سخن روز
درسهائی که از «قیام تیرماه 78» جنبش دانشجوئی باید آموخت
اگر مبداء تکوین جنبش دانشجوئی ایران فرایند پسا شهریور 1320 (که همراه با تنفس سیاسی حاصل تبعید رضاخان و پایان دوران 20 ساله حاکمیت توتالیتری رضاخانی بود) بدانیم، اکنون نزدیک به 80 سال از عمر جنبش دانشجوئی ایران میگذرد. در خصوص این جنبش 80 ساله دانشجوئی ایران، مهمترین موضوع محوری که قابل طرح است اینکه، جوهر و ماهیت جنبش دانشجوئی ایران در 80 سال گذشته کدام است؟
بدون تردید در پاسخ به این سؤال باید توجه داشته باشیم که در 80 سال گذشته «جنبش دانشجوئی ایران از جوهر واحدی برخوردار نبوده است» و در کلیت آن میتوان داوری کرد که «جوهر و ماهیت جنبش دانشجوئی ایران دارای دو مؤلفه آزادیخواهانه و برابریطلبانه بوده است» هر چند که در شرایط مختلف تاریخی، «آرایش این دو مؤلفه آزادیخواهانه و برابریطلبانه» (جوهر جنبش دانشجوئی ایران) صورت متفاوتی داشته است؛ یعنی در برههای از تاریخ ایران مثل دهه 40 تا نیمه دهه 50 (که رویکرد چریکگرائی با اندیشه رادیکال سوسیالیستی به عنوان یک گفتمان غالب بر جنبش دانشجوئی ایران حاکم بوده است)
مؤلفه «عدالتخواهانه یا برابریطلبانه مؤلفه غالب بوده است» و در برههای دیگر از تاریخ ایران، مثل سالهای 56 تا 59 (به علت اعتلای جنبش ضد استبدادی مردم ایران) «مؤلفه آزادیخواهانه و ضد استبدادی مؤلفه غالب بوده است»؛ که البته با انجام «کودتای فرهنگی» (که از بهار 59 توسط رژیم مطلقه فقاهتی انجام گرفت) هر چند که به علت سلاخی عینی و ذهنی دانشگاههای ایران، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توانست برای مدت بیش از یک دهه جنبش دانشجوئی ایران را به رکود و خمود نظری و عملی بکشاند، اما به موازات پایان جنگ هشت ساله (بین رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با حزب بعث عراق و صدام حسین) و فوت خمینی و ریزش تضادهای درونی حاکمیت در شکل «جنگ قدرت بین دو جناح روحانیون و روحانیت» (که این جناحبندی در نیمه دوم دهه 60 توسط خود خمینی و با حمایت او از شیخ مهدی کروبی تکوین پیدا کرد) از رأس به قاعده و مقابله هسته سخت رژیم (تحت رهبری مشترک خامنهای و هاشمی رفسنجانی، به خصوص در دهه اول پسا وفات خمینی) با جناح رقیب یعنی روحانیون (تحت رهبری شیخ مهدی کروبی و سید محمد خاتمی و موسوی خوئینیها) همین ریزش تضادهای درونی قدرت به پائین و از جمله به وجدان رکودزده جنبش دانشجویی در دهه پسا کودتای فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی باعث گردید تا رفته رفته از «نیمه دوم دهه هفتاد» جنبش دانشجوئی از رکود ساختاری و خمود نظری و ذهنی خارج بشود که البته این خروج خمودی و رکودی جنبش دانشجوئی در آغاز نیمه دوم دهه هفتاد همراه بود، با ورود جنبش دانشجوئی ایران به «جنگ درونی جناح دوگانه روحانیون و روحانیت» (در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین آنها) که البته جنبش دانشجوئی مدافع جناح روحانیون بود، هر چند که «انجمنهای اسلامی دانشجوئی دستساز حکومت» در دهه پسا کودتای فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی (با مدیریت در سایه دستگاههای اطلاعاتی و مکانیزم های سرکوبگرانه نرمافزاری و سختافزاری وابسته به آن نهادها و رویکرد دانشگاه پادگانی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم ) در راستای حمایت از هسته سخت رژیم و حمایت از حزب پادگانی خامنهای حرکت میکردند، اما به موازات اعتلای جنبش دانشجوئی از نیمه دوم دهه هفتاد، رفته رفته جریانهای دیگر سیاسی درونی جامعه دانشگاهی ایران، توانستند با انشعاب و خروج از نهادهای ساختاری حکومتی در دانشگاهها، جنبش دانشجوئی ایران را در سیاهترین مرحله حاکمیت توتالیتری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بازتولید کنند.
