فراز و فرود جنبش زنان ایران – قسمت هفتم

رکود یا اعتلا؟ تدافع یا تعادل؟

 

25 - آنچه که در رابطه با جنبش کارگران هفت تپه و فولاد اهواز در سال 97 حائز اهمیت و درس‌آموز بود اینکه این جنبش توانست با اتخاذ تاکتیک‌های مناسب مطالباتی و تبلیغاتی و افشاگرایانه خود، با شاخه دیگر جنبش‌های مطالباتی پیوند پیدا نماید.

26 - جنبش زنان ایران با تاسی از جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز می‌توانند توسط طرح خواسته‌های خودشان در چارچوب خواسته‌های مطالباتی جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده از کارگران تا معلمان تا دانشجویان و بازنشستگان شرایط برای دستیابی به مطالبات خود را فراهم کنند.

27 - جنبش زنان ایران جهت عبور از وضعیت تدافعی فعلی این جنبش باید عنایت داشته باشند که یکی از عوامل تأثیرگذار منفی بر جنبش زنان در طول دو دهه گذشته، دنباله‌روی جنبش زنان ایران از جنبش به اصطلاح اصلاح‌طلبانه در رنگ‌های مختلف سفید و سبز و بنفش درون رژیم مطلقه فقاهتی بوده است. البته مشارکت جنبش زنان در پروژه‌های قدرت‌طلبانه جنبش به اصطلاح اصلاح‌طلبانه در چارچوب تاکتیک «انتخاب بین بد و بدتر بوده است.»

28 - در طول دو دهه گذشته که گفتمان به اصطلاح اصلاح‌طلبانه درون حکومتی بر جامعه ایران سایه انداخته بود، جنبش زنان ایران جهت مقابله با اقتدارگرایان و اصول‌گرایان هزار تکه تلاش کردند تا از طریق صندوق‌های رأی مهندسی شده حزب پادگانی خامنه‌ای و حمایت از جنبش به اصطلاح اصلاح‌طلبانه درون حکومتی خواسته‌ها و مطالبات خود را از زبان آنها مطرح نماید. غافل از اینکه جریان‌های به اصطلاح اصلاح‌طلبانه درون حکومتی تنها به خاطر بالا بردن قدرت چانه‌زنی خود در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت در بالا بر جنبش زنان ایران تکیه ابزاری و اهرمی می‌کنند.

29 - جریان‌های به اصطلاح اصلاح‌طلبانه درون حکومتی در رنگ‌های مختلف سفید و سبز و بنفش در طول دو دهه گذشته نشان داده‌اند که هرگز حاضر نمی‌شوند در برابر حزب پادگانی خامنه‌ای و جریان‌های تمامیت‌خواه اقتدارگرار و اصول‌گرای حاکم به عنوان نماینده سیاسی جنبش زنان ایران از مطالبات زنان ایران دفاع نمایند.

30 - جنبش زنان ایران برای عبور از وضعیت تدافعی فعلی باید عنایت داشته باشند که تحت تأثیر بوق‌های تبلیغاتی امپریالیست خبری قرار نگیرند و هرگز حاضر نشوند تا جنبش مطالباتی زنان ایران حتی به صورت غیر مستقیم در خدمت سیاست‌های رژیم چنج امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و جریان‌های سیاسی خارج‌نشین مدافع سیاسی رژیم چنج آمریکا قرار گیرند.

31 - تجربه افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و وضعیت جنبش زنان در این جوامع و در مرحله پسا اشغال نظامی و نابود کردن تمامی زیرساخت‌های اقتصادی و حمایت‌های امپریالیسم آمریکا از رژیم‌های دست نشانده در این کشورها مشتی نمونه خروار برای هشیاری جنبش زنان ایران می‌باشد.

32 - دموکراسی در یک جامعه یک کالای وارداتی نیست بلکه یک پروسه و فرایند است که باید به صورت درازمدت توسط جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده همان جوامع تکوین پیدا کنند.

33 - تمرین کردن دموکراسی جنبش زنان توسط پروسه دموکراتیزه کردن جامعه ایران از پائین و دستیابی به جامعه مدنی جنبشی خودجوش و دینامیک و مستقل تکوین یافته از پائین همه و همه می‌تواند به عنوان استراتژی جنبش زنان ایران در راستای عبور از وضعیت تدافعی فعلی باشد.

