مانیفست اندیشههای نشر مستضعفین :اسلامیات - اقتصادیات - سیاسیات - اجتماعیات - اخلاقیات – فلسفیات، نشر مستضعفین - نشر مستضعفین در ترازوی سی و پنج سال تجربه گذشته خود
به مناسبت سرآغاز چهارمین سال نشر مستضعفین – بخش چهارم
د - اجتماعیات نشر مستضعفین: البته مقصود از اجتماعیات در اندیشه شریعتی و اندیشه آرمان مستضعفین و اندیشه نشر مستضعفین مباحث مربوط به استراتژی میباشد که آنچنانکه مطرح کردیم استراتژی شریعتی و آرمان و نشر عبارت است از اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی. البته نیازی به گفتن ندارد که مقصود ما از استراتژی راه وصول به اهداف کوتاه مدت و درازمدت میباشد و در همین رابطه استراتژی به دو فرآیند استراتژی مرحلهائی و استراتژی درازمدت تقسیم میشود و باز نیاز بگفتن ندارد که در عصر حاضر که دوران انتقال از سرمایهداری به سوسیالیسم میباشد و طرفداران سرمایهداری آن را دوران حاکمیت مطلق لیبرال دموکراسی و پایان تاریخ مینامند. انواع استراتژیها عبارتند از:
1 - استراتژی چریکگرائی و ارتش خلقی
2 - استراتژی پارلمانتاریستی
3 - استراتژی فرهنگگرایانه
4 - استراتژی ابزارگرایانه
5 - استراتژی تحزبگرایانه
که خود این استراتژی تحزبگرایانه به دسته راست و رادیکال یا لیبرالیستی و سوسیالیستی یا یقه سفیدها و یقه آبیها تقسیم میشود. در استراتژی چریکگرائی و ارتش خلقی که امروز در جامعه ما مجاهدین خلق این استراتژی را رهبری میکنند راه نجات و تغییر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران را در مبارزه چریکی و ارتش خلقی میدانند و در استراتژی پارلمانتاریستی که در عصر ما دکتر محمد مصدق و جبهه ملی و نهضت آزادی این استراتژی را رهبری میکردهاند، راه نجات و دست یابی به استقلال و آزادی و توسعه در مبارزه پارلمانتاریستی میدانند و در استراتژی فرهنگگرایانه که در عصر ما امثال محمد عبده آن را رهبری میکردهاند، راه نجات مسلمانان را در کار فرهنگی میدانند که البته بر پایه اینکه طرفداران این استراتژی فرهنگ جامعه را چگونه تعریف میکنند، با هم تفاوت دارند. مثلا عبده فرهنگ جامعه مسلمانان را اسلام سلفیه معنی میکرد، اما شعوبیه که در راس آنها حکیم ابوالقاسم فردوسی قرار دارد، فرهنگ جامعه را فرهنگ فارسی و تاریخ ایرانی تعریف میکرد و در استراتژی ابزارگرایانه که در عصر ما امثال سیدجمال الدین اسدآبادی و میرزا تقی خان امیرکبیر این استراتژی را رهبری میکردهاند. طرفداران این استراتژی راه نجات جامعه را در توسعه اقتصادی میدانند و نیل به توسعه اقتصادی هم در گرو توسعه تکنولوژی میدانند و اما در خصوص استراتژی تحزبگرایانه، آنچنانکه مطرح کردیم -در عصر حاضر در دو جناح راست و رادیکال در جهان در حال فعالیت هستند - دارای تفاوت در استراتژی میباشند. تفاوت جناح دوگانه این استراتژی در این هست که جناح راست استراتژی تحزبگرایانه معتقد تغییر در جامعه از بالا به پائین است که معمولا این گونه احزاب را احزاب قدرتگرا یا دولتی نیز مینامند، در جامعه امروز ما احزاب مشارکت، کارگزاران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اعتماد، اعتماد ملی نماینده این استراتژی میباشند که معتقدند بر پایه کسب قدرت از بالا توسط مشارکت در قدرت میتوانند در جامعه تغییر سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بوجود آورند و اما در استراتژی تحزبگرایانه رادیکال که همان اقدام عملی سازمانگرایانه تودهائی میباشد، طرفداران این استراتژی که در جامعه امروز ما شریعتی و آرمان و نشر آن را رهبری میکنند، برعکس جناح راست معتقد به تغییر در جامعه بر پایه حرکت از پائین به بالا میباشد که پائین در نگاه اینها عبارت است از «جنبشهای چهارگانه سیاسی، اجتماعی، دموکراتیک و سوسیالیستی، که طرفداران این استراتژی معتقدند که فقط با هدایتگری این جنبشهای چهارگانه میتوان به تغییر اساسی در جامعه دست پیدا کرد و طبیعی است که از نظر اینها هر گونه تغییری در جامعه، که منهای جنبشهای چهارگانه صورت بگیرد، بر مثال «خمیر بی مایه فطیر است» و پایه و اساسی محکم نخواهد داشت و اگر پیروزی هم دست دهد این پیروزی برگشت پذیر خواهد بود. کودتا بر علیه مصدق در ایران، آلنده در شیلی، سوکارنو در اندونزی، شکست انقلاب مشروطیت، انقلاب ضد استبدادی 22 بهمن 57، شکست جنبش 88 سبز و امروز بهار عربی در کشورهای عربی همگی مثالهائی است که طرفداران این جریان در رابط با ادعاهای خود به کار میبرند[1].
