تیتر اول – مهر جشن پیوند «مدرسه و دانشگاه» یا جشن پیوند «معلم، دانشجو و دانشآموز» را گرامی میداریم
«جایگاه آوانگارد» جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی ایران در طول 80 سال گذشته عمر این سه جنبش (از شهریور 20 الی الان)
در این نوشتار سعی میکنیم مطالب خود را به صورت پرسشهائی چند مطرح نمائیم و دلیل این امر همان است که پیوسته بر این باور بودهایم که «وظیفه پیشگامان» (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در عرصه «آگاهیبخشی ترویجی و تبلیغی و تهییجی» به جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (در سه جبهه مطالبهمحور و آزادیخواهانه و عدالتطلبانه) «طرح سوالهای بزرگ است نه پاسخهای اقناعی.»
1 - آیا اساساً ما چیزی «تحت عنوان جنبشهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران داریم؟»
2 - جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در طول 80 سال گذشته (از شهریور 20 الی الان) «دارای چه پروسس تکوینی و اعتلائی و رکودی بودهاند؟»
3 - جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی «از کدامین جوهر آزادیخواهانه و یا عدالتخواهانه و یا مطالبهمحور برخوردار میباشند؟»
4 - چرا در فضای «استبدادزده و استثمارزده و استحمارزده و استخفافزده» جامعه امروز ایران، جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در «مبارزه رهائیبخش» با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «نقش آوانگارد» (نسبت به دیگر جنبشهای تکوین یافته از پائین مطالبهمحور و آزادیخواهانه و برابریطلبانه جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته و خودرهبر و خودسازمانده مستقل و دینامیک اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه طبقه متوسط شهری و اردوگاه کار و زحمت جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) دارند؟
5 - جایگاه سه جنبش معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در عرصه «تکوین جامعه مدنی جنبشی کدام است؟»
6 - آیا در عرصه سه جنبش دموکراتیک، معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی، «مرز بین سه جنبش مطالبهمحور و آزادیخواهانه و عدالتطلبانه (در جامعه امروز استبدادزده و فقهزده ایران) قابل ترسیم میباشد؟»
7 - آیا به جز جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی، «سرپل اتصال دیگری جهت پیوند بین دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه طبقه متوسط شهری و عدالتخواهانه اردوگاه کار و زحمت جامعه ایران وجود دارد؟»
8 - آیا در «غیبت» جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی، «امکان نهادسازی دموکراسی از پائین (در جامعه استبدادزده، فقهزده، استثمارزده و استحمارزده ایران) وجود دارد؟»
9 - «پیوند» جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی با «جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران چگونه قابل تعریف میباشد؟»
10 - آیا وجود جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در عرصه جامعه ایران «صورت جزیرهای و یا مکانیکی و یا یک سویه دارد؟»
11 - آیا در جامعه رکودزده و خمودزده ایران امکان «اعتلای جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی وجود دارد؟»
12 - آیا برای اعتلای حرکت جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی (جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) «ابتدا باید جامعه ایران به حرکت در آید، یا جنبشهای سه مؤلفهای؟» به بیان دیگر «رابطه تنگاتنگ و دیالکتیکی بین جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی چگونه قابل تعریف و تفسیر میباشند؟»
13 - نقش جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در «فرایند پسا شهریور 20 در عرصه جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران (دکتر محمد مصدق) چگونه قابل تفسیر میباشد؟»
14 - نقش جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در عرصه «جنبش روشنگری ارشاد شریعتی (در 5 سال 47 تا 51) چگونه قابل تفسیر میباشد؟»
15 - چرا «خاستگاه جنبش چریکگرائی» (مدرن دهه 40 و 50) جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی بوده است؟ (برعکس جنبش چریکگرائی سنتی فدائیان اسلام و هیئتهای مؤتلفه که خاستگاه آنها بازار و حوزههای فقاهتی بوده است).
