در همین رابطه پیامبران هم جهت تبیین این دو پدیده به خصوص موضوع آخرت و قیامت برای مخاطبین خود گرفتار تکلف و مشکلات عدیدهای بودهاند، به طوری که گاها برای خود این پیامبران - که در راس همه اینها ابراهیم خلیل قرار دارد - تصور و فهم آخرت دچار ابهام و شک بوده است آنچنانکه قرآن در این رابطه از قول ابراهیم خطاب به پروردگار میفرماید:
«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیفَ تُحْیی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکِنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی...- و آن هنگام که ابراهیم گفت پروردگارا، بنمایانم چگونه مردگان را زنده میکنی، پروردگار گفت مگر ایمان نیاوردی، گفت چرا ولیکن میخواهم اطمینان قلبی پیدا کنم» (سوره بقره - آیه 260) که خود دلالت بر پیچیدگی موضوع میکند.
2 - به علت همین پیچیدگی موضوع آخرت بوده که از بعد از اینکه خبر آن توسط انبیاء الهی به بشریت رسیده است اندیشمندان در جهت تبیین یا تفسیر یا تشریح آن گرفتار بن بست نظری بودهاند بطوریکه برای نمونه در باب معاد جسمانی و روحانی و اینکه آیا قیامت به صورت جسمانی انجام میگیرد یا به صورت روحانی با اینکه بشریت از سه طریق راه فلسفی و کلامی و راه عرفانی و راه وحیانی جهت شناخت آن اقدام کرده است، تا این زمان آنچه برای همگان مسجل گردیده است عبارت است از اینکه در باب مکانیزم قیامت هم راه علم بسته است و هم راه فلسفه و هم راه عرفان، تنها یک راه باقی میماند و آن راه وحی است چراکه برای نمونه آنچنانکه مولوی در باب مکانیزم قیامت خاموش میباشد، ابن سینا سر سلسله نحله مشائی و فلسفه ارسطوئی در باب مکانیزم قیامت معتقد است که باید مطیع پیامبران بود و در این رابطه کاری از فلسفه و کلام ساخته نیست و ملاصدرا با تبیین قیامت به صورت خیالی و تصوری، قیامت را نه جسمانی جسمانی میداند و نه روحانی روحانی بلکه مانند خواب انسان به صورت خیال و تصور تبیین میکند و اسماعیلیه یا باطنیه قیامت را به صورت صد در صد روحانی تبیین میکنند و این در حالی است که قرآن به صراحت بر جسمانی بودن قیامت تکیه دارد.
به هر حال همه اینها دلالت بر پیچیدگی موضوع میکند که برای همیشه موضوع مکانیزم قیامت به صورت یک مشکل لاینحل برای بشریت از انبیاء تا فلاسفه و متکلمین و علما باقی خواهد ماند.
3 - آنچنانکه تبیین مکانیزم تحقق قیامت برای انبیاء و فلاسفه و متکلمین و علما از ابراهیم خلیل تا ابن سینا و مولوی و ملاصدرا و باطنیه و تا امروز به عنوان یک سوال باقی مانده است، تشریح قیامت توسط پیامبران و از جمله پیامبر اسلام و قرآن کاری صعب و مشکل بوده است چراکه پیامبران و پیامبر اسلام و قرآن مجبور بودهاند در چارچوب دیسکورس و گفتمان جامعه خود به تشریح قیامت بپردازند و همین امر باعث شده که برای پیروان بعدی این پیامبران در زمانهای بعد از بعثت جهت فهم آن تشریحات و تبیینات ایجاد مشکلاتی بکند. آنچنانکه در این رابطه بزرگترین معضل و مشکل فهم زبان تشریح و تبیین میباشد که برای نمونه در خصوص قرآن در زمان سه نظریه مختلف نسبت به زبان قرآن وجود دارد:
الف - نظریه اول نظریه امثال مرحوم مهندس بازرگان میباشد که معتقدند که زبان قرآن زبان حقیقی میباشد لذا آنچه که قرآن میگوید باید با همان شکل و سیاق بپذیریم.
