درسهائی از تاریخ – قسمت چهل و هفت
آسیبشناسی انقلاب مشروطیت، نخستین انقلاب دموکراتیک قاره آسیا
فراموش نکنیم که در عرصه ساختار استبدادی، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر جامعه نگونبخت ایران با رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی متفاوت میباشد، چراکه اگر شیشه عمر رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی در دست امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا بود (که در نشست گوادولپ این شیشه عمر رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی به سود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شکستند) شیشه عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در دست قاعده جامعه ایران و فرهنگ دموکراسیپرور قرآن میباشد. لذا به همین دلیل است که 40 سال است که این رژیم جهت تثبیت حاکمیت خود بر همین تودههای نگونبخت جامعه ایران، از تمامی ترفندهای مختلف مذهبی و معیشتی و پوپولیستی و سیاسی (و تکیه بر اسلام زیارتی و اسلام مداحیگری، از زوار اربعین امام حسین با صرف هزاران هزار میلیارد تومان از سرمایه این ملت نگونبخت گرفته تا گنبدهای طلائی و هتلها و ساختمانهای آنچنانی که در شهرهای مذهبی عراق و سوریه با هزینه مردم نگونبخت ایرانی و تا قرار دادن هزینههای نجومی حوزههای فقاهتی در بودجه سالانه مردم ایران) استفاده میکند. آن هم در شرایطی که نه تنها پس از 40 سال هنوز بخش بزرگی از دانشآموزان جامعه ایران در مدارس کپری و کانکسها و کلاسهای سه شیفته و دو شیفته با تعداد بیش از 40 نفر تحصیل میکنند و نه تنها بیش از 60% جامعه ایران در زیر خط فقر به سر میبرند و جهت ادامه تحصیل فرزندان خودشان حاضر به فروش اعضای بدنشان میباشند و نه تنها در جامعه امروز ایران حداقل حقوق 13 میلیون کارگر ایرانی که با خانوادهشان بیش از 50 میلیون نفر میباشند یک ششم خط فقر اعلام شده خود رژیم مطلقه فقاهتی میباشد و نه تنها طبق آمار خود نهادهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بیش از 60% زنان تحصیلکرده ایران بیکار هستند و نه تنها حجم نقدینگی فعلی به علت افزایش بی در پیکر هزینههای جاری رژیم مطلقه فقاهتی و فسادهای چند لایهای و سیستمی و ساختاری به بیش از یک تریلیون و ششصد هزار میلیارد تومان رسیده است؛ و نه تنها رکود و بیکاری و تورم و کاهش قدرت خرید و فسادهای مالی سیستمی و چند لایهای درون حاکمیت، کارد به استخوان مردم ایران رسانیده است و بیش از 19 میلیون نفر حاشیهنشینان کلانشهرهای ایران سونامی زیر و زبر کنندهای را به ارمغان آورده است و در عرض مدت یکسال خط فقر از مبلغ 5/2 میلیون تومان به مبلغ بیش از 6 میلیون تومان رسانیده است و نه تنها در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی چرخه بازتولید قدرت این رژیم بر عوامفریبی و سرکوب و جایگزین کردن مشروعیت آسمانی و امام زمانی به جای مقبولیت مردمی و زمینی استوار بوده است.
نه تنها فقط در دوره 8 ساله دولت نهم و دهم محمود احمدینژاد بیش از 700 میلیارد دلار فروش نفت خام که 60% کل فروش نفت تاریخ ایران میباشد دود کردند و به هوا فرستادند و نه تنها بحران طبقاتی جامعه امروز ایران را به آنجا رسانیدهاند که از 59 میلیون نفر جمعیت شهری ایران بیش از 19 میلیون نفر حاشیهنشینان و حاشیه تولید میباشند و نه تنها فقط در پروژه اشغال سفارت آمریکا در سال 58 جهت حذف مخالفان حکومتی خود بیش از 18 میلیارد دلار از سرمایههای خارجی مردم نگونبخت ایران هزینه غارت امپریالیسم آمریکا در این رابطه کردید و نه تنها افزایش ضریب جینی و شکاف طبقاتی در جامعه ایران تا آنجا رسانیده است که در جامعه امروز ایران 75% نقدینگی یک تریلیون و ششصد هزار میلیارد تومانی در دست 25% جمعیت ایران میباشد و 25% نقدینگی در دست 75% جمعیت ایران است و نه تنها در عرض یک ماه در سال 97 طبق آمار بانک مرکزی رژیم مطلقه فقاهتی بیش از 30 میلیارد دلار از سرمایههای ملت نگونبخت ایران از کشور به صورت یکطرفه و برگشتناپذیر خارج شده است و نه تنها اعداد و ارقام نجومی دزدی و سرقت عناصر این رژیم به آنجا رسیده است که تنها خاوری رئیس سابق بانک ملی رژیم مطلقه فقاهتی سه میلیارد دلار سرمایههای این مردم را دزدید و برداشت و به کشور کانادا برد و در خدمت سرمایهداری جهانی قرار داد و امروز در گوشهای امن و راحت در کانادا زندگی میکند (بدون اینکه آب از آب تکان بخورد) و نه تنها بیش از 7 سال است که با سرمایههای این مردم نگونبخت رژیم مطلقه فقاهتی جهت تثبیت هژمونی خود بر هلال شیعه منطقه هزینه 5 جنگ نیابتی را به عهده دارد (که تنها هزینه سالانه جنگ داخلی سوریه برای مردم نگونبخت ایران بیش از 6 میلیارد دلار میباشد).