16 - جایگاه جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در عرصه «جنبش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران چگونه قابل تعریف میباشد؟»
17 - نقش جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در عرصه اعتلای «جنبش به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی (از دوم خرداد 76) چگونه قابل تعریف میباشد؟»
18 - جایگاه جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در «جنبش سبز سال 88 چگونه قابل تفسیر میباشد؟»
19 - «غیبت» جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در «خیزش دیماه 96 (با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمامه ماجرا») چگونه قابل تفسیر میباشد؟»
20 - چرا «قیام 18 تیرماه سال 78 باید نماد پیوند جنبش سه مؤلفهای فوق (تحت هژمونی جنبش دانشجوئی) تعریف بکنیم؟»
21 - چرا «قیام 18 تیر ماه 78 باید نماد فاصلهگیری همیشگی جنبشهای سه مؤلفهای با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تعریف بکنیم؟»
22 - چرا «سرکوب» قیام 18 تیر ماه 78 (توسط حزب پادگانی خامنهای) «نخستین جولانگاهی بود» که جنبشهای سه مؤلفهای «توانستند حزب پادگانی خامنهای و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را تجربه و فهم بکنند و پرده توهم گذشته خود را نسبت به ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم پاره بکنند؟»
23 – «مسیر استراتژیک» جنبشهای سه مؤلفهای بر کدامین بستر ریلگذاری استوار میباشد؟ «حرکت مدنی؟ یا حرکت سیاسی؟ یا حرکت مطالبهمحور؟»
24 - تفاوت سه بستر «حرکت مدنی و حرکت سیاسی و حرکت مطالبهمحور» (در جامعه امروز ایران) چگونه قابل تفسیر و تحلیل میباشند؟
25 - آیا بدون اعتلای جنبشهای دموکراتیک (و در رأس آنها اعتلای جنبشهای دموکراتیک سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی) ما (در جامعه ایران) «میتوانیم به تقویت پایدار نهادهای مدنی – صنفی دست پیدا کنیم؟»
26 - آیا «شکست دولت مصدق» (در 27 ماه سالهای 30 تا 32) نشان نداده است که «امکان تقویت نهادهای مدنی – صنفی و نهادینه کردن دموکراسی از بالا در جامعه (استبدادزده و استثمارزده و استحمارزده) ایران وجود ندارد؟»
27 - آیا «شکست جریان به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی» (تحت رهبری سید محمد خاتمی) در دولت هفتم و هشتم (که در پایان کارش خود خاتمی گفت «ما یک تدارکاتچی در خدمت حزب پادگانی خامنهای بیشتر نبودیم») نشان داده است که «دموکراتیزه کردن جامعه (فقهزده و استبدادزده) ایران از بالا ممکن نمیباشد و تنها مسیر نهادینه کردن دموکراسی در جامعه ایران در بستر جنبشهای مدنی و صنفی و سیاسی تکوین یافته از پائین ممکن میباشد؟»
28 - آیا «رکود جنبش مطالبهمحور» در فرایند پسا سرکوب هولناک «خیزش معیشتی آبانماه 98» نشان نداده است که «جنبش مطالبهمحور (در جامعه استبداد و فقهزده ایران) به صورت مجرد و منهای پیوند با جنبشهای دموکراتیک و برابریطلبانه نمیتواند راه به ده ببرد؟»
29 - آیا اگر پاسخ ما به سؤال محوری و استراتژیک «تحول زیرساختی و همه جانبه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در جامعه بزرگ ایران باید از داخل کشور انجام بگیرد؟» یا «توسط جریانهای سیاسی راست و چپ خارجنشین و قدرتهای ارتجاعی و امپریالیستی هار جهانی و منطقهای؟» این باشد که تنها «مسیر پایدار تحول همه جانبه در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، تحول از داخل کشور میباشد نه از خارج کشور»، آیا در این رابطه با شکست پروژه به اصطلاح اصلاحات (از طریق جناحهای درونی قدرت و توسط صندوقهای رأی مهندسی شده حزب پادگانی خامنهای) میتوانیم داوری کنیم که «تنها مسیر حرکت تحولخواهانه همه جانبه در جامعه ایران تکیه بر جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و عدالتخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین میباشد؟»
30 - آیا در جامعه (استبدادزده و استثمارزده و استحمارزده و استخفافزده) ایران میتوانیم بین «جنبش مطالبهمحور و جنبشهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه دیوار چین ایجاد کرد؟»
31 - آیا سه جنبش معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در جامعه ایران «در بستر جنبش مطالبهمحور میتوانند به هم برسند و به پیوند افقی دست پیدا کنند؟ یا در عرصه جنبش آزادیخواهانه؟»
32 - چرا کمترین «جنبش مطالبهمحور» در جامعه (استبدادزده و استثمارزده و استحمارزده) ایران در طول 41 سال گذشته به «خشونت گرائیده است؟» (که در این رابطه میتوانیم به جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه اشاره کنیم که از سوم خرداد ماه 99 برای دریافت حقوق معوقه و پرداخت حق بیمه و مخالفت با خصوصیسازی جنبش اعتصابی خود را شروع کردهاند و هنوز نتوانستهاند به مطالبه خود دست پیدا کنند).
