مبانی تئوری حزب در اندیشه ما
حزب سیاسی اجتماعی، حزب آکادمیک طبقاتی، حزب ایدئولوژیک خیابانی – قسمت 18
ح - زبان پیشگام یا حزب عمودی در انتقال آگاهی:
زبان پیشگام یا «واسط انتقال پیام» از حزب عمودی به جنبشهای سه گانه (یا حزب افقی) چند وجهی است زیرا پیشگام دارای یک مخاطب واحد نمیباشد و به این دلیل نمیتواند با یک نوع ادبیات و فرهنگ برای انتقال پیام استفاده نماید و از طرف دیگر شکل گیری آگاهی در طبقه و جنبش به صورت جبری حاصل نمیشود بلکه این رسالت توسط پیشگام وارد طبقه و جنبش میشود؛ - «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ..." (ما) پیامبران را با بینات و کتاب و میزان فرستادیم تا با انتقال آگاهی به ناس آنها را برای قیام جهت برقراری قسط در جامعه آماده کنند» (سوره حدید - آیه 25). تا زمانی که این آگاهی انتقال پیدا نکند حرکت جنبشها محتوم به فنا خواهد بود. پس عامل اعتلای جنبشهای سه گانه انتقال آگاهی مبتنی بر ادبیات خاص طبقات و طیفها در جنبشهای سه گانه به توسط پیشگام میباشد، که این آگاهی مجرد و عام و ذهنی نیست بلکه یک واقعیت مشخص و کنکریت است که برگرفته از مناسبات عینی و زندگی گروههای اجتماعی است که توسط پیشگام در جنبشهای سه گانه یا حزب افقی تکوین پیدا میکند و به موازات تفاوت در شرایط عینی و زندگی گروههای اجتماعی مقوله آگاهی که موضوع حرکت پیشگام و حزب عمودی است اشکال متفاوت به خود میگیرد، به طوری که نوع آگاهی در طبقه کارگر با نوع آگاهی در جنبش دانشجوی و یا جنبش اجتماعی و جنبش معلمان و جنبش زنان و... همگی با هم متفاوت میباشد. که بر این اساس ما با شش نوع آگاهی روبرو هستیم:
- آگاهی سوسیالیستی در مورد طبقه کارگر؛
- آگاهی دموکراتیک در رابطه با زنان؛
- آگاهی دموکراتیک در مورد جنبش دانشجوئی؛
- آگاهی دموکراتیک در حوزه دانش آموزی؛
- آگاهی دموکراتیک در حوزه جنبش معلمان و کارمندان؛
- آگاهی اجتماعی در مورد طبقه متوسط و گروههای اجتماعی حاشیه تولید.
نکتهائی که بعد از مشخص شدن موضوع آگاهی حائز اهمیت میباشد اینکه آگاهیهای شش گانه جهت انتقال به جنبشهای سه گانه نیازمند به شش زبان یا شش دیسکورس متفاوت میباشد، در این رابطه تشکیلات عمودی پیشگام قبل از هر چیز لازم دارد تا مشخص کند که زبان انتقال آگاهی به طیفهای فوق در جنبشهای سه گانه کدام است؟ البته هر تشکیلات عمودی حزبی برای مشخص کردن زبان انتقال آگاهی بر حسب شرایطی که دارد موظف به پاسخ است و ما نیز در یک تقسیم بندی کلی زبان انتقال آگاهی توسط حزب عمودی را به پنج قسمت تقسیم میکنیم؛
1 - زبان گفتاری. 2- زبان نوشتاری. 3- زبان هنری. 4- زبان تصویری. 5- زبان الکترونیکی.
