جنبش زنان ایران در مسیر رهائی (از ستمهای مضاعف جنسیتی در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی – قضائی، توسط مبارزه عدالتخواهانه و برابریطلبانه) چه چالشهائی پیش روی دارد؟ - بیست و سه
جنبش زنان ایران خوب آگاهند که «آفت مردسالاری در جامعه امروز ایران یک اپیدمی بدخیم سرطانی میباشد که کل جامعه ایران را در برگرفته است و قطعاً تنها در بستر یک تحول عظیم فرهنگی و اجتماعی و سیاسی (در چارچوب اسلام تطبیقی معلمان کبیرمان اقبال لاهوری و شریعتی) میتوان با به چالش کشیدن اسلام دگماتیست فقاهتی، روایتی، زیارتی، ولایتی و مداحیگری (خمینی و حوزههای فقهی) و اسلام دگماتیست صوفیانه اشعریگری و زنستیز و دنیاستیز و جامعهستیز و اختیارستیز (حسین حاجی فرج معروف به عبدالکریم سروش) شرایط برای این تحول همه جانبه در جامعه بزرگ ایران فراهم کرد.»
جنبش زنان ایران خوب آگاهند که تنها به خاطر همین «مبارزه چند مؤلفهای کنشگران جامعه زنان ایران (مؤلفه مبارزه در عرصه فرهنگی با مردسالاری، مبارزه ایدئولوژیک با اسلام دگماتیست فقاهتی و روایتی و ولایتی حاکم، مبارزه اجتماعی در دفاع از آزادی و حق انتخاب پوشش برای همه زنان ایران، مبارزه مطالبهمحور اقتصادی برای دستیابی برای دستمزد برابر در برابر کار برابر برای مرد و زن ایرانی، مبارزه سیاسی برای رهائی زن ایرانی در بستر رویکرد عدالتطلبانه و یا برابریخواهانه، مبارزه حقوقی جهت به چالش کشیدن قوانین زنستیزانه 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی) است که باعث گردیده تا جنبش زنان ایران از آنچنان پتانسیلی برخوردار بشوند که میتوانند در آینده به عنوان پرچمدار مبارزه بر علیه استبداد دینی و استبداد سیاسی و استثمار طبقاتی و استحمار فرهنگی (و یا به قول معلم کبیرمان شریعتی به عنوان پرچمدار مبارزه با سه قطب قدرت زر و زور و تزویر) در جامعه بزرگ ایران تعریف بشوند.»
جنبش زنان ایران خوب آگاهند که «دستیابی به آزادی و دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی با شعار ایجابی «آگاهی و آزادی و برابری» و شعار سلبی «نفی زر و زور و تزویر» بر طبل آن میکوبید) در جامعه بزرگ ایران، در گرو رهائی زن ایران از اسارت هیولای زنستیز رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشد؛ و قطعاً (آنچنانکه برای اولین بار در مشروطیت تجربه کردیم) بدون رهائی زن ایرانی از استحمار نو و کهنه و استثمار (فرد از فرد و طبقه از طبقه) و استبداد (سیاسی و دینی) سخن از دموکراسی و آزادی در جامعه بزرگ ایران یک فریب بزرگ میباشد.»
جنبش زنان ایران خوب آگاهند که «نگاه کالائی (سرمایهداری رانتی و نفتی و فقاهتی حاکم در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) به زن ایرانی باعث گردیده که حتی نسلهای آینده کشور ایران مورد تهدید همه جانبه قرار بگیرند.»
جنبش زنان ایران خوب آگاهند که «برابری حقوق زن و مرد، جدائی دین از حکومت و همچنین حاکمیت و مرجعیت کل جامعه بزرگ ایران در نظام آلترناتیوی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، همه و همه در گرو رهائی زن ایرانی و ورود فراگیر زن ایرانی به عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی هم سنگ با مردان ایرانی میباشد؛ و لهذا با محدود و محصور کردن زن ایرانی در خانه (آنچنانکه شاه و شیخ در طول یک قرن گذشته بر طبل آن کوبیدهاند) هرگز نه برابری حقوق زن و مرد امکانپذیر میشود و نه جدائی دین یا فقه از حکومت ممکن میباشد و نه شرایط برای حاکمیت همه جامعه بزرگ ایران از طریق شوراهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین فراهم میگردد.»