33 - چرا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم حتی «عقبنشینی در برابر جنبش مطالبهمحور حداقلی مردم ایران در راستای نابودی موجودیت این رژیم تعریف میکند؟»
34 – آیا «جنبش مطالبهمحور در جامعه ایران بدون تکیه بر حقوق کارگران و حقوق زنان و حقوق معلمان و حقوق بازنشستگان و غیره قابل تعریف میباشد؟»
35 - «دموکراسی در جامعه چگونه حاصل میشود؟» آیا از طریق «کسب قدرت سیاسی از بالا میتوان به دموکراسی پایدار در جامعه ایران دست پیدا کرد؟» آیا از طریق «جامعه مدنی جنبشی» (خودبنیاد و خودانگیخته و خودرهبر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) از پائین میتوان به «دموکراسی پایدار دست پیدا کنیم؟» آیا «روشنفکران و جریانهای سیاسی دموکراسی سازند یا جامعه مدنی جنبش خودبنیاد تکوین یافته از پائین؟»
36 - آیا «توازن قوا» در جامعه توسط «جامعه مدنی جنبشی» (خودبنیاد و دینامیک و خودرهبر و خودسازمانده تکوین یافته از پائین) شکل میگیرد یا توسط «منابع قدرت خارجی و کسب قدرت سیاسی از بالا و تکوین دولت خوب در جامعه حاصل میشود؟»
37 - آیا بدون «توازن قوا در داخل امکان تکوین دموکراسی از پائین (در جامعه ایران) وجود دارد؟»
38 – آیا در بستر اهداف دموکراسیخواهانه تکوین یافته از پائین امکان «جداسازی نهادهای مدنی از جنبشهای مدنی و نهادهای صنفی از جنبشهای مطالبهمحور و نهادهای سیاسی از جنبشهای سیاسی وجود دارد؟»
39 - آیا بدون جامعه مدنی قوی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و برابریطلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میتوانیم توسط احزاب سیاسی بالائی و کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت و یا تکیه بر منابع قدرت خارجی و یا رژیم چنج قدرتهای امپریالیستی و ارتجاعی منطقه میتوانیم به دموکراسی پایدار در جامعه ایران دست پیدا کنیم؟
40 - آیا بدون جنبشهای فراگیر و سراسری و سازماندهی و تشکلات مستقل کارگری و حقوق بگیران و معلمان و بازنشستگان میتوان از «استثمار طبقهای و استثمار اردوگاهی توسط طبقه حاکم و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جلوگیری کرد؟»
41 - آیا بدون «گفتمانسازی از آزادی و عدالت» میتوان به «پیوند جنبشهای سه مؤلفهای (معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی) به صورت افقی و عمودی با یکدیگر و یا با دیگر جنبشهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه اعم از صنفی و سیاسی و مدنی دست پیدا کرد؟»
42 – چگونه جنبشهای سه مؤلفهای (معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی) و دیگر جنبشهای مدنی و صنفی و سیاسی جامعه امروز ایران میتوانند «اهداف و خواستهها و آرمانهای خودشان را به صورت گفتمان اصلی جامعه بزرگ ایران تبدیل بکنند؟»
43 - چرا مسیر «تحولخواهی همه جانبه» و «اصلاحات از پائین» و «دموکراسیخواهی» (سه مؤلفهای اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی) در جامعه بزرگ ایران، تنها از مسیر حرکت و رویکرد «جنبشی» تکوین یافته از پائین (مدنی و صنفی و سیاسی و نه «حزبی» و نه «دولتی» و نه از طریق دیکتاتوری پرولتاریا و کسب قدرت سیاسی و یا مشارکت در قدرت سیاسی و یا احزاب سیاسی و یا حرکت از خارج کشور توسط منابع قدرت خارجی امپریالیستی و ارتجاعی) میگذرد؟
44 - در چه صورت جنبش سه مؤلفهای (معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی) میتوانند «توازن قوا در عرصه دانشگاه و مدرسه به سود خود تغییر بدهند؟»
