سلسله درسهائی از نهجالبلاغه - قسمت هفتم
چگونه میتوانیم «جهان» و «جامعه» را «تغییر» دهیم؟
تغییر «گفتمان فردگرایانه» به «گفتمان جامعهگرایانه» در رویکرد امام علی
ییتردید آنچه در این فرار امام علی میخواهد به مالک آموزش بدهد اینکه:
اولاً مالک بداند که ارزش حکومتها و حاکمین بر تودهها به دینی و غیر دینی بودن آنها بستگی ندارد بلکه بالعکس داوری در باب ماهیت و جوهر هر حکومت و حاکمی در ترازوی عدل و ظلم مشخص میشود و از آنجائیکه عدل و جور ترازوئی فرادینی دارند، در نتیجه حتی خود دین و ادعای متدین و مذهبی بودن حاکمین و حکومتها باید توسط شاقول عدالت تعیین بگردد.
ثانیاً در فراز سوم عهدنامه امام علی به مالک اشتر، امام علی به مالک آموزش میدهد که نه تنها داوری مردم در باب تو در ترازوی عدل و ستم گذشته تاریخ آنها مشخص میگردد، مهمتر از آن اینکه داوری خداوند از تو و حکومت هم از کانال داوری مردم از تو عبور خواهد کرد.
ثالثاً در فراز سوم این عهدنامه امام علی به مالک آموزش میدهد که عمل صالح یا پراکسیس اجتماعی و سیاسی و اخلاقی توست که تنها ذخیره تو در دنیا و آخرت میباشد و تنها بستر اعتلابخش اگزیستانسی و وجودی تو میگردد، نه ادعا و عوامفریبی و ریا و مکر فریب و ظاهرسازی.
رابعاً در فراز سوم امام علی به مالک آموزش میدهد که مبادا با طرح بهانه و با روئیت خطا و خلافی از تودهها مانند حیوان درندهای به جان مردم مصر بیافتی و ریختن و خوردن خونها غنیمت بشماری موضع تو در برابر تودهها و مردم و جامعه مصر حتی در برابر خطا و خلافکاری آنها رحمت و رأفت باید باشد و تو باید در برابر خطاهای مردم مصر آنچنان محبت و رحمت داشته باشی که دوست داری که خداوند عین آن در برابر خطاهای تو داشته باشد.
خامسا در فراز سوم امام علی در تبیین مبنای حقوق شهروندی مردم مصر فراتر از روئیت از عینک مذهبی و فقهی و فرقهای و مسلکی و نژادی میرود و خطاب به مالک در تبین مبانی کلامی و فلسفی حقوق شهروندی مردم مصر میگوید «یا مردم مصر برادر دینی تو هستند و یا هم نوع تو در خلقت و در وجود میباشند». به عبارت دیگر «در رویکرد امام علی مبنای کلامی و فلسفی حقوق شهروندی یک کشور یا قوم یا ملت یا اقلیم یا سرزمین مبنای انسان بودن است نه مذهبی و متدین یا روحانی و غیر روحانی یا زن و مرد بودن و غیره است» و شاید بهتر آن باشد که بگوئیم که «در رویکرد امام علی دین و مذهب و اخلاق برای انسان است نه انسان برای دین و مذهب» آنچنانکه مسیح بن مریم خطاب به منتقدین یهودی فرمود: «که شنبه برای انسان است نه انسان برای شنبه.»
باری، برای فهم این داوری امام علی تنها کافی است تا عملکرد 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی در ترازوی فراز سوم عهدنامه مالک اشتر قرار دهیم تا در این رابطه بگوئیم که:
الف – رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر مردم ایران در 39 سال گذشته با عینک فقهی و فقاهتی به جای عینک انسانی و به جای عدالت فرادینی و فرامذهبی چهار تبعیض استخوانسوز و عدالتسوز و انسانیتسوز و اخلاقسوز بر جامعه ایران تحمیل کرده است که عبارتند از:
1 - تبعیض بین روحانی و غیر روحانی یا بین فقیه و غیر فقیه.
