اسلام شناسی حسین در ترازوی عاشورا - قسمت اول

 عاشورای تاریخی - عاشورای حکومتی - عاشورای سنتی

عاشورای تطبیقی - عاشورای انطباقی - عاشورای دگماتیسم

مقدمه: از ماه رجب سال 60 که خبر مرگ معاویه در مسجد مدینه (در زمانی که امام حسین با عبدالله بن زبیر مشغول مذاکره بود) به امام حسین رسید تا بعد از ظهر عاشورا در سال 61 که حسین در قتل گاه کربلا به شهادت رسید، معمار عاشورا و سلسله جنبان این بنای تاریخی خود امام حسین بود و بعد از ظهر عاشورا هر چند زینب کبری تلاش کرد تا ناخدای کشتی نجات و مصباح هدایت عاشورای حسین بشود[1] ولی بنا به دلایل تاریخی تلاش زینب کبری به بار ننشست و مبارزه آگاهی‏بخش زینب کبری و امام سجاد در ادامه عاشورای آزادی‏بخش حسین[2] و بعد از سخنرانی او در کاخ یزید به محاق تاریخی فرو رفت که این امر باعث گردید تا عاشورای حسین به صورت یک کتاب و مکتب و متن هرمنوتیک در آید که جدای از نویسنده و معمار این کتاب یعنی حسین «متن پیام هرمنوتیک» از طرف قارئین گوناگون نیز در طول چهارده قرن گذشته مورد تاویل و تفسیر و تجلیل و تحریف و تحقیق قرار گیرد، و بی شک نخستین قاریان این کتاب و مکتب تاریخی زینب کبری و امام سجاد بودند که در مدت زمان اندک با حرکت افشاگرانه خود علیه کربلای عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن تا کوفه ابن زیاد و شام یزید بن معاویه کوشیدند با تکیه بر زمینه های تکوین عاشورا یعنی تکوین اسلام توسط حرکت تاریخی پیامبر اسلام و در ادامه آن حرکت امام علی و نیز امام حسین تا یک مرزبندی هویتی و تاریخی بین اسلام حسین با اسلام معاویه و یزید انجام دهند و با طرح اسلاف توحیدی - پیامبر اسلام تا علی و فاطمه و حسین- با اسلاف مشرک - یزید و ابوسفیان و معاویه- خط کشی تاریخی نمایند[3] و به همین ترتیب زینب کبری و امام سجاد در تمامی خطبه‏هائی که در طول اسارت خود (از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام در ماه‏های محرم و صفر در سال 61) در جهت افشاگری حکومت اموی و آگاهی بخشیدن به مردمی که به عنوان صدقه نان و خرما برای اسرا آورده بودند عمل کردند و بر نصب نبوی خود و نصب مشرک ابوسفیانی یزید و معاویه تکیه می‌کرد و نه بر قرآن و وحی و کتاب چراکه به دلیل سلطه فرهنگ اسلام نژادپرستانه و طبقاتی معاویه که به مدت 30 سال یعنی تا زمان حکومت عمر بن عبدالعزیز (که لعن بر امام علی در نماز را لغو کرد) تحت عنوان اسلام ابوسفیانی معاویه و یزید همه را موظف کرده بودند تا در ادای نماز بر علی و اسلام علی لعن کنند و حسین و اصحاب او را خروج کرده بر دین بخوانند و قتل و کشتار در عاشورا را فتوای دین محمد به توسط شریح معرفی نمایند و عامل تکوین عاشورا به توسط اسلام روایتی را خواسته خدا معرفی کنند[4].

