مبانی تئوری سوسیالیسم علمی از نظر ما

سوسیال دموکراسی – قسمت 31

 

4 - سوسیالیسم و سرمایه‏داری: با توجه به اینکه یکی مبانی و پایه‌های مهم سوسیالیسم اجتماعی برعکس سوسیالیسم اشتراکی اجتماعی کردن حکومت بر پایه نهادهای اجتماعی و سیاسی و مدنی که در راس آن‏ها شوراها می‌باشد، است که البته خود این هم در گرو تولید و توزیع و خدمات و مصرف اجتماعی است، چراکه تا زمانی که هسته اجتماع تشکیل نگردد تنها با تکیه بر زندگی جمعی انسانها نمی‌توان اقدام به ساختار و نهادسازی اجتماعی کرد، توضیح اینکه اجتماع انسان به عنوان یک پدیده تاریخی یک پروسس می‌باشد که این پروسس دارای فرآیندهای مختلفی بوده است که به موازات پیچیده شدن این پروسس فرآیندهای مختلف اجتماع انسانی در بستر تکامل اجتماعی تا آخرین منزل نهائی شکل می‌گیرد چراکه آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم اجتماع انسانی به عنوان یک پدیده تاریخی علاوه بر اینکه دارای وجودی مستقل از افراد جامعه می‌باشد،

که این وجود مستقل صورت حقیقی دارد (نه انتزاعی و ترکیبی و صناعی و اعتباری) این وجود حقیقی اجتماع علاوه بر اینکه ساکن و ثابت نمی‌باشد دارای یک حرکت تکاملی قانونمند است که آبشخور این حرکت تکاملی قانونمند اجتماع انسانی دینامیزم ذاتی جامعه که به صورت دیالکتیکی اجتماع انسانی را به صورت یک پروسس در بستر تاریخ به جریان انداخته و پیش می‌برد و اصلا تاریخ چیزی نیست جز همین پروسس دیالکتیکی استکمالی اجتماع انسانی بر پایه دینامیزم ذاتی‌اش که این پروسسی بودن سیر قانونمند استکمال اجتماع باعث شده تا تاریخ از آغاز تا کنون فرآیندهای مختلفی طی کند که این فرآیند از آغاز پیدایش انسان در کره زمین شروع شده است و تا آخر تاریخ ادامه دارد[1].

