پاسخ به سوالهای رسیده – سؤال بیست و یک – قسمت هفده
چرا در 45 سال گذشته شعار استراتژیک جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «آگاهی، آزادی و برابری» بوده است؟
حرکت سونامیوار جوانان حتی در این شرایط به سوی اندیشههای شریعتی خود معرف شکست جریان ضد شریعتی تحت هژمونی حسین حاجی فرج و سید حسین نصر و داریوش شایگان میباشد. فَاعْتَبِرُوا یا أُوْلِی الأَبْصَارِ. باری، برای فهم جوهر حرکت شریعتی در فرایند پنجم حیات سیاسی او (در سالهای 48 – 51) باید عنایت داشته باشیم که:
اولاً - برای کالبد شکافی و آنالیز و جمعبندی حرکت شریعتی در فرایند پنجم در عرصه عمل و نظر در چارچوب استراتژی آگاهیبخش و رویکرد تطبیقی و پروژه بازسازی اسلام و مسلمین او مجبوریم که حرکت شریعتی را به دو قسمت تقسیم نمائیم:
1 - قسمت اول آن اندیشههای شریعتی در این فرایند میباشد که توسط «کنفرانسها و کلاسهای درس تاریخ ادیان» و «اسلامشناسی در حسینیه ارشاد» و در دانشگاههای کشور شریعتی مطرح کرده است.
2 - بخش دوم شیوه حرکت شریعتی در عرصه عمل و نظر در این رابطه میباشد.
در خصوص قسمت اول باید عنایت داشته باشیم که اندیشههای مطرح شده شریعتی در فرایند پنجم در سالهای مختلف 48 و 49 و 50 و 51 در کادر رویکرد تطبیقی – انطباقی او از آغاز تا انجام آن، روندی رو به تکامل داشته است، به عبارت دیگر صورت خطی نداشته است. لذا به همین دلیل است اگر اندیشههای شریعتی در سال 48 توسط آثار: «میعاد با ابراهیم» و «حج» تعریف بکنیم. علاوه بر اینکه اندیشههای شریعتی در این آثار، «در مقایسه با اندیشههای قبلی شریعتی صورت اجتماعی و تاریخی به معنای واقعی کلمه پیدا کرده است و در چارچوب همان پروژه بازسازی اسلام و نجات اسلام قبل از مسلمین تدوین شده است و جوهر تطبیقی پیدا کردهاند، از همه مهمتر اینکه این اندیشهها صورت آگاهی اجتماعی – سیاسی در چارچوب همان شعار استراتژیک آگاهی، آزادی و برابری شریعتی میباشند» که برای فهم این مهم میتوانیم «به تبیین تاریخی رویکرد سوسیالیستی شریعتی در اثر سترگ میعاد با ابراهیم (که شریعتی در «میعاد با ابراهیم» برای اولین بار به تبیین تطبیقی تاریخی رویکرد سوسیالیست اجتماعمحور مورد اعتقاد خودش پرداخته است) توجه بکنیم»؛ و همچنین میتوانیم به تبیین «شعار سه مؤلفهای نفی استثمار و استبداد و استحمار شریعتی در کتاب حج و در جریان رمی جمره ثلاثه توجه بکنیم» و البته در سال دوم فرایند پنجم حیات سیاسی شریعتی او در تبیین اندیشههایش باز نسبت به سال 48 روندی رو به جلو داشته است. چراکه برای نمونه «اگر به کنفرانس کتاب اقبال و مذهب علیه مذهب به عنوان دو نمونه از آثار و اندیشههای شریعتی در سال 49 اشاره بکنیم، این دو اثر خود نشان دهنده آن است که در سال 49 اندیشههای شریعتی در ادامه همان رویکرد تطبیقی و بازسازی اسلام و نجات اسلام و استراتژی آگاهیبخشاش روندی کاملاً رو به جلو داشته است، چراکه در کنفرانس و کتاب اقبال به صورت مشخص شریعتی به دنبال آن میباشد تا حرکت اقبال لاهوری (چه در عرصه نظری و چه در عرصه سیاسی و عملی) به عنوان یک مدل مبارزه همه جانبه (برای جامعه و روشنفکران در کشورهای مسلمان و از جمله در کشور ایران) مطرح نماید.»
