کودتای 28 مرداد، سنتزی معلول دو پروسه قیام مردمی تز و همسوئی چهار جریان آنتی تز

مقدمه :

متدولوژی بررسی کودتای 28 مرداد: در باب کودتای 28 مرداد 1332 که سرفصل جدیدی در تاریخ سیاسی -اقتصادی - اجتماعی کشورمان می‌باشد چه در داخل کشور و چه در خارج کشور بسیاری گفته و بسیاری نوشته‌اند و مدت 55 سال است که می گوئیم و می‌نویسیم، بعضی به دفاع از کودتا، بعضی بر علیه کودتا. اما آنچه در بین این خیل عظیم نوشته‌ها و گفته‌ها مفقود شده است، دستاورد تئوریک نهضت 12 ساله مقاومت ملی مردم ما تحت رهبری دکتر محمد مصدق می‌باشد که باعث گردید این نهضت در بستر سه مرحله: تکوین، اعتلاء، سقوط به کودتای 28 مرداد منجر گردد و دلیل عمده این ناتوانی و این فقدان، به دو عامل برگشت پیدا می‌کند:

الف – شخصیت پرستی که جزو روانشناسی دیرینه تاریخ ما می‌باشد.

ب - فقدان متدولوژی تحلیلی، که این هم باز بر می‌گردد به ضعف تاریخی یکسویه نگری ما در آنالیز تئوریک مسائل.

متدولوژی دیالکتیکی در تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی - تاریخی: آنچه بینش دیالکتیکی در تجزیه و تحلیل مسائل تاریخی - سیاسی - اجتماعی حکم می‌کند اینکه کلا با وقایع اجتماعی - تاریخی به صورت دیالکتیکی برخورد کنیم و برای برخورد دیالکتیکی با وقایع تاریخی - اجتماعی باید ابتدا با پیش فرض سنتزی به وقایع تاریخی برخورد کنیم. طبیعی است که در این صورت بینش و نگاه ما در برخورد با حوادث تاریخی با زمانی که ما با بینش تزی به حوادث تاریخی نگاه می‌کنیم و یا با بینش آنتی تزی به حوادث نگاه می‌کنیم، متفاوت می‌باشد. چرا که زمانی که ما با بینش و نگاه سنتزی به حوادث تاریخی نگاه می‌کنیم حادثه تاریخی مثل کودتای 28 مرداد یک معلولی می‌باشد که در تکوین آن دو علت مخالف تز و آنتی تز دخالت داشتهاند و طبیعی است که در این صورت برای تحلیل ما فورا به بررسی ریشه حادثه یعنی تز و آنتی تز بپردازیم، اما در صورتی که ما به جای برخورد سنتزی با حادثه‌های تاریخی با نگاه مکانیکی تزی به تحلیل حوادث تاریخی - اجتماعی بپردازیم در آن صورت تمامی ریشه حوادث بر پایه عامل درونی صرف مورد بررسی قرار می‌گیرد و نقش عوامل برونی حتی به صورت شرط فراموش می‌گردد و به همین ترتیب در رابطه با متدولوژی آنتی تزی به جای متدولوژی تزی ما به ورطه تفریط می‌افتیم، که حاصل آن عمده کردن شرایط برونی و نادیده گرفتن نقش درون در وقوع حادثه اجتماعی - تاریخی می‌باشد. ماحصل اینکه در رابطه با متدولوژی حوادث تاریخی ما به سه شکل می‌توانیم عمل کنیم: متدولوژی سنتزی، متدولوژی تزی، متدولوژی آنتی تزی.

در متدولوژی سنتزی بررسی حوادث تاریخی ما درون و برون را در پیوند دیالکتیکی با یکدیگر قرار می‌دهیم و حادثه تاریخی را میوه درخت آن تعامل دیالکتیکی درون و برون می‌دانیم.

اما در متدولوژی تزی و یا متدولوژی آنتی تزی بررسی حوادث تاریخی ما، دیگر به رابطه دیالکتیکی در پیدایش حوادث معتقد نیستیم بلکه بالعکس بینش ما یک بینش مکانیکی خواهد بود که در تکوین حوادث تاریخی یا تز و درون را عمده و مطلق می‌کنیم و نقش حوادث برونی را نادیده می‌گیریم، یا اینکه آنتی تز یا برون را عمده می‌کنیم و نقش مسائل دیگر را نادیده می‌گیریم.