بنابراین اجتماع انسانی یک پدیده تاریخی است و امری حادث در کره زمین می‌باشد و تنها عاملی است که با پیدایش و تکوین خود در کره زمین روند و بستر تکامل هستی را از صورت انطباقی (که در تکامل طبیعی بر پایه انطباق با محیط و تنازع بقاء و توارث استوار بود) به صورت تطبیقی[2] در آورده است که این خصایص اجتماع انسانی باعث گردیده که اجتماع انسانی از آغاز صورت فعلی نداشته باشد و پله پله این پدیده تاریخی در بستر تکامل اجتماعی به مرحله فعلی از رشد رسیده باشد و به همین دلیل اجتماع انسانی در آغاز به صورت یک زندگی جمعی شروع شد که آن زندگی جمعی اولیه اگر از خصیصه اشتراکیت برخوردار بود، ولیاجتماع انسانی نبود بلکه یک زندگی جمعی از انسان‌های اولیه بود که البته به مرور زمان این زندگی جمعی رشد کرد تا به مرحله اجتماع انسانی رسید. بنابراین زندگی جمعی انسان‌ها با اجتماع انسانی متفاوت می‌باشد البته در عرصه زندگی جمعی این موضوع فقط مختص انسان نمی‌باشد و بعضی از حیوانات هم مثل مورچه و موریانه و زنبورها و... از حیث زندگی جمعی با انسان مشارکت دارند. بنابراین زندگی جمعی انسان‌ها غیر از اجتماع انسانی می‌باشد و گرچه هر دو پدیده تاریخی می‌باشند ولی با هم تفاوت ماهوی دارند البته تنها عاملی که باعث استحاله استکمالی فرآیند زندگی جمعی به مرحله اجتماع انسانی شد، اصل تقسیم کار بر بستر تکامل تطبیقی ابزار تولید انسان بود، ولی به هر حال تا زمانی که اجتماع انسانی به عنوان آخرین حلقه ارابه تکامل وجود در کره زمین تکوین پیدا نکرد بستر تکامل انسان فراهم نشد و به همین دلیل بزرگ‌ترین هدف پیامبران الهی در راستای تکامل انسان و جوامع انسانی استحاله زندگی جمعی انسان به اجتماع انسانی می‌باشد که این موضوع در رابطه با پیامبر اسلام بیشتر قابل توجه می‌باشد چراکه تمامی تلاش 23 ساله پیامبر اسلام از آغاز بعثتش تا زمان وفاتش در راستای این بود که بتواند با برپائی مدینه النبی زندگی جمعی انسان قرن ششم کره زمین را بدل به اجتماع انسانی بکند تا توسط آن جهت تکامل آینده بشریت بسترسازی کند و تنها دلیل ختم نبوت و ختم امامت و ختم ولایت پیامبر اسلام در این امر نهفته است که او موفق شد حداقل در منطقه بادیه نشین شبه جزیره عربستان اجتماع انسانی یا همان مدینه النبی به صورت هر چند کوچک و نمونه و الگو برای بشریت بسازد و در میان تمامی انبیاء الهی پیامبر اسلام تنها پیامبری بود که بر پایه 23 سال تلاش شبانه و روز و استخوان سوزش توانست اولین فرآیند پیدایش و تکوین اجتماع انسانی از دلزندگی جمعی را شاهد باشد و بزرگ‌ترین دستاورد و معجزه پیامبر اسلام، آنچنانکه عبدالرحمن ابن خلدون تونسی در کتاب «مقدمه تاریخ العبر» تحت عنوان مقدمه ابن خلدون می‌گوید همین خلق و کشف و آفرینش مدینه النبی برای بشریت بود که در کنار وحی محمدی او[3] و الفت بین قبائل عربی به عنوان سه معجزه بزرگ پیامبر یاد می‌کند. به هر حال در شناخت حرکت پیامبر اسلام اگر به این موضوع و معجزه و دستاورد تاریخی پیامبر اسلام توجه و شناخت نداشته باشیم اصلا برای ما نه امکان شناخت وحی پیامبر وجود دارد و نه امکان شناخت اسلام تاریخی و نه اصلا می‌توانیم فلسفه ختم نبوت و ختم امامت و ختم ولایت پیامبر اسلام را فهم کنیم، چراکه تمامی استراتژی و تاکتیک‌های عملی و تاریخی پیامبر اسلام که بستر تکوین 23 ساله وحی او یعنی قرآن شده و همچنین بستر تکوین اسلام تاریخی در طول حیات وحی‌ائی او در طول 23 سال شده است، همه بر این پایه قرار دارد. برای نمونه اگر ما بخواهیم چهار مقوله استراتژیک را در این رابطه مورد تبیین قرار دهیم برای ما راهی جز این نمی‌ماند جز اینکه از این زاویه به آن‏ها نگاه کنیم. چهار مقوله:

1 - موضوع زن در قرآن و اسلام؛

2 - موضوع برده و برده‏داری در اسلام تاریخی و وحی محمدی؛

3 - موضوع فقه و نظام حقوقی موجود در قرآن؛

4 - موضوع مستضعفین یعنی سه تبعیض بزرگی که امروز وحی محمدی آبستن آن می‌باشد و هنوز بر اثر سیطره اسلام دگماتیسم و متحجر حوزه و فقاهت وحی محمدی نتوانسته است از آن خلاصی پیدا کند. همین سه تبعیض بین زن و مردو بین کافر و مسلمان و بین برده و برده دار می‌باشد که وحی محمدی بر پایه هر سه تبعیض فوق امضاء کرده است، تنها راه نجات وحی محمدی از این سه تبعیض استخوان ساز تاریخی بازخوانی وحی محمدی از زاویه مدینه النبی و بنیانگذاری اجتماع انسانی توسط پیامبر اسلام می‌باشد، بنابراین قبل از اینکه وارد تبیین موضوع زن و برده و برده‏داری و نظام حقوقی موجود در قرآن تحت عنوان فقه قرآنی و... بشویم، لازم می‌دانیم که در اینجا یکبار دیگر خلاصه آنچه که فوقا مطرح کردیم مورد اشاره قرار دهیم:

الف - اجتماع انسانی غیر از زندگی جمعی می‌باشد.

ب - هم اجتماع انسانی و هم زندگی جمعی امری حادث در تاریخ می‌باشد که در همین کره خاکی و در مرحله‌ائی از رشد انسان حاصل شده است.