مقصود از زبان گفتاری اشکال مختلف رادیو، سخنرانی، کلاسهای آموزشی و... میشود و مقصود از زبان نوشتاری شامل کتاب و روزنامه و نشریه تا بروشور و اعلامیه و اطلاعیه و... میگردد، و منظور از زبان هنری تابع تاتر و سینما تا نقاشی و موسیقی و... میشود و منظور از زبان سیمائی یا تصویری میتواند شامل تلویزیون و ماهواره و ویدئو و... گردد، و زبان الکترونیک در اینجا شامل اینترنت و فضای مجازی و سایبری است. به هرحال پس از مشخص کردن «زبان انتقال آگاهی» باید به تقسیم زبان یا دیسکورسها بپردازیم مثلا اگر یک تشکیلات عمودی فقط توانائی زبان انتقال نوشتاری در شکل الکترونیکی آن را دارد لازم است تا برای شش گروه اجتماعی فوق اقدام به درج نشریه نماید تا توسط آن بتواند هم زبان خاص گروه اجتماعی مورد نظر را که زبان مخاطب او میباشد مد نظر قرار دهد و هم انتقال آگاهی را بر مبنای واقعیت زندگی مخاطب خود در نظر بگیرد.
ط - آبشخور اولیه تئوری در دو فرآیند حزب عمودی و حزب افقی:
در مورد «مبانی تئوری حزب در اندیشه ما» چند سوال لازم به طرح است که در خصوص تئوری فرآیند حزب افقی و حزب عمودی که در بستر استراتژی تحزبگرایانه سازمان گر قرار دارد، میتواند مطرح شود و آن عبارت است از؛
منشاء تکوین تئوری فرآیند عمودی و افقی حزبی در نشر مستضعفین کجا میباشد؟ یا نشر مستضعفین تئوری حزبی خود را از چه منبعی الهام میگیرد؟ آیا اصلا این تئوری در دو فرآیند حزبی دارای عقبه تئوریک میباشد یا نشر مستضعفین بالبداهه این دکترین را طرح کرده است؟
طرح این سوالات برای ما از آنجا اهمیت دارد که ما آن تئوری را امری استراتژیک میدانیم و اهمیت آن برای ما دارای ارزش عملی است که با تعریف ما معنی پراکسیس به خود میگیرد، چرا که پراکسیس در دیدگاه ما یعنی؛ «تئوری در زمانی برای ما اهمیت مییابد که بتواند ارزش خود را در عمل نشان بدهد» یا آنچنان که سارتر میگوید «شاعری در شعری که نگفته با غیر شاعری که شعر گفتن بلد نیست مساوی است» بنابر این یک تئوری استراتژیک مثل تئوری حزبی (آن هم در استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی) زمانی دارای ارزش است که بتواند صحت و سقم آن را در عمل نشان داد. سوال دیگری که در این مورد مطرح میشود آن که؛ آیا اصلا تئوری حزبی در دو فرآیند عمودی و افقی که نشر مستضعفین امروز به عنوان استراتژی تحزبگرایانه سازمان گر مطرح میکند، قبلا در عمل آزموده شده است یا قرار است که نشر مستضعفین بعدا در عرصه عمل صحت و سقم این تئوری را به محک آزمایش و پراتیک بکشاند؟
ما در پاسخ به سوالات فوق میتوانیم بگوئیم که؛ آبشخور تئوریک تئوری دو فرآیند حزب عمودی و حزب افقی در نشر مستضعفین استراتژی مکی و مدنی پیامبر و طرح تئوریک حرکت حزبی توسط قرآن میباشد، در توضیح آن که قبلا در تفسیرهای قرآن مندرج در شمارههای قبلی نشر مستضعفین مطرح کرده ایم استراتژی حرکت پیامبر اسلام در طول 23 سال مبارزه و بعد از بعثت وی در یک تبیین کلی عبارت است از «حرکت مکی و حرکت مدنی» به عبارت دیگر مکه و مدینه در حرکت 23 ساله پیامبر اسلام دو دهکده و یا دو شهرک کوچک نمیباشد