البته این ضعف بینش و متدولوژی در تحلیل مسائل تاریخی نه تنها به واقعه 28 مرداد خلاصه می‌شود، بلکه تقریبا تمامی حوادث تاریخی - اجتماعی - مذهبی ما دچار این آفت متدولوژی شدهاند. برای نمونه واقعه عاشورای حسین را در نظر بگیریم (که امروز در دست ما به چه روز سیاهی افتاده و تبدیل شده به معرکه گیری ارتجاع مذهبی و وسیله تخدیر توده‌های مذهبی ما) چرا امروز به این وضعیت افتاده است؟ تنها به این دلیل است که ما به این حادثه تاریخی بر پایه یک متدولوژی سنتزی نگاه نکرده‌ایم تا شرایط شرط و اساس آن را با یک نگاه واقع بینانه در پیوند دیالکتیکی با یکدیگر قرار دهیم و از تعامل انها به تحلیل حادثه عاشورا بپردازیم. در چنین حالتی است که عاشورا دیگر به عنوان یک حادثه فراتاریخی - آنچنانکه امروز هست - برای ما تجلی نخواهد کرد بلکه بالعکس، به صورت یک حادثه تاریخی با تمام مشخصات و ویژگی‌های تاریخی نمایان می‌شود که می‌توانیم از آن درس بگیریم و به جای اشک چشم ریختن در پای آن، آنچنانکه امروز ارتجاع مذهبی طلب می‌کند پراتیک اجتماعی در پای آن خواهیم ریخت.

کودتای 28 مرداد در بوته متدولوژی سنتزی: اگر با چنین نگاه و متدولوژی بخواهیم واقعه تاریخی کودتای 28 مرداد را مورد مطالعه قرار دهیم بی شک نخستین پیش فرض باید برای ما این باشد که کودتای 28 مرداد معلولی یا محصولی از تعامل دو جریان در شرایط تاریخی خود بوده است، یکی جریان تز که بستر اساسی دیالکتیک سنتز فوق بوده است، دوم جریان آنتی تز که به عنوان عامل برونی دیالکتیک سنتز فوق عمل کرده است.

عامل تز در عرصه تکوین کودتای 28 مرداد: بی شک عامل تز در تکوین کودتای 28 مرداد 32، نهضت مقاومت ملی مردم ایران به رهبری دکتر محمد مصدق می‌باشد که به صورت مشخص به مدت 12 سال، - از شهریور 20 پس از شکست دیکتاتوری رضاخان تا 28 مرداد 32 - بی وقفه ادامه داشت و بر پایه سه شعار شکل یافته است که عبارت می‌باشد از: ملی شدن صنعت نفت، شاه باید سلطنت کند نه حکومت، اقتصاد بدون نفت با سه مضمون مرحله‌ای:

الف - مبارزه رهائی‌بخش تحت لوای شعار ملی شدن صنعت نفت به عنوان شعار عمده و اولین شعاری که دکتر محمد مصدق توسط آن کوشید تا به بسیج خلق ایران بر علیه امپریالیسم انگلیس بپردازد و با ملی کردن صنعت نفت زمینه رهائی از وابستگی اقتصادی - سیاسی به امپریالیسم فراهم سازد.

