تزهائی برای آگاهی‌یابی، گفتمان‌سازی، کسب هژمونی گفتمانی، سازمان‌یابی و گسترش سطح مطالبات کنش‌گران، جنبش‌های اعتراضی اردوگاه جنبش‌های مطالبه‌محور صنفی و مدنی و سیاسی جامعه بزرگ ایران، در عرصه استراتژی جنبشی و آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت چهارم

 

نکته‌ای که در این رابطه باید به آن توجه ویژه بشود اینکه این آفت مطلق کردن هدف و مطالبات و نادیده یا کم بهاء دادن به استراتژی و مسیر حرکت فقط مختص به جنبش‌های سه مؤلفه‌ای مدنی و صنفی و سیاسی نیست، بلکه در انقلاب‌ها هم وقتی جامعه حرکت می‌کند هر گروه اجتماعی از جامعه بر پایه مکانیزم و استراتژی و مسیر راهی که برای دستیابی به مطالبات و اهداف و آرمان‌های خود تعریف می‌کنند، وارد پروسه تکوین انقلاب می‌شوند؛ و از آنجائیکه «خود انقلاب‌های تکوین یافته از پائین یک پدیده عینی و اجتماعی می‌باشند که فارغ از هر گونه تصمیم‌گیری فردی و انسانی اتفاق می‌افتند» لهذا همین امر باعث می‌گردد که «انقلاب به صورت غیر برنامه‌ریزی شده از قبل با ورود گروه‌های مختلف اجتماعی در چارچوب استراتژی خودشان برای رسیدن به اهداف و مطالبات خودشان است که به صورت خودجوش و تکوین یافته از پائین شکل می‌گیرد.» به عنوان مثال در همین رابطه بود که در انقلاب سال 57 شاهد بودیم که (به خصوص در فرایند پسا 17 شهریور سال 57 که شرایط انقلابی در جامعه ایران حاصل شد) گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه ایران، هر کدام بر پایه استراتژی خاص خودشان وارد انقلاب شدند. کارگران تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران، توسط استراتژی اعتصابی کوشیدند اهداف خود را دنبال کنند و طبقه متوسط شهری همراه حاشیه‌نشینان شهرها کوشیدند از طریق جنبش‌های خیابانی مسیر حرکت خودشان جهت نیل به اهداف خودشان دنبال نمایند و جریان اصلاح‌طلب کوشیدند از طریق مذاکره با دربار و بالائی‌های قدرت هدف و اهداف خود را دنبال نمایند و قس علی هذا.

باری، این همه باعث گردید تا «انقلاب 57 به عنوان یک ضرورت عینی و نیاز جامعه ایران مادیت پیدا کند». نباید فراموش کنیم که در انقلاب‌های دینامیک تکوین یافته از پائین، «یک جامعه است که انقلاب می‌کند، نه یک طبقه و نه یک حزب و نه یک گروه اجتماعی مشخص». لذا از اینجا است که می‌توانیم داوری کنیم که در تحلیل نهائی «انقلاب یک سنتز جدید حاصل از ترکیب حرکت گروه‌های مختلف جامعه با استراتژی‌های متفاوت می‌باشد.»

2 - عنایت داشته باشیم که در عرصه حرکت‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی چه به صورت جنبشی و چه به صورت انقلابی، «هدف با استراتژی متفاوت می‌باشد». چراکه آنچنانکه فوقا هم به اشاره مطرح کردیم «هدف، خود مطالبات و آرمان‌های کنش‌گران می‌باشد» در صورتی که «استراتژی، همان مسیر تحقق و رسیدن به آن هدف‌ها است». قابل ذکر است که «چهار رویکرد مختلف اصلاح‌طلبی، تحول‌خواهی، اصلاح و تحول انقلابی و انقلابی‌گری که در تز دوم به تشریح آنها پرداختیم، خود در چارچوب استراتژی و مسیر رسیدن به هدف قابل تعریف می‌باشند». بدین ترتیب باید «بر پایه استراتژی و خط مشی، به صورت کنکرت و مشخص توسط طرفداران آنها تعریف و تبیین بشوند، نه به عنوان هدف و آرمان و مطالبات». معنای دیگر این حرف آن است که اگر هر کدام از این رویکردها و استراتژی‌های چهارگانه «در بستر عمل نتوانست پاسخ مثبت جهت رسیدن به اهداف و مطالبات بدهند، باید در واقعیت آنها شک و تردید بکنیم.»