بلکه دارای دو فرآیند از استراتژی تحزبگرایانه پیامبر اسلام است که در این استراتژی پیامبر اسلام فرآیند اول را در 13 سال به طول میبرد که این فرآیند در شهر مکه به انجام رسید و پیامبر اسلام کوشید در این فرآیند 13 ساله مکی، شخصا به شکل مخفی و غیر علنی و توسط جذب و گزینش و پرورش کادرهای استراتژیک مبارزاتی اقدام به یک سازماندهی مخفیانه نماید تا توسط این تشکیلات در مکی بتواند حرکت ده ساله مدنی را که مبارزه علنی او محسوب میشود، بستر سازی نموده تا جهت اعتلای جنبش آگاهی بخش و آزادی بخش و رهائی بخش خود به کار گیرد. لذا در این رابطه است که ما به خاطر سنخیت دو گانه استراتژی مکی و استراتژی مدنی پیامبر اسلام، استراتژی پیامبر اسلام را در دو فرآیند تبیین میکنیم؛ به علت این که فرآیند مکی در این استراتژی خارج از بستر جنبش اجتماعی و به صورت جذب در گزینش فردی و جهت کادر سازی و تکمیل وحی و برنامه و هدف آن (هم در صورت مخفیانه) ما آن را فرآیند عمودی در استراتژی تحزبگرایانه پیامبر اسلام مینامیم و فرآیند ده ساله مدنی پیامبر اسلام از آنجا که در این فرآیند پیامبر اسلام اولا به صورت علنی مبارزه خود را آغاز کرد و در ثانی بر بستر همان تشکیلات عمودی که در دوران 13 ساله مکی به سازماندهی و سازمان گری حرکت مدنی خود پرداخت، و ثالثا برعکس حرکت مکی که پیامبر در آن فرآیند بر خواص و سیاست نخبه گزینی و پرورش فردی تکیه داشت، پیامبر اسلام در مرحله مدنی بر جنبش و اجتماع تکیه میکرد و در عرصه فرآیند مدنی و در بستر همان تشکیلات مکی میکویشد به سازمان گری کل جامعه بپردازد تا در بستر این سازمان گری که خصلت عام اجتماعی داشت، مدینه النبی پیامبر را بر پا کند، لذا در ما با تکیه بر ایده - شاه ولی الله دهلوی- که میگوید؛ حرکت پیامبر اسلام بر امت مسلمان در طول تاریخ نباید به صورت یک نسخه ثابت و لایتغیر تلقی شود[1]- بلکه باید از زاویه متد و لوژی در نگرش پیامبر اسلام نگریسته شود! یعنی یک الگوئی باشد برای ما در هر شرایط تاریخی تا توسط آن در یابیم که پیامبر اسلام چگونه با آن موضوع برخورد میکرده است؟ تا ما هم در زمان و عصر و جامعه کنکریت خودمان بر پایه تحلیل مشخص از شرایط مشخص در جهت تعیین بر خورد مشخص بتوانیم (نه با کپی برداری از حرکت پیامبر اسلام به صورت انطباقی یا دگماتیسم) با موضوع و سوژه اجتماعی برخورد تطبیقی بکنیم! لذا در این رابطه است که نشر مستضعفین در این چارچوب و با این عینک تطبیقی به طرح استرتژی تحزبگرایانه دو فرآیندی عمودی و افقی پرداخت تا بتواند در رابطه با این استراتژی در دو فرآیند تحزبگرایانه آیات قرآن را هم تطبیق دهد چرا که اگر اصطلاح امت را در قرآن و در راستای پروسس تکوین حزب و جنبش و اجتماع در مورد هدف معنی بکنیم، از نظر قرآن این امت به صورت یک موضوع ثابت و ساکن و لایتغییر مطرح نمیباشد بلکه به صورت یک پدیده تاریخی مورد تبیین قرار میگیرد که دارای دینامیزم و بالندگی و تطور و تکامل و پروسس میباشد، و فرآیندهائی که این امت تاریخی طی میکند از امت خیر تا امت وسط استمرار مییابد، یعنی از حرکت عمودی تا حرکت افقی!
