پاسخ به سوال‌های رسیده - سؤال بیستم – قسمت شش

 

برای عبور از تندپیچ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی امروز جامعه ایران «چه راهی پیش روی پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران وجود دارد؟

 

ج – از عبارات فوق شریعتی می‌توان دریافت که «هر گونه آگاهی فی نفسه نمی‌تواند در احساس فرد و طبقه و جامعه بدل به خودآگاهی بشود، تنها آن دسته از آگاهی‌ها می‌توانند در فرد و طبقه و جامعه بدل به خودآگاهی انسانی و خودآگاهی طبقه‌ای و خودآگاهی اجتماعی برای جامعه بشوند که از دل واقعیت‌های زندگی آنها توسط پیشگامان تطبیقی در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران استخراج شده باشند و به احساس فرد و طبقه و جامعه انتقال پیدا کرده باشند، نه آگاهی‌های خارج از واقعیت زندگی اجتماعی و فردی و تاریخی آنها.»

د - شریعتی در عبارات فوق بر این امر به صراحت تاکید دارد که «انتقال آگاهی به احساس فرد و طبقه و جامعه نمی‌تواند بدون سر پل پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به صورت خودبخودی و جبری (آنچنانکه کارل مارکس بر طبل آن می‌کو بید) به انجام برسد.»

هشتم – پیشگامان در عرصه استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران ضرورت دارد که به این امر واقف باشند که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 44 سال گذشته حیات درونی و برونی خود (از 55 الی الآن) چه در فرایند عمودی و سازمانی آرمان مستضعفین و چه در فرایند افقی و جنبشی نشر مستضعفین پیوسته بر این باور بوده‌اند که «مبانی استراتژی آگاهی‌بخش خود می‌بایست در تحلیل نهائی بر دو مؤلفه فرهنگی و سیاسی استوار کنند» لذا در همین رابطه بوده است که «آرمان مستضعفین ارگان عقیدتی سیاسی‌سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران بوده است» و «نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد». طرح‌ترم مرکب «عقیدتی سیاسی» هم در وظایف آرمان مستضعفین و هم در وظایف نشر مستضعفین دلالت بر همین «دو مؤلفه بودن فرهنگی و سیاسی مسئولیت پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در 44 سال گذشته در دو فرایند عمودی و سازمانی آرمان مستضعفین و فرایند افقی و جنبشی نشر مستضعفین) می‌کند.»

سوالی که در این رابطه قابل طرح می‌باشد اینکه «چه سنخیتی بین دو مؤلفه فرهنگی و سیاسی در اینجا وجود دارد؟» چراکه کار عقیدتی و یا کار فرهنگی که در اینجا مطرح شده است، آنچنانکه قبلاً هم مطرح کردیم «امری درازمدت و طولانی و تدریجی و تکوین یافته از پائین می‌باشد» در صورتی که «کار سیاسی امری کوتاه‌مدت است.»

در پاسخ به این سؤال باید عنایت داشته باشیم که جوهر استراتژی آگاهی‌بخش شریعتی تنها در بستر پراکسیس سیاسی – اجتماعی قابل تبیین و تعریف می‌باشد، بدین خاطر آنچنانکه قبلاً در همین نوشتار به آن اشاره کرده‌ایم «این استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در بستر پراکسیس سیاسی – اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران خود باید در سه فرایند ترویجی و تبلیغی و تهییجی هم تقسیم بشود تا بتواند به صورت کنکرت در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص تعریف بشود». طبیعی است که با چنین رویکرد به استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «رویکرد ما تنها به صورت دو مؤلفه‌ای فرهنگی و سیاسی معنی پیدا می‌کند». نباید فراموش کنیم که در منظومه معرفتی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «استراتژی کسب قدرت سیاسی برای پیشگامان امری بی‌معنی و آفت‌زا می‌باشد.»