ج – در صورت ذاتی و غریزی دانستن زندگی جمعی و اجتماع انسانی، باعث می‌گردد تا ما اجتماع انسانی را به عنوان یک پدیده تاریخی مطرح نکنیم.

د - غیر تاریخی دانستن پدیده زندگی جمعی و اجتماع انسانی علاوه بر اینکه عامل نفی تکامل تطبیقی انسان و اجتماع انسانی می‌شود، بستر بی نیازی به وحی و هدایتگری پیامبران را فراهم می‌کند.

ه - اجتماع انسانی فرآیندی است از پروسس استکمالی انسان تطبیقی در بستر تاریخ.

و - فرآیند انطباقی تکامل طبیعی ارابه وجود در بستر پدیده اجتماع وارد مرحله تکامل تطبیقی شد.

ز - مبانی فرآیند انطباقی تکامل طبیعی ارابه وجود در این کره خاکی بر پایه سه اصل: 1 - انطباق با محیط 2 - تنازع بقاء 3 - توارث قرار داشته است.

ح - مبانی فرآیند تطبیقی تکامل اجتماعی و انسانی ارابه وجود در این کره خاکی بر پایه چهار اصل: 1 - توان کار و تولید و ساخت ابزار تولید 2 - تقسیم کار 3 - راست قامتی و دستان آزاد بشر 4 - مغز کرتکس دار و سه اشکوبه‌ائی انسان قرار داشته است.

ط - زندگی جمعی انسان که در آغاز پیدایش انسان در این کره خاکی برای انسان حاصل شد اگرچه به لحاظ شکل بندی شبیه زندگی جمعی بعضی حیوانات مثل مورچه و موریانه و زنبور و... بود ولی در عین حال همان زندگی جمعی انسان اولیه با زندگی جمعی حیوانات بر پایه خودویژگی‌های ساختاری انسان تطبیقی اولیه که فوقا مطرح کردیم تفاوت ماهوی و کیفی داشت که ریشه این تفاوت ماهوی بازگشت پیدا می‌کرد به اینکه حتی همان زندگی جمعی انسان اولیه که نطفه اجتماع انسانی ثانویه می‌باشد ماهیت تاریخی داشته است، در صورتی که زندگی جمعی حیواناتی مثل مورچه وموریانه یا زنبور عسل و... ماهیت تاریخی ندارد که همین ماهیت غیر تاریخی زندگی حیوانات فوق باعث گردید تا زندگی این حیوانات برعکس زندگی جمعی انسان اولیه رشد و تکامل نکند، چراکه اگر همان زندگی جمعی انسان اولیه که قرآن در آیه 213 - سوره بقره با بیان: «...كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً...» و در آیه 19 - سوره یونس با بیان «...وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ...» از آن یاد می‌کند ماهیت تاریخی نمی‌داشت در نتیجه غیر تکالمند و فاقد دینامیزم ذاتی می‌شد که حاصل آن عدم امکان استحاله زندگی جمعی انسان اولیه به زندگی اجتماع انسانی ثانویه می‌شد.

ی - تکوین و پیدایش تاریخ، ریشه در تاریخی بودن زندگی جمعی اولیه بر پایه خودویژگی‌های ساختاری انسان تطبیقی دارد، چراکه اصلا تاریخ چیزی نیست جز پروسس زندگی جمعی تاریخی انسان اولیه در بستر زمان.

ک - بزرگ‌ترین حادثه پروسس خلقت تاریخی شدن زندگی جمعی انسان اولیه بر پایه خودویژگی‌های ساختاری انسان تطبیقی اولیه بود، چراکه اگر زندگی جمعی انسان اولیه مانند زندگی جمعی حیوانات دارای زندگی جمعی تاریخی نمی‌شد ارابه تکامل وجود پس از مرحله تکامل انطباقی طبیعی دیگر نمی‌توانست نه در عرصه فرآیند انطباقی تکامل طبیعی و نه در عرصه تکامل تطبیقی حرکت هدفمند خود را به طرف جلو پیش ببرد.

ل - زندگی در بستر زندگی جمعی انسان اولیه صورت اشتراکی داشت اما این اشتراکیت یک اشتراکی اختیاری و انتخابی نبود بلکه اجباری بود که ناشی از عدم تکامل آن جامعه‌ها بود.

ن - اجتماع انسانی یک مرحله تکاملی از پروسس تاریخی زندگی جمعی اولیه بود که توسط هدایتگری حرکت انبیاء برای بشر در مرحله اول حادث شد.

