پاسخ به سوالهای رسیده - سؤال بیستم – قسمت پنجم
برای عبور از تندپیچ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی امروز جامعه ایران «چه راهی پیش روی پیشگامان در بستر استراتژی آگاهیبخش» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران وجود دارد؟
باری شکست سید جمال و موفقیت اقبال و شریعتی در عرصه استراتژی روشنگری و آگاهیبخش جوامع پیرامونی یا جوامع مسلمان این حقیقت را برای ما آفتابی میکند که در عرصه استراتژی آگاهیبخش پیشگامان نمیتوانند «تنها با تک بال سلبی بدون رویکرد ایجابی حرکت کنند» چراکه در مقایسه بین مبارزه ضد انحطاطی سید جمال و اقبال و شریعتی میتوان این داوری کرد که «سیدجمال چه در مبارزه ضد استعماری و چه در مبارزه ضد استبدادی و ضد استحماریاش تنها دارای رویکرد سلبی بوده است» و به خاطر همین خلاء رویکرد ایجابی در مانیفست اندیشههای سید جمال بود که او نه تنها «به ضرورت حرکت از پائین در عرصه مبارزه ضد استعماری و ضد انحطاطی پی نبرد، بلکه تنها بر مبارزه از بالا توسط اصحاب قدرت سیاسی و مذهبی از دربارهای مستبدین تا روحانیت ارتجاعی حوزههای فقاهتی تکیه میکرد». برعکس «اقبال و شریعتی که توسط همان رویکرد دو مؤلفهای سلبی و ایجابی خودشان علاوه بر اینکه معتقد به استراتژی آگاهیبخش و حرکت از پائین و تقدم تحول فرهنگی بر تحول اجتماعی و سیاسی بودند در عرصه حرکت سیاسی اجتماعی خود بر آلترناتیو دموکراسی سه مؤلفهای یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر حاکم تکیه میکردند.» به همین دلیل است که شریعتی میگوید:
«انقلابی شدن پیش از هر چیز مستلزم یک انقلاب ذهنی یک انقلاب در بینش و یک انقلاب در شیوه تفکر است. این آگاهی که خداپرستی را آخوندیسم به ابتذال کشانده و سوسیالیسم آن را مارکسیسم به اکونومیسم جبری کور مادی بدل کرده و آزادی آن را سرمایهداری نقابی برای نفاق و فریب خود کرده است» (م. آ - ج 2 - ص 167 - س 14).
هفتم – پیشگامان (در عرصه استراتژی آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) ضرورت دارد که واقف باشند که:
اولاً تا زمانی که واقعیتهای ناهنجار اقتصادی و اجتماعی و سیاسی موجود جامعه امروز ایران را وارد احساس و آگاهی تودههای اعماق جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران نکنند، نمیتوانند «زندگی و مبارزه افقی آنها را تحت تأثیر استراتژی آگاهیبخش خود قرار بدهند»؛ زیرا از وقتی که واقعیت وارد آگاهی و ایمان تودههای اعماق جامعه بزرگ و رنگین کمان بشود میتواند زندگی آنها را تحت تأثیر خود قرار بدهد. برای مثال در جنبش رهائیبخش پیامبر اسلام بزرگترین تحولی که پیامبر اسلام در بستر حرکت آگاهیبخش خود به انجام رسانید این بود که او توانست «الله یا خداوند در وجود و هستی را به عنوان یک واقعیت وارد آگاهی و احساس و ایمان مردم بکند» و از بعد از وارد کردن «خداوند به عنوان یک واقعیت در احساس و آگاهی و ایمان مردم بود که پیامبر اسلام توانست بزرگترین تحول در مردم بادیهنشین آن جزیره ایجاد نماید». در این رابطه بود که در طول سه سال اول بعثت پیامبر اسلام شعار او تنها همین شعار «قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا» بود. بدین ترتیب است که تا زمانی که «واقعیت زندگی مردم آنچنانکه هست، توسط پیشگامان وارد احساس و آگاهی تودهها نشود، امکان تحول و جنبش و حرکت اجتماعی و سیاسی و صنفی و مدنی و غیره در حرکت تودهها به صورت فراگیر و سراسری حاصل نمیشود». نباید فراموش کنیم که «خودآگاهی» در عرصه استراتژی آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هم در همین رابطه قابل تعریف میباشند. چرا که «خودآگاهی به عنوان یک سنتز جدید، حاصل همان وارد کردن واقعیتهای ناهنجار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی زندگی تودههای اعماق جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران به احساس و آگاهی مردم میباشد.»