ب - نظریه دوم نظریه معلم کبیرمان شریعتی میباشد که معتقد بود زبان قرآن زبان سمبلیک است.
ج - نظریه سوم مربوط به قرآن پژوههای جدید جهان عرب امثال محمد ارگون میباشد که معتقدند که زبان قرآن نه زبان حقیقی است و نه زبان سمبلیک بلکه زبان عرفی میباشد.
4 - به همین دلیل برای فهم و تفسیر قیامت از نظر قرآن ما موظفیم که به صورت یک منشور ابعاد مختلف قیامت را به صورت موضوعی از هم تفکیک کنیم:
الف – قیامت تکوینی.
ب – قیامت تشریحی.
ج – قیامت تبیینی.
د - قیامت تبلیغی.
در خصوص قیامت تکوینی قرآن به صراحت تحول در طبیعت و کره زمین از خاموش شدن خورشید گرفته تا زلزله سنگین و... بسترساز تکوین قیامت میداند و اما در رابطه با قیامت تشریحی به صراحت مشخص است که قرآن بر قیامت جسمانی معتقد است نه قیامت روحانی باطنیه و یا قیامت تخیلی و تصوری ملاصدرا و اما در خصوص تبیین قیامت قرآن به صراحت هدف از تکوین قیامت را تبیین اصل تکامل و هدفداری این تکامل در وجود میداند و اینکه هستی به عبث خلق نشده است و اما موضوع قیامت تبلیغی در قرآن در راستای تهییج مسلمانان جهت ارتقاء شجاعت در عمل و تشویق مسلمانان به ایثار و جهاد مالی و انفسی میباشد.
«سَابِقُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ...» (آیه 21 - سوره حدید) قرآن در این آیه در ادامه آیات ماقبل خود میخواهد جهت تشویق مسلمانان به ایثار و جهاد مالی و انفسی در راه حرکت پیامبر اسلام در سال پنجم هجری یعنی سختترین سال حرکت پیامبر اسلام تکیه بر موضوع قیامت بکند آنچنانکه در آیات قبل توسط قرض حسنه دادن به خدا و تشریح وضعیت مومنین پس از فتح در این رابطه گام برداشت. بنابراین طرح طول و عرض و فضای قیامت و بهشت در این آیه جنبه تبلیغی جهت تهییج مسلمین دارد نه جنبه تکوینی تا ما به صورت فیزیکی به تفسیر آن بپردازیم، لذا در این رابطه است که در تفسیر آیه فوق میتوانیم بگوئیم که مراد از کلمه عرض در این آیه گشادی و وسعت بهشت است نه عرض در مقابل طول و مراد از آسمان و زمین در این آیه همان برداشت اعراب زمان پیامبر از جهان میباشد نه کل وجود، آنچنانکه امروز بشریت با چراغ علم به آن دست پیدا کرده است و این همه جهت تبلیغ و تشویق مسلمانان به جهاد مالی و انفسی در راه حرکت تاسیسی پیامبر اسلام میباشد، «...أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ...» که این بهشت عریض و طویل برای کسانی آماده شده که به خدا و رسولان او ایمان بیاورند و این فضلی است از خدا که به هر کس که بخواهد میدهد و خداوند دارای فضلی عظیم میباشد.
«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا... - هیچ مصیبتی در زمین و در درون خود شما تکوین نمییابد مگر آنکه قبل از انجام جزء علم خداوند میباشد.»
کلمه «مُصِیبَةٍ» به معنای واقعه و حادثهای است که به انسان یا هر چیز اصابت کند و اسم فاعل از مصدر اصابت است و از اصابه تیر به هدف منشاء گرفته شده است و چون در آیه فوق کلمه مصیبت مطرح شده است دلالت بر بلاء و گرفتاریهای مسلمین در سال پنجم هجری که اوج گرفتاریهای مسلمین میباشد، میکند که در راس آنها جنگ خندق میباشد که در سال پنجم هجری کل قبائل و طوایف کفر و نفاق جهت ریشه کن کردن اسلام با هم بسیج شدند و به جنگ مسلمین آمدند. البته آیه فوق با جمله «...إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یسِیرٌ» ختم میشود که به معنای آن است که مصیبتهای امروز مسلمین (در سال پنجم هجری) و مقاومت بیمثال مسلمین همه در علم خداوند هم در قبل و هم در بعد ضبط میباشد و انجام این امر بر خداوند آسان میباشد.