س - اگرچه تمامی انبیاء در راستای تکوین اجتماع انسانی تلاش کردند، اما این تنها پیامبر اسلام بود که توانست بر پایه وحی محمدی که در استمرار حرکت تسلسلی وحی موسوی و وحی عیسوی بود از جامعه بادیه نشین و قبیله گی عربستان قرن ششم اجتماع انسانی تحت عنوان مدینه النبی بسازد.

غ - در بستر راه بشر هم نخستین اجتماع انسانی در پانصد سال قبل از تولد عیسی مسیح یعنی صد سال بعد از بعثت موسی و 1400 سال بعد از بعثت ابراهیم خلیل در دولت شهرهای آتن و یونان با هدایتگری سقراط بوجود آورد که البته با شهادت سقراط این موضوع به پایان رسید، آنچنانکه با وفات پیامبر اسلام روند رو به اعتلای اجتماع انسانی یا مدینه النبی پیامبر اسلام به بن بست رسید.

ف - مدینه النبی یا اجتماع انسانی پیامبر اسلام که در مدت 23 سال تلاش شبانه و روزی و استخوان سوز پیامبر اسلام تکوین پیدا کرد - به علت اینکه خود یک پدیده تاریخی بود - بستری شد تا توسط آن، پیامبر اسلام هم قرآن و وحی محمدی و هم اسلام را تاریخی بکند چراکه قرآن یا وحی محمدی که در طول 23 سال پابپای پروسه شکل گیری اجتماع انسانی مدینه النبی تکوین پیدا کند چیزی نیست جز یک پلان یا نقشه اجتماع انسانی که معمار این ساختمان یعنی پیامبر اسلام در عرصه‌های نظام حقوقی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و فلسفی مطرح کرده است.

ص - اگر پیامبر اسلام در راستای تکوین و تشکیل اجتماع انسانی از دل زندگی جمعی و قبیلگی مردم بادیه نشین عربستان حرکت نمی‌کرد، وحی محمدی مانند وحی موسوی و عیسوی یک وحی غیر تاریخی و پکیجی می‌شد، اسلام هم مانند مسحیت و دین یهود و دین زرتشت یک دین غیر تاریخی می‌گردید. بنابراین تنها عامل و تنها بستری که پیامبر اسلام توانست توسط آن قرآن و اسلام را تاریخی بکند همان پروسه تکوین اجتماع انسانی و مدینه النبی بود، به همین دلیل آنچنانکه ابن خلدون می‌گوید «مدینه النبی پیامبر اسلام در کنار وحی محمد به عنوان دو معجزه بزرگ پیامبر اسلام می‌باشد.»

ق - گرچه علامه اقبال لاهوری علت ختم نبوت و ختم امامت و ختم ولایت پیامبر اسلام را در دینامیزم ذاتی و خصیصه معرفت شناسانه وحی محمدی و قرآن بر پایه چند منبعی کردن آن می‌داند، ولی عامل دیگر ختم نبوت و امامت و ولایت پیامبر اسلام همین تکوین مدینه النبی یا اجتماع انسانی پیامبر اسلام بود.

ر - به علت تاریخی بودن اجتماع انسانی و مدینه النبی و وحی محمدی و اسلام محمدی، پیامبر اسلام جهت برخورد با موضوع‏هائی مثل زن یا بردگی یا مستضعفین یا نظام حقوقی و نظام سیاسی جامعه مجبور بود که به صورت تاریخی برخورد کند نه به صورت فقهی یا اخلاقی یااجتماعی و مصلحتی.

ش - همین استراتژی پیامبر اسلام جهت برخورد با این موضوع‌های چهارگانه زن و برده و مستضعفین و نظام حقوقی و سیاسی جامعه به صورت تاریخی باعث شد تا پیامبر اسلام با این موضوع‌ها به صورت پروسه‌ائی و درازمدت برخورد کند نه به صورت مقطعی و کوتاه مدت. بنابراین اگر پیامبر اسلام در برخورد با چهار موضوع فوق به صورت تمام شده و غیر تاریخی یا به صورت فقهی برخورد می‌کرد، دیگر نمی‌توانست راه حل او برای جوامع مسلمان بعد از او به صورت یک درمان تاریخی و هدایتگر باشد[4].

