تحلیل اوضاع جاری:
حاکمیت - مردم - جنبش
در زمان و شرایط فعلی در کشور، منطقه و جهان شرایط جدیدی حاکم شده است که این شرایط جدید، میطلبد تا در ادامه تحلیلهای اوضاع جاری گذشته در عرصه داخل کشور اعم از حاکمیت و جنبش و مردم به تحلیل اوضاع جدید منطقه و جهانی بپردازیم. عمده محورهای تغییر یافته داخلی و منطقهائی و بینالمللی در شرایط حال و حاضر عبارتند از:
1 - در عرصه داخلی، حاکمیت مطلقه فقاهتی به موازات نزدیک شدن روز 24 خرداد (که روز انتخابات جهت تکوین دو نهاد مهم اجرائی کشور که شامل دولت یازدهم و شوراهای محلی میباشد) با عنایت به اینکه این دو نهاد در عرصه اجرائی کشور از بعد از حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی در طول 34 سال گذشته جزو نهادهای قدرت میباشند.
از آنجائیکه انتخابات 24 خرداد 92 برای رژیم مطلقه فقاهتی دارای فونکسیونی متفاوت از انتخابات خرداد 88 است[1]، بنابراین، این فونکسیون حساس انتخابات خرداد 92 باعث گردیده تا حاکمیت مطلقه فقاهتی به عنوان یک برگ برنده به آن توجه کند. لذا در این رابطه است که مقام عظمای ولایت! مطلقه میکوشد تا در این انتخابات عرصه رقابت بین نیروهای خودی و داخلی تا آنجا که توان هدایتگری و کنترل آن را دارد گسترش دهد تا توسط آن شرایط جهت شکاف و تفرقه بین جریان خط 3 یا جریان به اصطلاح اصلاح طلب توسط جذب محمد خاتمی و روحانیون به رهبری موسوی خوئینیها و جریان تکنوکراتها به رهبری هاشمی رفسنجانی و حزب کارگزاران بوجود آورد، تا در عرصه این گسترش عرصه رقابت بین نیروهای معتقد به حاکمیت مطلقه فقاهتی شرایط برای تاخت و تاز انتخاباتی جناح احمدی نژاد که با تمام توان به میدان آمده تا حتی با تکیه بر تاکتیک استعفاء شورای نگهبان را در فیلترینگ کردن مهرههای وابسته که در راس آنها اسفندیار رحیم مشائی قرار دارد، وادار به عقب نشینی اجباری بکند.
از آنجائیکه از بعد کودتای انتخاباتی 88 با خارج کردن جریان خط 3 از حاکمیت، سردمداران مطلقه فقاهتی به یکباره احساس کردند که بر خلاف پیش بینی و انتظار آنها این پولاریزاسیون قطبهای قدرت نه تنها باعث وحدت درونی بین نیروهای وابسته به جریان به اصطلاح اصولگرایان یا خط یک نشد، بلکه بالعکس باعث گردید تا آب به خانه مورچه سرازیر گردد که حاصل آن تکوین جناح بندی نوین در اردوگاه جریان به اصطلاح اصول گرایان و یا خط یک یا راست سنتی بشود که مهمترین پدیده این مرحله جناح احمدی نژاد - مشائی به رهبری اسفندیار رحیم مشائی است که به صورت خطرناکی ادعای آلترناتیوی و هژمونی قدرت در جریان خط راست سنتی یا خط یک یا جریان به اصطلاح اصولگرا میکند و در این رابطه نه تنها به چالش با روحانیت سنتی و جناحهای سه گانه اصولگرایان - لاریجانی و قالیباف و حداد عادل و ولایتی و شریعتمداری و موتلفه - میپردازد، حتی تشکیلات روحانیت به رهبری اکبر ناطق نوری و کارگزاران به رهبری هاشمی رفسنجانی و جریان مصباح یزدی و محسن رضائی و بخشی از سپاه را هم به چالش سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشانیده است و همین موضوع باعث گشته تا سردمدار مطلقه فقاهتی در عرصه رقابت با این پدیده داخلی قدرت، احساس خطر بکند و آنچنانکه در سخنرانیاش در اول فروردین ماه سال 92 در مشهد دیدیم به صورت علنی احمدی نژاد را به چالش کشید و اعلام کرد که او دارای معایبی است که باید در رئیس جمهور آینده وجود نداشته باشد و در همین سخنرانی بود که او جهت مهار کردن جناح احمدی نژاد – مشائی در انتخابات 24 خرداد 92 از محمد خاتمی دعوت به شرکت در انتخابات کرد تا توسط این عمل هم جناح احمدی نژاد را مهار کند و هم جریان جنبش سبز به رهبری موسوی – کروبی به محاق سیاسی و اجتماعی و جهانی بکشاند. چراکه تنها کسی که میتواند رایهای جناح احمدی نژاد – مشائی را بشکند جریان به اصطلاح اصلاح طلب محمد خاتمی یا دار و دسته او مثل عارف و... میباشد (البته کواکبی از این چنین پتانسیلی برخوردار نمیباشد). البته دلیل این سخنرانی هم این بود که در عرصه کودتای انتخاباتی 88 از آنجائیکه این حمایت همه جانبه او از این جناح بود که شرایط برای حاکمیت آنها را فراهم کرد، لذا خود او این پدیده را مولود کودتای انتخاباتی و کشت و کشتار و جنایتهای سال 88 میداند. به همین دلیل جهت مقابله با حاکمیت این جریان در انتخابات 24 خرداد 92 حاکمیت مطلقه فقاهتی تلاش میکند تا توسط، اولا وارد کردن جریان محمد خاتمی به عرصه رقابت و وارد کردن غیر مستقیم جریان هاشمی رفسنجانی و حزب کارگزاران و بوجود آوردن شرایط برای ائتلاف تشکیلاتی بین جناحهای وابسته به خود و اعلام کاندیدای واحد جهت حمایت سیاسی و تبلیغاتی و اجتماعی از جناح وابسته به خود بسترسازی کنند. بنا براین بزرگترین خطری که انتخابات 24 خرداد 92 حاکمیت مطلقه فقاهتی را تهدید میکند:
اولا موفقیت نسبی جریان احمدی نژاد – مشائی است که باعث عقب نشینی و انزوای جریان سنتی و راست حوزه و کنسروالیستهای سه گانه لاریجانی – ولایتی – موتلفه و جناح سپاه به رهبری محسن رضائی و جریان تکنوکراتها به رهبری هاشمی رفسنجانی میشود، که تمام اینها پایه حاکمیت مطلقه فقاهتی که بیش از 90% قدرت سیاسی و اقتصادی و اداری و اجتماعی را در د ست دارد، سست میکند.
ثانیا این امر باعث میشود تا حاکمیت مطلقه فقاهتی جهت مهار کردن این پدیده دست ساز خود راهی جز تکیه بر جریان خاتمی و هاشمی رفسنجانی نداشته باشد که قطعا در صورت عدم حضور این دو جریان - در صورتی که جناح احمد نژاد – مشائی بتواند با سلاح استعفا و یا استفاده از حکم حکومتی فقاهتی از فیلتر شورای نگهبان عبور بکند - میتواند در برابر جناحهای کنسروالیست و فاندیمانتالیسم حاکمیت به پیروزی برسد که پیروزی این جناح بسترساز گسترش محبوبیت جنبش سبز به رهبری میرحسین موسوی و کروبی خواهد شد، همان موضوعی که سردمدار مطلقه فقاهتی هرگز حاضر به پذیرشان نمیباشد. بنابراین بسترسازی جهت ورود جریان محمد خاتمی و روحانیون و کارگزاران توسط رهبری مطلقه فقاهتی مهار این جریان و ایجاد تفرقه در اردوگاه جریان 3 و محاق سیاسی و اجتماعی جنبش سبز و رهبری آن موسوی و کروبی است.