عاشورای روایتی و عاشورای سنتی و عاشورای دگماتیسم- در مجالس روضه می‌خواندند و در طول 700 سال که گذشته است آنقدر بر این حدیث تکیه کردند و گفتند و نوشتند تا آنجا که مضمون این حدیث اسلام روایتی به صورت - مانیفست فکری و فرهنگ عمومی- عاشورای روایتی در آمد و اساسا ریشه اولیه عاشورای روایتی در حدیث "ان الله شاء ان یراک قتیلا" خوابیده است که برای اولین بار در قرن هفتم (یعنی 700 سال بعد از پیامبر و عاشورا) مطرح شد و توسط آن از زبان پیامبر به حسین امر گردید تا توسط آن عامل جنایت عاشورا را -از یزید و ابن زیاد و عمر سعد و شمر و معاویه و اسلام ابوسفیانی- به خدا و پیامبر منتسب کنند، چراکه مطابق این حدیث از اسلام روایتی و کتاب «لهوف ابن طاووس»؛ این خدا و پیامبر هستند که خواسته‏اند تا حسین را کشته ببینند و نه یزید و ابن زیاد و عمر بن سعد!  در ادامه این حدیث بود که اسلام روایتی برای تبیین عاشورای روایتی و مسخ و تحریف عاشورای تاریخی حدیث دومی از قول پیامبر اسلام در قرن هفتم مطرح کردند که؛ در عالم رویا پیامبر اسلام به امام حسین فرموده است "ان الله شاء ان یراهن سبایا" یعنی - خدا خواسته است تا خانواده امام حسین را بعد از عاشورا به صورت اسیر ببیند! به عبارت دیگر از نظر طرفداران اسلام روایتی؛ کشته شدن حسین و یارانش در عاشورای سال 61 و اسیر شدن زینب و امام سجاد و خانواده حسین که محبوب خدا بوده‏اند نتیجه امر خدا به این کار بوده است و لذا این اتفاق مورد رضایت خدا می‌باشد و همین طور صاعقه افشاگرایانه زینب کبری بر سر یزید که در کاخ سبز معاویه شام می‌فرمود؛ "و سوقک بنات رسول سبا یا" ای یزید چرا خاندان رسول الله را اسیر کردی؟ و عمل اسیر کردن خانواده حسین را به یزید منتسب می‌کند امر اشتباهی بوده است.

برای فهم بیشتر عاشورای روایتی و سنتی در کانتکس اسلام دگماتیسم و روایتی به جلد سوم کتاب - حماسه حسینی- از مرتضی مطهری (بزرگ پاسدار عاشورای روایتی و اسلام ولایتی و فقاهتی و روایتی و دگماتیسم) مراجعه نمائید، که با تکیه بر این روایات که در صفحه 347-348 از جلد سوم این کتاب آمده می‌گوید که؛ از نظر منطق روایات و طبق اعتقاد خاص ما به جنبه مافوق بشری امام حسین - یعنی جنبه ارتباط و اتصال امام حسین به عالم مافوق بشری- تمام کارهای امام حسین حساب شده و از روی پیش بینی بوده است و تصادف و اشتباه در آن‏ها وجود ندارد، بنابراین امام حسین اگر می خواست به همراه آوردن زنان و کودکان با خود را آن هم در سفری پر خطر (در همان وقت عقلائی که بر محور حفظ جان اباعبدالله و اهل بیتش قضاوت می‌کردند) جایز نمی‌شمردند، آن چنان که امام پس از شنیدن خبر قتل مسلم ابن عقیل و قطعی شدن سرنوشت خود باز هم این کار را نمی‌کند که اهل بیت را به مدینه بر گرداند، و این یک کار حساب شده است چراکه در روایات آمده است؛ پیغمبر در عالم رویا به امام حسین فرموده است که "ان الله شاء آن یراهن سبا یا" خدا خواسته است تا بانوان و خانواده امام حسین را اسیر ببیند- البته مقصودی که در آن زمان می‌فهمیده اند «اراده تشریعی» بود و نه «اراده تکوینی» مقصود از اراده تکوینی - قضا و قدر حتمی الهی- است و مقصود از اراده تشریعی - مصلحت و رضای الهی- است. نتیجه این است که طبق منطق روایات امام حسین براساس - مصلحت- اهل بیت و زنان و کودکان را به همراه برده است.

 

1 - سه قرائت از عاشورا: قرائت تطبیقی- قرائت انطباقی- قرائت دگماتیسم:

با همه این احوال از فردای عاشورای 61 تا اکنون طرفداران و معتقدین و منتقدین و منحرفین متن هرمنوتیک تاریخی عاشورا - در طول 1400 سالی که از آن حادثه گذشته است- پیوسته بر مبنای نوع عینکی که بر چشم داشته‌اند قرائت جدیدی از عاشورا ارائه داده‏اند که در یک تقسیم بندی کلی می‌توانیم این قرائت‏ها را به سه دسته بزرگ تقسیم کنیم؛

الف- قرائت‏های تطبیقی عاشورا.