ت - بنابراین اگر بپذیریم که این پیامبر اسلام بود که برای اولین بار در تاریخ انبیاء الهی و پیامبران وحی آسمانی را زمینی کرد و پکیج غیر تاریخی وحی موسوی و عیسوی را تاریخی کرد، طبیعی است که اینچنین پیامبری با چهار موضوع فوق می‌بایست به صورت تاریخی برخورد کند، چرا که محمد به خوبی می‌دانست که برخورد غیر تاریخی کردن با این چهار موضوع تاریخی بشر نه تنها اسلام و وحی را دچار انجماد و دگماتیسم می‌کند از همه مهم‌تر باعث می‌گردد که تحت نسخه‌های فقهی غیر تاریخی این نسخه به صورت یک طلسم باقی بماند و هرگز گامی در جهت عملی و عینی پیش نبرد.

ث - بزرگ‌ترین کاری که محمد تاریخی با وحی تاریخی در برخورد با این چهار موضوع تاریخی انجام داد، برخورد تاریخی با این چهار موضوع تاریخی بود.

خ - برخورد تاریخی کردن پیامبر اسلام با این چهار موضوع تاریخی باعث شد که:

اولا: اسلام نتیجه برخورد با این چهار موضوع را در زمان و آینده طلب کند؛

ثانیا: موضوعات چهارگانه فوق در آینده باید به صورت تاریخی و غیر فقهی دنبال بشود چراکه برخورد فقهی با این چهار موضوع باعث می‌گردد تا دینامیزم ذاتی و تاریخی آن‏ها نادیده گرفته شود؛

ثالثا: باید جهت برخورد با این چهار موضوع در هر مقطعی از تاریخ بر پایه شرایط مشخص آن جامعه به صورت پروسه‌ائی با این چهار موضوع بر خورد بکنیم نه به صورت مقطعی؛

رابعا: از همه مهم‌تر باید با این چهار موضوع در بستر پراکسیس اجتماع انسانی برخورد بکنیم.

 

5 - رهائی زن تاریخی در اندیشه تاریخی محمد: آنچنانکه قبلا هم به اشاره مطرح کردیم پیامبر اسلام کوشید با موضوع رهائی زن در جامعه بادیه نشین و قبیله‌ائی عربستان به صورت کنکریت و تاریخی برخورد کند، در همین رابطه تنها بستری که برای انجام این مقصود خود انتخاب کرد اجتماع انسانی مدینه النبی بود تا توسط آن زن عرب بادیه نشنین جامعه قبیلگی قرن ششم میلادی را در بستر آن به عنوان یک الگو و مدالیته به سمت رهائی پیش ببرد. به همین دلیل برای فهم این حرکت پیامبر اسلام باید نخست دریابیم که زن بادیه نشین عربستان در قرن ششم میلادی در چه شرایطی قرار داشت؟ تا زمانیکه برای این سوال یک پاسخ واقعی پیدا نکنیم هرگز نمی‌توانیم به تبیین این موضوع بپردازیم. جای هیچگونه شک و شبهه‌ائی وجود ندارد که زن در آن تاریخ و جامعه از هر گونه حقوق اجتماعی و اقتصادی و انسانی محروم بود و تنها فضای زندگی اوفضای خصوصی خانه و تنها پراتیک حیاتش تولید نسل و پاسخگوی شهوت مردان قوم بود، در جامعه قبیلگی مکه و مدینه و بادیه عربستان هیچگونه اجتماع انسانی وجود نداشت تا از زاویه آن بتوانیم زن عربستان قرن ششم میلادی را بشناسیم. لذا در همین رابطه بود که پیامبر اسلام کوشید تا پابپای تکوین اجتماع انسانی خود، زن را در کنار مرد وارد پراکسیس جامعه و خودسازی بکند تا در آن بستر زن را به عرصه رهائی پیش ببرد، پیامبر اسلام از همان آغاز همیشه بیمناک بود تا حقوقی را از زاویه عاطفی یا ترحم به زن جامعه خودش بدهد و همیشه تلاش می‌کرد تا زن خود به حقوق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی خود برسد، به همین دلیل بود که او با جدی‌ترین شکل به فرزند دختر خود فاطمه همسر علی و مادر حسنین و زینبین می‌گفت: «فاطمه خودت برای خودت کاری بکن من برای تو نمی توانم هیچکاری بکنم» پس پیامبر در بستر اجتماع سازی به رهائی زن می‌اندیشید و در بستر اجتماع سازی می‌کوشید تا با استحاله فضایزندگی زن عربستان از صورت خصوصی به فضای اجتماعی و فضای سیاسی بستر رهائی زن عربستانی را فراهم بکند، چراکه در بستر اجتماع انسانی یا مدینه النبی پیامبر است که زن در بستر فضای اجتماعی و سیاسی بوجود آمده برای او در کنار فضای خصوصی خانواده می‌تواند به راحتی پراکسیس انسانی و اجتماعی و سیاسی بکند و خود حقوق تاریخی از دست رفته خویش را به دست آورد و مسیر رهائی تاریخی خود را پیدا کند و در همین رابطه است که محمد در عرصه وحی و اسلام تاریخی پس از فراهم کردن بستر اجتماع تمامی حقوق اجتماعی و سیاسی و انسانی برای زن مانند مرد قائل می‌شود، به این امید که به موازات اعتلای اجتماعی این زن بتواند رهائی زن را در بستر اجتماع انسانی کسب نماید.