2 - در عرصه جنبش سیاسی، از آنجائیکه از بعد از وحدت نسبی که در سال 88 توسط هژمونی جنبش سبز در اردوگاه سیاسی جنبش سیاسی ایران بوجود آمد، به موازات تکوین رکود و خمود در عرصه جنبش اجتماعی خرداد 88 جنبش سیاسی ایران هم پایان وحدت نسبی گذشته خود وداع کرد، لذا گرفتار تفرقه و تشتت همه جانبه شد که این تفرقه شامل گسستگی بین شاخههای داخل و خارج کشور جنبش ایران همچنین گسستگی بین شاخههای منطقهائی و شاخههای ملی جنبش ایران در داخل و خارج و به همین ترتیب گسستگی بین شاخههای سیاسی و چریکگرا و نظامی جنبش ایران و در ادامگان، گسستگی بین شاخههای مذهبی با شاخههای سکولارطلب و لائیک و غیره جنبش ایران شده است، بطوریکه در شرایط فعلی شاهد بزرگترین تفرقه و تشتت در تاریخ جنبش ایران میباشیم که البته آنچنانکه تجربه تاریخ گذشته ایران نشان داده است به جز اعتلای دوباره جنبش اجتماعی یا جنبش دموکراتیک یا جنبش سوسیالیستی مردم ایران هیچ عامل دیگری نمیتواند این جگر زولیخای هزار تکه را به هم متصل نماید و تمامی پلمیکهای روشنفکرانه این جریانها در داخل و خارج کشور در غیاب جنبش سه گانه تودههای ایران نه تنها بستر ساز وحدت جنبش سیاسی ایران در داخل و خارج کشور نخواهد شد بلکه برعکس، باعث گسستگی بیشتر جنبش ایران خواهد شد. لذا در همین رابطه است که در شرایط فعلی جناح راست جنبش سیاسی ایران در کانتکس مبارزه تجزیه طلبانه و کودتائی بزرگترین سوپاپ اطمینان امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا جهت بسترسازی سیاست بالکانیزه کردن و یا سومالیزه کردن و یا لیبیلیزه کردن و یا لبنالیزه کردن کشور ایران در راستای استراتژی خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی اسرائیل و ترکیه در شرایط فعلی میباشند.
3 - در عرصه مردم ایران، در شرایط فعلی آنچه باعث زمین گیر شدن مردم ایران شده است موضوع سه رقمی شدن تورم و گستردگی فقر و رکود و بیکاری است که عاملی جهت افزایش بحرانهای اجتماعی اعم از اعتیاد، طلاق، جنایت، کلاهبرداری، فساد مالی و... به صورت یک اپیدمی فراگیر در داخل ایران شده است. نداشتن تجربه تحزبگرایانه و هژمونی سازمانگر و سازماندهی اجتماعی و صنفی مزید بر علت شده و این همه باعث گردیده تا جامعه امروز ایران برعکس جامعه ایران خرداد 88 - گرچه فقیرتر و زمین گیرتر میباشند-، نتواند مانند خرداد 88 به صورت همه جانبه وارد میدان مبارزه اجتماعی و سیاسی بشود، البته در شرایط فعلی ایران، جامعه ایران دارای چنین ویژگی میباشد. هیچ بعید نیست که با ورود یک پارامتر جدیدی در معادلات سیاسی و اجتماعی ایران این مردم مانند خرداد 88 دوباره وارد صحنه بشوند و تمامی معادلات حاکمیت مطلقه فقاهتی را برهم بزند و تمام رشتههای آنها را پنبه بکند. به امید آن روز.