لذا به این ترتیب بود که رفته رفته از نیمه دوم دهه 70 پس از یک دهه رکود و خمود جنبش دانشجوئی توانست دوباره مانند ققنوسی از خاکستر کودتای شکست خورده فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی سر بیرون بکشد؛ و از آنجائیکه این اعتلای دوباره جنبش دانشجوئی در نیمه دوم دهه 70 همزمان و موازی بود با جریان انتخابات دوم خرداد 76 دولت هفتم و پیروزی سید محمد خاتمی (که همراه با حمایت همه جانبه جنبش دانشجوئی از جریان به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی تحت رهبری سید محمد خاتمی بود) یعنی پیروزی جناح روحانیون (به قول کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا «همان آدمکشان دهه 60 که دیگر در دهه 70 گلوله آنها تمام شده بود») که با لباس شعار اصلاحطلبی به صورت مستقیم در بالا با هسته سخت رژیم تحت رهبری خامنهای و هاشمی رفسنجانی وارد مشارکت قدرت شده بودند و هسته سخت رژیم را در این رابطه وادار به عقبنشینی ساخته بودند، این همه باعث گردید تا «بازتولید جنبش دانشجوئی» (پس از یک دهه رکود پسا کودتای فرهنگی) با اعتلای جنگ جناحهای درونی قدرت (روحانیون و روحانیت) «پیوند و همبستگی و پیوستگی پیدا کند»؛ که خروجی نهائی این امر آن گردید تا «جنبش دانشجوئی در این مرحله به عنوان سربازان پیاده جناح روحانیون در مبارزه درونی قدرت با جناح روحانیت بشوند» و البته در ادامه همین رویکرد جنبش دانشجوئی بود که «در تیرماه 78 پس از آنکه هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی تحت هژمونی حزب پادگانی خامنهای، روزنامه سلام ارگان خبری جناح روحانیون را تعطیل کرد، جنبش دانشجوئی (به عنوان نهاد پیاده نظام جناح روحانیون) در تیرماه 78 در اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام (در مقابل هسته سخت رژیم و حزب پادگانی خامنهای) در سطح دانشگاهها و در نوک پیکان آن دانشگاه تهران، حرکت اعتراضی خود را از سر گرفتند»؛ که با سرکوب مغولوار جنبش دانشجوئی توسط دستگاههای چند لایه سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای (تحت فرماندهی محمد باقر قالیباف، فرمانده وقت نیروی انتظامی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و شیخ حسن روحانی، رئیس وقت شورای امنیت ملی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) به خصوص در حمله به خوابگاه امیرآباد دانشگاه تهران، از آنجائیکه در عرصه این سرکوب جنبش دانشجوئی، دولت هفتم سید محمد خاتمی (که بر دوش همین جنبش دانشجوئی توانسته بود به قدرت دست پیدا کند) یا اعلام بیطرفی کرد و یا مستقیم توسط وزارت کشور خود در سرکوب این جنبش مشارکت نمود (آنچنانکه خود سید محمد خاتمی پس از سرکوب قیام 18 تیرماه 78 در سخنرانی که در همدان کرد گفت: «من افتخار میکنم که توانستیم با حمایت رهبری این فتنه را سرکوب کنیم») همین سرکوب خونین حزب پادگانی خامنهای و حمایت دولت هفتم از حزب پادگانی خامنهای در سرکوب اعتراض جنبش دانشجوئی باعث گردید تا به یکباره جنبش دانشجوئی (مولود کودتای فرهنگی بهار 59 به بعد) برای اولین بار «سرکوب مغولوار حاکمیت مطلقه فقاهتی را با گوشت و پوست خود تجربه نماید» و همین نخستین تجربه سرکوب خونین حزب پادگانی خامنهای، به خصوص در حمله گاز انبری به خوابگاه امیرآباد «شرایط برای قیام تیرماه 78 بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی و در رأس آن شخص خامنهای فراهم کرد.»