در رابطه با استراتژی یا مؤلفه اجتماعیات اندیشه شریعتی آنچنانکه قبلا هم به اشاره رفت یکی از عواملی که باعث به گل نشستن کشتی حرکت ارشاد شریعتی از بعد از بستن حسینیه ارشاد شد، همین اجتماعیات یا استراتژی شریعتی بود. چراکه یکی از خودویژگیهای حرکت شریعتی این بود که تمام انواع استراتژیهای مطرح شده فوق را در طول اندک عمر سیاسی خود تجربه کرده بود و استرتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبیاش آخرین فرآیندی بود که به آن رسیده بود. بنابراین:
اولا: این استراتژی حزبی آخرین فرآیند حرکتش صورتی خام و کلی و اولیه داشت (که خطوط آن به صورت آکادمیک در جلسه اول کنفرانس «شیعه حزب تمام» در آبان 51 مطرح کرده است).
ثانیا: از آنجائی که شریعتی هرگز در فرآیندهای بعدی استراتژی انتخابی خود با فرآیندهای گذشته تسویه حساب تئوریک و وداع نکرده است، لذا این امر باعث میشد که در زمان برخوردهای خود در فرآیند مثلا حزبی یک مرتبه قصه «حسن و محبوبه» بسراید که موضع گیری صد درصد چریکگرایانه و غیرحزبی است و یا در «شهادت» و «پس از شهادت» فلسفه قیامامام حسین را بر بستر استراتژی غیرحزبی تبیین نماید و...
ثالثا: در عرصه فرآیند استراتژی حزبی به علت فقدان تجربه و پراتیک حزبی مستقیما بدون هیچگونه تمهیدات اولیه تشکیلات عمودی حزبی به صورت فردی به سمت حرکت افقی حزبی، آن هم خارج از بستر پراکسیس اجتماعی و بدون تشکیلات و سازماندهی و به شکل محفلی توسط کلاس، سخنرانی، کنفرانس، تئاتر و کتابخانه برود، که خود این امور باعث گردید تا حیات استراتژی حرکت شریعتی به فعالیت علنی او در حسینیه ارشاد متصل بشود، لذا به مجرد اینکه حسینیه ارشاد تعطیل شد تمامی حرکت او تعطیل گردید. البته دلیل این امر کاملا واضح است چراکه پی گیری و تداوم در حرکت، نیازمند داشتن تشکیلات عمودی و حرکت جمعی و کادرهای پرورش یافته همه جانبه میباشد که حرکت ارشاد شریعتی فاقد این سه مؤلفه عمده بود. یعنی شریعتی نه تشکیلات عمودی حزبی داشت و نه حرکت جمعی حزبی در عرصه فرآیند افقی داشت و نه توانسته بود در طول مدت حرکت خود حتی به اندازه عدد انگشتان دست کادرهای همه جانبهائی پرورش دهد تا بعد از او در غیاب او حرکتش را هدایت و سازماندهی و تداوم بخشند. البته اگر افرادی هم توانستن در این پروسه ارشاد شریعتی تا اندازهائی بر پایه استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی آمادگی ذهنی و تشکیلاتی پیدا کنند صورت خودبخودی و فردی داشته است و گرنه اگرچه با بستن شدن ارشاد - در زمانی که شریعتی هنوز دستگیر نشده بود و دوران زندگی مخفی خود را طی میکرد - در نامه که به مرحوم همایون بنیانگذار حسینیه ارشاد مینویسد میگوید: «ساختمان حسینیه ارشاد با بسته شدن بَدل به حزب شده است و با بسته شدن حسینیه ارشاد دربهای حسینیه ارشاد در دورترین روستاهای ایران باز شده است». اینها همه شعار بود واقعیت امر این بود که به علت ضعفهای فوق با بسته شدن حسینیه ارشاد بحران تشکیلات وسازماندهی و بحران هژمونی و بحران استراتژی آنچنان کشتی حرکت ارشاد شریعتی را به گل نشاند که حتی خود شریعتی را در دوران بعد از زندان به اعتراض واداشت، بطوریکه در یکی از نشستهای خانگیاش که در باب واژههای قرآن صحبت میکرد مقدمتا با اعتراض و انتقاد میگوید: «که سرانجام حرکت ارشاد به آنجا رسیده که وقتی یک حاجی بازاری یک منزل نو میخرد به عنوان شله زرد و مهمانی خانه نو شرایطی فراهم میشود که ما دور هم جمع شویم و به طور تصادفی مطالبی مطرح کنیم چراکه نشخوار آدمی، زاده حرف است».