پر واضح است که هرگز «دو مؤلفه‌ای بودن فرهنگی و سیاسی یا عقیدتی سیاسی جوهر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 44 سال گذشته در راستای کسب قدرت سیاسی نباید معنی کرد» بلکه برعکس باید پیوسته این دو مؤلفه‌ای بودن عقیدتی – سیاسی در راستای پراکسیس سه مؤلفه‌ای اجتماعی – سیاسی – تاریخی جامعه ایران برای انجام استراتژی آگاهی‌بخش تبیین نمود، بنابراین بدین ترتیب است که می‌توان داوری کرد که آنچنانکه در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «کار فرهنگی مجرد امری انتزاعی و دگماتیستی می‌باشد، کار سیاسی مجرد هم امری پراگماتیستی و انطباقی است» و «تنها در پیوند کار فرهنگی و کار سیاسی آن هم به صورت کنکرت مشخص است که می‌توان کار درازمدت فرهنگی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در بستر کار کوتاه‌مدت سیاسی فهم کرد». نگاهی به مقالات نزدیک به 150 شماره قبلی نشر مستضعفین (ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در طول 12 سال گذشته این حقیقت را برای ما آفتابی می‌کند که در یک تقسیم‌بندی کلی «مقالات نشر مستضعفین را می‌توان به دو قسمت بزرگ مقالات عقیدتی و مقالات سیاسی تقسیم کرد.»

پیوند این دو دسته مقالات در نشر مستضعفین «تنها در رابطه با پیوند دو مؤلفه کار درازمدت فرهنگی و کار کوتاه‌مدت سیاسی قابل تعریف می‌باشند». طبیعی است که در این رابطه می‌توانیم بگوئیم که «مقالات عقیدتی نشر مستضعفین در آیینهٔ مقالات سیاسی آن قابل تعریف می‌باشند آنچنانکه مقالات سیاسی نشر مستضعفین تنها در آیینهٔ مقالات عقیدتی آن قابل تعریف هستند»؛ به عبارت دیگر در آیینهٔ نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «کار درازمدت فرهنگی در بستر کار کوتاه‌مدت سیاسی معنی پیدا می‌کند، آنچنانکه کار کوتاه‌مدت سیاسی در بستر کار درازمدت فرهنگی قابل تعریف است.»

نهم – پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) باید واقف باشند که «پیوند جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان یک جنبش پیوند ارگانیکی است». به این معنی که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بدون شعار دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان یک جنبش بدون موضوع می‌شود. لذا به همین دلیل است که باید «جوهر استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران را جنبشی تعریف کرد نه حزبی». چراکه در مانیفست اندیشه‌های جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 44 سال گذشته «احزاب نه تنها موجد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای نیستند بلکه برعکس احزاب مولود و سنتز دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای می‌باشند». برعکس آن این تنها «جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین است که موجد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای تکوین یافته از پائین می‌باشند»، بنابراین «در پروسه تکوین جنبش‌ها موجد دموکراسی می‌باشند و احزاب مولود و سنتز دموکراسی هستند.»

پر پیداست که خود این امر نشان دهنده آن است که در پروسه تکوین دموکراسی سه مؤلفه‌ای این «تنها رویکرد جنبشی در عرصه استراتژی است که می‌تواند دستاورد مثبتی داشته باشد». به بیان دیگر «در فرایند تکوین دموکراسی سه مؤلفه‌ای در یک جامعه تکیه کردن به رویکرد حزبی به جای رویکرد جنبشی یک اشتباه راه رفتن می‌باشد که از راه اشتباه رفتن خطرناک‌تر است.» حزب‌سازی در فرایند تکوین دموکراسی سه مؤلفه‌ای در یک جامعه شیپور از دهان گشادش نواختن می‌باشد که هرگز به جائی نمی‌رسد. بیافزائیم که در فرایند کوین دموکراسی سه مؤلفه‌ای در یک جامعه تنها با رویکرد جنبشی است که می‌تواند راه‌گشا و حرکتی رو به جلو باشد و به همین دلیل است که در 150 سال گذشته عمر حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران شاهد بوده‌ایم که «یخ احزاب در جامعه ایران نگرفته است». طبیعی است که این موضوع کاملاً عکس جایگاه احزاب در جوامع متروپل سرمایه‌داری مغرب زمین می‌باشد. دلیل این امر هم آن است که در «جوامع متروپل سرمایه‌داری دموکراسی سرمایه‌داری توسط جنبش‌های سیاسی و اجتماعی همین جوامع تکوین و نهادینه شده است و لذا احزاب در این جوامع پاسدار این دموکراسی بورژوازی یا دموکراسی لیبرالیستی محصول جنبش‌های قبلی می‌باشند»؛ اما برعکس در جامعه‌ای مثل ایران که حتی در دولت دموکراتیک 28 ماهه مصدق هم دموکراسی نتوانسته نهادینه بشود «هرگز احزاب استخوان‌دار نمی‌توانند نهادینه بشوند». شاید بهتر باشد که مطلب را اینچنین مطرح کنیم که تا زمانی که توسط «جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین دموکراسی در جامعه ایران تکوین و نهادینه نشوند احزاب نمی‌توانند برای جامعه ایران دموکراسی سیاسی و دموکراسی اجتماعی و دموکراسی اقتصادی به همراه بیاورند». بدین ترتیب است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که در «جامعه امروز ایران تنها رویکرد جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین است که می‌تواند جاده‌ساز برای دموکراسی سه مؤلفه‌ای بشود نه رویکرد حزبی.»