ب - مبارزه آزادی خواهانه تحت لوای شعار «شاه باید سلطنت کند نه حکومت کند» که توسط این شعار مصدق علاوه بر اینکه می‌خواست با تغییرات کودتائی که در سال 1328 توسط باند پهلوی در قانون اساسی بوجود آمده بود و با این تغییر تعیین وزیر جنگ یا فرمانده کل را از چنگ نخست وزیر و مجلس بیرون آورده بود و در اختیار شاه قرار داده بود، مقابله کند. مهم‌تر از این مصدق اعتقاد داشت که آنچه زمینه آزادی‌های دموکراتیک در جامعه را فراهم می‌کند فقط و فقط انتقال قدرت از دیکتاتور به مردم و نمایندگان مردم و دولت منتخب مردم می‌باشد و در همین راستا بود که مصدق معتقد بود که کلید نهضت آزادی‌خواهانه در انتقال قدرت از بالا به طرف پائین می‌باشد. یعنی تا زمانی که یک ولایت فقیه در بالا نشسته باشد که تمامی قدرت‌های فرهنگی، مذهبی، اقتصادی، اداری، قضائی، نظامی، انتظامی، سیاسی و... در اختیارش باشد و تحت لوای مذهب و خدا و امام زمان و شریعت و فقاهت بر جامعه و مردم خدائی می‌کند، صحبت از آزادی، انتخاب و رای، شورا، مجلس، تفکیک قوی، آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی قلم، آزادی احزاب و... کردن یک شوخی بیش نیست. از نگاه مصدق برای تحقق آرمانهای آزادی‌خواهانه اول باید نقد قدرت کرد و توسط آن شاه یا ولی فقیه را خلع قدرت کرد بعد به تحقق شعارهای آزادی‌خواهانه دل ببندیم. بدین خاطر است که مصدق در متن استعفاء نامه خود در 25 تیرماه 1331 خطاب به شاه می‌نویسد: «در این موقع حساس ایجاب می‌کند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهده دار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد. البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند و با وضع فعلی ممکن نیست مبارزه‌ای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه یابد.»

ج - مبارزه عدالت‌خواهانه تحت لوای شعار «اقتصاد بدون نفت» مصدق که با این شعار مصدق معتقد بود که تا زمانی که اقتصاد ما وابسته به سرمایه خارجی و چاه‌های نفت باشد شعار عدالت‌خواهانه ضد استثماری یک شعار گمراه کننده خواهد بود، چراکه از نگاه مصدق استثمار بزرگ در جوامع با اقتصاد وابسته استعمار می‌باشد و استثمار داخلی نسبت به استثمار خارجی جنبه محاط دارد برای همین منظور بود که مصدق در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل می‌گفت: «بیلان فعالیت شرکت نفت انگلیس تا این زمان نشان می‌دهد که در نیم قرنی که از آغاز بهره برداری از چاه‌های نفت ایران می‌گذرد این شرکت غارت عظیمی از منابع این ملت کرده است، در این مدت 326 میلیون تن نفت مطابق آمار احیانا کوچک شده انگلیس از ایران استخراج کرده است که در مقابل آن 790 میلیون لیره سودی می‌شود که به سهامداران شرکت و دولت انگلیس رسیده است و از این مبلغ تنها 105 میلیون لیره به مالکان اصلی یعنی مردم ایران داده شده است.»

بنابراین پروسه تز دیالکتیک کودتای 28 مرداد نهضت 12 ساله مقاومت ملی مردم می‌باشد که تحت رهبری دکتر محمد مصدق با سه مضمون رهائی‌بخش و آزادی‌خواهانه و عدالت طلبانه توانست بعد از جنگ جهانی دوم رهبری جنبش‌های رهائی‌بخش و آزادی‌خواهانه و عدالت طلبانه در کشورهای پیرامونی و تحت سلطه را به دست گیرد و برای همین خاطر است که وقتی مصدق در سر راه برگشت از آمریکا و شرکت در مجمع سازمان ملل به قاهره وارد می‌شود هزاران مصری آزادی طلب در مراسم استقبال از مصدق تنفر خود را از انگلستان با فریاد «مرحبا مصدق» سر می‌دادند. برای درک جایگاه تاریخی نهضت مقاومت ملی مردم ایران در 12 سال (شهریور 20 تا 28 مرداد 32 ) باید به وضعیت مبارزه رهائی‌بخش و آزادی‌خواهانه و عدالت طلبانه کشورهای تحت سلطه بعد از جنگ جهانی دوم توجه کنیم که چگونه با پایان جنگ دوم جهانی و فرا رسیدن مرحله تقسیم باز تقسیم جهان بر پایه کشورهای امپریالیسم پیروز در جنگ، یعنی مرحله گذار و ضعف کشورهای امپریالیستی به علت شش سال جنگ خانمانسوز دوم جهانی که حاصل آن ویرانی و نابودی و کشتار میلیون‌ها نفر مردم کشورهای متروپل خلق‌های تحت سلطه یک مرتبه کوشیدند که با تمامی سرمایه‌های خود که همان زنجیرهای سلطه‌ای بود که بر دست و فکر انها بود در تمامی کشورهای تحت سلطه به میدان بیایند و هر کدام به طریقی (یکی توسط جنگ مسلحانه و دیگری توسط حرکت‌های سازمان‌گرایانه حزبی - توده‌ای و بالاخره سومی توانستن با ملی کردن سرمایه‌های وابسته به متروپل خارجی توسط دولت‌های داخلی به صحنه بیایند و به مبارزه رهائی‌بخش خویش لباس عینیت بپوشانند). طبیعی است که در این کارزار ضد امپریالیستی خلق‌ها، اولین خلقی که توانست پرچم پیروزی بر دوش خود حمل کند، خلق قهرمان ایران به رهبری دکتر مصدق بود که توانست حق مسلم ملت ایران بر معادن و صنایع نفت را توسط دیوان داوری لاهه و شورای امنیت و مجمع جهانی سازمان ملل بر دولت استعمار و استثمارگر انگلیس محقق سازد و با این پیروزی انگیزه امکان پیروزی بر کشورهای متروپل توسط کشورهای پیرامونی به نمایش گذارد و به همین خاطر است که می‌توان گفت نهضت مقاومت ملی مردم ایران در آن سال‌ها به خاطر تند پیچ نهضت جهانی خلق‌ها بیش از اینکه یک نهضت درونی و ملی باشد، یک حرکت فراملیتی جهانی - تاریخی بوده است که مضمون سه گانه آن نهضت جهانی خلق‌های به پا خواسته را تبیین می‌کرده است.