ی - نشر مستضعفین در ترازوی سه ساله استراتژی تحزبگرایانه سازمان گر:
چند سوال؛
1 - آیا نشر مستضعفین یک نشریه است یا یک حرکت؟
2 - اگر نشر مستضعفین یک نشریه است چرا صحبت از استراتژی و هدف و برنامه میکند؟
3 - اگر نشر مستضعفین یک حرکت است مخاطب نشر مستضعفین کدامین گروه اجتماعی است؟
4 - آیا نشر مستضعفین در بستر استراتژی تحزبگرایانه سازمان گر دارای برنامه حداقل و حداکثر است؟
5 - کدام برنامه حداقل و حداکثر در نشر مستضعفین وجود دارد؟
6 - آیا مرحله بندی استراتژی (تحزبگرایانه سازمان گر در نشر مستضعفین) به دو فرآیند حزب عمودی و حزب افقی دارای عقبه تئوریک میباشد؟ یا یک دستاورد آکادمیک و فردی و غیر تجربی و غیر تشکیلاتی و فاقد تجربه در خرد جمعی است؟
7 - دیالکتیک کار اجتماعی نشر مستضعفین در بستر حرکت افقی و تحزبگرایانه کدام است؟ آیا مختص میشود به نشر الکترونیکی «نشر مستضعفین و کتابهای انتشاری انتشارات مستضعفین» که بیانگر تمامی دیالکتیک کار اجتماعی یا پراکسیس اجتماعی نشر مستضعفین میباشد؟ آیا اصلا امکان این وجود دارد تا نشر مستضعفین به عنوان یک ارگان عقیدتی- سیاسی حزب مستضعفین بتواند (با این حداقل پراکسیس اجتماعی) تشکیلات افقی یا عمودی حزب مستضعفین را بر پا نماید؟
8 - با توجه به دو فرآیند حزب عمودی و حزب افقی که دارای جوهر و ماهیت کاملا متفاوت میباشند آیا امکان پیوند این دو فرآیند حزبی در راستای تکوین حزب مستضعفین (که خود در بستر جنبشهای سه گانه مفهوم مییابد) وجود دارد که در آینده بتواند موضوع فرآیند و تحول حزب افقی واقع گردد؟
9 - اگر نشر مستضعفین به اخبار جنبش در سه شاخه آن به عنوان سر پل انتقال آگاهی کنکریت از طبقه و جنبش به سوی طبقه و جنبش تلقی میکند و در همه شمارههای نشر مستضعفین به صورت مستمر اخبار جنبشهای ثلاثه اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی (یا کارگری) تشریح میشود، چرا به صورت مستقل با الویتی در خور توجه به این امر تکیه استراتژیک نمیکند تا با پیوند ارگانیک به جنبشهای سه گانه بتواند «از مرحله توزیع خبر به مرحله تولید خبر دست یابد» و مضافا بر این بتواند به توسط نشر مستضعفین بازوی مستضعفین، کارگران و خروش مستضعفین زنان و آوای مستضعفین در دانشجویان و پیام مستضعفین در جنبش اجتماعی و راه مستضعفین در دانش آموزان و صدای مستضعفین در زحمت کشان ایران و سیمای مستضعفین ملت ایران به توسط تشکیلات افقی در جنبشهای ثلاثه گردد و گامی جهش وار در این رابطه بردارد؟
10 - اگر نشر مستضعفین معتقد است که پروسس حرکت حزب افقی و حزب مستضعفین از بستر جنبشهای ثلاثه (اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی- کارگری) عبور میکند و با توجه به این واقعیت که سه جنبش فوق در داخل کشور حضور دارند (و در این رابطه نشر مستضعفین معتقد است که تنها حرکت اجتماعی که به تغییر ساختاری در عرصههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی میانجامد فقط و فقط توسط جنبشهای ثلاثه امکان پذیر است یعنی فقط و فقط این جنبشهای ثلاثه داخل کشور هستند که صلاحیت حرکت تغییر ساز اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در ایران را دارند) آیا نشر مستضعفین معتقد به ایجاد جنبش سیاسی در خارج کشور است؟ یا نشر مستضعفین حرکت سیاسی خارج از کشور را در تداوم حرکت طولی داخل (با توجه به الویت داخل) میداند یا در تداوم حرکت عرضی آن؟