45 - چرا هدف نهائی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از «کودتای فرهنگی بهار 59» توسط شعار: «وحدت حوزه با دانشگاه و مدرسه» در راستای «تغییر توازن قوا به سود خود در دانشگاه و مدرسه بوده است؟»
46 - چرا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در جریان کودتای فرهنگی بهار 59 (که تا سال 62 و حتی الی الان هم ادامه دارد) در تحلیل نهائی نتوانست توسط «پادگانی کردن دانشگاه و مدرسه» و توسط شعار «وحدت حوزه و دانشگاه» و اسکولاستیک کردن دانشگاه و مدرسه، با ورود روحانیت دگماتیسم ارتجاعی و دولتی (به دانشگاه و مدرسه) «نتوانست توازن قوا در دانشگاه و مدرسه به سود خود تغییر بدهد؟»
47 - چرا «شکاف در روحانیت حکومتی» (در دهه 60 طبق دستور خمینی به کروبی) به دو جناح روحانیت و روحانیون «بسترساز شکست کودتای فرهنگی در دهه 70 و ایجاد شکاف در جامعه دانشجوئی دانشگاههای ایران و بازتولید جنبش دانشجوئی در فرایند پسا دوم خرداد 76 تا قیام 18 تیرماه 78 گردید؟»
48 - چرا جنبشهای سه مؤلفهای (معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی) در عرصه «جنبش مطالبهمحور» و «جنبش آزادیخواهانه» و «جنبش برابریطلبانه» هرگز نمیتوانند «دنبالهرو احزاب سیاسی تکوین یافته از بالا و دنبالهرو جناحهای درونی قدرت (از به اصطلاح اصلاحطلبان تا اصولگرایان) و دنبالهرو جریانهای سیاسی خارجنشین (از راست راست تا چپ چپ) بشوند» و دنبالهروی آنها «تیر خلاص به جنبشهای سه مؤلفهای مستقل و دینامیک آنها میشود؟»
49 - آیا با رویکرد «دپولیتیزه یا سیاستزدائی کردن مدرسه و دانشگاه و کارخانه» در فرایند پسا کودتای فرهنگی بهار 59 رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در بیش از چهار دهه گذشته عمر این رژیم (به جز دستیابی به مدرسه و دانشگاه و کارخانه پادگانی) توانسته است جنبشهای سه مؤلفهای (معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی) را «دپولیتیزه بکند» و حرکت آنها را از گردونه سیاسی خارج بکند و تنها بر پاشنه صرف «مطالبهمحور و صنفی محدود بکند؟»
50 - آیا بدون «شوراهای تکوین یافته از پائین» میتوان به «جنبشهای خودبنیاد و خودسازمانده و خودانگیخته و خودرهبر» سه مؤلفهای (معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی) در راستای «جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد سه مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه و مطالبهمحور اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران دست پیدا کرد؟»
51 - چگونه میتوان در جامعه امروز ایران «نیرویهای قدرتمند پراکنده مدنی را در عرصه جنبش مطالبهمحور و سیاسی و آزادیخواهانه و برابریطلبانه تکوین یافته از پائین نهادینه کرد؟»
52 - چرا «جنبشها و دولتها نباید نماینده ایدئولوژی مشخصی باشند» اما «احزاب میتوانند پایه و نماینده ایدئولوژی مشخصی باشند؟»
53 - چرا «جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین امروز ایران چه در عرصه مطالبهمحور و چه در عرصه آزادیخواهانه و چه در عرصه عدالتطلبانه شکننده و پراکنده است؟» چگونه میتوانیم این پراکندگی را «بدل به همگرائی و همبستگی بکنیم؟» توسط جنبشهای خودبنیاد و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین؟ یا توسط احزاب بالائی مستقل؟ و یا توسط جناحهای درونی حکومت؟ و یا توسط کسب قدرت سیاسی؟ و یا توسط جریانهای سیاسی خارج نشین؟
54 - چرا سه جنبش معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در این شرایط بدون تحلیل مشخص از شرایط امروز جامعه ایران و بدون برنامه و استراتژی و تاکتیک تطبیقی نمیتوانند پایه نظری خود را مستحکم کنند؟