بنابراین در این رابطه بود که «قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نخستین مبارزه مستقل جنبش دانشجوئی ایران (در فرایند پسا کودتای فرهنگی بهار 59) با حزب پادگانی خامنهای بود». همچنین «قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نخستین حرکت اعتراضی جنبش دانشجوئی ایران (در فرایند پسا کودتای فرهنگی) بود که تمامی جناحها و جریانهای درونی قدرت را به چالش کشید» و باز در این رابطه بود که «قیام 18 تیر ماه 78 جنبش دانشجوئی توانست غلبه جوهر ضد استبدادی یا گفتمان آزادیخواهانه و مبارزه دموکراتیک جنبش دانشجوئی بر علیه رژیم توتالیتری فقاهتی حاکم به نمایش بگذارد» بنابراین بدین ترتیب است که درسهای که از قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران میتوان آموخت بدین ترتیب خلاصه نمائیم که:
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که در نظامهای توتالیتر که هر گونه فعالیت علنی گروههای اجتماعی به صورت دموکراتیک غیر ممکن میباشد، جنبش دانشجوئی میتواند به عنوان نماینده آن گروههای سرکوب شده پائینیهای جامعه خود صدای بیصداها و خود پرچم حرکت آینده آن جنبشهای بشود.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که در فضای اختناق و سرکوب مطلق رژیمهای توتالیتر، جنبش دانشجوئی میتواند موتور کوچکی بشود که موتور بزرگ جامعه ایران را با شکست دو مطلق (قدرت سرکوب بالائیها و یاس و ناامیدی پائینیهای جامعه) به حرکت درآورد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران نشان داد که جنبش دانشجوئی ایران هم جنبش حرکت در مرحله تأسیس است و هم عامل سازندگی جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد مستقل تکوین یافته از پائین در دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه در مرحله استقرار میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نشان داد که مسیر رهائی جامعه ایران تنها در گرو تکیه بر رویکرد جنبشی معطوف به اجتماع میباشد، نه تکیه بر رویکرد حزبی معطوف به قدرت از بالا، توسط وابستگی و همبستگی با جناحهای درونی قدرت از روحانیون تا روحانیت و از به اصطلاح اصلاحطلبان تا به اصطلاح اصولگرایان درون قدرت؛ و اعتقاد به اصلاحات از طریق صندوقهای رأی مهندسی شده حزب پادگانی خامنهای توسط فیلترینگ شورای نگهبان دستساز حزب پادگانی خامنهای.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که با کودتای فرهنگی بهار 59 رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (برعکس خیال باطل سردمداران این رژیم توتالیتر) جنبش دانشجوئی ایران به آخر نرسیده است و همچنان این جنبش قدرت بازتولید با جوهر آزادیخواهانه و برابریطلبانه دارد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که جامعه دانشجوئی ایران همچنان قدرت بنبستشکنی سیاسی و اجتماعی جامعه در فرایند رکود و خمود را دارا میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که چرخه خشونت حزب پادگانی خامنهای و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تنها توسط تغییر توازن قوا در عرصه میدانی در چارچوب رویکرد جنبشی معطوف به اجتماع ممکن میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که تاریخ 80 ساله جنبش دانشجوئی ایران با مبارزه با دیکتاتوری عجین شده است.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که قدرت و پتانسیل این جنبش تنها در گرو استقلال جنبش دانشجوئی از جناحهای بالائی قدرت میباشد، آنچنانکه شیشه مرگ جنبش دانشجویی در گرو پیوند این جنبش با جناحهای بالائی قدرت است.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که استراتژی پادگانی کردن دانشگاههای ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از آغاز الی الان، شیپور را از دهان گشادش نواختن میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که جنبش دانشجوئی ایران در چارچوب رویکرد عمومی و اجتماعی و تحولخواهانه گذشته خود از آغاز الی الان هرگز نمیتواند بدون تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به سود پائینیهای جامعه ایران (با رویکرد فرصتطلبانه فشار از پائین و چانهزنی در بالا) رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و هسته سخت رژیم و حزب پادگانی خامنهای را در برابر مطالبات گروههای مختلف جامعه ایران وادار به عقبنشینی نماید.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که سیستمهای توتالیتر تنها توسط جنبشهای خودبنیاد مستقل تکوین یافته از پائین، حاضر به عقبنشینی در برابر مطالبات مردمی میباشند.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ثابت کرد که بر ای درهم شکستن توتالیتاریسم سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنهای، باید ابتدا توتالیتاریسم اجتماعی و توتالیتاریسم فرهنگی این رژیم توسط جنبشهای مدنی خودبنیاد و مستقل و دینامیک و دموکراتیک تکوین یافته از پائین درهم شکسته شود و تا زمانی توتالیتاریسم فرهنگی و اجتماعی رژیمهای توتالیتر درهم شکسته نشود، هر گونه درهم شکستن صرف توتالیتاریسم سیاسی، تنها فونکسیونی که دارد، تعویض نوع استبداد از شکلی به شکل دیگر میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که خفقان سیاسی، با سرکوب سیاسی متفاوت میباشد، چراکه در فضای خفقان سیاسی مردم منفعل و مرعوب هستند، اما در فضای سرکوب سیاسی، مردم فعال هستند و آماده به چالش کشیدن حکومت