عامل آنتی تز در عرصه شکل گیری کودتای 28 مرداد: برای بررسی نقش عامل آنتی تز در شکل گیری کودتای 28 مرداد باید برگردیم و از ابتدای تاریخ سیاسی پیدایش نفت در کشورمان موضوع را مورد مطالعه قرار دهیم، چراکه آنچنانکه سنگ بنیادین عامل تز در کودتای 28 مرداد خودآگاهی تاریخی خلق کشورمان بود در رابطه با عامل آنتی تز در شکل گیری کودتای 28 مرداد 32، سنگ بنیادین پروسه تاریخی آنتی تز کودتای 28 مرداد نفت می‌باشد که تاریخ سیاسی این پدیده بیانگر تاریخ سیاسی پروسه آنتی تز کودتای 28 مرداد می‌باشد که اصول محوری تاریخ سیاسی نفت در کشورمان که همان پروسه شکلگیری آنتی تز کودتای 28 مرداد می‌باشد به صورت ذیل می‌باشد :

1 - پنج سال قبل از پیروزی انقلاب مشروطیت ایران (که در 14 مرداد 1285 انجام گرفت یعنی در سال 1280 شمسی که مقارن با سال 1901 میلادی بود) امتیازنامه دارسی برای مدت شصت سال به امضای مظفرالدین شاه رسید. با امضای امتیازنامه دارسی تاریخ سیاسی نفت کشورمان یا به عبارت دیگر پروسه آنتی تز کودتای 28 مرداد آغاز شد و از این تاریخ است که که نفت در اقتصاد ما دیگر بعنوان یک ماده اولیه اقتصادی نمی‌باشد بلکه به صورت یک پدیده سیاسی تاریخ ساز وارد اقتصاد سیاسی جامعه ما می‌گردد. اصول محوری امتیازنامه دارسی عبارت بودند از:

الف - بهره برداری از منابع نفتی ایران برای مدت 60 سال به جز پنج ایالت شمالی که روسیه تزاری به آن چشم داشت در اختیار دارسی قرار گرفت.

ب - به موجب قرارداد، دارسی صاحب امتیاز حق انحصاری استخراج، تصفیه، حمل و نقل، لوله کشی تا خلیج فارس، معافیت مالیاتی، معافیت گمرکی، استفاده رایگان از زمین‌های بایر دولتی و فروش نفت خواهد داشت.

ج - به موجب این قرارداد، دولت ایران موظف گردید تا حفظ امنیت و حفاظت مایملک شرکت نفت دارسی را تامین نماید.