برای فهم این آیه باز هم تاکید میکنیم که در شرایط سال پنجم هجری که موجودیت اسلام پس از جنگ احد و پیوند بین کفار و منافقین جهت ریشه کن کردن اسلام به لرزه درآمده بود و قرآن و پیامبر و خداوند تلاش میکنند تا در این واپسین مقاومت برای بود و نبود اسلام برای بالا بردن انگیزه مسلمان جهت مقابله جهادی و رزمی و مالی مسلمین با کفار و منافقین توسط سوره حدید تلاش کنند، لذا در این رابطه است که در سوره حدید با مکانیزمهای مختلف از قرض به خدا گرفته تا مادیت یافتن این مقاومت مردم در آخرت و بالاخره ثبت این مقاومت مسلمین در علم خداوند تلاش میشود تا انگیزه مقاومت مسلمین در تندپیچ مصائب بالا ببرد، که آیه فوق (آیه 22 - سوره حدید) یکی از کلیدیترین آیات قرآن در این رابطه میباشد چراکه مسلمین زمانی که ایمان پیدا کردند که مقاومت آنها در مرحله تاسیس و تندپیچ موجودیت اسلام در عرصه وجود و تاریخ و کتاب هستی باقی میماند و هدر نمیرود، انگیزهائی چندین برابر جهت مبارزه و جهاد نفسانی و مالی پیدا کردند. مولوی در این رابطه میگوید:
همچنین تاویل قد جف القلم /بهر تحریض است بر فعل اهم
چون قلم بنوشت هر که کار را / لایق آن هست تقدیر و جزا
کژ روی جف القلم کژ آیدت / راست رو جف القلم بفزایدت
کرد دزدی دست شد جف القلم /خورد باده مست شد جف القلم
عدل آری مقبلی جف القلم /ظلم آری مدبری جف القلم
تو روا داری روا باشد که حق /خود شود معزول از حکم سبق
مثنوی – دفتر پنجم – ص 332 – سطر 13
«لِکَیلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ... - تا اینکه شما از آنچه از دستتان میرود غمگین نشوید و به آنچه که عاید شما میگردد خوشحالی مکنید که خداوند هیچ متکبر و فخر فروشی را دوست ندارد.»
این آیه بیانگر علت مطالبی است که قرآن از آیه 7 سوره حدید تا 22 جهت تهییج و تشویق و تبلیغ و ترویج مسلمین جهت مقاومت جهادی به صورت مالی و انفسی در برابر مخالفین حربی حرکت پیامبر اسلام در سال پنجم هجری مطرح کرده است، میباشد چراکه در این آیه به صراحت قرآن میگوید هدف تمامی آیات فوق این است که مسلمین در شرایط مقاومت و جنگ با دشمنان حربی اعم از کفار حربی و منافقین حربی از آنچه در این راه از دست میدهند غمگین نشوند چراکه مابه ازاء آن توسط ما (خداوند) به آنها به صورت ارزشی در دنیا و آخرت باز میگردد و از آنچه در جنگ با دشمنان به صورت غنائم و دیگر دستاوردها به آنها میرسد خود را گم نکنند چراکه خداوند در این رابطه افراد خود گم کرده، فخر فروش و متکبر را دوست ندارد؛ لذا در این رابطه است که امام علی در نهج البلاغه معنی زهد را در کانتکس آیه فوق معنی میکند:
«وَ قَالَ ع اَلزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ اَلْقُرْآنِ قَالَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَی اَلْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ اَلزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ - زهد تمامیش بین دو کلمه از قرآن خلاصه شده است آنجا که میفرماید - تا دیگر از آنچه از دستتان میرود غمگین نشوید و به آنچه که عاید شما میگردد خوشحالی مکنید - و کسی که بر گذشته تاسف نخورد و به آینده نیز خوشحال نباشد هر دو طرف زهد را گرفته است» (نهج البلاغه صبحی صالح - قسمت کلمات قصار - ص 553 - س 15 - حکمت 439).
