پاسخ به سوال‌های رسیده – سؤال بیست و یک – قسمت بیست

چرا در 45 سال گذشته شعار استراتژیک جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «آگاهی، آزادی و برابری» بوده است؟

 

4 - در عبارات فوق از نامه دوم او (در مقایسه با نامه اول که قبل از زندان شریعتی به همسرش نوشته است، بر خلاف نامه اول که شریعتی در فرایند ششم یعنی پس از بسته شدن حسینیه ارشاد کار و مسئولیت و رسالت خودش را تمام شده می‌دانسته است) «شریعتی نه تنها در فرایند ششم کار و مسئولیت خودش را تمام شده نمی‌داند، بلکه برعکس مسئولیتش را بیشتر و سخت‌تر از گذشته و حتی بیشتر از فرایند پنجم در سال‌های 48 تا 51 تعریف می‌کرده است» که بدون تردید این دستاورد شریعتی «محصول 18 ماه دوران انفرادی و تنهائی و تفکر کمیته مشترک ساواک رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی بوده است»؛ و لذا در همین رابطه است که در عبارات فوق در توصیف فرایند ششم یا سال‌های پسابستن حسینیه ارشاد (آبان 51 تا خرداد 56) می‌گوید: «به هر حال آن سال‌ها (اشاره‌اش به سال‌های فرایند پنجم یعنی از سال 48 تا 19 آبان‌ماه 51 می‌باشد که آنچنانکه قبلاً در همین نوشته مطرح کردیم اوج پراکسیس سیاسی – اجتماعی شریعتی در همین فرایند پنجم بوده است) گذشت و دوران تازه‌ای سخت‌تر و سیاه‌تر (دوران فرایند ششم) آغاز شد و اکنون چهار سال هم از این دوره می‌گذرد. دو سالش که زندان و در به دری بوده، اما این دو سال اخیر هم اگر خدا گریبان ما را بگیرد چه جوابی داریم؟»

5 - در عبارات فوق در توصیف دو سال پس از آزادی از زندانش (سال‌های 53 تا 55) می‌گوید: «دو سالی که خطرناک‌ترین توطئه‌ها در نابودی و مسخ و هتک و مرگ اسلام انجام شد». برای فهم این داوری شریعتی باید عنایت داشته باشیم که کودتای اپورتونیستی در سازمان مجاهدین خلق در طول همین دو سال 53 تا 55 انجام گرفته است. هر چند که مقدمات آن کودتای اپورتونیستی از قبل مهندسی شده بوده است؛ بنابراین، این داوری شریعتی نسبت به سال‌ها 53 تا 55 نشان دهنده آن است که «منهای اینکه شریعتی کاملاً از تحولات اپورتونیستی درون سازمان مجاهدین خلق مطلع بوده است، کودتای درون سازمان مجاهدین خلق را خطرناک‌ترین توطئه در نابودی و مسخ و هتک و مرگ اسلام تعریف و تحلیل می‌کرده است»؛ بنابراین در همین رابطه می‌باشد که او در عبارات فوق در تبیین عوامل تکوین توطئه کودتا اپورتونیستی می‌گوید: «توطئه شومی که در آن همه نیروهای نامتجانس و حتی متضاد و متخاصم همدست و هم داستان شده‌اند: استعمار، استبداد، ارتجاع، دولت، ملأ، مارکسیست، کمونیست‌های ساواکی، مارکسیست‌های سلطنتی، مائوئیست‌های انقلابی، آخوندیست‌های ارتجاعی، توده‌ای‌های استالینی.»

البته آنچه که در داوری فوق شریعتی بیشتر قابل توجه می‌باشد، اینکه «شریعتی کودتای اپورتونیستی درون سازمان مجاهدین خلق را بیش از آنکه بر علیه تصاحب سازمان مجاهدین خلق توسط مارکسیست‌ها بداند، در راستای مسخ و هتک و مرگ اسلام بازسازی شده تطبیقی خودش در فرایند پنجم تعریف و تحلیل می‌کرده است»؛ و لذا در همین رابطه است که در عبارات فوق می‌گوید: «آن هم نه اسلام عوام و اسلام روحانیت، بلکه اسلام عصر ما، همان بعثت جدید، رنسانس توحید و رسالت و قرآن و علی.»

6 - عبارات فوق نامه دوم شریعتی به یکی از همراهانش (که در سال 55) نوشته است نشان می‌دهد که «موضوع کودتای درونی سازمان مجاهدین خلق در سال‌های 53 تا 55 بزرگ‌ترین دغدغه شریعتی در فرایند ششم بوده است و تا پایان عمرش شریعتی در این رابطه مشغول فکر و برنامه‌ریزی بوده است.»