باری، در این رابطه یکی از نقدهای جدی که بر جریان‌های جامعه سیاسی خارج‌نشین (از راست راست تا چپ چپ) وارد است اینکه «زندگی در خارج از محیط جامعه ایران آنها باعث گردیده است که آنها با مطلق کردن اهداف و آرمان‌های خود، تکیه بر استراتژی تطبیقی (نه استراتژی انطباقی و دگماتیستی که محصول جامعه‌شناسی مردم ایران است) جهت نیل به اهداف خود به عنوان یک امر فرعی و حاشیه‌ای درآورند» و البته آنجا هم که آنها در باب استراتژی (انطباقی و دگماتیستی) خود صحبت می‌کنند، به صورت طبیعی به دنبال «حرکت از بالای سر مردم، با کمک قدرت‌های امپریالیستی و یا ارتجاع منطقه و یا از طریق جریان خاص خودشان به صورت رویکرد حزب – دولت لنینیستی و یا ارتش خلقی مائوئیستی و یا چریک‌گرائی رژی دبره‌ای هستند»؛ که تاریخ گذشته نشان داده است که «همه این رویکردها نسبت به جامعه ایران اموری انتزاعی و غیر واقعی می‌باشند.»

حاصل این همه باعث گردیده است که در طول بیش از چهار دهه گذشته «جریان‌های سیاسی خارج‌نشین از راست راست تا چپ چپ پیوسته به تکرار آرمان‌های خود بپردازند و هر جریانی قدرت ناداشته خود را به صورت انتزاعی مطلق بکند» و همین رویکرد خارج‌نشین‌ها باعث گردیده است که نه تنها آنها نتوانند «با جامعه تحول‌خواه انقلابی ایرانی در پیوند دیالکتیکی قرار بگیرند بلکه حتی نتوانسته میان خود جریان‌های خارج‌نشین حداقل پروسه هم‌گرائی بوجود بیاورد.»

3 - در عرصه تبیین مشخص و کنکرت از استراتژی‌های چهارگانه اصلاح‌طلبی، تحول‌خواهی، انقلابی‌گری و اصلاح و تحول انقلابی، باید توجه داشته باشیم که «مدل‌های تغییر در جوامع مختلف بر پایه خودویژگی‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و تاریخی آنها صورت متفاوت دارد» و در این رابطه است که باید در تقسیم‌بندی بین استراتژی‌های متفاوت، آن‌ها را به سه دسته تقسیم کنیم:

دسته اول - «آن دسته از جریان‌هائی هستند که با رویکرد انطباقی به صورت یک طرفه استراتژی جوامع دیگر را می‌خواهند بر تن جامعه ایران بکنند و از آن طریق به دنبال راه تغییر برای جامعه امروز ایران می‌باشند. این دسته از استراتژی‌ها را باید استراتژی انطباقی بنامیم.»

دسته دوم – «آن دسته از جریان‌هائی هستند که در چارچوب تبیین و شناخت دیالکتیک جامعه ایران از دل خود جامعه ایران به صورت تطبیقی استراتژی حرکت جامعه ایران را کشف می‌کنند، این دسته از استراتژی‌ها را باید استراتژی تطبیقی بنامیم.»

گروه سوم- «آن دسته از جریان‌هائی هستند که در چارچوب رویکرد دگماتیستی، با مطلق کردن آرمان‌های خود و تکرار پیوسته آن آرمان‌ها به این می‌اندیشند که خود طرح این آرمان‌ها یک استراتژی می‌باشد که البته این دسته از استراتژی‌ها را باید استراتژی دگماتیستی تعریف بکنیم.»

بنابراین، در تحلیل نهائی جهت تبیین انواع مدل‌ها جهت تغییر اجتماعی یا تعیین مسیر برای نیل به اهداف می‌توانیم به سه مدل اشاره کنیم:

یکی «مدل تطبیقی می‌باشد که استراتژی خودشان را از طریق کشف دیالکتیک جامعه به صورت کنکرت و مشخص کشف می‌نمایند.»

مدل دوم «مدل انطباقی می‌باشد که تلاش می‌کنند تا استراتژی دیگر جوامع به صورت یک طرفه و وارداتی بر تن جامعه ایران بکنند.»