میباشند، به عبارت دیگر قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که سیاست قلع و قمع رژیم مطلقه فقاهتی در دهه 60 و دهه 70 به خصوص در فرایند پسا کودتای فرهنگی بهار 59 با پادگانی کردن دانشگاههای کشور فونکسیون سرکوب سیاسی داشته است، نه خفقان سیاسی، لذا به همین دلیل بود که با قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی این سرکوب نه تنها در دانشگاههای پادگانی شده کشور شکسته شد، بلکه این قیام در سطح شهر تهران توانست پاشنه دربهای وزارت کشور دولت به اصطلاح اصلاحطلب هفتم سید محمد خاتمی را هم از پاشنه درآورد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران ثابت کرد که رویکردهای پوپولیستی به اصطلاح اصلاحطلبانه جریان سیدمحمد خاتمی (برای کسب قدرت و بالا بردن فشار از پائین جهت بسترسازی چانهزنی با هسته سخت قدرت در بالا بردن سهم مشارکت خود از قدرت) با رویکرد تحولخواهانه سیاسی اجتماعی در چارچوب مبانی عدالتخواهانه اجتماعی متفاوت میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ثابت کرد که آگاهی و سازماندهی و رهبری جنبشهای خودبنیاد جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین نباید (مانند دهه 40 و 50 ) از بیرون جنبش وارد جنبشهای خودبنیاد و دینامیک و مستقل اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بشود، بلکه برعکس آنچنانکه در پروسس تکوین قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی شاهد بودیم، این آگاهی و سازماندهی و رهبری باید از درون خود جنبشهای خودبنیاد اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین گمان ایران به صورت دموکراتیک و دینامیک جوشش نماید.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ثابت کرد که جهت تحول فرهنگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه استبدادزده و فقهزده (به صورت دموکراتیک و دینامیک) ایران هیچ جنبش اجتماعی جامعه ایران نمیتوانند به صورت جزیرهای، جدای از همبستگی و پیوستگی عمودی و افقی با دیگر جنبشهای اجتماعی جامعه ایران حرکت کند و موفق هم بشود.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از آغاز تکوین خود الی الان، نه تنها وسایل تولید اقتصادی و سیاسی جامعه بزرگ ایران را در دست گرفته است بلکه مهمتر از همه آنکه تولید کالاهای معنوی و فرهنگی و معرفتی جامعه ایران را هم در دست دارد، بنابراین تا زمانیکه توسط اجتماعی کردن معرفت در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، نتوانیم انحصار تولید کالاهای معنوی و معرفتی و فرهنگی از چنگ رژیم مطلقه فقاهتی حاکم خارج نمائیم، هرگز و هرگز نخواهیم توانست در عرصه میدانی مبارزه اجتماعی و سیاسی مردم ایران توازن قوا به سود مردم ایران تغییر بدهیم.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران نشان داد که انواع برابریهای عدالتخواهانه اعم از برابری مدنی و برابری سیاسی و برابری اجتماعی و برابری اقتصادی در جامعه تبعیضزده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران تنها در شرایطی ممکن شدنی میباشد که توازن قوا در عرصه میدانی به سود جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین و مستقل تغییر کند.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که تنها شکل سازماندهی برای جنبشهای اجتماعی تکوین یافته از پائین خودبنیاد و خودسازمانده و خودرهبر (اعم از جنبشهای مدنی و جنبشهای طبقاتی و جنبشهای اردوگاهی) سازماندهی شبکهای و افقی و جنبشی میباشد، نه سازماندهی عمودی و هرمی و حزبی تزریق یافته از بالا و هدایتگری از بیرون این جنبشها در داخل و خارج از کشور.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که تنها جنبش دانشجوئی در فضای استبدادزده و فقهزده امروز جامعه ایران میتواند به عنوان موتور کوچک عامل به حرکت درآوردن جنبشهای دیگر اجتماعی اعم از جنبش طبقه کارگر و معلمان و زنان و غیره بشود (حتی آنچنانکه در واپسین روزهای خیزش دیماه 96 شاهد بودیم این جنبش دانشجوئی دانشگاه تهران بود که با شعار استراتژیک: «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمام ماجرا» علاوه بر گفتماندار کردن خیزش اتمیزه و بیگفتمان و بیسر و.بی برنامه دیماه 96 حاشیه تولید ایران توانست، طشت جناح به اصطلاح اصلاحطلبان درون قدرت از بام پائین بیاورد).
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که علت و دلیل اینکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هرگز نمیتواند از درون اصلاحپذیر بشود آن است که این رژیم توان و پتانسیل آلترنیوپذیری به صورت دموکراتیک و دینامیک ندارد. در نتیجه در این رابطه است که هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از آغاز تکوین آن الی الان پیوسته هر گونه رویکرد آلترناتیوی درون و بیرون از خودش به صورت نظری و عینی سرکوب و نابود کرده است که سرکوب قهرآمیز قیام تیرماه 78 توسط حزب پادگانی خامنهای تنها در این رابطه قابل تفسیر میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که جامعه ایران یک جامعه دینامیک است و همین دینامیک بودن جامعه ایران باعث گردیده تا اعتلای جنبشهای اجتماعی آن از جمله اعتلای جنبش سرکوب شده دانشجوئی صورت حلزونی و غیر قابل پیشبینی داشته باشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که تا زمانیکه در یک گروه اجتماعی، کار طبیعی و جمعی به لحاظ نظری و عملی نهادینه نشود، روحیه جمعی در آن گروه اجتماعی و از جمله جامعه دانشجوئی ایران شکل نمیگیرد و قطعاً تا زمانیکه روحیه اجتماعی در یک گروه اجتماعی و من الجمله جامعه دانشجوئی شکل نگیرد، امکان مبارزه سیاسی اجتماعی به صورت سازمان یافته و فراگیر و با گفتمان واحد و برنامهریزی شده و رهبری دموکراتیک تکوین پیدا نمیکند.