4 - در عرصه منطقه، به موازات فرسایشی شدن جنگ داخلی سوریه و حمایت تمام عیار نظامی و اقتصادی و سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی ایران از رژیم بعث حاکم بر سوریه و خانواده اسد و شکست جنبش دموکراسی خواهانه بهار عربی در مصر، لیبی، تونس، یمن و سوریه و افزایش تضاد بین اسلام دولتی شیعه و اسلام دولتی سلفی گری قطر و اسلام دولتی جریان اخوان المسلمین مصر و اسلام دولتی جریان تکفیری القاعده و اسلام دولتی وهابیگری عربستان و اسلام دولتی لائیک ترکیه همراه با موفقیت استراتژی بالکانیزه یا سومالیزه و یا لبنالیزه کردن امپریالیسم آمریکا در عراق و افغانستان و سودان و حتی در سوریه آینده، این عوامل باعث گردیده تا منطقه خاورمیانه در شرایط فعلی وارد فاز جدیدی از شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بشود که مشخصه عمده این شرایط عبارتند از:
الف – از سرگیری استراتژی تکوین خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی اسرائیل و ترکیه که در مسافرت اخیر اوباما و جان کری در منطقه و حمایت بی چون و چرای اسرائیل و ترکیه از این استراتژی آمریکا و جشن شیرینی خوران ترکیه و اسرائیل در این رابطه قابل تفسیر میباشد.
ب - اوج گیری تضادهای داخلی و قومی و مذهبی در مصر که معلول ندانم کاری و سیاستهای فرقه گرایانه مذهبی مرسی و جناح اخوان المسلمین وابسته به او میباشد که بستری شده تا تمامی دستاورد پیروزی انقلاب و جنبش دموکراسی خواهانه بهار عربی مردم مصر به هدر برود و امروز کشور مصر در آستانه جنگ داخلی قرار گیرد که در همین کانتکس، انقلاب مردم تونس، لیبی، یمن و سوریه در حال نابودی میباشد.
ج – فرسایشی شدن جنگ داخلی سوریه توسط حاکمیت جریانهای قدرتطلبانه بینالمللی و منطقهائی بر جنبش گذشته دموکراسی خواهانه مردم سوریه، به طوری که امروز این حاکمیت جریانهای خارجی و جهانی بر جنبش مردم سوریه باعث گردیده تا صورت حساب قبلی جنبش مردم سوریه به طور کلی پاک بشود و سوریه امروز در بستر یک جنگ فرسایشی استخوان سوز بدل به بیابان سوخته بشود و تقریبا تمامی زیرساختهای اقتصادی آن نابود گردد و ملت سوریه آواره کشورها بشود و میدان سوریه بدل به گود زورخانه قدرتهای منطقهائی و بینالمللی بشود که هر کدام از این دولتهای ارتجاعی میکوشند از این نمد افتاده برای خود تهیه هویت و تسویه حساب با رقیب بکند.
5 - در عرصه بینالمللی، به موازات رشد بحران کره و تهدیدات کره شمالی جهت ایجاد یک جنگ اتمی، جهان در آستانه یک تقسیم باز تقسیم جدیدی قرار گرفته است، چراکه بی شک تهدیدات اتمی کره شمالی همگی بنابه تحریک و تشویق و تائید کشور چین میباشد که میکوشد تا با گل آلود کردن آب، بستر جهت ماهیگیری استراتژی خود فراهم کند که البته بزرگترین عاملی که در عرصه بینالمللی نظام جهانی تقسیم امپریالیستی به سرکردگی آمریکا را به چالش میکشاند، پدیده اقتصادی و سیاسی کشور چین میباشد که میکوشد به همراه خود کشور هند، روسیه، برزیل و آرژانتین را یدک بکشد که این امر باعث گردیده تا امپریالیسم آمریکا به عنوان عامل تعیین کننده و برگ برنده در این رابطه، تنور استراتژی خاورمیانه بزرگ را گرم بکند که البته باید در این رابطه استمرار بحران اقتصادی غرب که از سال 2008 آغاز شده بود، بیفزائیم. مرگ هوگو چاوز در ونزوئلا که نماینده جنبش سوسیال دموکراسی بومی در آمریکای مرکزی و آمریکای لاتین بود، یک پارامتری است که در این شرایط بی تاثیر در تضعیف جنبش سوسیال دموکراسی بومی و دولتی در آمریکای مرکزی و آمریکای لاتین نمیباشد. خلاصه اینکه:
الف - در شرایط فعلی جامعه ایران به علت اینکه در آستانه یک تقسیم باز تقسیم قدرت در بین بالائیهای قدرت در 24 خرداد قرار گرفته است، آبستن یک تحول سیاسی و اجتماعی در پائینیهای قدرت میباشد که اگر درست هدایت بشود، میتواند دستاوردی بهتر از خرداد 88 به همراه داشته باشد.