دهم - بزرگ‌ترین مسئولیت پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) «مسلط‌سازی گفتمان دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان آلترناتیو مناسبات سرمایه‌داری حاکم در جامعه امروز ایران و به خصوص در فرایند زوال و انحطاط گفتمان اصلاح‌طلبانه حکومتی است که برای دو دهه (از 76 تا 96) به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه ایران بوده است و در شرایط فعلی در خلاء گفتمان مسلط بحران گفتمانی بر جامعه امروز ایران حاکم می‌باشد». فراموش نکنیم که «مشخصه محوری حرکت معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی در گفتمان‌سازی آن‌ها بوده است». به بیان دیگر هم محمد اقبال و هم شریعتی دو پیشگام گفتمان‌ساز در جامعه خود در نیمه اول و نیمه دوم قرن بیستم بوده‌اند.

پر واضح است که وجه مشترک دو گفتمان شریعتی و محمد اقبال عبارتند از:

الف – هر دو گفتمان جوهر «انحطاط‌زدائی» دارند.

ب – هر دو گفتمان در جایگاه آلترناتیوی با مناسبات سرمایه‌داری جهانی دارای رویکرد «سوسیالیستی» می‌باشند.

ج – هر دو رویکرد «سوسیالیسم را در چارچوب دموکراسی تعریف می‌کنند». (برعکس کارل مارکس که تلاش می‌کرد تا دموکراسی را در بستر سوسیالیسم تعریف نماید که البته شکست خورد) به همین دلیل پیشگامان برای اینکه بتوانند دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای در جامعه ایران (پس از حذف گفتمان مسلط اصلاح‌طلبان حکومتی که برای دو دهه به عنوان گفتمان مسلط در جامعه ایران بودند) به عنوان یک گفتمان مسلط درآورند باید نه تنها بر رویکرد جنبشی (به جای رویکرد حزبی) تکیه کنند بلکه مهمتر از آن اینکه خود «دموکراسی سوسیالیستی را هم به عنوان یک جنبش در نظر بگیرند.»

یازدهم - پیشگامان ضرورت دارد که واقف باشند که در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «آگاهی موضوع این استراتژی» (در عرصه رویکرد جنبشی این حرکت با توجه به جایگاه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر حاکم آن هم به صورت یک جنبش نه یک حزب) این «آگاهی باید بتواند انرژی پتانسیل موجود در گروه‌های مختلف (اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران چه در جبهه طبقه متوسط شهری آزادی‌خواهانه و چه در جبهه اردوگاه کار و زحمت برابری‌طلبانه) در پراکسیس صنفی و مدنی و سیاسی آزاد کند»، بنابراین پیشگامان باید عنایت داشته باشند که «هر گونه آگاهی که در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نتوانند انرژی پتانسیل گروه‌های مختلف اجتماعی (اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) را آزاد بکنند، آگاهی‌هائی است که طرح آنها باعث آدرس غلط دادن به مردم ایران می‌شود» بدون تردید باید از نشر و انتشار این گونه آگاهی توسط نشر مستضعفین پرهیز بشود.

ادامه دارد