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که تا زمانیکه هر گونه اتوریته نظری و عملی از بالا (به صورت تزریق اراده از بالا) بر جنبش دانشجوئی (و دیگر جنبشهای خودبنیاد تکوین یافته از پائین) تزریق بشود، اراده دینامیک و دموکراتیک تکوین یافته از پائین و درونزا این جنبشها تکوین پیدا نمیکند.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که شرط بازتولید دینامیک و دموکراتیک جنبشهای اجتماعی (و من الجمله جنبش دانشجوئی ایران) در گرو تولید اجتماعی آگاهی و تولید اجتماعی اراده و تولید اجتماعی سازماندهی و برنامه و رهبری میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که دو خطر عمدهای که آینده جنبش دانشجوئی ایران را تهدید میکنند، عبارتند از بازتولید رویکرد به اصطلاح اصلاحطلبانه درون حکومتی و دیگر بازتولید رویکرد ویرانگر پوپولیستی میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که لازمه دستیابی به دموکراسی سه مؤلفهای در جامعه ایران با دموکراسی زندگی کردن جنبشهای خودبنیاد جامعه مدنی جنبشی ایران، من جمله جنبش دانشجوئی میباشد، لذا تا زمانیکه جنبش دانشجوئی ایران از درون نتواند با دموکراسی زندگی کند، نمیتواند منادی دموکراسی سه مؤلفهای اجتماعی کردن قدرت زر و زور و تزویر به صورت سلبی و ایجابی در جامعه بزرگ ایران باشد. بدون تردید فونکسیون زندگی کردن با دموکراسی برای جنبش دانشجوئی و دیگر جنبشهای جامعه مدنی ایران دارا بودن آنها به سرمایه اجتماعی است و از اینجا است که میتوان نتیجه گرفت که دموکراسی سه مؤلفهای در جامعه و جنبشی ممکن میباشد که آن جامعه و گروه اجتماعی و جنبشهای اجتماعی بتوانند صاحب سرمایههای اجتماعی مولود فرهنگ و اقتدار و آرمان بشوند.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجویی نشان داد که مردم ایران در فرایند پسا دوم خرداد 76 به موازات روشن شدن ماهیت جناح به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی (در پیوند با هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی) با جدا شدن از اردوگاه جناح به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی، به طرف جنبشهای اعتراضی و مدنی و مطالباتی سوق پیدا میکنند که البته خود جنبش دانشجویی و جامعه دانشجویی کشور مشتی نمونه خروار میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که رابطه جنبش دانشجوئی با جنبشهای دیگر مطالباتی و سیاسی و صنفی به عنوان موتور کوچک جهت به حرکت درآوردن موتور بزرگ اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (در خلاء جامعه سیاسی و احزاب تکوین یافته از پائین) تنها صورت «راهبری» دارد نه «رهبری». قابل ذکر است که تفاوت راهبری با رهبری در این است که در رهبری هدایت صورت عمودی و از بالا دارد در صورتی که (آنچنانکه در پروسس قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی شاهد بودیم) در راهبری هدایت شکل افقی و از پائین دارد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که از آنجائیکه شعار اولیه تکوین قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی (در رابطه با اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام) صورت سیاسی در خصوص حمایت از جناحهای درونی قدرت داشت و از آنجائیکه جنبش دانشجوئی در پروسس اعتلای قیام تیرماه 78 نتوانست توسط بازسازی شعار گذشته خود تبعیضها و نابرابریهای (هفت گانه موجود جامعه ایران که عبارتند از: تبعیضهای طبقاتی، جنسیتی، آموزشی، مذهبی، قومی، فرهنگی و سیاسی) حاصل عملکرد دو دهه حاکمیت مطلقه فقاهتی را به چالش بکشند، در نتیجه همین امر باعث گردید تا جنبشهای دیگر اجتماعی جامعه ایران اعم از جنبش کارگری و جنبش معلمان و جنبش زنان و غیره در پروسس اعتلای قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران جهت پیوند با قیام تیرماه 78 بستر مناسب نظری و عملی پیدا نکنند، بدون تردید اگر در پروسس قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی، این جنبش میتوانست توسط شعارهای ضد تبعیض هفت گانه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، شرایط برای بسیج همگانی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران فراهم بکند امکان سرکوب بیرحمانه قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی توسط حزب پادگانی خامنهای هرگز و هرگز وجود پیدا نمیکرد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که مبانی حرکت جنبش دانشجوئی عبارتند از:
الف – جوهر جنبش است نه حزبی.
ب - موتور حرکت خودآگاهی از درون به صورت دینامیک است، نه آگاهی مکانیکی از بیرون.
ج – مکانیزم هدایتگری راهبری است نه رهبری.
د – مکانیزم اعتلا حرکت از پائین است، نه از بالا.
ه – جوهر تحولخواهانه آن معطوف به اجتماعی است، نه قدرت بالائیهای حکومت.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که هر گونه حرکتی در راستای دستیابی به جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد باید:
اولاً از پائین برخیزد.
ثانیاً متکی به پائینیهای جامعه باشد نه بر بالائیهای قدرت.