به هر حال آنچه مسلم است و در آن جای هیچگونه تردیدی وجود ندارد اینکه حرکت تحزبگرایانه شریعتی نه تنها در دوران بعد از تعطیلی ارشاد نتوانست گامی تشکیلاتی بردارد حتی بعد از آزادی شریعتی از زندان در طول مدت سه سالی هم که شریعتی قبل از هجرت در ایران بود، گامی در این رابطه برداشته نشد تا آنجا که شریعتی را به این نقطه رسانید که دیگر در داخل برای او امکان یک حرکت منظم وجود ندارد و همین دریافت بود که، او را مجبور کرد تا تصمیم به هجرت بگیرد.
به هر حال در چنین شرایطی در بهار سال 55 آرمان تصمیم به آرمان شدن تحزبگرایانه گرفت، یعنی نه عقبه کار و تشکیلات سازمانگرایانه حزبی داشت و نه تئوری مدون استراتژی حزبی داشت و نه کادرهای پرورش یافته حزبی. البته نیاز به ذکر و تاکید نیست که این سه موضوع سرمایه اولیه شروع سازماندهی عمودی و یا افقی حزبی و کار تشکیلاتی است. بنابراین با این وضعیت برای آرمان سال 55 راهی وجود نداشت جز اینکه همه چیز را از صفر شروع کند، یعنی از یک طرف به تدوین استراتژی و تئوریهای عام و خاص و مشخص حرکت تحزبگرایانه بپردازد و از طرف دیگر به پرورش نیرو و کادر اقدام کند و از جانب دیگر جهت کسب تجربههای تشکیلاتی که شرایط آن در داخل فراهم نبود، نیرو به خارج اعزام کند و جالب است که بدانید که درست در کوران این مشکلات چند نفر از نیروهای کلیدی هم دستگیر شدند و به زندان افتادند. البته در زندان پهلوی برعکس زندان خمینی بهتر از خارج شرایط برای کسب تجارب حرکت تشکیلاتی فراهم بود لذا این دستگیریهای دوران پهلوی به سود کار آرمان تمام شد، چراکه افراد پس از آزادی توانستند تا حدی آن خلاء سه گانه را پر کنند اما هجرت و مرگ شریعتی و شروع طوفانی جنبش اجتماعی ضد استبدادی کار را آنچنان بر آرمان اولیه تنگ کرد که به جای اینکه آنها سوار بر موج بشوند، موج سوار آنها شد. آنچنانکه از بهار 58 هر آنچه که در توان داشتند بر آفتاب افکندند و به عنوان تنها نماینده استراتژی سازمانگرایانه حزبی شریعتی درست در زمانی که جریان «فرقان» تحت نام حرکت شریعتی، طوفان ترور به راه انداخته بود و آنچنان بی هدف در جاده خاکی استراتژی ترور تحت نام و حرکت شریعتی میتاخت که قدرت هر گونه مانوراز آرمان گرفته بود. بطوریکه علاوه بر اینکه در روز 13 اردیبهشت 58 یعنی یک روز بعد از ترور مطهری تمام نیروهای آرمان تحت عنوان «فرقان» توسط رژیم مطلقه فقاهت دستگیر شدند و بعد از آن تمام بلندگوهای تبلیغاتی رژیم کوشیدند تا برای خفه کردن آرمان در نطفه به جامعه بقبولانند که آرمان شاخه سیاسی «فرقان» است. البته فرقانیها هم در این زمان بیکار ننشسته و در میان نیروهای خود تبلیغ میکردند که آرمان بازویتبلیغاتی رژیم بر علیه فرقان است[2].
