پاسخ به سوال‌های رسیده - سؤال بیستم – قسمت نهم

برای عبور از تندپیچ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی امروز جامعه ایران «چه راهی پیش روی پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران وجود دارد؟

 

ج – دموکراسی سه مؤلفه‌ای «باید ساخت» زیرا این دموکراسی سه مؤلفه‌ای «بر برابری‌خواهی استوار می‌باشد» بدین خاطر «اول باید جامعه توسط فرهنگ دموکراسی‌خواهی دموکراسی و برابری‌خواهی را قبول نماید» و تا زمانیکه به این باور نرسد «جامعه نمی‌تواند اقدام به ساختن دموکراسی بکنند». معنای دیگر این حرف آن است که «دموکراسی یک واژه نیست بلکه یک جنبش است» بنابراین «دموکراسی هم امر سیاسی می‌باشد و هم امر فرهنگی و اقتصادی» و لذا در این رابطه است که شریعتی می‌گوید:

«سوسیالیسم برای ما تنها یک سیستم توزیع نیست یک فلسفه زندگی است و اختلاف آن با سرمایه‌داری در شکل نیست. اختلاف در محتوا است سخن از دو نوع انسان است که در فطرت با هم در تضادند» (م. آ - ج 10 - ص 98).

چهاردهم – پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران ضرورت دارد که واقف باشند که آنچنانکه کانت می‌گوید: «ایده‌هائی که تحولات بزرگی مثل انقلاب کبیر فرانسه برای بشریت به همراه می‌آورند بسیار فراتر از آن که در واقع اتفاق می‌افتند برای بشر دستاورد دارند چراکه حتی اگر این تحولات بزرگ اجتماعی (مثل انقلاب کبیر فرانسه یا انقلاب مشروطیت یا جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران و دولت دموکراتیک 28 ماه دکتر محمد مصدق و انقلاب ضد استبدادی مردم ایران) شکست بخورند دستاوردهائی دارند که می‌توانند بشریت را به جلو ببرند»؛ به عبارت دیگر آنچه از بیان کانت در خصوص پیام تحولات بزرگ اجتماعی بشر قابل توجه و هدایت‌گری برای پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین می‌باشد عبارتند از اینکه:

اولاً پیشگامان باید پیوسته رمز حرکت موتور بزرگ یا جامعه بزرگ ایران را «از تحلیل مستمر تحولات بزرگ جامعه ایران که در رأس آنها سه ابر جنبش مشروطیت، ملی کردن صنعت نفت و انقلاب ضد استبدادی 57 می‌باشند کشف کنند.»

ثانیاً در عبارات فوق کانت بر این باور است که آنچه که «مهم‌تر از خود تحولات اجتماعی بشر می‌باشد دستاوردهای تئوریک آن تحولات اجتماعی است» که بدون تردید این دستاوردها تئوریک باید توسط پیشگامان و نظریه‌پردازان به انجام برسند. به عنوان مثال باید بگوئیم «برای پیشگامان دستاوردهای تئوریک سه ابر جنبش مشروطیت و ملی کردن صنعت نفت و انقلاب ضد استبدادی مردم ایران بسیار با ارزش‌تر از خود واقعه سه ابر جنبش‌های فوق می‌باشند» و البته در همین رابطه است که کانت در عبارات فوق می‌گوید: «حتی ممکن است این تحولات بزرگ هم شکست بخورند ولی دستاوردهای تئوریک آنها می‌توانند بشریت را به جلو حرکت بدهند.»