ثالثاً باید تنها پاسخگوی پائینیهای جامعه باشد نه بالائیهای قدرت.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که اگر جنبش دانشجوئی نمیتواند موتور انقلاب بشود، اما در جامعه استبدادزده موجود ایران (که رژیم مطلقه فقاهتی هر گونه حرکت اجتماعی مدنی و سیاسی و حتی صنفی را با حداکثر فشار نظامی و امنیتی سرکوب میکند و اصلاً و ابداً به اصل برابری حقوق شهروندی برای گروههای مختلف اجتماعی اعتقادی ندارد و نه تنها در طول 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی آزادی بیان و مطبوعات و احزاب وجود نداشته است حتی آزادی فعالیت مستقل سندیکائی هم وجود نداشته است) جنبش دانشجوئی میتواند به عنوان جایگزین احزاب و تشکیلات مستقل گروههای مختلف اجتماعی بسترساز حرکت جنبشهای مطالباتی و صنفی و سیاسی بشود.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوی نشان داد که جنبشهای معطوف به قدرت (مثل جنبش به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی که در خرداد 76 مادیت پیدا کرده بودند) شکست خواهند خورد، تنها جنبشهای معطوف به جامعه هستند که در تحلیل نهائی میتوانند به پیروزی دست پیدا کنند، هر چند که در کوتاهمدت ممکن است، این جنبشهای معطوف به جامعه (آنچنانکه در قیام تیرماه 78 شاهد بودیم) توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای سرکوب بشوند.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که در شرایط امروز جامعه ایران (برعکس بیش از یک قرن گذشته که در جامعه استبدادزده و فقهزده و سنتزده ایران این روشنفکران بودند که جلودار نظری و عملی جنبشهای اجتماعی بودند اما در جامعه ایران امروز) این جنبشهای اجتماعی و من الجمله جنبش دانشجوئی هستند که از روشنفکرها (اعم از دینی و غیر دینی) جلو زدهاند و بسترساز آن شدهاند که دیگر دوران طلوع روشنفکران (دینی و غیر دینی که از میرزا یوسف خان مسشتار الدوله و ملکم خان آغاز شده بودند و تا زمان شریعتی ادامه پیدا کرده بودند) به پایان برسد، بنابراین از فرایند پسا خاموش شدن چراغ حسینیه ارشاد در آبانماه 51 دیگر در جامعه ایران امکان ظهور روشنفکران دورانساز فرهنگی وجود ندارد و در این فرایند تنها جنبشها هستند که میتوانند با اعتلای خودبنیاد و خودسازمانده و خودرهبر به صورت تکوین یافته از پائین برای جامعه ایران راهبر همه جانبه باشند.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که بحران جنبش دانشجوئی ایران در مرحله بازتولید پسا کودتای فرهنگی بهار 59 رژیم مطلقه فقاهتی عبارت بودند از:
الف – بحران گفتمان و تئوریک.
ب – بحران سازماندهی و استراتژی.
ج – بحران رهبری و سرمایه اجتماعی.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که در پروسس قیام تحولخواهانه سیاسی اجتماعی، زمانی قیام شکستناپذیر و غیر قابل سرکوب میگردد که قاعده قیام در عرصه اعماق تودههای جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بتواند گسترده و فراگیر بشود و این مهم هرگز اتفاق نمیافتد مگر زمانیکه:
اولاً اکثریت مردم ایران حاکمیت مطلقه فقاهتی را تحملناپذیر بدانند.
ثانیاً رویاروئی با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را در راستای منافع خودشان ثمربخش بدانند.
ثالثاً همگام با گسترش رویاروئی مدنی و صنفی و سیاسی با حاکمیت ارتباط عمودی و افقی میان بخشهای مختلف گروههای مختلف اجتماعی و هماهنگ با آنها میان مبارزات صنفی و مدنی و سیاسی آنها گستردهتر گردد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که تغییر تحولخواهانه سیاسی اجتماعی از پائین در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران تنها از مسیر اعتلای افقی و عمودی جنبشهای خودبنیاد مستقل دینامیک خودسازمانده و خودرهبر ممکن میباشد، نه از مسیر رفرم و اصلاحات جناحهای درونی قدرت، توسط صندوقهای رأی مهندسی شده حزب پادگانی خامنهای.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که ضعف سازمانیابی جنبش دانشجوئی در پیوند با مردم و پیوند با جنبشهای کارگران و زحمتکشان و معلمان و زنان باعث گردیده است تا جنبش دانشجوئی در عرصه گفتمانسازی خود، میان خصلت ضد استبدادی و ظرفیت دموکراتیک سوسیالیستی سه مؤلفهای دچار شکاف در شعار و برنامه و گفتمان و پیوند افقی و عمودی بشود.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که جنبش دانشجوئی فاقد تشکیلات سراسری و فاقد برنامه کوتاهمدت و بلندمدت و فاقد گفتمان بود.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که هر اقدام سیاسی اجتماعی برای ایجاد یک دگرگونی بزرگ در جامعه رنگین کمان فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و مذهبی ایران بدون دگرگونی فرهنگی و اجتماعی و مذهبی جامعه ایران ممکن شدنی نیست.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که جنبش دانشجوئی گرفتار دو بحران همزمان میباشد:
1 - بحران استراتژی.