به هر حال تا از ضربه «فرقان» نجات پیدا کردیم، طوفان استراتژی چریکگرائی مجاهدین خلق که چهار اسب به طرف آنتاگونیست پیش میرفتند حرکت آرمان را پِرس کرد. البته کمترین فونکسیون این فضا و این طوفانها برای آرمان این بود که به ورطه پراگماتیسم و روزمرگی و دنبال هوادار بیفتد که اولین محصول این پراگماتیسم، فراموشی پراکسیس اجتماعی حزبی - که خود این خلاء تیر خلاص به آرمان - بود که در نیمه دوم سال 58 به موازات شروع جنگ بین رژیم مطلقه فقاهتی و حزب بعث عراق و حرکت مجاهدین به سمت آنتاگونیست این فاجعه برای آرمان اتفاق افتاد. آنچنانکه در نیمه دوم سال 59 تنها پراکسیس اجتماعی ما شده بود فقط فروش نشریه آرمان و آوا و... طبیعی بود که رژیم مطلقه فقاهتی هم میکوشید توسط سازماندهی لباس شخصیهای خود و حمله آنها به فروشندهای نشریه علاوه بر اینکه هزینه نشر نشریه را بالا ببرد و جریانهای سیاسی را در این خاکریز زمین گیر کند تا دیگر فرصت توجه به پراکسیس اصلی اجتماعی که همان پیوند با جنبش کارگران، دانشجویان، جنبش اجتماعی و... پیدا نکنند. به هر حال ماحصل همه اینها این بود که به موازات تعطیلی پراکسیس اجتماعی و یا محدود شدن پراکسیس اجتماعی به فروش نشریه، کلا سازماندهی و تشکیلات ما هم حول همین پراکسیس حداقلی محصور ماند که حاصل این «سر بالا شدن آب» در تشکیلات آرمان از نیمه دوم سال 59 علاوه بر ابوعطا خواندن نیروها در راستای چریکگرائی مجاهدین کلا آب بالا آمده، بداخل کشتی سرازیر شد. از اینجا بود که برخورد با تضاد با بیرون، بدل به برخورد با تضاد در درون شد و از این مقطع بود که بحران فراگیر شد و کشتی آرمان تقریبا از تابستان سال60 به گل نشست.
اینجا است که در شروع فاز نشر مستضعفین موضوع استراتژی از جمله موضوعهای محوری بود که از همان آغاز در دستور کار نشر مستضعفین قرار گرفت که در این رابطه نشر مستضعفین در مرحله اول به تدوین تئوریک استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی پرداخت که انجام آن تحت عنوان «مبانی تئوری حزب در اندیشه ما» در حال انتشار میباشد[3]. نکتهائی که در اینجا در رابطه با این دروس لازم است که طرح کنیم اینکه، مباحث دروس استراتژی حزبی از جمله مطالبی است که برای اولین بار حداقل در جامعه ما مطرح میشود چراکه این مطالب نه مطالب آکادمیک درون کتابها است و نه تجربه احزاب کلاسیک دولتی است، بلکه فقط و فقط محصول جمع بندی تجربه نزدیک به چهل سال مبارزه حزبی خود نشر مستضعفین میباشد (از سال 1355 تا 1391). بنابراینهر چند هم که ضعیف باشد و دارای خطا هم باشد، دارای ارزش است چراکه دستاورد عملی و تجربه خود ما میباشد و از آنجائی که حداقل در جامعه خود ما تجربه تحزبگرایانه عملی غیردولتی و غیرپارلمانتاریستی و غیرکلاسیک امری بدیع میباشد، لذا لازم است که جهت تکمیل و چکش کاری آن مورد توجه اهل نظر قرار گیرد و دستاورد خودشان را در این رابطه در اختیار ما قرار دهند، چرا که این یک اصل مسلم غیرقابل انکار میباشد که در عرصه استراتژی تا زمانی که مسلح به تئوری استراتژی نباشیم امکان حرکت برای ما وجود ندارد، چرا که حرکت بدون تئوری استراتژی یک حرکت خودبخودی خواهد بود که سرانجام آن بحران در استراتژی خواهد شد و بحران در استراتژی از پیچیدهترین بحرانهای حزبی میباشد، چراکه نخستین فونکسیون آن به گل نشاند کشتی تشکیلات میباشد که محصول آن متلاشی شدن تشکیلات میباشد.