ب - از بعد از کودتای انتخاباتی خرداد 88 از آنجائیکه حاکمیت مطلقه فقاهتی در ایران یکپارچه گردید و دشمن مشترک جناحهای مختلف جریان به اصطلاح اصولگرا تسویه شدند، تسویه نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب و جریان کارگزاران هاشمی رفسنجانی - که خط 2 و خط 3 جریانهای حاکمیت را تشکیل میدادند - باعث شد تا آب در خانه مورچه جریان به اصطلاح اصولگرا بیفتد و یک تکه آنها چهل تکه بشود. آنچنانکه حاکمیت مطلقه فقاهتی برای ایجاد دوباره وحدت در بین جریان به اصطلاح اصولگرا در انتخابات 24 خرداد 92 میکوشد دوباره پای جناح خاتمی و هاشمی رفسنجانی به عرصه رقابت قدرت باز کند.
ج – امکان وحدت جناحهای مختلف جریان به اصطلاح اصولگرا در عرصه رقابت تقسیم قدرت تنها با ورود دشمن مشترک جریان به اصطلاح اصلاح طلب خاتمی و جریان به اصطلاح سازندگی هاشمی امکان پذیر است.
د - در عرصه رقابت قدرت هیچکدام از جناحهای جریان به اصطلاح اصولگرا توان رقابت با جناح احمدی نژاد – مشائی ندارند، تنها جریانی که میتواند این جناح را در عرصه رقابت قدرت مهار کند جریان به اصطلاح اصلاح طلب خاتمی و دار و دستهاش میباشد.
ه - در صورت عدم مشارکت جریان به اصطلاح اصلاح طلب خاتمی، انتخابات 24 خرداد 92 عرصه زورآزمائی دو جناح به اصطلاح اصولگرا یعنی اردوگاه احمدی نژاد - مشائی و اردوگاه خامنهائی که شامل جناح ولایتی، حداد عادل، موتلفه، قالیباف، محسن رضائی و... خواهد شد.
و - از نامزدهای اردوگاه احمدی نژاد – مشائی در صورت عدم مشارکت جریان خاتمی خود اسفندیار رحیم مشائی بیشترین شانس رای آوردن را دارد.
ز - حاکمیت مطلقه فقاهتی به درستی میداند که انتخابات با مشارکت بالا مانند سالهای 76 و 88 هزینه سنگینی متوجه او میکند و انتخابات با مشارکت پائین هم در این شرایط سمبه او را در عرصه بینالمللی جهت چانه زنی با غرب در عرصه محدود کردن تحریمهای اقتصادی کم زور میکند.
ح – بزرگترین آفت تحول سیاسی و اجتماعی 24 خرداد 92 ورود محمد خاتمی به شکل خزنده یا علنی میباشد که فونکسیون ورود این جریان در عرصه انتخابات 24 خرداد 92 تثبیت و مشروعیت حاکمیت مطلقه فقاهتی چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی خواهد شد.
ط - موضوع شرکت جریان احمدی نژاد – مشائی در انتخابات 24 خرداد 92 بزرگترین مشکل و مانع حاکمیت مطلقه فقاهتی در انتخابات 24 خرداد 92 است که موفقیت این جناح در انتخابات 24 خرداد 92 باعث میشود تا به صورت جدی حاکمیت مطلقه را وادار به تقسیم قدرت بکند، شکافی که هرگز برای حاکمیت مطلقه پر شدنی نیست.