ثالثاً آنچه از عبارات کانت می‌تواند در خصوص هدایت‌گری پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران راهنما باشد اینکه بزرگترین خوراک هدایت‌گری و راهبری پیشگامان در بستر اعتلا بخشیدن به جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین (در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه) اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران «کشف شرایط ذهنی حرکت آنها از پراکسیس سیاسی اجتماعی خود جامعه بزرگ ایران در گذشته می‌باشد»؛ به عبارت دیگر رویکرد تطبیقی پیشگامان در بستر آگاهی‌بخشی ضرورت پیدا می‌کند تا از دل پراکسیس سیاسی اجتماعی گذشته خود جامعه بزرگ ایران ماتریال و مواد خام تئوری حرکت آنها را کشف نمایند. بدین ترتیب است که «پیشگامان مسئولیت دارند پیوسته و به صورت مستمر به حفاری نظری و تئوریک تحولات سیاسی اجتماعی مردم ایران به خصوص از مشروطیت الی الآن بپردازند تا بتوانند از یک مثقال پراکسیس سیاسی اجتماعی مردم ایران در گذشته یک خروار تئوری برای حرکت آینده این مردم استخراج نمایند.»

پانزدهم – پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) باید واقف باشند که برای عبور از تندپیچ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه بزرگ ایران به سمت دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر حاکم «راه حل دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان جنبش در جامعه ایران چه بخواهیم و چه نخواهیم تنها راه حلی است که می‌تواند جامعه ایران را در بستر شعار: آگاهی، آزادی و برابری به عدالت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، جنسیتی، آموزشی، فرهنگی، نژادی و مذهبی برساند و تمامی تبعیض‌های نهادینه شده 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی را نفی نماید.»

قابل ذکر است که چون اعماق جامعه ایران مذهبی و دینی هستند بدون تردید تحقق دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای در جامعه ایران نیازمند به اسلام فرهنگی تطبیقی می‌باشد «تا این اسلام فرهنگی تطبیقی بتواند در جامعه ایران با دموکراسی سه مؤلفه‌ای تعامل نماید». باز هم تاکید و تکرار می‌کنیم و هرگز از این تکرار و تاکید خود خسته نمی‌شویم که «تنها اسلام فرهنگی تطبیقی اقبال و شریعتی در جامعه امکان تعامل با دموکراسی سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دارد». تجربه 28 ماهه دولت دموکراتیک مصدق نشان داد که تا زمانیکه اسلام فرهنگی تطبیقی اقبال و شریعتی نتوانند در جامعه ایران به عنوان یک اسلام فراگیر و آلترناتیو اسلام دگماتیست فقاهتی حاکم در راستای تعامل با دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای درآیند، بدون تردید سلطه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی اسلام دگماتیست فقاهتی بر جامعه ایران حتی امکان هر گونه تکوین دموکراسی از بالا توسط دولت‌های دموکراتیک هم غیر ممکن می‌سازد. همکاری حوزه‌های فقاهتی تحت رهبری بروجردی و کاشانی و بهبهانی با کودتای 28 مرداد (امپریالیسم آمریکا و دربار پهلوی) بر علیه تنها دولت دموکراتیک تاریخ ایران تنها در این رابطه قابل تعریف می‌باشد.

شانزدهم - پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) باید واقف باشند که «تبدیل عرفان عرفا و اهل تصوف به تئوری اجتماعی و تئوری سیاسی و کشاندن دامنه عرفان اهل تصوف به عرصه‌های اجتماعی و سیاسی خطرناکتر از حتی تئوری‌های فقهی و فقاهتی و کلامی اسلام دگماتیست حوزه‌های فقهی می‌باشد». تجربه تصوف از صفویه تا ولایت فقیه خمینی نشان داده است که «اجتماعی و سیاسی کردن عرفان اهل تصوف بسترساز هیولای مطلقه استبداد بی‌مثال در تاریخ بشر می‌باشد» بنابراین در این رابطه است که پیشگامان در بستر حرکت آگاهی‌بخش خود باید «با هر گونه رویکردی که به دنبال اجتماعی و سیاسی کردن عرفان اهل تصوف هستند مبارزه همه جانبه نظری و فکری و فرهنکی ترویجی و تبلیغی بکنند» زیرا پیشگامان باید عنایت داشته باشند که «عرفان اهل تصوف در هر شکل و صورت آن در تحلیل نهائی دارای جوهر دنیاگریزی و اختیارستیزی و جامعه‌گریزی مشترک می‌باشند» بنابراین در این رابطه بوده است که کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 44 سال گذشته عمر خود (از سال 55 الی الآن چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین) پیوسته بر این باور بوده‌اند که شعار: «عرفان، برابری و آزادی شریعتی نمی‌تواند در عرصه حرکت اجتماعی جنبش‌ساز بشود» و در این رابطه بوده است که پیوسته شعار آلترناتیو جنبش‌ساز شریعتی از نظر ما همان شعار: «آگاهی، آزادی و برابری می‌باشد» که شریعتی در کنفرانس‌های قاسطین، مارقین و ناکثین به طرح آن پرداخته است.