نه تنها در عرض 3 ماه در سال 97 بیش از 50% ارزش پول ملی کشور کاهش پیدا کرده است و نه تنها 40% اقتصاد کشور در دست سپاه ارگان نظامی و انتظامی و امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی میباشد و نه تنها در راستای نهادینه کردن اسلام زیارتی و اسلام مداحیگری تعداد بقاء متبرکه یا قبور زیارتی در ایران به بیش از یازده هزار قبر رسیده است و نه تنها به علت فساد و دزدی و رانت و خصولتی شدن اقتصاد مملکت در این شرایط از 20 صندوق بازنشستگی، 18 صندوق بازنشستگی در وضعیت ورشکستگی به سر میبرند و نه تنها در مهرماه 1397 یعنی ماه افتتاح مدارس و دانشگاههای کشور طبق آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نوشتافزار مورد نیاز دانشآموزان و دانشجویان 70% گران شده است و قیمت یک کیلو گوشت در این ماه به بیش از 70 هزار تومان رسیده است و نه تنها رژیم مطلقه فقاهتی در سال 96 جهت استراداد پولهای سه میلیون خانواده مال باخته صندوقها و مؤسسات مالی رانتی وابسته به نهادهای امنیتی و نظامی – انتظامی رژیم مطلقه فقاهتی، بیش از 35 هزار میلیارد تومان (از طریق چاپ اسکناس و افزایش پول که همان غارت غیر مستقیم تودهها میباشد توسط بانک مرکزی) پرداخت کرده است و نه تنها پس از 40 سال که از عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میگذرد، طبق آمارهای خود این رژیم بیش از 10% جمعیت جامعه ایران هنوز در بیسوادی مطلق قرار دارند و نه تنها به علت عدم توانائی مدیریت و فساد و رانت در سیاستهای مالی و پولی و اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم قیمت یک دلار به بیش از 15 هزار تومان و قیمت سکه به بیش از پنج میلیون تومان و قیمت پراید به بیش از 40 میلیون تومان رسیده است.
نه تنها فقط در سال 97 بیش از 72% از قدرت خرید 13 میلیون خانواده کارگری ایران کاسته شده است و نه تنها طبق آمارهای نهادهای خود رژیم مطلقه فقاهتی بیش از 7 میلیون کودک کار در جامعه ایران وجود دارد و نه تنها ابر بحران محیط زیست از خشکسالی تا ریزگردها که مولود افزایش بی رویه جمعیت 82 میلیون نفری جهت رقابت با جمعیت اهل تسنن در عرصه هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی بر هلال شیعه و سد سازیهای بدون برنامه جهت پر کردن جیب خصولتیها و تغییر اقلیمی و کاهش 30 تا 50% باران در ایران میباشد، بیش از 20 استان کشور را تهدید کرده است و نه تنها قدرت خرید 5 میلیون خانواده مستعمری بگیر بازنشستگی ایران در سه ماه گذشته 67% کاهش پیدا کرده است و نه تنها رشد اقتصادی ایران در سال 97 به منهای 6/1% رسیده است و نه تنها نرخ بیکاری طبق آمارهای خود رژیم مطلقه فقاهتی در سال 97 به 8/12% رسیده است و نه تنها طبق آمارهای نهادهای خود رژیم مطلقه فقاهتی 95% حقوق بگیران قانون کار حداقل حقوق میگیرند، بلکه مهمتر از همه اینها اینکه در جامعه امروز ایران به علت مناسبات سرمایهداری رانتی و دولتی و نفتی حاکم همه موضوعهای حقوق اساسی عدالت اجتماعی که شامل حق کار و حق آموزش و حق بهداشت و حق مسکن و حق آزادی و حق تشکیلات و سندیکاهای مستقل و غیره به صورت «کالا» در آمده است.