34 - برعکس جنبش زنان ایران که در طول 40 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جنبش دموکراسی‌خواهانه خودشان را از جنبش کسب حقوق اجتماعی و حقوق مدنی آغاز کردند، جنبش زنان در جامعه مغرب زمین در راستای جنبش برابری‌خواهانه خود از جنبش ضد بهره‌کشی آغاز کردند و همین انتخاب جنبش ضد بهره‌کشی در مغرب زمین توسط جنبش زنان آن سرزمین باعث گردید تا علاوه بر اینکه شرایط برای رهائی زنان مغرب زمین از بهره‌کشی مضاعف نظام سرمایه‌داری فراهم بشود، این رویکرد و تاکتیک جنبش زنان مغرب زمین باعث جذب حمایت اکثریت عظیم کارگران و پرولتاریای صنعتی در کشورهای متروپل سرمایه‌داری شد. که البته جذب حمایت زحمتکشان کشورهای متروپل سرمایه‌داری از قرن نوزدهم (توسط جنبش زنان مغرب زمین) شرایط برای اعتلای جنبش زنان و دستیابی جنبش زنان مغرب زمین به مطالبات و خواسته‌های خود فراهم ساخت و در ادامه همین موفقیت پی در پی جنبش زنان مغرب زمین بود که جنبش زنان توانستند نه تنها به خواسته صنفی و اقتصادی و ضد بهره‌کشانه خود دست پیدا کنند، بلکه مهم‌تر از همه اینکه توانستند به خواسته‌های تاریخی و مدنی و اجتماعی و سیاسی خود در عرصه مسیر رهائی بخش دست پیدا کنند. به طوری که در انگلستان در سال 1928 و در فرانسه در سال 1948 و در سویس در سال 1973 زنان توانستند از حق رأی برخودار شوند.

35 - تا دهه سوم قرن بیستم زنان مغرب زمین حتی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و تعیین سرنوشت سیاسی خودشان را هم نداشتند.

36 - مسیر رهائی جنبش زنان اروپا می‌تواند به عنوان یک مدل و تجربه تاریخی در برابر جنبش زنان ایران قرار بگیرد تا در راستای تعیین استراتژی و تاکنیک‌های خود در این شرایط به این واقعیت و حقیقت برسند که در جامعه ایران بدون «تغییر مناسبات ضد انسانی سرمایه‌داری»، جنبش زنان ایران نمی‌توانند حتی به خواسته‌های مدنی و اجتماعی خود دست پیدا کنند.

37 - علاوه بر اینکه نظام سرمایه‌داری حاکم بر جامعه ایران یک نظام غیر متعارف غارت‌گرانه و رانتی و خصولتی و دولتی و نفتی می‌باشد، ریشه اسارت مضاعف و تبعیض حقوق مدنی و اجتماعی و سیاسی زنان ایران، در رویکرد زن‌ستیزانه اسلام فقاهتی و اسلام روایتی نهفته می‌باشد.

38 - تا زمانیکه رویکرد اسلام منهای فقاهت شریعتی (که همان اسلام منهای روحانیت شریعتی می‌باشد) در جامعه بزرگ و رنگین کمان جنسیتی و قومی و مذهبی و فرهنگی و سیاسی و زبانی و غیره ایران مادیت پیدا نکند، زن ایرانی نمی‌تواند به آزادی‌های مدنی و آزادی‌های اجتماعی و آزادی‌های سیاسی دست پیدا کند.

39 - مناسبات سرمایه‌داری حاکم علاوه بر اینکه بسترساز بهره‌کشی مضاعف زنان ایران شده است این مناسبات سرمایه‌داری حاکم باعث شده است که «زن ایرانی را به صورت یک کالا در خدمت قدرت‌های سه مؤلفه‌ای حاکم قرار بگیرد» لذا تا زمانیکه با نفی این مناسبات غارت‌گر و رانتی و نفتی و خصولتی و دولتی «از زن ایرانی کالازدائی نشود امکان رهائی زن ایرانی از تبعیضات تحمیلی حقوقی و مدنی و اجتماعی و قضائی و اقتصادی و سیاسی وجود ندارد.»

40 - در دوران رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی دوم در مصاحبه با اوریانا فالاچی در تحلیل خودش از زن ایرانی، مدلی و تحلیلی ارتجاعی‌تر از خمینی از زن ایرانی عرضه کرد.

41 - استراتژی مبارزه رهائی‌بخش جنبش زنان ایران مانند جنبش زنان اروپا باید از مسیر مبارزه با کالائی شدن زن ایرانی در مناسبات سرمایه‌داری حاکم عبور کند.

42 - جنبش رهائی‌بخش زنان ایران در عرصه استراتژی کالازدائی و ضد بهره‌کشی خود توسط همبستگی و پیوستگی با شاخه‌های دیگر جنبش مطالباتی گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه ایران از جنبش کارگران تا جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و جنبش دانشجویان و غیره بهتر می‌توانند حتی جنبش ضد تبعیض حقوق مدنی و حقوق اجتماعی خود را دنبال کند و به دستاوردهائی هم دست پیدا کنند.