 

6 - برده و برده‏داری در بستر اسلام تاریخی: در خصوص موضوع برده و برده‏داری هم باز پیامبر اسلام کوشید از زاویه تاریخی به این پدیده تاریخی نگاه کند، لذا گرچه پیامبر با پدیده برده و برده‏داری به شدت کینه می‌ورزید اما می‌کوشید تا اولا برده را از صورت کالائی خارج کند و تنها به صورت اسراء جنگی محدود کند، در ثانی در خصوص همین برده‌های جنگی هم به خاطر اینکه الغای آن نیازمند همگانی و جهانی بود، لذا اگر پیامبر اسلام خود به صورت یک طرفه لغو می‌کرد طرف مقابل می‌توانست از برده‌های اسیر شده سپاه محمد به عنوان یک عامل فشار استفاده کند در این رابطه بود که معتقد بود این امضای وحی در پایه برده‏داری باید در آینده با لغو همگانی برده از بین برود.

 

7 - نظام حقوقی یا احکام فقهی وحی تاریخی محمد: آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی می‌گوید: نظام حقوقی موجود در قرآن که در خصوص اجتماع مدینه النبی عصر پیامبر تنظیم شده است صورت یک الگو و نمونه دارد تا روش و متد تطبیقی پیامبر اسلام در برخورد با آن جامعه به صورت تاریخی فهم کنیم نه اینکه به صورت دگماتیسم یا انطباقی در قرن بیست و یکم یعنی قرن آگاهی خلق‌ها بخواهیم آن قوانین به صورت فقهی مو به مو در جامعه خود پیاده کنیم.

 

8 - مستضعفین در آینه اسلام تاریخی و جامعه تاریخی پیامبر اسلام: اگر این حقیقت را از وحی محمدی دریابیم که پیامبر با صراحت از مستضعفین به عنوان حامیان اجرائی دعوت تاریخی خود یاد می‌کند[5] باید قبول کنیم که مستضعفین مانند موضوع‌های فوق از یک جایگاه تاریخی برخوردار می‌باشد و همچنین اگر بپذیریم که خود استضعاف به انواع استضعاف اقتصادی، استضعاف سیاسی، استضعاف اجتماعی و استضعاف فرهنگی تقسیم می‌شوند خیلی طبیعی خواهد بود که در بستر تاریخ یکی از وظایف عمده پیشگامان جهت تعیین خواستگاه نیروهای جنبش تعیین مصداق عینی آن‏ها می‌باشد.

 

9 - سرمایه‏داری و اجتماع سازی: هر چند انبیاء الهی و در راس همه آن‏ها پیامبر اسلام تلاش کردند تا با برپائی اجتماع انسانی بستر پراکسیس تاریخی انسان را فراهم کند اما از آنجائیکه خود اجتماع سازی جدای از مؤلفه ذهنی نیازمند شرایط عینی نیز می‌باشد این استراتژی پیامبران در کوتاه مدت یعنی پس از وفات پیامبران به بن بست رسید و حتی امام علی در طول مدت چهارسال 9 ماهه حکومتش نتوانست پروسه جامعه سازی یا مدینه النبی پیامبر اسلام را ادامه دهد و در این رابطه شکست خورد، ولی به موازات فراهم شدن شرایط عینی اجتماع از بعد از انقلاب صنعتی و پیدا شدن ماشین و ظهورسرمایه‏داری صنعتی موضوع اجتماع سازی دگر باره در دستور کار نظریه پردازان و تئوریسین‌ها و فلاسفه قرار گرفت و دلیل این امر هم این بود که بشریت به فهم این حقیقت رسید که در مناسبات مادون سرمایه‏داری به علت نبودن شرایط عینی زندگی جمعی که همان تولید اجتماعی و توزیع اجتماعی و خدمات اجتماعی می‌باشد امکان تکوین اجتماع وجود نداشت و جامعه فئودالی و زمینداری و ماقبل دوران زمینداری باز به علت نبودن شرایط عینی زندگی اجتماعی به صورت همان زندگی جمعی گذشته بدون آنکه به مرحله اجتماع برسد پیش می‌رفته‌اند[6].