در کنفرانس «مذهب علیه مذهب» شریعتی به دنبال «مرزبندی بین اسلام تطبیقی با اسلام دگماتیست حوزههای فقاهتی در اشکال مختلف اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی و اسلام زیارتی و غیره میباشد» و در سال 50 هم شریعتی باز در عرصه تبیین اندیشههایش باز همین روند رو به جلو داشته است. چراکه اگر برای نمونه در این رابطه بخواهیم به اثر سترگ شریعتی در سال 50 یعنی «درسهای اسلامشناسی ارشاد» اشاره بکنیم، بدون تردید آنچنانکه خود شریعتی بارها مطرح کرده است «درسهای اسلامشناسی ارشاد او به خصوص دو درس اول و دوم اسلامشناسی ارشاد نمودار تمامی اندیشههای شریعتی میباشد» چرا که در مقایسه بین اسلامشناسی ارشاد (که از نیمه دوم سال 50 تا آبانماه 51 در چارچوب رویکرد تطبیقی بر پایه توحید به عنوان جهانبینی تبیین شده است) با اسلامشناسی مشهد او (که در سال 45 و در فرایند انطباقی بر پایه رویکرد فرید وجدی تدوین نموده است) آنچنانکه خود او در مقدمه درس گفتار اول اسلامشناسی تطبیقی ارشاد مطرح میکند، «این دو اسلامشناسی کاملاً با دو رویکرد متفاوت تبیین شده است» یعنی شریعتی «در اسلامشناسی مشهد با رویکرد کاملاً انطباقی و با تاسی از رویکرد فرید وجدی به تبیین اسلام میپردازد» اما «در اسلامشناسی ارشاد با رویکرد تطبیقی که مختص خود شریعتی میباشد و بر پایه توحید به عنوان جهانبینی (در مؤلفههای مختلف توحید در جهان، توحید در انسان، توحید در جامعه، توحید در تاریخ و توحید در اخلاق) به تبیین اسلام میپردازد.»
عنایت داشته باشیم که «در اسلامشناسی انطباقی مشهد شریعتی، توحید برای شریعتی تنها در عرصه اخلاق (آن هم به صورت اخلاق فردی) مطرح است»، در صورتی که «در اسلامشناسی ارشاد او، توحید همه اسلامشناسی تطبیقی شریعتی را تشکیل میدهد»؛ و حتی «در رابطه با توحید در اخلاق بین اسلامشناسی مشهد با اسلامشناسی ارشاد از فرش تا عرش تفاوت وجود دارد»، چراکه «توحید در اخلاق اسلامشناسی مشهد صورت فردی دارد که قبلاً به اشکال مختلف توسط علمای اخلاق کلاسیسم مطرح شده بود»، اما «توحید در اخلاق در اسلامشناسی ارشاد، توحید در اخلاق اجتماعی است که امری نوین در فلسفه اخلاق قرآنی و اسلامی میباشد و همچنان بیبدیل است». چراکه تمام آنچه که ما در اسلام و مسلمانی در باب اخلاق (از قرن پنجم الی زماننا هذا) داریم، اخلاق فردی است نه اخلاق اجتماعی.
باری، بدین ترتیب است که باید داوری کنیم که در سال 51 (در آخرین سال فرایند پنجم حیات سیاسی شریعتی و آخرین سال حیات مستقل از حکومت و قدرت حسینیه ارشاد) باز این روند رو به جلو اندیشههای شریعتی ادامه داشته است؛ که برای فهم بیشتر این موضوع میتوانیم به اثر بزرگ «قاسطین، مارقین، ناکثین» او (که شریعتی در سه جلسه در آبانماه 51 در واپسین روزهای عمر حسینیه ارشاد مطرح کرده است) اشاره کنیم؛ که به صورت مشخص در این کنفرانس بود که «او توانست برای اولین بار در حیات سیاسیاش، شعار استراتژیک جامعهسازانه و مسئولیت آفرین خودش که همان شعار: «آگاهی، آزادی و برابری» میباشد، با این آرایش تبیین نماید.»