11 - چرا نشر مستضعفین با این که معتقد به حرکت و تغییر و تکامل است اما در عرصه سرپل انتقال آگاهی از طبقه به طبقه و از جنبش به جنبش هنوز مانند سالهای 58 تا 60 به شیوه همان ارگانهای نوشتاری آوا و راه و بازو و پیام و خروش مستضعفین است؟ آیا نشر مستضعفین نمیخواهد برای انتقال آگاهی و با توجه به شرایط جدید و امکانات جدید تجدید نظر بکند و سرپلهای انتقالی جدیدی جایگزین آنها بکند؟
12 - آیا نشر مستضعفین از این سرپلهای انتقالی نوشتاری میخواهد پراکسیس اجتماعی بسازد یا تکوین انتقال آگاهی برخاسته از واقعیت زندگی و حیات جنبشهای ثلاثه و تاثیر آن بر خود جنبش ها است؟
13 - آیا نشر مستضعفین مانند استراتژی چریک گرائی معتقد به ایجاد جنبش در جامعه است و یا این که معتقد به هدایت گرائی و هدف دهی و سازمان گری جنبشهای موجود در جامعه در حال اعتلا میباشد؟
14 - ضرورت تاریخی ایجاد نشر مستضعفین در خرداد سال 88 و در طول سه سال گذشته چه بوده است؟ آیا ضرورت تاریخی نشر مستضعفین حرکتی در ادامه آرمان مستضعفین و جهت ایجاد یک حرکت تحزبگرایانه سازمان گر بوده که در راستای حرکت ارشاد شریعتی میباشد؟ یا یک نشریه فکری است که جهت پرکردن خلاء فکری در بخشی از جامعه عمل میکند؟
15 - چه راهی به کار ببریم تا ادبیات نشر مستضعفین از صورت ثقیل و عام فعلی به صورت سلیس و روان درآید؟ آیا این کار جز از طریق تکوین نوشتاری برای گروههای خاص اجتماعی امکان پذیر میباشد؟ آیا اصلا این کار صحیحی است که ما ادبیات نشر مستضعفین را از جایگاه ادبیات ارگان عقیدتی و سیاسی حزب مستضعفین (به علت ساده سازی و همه فهم کردن آن) پائین بیاوریم؟
16 - آیا بهتر نیست که نشریات گوناگون برای تکوین انتقال آگاهی توسط تشکیلات عمودی چنان بستر سازی بکنند که حتی همان مراحل اولیه استارت هم به توسط خود جنبشهای افقی (که موضوع و متولیان اصلی این سرپلهای نوشتاری در انتقال آگاهی هستند) صورت پذیرد؟
17 - آیا انجام مبارزه ایدئولوژیکی و تئوریک در بستر کالبد شکافی جریانهای سیاسی مطرح در جنبش سیاسی جامعه ایران باعث نمیگردد تا در عرصه مبارزه سیاسی با رژیم مطلقه فقاهتی جبهه داخلی هم به چالش سیاسی بکشانیم؟ آیا اصلا حق داریم به خاطر مبارزه سیاسی با حاکمیت مبارزه ایدئولوژیک را با جنبش سیاسی تعطیل بکنیم؟ آیا حق داریم جوهره مبارزه ایدئولوژیک را با مبارزه سیاسی یکی بدانیم؟ آیا مبارزه ایدئولوژیک در جبهه داخلی باعث استحکام صف بندی داخلی در برابر رژیم مطلقه فقاهتی نمیشود؟ آیا تعطیلی مبارزه ایدئولوژیک در جبهه داخلی به خاطر عدم سوء استفاده حاکمیت مطلقه فقاهتی یک امر فرصت طلبانه محسوب نمیگردد؟
18 - اگر نشر مستضعفین در مرحله انقلاب دموکراتیک بر مبارزه سندیکالیستی و کارگری تکیه نماید، باعث تضعیف مبارزه شورائی نمیشود؟ آیا در بستر حرکت افقی که بر پایه حرکت جنبشهای ثلاثه تعریف میگردد، (تکیه نشر مستضعفین بر دو مؤلفه مبارزه سندیکالیستی و مبارزه شورائی[2])، آیا مبارزه سندیکالیستی که نشر مستضعفین در کنار مبارزه با سرمایهداری در شرایط فعلی ایران به تبلیغ از آن میپردازد، باعث تضعیف مبارزه شورائی که هدفش به چالش کشیدن مبارزه با سرمایه در جامعه امروز ایران باشد نمیگردد؟
ک - برنامه حداقلی و حداکثری نشر مستضعفین در بستر استراتژی تحزبگرایانه سازمان گر:
ما قبلا هم به اشاره مطرح کردیم که؛ لازمه اعتقاد به استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی باور به دو اصل است:
1 - خودآگاهی عامل اعتلای جنبشهای ثلاثه و معلول انتقال آگاهی بر خاسته از واقعیت زندگانی خود آنها میباشد.