ه - اخلاقیات یا کویریات نشر مستضعفین: آنچنانکه قبلا هم به اشاره مطرح کردیم یکی از بسترهای رویش اندیویدوآلیسم تشکیلاتی (یا خصلت فردگرائی ضد تشکیلاتی) فونکسیون مؤلفه کویریات شریعتی در میان هواداران شریعتی است. البته در بستر حرکت جمعی تاثیر منشی یا شخصیتی یا کاراکتری لیدرها در میان هواداران یک امر طبیعی خواهد بود، چهگوارا یکی از لیدرهای استراتژی چریکگرائی مدرن جمله ای داشته که به نقل از وی میگویند «چریک از بوی بد بدنش مشخص میشود»، همین یک جمله چه گوارا شاید مانند یک کتاب مقدس اخلاقی در زندگی چریکهای پیرو او تاثیر گذار شده بود بطوریکه عدم توجه به نظافت یکی از ویژگیهای این دسته از هواداران چریک شده بود. به هر حال، یکی از ویژگیهای روحی شریعتی هم عدم توجه و رعایت ساعت و زمان شروع کنفرانسها و کلاسهای اسلام شناسیاش به خصوص در حسینیه ارشاد بود، بطوریکه در این رابطه بیش از دو بار در مقدمه درسهای اسلام شناسیاش به این خاطر مجبور به عذرخواهی میشود، یکبار هم با این جمله به تائید این موضوع پرداخت که: «من نظم پذیر نیستم» و یا یکبار دیگر هم گفت که: «این احساس من هست که به من خط میدهد، نه اندیشه من». به هر حال ازاین گونه سخنها باز هم در صحبتهای حاشیه ساز شریعتی وجود دارد، البته خود این صحبتها چندان مهم نیست چراکه در اقیانوس گفتهها و نوشتههای شریعتی آنقدر مطالب اخلاقی و عرفانی وجود دارد که نیاز به استناد به حاشیهها و جاده خاکیها نیست. آنچه در این رابطه مهم است اینکه در سالهای بعد از بسته شدن ارشاد به خصوص در سالهای 57 تا 60 همین چند کلام حاشیهائی شریعتی به اندازه یک مانیفست اخلاقی در میان هواداران اندیشه شریعتی جا باز کرده بود بطوریکه از زاویه دید این هواداران، اخلاق شریعتی را از بی نظمیهای شریعتی باید فهمید. البته تمامی این گونه هواداران با تاسی از این عادت شریعتی میکوشیدند تا از این عادت شریعتی یک مانیفست اخلاق ضد تشکیلاتی بسازنند بطوریکه این یکی از شاه بیتهای کلام هواداران شریعتی شده بود که میگفتند: «روح من در تشکیلات نمیگنجد»، جالب است هواداری که کل شناختش از شریعتی و عرفان فقط خواندن چند تا جزوه شریعتی بود یک مرتبه کوس «ان الحق» حلاج و جنید سر میداد و واقعا یکی از مشکلات آرمان برخورد با این پارادوکس تشکیلاتی بود چراکه از یک طرف طبیعی بود که تقریبا کل هواداران جذب شده به فاز برونی آرمان در سالهای 58 و 59 و 60 هواداران ارشاد و اندیشه شریعتی بودند و از طرف دیگر منش و روحیه و کلام شریعتی به عنوان یک لیدر بی بدیل، آنچنان در کاراکتر و منش و شخصیت هوادارانش سایه انداخته بود که وصف پذیر نیست. البته خود این موضوع یک ریشه وجودی در عرفان و اخلاق و کویریات مشرق زمین دارد که به صورت خیلی خلاصه ما نام آن را یک نوع اندیویدوآلیسم