«سه شعار دیگر که تمام رفتار و روش علی بر اساس آنها است عبارتند از: «آزادی، عدالت و آگاهی». قاسطین در برابر شعار آزادی، ناکثین در برابر شعار عدالت و مارقین در برابر شعار آگاهی علی قد علم کردند، به عبارتی دیگر، این سه شعار آزادی، عدالت و آگاهی، است که سه جبهه قاسطین، مارقین و ناکثین را بوجود آورده است» (م. آ - ج 26 - ص 235 - سطر 8 به بعد).
2 - غیر از شناخت اندیشههای شریعتی در فرایند پنجم حیات سیاسیاش (در سالهای 48 تا 51) «برای فهم جوهر حرکت او در فرایند پنجم، باید شیوه اندیشه شریعتی هم مد نظر قرار بدهیم» چراکه «شیوه تفکر و اندیشه در شریعتی در فرایندهای تطبیقی چهارم و پنجم و ششم (سالهای 43 تا 56) دارای خودویژگیهای خاص خودش میباشد که بدون فهم آنها هرگز نمیتوانیم به اعماق منظومه معرفتی او در این فرایندها دست پیدا کنیم»؛ به بیان دیگر «شکل فکر کردن شریعتی در فرایندهای سه گانه تطبیقیاش خاص خود شریعتی میباشد و لاغیر»؛ زیرا شریعتی «در فرایند تطبیقی اندیشههایش، همانطور که فکر میکند، سخن میگوید و مینویسد» و لذا به همین دلیل است که آنچنانکه خود او بارها بر این امر تاکید کرده است، «در سه فرایند تطبیقی افکارش موقتی هستند و هرگز حرفهایش آخرین اندیشههای او نیستند». چراکه او در فرایندهای سه گانه تطبیقی بر این باور بود که «اندیشههایش دائماً در حال تکامل و رشد و نو شدن میباشند». البته آنچه که میتوان به عنوان «پایه ثابت جوهر تمامی اندیشههای شریعتی از آغاز تا انتها مطرح کرد، رویکرد انحطاطزدائی شریعتی بوده است»؛ که مطابق آن «شریعتی مانند سیدجمال و اقبال و در ادامه حرکت آنها همیشه در اندیشههای به دنبال انحطاطزدائی تمدنی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و غیره جامعه بزرگ ایران بوده است.»
براین مطلب بیافزائیم که «حتی همین رویکرد انحطاطزدائی شریعتی، روندی رو به رشد و تکامل و پروسهای داشته است» زیرا شریعتی در تبیین و تعریف این رویکرد انحطاطزدائی خودش، «زمانی انحطاطزدائی به صورت انطباقی تفسیر میکرده است و در فرایندی دیگر به صورت تطبیقی». برای مثال در فرایند اول حیات سیاسیاش «این انحطاطزدائی در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد به انحطاطزدائی مسلمان قبل از انحطاطزدائی اسلام تفسیر میکرده» و در فرایند دوم حرکتش «این انحطاطزدائی به صورت انطباقی و در شکل مبارزه با انحطاط سیاسی – اقتصادی (در کنار محمد نخشب و در نهضت خداپرستان سوسیالیست) با مبارزه ضد استثماری تحزبگرایانه حزب – دولتی و در شکل مبارزه با وابستگی و استعمار به صورت مبارزه ضد استبدادی و ضد استعماری در بستر جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی دنبال میکرده است»؛ و در فرایند سوم در اروپا «این انحطاطزدائی در چارچوب مبارزه رهائیبخش و آزادیبخش و در شکل ارتش خلقی (متأسی از مبارزه سازمان آزادیبخش الجزایر) دنبال میکرده است» و در فرایند چهارم و پنجم و ششم (در فاز رویکرد تطبیقیاش، پس از بازگشت از اروپا تا سال 56) «این انحطاطزدائی را در بستر استراتژی آگاهیبخش و پروژه بازسازی تطبیقی اسلام و مسلمین در عرصه عمل و نظر و نجات اسلام قبل از مسلمین و انجام تحول فرهنگی تکوین یافته از پائین و تقدم تحول اجتماعی بر تحول سیاسی و تحول اقتصادی دنبال میکرده است.»
ادامه دارد