ب- قرائت‏های انطباقی عاشورا.

ج- قرائت‏های دگماتیسم عاشورا.

مطابق این تقسیم بندی؛ قرائت‏های تطبیقی عاشورا اشاره به آن دسته از قرائت‌هائی است که عاشورا را در کانتکس اسلام شناسی حسین فهم می‌کنند، و مقصود از قرائت‏های انطباقی عاشورا اشاره به آن دسته از قرائت‏هائی است که عاشورای امام حسین را در ترازوی اسلام شناسی خودشان فهم می‌کنند و نه اسلام شناسی امام حسین، و مقصود از قرائت‏های دگماتیسم عاشورا اشاره به آن دسته از قرائت‏های عاشورا است که در چارچوب -اسلام روایتی و اسلام ولایتی و اسلام فقاهتی- فهم می شوند، البته ما غیر از دسته بندی سه گانه فوق می‌توانیم بر پایه نوع عینک سه گانه که قاری در مطالعه عاشورا بر چشم دارد تقسیم بندی دیگری نتیجه بگیریم که برای ما قرائت‏های عاشورا را روشن می نمایند، که مطابق این توضیح سه نوع قرائت از عاشورا عبارتند از:

 الف-  عاشورای سنتی.

ب-  عاشورای حکومتی.

ج- عاشورای تاریخی.

 عاشورای سنتی اشاره به آن دسته از قرائت‏های عاشورا است که با عینک «فرهنگ و سنت‏های اجتماعی و تاریخی و قومی و مذهبی» آن را مطالعه می‌کنند و منظور از قرائت‏های حکومتی اشاره به آن دسته از قرائت‏های عاشورا است که آن را با عینک «تاریخ و به عنوان نقل حوادث» مطالعه می‌کنند، و مقصود از عاشورای تاریخی اشاره به آن دسته از قرائت‏هائی است که آن را به عنوان یک «پراکسیس اجتماعی و تاریخی که از ابراهیم خلیل و تا آخر زمان ادامه دارد» مطالعه می‌کنند، ما به عنوان نمونه و مصداق عینی می توانیم به دسته بند‏یهای قرائت‏های سه گانه عاشورا در جامعه خودمان اشاره کنیم؛ که از «حسین وارث آدم» شریعتی می توانیم به عنوان قرائت تاریخی و تطبیقی عاشورا یاد کنیم و از کتاب «شهید جاوید» مرحوم صالحی نجف آبادی به عنوان قرائت حکومتی و نیز از کتاب سه جلدی «حماسه حسینی» مرتضی مطهری به عنوان قرائت سنتی از عاشورا مثال بیاوریم[5] تشیع عاشورای تاریخی با اشاره به زیارت وارث که خطاب به امام حسین است به عاشورا چنین می نگرد؛ "السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله- السلام علیک یا وارث نوح نبی الله- السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله- السلام علیک یا وارث موسی کلیم الله- السلام علیک یا وارث عیسی روح الله- السلام علیک یا وارث محمد حبیب الله- السلام علیک یا وارث امیر المومنین ولی الله" مشاهده می کنیم که در نگاه اول یعنی - عینک کنفرانس شهادت- فونکسیون عاشورا و حسین یک فونکسیون فردی هم مانند ابراهیم خلیل دارد، در صورتی که در - حسین وارث آدم- عاشورا و حسین دارای یک فونکسیون اجتماعی و تاریخی مانند حرکت موسی و پیامبر اسلام دارد به عبارت دیگر در - کنفراس شهادت- حسین و عاشورا به مانند عیسی مسیح درس اخلاق فردی می‌دهد در صورتی که در - حسین وارث آدم- حسین مانند موسی و محمد «جامعه ساز و تاریخ آفرین بوده و رسالت اجتماعی بر دوش می‌کشد».

الف- عاشورای سنتی که قرائت سنتی از عاشورا در طول 1400 سال گذشته می باشد دارای دو موئلفه زیر است:

1 - انتقام کینه جویانه عاشورا از خاندان اموی.

2 - تبیین متافیزیک عاشورا انجام گرفته است.