ثانیاً لازمه اینکه «آگاهیهای برونی شخص و گروه و جامعه در عرصه معرفتی بتواند بدل به خودآگاهی بشوند، لازم است که آن آگاهیها به صورت یک واقعیت وارد آگاهی فرد و جریان و طبقه و جامعه بشوند» و تا زمانی که آن واقعیت برونی توسط پیشگامان وارد آگاهی و احساس و وجدان فرد و جامعه و طبقه و گروه نشوند هرگز «خودآگاهی نسبت به واقعیت برونی برای فرد و طبقه و جامعه (که همان تضادها و تبعیضهای گوناگون از تضادها و تبعیضهای طبقاتی تا جنسیتی و تا سیاسی و اجتماعی و مذهبی و فرهنگی میباشند) حاصل نمیشود». نباید فراموش کرد که تا «زمانی که واقعیتهای برونی در عرصه استحاله اپیستمولوژیک بدل به خودآگاهی در انسان و طبقه و جامعه نشود، هرگز خودآگاهی و واقعیت فی نفسه نمیتواند عامل حرکت و جنبش بشود». بدین خاطر در این رابطه است که شریعتی در چارچوب همان منظومه معرفتی خودش که «آبشخور هر گونه حرکت و جنبشی خودآگاهی یا آگاهی استحاله یافته به خودآگاهی تعریف مینماید»، او در بستر خود تبیین خودآگاهی، خودآگاهی را به دو قسم:
الف - خودآگاهی انسانی،
ب - خودآگاهی اجتماعی، تقسیم مینماید که توجه پیشگامان در این رابطه حائز اهمیت میباشد. چراکه پیشگامان (برعکس پیشاهنگان سه مؤلفهای حزبی و چریکی و ارتش خلقی) در عرصه استراتژی آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران ضرورت دارد بر پایه دو مؤلفهای خودآگاهی انسانی و خودآگاهی اجتماعی حرکت کنند.
«خودآگاهی چیزی است که دائماً مرا از بیرون از این مشغولیتهای دائمی که مرا قربانی میکند به خودم فرا بخواند. مرا جلو آینه دائماً هر چند یکبار قرار بدهد تا من خودم را ببینم... خودآگاهی بالاتر از آگاهی از فلسفه آگاهی از علم آگاهی از تکنیک آگاهی از صنعت است اینها آگاهی است نه خودآگاهی یعنی چیزی که مرا به خویش بنمایاند، چیزی که مرا استخراج کند، چیزی که مرا به خودم معرفی کند، چیزی که متوجهم کند که من چقدر ارزش دارم. هر کس به میزان ایمانی که به خویش دارد ارزش دارد...و تنها چیزی که ایمان به خویشتن را برای آدم فراهم میکند، خودآگاهی است یعنی در مرحله اول من بفهمم که مربوط به چه نژادی، به چه ملیتی، به چه تاریخی، چه فرهنگی، چه زمانی، چه ادبیاتی هستم و به چه افتخارات نبوغها ارزشهائی وابستهام. این یک بازگشت به آگاهیخودآست به خودآگاهی. از این بالاتر خودآگاهی فکری و از این هم بالاتر خودآگاهی وجودی است به اینکه من خودم را به عنوان یک پدیده انسانی به عنوان یک موجود انسانی در اوج خدائیش حس کنم، بیایم و کاملاً خودم را بشناسم با خودم انس بگیرم متوجه خودم باشم...همین من وقتی که خودش را کمی کشف میکند و به خودآگاهی میرسد به عظمت تمام آفرینش میشود...بنابراین دو تا آگاهی است: یکی خودآگاهی و دیگر آگاهی اجتماعی...