4 - جریان چهارم جنبش رو شنگری ایران در فرایند پیشا انقلاب مشروطیت جریان حزب اجتماعیون – عامیون بود. حزب اجتماعیون – عامیون تنها جریانی بود که در فرایند پیشا انقلاب مشروطیت در جامعه ایران در عرصه انحطاطزدائی تکیه بر رویکرد سوسیالیستی میکرد؛ اما از آنجائیکه این جریان نتوانست به صورت نهادینه شده به قاعده جامعه ایران نفوذ پیدا کند و از آنجائیکه این جریان کارزار اصلی جامعه ایران را در چارچوب کار و سرمایه تعریف میکرد و این رویکرد حزب اجتماعیون – عامیون، در شرایطی بود که سرمایهداری در جامعه ایران هنوز فرایندهای اولیه تکوین خود را در عرصه صنعت و تکنولوژی و تولید صنعتی شروع نکرده بود و مناسبات زمینداری بر جامعه ایران حاکم بود و بیش از 70% از جمعیت ده میلیون نفری آن زمان ایران در روستاها زندگی میکردند و تنها 30% در شهرها بودند، این همه باعث گردید تا جریان حزب اجتماعیون – عامیون نتواند نه در فرایند پیشا انقلاب مشروطیت و نه در انقلاب مشروطیت (در عرصه حرکت تحولخواهانه جامعه ایران) جایگاه و نقش محوری پیدا کند و همین شرایط عینی و ذهنی حرکت اجتماعیون – عامیون باعث گردید تا این جریان گرفتار بن بست بشود.
هر چند که به صورت غیر علنی ادامه این جریان در عرصه انقلاب مشروطیت تحت رهبری حیدر عمواوغلی توانست استمرار پیدا کند، ولی با همه این احوال از آنجائیکه این رویکرد نه امکان در دستور قرار دادن «وظایف سوسیالیستی» برای خود در جامعه عقبمانده ایران داشت و نه میتوانست «وظایف سرمایهداری» در دستور کار خود قرار دهد (چراکه در آن صورت دیگر امکان حفظ هویت سوسیالیستی آنچنانکه خود ادعا میکردند، برای آنها نمیبود) البته حزب کمونیست در دوران رضا شاه پس از پروسه تکوین «وظایف سرمایهداری» برای خود تعریف کرده بود؛ ولی با همه این احوال حتی حزب کمونیست در دوران رضاشاه (که از بعد از کودتای 1299 امپریالیسم انگلیس که بسترساز جایگزینی رژیم کودتائی و توتالیتر رضاخان به جای قاجاریه گردید، سرمایهداری تزریق شده از بالا و دستوری در جامعه ایران در حال تکوین بود) هم نتوانست صورت فراگیر پیدا کند و به بدنه و قاعده جامعه ایران نفوذ کند و دلیل آن هم این بود که حتی فرایند تکوین سرمایهداری تزریقی و دستوری در دوران رضا شاه برعکس سرمایهداری مغرب زمین در جامعه ایران صورت دینامیک نداشت، بلکه به صورت آمرانه در چارچوب سرمایههای نفتی قرارداد وثوق الدوله در حال ایجاد بود؛ که همین امر مانع از نهادینه شدن احزاب با وظایف سرمایهداری شرایط دموکراتیک در جامعه ایران میشد. البته مشکلات ساختاری نظام سرمایهداری در جامعه ایران که ریشه در ساختار سرمایهداری نفتی و دولتی و رانتی و دستوری و تزریق از بالا داشت، مانع از انجام سازماندهی اقتصادی و سیاسی در جامعه ایران در یک قرن گذشته شده است.
فراموش نکنیم که اولین بستر تشکل و سازماندهی اجتماعی در جوامع سرمایهداری تکوین جنبش مستقل سندیکائی است که متاسفانه در جامعه ایران، با اینکه بیش از یک قرن از عمر سرمایهداری تولیدی میگذرد هنوز جامعه ایران نتوانسته است به آن دست پیدا کند. پر پیداست که در جامعه سرمایهداری تا زمانیکه جامعه نتواند به جنبش سندیکائی مستقل از دولت و مستقل از احزاب سیاسی و دارای جوهر دینامیک و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر دست پیدا نماید، هرگز و هرگز آن جامعه نمیتواند به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین دست پیدا کند و البته تا جامعه نتواند به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین دست پیدا کند، امکان دستیابی به جامعه دموکراتیک وجود ندارد.
پایان