عرفانی میگذاریم، توضیح آنکه یکی از تفاوتهای زیربنای اخلاق در شرق با اخلاق در مغرب زمین در همین رابطه قابل تبیین میباشد که اخلاق در مغرب زمین دارای زیربنای جمعی و اجتماعی میباشد، در صورتی که اخلاق و عرفان در مشرق زمین دارای خودویژگی ساختاری فردی است و شاید یکی از دلایل مهمی که دموکراسی از شش قرن قبل از میلاد تاکنون در مغرب زمین دارای واقعیت و تاریخ میباشد، اما در مشرق زمین باید با ذره بین و تلسکوپ آن را پیدا کنیم. به خاطر همین بستر اخلاق جمعی و اخلاق فردی است که در غرب و شرق زمین از قدیم به صورت متناقض وجود داشته است و در خصوص تاریخ کشور خودمان هم عدم روئیت دموکراسی در گذشته تاریخ ایران، ریشه در همین خصیصه و کاراکتر ایرانیان از گذشته تا امروز داشته است چراکه بزرگترین فونکسیون رژیمهای غارت - غنیمتی تاریخ ایران از گذشته آن تا امروز همراه با تجاوزات خانمانسوز اقوام خارجی، از اسکندر تا جنگهای بینالملل به کشور ما، شکل گیری همین روحیه فردی در ایرانیان است که منهای عدم شکل گیری دموکراسی در ایران که ثمره این شجره خبیثه روحیه فردگرائی می باشد. عدم تجربه تحزبگرائی در ایران که صورتی عکس مغرب زمین دارد باز ریشه در همین شجره خبیثه روحیه فردگرائی دارد، به هر حال منهای سترون شدن دموکراسیگرائی و تحزبگرائی در مشرق زمین و تاریخ کشورمان در بستر روحیه فردگرائی یکی دیگر از ثمرههای شجره خبیثه فردگرائی، رشد عرفان فردگرایانه در مشرق زمین و کشور ما میباشد. البته باز هم تاکید میکنیم که فقط یکی از دلایل این میباشد دلایل دیگری مثل رشد ابزار تولید و سرمایهداری و... هم در کنار این مؤلفهها باید در نظر گرفته شود.
در خصوص عرفان مشرق زمین که ریشه و آبشخور اولیه تاریخ پروسه تکوین عرفان میباشد (آنچنانکه هایدگر هم معتقد است)، بستر اخلاق انسان را در دیالکتیک بین «خود» و «من» در فرد انسان تبیین میکردند، به این ترتیب که عرفا معتقد بودند که در هر فردی از انسان بیش از هزاران «خود» وجود دارد ولی تنها یک «من» در برابر این هزاران «خود» به نبرد مشغولمیباشد. البته این دو پدیده وجودی پیوسته در حال کشمکش هستند تا آنجا که یکی از اینها در این جنگ و تضاد از میان برود، اگر «من انسانی» از بین رفت دیگر آن فرد نابود شده و با حاکمیت «خود»ها بر گور «من انسانی» اخلاق در فرد میمیرد و اما اگر این «خود»های کاذب در پای آن «من حقیقی» یا «من انسانی» قربانی شد، اخلاق حاصل میشود. البته تقریبا تمام عرفا آنچنانکه هایدگر هم معتقد بود آن «من انسانی» را به مثابه «من جمعی» و اصلا کل انسان یا به قول قرآن آدم میدانند[4] (و آن «خود»های متعدد انسان را «خود» فردی انسان میدانند. به همین ترتیب از نظر آنها تنها با قربانی شدن «خود» فردی در پای «من» انسانی امکان تعالی انسان وجود دارد.
