عاشورا و مکتب حسین به عنوان نماد همیشگی و جاویدان نبرد تاریخی، جنبشی، آگاهیبخش، رهائیبخش، عدالتطلبانه و آزادیخواهانه جبهه حق با جبهه باطل میباشد – قسمت هفت
سادساً بدون تردید، طرح استراتژی اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی امت یا جامعه پیامبر اسلام توسط امام حسین در منشور جنبش حقطلبانه خودش (و یا در وصیتنامه به برادرش محمد حنفیه) یک حرکت جنبشی تکوین یافته از پائین میباشد، نه حرکتی از بالا توسط کسب نیروی نظامی، آنچنانکه صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید» خود با رویکرد انطباقی بر طبل آن میکوبد. لذا در همین رابطه است که یزید بن معاویه در نامهای که به ابن عباس مینویسد، در باب جوهر جنبشی حرکت امام حسین میگوید:
«وأما الحسین فقد أحببت الاعذار إلیکم أهل البیت قد بلغنی آن رجالاً من شیعته من أهل العراق یکاتبونه ویکاتبهم ویمنونه الخلافة ویمنّیهم الأمرة وقد تعلمون ما بینی وبینکم من الوصلة وعظیم الحرمة ونتایج الأرحام وقد قطع ذلک الحسین وبتّه وأنت زعیم أهل بیتک، وسید أهل بلادک، فالقه فاردده عن السعی فی الفرقة وردّ هذه الأمة الی الفتنة - ای ابن عباس، من دوست داشتم در باره کارهائی که از حسین بن علی سر زده است بر شما اهل بیت پیغمبر اتمام حجت کنم. به من گزارش دادهاند که جمعی از شیعیان حسین بن علی از مردم عراق با او مکاتبه دارند و آنان به حسین بن علی نوید خلافت میدهند و او هم به آنان امید رهبری و شما میدانید که پیوند دوستی و احترام زیاد و خویشاوندی در بین ما وجود دارد و اکنون حسین بن علی این پیوند را بریده است و توای ابن عباس که سرپرست اهل بیت و بزرگ مردم بلاد خود هستی، لازم است که حسین بن علی را ملاقات کنی و او را از ایجاد اختلاف باز داری و نگذاری این امت در فتنه بیفتد» (تهذیب تاریخ ابن عساکر - ج 4 - ص 330).
سابعاً اگر مطابق منشور جنبش حقطلبانه امام حسین (وصیتنامه امام حسین به محمد بن حنفیه در زمان هجرت از مدینه به مکه در 28 رجب سال 60 هجری) اصلاح جامعه مسلمین یا به قول امام حسین اصلاح امت پیامبر اسلام («وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی مُحَمَّدٍ») به عنوان استراتژی جنبش حقطلبانه امام حسین تعریف بکنیم، سوالی که در این رابطه قابل طرح است اینکه «در کالبد شکافی حرکت اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی امام حسین در جامعه، این اصلاح جامعه یا اصلاح امت پیامبر چگونه میتوان تبیین کرد؟» در پاسخ به این سؤال باید بگوئیم بیشک میتوانیم این اصلاح جامعه یا اصلاح امت پیامبر اسلام را به سه شاخه تقسیم کنیم که عبارتند از:
الف – اصلاح اجتماعی.
ب – اصلاح سیاسی.
ج – اصلاح فرهنگی و مذهبی و دینی یا اصلاح در باورهای مردم.