2 - این آگاهی توسط پیشگام یا حزب عمودی باید از بیرون از طبقه و جنبش اجتماعی وارد به آن طبقه و جنبش گردد تا بستر ساز اعتلای جنبش بشود. مطابق این دو اصل اولا- آگاهی صورت عام ندارد - عنصری که خود عامل حرکت و اعتلای جنبش ثلاثه (اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی یا کارگری) میشود- بلکه صورت مشخص و کنکریت دارد که بر پایه «جای گاه یا - جای و گاه» عمل میکند، که «جای» دلالت بر مکان میکند و «گاه» دلالت دارد بر زمان که با این دو عنصر گروه اجتماعی مشخص میشود» یعنی برای کشف آگاهی مربوط به هر گروه اجتماعی باید به صورت مشخص بر پایه دو مؤلفه - مکان و زمان- عمل نمود تا به کشف آگاهی بر خاسته از بستر واقعیت زندگی او دست یابیم، ثانیا- انتقال این آگاهی از بستر واقعیت آحاد افراد جنبش به درون خودآگاه و وجدان بیدار آنان صورت جبری و مستقیم ندارد بلکه توسط هدایت نیرو و بیرون از جنبش انجام میگیرد که ما نام او را - پیشگام جنبش- یا طبقه نامیده ایم. در این رابطه است که اگر به این حقیقت علمی اعتقاد پیدا کنیم که انتقال آگاهی مورد نظر ما (که به آحاد و گروههای جنبش ساز اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی مختص است) میبایست قطعا با توسط پیشگام بیرون از طبقه و جنبش صورت بگیرد تا در آن صورت به ضرورت تاریخی و اجتماعی وجود پیشگام پی ببریم.
حال پس از درک ضرورت وجود تاریخی و اجتماعی پیشگام به وظایف پیشگام میپردازیم که در رابطه با جنبش عبارت است از؛ 1- هدایت گری. 2- برنامه دهی. 3- سازمان گری. که در رابطه با این وظایف سه گانه است که ضرورت مستقل و مقدم بودن تشکیلات پیشگام بر تشکیلات افقی یا جنبشهای ثلاثه به عنوان یک اولویت مطرح میشود! چراکه بدون تشکیلات مستقل که همان تشکیلات عمودی میباشد با حل شدن در جنبش و تشکیلات افقی امکان تحقق این سه وظیفه برای پیشگام وجود ندارد، ما در رابطه با انجام وظایف سه گانه پیشگام مطرح کردیم که در بستر رابطه پیشگام با جنبش چند حالت اتفاق میافتد؛
الف- یکی از اشکال رابطه پیشگام با جنبش به صورت «افقی- افقی» است که پیشگام از آن برای ارتباط و پیوند مستقیم با جنبش سه گانه استفاده میکند که البته در این حالت پیوند پیشگام با جنبش دارای اشکال و ضعف است که میتوان از موارد زیر نام برد؛ پیوند پیشگام با جنبش صورت فردی دارد یعنی اگر بپذیریم که - پیوند پیشگام با جنبش میتواند صورت جمعی نیز داشته باشد- فورا باید به این سوال پاسخ دهیم که چگونه آن جمع پیشگام که با جنبش پیوند یافته تکوین پیدا کرده است؟ آیا یک جمع خود به خودی و بدون هدف و بدون تشکیلات و بدون تئوری و بدون برنامه است یا این که یک جمع متشکل و با تئوری و با برنامه و با هدف میباشد؟ که از نظر ما تشکیلات عمودی حزب است که میتواند قبل از پیوند با جنبش یا حرکت افقی توسط پیشگام تکوین پیدا کرده باشد تا به صورت جمعی نیز بتواند تشکل و برنامه و هدف و تئوری را به جنبش سه گانه انتقال دهد! بنابراین در رابطه با حالت اول یعنی حرکت افقی- افقی تا زمانی که پیشگام دارای تشکیلات و تئوری و تجربه و برنامه نباشد و از قبل آنها را مدون نکرده نباشد و از طرف دیگر به صورت جمعی با حرکت افقی یا جنبش سه گانه پیوند پیدا نکند، امکان ارتباط به صورت تطبیقی میسر نخواهد بود، و بسا که صورت انطباقی خواهد داشت که حاصل این پیوند انطباقی پیشگام با جنبش منجر به حل شدگی فرد در حرکت جنبش و شکل گیری صورتی از پاسیفیسم خواهد بود.