«الَّذِینَ یبْخَلُونَ وَیأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ... – همانهائی که بخل میورزند و مردم را هم به بخل وا میدارند و کسی که از انفاق اعراض کند باید بداند که خداوند بینیاز و ستوده است.»
در این آیه (آیه 24 سوره حدید) که آخرین آیه از دسته سوم آیات سوره حدید میباشد موضوع انفاق را که موضوع محوری سوره حدید میباشد در برابر موضوع بخل قرار میدهد که نشان دهنده این حقیقت است که بخل هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی و بخیل فردی، کسی است که از انفاق مال و جان خود در راه خدا و مردم امساک میکند آنچنانکه بخیل اجتماعی کسی است که مانع انفاق اجتماعی میشود که البته در پایان آیه فوق با بیان «...وَمَنْ یتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ» میخواهد به تبیین این حقیقت بپردازد که اگر کسی بخل ورزید و انفاق نکرد به خود ضرر زده است نه به خدا، چراکه خداوند هرگز نیازمند نیست و آنچه که خداوند از شما میطلبد به خاطر خود شما است نه به خاطر خودش.
قسمت آخر یا چهارم آیات سوره حدید «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِیمَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ - ثُمَّ قَفَّینَا عَلَی آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّینَا بِعِیسَی ابْنِ مَرْیمَ وَآتَینَاهُ الْإِنْجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِیةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایتِهَا فَآتَینَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ - یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یؤْتِکُمْ کِفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ - لِئَلَّا یعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَلَّا یقْدِرُونَ عَلَی شَیءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِیدِ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ - به تحقیق ما رسولان خود را همراه با دلایل روشن و کتاب و آهن به سوی ناس یا مردم فرستادیم تا آن مردم را جهت برپائی قسط اجتماعی به قیام وادار کنند تا خداوند بداند چه کسانی خداوند و رسولش در غیبت رسولانش یاری میکنند آری خداوند قدرتمند و عزیز است - و به تحقیق نوح و ابراهیم را فرستادیم و نبوت و کتاب را در ذریه او قرار دادیم اما بعضی از مردم هدایت شدند و بعضی دیگر به نفی این نظام هدایتگرانه پیامبران پرداختند - در ادامه حرکت ابراهیم و نوح ما این تسلسل نهضت انبیاء را به دنبال نوح و ابراهیم پشت سرهم انجام دادیم تا به عیسی بن مریم رسیدیم و به او انجیل دادیم و در دل پیروانش رافت و رحمت قرار دادیم و آن رهبانیتی که خود آنان برای خوشنودی خدا و به دست آوردن رضوان او بدعت گذار آن بودند و ما بر آنان مقرر نکرده بودیم رعایت حدود آن نکردند در نتیجه آن دسته از آنهائی ایمان آوردند اجرشان را دادیم ولی بسیاری از آنها فاسق شدند - ای کسانی که به خداوند ایمان آوردید تقوا پیشه کنید و به حرکت پیامبر اسلام ایمان بیاورید تا ما دوباره رحمت خود را بر شما نازل کنیم و نبوت و قرآن را برایتان نوری کنیم تا با آن زندگی کنید و خداوند شما را بیامرزد چرا که خداوند آمرزگار رحیم است - این بدان جهت بود که اهل کتاب نپندارند که مومنین به اسلام راهی به فضل خداوند ندارند و بدانند که فضل به دست خداست آن را به هر کس که بخواهد میدهد و خداوند دارای فضلی عظیم است.»
ادامه دارد