فقط خودآگاهی است که میتواند آدمی را که در این حد مقلد شده و تا این حد مصرف کننده هرچه که تولید میکنند متوجه خودش کند که چه چیزها تباه شده و آگاهی اجتماعی است که قادر است متوجهش کند که تقدیر جامعه او در برابر چنگالهائی اسیر شده و او متوجه نیست. بله فقط این دو تا آگاهی است که میتواند انسان را از این بلاهت لوکس، بلاهت زیبا، بلاهت فریبنده نجاتبخشد اما فلسفه و علم و تکنیک نیست. اگر خودآگاهی انسانی و خودآگاهی اجتماعی نباشد (حالا اصطلاحش را پیدا کردم آن اولی را میگویم خودآگاهی انسانی این دومی را میگویم خودآگاهی اجتماعی درست روشن است) تکنیک هر چه بیشتر پیشرفت کند وسیلهای در راه هرچه بیشتر و سریعتر تباه کردن آدمی میشود. ملت و جامعهای که خودآگاهی انسانی و خودآگاهی اجتماعی ندارد مهندسش تعمیرکار و مونتاژگر ماشین غربی است وسیلهای است که هر چه بیشتر کالای تولید کننده غربی را برای مملکتش بیاورد...خودآگاهی انسانی است که مذهب متعالی ماوراء علمی از آن سخن میگوید و خودآگاهی اجتماعی است که مسئولیت پیامبرانه روشنفکر و ایدئولوژی از آن سخن میگوید؛ و این دو باید ملاک باشد برای هر انسانی به خصوص برای دنیای سوم بالاخص برای جوامع اسلامی و شرقی که اگر جز با این دو ضابطه مسائل را ارزیابی کند گول میخورد» (م. آ - ج 20 - ص 199 و 201 و 202 و 206 و 207 - س 1 به بعد).
آنچه از عبارات فوق شریعتی برای ما قابل فهم است عبارتند از:
الف - اینکه از نظر شریعتی «بین آگاهی و خودآگاهی تفاوت وجود دارد». چراکه «خودآگاهی در رویکرد شریعتی همان احساس آگاهی است»؛ به عبارت دیگر تا زمانیکه «آگاهی توسط فرد و طبقه و جامعه احساس نشود، آن آگاهیها بدل به خودآگاهی نمیشوند». بیافزائیم بر این مطلب که «شریعتی خودآگاهی را موتور حرکت فرد و جامعه و طبقه میداند» بنابراین شریعتی در تعریف وظایف پیشگامان «مسئولیت آنها را در دو فرایند آگاهیسازی و خودآگاهیبخشی تقسیم مینماید» و «خودآگاهیبخشی را توسط احساس آگاهی در فرد و طبقه و جامعه تعریف مینماید» و در این رابطه است که «شریعتی حتی خود خودآگاهی را به دو قسم خودآگاهی انسانی و خودآگاهی اجتماعی تقسیم مینماید» و دلیل این امر هم آن است که «شریعتی بین آگاهی انسانی و آگاهی اجتماعی تفاوت قائل است.»
ب - شریعتی در تحلیل نهائی چه در عرصه خودآگاهی انسانی یا معراج و چه در عرصه خودآگاهی اجتماعی یا اسری «معتقد به انتقال واقعیت توسط سرپل آگاهی به احساس انسانی و اجتماعی میباشد» و لذا در این رابطه است که میتوان نتیجهگیری کرد که «شریعتی مانند علامه محمد اقبال لاهوری هم خودآگاهی انسانی و هم خودآگاهی اجتماعی را امری تجربی میداند نه مجرد و ذهنی» بنابراین بر پایه همین جوهر تجربی خودآگاهی در رویکرد شریعتی است که پیشگامان در بستر استراتژی آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید «مسئولیت انسانی اجتماعی خودشان را در عرصه پراکسیس سیاسی – اجتماعی – انسانی جامعهای که در آن زندگی میکنند تعریف نمایند نه در صورت عام و کلی و مجرد و انتزاعی» و از اینجا است که میتوانند حتی خود پیشگامان در عرصه استراتژی آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «به دو دسته پیشگامان انطباقی و پیشگامان تطبیقی تقسیم کرد.»