د - سهم ایران از این قرارداد 16% بود - که البته بیش از 13% اصلا پرداخت نشد - آن هم با چند سال وقفه و نپرداختند.

2 - در سال 1288 شمسی (1909 میلادی) شرکت نفت ایران - انگلیس با کسب امتیاز شرکت نفت دارسی جایگزین شرکت نفت دارسی شد که دولت انگلیس به علت اینکه 56% سهام شرکت نفت ایران -انگلیس را مالک بود، لذا همواره زمام امور این شرکت را در دست داشت.

3 - سی سال بعد از قرارداد دارسی، دولت انگلیس و در نتیجه شرکت غارتگر نفت ایران - انگلیس تصمیم به تجدید قرارداد تا 60 سال آینده یعنی تا سال 1992 که از نگاه انها نفت ایران کاملا تمام می‌شود، گرفتند. لذا در همین رابطه بود که در خرداد 1312 قرارداد دیگری به مدت 60 سال بر رضاخان تحمیل کردند.

4 - بعد از شهریور 20 و تبعید رضاخان و شکست هیمنه دیکتاتوری او در نگاه خلق ایران و شروع مبارزات رهائی‌بخش و آزادی‌خواهانه و عدالت طلبانه ملت ایران و تشکیل مجلس چهاردهم و ورود اقلیت آزادی‌خواه تحت رهبری دکتر محمد مصدق به مجلس در آذر ماه سال 1323 توسط اقلیت آزادی‌خواه مجلس چهاردهم به رهبری مصدق «ممنوعیت قانونی دولت از مذاکره و عقد قرارداد راجع به امتیاز نفت با بیگانگان به تصویب مجلس چهاردهم رسید و تصویب این اصل پیش درآمدی جهت خیز به طرف ملی شدن صنعت نفت گردید.»

5 - واقعه ترور ناموفق مرموز شاه در 15 بهمن 1327 که بستر برقراری حکومت نظامی و لغو تمامی دستاوردهای آزادی‌های اجتماعی (که از شهریور 20 بعد از شکست و تبعید رضاخان بوجود آمده بود) گردید، زمینه‌ای گردید تا با گسترش اختناق و سانسور زمینه 8 ماهه‌ای برای مذاکرات پشت پرده گلشائیان (وزیر دارائی دولت ساعد) و گس (نماینده دولت انگلیس) فراهم گردید که حاصل این مذاکرات 8 ماهه پشت پرده آهنین عقد قرارداد الحاقی گس - گلشائیان گردید که مقدمه‌ای برای تحیل قرارداد 1933 وثوق الدوله گردید.

6 - در سال 1328 دوران مجلس پانزدهم به پایان رسید و مجلس شانزدهم که تعیین کننده ترین مجلس پس از مشروطیت بود با ورود اقلیت آزادی‌خواه، تحت رهبری دکتر محمد مصدق تشکیل گردید.

7 - با آغاز جنگ شبه جزیره کره در سال 1329 شمسی و زمین گیر شدن امپریالیسم تازه نفس پیروز دو جنگ جهانی یعنی آمریکا و اعتلای روز افزون بلوک شرق به رهبری شوروی زمینه برای تقسیم باز تقسیم مسالمت آمیز بین دو امپریالیسم جهانی انگلیس و آمریکا فراهم گردید.

8 - در 9 اردیبهشت ماه سال 1330 شمسی (1951 میلادی) قانون خلع ید انگلیس در 9 ماده با تلاش پیگیر مصدق و همرزمان او به تصویب مجلس شانزدهم رسید.

9 - با اعلان قانون خلع ید انگلیس از نفت ایران علاء استعفا داد و علی رغم خواست دربار و امپریالیسم انگلیس و آمریکا، دکتر محمد مصدق تحت پیشنهاد جناح آزادی‌خواه مجلس شانزدهم به نخست وزیری برگزیده شد.

10 - پس از تصویب قانون خلع ید 9 اردیبهشت 1330 مجلس شانزدهم، دولت آمریکا در روز 28 اردیبهشت ماه سال 1330 یعنی 19 روز بعد از تصویب قانون خلع ید توسط مجلس شانزدهم به حمایت از انگلیس برخاست و طی بیانیه‌ای اعلام عدم رضایت دولت آمریکا و شرکت‌های نفتی آمریکا را از ملی کردن صنعت نفت ایران توسط مجلس که مغایر با نظم جهانی تقسیم باز تقسیم جهانی پس از جنگ دوم جهانی در خاورمیانه بود اعلام کرد.

