تحزب‌گرایانه بکنیم، بنا براین برای نمونه در شرایط فعلی جامعه ایران که مبارزات طبقه کارگر در حال سپری کردن فرآیند صنفی خود است ما نمی‌توان تبلیغ تشکیلات افقی را در کارگاه‏های ایران مطرح سازیم. لازم است تا ابتدا توسط حرکت تبلیغی و ترویجی جهت اعتلای مطالبات کارگران - از صورت‏های گروهی و فردی و کارگاهی- به سمت مطالبات طبقه‌ائی انجام داد و سپس به موازاتی که مطالبات کارگر طبقه‌ائی می‏شود، مبارزه آنان نیز از فرآیند صنفی وارد فرآیند سیاسی می‌شود که در این مرحله می‌تواند وارد فرآیند تکوین تشکیلات افقی در استراتژی تحزب‌گرایانه شود.

6 - تا مبارزه سیاسی صورت نگیرد و به توسط این ابزار نظام سرمایه‌داری و دستگاه سیاسی حامی آن به چالش کشیده نشود، امکان اقدام به تکوین «تشکیلات افقی با استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی» وجود ندارد.

7 - رابطه استراتژی شورائی با استراتژی تحزب‌گرا «رابطه بین تشکیلات و مضمون مبارزه» می‌باشد و از آنجا که استراتژی شورائی مربوط به مرحله سیاسی مبارزه می‌باشد و با توجه به این که فرآیند افقی استراتژی تحزب‌گرایانه در گرو مبارزه سیاسی است، لذا رابطه حزب و شورا صورت قالب و محتوا به خود می‏گیرد.

8 - رابطهحزب و مبارزه سندیکالیستی مربوط است به رابطه بستر سازی و نه رابطه تشکیلاتی، حزب عمودی در این مرحله می‏تواند با بستر سازی برای اعتلای مطالبات صنفی کارگران به سمت انجام تشکیلات افقی پیش برود.

9 - محتمل یک خواست حتی صنفی می‏تواند به محض این که همه گیر شود تبدیل به یک حرکت سیاسی ‌گردد لذا پیشگام در این شرایط برای اینکه بتواند به اعتلای مبارزات کارگران از مرحله صنفی به مرحله شورائی اقدام نماید، موظف است با حرکت تبلیغی و ترویجی بروی مطالبات فردی و گروهی و کارگاهی کارگران آن را فرا گیر بکند و به موازات فرا گیر شدن مطالبات صنفی کارگران، مبارزه از مرحله صنفی وارد مرحله شورائی خواهد شد.

10 -  مبانی مبارزات صنفی و سندیکالیستی کارگران بر سه مؤلفه قرار دارد:

الف- برخورداری از حقوق عادلانه.

ب- برخورداری از ساعات کار عادلانه.

ج- بر خورداری از حق تشکل.

بنابراین حزب عمودی جهت بستر سازی و اعتلای مطالبات کارگران باید بر پایه این سه مؤلفه اقدام بکند.

11 - از زمانی که کارگر این سوال را مطرح کند که؛ «ارزش اضافی که من تولید می‌کنم کجا می‌رود؟» به درجه ای از آگاهی رسیدهو سیاسی شده است و در این مرحله می‌تواند جذب تشکیلات افقی بشود، چراکه در پاسخ به این سوال «ارزش اضافی در تولید کجا می‏رود؟»مناسبات سرمایه‌داری را به چالش کشیده است و چنان که مطرح کردیم با «به چالش کشیدن مناسبات سرمایه‌داری یک عمل سیاسی صورت می‏گیرد و نه یک عمل صنفی» و دلیل آن هم این است «به موازات به چالش کشیده شدن مناسبات سرمایه‌داری، دستگاه سیاسی حامی آن» نیز حتما به چالش کشیده می‌شود.

12 - مبارزه شورائی که استراتژی تشکیلات سیاسی است او را نه فقط به عنوان تشکیلات کارگری در مرحله مبارزه سیاسی قرار داده است، بلکه «شورا به عنوان عالی‌ترین ارگان و سیستم اداره کننده جامعه» نیز مطرح است، در مبارزه شورائی «شورا به عنوان نظام سیاسی، حقوقی و نظام اجتماعی» مطرح می‌گردد.

13 - اگرچه در مرحله مبارزه سندیکالیستی و صنفی - اتحادیه و سندیکا- از دولت و کار فرما مستقل می‌باشد، ولی به علت این که سرمایه از رابطه اجتماعی مستقل نمی‌باشد مانند شورا نمی‌تواند دارای فونکسیون سیاسی باشد.

14 - تشکیلات شورائی سیستمی است که اگر واقعا به صورت سازمان‌گرایانه حزبی تحقق پیدا کند این امکان را دارد تا «هم مستقل از دولت و هم مستقل از کار فرما و هم مستقل از رابطه اجتماعی یا سرمایه» عمل نماید.

15 - از آنجا که ما بر پایه اعتلای مطالبات می‌توانیم مبارزه را از «مرحله صنفی به مرحله شورائی» گذر دهیم، بنا بر این مبارزات شورائی دارای خط قرمزی غیر قابل عبور ما بین  انتخاب «مبارزه اقتصادی و مبارزه سیاسی» قائل نیست.

16 - در فرآیند شورائی هر چند مبارزه گروه‏های اجتماعی دارای مضمون سیاسی می‌باشد لیکن این مضمون مبارزه به معنای آن نیست که در فاز شورائی و سیاسی «مبارزه صنفی و سندیکالیستی» تعطیل می‌شود، بلکه تا زمانی که سرمایه به عنوان یک رابطه اجتماعی بر جامعه حاکم است، مبارزه شورائی و مبارزه صنفی و سندیکالیستی وجود دارد اما نکته‌ائی که در این رابطه نباید از نظر دور داشت این که «مبارزه صنفی در کانتکس مرحله شورائی خود به خود مضمون سیاسی دارد» چراکه در این مرحله کارگر شورائی در حالی که خواهان افزایش دستمزد است اما مناسبات سرمایه‌داری راهم به چالش می‌کشد.

17 - کار اتحادیه و سندیکا در عرصه مبارزه سندیکائی این است که مجموعه آحاد کارگران را که صورت اتمی، ریز و پراکنده دارند متحد ‌کند.

 

ادامه دارد 



[1]. از تکوین میلیشیا گرفته تا شرکت در مبارزات پارلمان تاریستی، از حمایت طالقانی گرفته تا مقابله با خمینی، از ائتلاف با بنی صدر گرفته تا راه پیمائی 30 خرداد، از راه پیمائی‏های اجتماعی قبل از 30 خرداد 60 گرفته تا راه پیمائی مسلحانه مهر ماه 60، از انفجار حزب جمهوری و دفتر ریاست جمهوری و جلسه شورای امنیت گرفته تا جنگ تمام عیار و فراگیر چریک شهری در نیمه دوم سال 60، از جدائی بنی صدر گرفته تا پیوند با صدام، از بر پائی پایگاه اشرف در عراق گرفته تا جنگ انتحاری فروغ جاویدان در تابستان 67، از انقلاب ایدئولوژیک درون سازمانی گرفته تا رئیس جمهور کردن خانم مریم عضدانلو، از افشاگری برنامه هسته‌ائی رژیم گرفته تا حمایت امروز این تشکیلات از ارتش آزاد سوریه، و...

[2]. مثل محتوای مباحث تبیین جهان از کلاس‌های مسعود رجوی در دانشگاه شریف و یا حمایت مجاهدین از جریان اشغال سفارت امریکا و...