به این ترتیب که «پیشگامان تطبیقی شامل آن دسته از پیشگامانی میشود که دستیابی به آگاهی و خودآگاهی به صورت امر تجربی در پراکسیس انسانی – سیاسی – اجتماعی دنبال میکنند» در صورتی که «پیشگامان انطباقی در بستر استراتژی آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اشاره به آن دسته از پیشگامانی است که دستیابی به آگاهی بسترساز خودآگاهی به صورت امری مجرد و انتزاعی و ذهنی و روشنفکرانه و عام و کلی تعریف میکنند.»
یادمان باشد که عامل محوری تکوین بحران فراگیر تشکیلات آرمان مستضعفین در سالهای 59 و 60 که کل تشکیلات آرمان مستضعفین را تا مرز فروپاشی کامل فرو برد «همین ظهور هیولای فراگیر پیشگامان انطباقی در تشکیلات سراسری آرمان مستضعفین ایران بود» که آنها در کادر منظومه معرفتی شریعتی و آرمان مستضعفین به جای اینکه «آگاهی و خودآگاهی را مانند محمد اقبال و شریعتی به صورت امری تجربی در عرصه پراکسیس سه مؤلفهای انسانی و اجتماعی و طبیعی (آنچنانکه شریعتی در جزوه «خودسازی انقلابی» خودش تعریف مینماید) تعریف کنند، آگاهی و خودآگاهی را به صورت امری مجرد و انتزاعی و عام تعریف میکردند و برای دستیابی به آن به جای اینکه در عرصه پراکسیس سه گانه اجتماعی و انسانی و طبیعی به دنبال آن باشند لای کتابها دنبال میکردند». بدین خاطر در این رابطه است که اگر بخواهیم کاریکاتور پیشگامان انطباقی سالهای 59 و 60 تشکیلات سراسری آرمان مستضعفین ترسیم نمائیم «باید آدمی با کله بزرگ و دست و پای لاغر و کوچک ترسیم نمائیم». برعکس کاریکاتور پیشگامان تطبیقی در بستر استراتژی آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران که «آدمی با دست و پای نیرومند و کلهای عادی مانند همه میباشند، باید ترسیم بکنیم.»
نباید فراموش کنیم که در این شرایط اگر میخواهیم که دیگر بحران کمرشکن سالهای 59 و 60 تشکیلات عمودی و سازمانی آرمان مستضعفین در تشکیلات افقی و جنبشی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بازتولید نشود، «باید از تکوین و ظهور پیشگامان انطباقی در حرکت افقی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران جلوگیری نمائیم و تمام تلاشمان باید در راستای تکوین پیشگامان تطبیقی باشد». همان تلاشی که پیامبر اسلام در دوران 13 ساله حرکت مکی خودش در پرورش پیشگامان تطبیقی در بستر پراکسیس سیاسی – اجتماعی – انسانی به انجام رسانید و توسط همین پرورش پیشگامان تطبیقی در فرایند 13 ساله مکی بود که پیامبر اسلام توانست کادرهای همه جانبهای تربیت نماید که «در فرایند مدنی یا جامعهسازانهاش هر کدام تابلوئی به عنوان مالم الطریقه همه بشریت برای همه زمانها میباشند» که بدون تردید یکی از آنها خود امام علی است.
باری از این جاست که میتوان در منظومه معرفتی شریعتی «نه تنها بین پیشگامان و پیشاهنگان سه مؤلفهای حزبی و چریکی و ارتش خلقی تفکیک قائل شد، حتی میتوان بین خود پیشگامان در بستر استراتژی آگاهیبخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هم خط کشی کرد و آنها را به دو دسته بزرگ پیشگامان انطباقی و پیشگامان تطبیقی تقسیم نمود» و صد البته «ظهور پیشگامان انطباقی در جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید به عنوان یک آفت تعریف کرد» که مانند سال 59 و 60 میتوانند تشکیلات افقی و جنبشی پیشگامان مستضعفین ایران را به ورطه هولناک بحران بکشانند.
ادامه دارد