11 - تصویب قانون خلع ید در 9 اردیبهشت سال 1330 با مخالف شدید امپریالیزم انگلیس و شرکت نفت ایران -انگلیس گردید، در نتیجه نماینده شرکت نفت ایران - انگلیس در ایران از دولت ایران خواست که اختلاف به دیوان داوری لاهه برده شود.

12 - دو هفته بعد از طرح شکایت دولت انگلیس در دیوان داوری لاهه زمانی که ترومن متوجه شد که دولت مصدق تصمیم به دفاع در دیوان لاهه دارد و به هیچ وجه آماده عقب نشینی نمی‌باشد تصمیم گرفت تا از بیانیه اول خود که بر ضد مصدق و قانون خلع ید و حمایت آشکار از امپریالیسم انگلیس بود، عقب نشینی کند و نقش میانجیگری در پیش گیرد. به همین ترتیب ترومن در پیامی که در 10 خرداد 1330 برای مصدق فرستاد نوشت: «صمیمانه امیدوارم که دولت ایران ضمن مجاهداتی که برای اجرای برنامه ملی کردن صنعت نفت می‌نماید، مذاکرات دوستانه با دولت انگلیس و آمریکا را پیشه‌ی خود کند و من می‌دانم که جنابعالی بر نتایج خطیر این وضع قابل انفجار وقوف کامل دارید و مطمئنم که شما خوب می‌دانید که بنده تا چه اندازه نگرانم که اختلاف بین ایران و انگلیس بر ملی شدن صنعت نفت مبادا به جائی برسد که منجر به عدم توافق و دنیای آزاد گردد.»

13 - اوائل تیرماه 1320 کشتی‌های نفت کش انگلیس از آبادان خارج شدند و خرید و فروش نفت ایران در بازار جهان از طرف دو غول امپریالیسم تحریم گردید و دولت مصدق را اسیر یک فشار مضاعف ساختند و در همین زمان بود که روز 8 تیرماه 1330 روزنامه انگلیسی نیوز استیتمون از زبان دولتمردان انگلیسی نوشت: «دیر یا زود باید به کمک آمریکائی‌ها و فرانسوی‌ها و هلندی‌ها سیاست مشترکی در باره نفت ایران اتخاذ کنیم چراکه یک انقلاب ملی و اجتماعی در ایران در پس پرده در حال شعله ور شدن می‌باشد که به تدریج سراسر خاورمیانه و آسیا را خواهد گرفت، ما باید بر علیه این انقلاب مصدقی هماهنگ عمل کنیم و گرنه گرفتار بن بست خواهیم شد.»

14 - در سیزدهم تیرماه سال 1330 دادگاه لاهه طی تصمیمی در باب دعوی فوق حق به انگلیس داد و از شرکت نفت ایران - انگلیس حمایت کرد.

15 - در 22 تیرماه 1330 هاریمن نماینده ترومن جهت پا در میانی (پس از خلع ید از شرکت نفت ایران -انگلیس و پس از حاکمیت شرکت ملی نفت ایران استخراج -تصفیه -فروش نفت ایران و پس از تحریم جهانی خرید نفت از ایران توسط دو غول جهانی امپریالیسم آمریکا و انگلیس و پس از رد نظریه 13 تیرماه سال 1330 توسط مصدق و تلاش مصدق جهت کشانیدن موضوع به شورای امنیت و مجمع جهانی سازمان ملل) به ایران آمد و در 12 مرداد 1330 یک هیات انگلیسی به ریاست استوکس به ایران آمدند و در طی مذاکراتی که با مصدق داشتند هر دو هیئت آمریکائی و استوکس پذیرفتند که هیئت مدیره شرکت ملی عهده دار اداره صنعت نفت باشد، به شرطی که مدیر عامل شرکت نفت ایران یک انگلیسی منتخب دولت انگلیس باشد. مصدق در پاسخ به این پیشنهاد هاریمن آمریکائی و استوکس انگلیسی در 17/6/1330 در جلسه علنی مجلس شورای ملی چنین گفت: «استوکس می‌گفت شرکت نفت انگلیس و ایران دیگر در ایران وجود ندارد ولی آن شرکت خارجی می‌خواهد مقدار مهمی نفت از شرکت ملی ایران خریداری کند، گفتم بسیار خوب، بعد گفتند مدت معامله باید 25 سال باشد، گفتم بسیار خوب این هم برای ما اهمیت ندارد، بعد گفتند آن شرکت خارجی باید یک آژانس در ایران داشته باشد و این آژانس دارای یک مدیر انگلیسی باشد، من از آقای استوکس پرسیدم پس شرکت ملی نفت ایران در اینجا چه کاره است؟ ایشان در جواب من گفتند در این صورت شرکت ملی نفت ایران مثل چیزی است که سایه روی این تشکیلات یا آژانس می‌اندازد و من در جواب گفتم نه، و اینجا بود که توطئه مشترک آمریکا و انگلیس به بن بست رسید.