طرفداران قرائت اول از عاشورا معتقد هستند که امام حسین از خاندان بنی هاشم و پیامبر و علی ابن ابیطالب می‌باشد و به دعوت مردم کوفه از مدینه که موطن خود او است به طرف کربلا آمده است بنابراین او نه تنها جزء خوارج دین اسلام نمی‌باشد بلکه مهم‌تر از آن جز صالحین اهل بیت پیامبر اسلام محسوب می شود و لذا قتل او و اصحابش (در عاشورای سال 61) توسط حکومت اموی امری قبیله گرایانه و قدرت طلبانه بوده و به دلیل انتقام قبیله گی از پیامبر و امام علی تلقی می گردد، و به این دلیل باید جهت سرنگون کردن حکومت اموی اقدام کنیم. این تحلیل تنها به خاطر این بود که از خون حسین و اصحابش انتقام بگیرند! و تقریبا تمامی قیام هائی که (قیام توابین و قیام مختار و قیام زید بن علی بن الحسین و قیام یحیی بن زید و قیام محمد بن عبد الله نفس زکیه و قیام برادرش ابراهیم و قیام‌های دیگری که تا زمان سرنگون شدن حکومت اموی توسط ابومسلم خراسانی و هم چنین حکومت بنی عباس) ادامه داشت همگی در این رابطه قابل تفسیر می‌باشد و علت این که ائمه شیعه و اهل بیت از زینب کبری گرفته تا امام سجاد و ائمه دیگر شیعه به صورت مستقیم از این قیام‌ها (که بعضی از آن‏ها مثل قیام مختار به مرحله حکومت هم رسید) حمایت نکردند همه در این رابطه قابل تبیین می‌باشد، چراکه تقریبا هدف تمامی قیام‌ها در دوران حکومت اموی -انتقام گیری از خون حسین و اصحابش در واقعه عاشورا- بوده است و نه برپائی عاشورا به عنوان «برنامه و مانیفست و هدف مرحله‏ائی در جهت تحقق استراتژی رهائی‏بخش و آزادی‏بخش و آگاهی‏بخش جامعه انسانی» و نداشتن چنین دیدگاهی باعث گردیده است که هرچند اکثریت قریب به اتفاق این قیام کنندگان بر پایه انگیزه‏های صادقانه‏ قیام کردند ولی حرکت و قیام آن‏ها گرفتار جنگ های - قوم گرائی و قبیله گرائی و کینه‏های نژادی و طایفه‏ائی و مذهبی و قدرت طلبانه- بشود که خروجی نهائی آن‏ها پراکندگی و بن بست و محدودیت قومی و مذهبی و به گل نشاندن قیام خود آن‏ها شده است، به عبارت دیگر فونکسیون نهائی آن‏ها انتقام گرفتن از مقصرین و عاملین قتل حسین و اصحابش در عاشورا می شد که طبیعی خواهد بود تا پس از انتقام گرفتن ها قضیه کربلا و عاشورا و حسین دیگر مانند هر داستان قومی و مذهبی و نژادی تمام بشود و تنها به صورت یک خاطره (برای عزاداری و گریه کردن و شفیع کردن آن در برابر خداوند و روز قیامت و یا آسمانی کردن آن و دخالت دادن اجنه و ملائکه و نیروهای غیبی در ساختار آن) باقی می‌ماند و 1400 سال است که شیعه مشغول - زرق و برق دادن به کربلا و عاشورای سنتی- می‌باشد که برای فهم این موضوع تنها کافی است به داستان انتقام گیری وحشتناک مختار و طرفدارانش از دشمنان و قاتلین امام حسین و اصحابش در کربلا توجه بکنید و متوجه شویم که این‌ها از دشمنان امام حسین چه اندازه بی رحمانه انتقام گرفتند و بی رحمانه آن‏ها را کشتند و حتی سرهای آن‏ها را بریدند و به مدینه نزد امام سجاد و محمد بن حنفیه فرستادند تا با این کار به ائمه شیعه گزارش دهند که از دشمنان و قاتلین حسین انتقام گرفته‏اند. و تا زمانی که روش انتقام گیری ادامه داشت آنها باهم وحدت داشتند و حتی توانستند در عراق حاکم شوند اما بعد از اتمام پروسه انتقام گیری که دیگر کسی از واقعه عاشورا باقی نمانده بود تا با او به جنگند و یا او را بکشند، اصحاب به جان هم افتادند و یک دیگر را لت و پار کردند و نابود شدند و رفتند!