ی - حاکمیت مطلقه فقاهتی میکوشد توسط بسترسازی برای یک دولت یازدهم وابسته به خود شرایط را در مذاکرات آژانس جهت محدود کردن تحریمهای اقتصادی غرب فراهم کند.
ک – فقر و رکود و بیکاری و تورم مهمترین عاملی است که در شرایط فعلی باعث به گل نشستن کشتی مبارزه تودههای ایران زمین شده است.
ل - در عرصه جنبشی سیاسی ایران به علت رکود جنبش اجتماعی، سیاسی، دموکراتیک و سوسیالیستی مردم ایران گسستگی و سکتاریسم حاکم گشته است که این گسستگی در اشکال مختلف داخل، خارج، ملی، منطقهائی، مذهبی، غیر مذهبی، جمهوری خواه، سلطنت طلب، نظامیگری، سیاسیگرا و... مادیت پیدا کرده است و لذا تا زمانی که اعتلای اجتماعی و سیاسی مبارزه سه گانه تودهها حاصل نشود این تشتت و رکود و فرقه گرائی و سکتاریسم بر جنبش سیاسی ایران حاکم خواهد بود.
م - در عرصه منطقه بزرگترین پدیده جدید، شکست جنبش دموکراسی خواهانه بهار عربی در کشورهای مصر و لیبی و تونس و یمن و سوریه میباشد که باعث به هدر رفتن تمامی دستاوردهای جنبش بهار عربی در این کشورها شده است.
ن – از مهمترین فونکسیون شکست بهار عربی در کشورهای فوق حاکمیت اسلام دولتی در اشکال مختلف شیعهگری و وهابیگری و سلفیگری و لائیکگرائی بر جریانهای سیاسی منطقه شده است.
ع - شکست جنبش بهار عربی در سوریه باعث ایجاد جنگ داخلی در این کشور شده است، جنگی که باعث کشته شدن بیش از صد هزار نفر و آواره شدن میلیونها نفر و نابودی تمامی زیرساختهای اقتصادی سوریه و بدل شدن این کشور به بیابان سوخته و رقابت سیاسی و نظامی بین قدرتهای منطقهائی و بینالمللی شده است.
ص – بدل شدن سوریه به عنوان خاکریز اول دیپلماسی رژیم مطلقه فقاهتی و فرسایشی شدن جنگ داخلی سوریه عاملی شده تا رژیم مطلقه فقاهتی ایران با تمام توان نظامی و سیاسی و اقتصادی خود در سوریه ظاهر بشود که خود این امر باعث شکل گیری یک جریان شیعه کشی از آسیای جنوب شرقی و هند و پاکستان گرفته تا عراق و بحرین و یمن و سوریه و... بشود.
ف – در عرصه بینالمللی طغیان نظامیگری کره شمالی بنا به تحریک چین، نظم بینالمللی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا را به چالش گرفته شده است.
والسلام
[1] . که این فونکسیون عبارتند از:
الف – تثبیت قدرت حاکمیت جهت چانه زنی با غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا در عرصه مقابله با محدود کردن تحریمهای اقتصادی که به شدت رژیم مطلقه فقاهتی را زمین گیر کرده است.
ب – مشروعیت بخشیدن به حاکمیت مطلقه فقاهتی در عرصه مقابله با سونامی دموکراسی خواهانه بهار عربی که تا پشت مرزهای ایران خیمه زده است.
ج – محکم کردن جای پای حاکمیت مطلقه و جناح اصولگرایان وابسته، جهت تثبیت دسپاتیزم قدرت و قلع و قمع جناحهای به اصطلاح اصلاح طلب و کارگزاران که از بعد از کودتای انتخاباتی خرداد 88 و جدا شدن خط 3 به رهبری روحانیون، حزب مشارکت و جنبش سبز با هژمونی میرحسین موسوی و کروبی و... به صورت نیروهای آلترناتیو نظام درآمدهاند.