مثنوی - دفتر اول - صفحه 71 سطر 7 به بعد:
ای شهان کشتیم ما خصم برون / ماند خصمی زوبتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست / شیر باطن سخره خرگوش نیست
سهل شیری دان که صفها بشکند / شیر آن را دان که خود را بشکند
شیخ محمود شبستری در منظومه گلشن راز - صفحه 45 در این رابطه میگوید:
دگر کردی سوال از من که من چیست / مرا از من خبر کن تا که من کیست
چو هست مطلق آید در اشارت / به لفظ من کنند از وی عبارت
حقیقت کز تعیین شد معین / تو او را در عبارت گفته ایمن
من و تو عارض ذات وجودیم / مشبکهای مشکات وجودیم
همه یک نور دان اشباح و ارواح / گه از آئینه پیدا گه زمصباح
تو گوئی لفظ من در هر عبارت / بسوی روح میباشد اشارت
چو کردی پیشوای خود خرد را / نمیدانی زجزو خویش خود را
برو ای خواجه خود را نیک بشناس / که نبود فربهی مانند آماس
من و تو برتر از جان و تن آمد / که این هر دو ز اجزای من آمد
به لفظ من نه انسان است مخصوص / که تا گوئی بدن جانست مخصوص
یکی ره بر تر از کون و مکان شو / جهان بگذار خود در خود جهان شو
در رابطه با شریعتی و مؤلفه کویریات او - که کلا تبیین کننده اخلاقیات شریعتی میباشد- اگر با یک نگاه کلی بخواهیم اخلاقیات شریعتی که همان کویریات شریعتی میباشد تبیین نمائیم، باید بگوئیم که آنچنانکه در مبحث «اسلام شناسی» و «استراتژی شریعتی» مطرح کردیم، شریعتی از آغاز تا انجام در یک جاده اتوبان صاف یکدست حرکت نکرده است تا مادر اینجا به تبیین اصول کلی آن بپردازیم بلکه بر حسب شرایط روحی خود با این قضیه برخورد کرده است که در یک نگاه کلی میتوان به دو نوع اخلاق در اندیشه شریعتی اشاره کنیم:
1 - اخلاق فردی
2 - اخلاق جمعی
البته در عرصه اخلاق فردی آنچنانکه شریعتی در مقدمه جلسه سوم کنفرانس «میعاد با ابراهیم[5]» میگوید به ساختار فلسفی «من» و «خود» هایدگر معتقد بوده و در این رابطه کتاب «کویر» و یا «هبوط» و یا «گفتگوهای تنهائی» و... را تالیف کرده است که بر این اساس، «من فردی» یا اخلاق فردی شریعتی عبارت است از تلاش بی وقفه فرد برای دست یابی به آن «من اجتماعی و تاریخی» که در هر فرد وجود دارد. اما در اندیشه شریعتی غیر از این اخلاق فردی یک اخلاق دیگر هم وجود دارد که ما نام آن را اخلاق اجتماعی، یا اخلاق جمعی، یا اخلاق تشکیلاتی میگذاریم که این اخلاق دوم شریعتی در درس نهم «اسلام شناسی» در زیر چتر بحث الیناسیون مطرح میکند. در اخلاق اجتماعی شریعتی از جمله موارد الینه کننده انسان را زهد، عرفان، مذهب خرافی، پول، کتاب، بوروکراسی، تکنوکراسی و...میداند که نشان دهنده این حقیقت است که در این اخلاق جمعی، شریعتی دیگر مانند اخلاق فردی بستر اخلاقیات ساز انسان به جای فرد جمع و اجتماع انسان میباشد.
به هر حال در رابطه با حرکت برونی آرمان در سالهای 58 تا 60 از آنجائی که یکی عوامل اصلی بحران نیمه دوم سال 59 آرمان همین تکوین و رشد اندیویدوآلیسم تشکیلاتی بود، با توجه به اینکه آبشخور اولیه این اندیویدوآلیسم تشکیلاتی آرمان ریشه در همان اخلاقیات فردی شریعتی داشت. به همین دلیل نشر مستضعفین در طول سه سال گذشته حرکت برونی خود تلاش مستمر داشته تا به جد با اخلاقیات فردی مقابله بکند و اخلاقیات اجتماعی را جایگزین آن بکند، البته دلایلی که نشر مستضعفین در این رابطه مطرح کرده است عبارتند از:
1 - اخلاقیات فردی یا همان کویریات که آنچنانکه مطرح کردیم ریشه در عرفان مشرق زمین دارد، یک موضوعی است که تحقق آن تنها در بستر ریاضتهای فردی حاصل میشود و نه تنها جهت تحقق آن نیازمند به پراکسیس اجتماعی نیست بلکه اصلا لازمه نیل به آن ترک جامعه است.