 

والسلام



[1]. و همین امر دلالت بر این موضوع می‌کند که بر خلاف اندیشه ارسطو که می‌گوید: «انسان مدنی بالطبع است» اجتماع زیستی انسان یک امر غریزی و قدیم و غیر تاریخی نیست و بر خلاف اندیشه ژان ژاک روسو اصلی‌ترین تئوریسین لیبرال سرمایه‏داری که معتقد است که اجتماع انسانی یک امر تحمیلی و اضطراری و غیر حقیقی می باشد و اجتماع انسانی منشاء رذایل انسانی است و سعادت انسان زمانی تامین می‌شود که انسان بازگشت کند به طبیعت انفرادی اولیه خودش، یعنی به هر اندازه که انسان اجتماع انسانی را رها کند و به طبیعت اولیه عریان بازگشت نماید سعادتش بیشتر تامین می‌گردد و بزرگ‌ترین فونکسیون این اجتماع انسانی از نظر روسو محدود کردن آزادی فردی است، لذا در این رابطه است که روسو معتقد است آنچه اصالت دارد تنها و تنها فرد است، هرچه که آزادی این فرد را محدود کند باید در همش کوبید و بزرگ‌ترین عامل محدود کننده آزادی فرد از نظر روسو اجتماع انسانی است که به همین دلیل او معتقد است که این اجتماع انسانی منشاء رذایل انسانی می‌باشد.

[2]. بر پایه تکامل انسانی -اجتماعی بر بستر اجتماع انسانی بر پایه تطبیق محیط با خود توسط: 1-تولید 2-ابزار تولید 3-خلاقیت و تفکر و کشف و اختراع و شناخت و خرد جمعی 4-راست قامتی و دستان آزاد 5-زندگی جمعی و استعداد اجتماع زیستی.

[3]. از نظر علامه اقبال لاهوری به علت خودویژگی‌های معرفت شناسانه وحی محمد نسبت به وحی موسوی و وحی عیسوی از بزرگ‌ترین معجزه‌های بشریت می‌باشد و اقبال برعکس ابن خلدون عامل ختم نبوت و ختم ولایت و ختم امامت توسط پیامبر اسلام را در همین جوهر معرفت شناسانه وحی محمدی می‌داند.

[4]. آنچنانکه اسلام دگماتیسم حوزه با فقهی کردن برخورد پیامبر با این چهار موضوع، بزرگ‌ترین انحراف در فهم اسلام و قرآن را بوجود آوردند، چراکه در نهایت به عنوان مثال حاصل این انحراف همین جنایت و مصیبتی می‌شود که توسط اسلام دگماتیسم فقاهتی حوزه که مادیت و تجسم آن در نمای این رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد در مدت سی سال گذشته در جامعه ایران به وقوع پیوسته است که تحت لوای اسلام فقاهتی علاوه بر اینکه مدت بیش از سی سال است که توسط نظام حقوقی اسلام فقاهتی در این مملکت جوی خون به راه انداخته‌اند و حداقل حقوق انسانی و بشر را به چالش کشیده‌اند و کمترین حقوق سیاسی و اجتماعی برای مردم ایران قائل نیستند و 85% کل قدرت سیاسی و اقتصادی و قضائی و تقنینی و اداری و نظامی و اجتماعی تحت عنوان ولایت فقیه در دست یک شخص قرار داده‌اند که علاوه بر اینکه خود را نماینده خدا در زمین و امام زمان می‌داند در برابر هیچ نیروئی پاسخگوی نیست و تمامی نهادهای نظارتی این کشور را یا مستقیم و یا غیر مستقیم توسط خود این شخص انتصاب می‌گردد.