43 - در عرصه «جنبش کالازدائی کردن در نظام سرمایه‌داری حاکم» در شاخه‌های مختلف مبارزه با «کالائی شدن نیروی کار» و مبارزه با «کالائی شدن آموزش» و مبارزه با «کالائی شدن بهداشت و مسکن» و غیره می‌تواند شرایط برای هژمونی جنبش زنان ایران بر جنبش مطالباتی صنفی و مدنی و اجتماعی و سیاسی امروز جامعه ایران فراهم بکند. فراموش نکنیم که «کالازدائی کردن» در مناسبات سرمایه‌داری حاکم تنها شعار مشترک تمامی شاخه‌های جنبش مطالباتی ایران می‌باشد، چرا که جنبش کارگران ایران به دنبال «کالازدائی کردن از نیروی کار است»، آنچنانکه جنبش معلمان به دنبال «کالازدائی کردن از آموزش می‌باشد» و جنبش زنان ایران به دنبال «کالازدائی کردن از زن ایرانی است» لذا به همین دلیل است که طرح شعار «کالائی‌زدائی کردن امور در نظام سرمایه‌داری حاکم علاوه بر اینکه کل نظام سرمایه‌داری حاکم را به چالش می‌کشد، باعث پیوند شاخه‌های مختلف جنبش مطالباتی جامعه بزرگ ایران نیز می‌شود.»

44 - از آنجائیکه کالازدائی کردن از نیروی کار و آموزش و بهداشت و مسکن در چارچوب نظام سرمایه‌داری ممکن نمی‌باشد و تنها در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای توسط اجتماعی کردن مثلث قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی امکان کالائی‌زدائی وجود دارد، لذا به همین دلیل است که طرح شعار کالائی‌زدائی کردن در این شرایط علاوه بر وجه سالبه آن که نفی سرمایه‌داری حاکم می‌باشد، از وجه ایجابی هم برخوردار است که طرح دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان آلترناتیو نظام سرمایه‌داری در جامعه امروز ایران می‌باشد.

45 - جنبش زنان ایران برای دستیابی به مطالبات خود اگر تمامی آیتم‌های مطالباتی خود را در پیوند با هم دنبال نمایند و به صورت مکانیکی نخواهند خواسته‌های خود را مطرح کنند، این امر باعث می‌گردد تا این جنبش جهت رهائی از وضعیت تدافعی فعلی و دستیابی به مطالبات حداقلی و حداکثری به این واقعیت برسند که در پله اول در جامعه ایران باید مناسبات سرمایه‌داری حاکم را به چالش بکشند.

46 - در شرایط فعلی که ابر بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و زیست محیطی، کشتی رژیم مطلقه فقاهتی را به گل نشانده است، بدون تردید به چالش کشیده کشیدن ساختاری مناسبات سرمایه‌داری غارت‌گرانه و رانتی و نفتی و خصولتی و دولتی حاکم، علاوه بر اینکه می‌تواند اسلام ولایتی حاکم را به چالش بکشد، توانائی به چالش کشیدن اسلام دگماتیست هزار ساله فقاهتی و روایتی حوزه‌های فقهی را هم دارد.

47 - به موازات تغییر ساختاری مناسبات سرمایه‌داری مو جود و کالازدائی از نیروی کار و از زن ایرانی و از آموزش و بهداشت و مسکن و غیره، شرایط برای دستیابی به مطالبات مدنی و اجتماعی و صنفی و اقتصادی و سیاسی زنان ایران فراهم می‌شود.

48 – آنچنانکه کائوتسکی هم می‌گوید «تمدن دموکراسی سه مؤلفه‌ای یک تمدن زنانه است» برعکس «تمدن سرمایه‌داری که یک تمدن مردانه بود و زن به عنوان یک کالا تنها در خدمت نظام سرمایه‌داری بود.»

49 - بدون تردید جوهر جنبش زنان ایران در این شرایط می‌تواند ضد استبدادی و ضد استحماری و ضد استثماری و ضد استخفافی باشد.

50 - وجود 47 میلیون کاربر شبکه اجتماعی در فضای مجازی در جامعه ایران معرف این حقیقت است که حتی روستائیان جامعه بزرگ ایران امروز به شبکه‌های اجتماعی پیوند دارند، همین امر می‌تواند برای جنبش زنان ایران به عنوان بستری مناسب جهت فراگیر کردن حرکت خودشان به اعماق طولی و عرضی جامعه ایران درآید.

51 - تا زمانیکه توازن قوا در عرصه میدانی و فضای مجازی به سود جنبش‌های مطالباتی شکسته نشود، امکان اعتلای همه جانبه جنبش‌های مطالباتی در جامعه ایران وجود ندارد.

52 - جنبش زنان ایران در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی گرفتار «آتش نابرابری‌ها بوده است نه فقر»، طبیعی است که مبارزه با نابرابری‌ها سخت‌تر از مبارزه با فقر است.

53 - آنچنانکه جنبش‌های مبتنی بر کاریزما در تحلیل نهائی گرفتار پوپولیسم می‌شوند، جنبش‌های بدون پشتوانه نظری هم بالاخره خاموش می‌شوند و نمی‌توانند به صورت درازمدت به حرکت خود ادامه بدهند.

54 - جنبش‌ها اگر از پشتوانه نظری محکم برخوردار باشند در ادامه بدل به گفتمان مسلط بر جامعه می‌شوند و در ادامه استحاله گفتمانی مسلط آن جنبش‌ها است که آنها می‌توانند نهادینه بشوند.

ادامه دارد