2 - به علت اینکه لازمه تحقق کویریات یا اخلاق فردی دوری گزیدن از زندگی جمعی و پراکسیس اجتماعی و پراکسیس تشکیلاتی میباشد، در نتیجه کویریات یا اخلاقیات فردی شریعتی نمیتواند در پیوند با اسلامیات و اجتماعیات و فلسفیات و اقتصادیات شریعتی تبیین شود و این پارادوکسی است که در اندیشه شریعتی وجود دارد و بعدا همین پارادوکس، به اخلاقیات آرمان منتقل شد. بطوریکه در اخلاقیات آرمان سالهای 58 تا 60 که در جزوات «ارزیابی نفسانی» مطرح میشد، ما در تحلیل نهائی به همان اخلاقی دست پیدا میکردیم که به صورت فردیدر بستر ریاضت فردی برای فرد قابل تحقق بود و اصلا نیازی به پراکسیس تشکیلاتی و پراکسیس اجتماعی جهت تحقق آن نبود و همین عدم پیوند بین اخلاقیات آرمان با پراکسیس تشکیلاتی و پراکسیس اجتماعی بود که باعث تکوین و شکل گیری سونامی اندیویدوآلیسم تشکیلاتی و بالاخره بحران فراگیر تشکیلاتی آرمان در سال 59 - 60 شد و لذا در همین رابطه در نشر مستضعفین از همان آغاز کوشیدیم که با جایگزین کردن اخلاق اجتماعی یا اخلاقیات جمعی یا اخلاقیات تشکیلاتی به جای اخلاقیات فردی گذشته آرمان، لازمه زیستن جمعی و زندگی تشکیلاتی و پراکسیس اجتماعی جهت تحقق اخلاقیات فردی مطرح کنیم و لذا در همین رابطه معتقد هستیم که تا زمانی که این پارادوکس در اندیشه اولیه آرمان حل نشود امکان تحقق پراکسیس تشکیلاتی برای نشر مستضعفین وجود نخواهد داشت، چراکه تا زمانی که ما به اخلاقیات جمعی اعتقاد پیدا نکنیم و از اخلاقیات کویرساز فردی فاصله نگیریم، اصل پراکسیس تشکیلاتی به عنوان بسترساز اخلاقیات جمعی برای ما قابل تبیین نخواهد بود. برای اینکه هوادار نشر مستضعفین بتواند یک پراکسیس همه جانبه سازمانگرایانه حزبی داشته باشد باید به این حقیقت ایمان پیدا کند که[6] تنها در بستر پراکسیس اجتماعی وپراکسیس تشکیلاتی که نماینده و الگوی پراکسیس اجتماعی میباشد، او میتواند به تعالی اخلاقی و کویریات دست پیدا کند. طبیعی است که تا زمانی که این بستر نظری در نشر مستضعفین حاصل نشود امکان هیچگونه پراکسیس تشکیلاتی برای نشر مستضعفین وجود نخواهد داشت و تازه اگر هم وجود پیدا کند سر انجامی بهتر از آرمان سال 59 و 60 پیدا نخواهد کرد و اما در باب اینکه تا چه اندازه نشر مستضعفین در حرکت سه ساله گذشته خود جهت جایگزینی اخلاقیات جمعی به جای اخلاقیات فردی آرمان موفق شده است موضوعی است که بعدا باید به قضاوت در باب آن بنشینیم.
ادامه دارد
[1]. البته بد نیست که در همین جا به این نکته هم اشارهائی داشته باشیم که از دیدگاه این جریان در صورتی که جریان تحزبگرایانه رادیکال به جای تکیه بر جنبشهای چهارگانه بر گروههای اجتماعی حاشیه تولید تکیه کنند، در آن صورت جنبش خیابانی جایگزین جنبش اجتماعی و جنبش دموکراتیک و جنبش سوسیالیستی میشود، که مهمترین تفاوت بین جنبش خیابانی با جنبشهای چهارگانه در این است که جنبشهای خیابانی به علت عدم برنامه و عدم سازماندهی در بستر نهادهای اقتصادی - اجتماعی نمیتوانند مانند جنبشهای چهارگانه به مبارزه فرسایشی و درازمدت دست بزنند، همان آفتی که از مشروطیت تا جنبش خرداد ماه 88 جامعه ما با آن دست به گریبان بوده است.
[2]. نه در مسجد گذارندم که رندی / نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است /غریبم و سائلم این ره کدام است
[3]. که قضاوت در باب این تئوری استراتژی حزبی بماند تا انتشار تمام این دروس تمام شود.
[4]. داستان آدم در سوره بقره از آیه 30 تا آیه 38، سوره اعراف آیه 11 به بعد، سوره اسری آیه 61 به بعد، سوره کهف آیه 50 به بعد، سوره طه آیه 115 به بعد و ...
[5]. که سفرنامه اولین سفر حج او میباشد و در اواخر سال 48 بیان کرده است.
[6]. برعکس هوادار آرمان سال 58 تا 60 که معتقد بود، فرد میتواند در بستر فردیت و فردگرائی به تعالی اخلاقی برسد.