[5]. اشاره به آیات 5 - سوره قصص: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ» و آیه 75 - سوره النساء: «وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا» که در این آیه قرآن راه خدا و راه مستضعفین یکی می‌داند.

[6]. البته تا این حد قابل قبول است که زندگی جمعی در دوران زمینداری و دوران ماقبل زمینداری نسبت به زندگی جمعی انسان اولیه به خاطر تاریخی بودن همان زندگی جمعی انسان اولیه آنچنانکه قبلا هم به اشاره رفت، رشد یافته تر می‌باشد ولی در عین حال هنوز در مناسبات مادون سرمایه‏داری شرایط عینی جهت تکوین اجتماع انسانی فراهم نشده بود و زندگی جمعی به صورت غیر اجتماعی در بستر تاریخ پیش می‌رفت، با طلوع نظام سرمایه‏داری صنعتی و پیدایشماشین و پیدایش تولید اجتماعی و توزیع اجتماعی و خدمات اجتماعی شرایط عینی زندگی اجتماعی به جای زندگی جمعی گذشته فراهم شد. نظام سرمایه‏داری که به صورت جبری تمام این کره خاکی را مورد تاخت و تاز خود قرار داد و در مدت کمتر از یک قرن حتی جنگل‌های آمازون را هم جهت کسب بازار کالا و نیروی کار ارزان و مواد اولیه ارزان به چالش کشید در هر منطقه‌ائی که وارد می‌شد با برپائی نظام آموزشی و اداری و قضائی و تولیدی و نظامی و انتظامی جدید و ورود صنعت و تکنولوژی به آن جوامع فضای عینی و ذهنی تولد و استحاله زندگی جمعی به زندگی اجتماعی فراهم می‌کرد که با ایجاد فضای اجتماعی انسان عصر سرمایه‏داری دیگر با فضای خصوصی و قبیلگی و بسته جوامع مادون سرمایه‏داری وداع کرد و وارد فضای باز زندگی اجتماعی شد که با ورود انسان به این فضا و پراکسیس با این زندگی اجتماعی جدید انسان اجتماعی برای خود یک سلسلهحقوق جدید قائل شد که شعار آزادی و حقوق دموکراتیک نمایش این خواسته‌ها و حقوق بود که عبارت بود از خواستن حق تعیین سرنوشت، حق انتخاب، حق انتقاد، حق اعتصاب، حق تظاهرات و حق تشکیل نهادهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و... در این رابطه بود که به موازات شکل گیری زندگی اجتماعی، موضوع دکترین سوسیالیسم در راستای برپائی زندگی اجتماعی در عرصه تولید و توزیع و خدمات و مصرف و اجتماعی کردن نهاد حکومت و اجتماعی کردن معرفت در دستور کار بشر قرن نوزدهم به بعد قرار گرفت. از آنجائیکه اجتماعی کردن تولید در گرو اجتماعی کردن دو مؤلفه مهم تولیدی یعنی:

الف - اجتماعی کردن مالکیت ابزار تولید؛

ب - اجتماعی کردن سرمایه‌های تولیدی و تجاری و خدماتی می‌باشد، با عنایت به اینکه در مناسبات سرمایه‏داری به موازات پیچیده شدن و تکامل ابزار تولید و سرمایه، خود مناسبات سرمایه‏داری هم رفته رفته پیچیده می‌گردد از جمله اموری که در عصر سرمایه‏داری دچار تحول کیفی شد موضوع سرمایه بود که در آغاز از صورت سرمایه صنعتی و کالا و تجاری آغاز شد و سپس با پیوند سرمایه پولی و سرمایه صنعتی، سرمایه مالی شکل گرفت. لذا در عرصه سوسیالیسم جهت اجتماعی کردن تولید یکی از مهم‌ترین مبانی این روند، اجتماعی کردن ابزار تولید و سرمایه می‌باشد لذا در آن مرحله موضوع مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید و ماشین و سرمایه‌های بانکی و صنعتی و تفکیک آن‏ها از مالکیت شخصی از اهم اموری است که باید در دستور کار قرار گیرد، چراکه تا زمانی که مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید و سرمایه‌های صنعتی و بانکی تحقق پیدا نکند مبارزه با طبقه حاکمه غیر ممکن می‌باشد البته همه این امور در گرو تکوین دموکراتیک حاکمیت و اجتماعی شدن سیاست و حاکمیت است.