ب- حالت دوم در پیوند پیشگام با جنبش صورت «عمودی- عمودی» خواهد بود که در این صورت حالت «پیشگام محوری» اتفاق خواهد افتاد چراکه پیشگام در راه اجرای وظایف خود دیگر نیازمند به جنبشهای ثلاثه نیست و هژمونی تشکیلات و سازمان و حزب خودش را جای گزین هژمونی جنبشهای ثلاثه افقی میکند. تمامی جریانهای چریکی دهه 60 ایران دارای همین مشرب فکری بودند یعنی با طرح شعار چریک یک حزب است هژمونی خودشان را ا جای گزین هژمونی جنبش افقی میکردند و هیچ گونه احساس نیازی هم به جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی نداشتند، بنا براین در رابطه با حالت دوم یعنی حرکت عمودی- عمودی پیشگام جایگزین جنبش میشود و با این جایگزینی صورت مساله پاک میشود و حرکت - سالبه انتفاع به موضوع- میگردد که نمیتواند دارای فونکسیون مثبتی باشد، در این رابطه بزرگترین مشکل استراتژیک سازمان مجاهدین خلق در این شرایط به همین آفت نهفته است چراکه این سازمان با تکیه بر استراتژی ارتش خلقی و جای گزین کردن آن (که یک تشکیلات عمودی است) به جای جنبشهای ثلاثه میکوشد با تکیه بر عوامل حزبی در حوزه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تغییر ساختاری بوجود آورد، این جریان چهل سال است که بر این جاده میکوبد و آخرین منزل ایشان - شهرک اشرف- به عنوان نماد استراتژی ارتش خلقی در عراق است که ما امروز میبینیم با این همه تلاش و تکاپو که مجاهدین خلق از خود نشان دادند باز نمیتوانند به حرکت خود ادامه دهند و سقوط شهرک اشرف که به معنی سقوط آخرین سنگر استراتژی حرکت عمودی- عمودی محسوب میشود که به دلیل جای گزین کردن ارتش خلقی به جای جنبشهای سه گانه به وقوع پیوست! بنا بر این به علت این که در این استراتژی جنبشهای سه گانه «اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی که تنها عامل تغییر ساز ساختار اجتماعی هستند» نفی میشوند، فونکسیون مثبتی نمیتواند برای جامعه ایران باشد.