55 – چرا اگر پایه نظری سه جنبش معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در این شرایط «سست بشود» قطعاً این «جنبشها به انحراف و انشعاب و بنبست و بحرانهای درونی گرفتار میشوند؟»
56 - چرا بدون «مبارزه علنی تئوریک» در جامعه بزرگ امروز ایران «امکان تفکیک گفتمانهای موجود در داخل و خارج از کشور برای جامعه مدنی جنبشی ایران وجود ندارد؟»
57 – چراکه اگر بخواهیم وضعیت سه جنبش بزرگ معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در این شرایط خودویژه کرونائی مورد کالبد شکافی قرار بدهیم و آسیبشناسی بکنیم، باید بگوئیم که در «شرایط امروز ایران (در این مقطع) ما جنبشهای فراگیر معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی نداریم» آنچه داریم تنها «پتانسیل معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی است» که «وظیفه ما» در این شرایط «استحاله این پتانسیل به واقعیت میدانی است». چگونه میتوانیم در این «شرایط کرونائی، پتانسیل سه مؤلفه دانشجوئی و معلمی و دانشآموزی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران را بدل به واقعیت مدنی بکنیم؟»
58 - شعار استراتژیک جنبش سه مؤلفهای (معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی) جامعه بزرگ ایران در این شرایط که عبارت است از: «فرزند کارگرانیم - کنارشان میمانیم» چگونه در این شرایط میتواند در عرصه واقعیت مادیت پیدا کند؟
59 - اگر مبارزه با تبعیض و نابرابری طبقاتی و تبعیض و نابرابریآموزشی و تبعیض و نابرابری سیاسی و اجتماعی و تبعیض و نابرابری جنسیتی و تبعیض و نابرابری مذهبی و ایدئولوژیکی «موتور جنبشهای اجتماعی و طبقاتی و سیاسی امروز جامعه بزرگ امروز ایران میباشد» چگونه میتوانیم توسط «مطالبه واحد» و «آرزوی مشترک» در این شرایط کرونائی به «بازتولید قدرت جنبشهای اجتماعی و سیاسی و مطالبهمحور دست پیدا کنیم؟»
60 - آیا بدون «پیوند دانشگاه و مدرسه و کارخانه» امکان تکوین «جنبش فراگیر افقی مطالبهمحور و یا آزادیخواهانه و یا برابریطلبانه در جامعه امروز ایران وجود دارد؟»
61 - اگر «پراکندگی و تفرقه و سکتاریست» مهمترین آفت جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی امروز جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران میباشد، چگونه میتوانیم در عرصه «عملی و نظری، همگرائی و همبستگی افقی و عمودی را جایگزین این پراکندگی و تفرقه و سکتاریست بکنیم؟»
62 - «رشد آگاهی سیاسی و اجتماعی و طبقاتی» چگونه در عرصه میدانی و جنبشهای افقی برای کنشگران جنبشهای فوق حاصل میشود؟
63 - چرا هرچه جنبشهای افقی میدانی آزادیخواهانه و مطالبهمحور و برابریطلبانه روند رو به اعتلائی به خود میگیرند، جریانهای سیاسی ایدئولوژیمحور (از چپ چپ تا راست راست) داخل و خارجنشین «روند رو به افولی پیدا میکنند» و به موازات آن «تفرقه و تشتت و سکتاریست و انشعاب در میان این جریانها (که همگی به دنبال کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی با حاکمیت میباشند) شدت پیدا میکند؟»
64 - چرا «ایدئولوژیک کردن» جنبشهای اجتماعی و سیاسی و طبقاتی داخل کشور توسط جریانهای خارجنشین «باعث رشد فرقهگرائی و پراکندگی و سکتاریست در جنبشهای مختلف داخل کشور میشود؟»
65 - آیا مبارزه با فرقهگرائی ایدئولوژیها در جنبشهای مختلف سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی جز از طریق «گفتمانسازی مطالبات و آروزهای مشترک جنبشهای سه مؤلفهای امکانپذیر میباشد؟»