البته هرگز خواسته حسین و اصحاب حسین و ائمه شیعه و اهل بیت آن‏ها (از زینب کبری و امام سجاد گرفته تا ائمه بعدی شیعه) از معماری عاشورا تائید بر خورد کینه توزانه و قومی و قبیله گی نبوده است بلکه امام جعفر صادق در این تعریف از عاشورا می‌فرماید که «کل یوم عاشورا و کل شهر محرم و کل ارض کربلا» هدف عاشورا سازان محرم 61 «تکوین عاشورای تاریخی برای برپائی اسلام تاریخی در بستر نهضت آزادی‏بخش و آگاهی‏بخش و رهائی‏بخش» یعنی همان سه مولفه‏ که اسلام محمد (در دو مرحله از حرکت مدنی و مکی در طول 23 سال تاریخ ساز از اسلام تاریخی) در بستر آن شکل گرفت! بنابراین تمامی جریان‏هائی که بعد از واقعه ظهر عاشورای سال 61 تا به امروز (یعنی در طول 1400 سال بعد از عاشورای تاریخی 61) به نحوی کوشیدند تا واقعه عاشورای تاریخی حسین را به صورت یک جنگ غیر تاریخی و قومی و طایفه‏ائی و مذهبی و قدرت طلبانه درآورند و بر پایه این تحلیل (از عاشورای تاریخی حسین در کانتکس عاشورای سنتی) اقدام به تمویه شیعیان و قیام و جنگ و انتقام و کشت و کشتار کردند، جزء دسته اول و از طرفداران عاشورای سنتی می‌باشند و عدم حمایت ائمه شیعه و اهل بیت (از زینب کبری تا امام صادق) از این قیام‌ها به خاطر همین انگیزه و کانتکس این قیام‌ها بوده است و علت شکست تمامی این قیام‌ها نیز به خاطر محدود کردن تفکر عاشورای تاریخی حسین در محدوده درک قومی و قبیلگی و مذهبی و نژادی - و نه به صورت انسانی و تاریخی- بوده است که برای فهم فونکسیون منفی - عاشورای سنتی- تنها کافی است که وضعیت عاشورای دولتی رژیم مطلقه فقاهتی در جامعه امروز خود را مورد تحلیل قرار دهیم تا دریابیم آنها به چه علت می خواهند[6] عاشورای تاریخی را بدل به عاشورای سنتی بکنند؟ زمانی که عاشورای تاریخی بدل به عاشورای سنتی شد دیگر تجلیل از این عاشورا برای غاصبین قدرتهای - سیاسی و فرهنگی و مذهبی و اقتصادی- خطر ساز نخواهد بود بلکه چنان که در دستگاه حکومت های صفویه و مطلقه فقاهتی حاکم در طول 34 سال گذشته تجربه کردیم؛ عاشورای سنتی می‌تواند حکومت غاصبین قدرت مردم را در برابر قیام های اجتماعی مردم ایران و حمله امپراطوری عثمانی بیمه نماید و طبیعی است تا زمانی که جامعه ما به جای تکیه بر عاشورای تاریخی به تجلیل از عاشورای سنتی بپردازد و با متافیزیک و آسمانی کردن امام حسین و عاشورائی که زمینی و تاریخی است بخواهد به تجلیل از عاشورا بپردازد، نه تنها عاشورای حسین برای این جامعه مصباح هدی و سفینه نجات نخواهد شد بلکه بستری می‌گردد تا «توده‏های ایران در بودن منفی تاریخی خود نگه داشته شوند» و این چنین است که از عاشورای 61 جنگ در بین عاشورای مثبت و عاشورای منفی ادامه دارد (در طول 1400 سال گذشته تا کنون در بین شیعیان عاشورا جاری و ساری بوده است) که برای توضیح بیشتر محتوای عاشورای مثبت و عاشورای منفی ابتدا آن چنان که امام علی در تعریف اسلام می‌فرماید؛ «لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا - اسلام مانند پوستین پشمین وارونه پوشیده می‌شود» در خطبه 108 صفحه 102 سطر 12 نهج البلاغه شهیدی. توجه داشته باشیم که جایگاه عاشورا مانند جایگاه اسلام صورت پوستین پشمین داشته است که در شکل عاشورای سنتی به صورت وارونه تبدیل شده و آن را به تن کرده‌اند، اما در حرکت عاشورای تاریخی این پوستین به صورت معمول آن بر تن شیعیان حسین شده است. بنابراین به همان میزان که استفاده مثبت از این پوستین پشمین هم زیبائی و هم گرمی می آفریند اما استفاده منفی از پوستین پشمین نه زیبائی دارد و نه گرما بخش خواهد بود! بنابراین عاشورای مثبت (یا عاشورای تاریخی) به همان میزان که می‌تواند گرما بخش و مسئولیت آفرین باشد اما در عاشورای منفی (عاشورای سنتی) برای شیعه حسین می تواند سکون زا و زمین گیر کننده باشد.