مدل سوم «مدل دگماتیستی می‌باشد که بر این باورند که خود طرح ایده و آرمان استراتژی می‌باشد.»

در این رابطه نباید فراموش کنیم که اگر «هدف و آرمان قابل تبدیل شدن به استراتژی و تاکتیک نباشد، آن اهداف و آرمان‌ها در نهایت در آرزو می‌ماند و هرگز نمی‌تواند مادیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی پیدا کند» زیرا همیشه باید به این نکته توجه ویژه داشته باشیم که «استراتژی با ایدئولوژی و برنامه یکی نیست، ایدئولوژی و برنامه آرمان و هدف است و استراتژی راه رسیدن به آنهاست». پر پیداست که «ایدئولوژی و برنامه بی‌استراتژی و تاکتیک نمایش قله کوهی است که هیچ راهی برای رسیدن آن وجود ندارد و یا هیچ راهی برای رسیدن به آن قله مشخص نشده است و تعیین آن قله تنها برای دیدن از دور است به عنوان یک ایده انتزاعی.»

در این رابطه است که می‌توانیم بگوئیم که در تبیین و مشخص کردن استراتژی و تاکتیک اگر بخواهیم به صورت کنکرت و مشخص برخورد کنیم نه به صورت عام و مجرد و انتزاعی یا به عبارت دیگر «اگر بخواهیم با رویکرد تطبیقی به تبیین و مشخص کردن استراتژی و تاکتیک بپردازیم، باید در چارچوب تحلیل مشخص از جامعه مشخص خودمان اقدام کنیم، نه اینکه با رویکرد انطباقی بخواهیم با تاسی از استراتژی و روش حرکت دیگر جوامع به انجام این کار بپردازیم.»

یادمان باشد که تاریخ مبارزه گذشته جوامع نشان داده است که از آنجائی که هر جامعه‌ای دارای خودویژگی‌های مشخص اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی و حتی جغرافیائی می‌باشد، لهذا «همین خودویژگی‌های مشخص و خاص خود باعث می‌گردد تا آن جوامع استراتژی و تاکتیک‌های خاص خود جهت حرکت و تحول داشته باشند» بنابراین، «حتی اگر یک استراتژی و تاکتیک در یک جامعه‌ای هم پاسخ مثبت داده باشد و توانسته باشد در آن جامعه آن استراتژی به خصوص به صورت کوتاه‌مدت یا میان‌مدت و یا حتی درازمدت هم موفقیت‌هائی برای آن جامعه به همراه بیاورد، این امر هرگز باعث نمی‌شود که با تاسی یک طرفه از آن استراتژی در جامعه یا جوامع دیگر موفقیتی حاصل نماید». بن‌بست و شکست استراتژی چریکی در جامعه ایران که برای مدت یک دهه از نیمه دهه 40 تا نیمه دهه 50 به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه ایران درآمده بود و تمامی ارکان عملی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه ایران را دچار تحول ساخته بود، مولود همین رویکرد انطباقی به استراتژی و تاکتیک بود؛ چراکه در تحلیل نهائی آبشخور دستیابی پیشاهنگان جامعه ایران به استراتژی چریک‌گرائی (چه در شاخه مذهبی آن و چه در شاخه مارکسیستی آن) تاسی از رویکرد رژی دبره و حرکت چریکی در کشور و جامعه کوبا توسط فیدل کاسترو و چه‌گوارا بود که البته حاصلش شکل‌گیری رژیم کمونیستی حزب دولت در قالب رویکرد لنینیستی آن به صورت تک حزبی و دیکتاتوری تام حزبی شد که برای مدت بیش از نیم قرن این نظام تک حزبی و مستبد حزب دولت بر کشور کوبا ادامه پیدا کرده است و از آنجائیکه در میان تمامی استراتژی‌های موجود جهت سرنگون کردن قدرت حاکم، استراتژی چریکی در کوبا نشان داد که کوتاه‌ترین راه می‌باشد، لهذا همین امر باعث گردید که در حداقل زمان پس از سرنگونی قدرت سیاسی در کوبا توسط کانون چریکی تحت رهبری کاسترو و چه‌گوارا این استراتژی و رویکرد به عنوان یک گفتمان مسلط در سطح جهانی درآید.

ادامه دارد