66 – آسیبشناسی جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در راستای مبارزه نظری با «ایدئولوژی کردن این جنبشها توسط جریانهای سیاسی خارجنشین و مبارزه با رویکرد فرقهگرایانه ایدئولوژیها در خارج از کشور، چگونه باید توسط پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) انجام بگیرد؟»
67 - اگر بپذیریم که برعکس گذشته که «سیاست حزب پادگانی خامنهای» و هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر این رژیم (برعکس گذشته که «صورت تک مؤلفهای پادگانی کردن دانشگاهها و مدارس و کارخانهها و سینماها و موسیقی و فرهنگها و اندیشهها داشته است») در این شرایط صورت «چند مؤلفهای پیچیده و مهندسی شده پیدا کرده است»، چگونه میتوانیم این سیاستهای چند مؤلفهای پیچیده و مهندسی شده حزب پادگانی خامنهای و یا هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی در مدیریت و سرکوب کردن جنبشهای سه مؤلفهای، (معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی را در این شرایط تعریف و ترسیم و شناسائی بکنیم)، آیا در این رابطه «افعی میتواند کبوتر بزاید؟»
68 - یادمان باشد که در طول 41 سال گذشته (به خصوص از فرایند کودتای فرهنگی بهار 59 الی الان) رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در راستای «مدیریت پادگانی کردن دانشگاه و مدرسه و کارخانه» این مدیریت پادگانی (همراه با سرکوب جنبشهای فوق) با انواع ترفندها و مانورها به دنبال ایجاد اختلاف درونی بین خود این جنبشها بوده است. بدین جهت «چگونه میتوان در این شرایط ترفندها و مانورهای اختلافافکن بین جنبشهای فوق رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را فهم کرد؟»
69 - آیا تا زمانی که «اسلام جنبشی» جایگزین «اسلام دگماتیست و ارتجاعی فقاهتی حاکم» نشود، میتوان در راستای فراگیر کردن جنبش سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی، «در اعماق جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران گام برداشت؟»
70 - نقش جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی امروز جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در راستای «فراتر رفتن از سرمایهداری معاصر» به جامعهای با «خصلت پایدار اجتماعی، زیست محیطی و دموکراتیک چگونه قابل تعریف و تبیین و تحلیل میباشد؟»
71 - «موتور دینامیسم جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی کدام است؟» آیا این «موتور در سه جنبش معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی صورت واحد و یکسانی دارند؟» یا «اینکه متفاوت میباشند؟»
72 - چرا جنبش سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی در سال جاری نتوانسته هیچ مقاومت اعتراضی (در برابر بحران حاد اقتصادی و سقوط آزاد ارزش پول ملی و نرخ منفی رشد تولید ناخالص داخلی و سقوط آزاد درآمد تودهها و جهش تورم و سقوط شتابان قدرت خرید مردم و افزایش شدید هزینهها و پنهان کردن فروپاشی اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و فروپاشی طبقه متوسط شهری و رشد نجومی حاشیهنشینی کلانشهرهای ایران و همه گیری فساد ساختاری و ارقام نجومی آن تا بالاترین مقامات و کارگزاران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و غارت اموال مردم از فروش آنها در بازار بورس تهران تا غارت زمین و جنگل و دریا و کوه و عملکرد فاجعه بار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مقابله با همهگیری کرونا که تاکنون چیزی جز پنهانکاری و در عمل تن سپردن به نوعی کشتار جمعی و داروینیسم اجتماعی یا تنازع بقاء خشن نبوده است) در برابر هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنهای داشته باشند؟