2 - تبعیض بین زن و مرد.
3 - تبعیض بین فرقه شیعه و غیر شیعه.
4 - تبعیض بین برده و بردهدار.
ب - رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته توسط توجیه آسمانی کردن مشروعیت خود به وسیله امام زمان مشروعیت دموکراتیک و حق انتخاب مردم را به چالش کشیده است و توسط سرکوب سیاسی، سرکوب اجتماعی، سرکوب جنسیتی، سرکوب طبقاتی، سرکوب مدنی، سرکوب قومی و ملی، سرکوب فرهنگی و مذهبی و دینی و فقهی در 39 سال گذشته تلاش کرده است تا برای همپوشانی حاکمیت استبدادی خود بر تودههای مردم به صورت محملی با تکیه کردن بر صندوقهای رأی مردم، انتخاب کردن را برای مردم ایران آزاد اعلام نماید، در صورتی که انتخاب شدن را در انحصار خود و شورای نگهبان دستچین خود قرار دهد تا بدان وسیله به مردم ایران تحمیل نماید که تنها آنانی که آنها میخواهند و انتخاب میکنند، ملت ایران مجبور به انتخاب آنها میباشند. به عبارت دیگر قبل از انتخاب مردم ایران آنها منتخبین مردم ایران را خود انتخاب کردهاند و بر مردم ایران تحمیل مینمایند.
ج – در 39 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی در راستای نهادینه کردن حاکمیت مطلقه فقاهتی خود بر مردم ایران، چهار مؤلفه ستم جنسیتی، ستم قومی و ملی، ستم سیاسی و ستم طبقاتی بر گروههای مختلف جامعه ایران تحمیل کردهاند.
د - در 39 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی در راستای تحمیل حکومت مطلقه فقاهتی خود بر تودههای مردم ایران پیوسته تمامی گروههای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را توسط تیغ و داغ درفش و کشتار و سرکوب و شکنجه قلع قمع کرده است، یعنی از فردای شکست انقلاب ضد استبدادی 57 الی الان، جوی خون از مردم ایران به راه انداخته است که نسلکشی سیاسی تابستان 67 تا شکنجههای کهریزک تابستان 88 تنها مشتی از این خروار میباشد.
فراز چهارم عهد نامه مالک اشتر: «وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَک لِحَرْبِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا یدَ لَک بِنِقْمَتِهِ وَ لَا غِنَی بِک عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَی عَفْوٍ وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَی بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِک إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ وَ مَنْهَکةٌ لِلدِّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیرِ وَ إِذَا أَحْدَثَ لَک مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ سُلْطَانِک أُبَّهَةً أَوْ مَخِیلَةً فَانْظُرْ إِلَی عِظَمِ مُلْک اللَّهِ فَوْقَک وَ قُدْرَتِهِ مِنْک عَلَی مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیهِ مِنْ نَفْسِک فَإِنَّ ذَلِک یطَامِنُ إِلَیک مِنْ طِمَاحِک وَ یکفُّ عَنْک مِنْ غَرْبِک وَ یفِیءُ إِلَیک بِمَا عَزَبَ عَنْک مِنْ عَقْلِک إِیاک وَ مُسَامَاةَ اللَّهِ فِی عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِی جَبَرُوتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ یذِلُّ کلَّ جَبَّارٍ وَ یهِینُ کلَّ مُخْتَالٍ أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِک وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِک وَ مَنْ لَک فِیهِ هَوًی مِنْ رَعِیتِک فَإِنَّک إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ کانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ کانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّی ینْزِعَ أَوْ یتُوبَ وَ لَیسَ شَیءٌ أَدْعَی إِلَی تَغْییرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَی ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِینَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِینَ بِالْمِرْصَادِ – مالکا، هرگز خود را آماده جنگ با خدا مکن زیرا تو تاب مقاومت آن را نداری و هرگز از رحمت خداوند بینیاز نیستی، لذا هرگز بر رحمت بر مردم پشیمان و نادم مشو و هرگز از کیفر بر مردم شادی مکن و هرگز در برابر مردم بر غضب و خشم شتاب و تکیه مکن و هرگز در برابر مردم مگو من صاحب قدرت و فرماندهام پس تودهها باید از فرمانم اطاعت کنند، زیرا تکیه بر قدرت باعث فساد در قلب انسان و عامل سستی و تزلزل در ایمان و موجب فروپاشی حکومت و قدرت توسط مردم میگردد. مالکا، هر زمانی که قدرت خواست تو را فریب بدهد و از تو سواری بگیرد و غرور و نخوت در تو ایجاد کند توسط آن خود را برتر از مردم به حساب بیاوری، خداوند را به یاد بیاور که صاحب همه قدرتها اوست تنها این توجه به خداوند است که سرکشی و تمرد را از تو میگیرد و خشم تو را در برابر تودهها فرو مینشاند و روحیه خرد جمعی در تو زنده میکند. مالکا، بپرهیز که توسط نخوت در برابر مردم به جنگ با خداوند نروی، چرا که خداوند سرانجام هر سرکش بر قدرت در برابر تودهها خوار میسازد و هر جبار و ستمگر بر مردم را ذلیل میکند و هر متکبر بر تودهها را پست و خوار میسازد. مالکا، بین خدا و مردم از یکطرف و نفس و خانواده و آقازادهها و عشیره و قبیله هزار فامیل دور و برت از طرف دیگر عدالت و انصاف حاکم بکن، چراکه اگر اینچنین نکنی ستمکاری و هر کس که بر مردم ستم روا دارد، خداوند به نمایندگی از تودههای ستم کشیده، دشمنان ستمکار خواهد شد همانا دشمنی خداوند با ستمکاران تا آن زمان که او بر سر ستم کردن بر تودهها استوار است ادامه خواهد داشت. مالکا، هیچ چیز مثل ستم بر تودهها موجب زوال و دگرگونی نعمت خداوند نمیشود و هیچ چیز مثل ستم بر تودهها باعث سرعت انتقامگیری خداوند بر ظالمان و ستمگران نمیشود، زیرا خداوند پیوسته در برابر دعای تودههای ستم کشیده شنواست و پیوسته در کمین انتقام از ستمکاران میباشد.»
شرح: امام علی در فراز چهارم از عهدنامه خود به مالک اشتر، به تبیین جایگاه مردم و تودهها میپردازد و در این رابطه اصولی چند برای مالک اشتر تبیین مینماید که میتواند برای همیشه منشور حاکم بر نظام سیاسی تقسیم اجتماعی قدرت بشود. اصولی که امام علی در فراز چهارم در این رابطه بر آن تکیه مینماید عبارتند از:
الف - «قدرت» در اشکال مختلف سیاسی و اقتصادی و معرفتی فساد میآورد و «قدرت مطلق» فساد مطلق میآورد. لذا تنها راه مقابله با فساد «قدرت متمرکز، اجتماعی و مردمی و تودهای کردن قدرت است.»
ب - «ظلم و ستم» در دیسکورس امام علی محروم کردن تودهها و جامعه و مردم از قدرت سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی میباشد؛ و ستمکار و ظالم و جبار در رویکرد امام علی هر آن کسی است که تودهها و جامعه و مردم را از نصیب اجتماعی کردن قدرت محروم سازد و قدرت را به جای تقسیم در میان مردم در بین خویشاوندان و کاست و هزار فامیل و نور چشمیها و آقازادهها و غیره تقسیم نماید.
ج - در نگاه امام علی عامل فروپاشی نظامهای ستمکار، ظلم و ستم بر تودهها است نه بیدینی و کفر آنها، چراکه امام علی به صراحت در فراز چهارم عهدنامه خود به مالک اشتر اعلام میکند که در عرصه اجتماعی خداوند در صف تودهها قرار دارد نه در کنار صاحبان قدرت.