از آنجائیکه امام حسین در منشور جنبش حقطلبانه خودش (وصیتنامهاش به محمد حنفیه) موضوع اصلاح امت جدی به صورت عام و کلی مطرح کرده است، برای فهم هدف امام حسین در این رابطه مجبوریم که در کالبد شکافی اصلاح امت جدی به عنوان استراتژی حرکت امام حسین در پروسهٔ پنج ماه و دوازده روز سال 60 - 61 (از 28 رجب سال 60 تا دهم محرم سال 61) سه مؤلفه اصلاح اجتماعی، اصلاح سیاسی و اصلاح فرهنگی یا اصلاح در باورهای مردم در پیوند با هم قرار بدهیم. چرا که «اگر فرض بگیریم که هدف امام حسین از استراتژی اصلاح امت جدی، فقط اصلاح سیاسی یعنی سرنگونی رژیم بنیامیه و جانشینی رژیم صالح بوده است، از آنجائیکه رویکرد امام حسین یک رویکرد جنبشی و تکوین یافته از پائین بوده است و در چارچوب همین رویکرد بوده که امام حسین در مکه پس از دعوت بیش از 18 هزارتا 40 هزار نفر از مردم کوفه، کوفه را به عنوان مرکز و کانون استراتژی اصلاح انقلابی خود انتخاب کرده است، (زیرا جوهر دعوتهای بیش از 18 هزارتا 40 هزار نفر از مردم کوفه از امام حسین جهت رهبری و راهبری حرکت حقطلبانه و عدالتخواهانه) خود نشان دهنده همان جوهر جنبشی خودجوش و تکوین یافته از پائین حقطلبانه امام حسین بوده است». علی هذا، در این رابطه بوده است که «امام حسین در برابر پیشنهاد ابن عباس جهت رفتن به یمن به جای کوفه (به علت آمادگی شیعیان امام حسین در یمن جهت تکوین نیروی نظامی و به علت موقعیت سوق الجیشی یمن جهت انجام جنگهای نظامی چریکی) پیشنهاد ابن عباس را رد میکند و بر جایگزینی تکیه مرکزی بر جنبش مردم کوفه تاکید میورزد و آنچنان امام حسین در این رابطه بر استراتژی جنبشی تکوین یافته از پائین خود راسخ و استوار بوده است که حتی بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و کودتای عبیدالله زیاد (در مسیر بین مکه و کوفه و قبل از محاصره سپاهش توسط سپاه حر بن یزید ریاحی) او با اینکه میداند در کوفه دیگر حامی ندارد و یا در کوفه در عرصه میدانی هرگز و هرگز توازن قوا به سود او نیست، حاضر نمیشود به جای رفتن به سمت کوفه به سمت یمن حرکت کند» چراکه «اگر امام حسین در آن شرایط فرابحرانی (که خبر کشتار و کودتای عبیدالله زیاد در کوفه شنیده بود و قبل از محاصره توسط سپاه حر بن یزید ریاحی) به جای حرکت به سمت کوفه، یمن را انتخاب میکرد، خود این انتخاب یمن به جای کوفه، در استراتژی امام حسین به معنای تغییر رویکرد او از صورت رویکرد تکیه بر جنبشهای خودجوش و تکوین یافته از پائین، به رویکرد کسب قدرت نظامی و حرکت چریکی یا به عبارت دیگر به معنای جایگزینی حرکت از بالا به جای حرکت از پائین میبود». علی ایحال باز هم تاکید و تکرار میکنیم که «علت و دلیل انتخاب کوفه جهت حرکت برای امام حسین (به جای یمن) فقط به دلیل رویکرد جنبشی امام حسین بوده است» وگرنه، اگر امام حسین (آنچنانکه صالحی نجف آبادی در «شهید جاوید» به غلط میگوید) به دنبال کسب نیروی نظامی برای تعریف وظیفه و تکلیف خودش در این رابطه میبود، قطعاً باید پیشنهاد ابن عباس جهت انتخاب یمن به جای کوفه میپذیرفت.
یادآوری میکنیم که امام حسین در مدت چهار ماه و پنج روزی که در مکه اقامت داشت (از سوم شعبان تا هشتم ذی الحجه سال 60) «مشغول مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی و جنبشی جوامع مسلمین در اقطار جهان اسلام برای تعریف مشخص از استراتژی حقطلبانه و جنبشی خودش بود» و در این رابطه بود که او «تمامی گزینههای مختلفی که توسط نظریهپردازان جهان اسلام در آن زمان مطرح میشد و یا به او پیشنهاد میگردید، مورد مطالعه و آنالیز همه جانبه قرار میداد» که بیشک «یکی از این پیشنهادهای مهم استراتژیک به امام حسین از طرف ابن عباس مطرح گردید» که صاحب الاخبار الطوال - ص 221 در این رابطه میگوید:
«ابن عباس وقتی که مطلع شد که امام حسین تصمیم دارد به کوفه برود، به وی گفت، به نظر من یمن برای مرکز مبارزه و پیکار از کوفه بهتر است، زیرا در یمن جمعی از شیعیان پدر شما هستند که از شما حمایت میکنند، علاوه بر این در یمن قلعهها و کوهستانها و درههائی است که برای سنگرگیری و مبارزه مناسب است»؛ اما امام حسین این پیشنهاد ابن عباس را رد میکند «زیرا او در تعریف استراتژی خودش برعکس ابن عباس، بر کسب نیروی نظامی جهت تعیین وظیفه و تکلیف خود (آنچنانکه صالحی نجف آبادی در کتاب شهید جاوید میگوید) اصلاً و ابداً تکیه نمیکرده است». لذا از آنجائیکه «منهای اینکه هیجده هزار و به نقل دیگر 40 هزار (تاریخ ابن کثیر - ج 8 - ص 161) نفر از مردم کوفه داوطلبانه از امام حسین رسماً دعوت به رهبری و راهبری جنبش خودجوش و تکوین یافته از پائین خود کرده بودند و آمادگی خود را برای حمایت از رهبری و راهبری آن حضرت اعلام کرده بودند» از آنجائیکه «از یمن دعوت جمعی و فراگیر داوطلبانهای از امام حسین نشده بود» (که بدون تردید خود این نشان دهنده رکود جنبش عدالتطلبانه خودجوش و تکوین یافته از پائین در یمن بود) لذا، به همین دلیل بود که «امام حسین در زمان اقامت در مکه، در مقایسه بین یمن و کوفه (در بستر استراتژی تکیه بر جنبشهای خودجوش و تکوین یافته از پائین خود) به عنوان کانون استراتژی خودش بر کوفه تکیه میکند، نه بر یمن». چراکه دعوت 18 هزار یا چهل هزار نفر از مردم یک شهر از او برای امام حسین «نشان دهنده تودهای و جنبشی و فراگیری حرکت تکوین یافته از پائین خودجوش آنها بود». البته «در آن شرایط به علت دوری مسافت بین مکه و کوفه و کمبود اطلاعات از کیفیت جوهر جنبشی خودجوش و تکوین یافته از پائین مردم کوفه برای امام حسین، باعث گردید که او در ارزیابی خود از کیفیت جنبش عدالتخواهانه و خودجوش و تکوین یافته از پائین و دعوت داوطلبانه 18 تا 40 هزار نفر مردم کوفه از او، جوهر خیزشی و اتمیزه و بیسر مردم کوفه را به صورت جوهر جنبشی، تعریف بکند». قابل ذکر است که «همین جوهر خیزشی و اتمیزه و بیسر مردم کوفه بود که باعث گردید تا پس از حاکم شدن عبیدالله زیاد بر عراق و کوفه در برابر فشارهای همه جانبه سرکوبگرانه عبیدالله زیاد، آنها نتوانند در حمایت از مسلم بن عقیل پایدار بمانند». همچنین بر این مطلب بیافزائیم که «در حر کتهای خیزشی هر چند این حرکتها صورت تکوین یافته از پائین دارند، اما به علت اتمیزه و بیبرنامه و بیسر بودن حرکت آنها نمیتواند صورت تثبیت شده و نهادینه شده پیدا کند.»
از اینجا است که باید داوری کنیم که «حرکتهای خیزشی (برعکس حرکتهای جنبشی) در هر زمانی آبستن پذیرش سرکوب شدن توسط دستگاههای سرکوبگر سازمانیافته حکومتهای فاسد استبدادگرا و استحمارگرا و استثمارگرا میباشند» و دلیل اصلی این امر هم آن است که «حرکتهای خیزشی نمیتوانند به علت اتمیزه بودن به صورت میدانی توازن قوا را به سود خود تغییر بدهند» در نتیجه نه تنها حرکتهای خیزشی (برعکس حرکتهای جنبشی) «توان مبارزه درازمدت ندارند و با فرسایشی شدن مبارزه متلاشی میشوند و مانند برف در برابر آفتاب تموز آب میشوند و در زمین فرو میروند» بلکه حتی «به خاطر موضعگیریهای چپروانه و آنتاگونیستی پس از سرکوب دچار موضعگیریهای راست روانه میشوند» و «به علت بیسر بودن کنشگران اتمیزه خیزشی در حداقل زمان ممکن قابلیت دنبال روی از رهبریهای برونی از چپ چپ تا راست راست با جوهر کاریزماتیک دارند». بدون تردید «دعوت بیش از چهل هزار نفر از مردم کوفه از امام حسین و عدم توان تغییر توازن قوا در عرصه میدانی پس از کودتای عبیدالله زیاد بر علیه مسلم بن عقیل توسط آنها و ناتوانی آنها در سازماندهی خودجوش پس از سرکوب سازمان یافته سپاه عبیدالله زیاد و تنها گذاشتن مسلم در عرصه میدانی پس از 24 ساعت مبارزه و تغییر موضع آنها از حمایت از مسلم بن عقیل تا حمایت از عبیدالله زیاد و مشارکت در سپاه عبیدالله زیاد در روز عاشورا جهت جنگ با سپاه امام حسین، همه و همه باید در این رابطه تحلیل و تفسیر بکنیم.»
ادامه دارد