73 - آیا جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی میدانند که «بزرگترین مکتب و مدرسه آموزش آنها همان پراکسیس سیاسی اجتماعی و صنفی افقی آنها میباشد» زیرا تنها در عرصه «پراکسیس سیاسی و صنفی و اجتماعی روزمره آنها است که مبارزه طبقاتی و سیاسی و مدنی و مطالبهمحور به دست آنها و در برابر چشمانشان جاری و ساری میشود؟»
74 - آیا جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی میدانند که اگر بخواهند به «وظایف حداقلی و حداکثری در شرایط امروز ایران عمل بکنند، نباید هیچگاه جنبش خود را با یک حزب و سازمان و جناح درونی قدرت حاکم وابسته کنند؟» و آیا میدانند که اگر چنین بکنند، «تیر خلاص به جنبشهای خودشان میزنند؟»
75 - آیا جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی میدانند که عامل موفقیت کوتاهمدت و میانمدت و درازمدت حرکت آنها در گرو «ایجاد توازن قوا در عرصه مدرسه و دانشگاه و کارخانه» توسط «پیوند و متحد شدن افقی و عمودی آنها میباشد؟»
76 - آیا جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی میدانند که «جامعه مجازی» در شکل دادن به «ذهنیت عمومی مردم ایران» و همافزائی و تقویت رابطه جنبش سه مؤلفهای فوق به صورت افقی و عمودی با توجه به حضور رو به گسترش کنشگران و شبکههای اجتماعی نقش مؤثر و تکمیلکننده با جامعه واقعی دارد؟
77 - آیا جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی میدانند که در شرایط فعلی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، «جامعه مجازی بخشی از واقعیت وجودی جامعه واقعی میباشد؟»
78 - آیا جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی میدانند که در شرایط خودویژه و کنکرت و مشخص امروز جامعه ایران، آنها میتوانند در عرصه «جنبش مطالبهمحور» به صورت هماهنگ «هم قدرت بسیج تودهای پیدا کنند» و هم «چتر حفاظتی در برابر سرکوب خشن و گسترده حزب پادگانی خامنهای یا هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به دست بیاورند؟»
79 - آیا جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی میدانند که در شرایط خودویژه جامعه امروز ایران «همهگیری فساد ساختاری و سیستمی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، چندین برابر همهگیری کرونا موجب ریزش مشروعیت و مقبولیت کامل این رژیم و همچنین برهنه و بیآینده شدن این رژیم فقاهتی شده است؟»
80 - آیا جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی میدانند که «علت شکست» تمامی جریانهای سیاسی خارجنشین در برخورد استراتژیک با مشکلات جامعه بزرگ ایران آن است که در طول 41 سال گذشته (از آغاز الی الان) تمامی این جریانها بر این باور بودهاند که «جنبشهای خودبنیاد آزادیخواهانه و برابریطلبانه و حتی مطالبهمحور داخل کشور نیازمند به سر و خرد بیرون از این جنبشها میباشند» که این «سر و رهبری و خرد باید توسط خارجنشینها تدوین و تبیین و تحلیل بشود؟»
81 - آیا جنبشهای سه مؤلفهای معلمی و دانشجوئی و دانشآموزی میدانند که در شرایط تندپیچ امروز جامعه بزرگ ایران، «مسیر حرکت سراسری جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر مستقل و تکوین یافته از پائین (در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و برابریطلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) از بستر جنبشهای مطالبهمحور و معیشتی عبور میکنند؟»
پایان