امام علی معتقد است که خداوند در صف ستمکشیدگان جامعه پیوسته مترصد انتقام از ظالمان توسط تودهها میباشد و خداوند در این رابطه دیدهبان تودههای ستم کشیده میباشد و هیچ چیز جز ستم بر تودهها صبر خداوند را به چالش نمیکشد. برای فهم جایگاه اصول فوق بهتر است به صورت کنکریت و مشخص وضعیت رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته در این رابطه مورد بازشناسی و بازفهمی مجدد قرار دهیم؛ زیرا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از فردای انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی، در چارچوب نظریه فقهی «ولایت فقیه» خمینی تلاش کرده است تا با استحاله آن نظریه فقهی خمینی به قانون اساسی و ظهور هیولای اصل «ولایت مطلقه فقاهتی» از دل قانون اساسی، تمامی قدرت اقتصادی و سیاسی و معرفتی متمرکز در نهاد و فردی بکند که علاوه بر اینکه مشروعیت او مولود انتخاب دموکراتیک تودهها نمیباشد، به صورت عریان او مشروعیت خودش را از آسمان و از امام زمان میگیرد و لذا در برابر هیچ نهادی خود را پاسخگو نمیداند و حتی خبرگان صوری رهبری خود توسط شورای نگهبان منتخب خود اول انتخاب مینماید و بعداً به مردم میگوید که شما میتوانید فقط این منتخبین من را انتخاب کنید.
بنابراین بزرگترین آفتی که باعث ظهور هیولالی «ولایت مطلقه فقاهتی» در 39 سال گذشته شده است اصل تمرکز قدرت سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و نظامی و اجتماعی و معرفتی و اداری در نهاد رهبری و ولایت مطلقه فقاهتی میباشد و چون این قدرت بیش از 80% کل قدرت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و معرفتی و غیره میباشد، بنابراین قدرت مطلق میباشد و از آنجائیکه تمرکز قدرت فساد میآورد بیشک قدرت مطلق متمرکز شده فساد مطلق میآورد، در نتیجه همین فساد مطلق نوک هرم قدرت در رژیم مطلقه فقاهتی در 39 گذشته باعث گردیده است تا «ولایت مطلقه فقاهتی» عامل پیوند بین دستگاه روحانیت و دستگاه نظامی سپاه با دستگاه حکومت بشود.
در نتیجه ادغام سه دستگاه روحانیت و سپاه و حکومت در 39 سال گذشته باعث گردیده است تا (علاوه بر اینکه تقسیم سه مؤلفهای قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی در 39 سال گذشته جدای از تودهها به صورت عریان پیوسته بین هزار فامیل و جریانهای حاکم سوار بر قدرت صورت بگیرد) تودههای مردم نگونبخت ایران در 39 سال گذشته خروسی برای رژیم مطلقه فقاهتی بشوند که هم در عروسی و هم در عزا رژیم مطلقه فقاهتی آنها را در جهت نهادینه کردن و تثبیت هژمونی و حاکمیت خود در داخل و منطقه قربانی کند. طبیعی است که تا زمانیکه این تمرکز قدرت سه مؤلفهای در نوک هرم قدرت اجتماعی نشود هر گونه اعتقاد به تغییر و تحول اجتماعی مردم ستمزده ایران، آدرس اشتباهی میباشد. در نتیجه پله آغازین هر گونه اعتقاد به تغییر دموکراتیک و تغییر سوسیالیستی در جامعه ایران در 39 سال گذشته در گرو به چالش کشیدن قدرت متمرکز رأس هرم توسط مردم میباشد و تا زمانیکه این قدرت متمرکز سه مؤلفهای اجتماعی نشود، هر گونه راه حلی سورنا را از دهان گشادش نواختن میباشد، لذا به همین دلیل است که راه دموکراسی و سوسیالیسم در جامعه ایران از مسیر به چالش کشیدن این قدرت متمرکز دپو شده در رأس هرم حکومت مطلقه فقاهتی میگذرد.
ادامه دارد