در شرایط تندپیچ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی امروز جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران از نظر ما «تنها این شعار («آگاهی، آزادی برابری» نه شعار «عرفان، آزادی و برابری» شریعتی) است که علاوه بر اینکه می‌تواند جنبش‌ساز باشد، خود شعار فرهنگ‌ساز دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای نیز هست» و البته خود این شعار: «آگاهی، آزادی و برابری» شریعتی نمایش ایجابی شعار سلبی همیشگی شریعتی یعنی مبارزه با «زر و زور و تزویر» حاکم نیز می‌باشد. چرا که در مقایسه شعار: «زر و زور و تزویر» شریعتی با شعار «آگاهی، آزادی و برابری» او، «آگاهی در برابر تزویر» و «آزادی در برابر زور» و «برابری در برابر زر» قرار می‌گیرند و بدین ترتیب است که باید داوری کنیم که شعار محوری پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) همان شعار «آگاهی، آزادی و برابری» شریعتی می‌باشد نه شعار «عرفان، برابری و آزادی» او (که آنچنانکه فوقا مطرح کردیم بستر اجتماعی و سیاسی کردن عرفان دنیاگریز و اختیارستیز و جامعه‌ستیز اهل تصوف می‌شود).

پر واضح است که تنها در همین رابطه بوده است که «شریعتی حتی طرح مثنوی مولوی در جامعه یک سم قاتل برای جامعه ایران می‌دانسته است» و باز در همین رابطه است که تمام سعی محمد اقبال لاهوری در کتاب گران‌سنگ بازسازی فکر دینی در اسلام (که مانیفست اندیشه‌های او می‌باشد) در راستای جایگزین کردن تجربه دینی به جای تجربه صوفیانه در عرصه اجتماعی جوامع مسلمان می‌باشد و محمد اقبال در هفت فصل کتاب بازسازی فکر دینی سعی بلیغ می‌کند تا برای مسلمانان تبیین نماید که «تنها با تجربه دینی است که می‌توان قرآن را فهم و تفسیر کرد و می‌توان به اسلام تطبیقی بازسازی شده دست پیدا کرد و مسلمانان می‌توانند در تندپیچ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جهانی در قرن بیستم و بیست و یکم به بازسازی اجتماعی جوامع خود بپردازند و مسلمانان می‌توانند دارای فرهنگ تطبیقی جهت تعامل با دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای بشوند». برای فهم اوج فاجعه تبلیغ اسلام دگماتیست صوفیانه حسین حاج فرج دباغ (عبدالکریم سروش) در جامعه ایران در طول 42 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تنها کافی است که بدانیم که او در طول 42 سال گذشته پیوسته تلاش کرده است تا در رابطه با سترون کردن منظومه اندیشه‌های تطبیقی محمد اقبال و شریعتی تجربه صوفیانه را جایگزین تجربه دینی پیامبر اسلام و محمد اقبال و شریعتی بکند که البته شکست خورده است. چراکه اگر چه در فرایند پسا جنگ (استخوان‌سوز بین رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و رژیم بعث عراق) به علت شرایط بحرانی ذهنی جامعه ایران رویکرد اسلام دگماتیست صوفیانه حسین حاج فرج می‌توانست جایگاهی اجتماعی و تاریخی برای مطرح کردن داشته باشد بدون تردید در شرایط اعتلای سیاسی اجتماعی جامعه بزرگ ایران دیگر حنای حسین حاج فرج رنگی دارد.

ادامه دارد