7 - یکی از «فونکسیون‌های مهم کودتای اپورتونیستی درونی سازمان مجاهدین خلق بر شریعتی این بوده است که او از آنجائیکه ریشه تکوین آن کودتای اپورتونیستی در سازمان مجاهدین خلق در تحلیل نهائی ضعف تئوریک مسلمانان سازمان در برابر مارکسیست‌ها در عرصه ایدئولوژی و استراتژی تفسیر می‌کرده است، در نتیجه او وظیفه خودش در فرایند پس از زندان باز در چارچوب همان رویکرد گذشته نجات اسلام قبل از مسلمین تعریف می‌کرده است» بنابراین، باید نتیجه‌گیری کنیم که «تمام آثار شریعتی و حتی شعار «عرفان، آزادی و برابری» او در فرایند ششم، باید در کادر واکنش نظری و تئوریک شریعتی نسبت به کودتای اپورتونیستی درون سازمان مجاهدین خلق ارزیابی نمائیم». در همین رابطه بود که مؤسسین جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در همان زمان (سال 55 تا 58 در فاز درونی حرکت) «در تبیین و تدوین تئوری عام و خاص و مشخص حرکت خود و در تعریف شعار استراتژیک حرکت، از آنجائیکه برعکس شریعتی حرکت خودشان را با رویکرد عکس العملی نسبت به کودتای اپورتونیستی درون سازمان مجاهدین خلق تعریف نمی‌کردند و از آنجائیکه برعکس شریعتی در تبیین کودتای درون سازمان مجاهدین خلق، ریشه آن کودتا را در بحران استراتژی چریک‌گرائی مجاهدین خلق تحلیل می‌کردیم، نه در بحران ایدئولوژیک (آنچنانکه شریعتی تحلیل می‌کرد)، در نتیجه این همه باعث گردید تا مؤسسین جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در سال‌های 55 - 58 یعنی در فاز درونی حرکت خود، در راستای تدوین تئوری عام و خاص و مشخص خود، در چارچوب رویکرد تطبیقی معلمان کبیرمان محمد اقبال و شریعتی، بین اندیشه‌های حرکت‌ساز و جامعه‌ساز جنبش روشنگری ارشاد شریعتی در فرایند پنجم (سال‌های 48 تا 51) با اندیشه شریعتی در فرایند ششم (سال‌های 52 تا 56) تفاوت جوهری قائل بشوند». چراکه از نظر ما «اندیشه شریعتی در فرایند پنجم (48 تا 51) اندیشه‌های جامعه‌سازانه کنشی، آن هم در شکل کنکرت و خاص و مشخص بودند» در صورتی که «اندیشه‌های شریعتی در فرایند ششم (سال‌های 52 تا 56) علاوه بر اینکه صورت عام و مجرد دارند، جوهر واکنشی بر علیه کودتای اپورتونیستی درون سازمان مجاهدین خلق دارند» بنابراین از اینجا بود که «در تعریف شعار استراتژیک جنبش روشنگری شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، به جای تکیه بر شعار واکنشی «عرفان، آزادی و برابری» شریعتی، بر شعار کنشی و جامعه‌سازانه شریعتی یعنی «آگاهی، آزادی و برابری» تکیه کردیم». ماحصل اینکه:

الف - اگر شریعتی در (م. آ. ج 1 - ص 179) «شعار استراتژی خودش را به صورت «آزادی، برابری، خودآگاهی» مطرح می‌کند، این شعار شریعتی با آنچه که او در کنفرانس «قاسطین، مار قین و ناکثین» به صورت «آگاهی، آزادی و برابری» مطرح می‌کند، تفاوتی ندارد، تفاوت این دو در آرایش مؤلفه‌های سه گانه شعار می‌باشد» که آنچنانکه خود شریعتی در تفسیر رمی جمره در حج و یا در منا توسط حاجی مطرح می‌کند، «آرایش سه مؤلفه شعار بستگی به شرایط مختلف زمانی و مکانی و اجتماعی و تاریخی دارد». قابل ذکر است که برای شریعتی حتی در عرصه «مبارزه سه مؤلفه‌ای ضد استثماری و ضد استحماری و ضد استبدادی یا مبارزه با زر و زور و تزویر، آرایش این سه مؤلفه مبارزه در این شعار در شرایط مختلف زمانی و مکانی اجتماعی و تاریخی و حتی جغرافیائی صورت ثابت ندارد». معنای دیگر این حرف آن است که در رویکرد شریعتی در چارچوب شرایط مختلف اجتماعی و تاریخی و جغرافیائی حتی خود شعار مبارزه با استثتمار و استبداد و استحمار ممکن است به سه صورت آرایش پیدا کند؛ یعنی «یا استراتژی به صورت مبارزه ضد استبدادی و ضد استثماری و ضد استحماری تعریف بشود و یا استراتژی در جوامع دیگر به صورت ضد استثماری و ضد استبدادی و ضد استحماری و یا به صورت ضد استحماری، ضد استبدادی و ضد استثماری مادیت پیدا کند» اما در خصوص تبیین استراتژی و شعار حرکت در جامعه ایران بر پایه خودویژگی‌های مطرح شده (که قبلاً مطرح کردیم) بدون تردید «در شرایط مشخص جامعه ایران استراتژی باید بر پایه شعار «آگاهی، آزادی و برابری» تعریف بشود» که در چارچوب این آرایش سه مؤلفه‌ای در شعار «آگاهی، آزادی و برابری» است که:

اولاً تحول فرهنگی بر تحول اجتماعی و تحول سیاسی و تحول اقتصادی اولویت پیدا می‌کند.

ثانیاً مطابق این آرایش شعار سه مؤلفه‌ای است که «تحول اجتماعی تکوین یافته از پائین تنها توسط تحول فرهنگی حاصل می‌شود». به بیان دیگر هرگز «بدون تحول فرهنگی تکوین یافته از پائین، امکان دستیابی به تحول اجتماعی وجود ندارد.»

ثالثاً تنها در چارچوب این آرایش سه مؤلفه است که «استراتژی ما دارای رویکرد جامعه‌محور می‌شود، نه حزب‌محور و نه طبقه‌محور و نه دولت‌محور.»

ادامه دارد