جنبش زنان ایران خوب آگاهند که عواملی که (در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) باعث سیاستگریزی بخش بزرگی از جامعه زنان ایران شده است عبارتند از: سنگینی تجربه شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 به علاوه سر بر آوردن استبداد فقهی و دینی خشنتر و بیرحمتر و سرکوبگرتر از استبداد سیاسی شاه، در کنار خلاء آلترناتیو شورائی خودجوش و تکوین یافته از پائین که این همه باعث شکلگیری روحیه محافظهکارانه سیاسی (اعماق جامعه زنان ایران) در عرصه مبارزه ضد استبداد فقهی حاکم شده است.
جنبش زنان ایران خوب آگاهند که گسلها و شکافهائی که جامعه زنان ایران را فراگرفته است عبارتند از: «گسل و شکاف طبقاتی، گسل و شکاف قومیتی، گسل و شکاف مدرن و سنتی، گسل و شکاف نسلی، گسل و شکاف جنسیتی، گسل و شکاف فرهنگی و مذهبی و غیره»، لهذا همین گسلها و شکافهای متعدد در جامعه زنان ایران باعث گردیده است که مطالبات گروههای مختلف جامعه زنان ایران (بر پایه همین تنوع شکافها و گسلها) صورت متنوعی پیدا کند؛ که البته همین تنوع مطالبات در راستای همگرائی و اتحاد عمودی بین لایهها و گروههای مختلف جامعه زنان ایران، در این شرایط مانعساز شدهاند و لهذا آنچنانکه در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهد بودهایم (برعکس بسیج جامعه زنان ایران در سال 57 در عرصه جنبش ضد استبدادی با رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی که در چارچوب مطالبهگری سیاسی ضد استبدادی جامعه زنان ایران بسیج شدند) هرگز حتی در جریان جنبش اصلاحطلبان حکومتی در خرداد 76 و جریان جنبش سبز در سال 88 جامعه زنان ایران نتوانستند مانند سال 57 حول مطالبه واحدی بسیج بشوند، طبیعی است که جنبش زنان ایران در این رابطه باید عنایت داشته باشند که جهت بسیج جامعه زنان ایران در عرصه جنبش مطالبهمحور اجتماعی و اقتصادی و سیاسی به جای تکیه بر مطالبه واحدی (مثل آزادی و حق انتخاب پوشش برای همه زنان ایران) باید همزمان با طرح چند مؤلفهای مطالبات شرایط برای بسیج جامعه زنان ایران را فراهم کنند.
جنبش زنان ایران خوب آگاهند که «به علت همین شکاف و گسلهای متعدد در جامعه زنان ایران، در راستای همگرائی عمودی بین کنشگران اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه بزرگ ایران، باید به جای تکیه بر همبستگی صرف طبقاتی بین همه لایههای جامعه زنان ایران، بر همبستگی اجتماعی بین آنها تکیه کنیم، زیر تنها در چارچوب همبستگی اجتماعی است که همه لایههای مختلف جامعه زنان ایران میتوانند بسیج بشوند و جامعه زنان ایران میتوانند به اراده جمعی در عرصه جنبش مطالباتی خود دست پیدا کنند.»
جنبش زنان ایران آگاهند «که پروسه رادیکالیزه کردن گروههای مختلف جامعه زنان ایران (در لایههای مختلف آن) در گرو روند رشد مطالبات مختلف آنها در عرصه جنبش مطالبهمحور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی امروز جامعه ایران میباشد؛ زیرا تنها با افزایش پروسه مطالبهگری آنها در برابر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و عدم پاسخگوئی این رژیم نسبت به مطالبات آنها هست که شرایط برای رادیکالیزه شدن حرکت لایههای مختلف جامعه زنان ایران در نبرد مطالباتی با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم فراهم میگردد.»
جنبش زنان ایران آگاهند که «هر چه هزینه سرانه شرکت در جنبش مطالبهمحور سه مؤلفهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی لایههای مختلف جامعه زنان ایران بیشتر کاهش پیدا کند، شرایط برای بسیج بیشتر کنشگران جامعه زنان ایران (در بستر جنبشهای مطالبهمحور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی) بیشتر فراهم میگردد.»
جنبش زنان ایران آگاهند که «خصلت مطالباتی جنبش جامعه زنان ایران یکی از نقاط قوت این جنبش عظیم مطالبهمحور میباشد، چراکه همین خصلت مطالبهمحوری جنبش جامعه زنان ایران باعث گردیده که هزینه سرکوب این جنبش برای حزب پادگانی خامنهای به شدت بالا برود.»
پایان