دسته دوم طرفداران قرائت سنتی از عاشورا مشمول آنهائی می‌شوند که می‌کوشند از عاشورای حسین یک تبیین کاتولیکی مانند قتل مسیح در تفکر واتیکان ارائه بدهند به این ترتیب تبیین کاتولیکی از قتل عیسی بن مریم از نظر آن‏ها برای نجات مسیحیان و پیروان مسیح و قوم بنی اسرائیل بوده است تا گناه آن‏ها آمرزیده بشود و بتوانند توسط شفاعت عیسی بن مریم به بهشت دست پیدا کنند و از نظر طرفداران قرائت سنتی هم به خاطر گریه و عزاداری و ماتم پیروان کشته شدن امام حسین جذب شفاعت او و ساختن یک دستگاه تصفیه گناه شیعه از امام حسین در برابر دستگاه خداوند، باعث آمرزش و بخشش پیروان می شود به این ترتیب دسته دوم که از طرفداران قرائت سنتی عاشورا در طول 14 قرن گذشته می باشند در تلاش بوده‌اند تا به پیروان عاشورای حسینی خود طرح حادثه عاشورا را در یک شکل تحریف شده و با تاسی از روضه خوانی‏های نوع مسیحیت منتقل کنند و با طرح شعار؛ "من بکی او یبکی او تباکی وجب له الجنه" کسی که گریه کند یا بگرایند یا بستر گریه کردن بر حسین و یارانش را فراهم کند جنت بر او واجب می‌شود. و در این دیدگاه هدف حسین و عاشورای تاریخی حسین و کربلای تاریخی او گرفتن اشک چشم از پیروانش بوده است! قبل از تبیین دیدگاه دسته دوم عاشورای سنتی (یا قرائت سنتی) به نقدی که مولوی در دفتر ششم نسبت به طرفدارن قرائت دوم سنتی از عاشورا دارد، می پردازیم؛ مثنوی- نسخه نیکلسون- دفتر ششم ص 944- سطر چهارم به بعد؛

روز عاشورا همه اهل حلب               باب انطاکیه اندر تا به شب

گرد آید مرد و زن جمعی عظیم           ماتم آن خاندان دارد مقیم

ناله و نوحه کنند اندر بکا                 شیعه عاشورا برای کربلا

بشمرند آن ظلم‌ها و امتحان               کز یزید و شمر دید آن خاندان

نعرهاشان می‌رود در ویل و وشت       پر همی گردد همه صحرا و دشت

یک غریبی شاعری از ره رسید         روز عاشورا و آن افغان شنید

شهر را بگذاشت و آن سو رای کرد    قصد جست و جوی آن هیهای کرد

پرس و پرسان می‌شد اندر افتقاد        چیست این غم برکه این ماتم فتاد

این رئیس زفت باشد که بمرد            این چنین مجمع نباشد کار خرد

نام او و القاب او شرحم دهید            که غریبم من شما اهل ده آید

چیست نام و پیشه او صاف او           تا بگویم مرثیه زالطاف او

مرثیه سازم که مرد شاعرم              تا از اینجا برگ و لالنگی برم

آن یکی گفتش که هی دیونه‏ائی         تو نه‏ائی شیعه عدو خانه‏ائی

روز عاشورا نمی‌دانی که هست         ماتم جانی که از قرنی به است

گفت اری لیک کو دور یزید             کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید

خفته بودستید تا کنون شما              که کنون جامعه دریدت از عزا

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان      زانک بد مر گیست این خواب گران

روح سلطانی ز زندانی بجست         جامعه جه دریم و چون خاییم دست

چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند      وقت شادی شد چو بشکستند بند

سوی شاد روان دولت تاختند           کنده و زنجیر را انداختند

روز ملکست و گش شاهنشهی         گر تو یک ذره ازیشان آگهی

ورنه‏ائی اگه برو بر خود گری         زانک در انکار عقل و محشری

بر دل و دین خرابت نوحه کن          که نمی‌بیند جز این خا نه کهن

ور همی بیند چرا نبود دلیر             پشتدار و جان سپار و چشم سیر

در رخت کو از می دین فرخی          گر بدیدی بحر کو کف سخی

آنک جو دید آب را نکند دریغ          خاصه آن کو دید آن دریا و میغ

آن چنان که در این کلام مولوی مشاهده کردید مولوی مطابق روش گذشته خود می‌کوشد تحت لوای یک داستان ساختگی یا واقعی در مورد مسافر ناشناسی که در یک روز عاشورا وارد شهر حلب سوریه می شود و نقد خود را از دسته دوم طرفداران عاشورای سنتی مطرح کند مسافر ناشناس از آنجا که می‌بیند هیاهوی عزاداری شیعیان شهر را در برگرفته است این هیاهوی نظرش را به خود جلب می‌نماید و جهت فهم علت آن به طرف آن عزادارانی که مشغول ماتم سرائی و بر سر و سینه زدن و گریه و اشک ریختن بودن می‌رود و به پرسش در باب دلیل عزاداری می‌پردازد که پاسخی که عزاداران به او می‌دهند در باره یک قتل و جنایتی است که 700 سال قبل در کربلا اتفاق افتاده است و آن مسافر پس از این که دوباره علت تاخیر انتقال خبر جنایتی را که 700 سال قبل از کربلا به حلب رسیده را سوال می کند، آن عزاداران با او برخورد هویتی می‌کنند که تو اصلا شیعه نیستی! از این مرحله است که داستان خود ساخته مولوی تمام می‌شود و مولوی با پایان یافتن نقدش بر عاشورای سنتی شروع به طرح عاشورای انسانی می‌کند و داستان حسین و عاشورای انسانی حسین را در جهت رهائی انسان و انسانیت از بند و زندان می‌داند لذا نتیجه می‌گیرد که به جای این که عاشورای انسانی حسین باعث ماتم و عزاداری بشود باید باعث شادی و جشن گردد و در اینجا است که مولوی از شیعیان عاشورای سنتی که بر عاشورای روایتی و فقاهتی و دگماتیسم خود می‌گریند می‌خواهد که به جای عزاداری بر حسین و عاشورای انسانی حسین بر حال خود عزاداری کنند و بر عاشورای حسین جشن و شادی کنند. بعد از طرح نقد مولوی در باب عاشورای سنتی و روایتی و فقاهتی و ولایتی، در ادامه به تبیین اصول محوری و اعتقادی طرفداران -عاشورای سنتی، روایتی، ولایتی، شفاعتی، فقاهتی و دگماتیسم- می پردازیم:

 

ادامه دارد

 



[1] . اشاره به حدیث "ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجات" حسین چراغ هدایت و کشتی نجات انسانیت است.

[2] . اشاره به آخرین سخن و کلام حسین قبل از شهادت و در بعد از ظهر عاشورا بود که در تعریف تاریخی خود از عاشورای تاریخی فرمود؛ "ان لم یکن لکم دین و لا تخافون المعاد فکونوا الاحرارا فی الدنیا کم" اگر دین ندارید و به معاد هم اعتقاد ندارید به آزادی پایبند باشید.