16 - در اواخر بهمن ماه سال 1330 بانک بین‌المللی (پس از شکست مذاکرات هاریمن -استوکس با مصدق) به نمایندگی آن دو غول امپریالیستی جهت معامله با مصدق وارد ایران شدند و پیشنهادی بدین صورت به مصدق دادند:

الف - بازگشت کارشناسان انگلیسی به ایران

ب - فروش نه دهم نفت حاصله با یک ثلث تخفیف به بانک بین‌المللی که از طرف مصدق رد شد.

17 - در دی ماه 1330 امپریالیسم تازه نفس جهانی (آمریکا) رسما از مصدق خواست که ایران جهت پیوستن به بلوک ضد شوروی در خاورمیانه، پیمان امنیتی متقابل با آمریکا امضاء کند که مصدق از این خواسته آمریکا امتناع کرد.

18 - در 7 خرداد ماه 1331 مصدق در دیوان لاهه حاضر شد و ضمن رد صلاحیت دادگاه لاهه در رسیدگی به شکایت شرکت نفت انگلیس به افشای سیاست امپریالیستی انگلیس پرداخت.

19 - در 22 تیرماه 1331 مصدق برای اصلاح امور اقتصادی -اجتماعی از مجلس اختیارات شش ماهه خواست که نمایندگان وابسته به دربار شاه در برابر مصدق با پیوند با دو غول جهانی صف کشیدند و رسما دربار در کنار آن دو غول در برابر مصدق قرار گرفت و به همین خاطر بود که مصدق در 25 تیرماه 1331 در اعتراض به صف آرائی دربار شاه با او از مقام نخست وزیری استعفاء داد.

20 - در 27 تیرماه 1331 احمد قوام پس از گرفتن حکم نخست وزیری از شاه اعلامیه‌ای به شرح ذیل منتشر کرد: «من به همان اندازه که عوامفریبی در امور سیاسی بیزارم در مسائل مذهبی از ریا و سالوس منزجرم - وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال کنند - من دست به تشکیل محاکمه انقلابی می‌زنم و روزی صدها تبهکار از هر طبقه قرین تیره روزی می‌سازم - به عموم اعلام می‌کنم که دوره عصیان سپری شده است و روز اطاعت از دربار فرا رسیده است - کشتیبان را سیاستی دگر آمد.»

21 - روز 28 تیرماه 1331 سی نفر از نمایندگان هوادار مصدق در مجلس شورای ملی در اعتراض به نخست وزیری احمد قوام توسط دربار بیانیه‌ای صادر کردند و روز 30 تیر روز تعطیل عمومی اعلام کردند و از مردم خواستند به اعتراض و اعتصاب بر علیه احمد قوام بپردازند.

22 - روز 29 تیرماه 1331 مردم به محض شنیدن خبر استعفای دکتر محمد مصدق مغازه‌ها را تعطیل کردند و کشور به حالت اعتراض در نوعی اعتصاب و تعطیلی فرو رفت که همگام با آن سیل تلگراف و اعلامیه از اقصی نقاط ایران به حمایت از مصدق به طرف تهران سرازیر شد، در روز 29 تیرماه 1331 سیل اعتصاب و اعتراض به جنبش کارگری هم رسید و در نتیجه به موازات تعطیلی بازارها، کارخانجات و خطوط اتوبوسرانی و حمل و نقل کشوری نیز دست از کار کشیدند.