2 - بحران ایدئولوژی.
بحران استراتژی جنبش دانشجوئی بحران رابطه با شاخههای مختلف و رنگارنگ جنبش به اصطلاح اصلاحطلبان حکومتی در رنگهای مختلف سفید و سبز و بنفش آن که در تحلیل نهائی همه آنها:
اولاً به دنبال مشارکت قدرت با هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هستند.
ثانیاً همه آنها به دنبال دوران طلائی دهه 60 خمینی هستند.
ثالثاً همه آنها به دنبال تغییر از طریق صندوقهای رأی مهندسی شده حزب پادگانی خامنهای هستند.
رابعاً همه آنها به دنبال تغییر از بالا توسط مشارکت قدرت در حاکمیت هستند.
خامسا همه آنها به دنبال استراتژی فشار از پائین جهت چانهزنی از بالا هستند.
سادساً همه آنها به دنبال اصلاحطلبی معطوف به قدرت هستند، نه اصلاحطلبی معطوف به اجتماع.
اما بحران ایدئولوژیکی جنبش دانشجوئی، بحران لیبرال دموکراسی فردگرایانه در چارچوب مناسبات سرمایهداری با دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای جامعهگرایانه میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که اختلاف و شکاف و تضادهای بالائیهای قدرت (در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین خودشان) اگر به قاعده و بدنه جامعه ریزش کنند، قیام و خیزش و جنبشهای اجتماعی روندی رو به اعتلا پیدا میکنند.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که علت شکست و سرکوب این قیام توسط حزب پادگانی خامنهای آن بود که جنبش دانشجوئی نتوانست مانند جنبش معلمان و جنبش کامیونداران سراسری بشود.
اولاً از آنجائیکه ثقل این قیام در تهران و آن هم در دانشگاه تهران و خوابگاه امیرآباد قرار داشت، همین تمرکز قیام و عدم سراسری شدن بسترساز آن باعث گردید تا دستگاههای سرکوبگر چند لایهای حزب پادگانی خامنهای بتوانند به قول محمد باقر قالیباف فرمانده وقت نیروی انتظامی به صورت گاز انبری این قیام را قیچی بکنند.
ثانیاً عدم پیوند بین شاخههای مختلف جنبشهای مطالباتی اعم از جنبشهای صنفی و جنبشهای مدنی و جنبشهای سیاسی چه به صورت افقی و چه به صورت عمودی و در رأس همه آنها عدم همبستگی و پیوستگی با جنبش طبقه کارگر بود که بدون تردید اگر جنبش دانشجوئی در جریان قیام تیرماه 78 میتوانست با جنبش کارگری، مانند فرایند پسا شهریور 57 جنبش ضد استبدادی پیوند پیدا بکند، با پیوند بین خیابان و کارخانه و استحاله جنبش آکسیونی به جنبش اعتصابی سرکوب قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی برای حزب پادگانی خامنهای غیر ممکن میگردید و صد در صد حزب پادگانی خامنهای یا هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم مجبور به عقبنشینی میشد. یادمان باشد که گرچه در چند سال اخیر شاهد دو جنبش سراسری معلمان و کامیونداران بودهایم، اما از بعد از فرایند پسا 17 شهریور 57 الی الان، ما تاکنون در جامعه بزرگ ایران شاهد اعتصاب سراسری نبودهایم. لذا بدون تردید تا زمانیکه جنبشهای فراگیر آکسیونی و خیابانی توسط پیوند خیابان با کارخانه بدل به جنبش سراسری اعتصابی نشوند، هرگز تحول عظیم سیاسی – اجتماعی – اقتصادی در جامعه ایران صورت نخواهد گرفت. شعارهای: «دانشجو آگاه است، با کارگر همراه است» و «فرزند کارگرانیم کنارشان میمانیم» و «کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد اتحاد» شعارهائی هستند که جنبش دانشجوئی پس از دو دهه مبارزه در فرایند پسا سرکوب قیام جنبش دانشجوئی تیرماه 78 توانسته است به آنها دست پیدا کنند. بدون تردید اگر این شعارها میتوانست در قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی در عرصه نظر و عمل محور حرکت آن قیام قرار بگیرد، امکان سرکوب قیام تیرماه 78 برای دستگاههای چند لایه سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای غیر ممکن میشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که پیام این قیام برای جنبش دانشجوئی عبارت بودند از:
الف – دامن زدن به جنبشهای مطالباتی.
ب - فراگیر کردن حرکت جنبش دانشجوئی چه در عرصه عمودی و چه در عرصه افقی.