ج- حالت سوم از پیوند بین پیشگام و جنبشهای سه گانه عبارت است از استراتژی «افقی- عمودی». نظریه پردازان این استراتژی معتقدند که ابتدا باید برای تغییر ساختاری در جامعه توسط جنبشهای خیابانی فراگیر قدرت سیاسی را تصاحب کرد و بعد از کسب قدرت از طریق تصاحب ساختار دولت میتوان به سازماندهی عمودی تشکیلات خود پرداخت، بهترین نمونه طرفداران این استراتژی در جنبش خیابانی سال 57 تحت هژمونی کاریزماتیک خمینی به وقوع پیوست و در جنبش خیابانی سال 88 تحت هژمونی جنبش سبز و به رهبری میر حسین موسوی صورت گرفت و از آنجا که در هر دو جنبش رهبری آن فاقد هر گونه تشکیلات عمودی بودند لذا پتانسیل لازم جهت سازماندهی جنبش را دارا نبودند و توان کافی هم برای برنامه دهی و هدایت گری جنبش را فاقد بودند که در نتیجه تلاش کردند بر پایه یک حرکت و شعار منفی به بسیج مردم بپردازند و سپس مطابق تجربه جنبش خیابانی سال 57 دیدیم که به علت فراهم شدن شرایط عینی و ذهنی چنان گسترده شد که حتی توانست حکومت پهلوی را سرنگون سازد و رهبری جنبشهای -اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی- را در بستر عمل به زیر هژمونی خود درآورد و همانطور که گفتیم تفاوت بین جنبش اجتماعی با جنبش خیابانی میتواند در ویژگیهای زیر تمایز یابد؛
1 - جنبش خیابانی صورت موجی و غیر متشکل و غیر سازماندهی دارد در صورتی که جنبش اجتماعی در بستر نهادهای اجتماعی و صنفی و حتی سیاسی مانند شوراها دارای تشکل و سازماندهی میباشند.
2 - جنبش خیابانی بر پایه این شعار حرکت میکند «می داند که را نمیخواهد و که را میخواهد اما نمیداند چه را نمیخواهد و چه را میخواهد» به عبارت دیگر مطالبات جنبش خیابانی بر پایه نفی شخصیت ها و اثبات و جانشین شخصیتهای کاریزمات میباشد در صورتی که مبارزه اجتماعی در راستای نفی برنامه نظام اجتماعی و جای گزین نمودن برنامه جدید برای آن میباشد.
3 - جنبش خیابانی در بستر مبارزه با استبداد روند اعتلائی خود را شروع میکنند در صورتی که جنبش اجتماعی در بستر مبارزه «آزادی خواهانه یا رهائی بخش یا استقلال طلبانه» روند رو به اعتلای خود را از سر میگیرد.
4 - جنبش خیابانی به علت انگیزه احساسی و عاطفی تنها در کوتاه مدت دارای پتانسیل انقلابی و نفیائی در حوزه سیاسی است که این جنبش مظائفا بدون جایگزین و آلترناتیو میباشد و به موازات فرسایشی شدن جنبش خیابانی، آن هم به رکود کشیده میشود، در صورتی که جنبش اجتماعی به علت سازماندهی و تشکلی که دارا میباشد میتواند مبارزه دراز مدت برای خود سامان دهد.
5 - جنبش خیابانی هر چقدر هم که دارای گستردگی کمی باشد باز به علت عدم دارا بودن برنامه و تشکل و سازماندهی توان تغییر ساختار اجتماعی و سیاسی را ندارد بلکه تنها توان رفرم را دارد، چراکه مطالبات آنها از چارچوب رفرم طلبی خارج نمیشود در صورتی که جنبش اجتماعی به علت قدرت سازماندهی و داشتن برنامه، پتانسیلی محسوب میگردد جهت تغییر ساختاری در جامعه.
ادامه دارد
[1] . که در هر شرایط تاریخی که مسلمانان قرار دارند موظف هستند این نسخه را مطابق و نعل به نعل پیاده بکنند، آن چنان که امروزه اسلام فقاهتی در حوزههای علمیه چنین میکند و با مطلق کردن فقه قرآن از قران و پیامبر اسلام یک لباسی ساخته اند که در هر زمانی اسلام تاریخی پیامبر را مجبور به پوشاندن آن میکنند!
[2] . با توجه به این که مبارزه سندیکالیستی جز در محدوده و خواسته صنفی و غیر سیاسی پیش نمیرود اما از آنجا که نظام اقتصادی حاکم بر ایران دارای مناسبات سرمایهداری میباشد و تا زمانی که - سرمایه- در مناسبات سرمایهداری به چالش کشیده نشود امکان بر خورد ساختاری با سرمایهداری به وجود نمیآید، لذا از آنجا که به چالش کشیدن سرمایه در مناسبات سرمایهداری تنها در بستر مبارزه سیاسی امکان پذیراست که آن هم توسط مبارزه شورائی بستر آن فراهم میگردد.