23 - روز 30 تیرماه 1331 اجتماعات مردمی به حمایت از مصدق با شعار «یا مرگ یا مصدق» خیابان اصلی شهر به خصوص روبروی دانشگاه تهران و میدان بهارستان پر کردند که در نتیجه درگیری دسته‌های کفن پوش با نظامیان مستقر در شهر صدها نفر کشته و زخمی شدند.

24 - در ساعت 4 بعد از ظهر روز 30 تیرماه 1331 قوام السلطنه استعفا داد و سربازان به سربازخانه‌ها برگشتند.

25 - همزمان با استعفاء احمد قوام دیوان بین‌المللی لاهه رای خود مبنی بر عدم صلاحیت دیوان برای رسیدگی به شکایت دولت انگلیس علیه شرکت ملی نفت ایران و مصدق اعلام کرد که پیروزی مردم در 30 تیرماه 1331 کامل کرد.

26 - از شهریور ماه 1331 باند شعبان بی مخ، طیب، رمضان یخی، اکبر سیاه، غلام دده و... به عنوان لباس شخصی‌ها که توسط دربار سازماندهی شده بودند با ساطور و چاقو حمله به سازمان‌ها و احزاب سیاسی و آتش زدن بساط روزنامه فروشی‌ها و ایجاد جو متشنج که زمینه ساز کودتای نظامی بر علیه مصدق بود، آغاز کردند.

27 - در روز 24 مهرماه 1331 مصدق فرمان قطع رابطه سیاسی با انگلستان را اعلام کرد.

28 - در روز اول آبان ماه 1331 مصدق مجلس سنا (که بزرگ‌ترین مرکز توطئه دربار بر علیه مصدق بود) را منحل کرد.

29 - در اسفند ماه 1331 وزرای خارجه آمریکا و انگلیس برای رسیدگی به مسائل فوری و غیر عادی خاورمیانه در واشینگتن گرد هم آمدند و به این نتیجه رسیدند که: «چون دولت مصدق دست از نظر ایالتی که منافی منافع شرکت‌های نفتی است بر نمی‌دارد دیگر ادامه مذاکرات با دولت مصدق بی فایده است.»

30 - در اول اردیبهشت ماه 1332 سرتیپ افشار طوس رئیس شهربانی کل کشور که طرفدار مصدق و مخالف دربار شاه بود به وسیله عوامل دربار بعد از شکنجه وحشیانه به قتل رسید.

31 - در 12 مرداد ماه 1332 مصدق پس از به رفراندم گذاشتن موضوع انحلال مجلس هفدهم که توسط خیانت‌های باند کاشانی مانع پیشرفت حرکت مصدق شده بود، منحل اعلام کرد.

32 - با پیوستن کاشانی - بروجردی - فدائیان اسلام به صف مثلث دربار - انگلیس - آمریکا و حزب توده و ایجاد شکاف در بین نیروهای جبهه ملی و خیانت مظفر بقائی، حزب زحمت کشان، گروه خلیل ملکی، حسین مکی و... صف بندی بر علیه مصدق از فروردین سال 1332 وارد مرحله تازه‌ای گردید.

33 - در روز 28 مردادماه 1332 دولت ملی دکتر محمد مصدق توسط کودتائی که توسط دو غول امپریالیستی و دربار و کاشانی و حمایت معنوی بروجردی و زمینه سازی باند شعبان بی مخ، طیب، اکبرسیاه، رمضان یخی، غلام دده، مظفر بقائی و... شکل گرفت، سرنگون شد.

34 - با تشکیل کنسرسیومی مرکب از شرکت‌های بزرگ نفتی آمریکا و فرانسه و هلند و شرکت سابق نفت جنوب یا شرکت نفت ایران و انگلیس که 40% از آن شرکت‌های نفتی آمریکا بود و 40% از آن شرکت نفت جنوب یا ایران -انگلیس بود و 14% شرکت نفت هلندی و 6% شرکت نفت فرانسه با دولت کودتا وارد معامله شدند.