[3] . اشاره به خطبه زینب کبری در مسجد کوفه که در پاسخ به تحقیرهای ابن زیاد که خطاب به زینب و امام سجاد در مسجد کوفه گفته بود: ارشاد- شیخ مفید ص 244؛ "الحمد الله الذی اظهر الحق و اهله و نصر امیر المومنین و اشیاعه و قتل الکذاب بن الکذاب" حمد خدائی که در کربلا با شکست حسین و یارانش حق را ظاهر کرد و امیر المومنین یزید و یارانش را یاری رساند و خدا در کربلا حسین کذاب فرزند علی بن ابیطالب کذاب را به قتل رسانید-  که زینب کبری در پاسخ به این سخنان ابن زیاد در مسجد کوفه گفت؛ "الحمد الله الذی اکرمنا به نبیه" حمد از آن خدائی است که با بر گزیدن پیامبر اسلام از خانواده ما به ما کرامت بخشید "و انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر" و قیام حسین در کربلا باعث رسوائی شما فاسقین و شما کذابین و شما فاجرین گردید.

[4] . اشاره به سخن امام محمد باقر که فرمود سی هزار نفر در کربلا جمع شده بودند برای کشتن نوه پیامبر "و کل یتقربون الی الله بدمه" و همه آنها به قصد نزدیکی به خداوند بر حسین شمشیر می‌زدند. همچنین اشاره به حدیثی است که توسط «اسلام روایتی» و جهت تبیین عاشورا (روایتی و عاشورای دگماتیسم و عاشورای مافوق انسانی و مافوق تاریخی و عاشورای متافزیکی و عاشورای اجنه و ملائکه و عاشورای سنتی) از قرن هفتم هجری توسط کتاب لهوف ابن طاووس از قول پیامبر اسلام مطرح کردند که؛ پیامبر اسلام به امام حسین فرمود؛ "ان الله شاء آن یراک قتیلا" «ای حسین به طرف کربلا برو که خدا خواسته است تا ترا کشته بییند». و در این رابطه بود که از قرن هفتم هجری (حامیان اسلام روایتی و اسلام فقاهتی و اسلام دگماتیسم و اسلام سنتی) حدیث کتاب لهوف ابن طاووس در تفسیر عاشورای روایتی و عاشورای سنتی و عاشورای دگماتیسم را به عنوان یک مقتل مختصر و مفید در اسلام روایتی مطرح ‌کرده و به آن تکیه نمودند.

[5] . البته جا دارد که در اینجا به این نکته اشاره کنیم که تبیین و قرائت عاشورا در اندیشه شریعتی مانند تبیین اسلام شناسی در اندیشه او صورت مقطعی و دفعی نداشته است بلکه بالعکس صورت پروسسی داشته است که دو فرآیند مهم این پروسس عبارتند از : کتاب یا کنفرانس شهادت و کتاب یا جزوه یا کنفرانس حسین وارث آدم که دارای مضمونی کاملا متفاوت می‌باشند چرا که در کتاب و کنفرانس شهادت و پس از شهادت شریعتی با یک عینک انطباقی که همان اسلام شناسی انطباقی مشهد او می‌باشد به مطالعه عاشورا می‌پردازد که مطابق این عینک شهادت و عاشورای حسینی برای شریعتی تبیین کننده این حقیقت است که «اگر می‌توانی بمیران و اگر نمی‌توانی بمیر» در صورتی که در حسین وارث آدم عاشورای حسین برای شریعتی عبارت است از حرکتی در ادامه پروسسی که مطابق آن حسین وارث آدم برگزیده خدا می‌شود همچنین حسین وارث نوح پیامبر خدا می‏شود همچنین حسین وارث ابراهیم دوست خدا می‏شود و به همین ترتیب حسین وارث موسی هم سخن خدا می‌شود و باز حسین وارث عیسی روح خدا می‌شود و در ادامه آن حسین وارث محمد محبوب خدا می‌شود و همچنین حسین وارث علی ولی خدا می‌شود که پر واضح است که این دو نگاه به عاشورا کاملا با هم متفاوت می‌باشد.

[6] . امروز رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌کوشد تا عاشورای تاریخی حسین را وسیله گرفتن اشک از مردم و منحصر کردن آن به عزاداری‏های سنتی و هیئت‏های دولتی و اشکال وارداتی مراسم تشیع صفوی از غرب و محدود کردن آن به زیارت‌های دولتی و ضریح طلا سازی و ضریح طلا بوسی و مداح سازی و مداح پروری‏های دولتی و نیز وسیله تبلیغاتی برای دولتی ساختن آن بکند و به قول جلال آل احمد به جای برپائی شهادت به تجلیل دولتی از شهید بپردازند.