ج – ایجاد پیوند طولی و عرضی بین جنبش دانشجوئی با جنبشهای طبقاتی و جنبشهای مطالباتی.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که طبقه متوسط شهری در حالی پلاریزاسیون سیاسی – اجتماعی در عرصه جدائی و فاصلهگیری از کل قطبهای قدرت در حاکمیت و سمتگیری به سمت طبقه کار و زحمت و جنبش رو به اعتلای دانشجوئی به عنوان نماینده سیاسی خود میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که تشکل و سازماندهی جنبشهای خودبنیاد مستقل تکوین یافته از پائین تنها در عرصه افقی مبارزه تودهای ممکن میباشد، نه به صورت تزریقی از بالا توسط جریانهای سیاسی بیرون از جنبش.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که حزب پادگانی خامنهای جهت سترون و عقیمسازی جنبش دانشجوئی تلاش میکند تا:
اولاً با پادگانی کردن فضای دانشگاهی رعب و وحشت و خودسانسوری بر دانشجویان فعال و آکتیو حاکم نماید.
ثانیاً با ایجاد شکاف بین فعالین دانشجوئی تفرقه و پراکندگی بر شاخههای مختلف دانشجوئی حاکم نماید.
ثالثاً هزینه امنیتی حرکتهای دانشجوئی را بالا ببرد.
رابعاً با کشانیدن مبارزه علنی آنها به مبارزه مخفی بسترهای فراگیری و سراسری شدن جنبش دانشجوئی را نابود کند. فراموش نکنیم که در طول نزدیک به 80 سالی که از عمر جنبش دانشجوئی ایران میگذرد تجربه این 80 سال نشان داده است که جنبش دانشجوئی توسط کار مخفی نابود و یا عمله آماتور جریانهای سیاسی بیرون از جنبش در داخل و خارج از کشور میشوند که همه اینها برای جنبش دانشجوئی سم قاتل میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که موفقیت جنبش دانشجوئی در گرو تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به سود جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و دینامیک و مستقل تکوین یافته از پائین میباشد؛ و تا زمانیکه به صورت مبارزه علنی و در پیوند با جنبشهای مطالباتی و طبقاتی، جنبش دانشجوئی نتواند توازن قوا (در مبارزه با نیروهای سرکوبگر چند لایه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) به سود خود تغییر بدهند، هرگز نخواهند توانست به مطالبات کوتاهمدت و درازمدت خود دست پیدا کنند.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که استحاله جنبش پراکنده صنفی دانشجوئی به جنبش تحولخواهانه سیاسی اجتماعی دانشجوئی، در گرو تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به سود جنبش دانشجوئی و در هم شکستن فضای پادگانی حاکم بر دانشگاهها و وادار به عقبنشینی ساختن دستگاههای سرکوبگر چند لایهای حزب پادگانی خامنهای در عرصه دانشگاه و جامعه میباشد. یادمان باشد که تغییر توازن قوا در دانشگاه غیر از تغییر توازن قوا در جامعه میباشد. برای اینکه تغییر توازن قوا در دانشگاه سنتز پیوند طولی بین شاخههای جنبش دانشجوئی میباشد، در صورتی که تغییر توازن قوا در جامعه سنتز پیوند عرضی جنبش دانشجوئی با دیگر شاخههای جنبشهای اجتماعی است. عنایت داشته باشیم که جنگیدن در زمینی که رژیم دست برتر دارد منجر به شکست خواهد شد. قابل ذکر است که تشکل ژلاتینی جنبش دانشجوئی در فرایند پسا کودتای فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، مولود و سنتز غیبت سازماندهی شبکهای در چارچوب سازماندهی هرمی در فضای علنی میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که جوهر مبارزه جنبش دانشجوئی چه در عرصه آزادیخواهانه و چه در عرصه عدالتطلبانه، مطالبهگرایانه میباشد و صد البته مبارزه طبقاتی جنبش دانشجوئی در چارچوب رویکرد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای در بستر همان مبارزه مطالباتی دانشجوئی انجام میگیرد و دلیل این امر همان است که دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای مبارزه با زر و زور و تزویر در عرصه سلبی و ایجابی همان جنبش برای برابری انسانها و جنبش برای حق شهروندی مساوی برای همه افراد جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران میباشد.
قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی نشان داد که رمز موفقیت جنبش دانشجوئی در راهبری (نه رهبری) دیگر جنبشهای دموکراسیخواهانه طبقه متوسط شهری و برابریطلبانه طبقه کار و زحمت، در گرو انجام این راهبری به صورت جمعی و افقی است، نه راهبری به صورت فردی و عمودی، بنابراین جنبش دانشجوئی باید بر این باور باشد که دوران رهبری و راهبری فردی و کاریزماتیک تمام شده است، چراکه دیگر رهبری و راهبری عمودی در جامعه بزرگ ایران قدرت بسیجگرایانه ندارد. تنها رهبری و راهبری افقی و جمعی و جنبشی در جامعه امروز ایران قدرت بسیجگری و قدرت تغییر توازن قوا در عرصه میدانی دارد.
پایان