اصول مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت ششم
با عنایت به اینکهمحوریترین اصل استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال گذشته حیات درونی و برونی این جنبش (از سال 1355 الی الان) چه در فرایند عمودی (و یا سازمانی آرمان مستضعفین) و چه در فرایند افقی (و یا جنبشی نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) «موضوع جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی و مستقل دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه تکوین یافته از پائین بوده است» و در همین رابطه بوده است که ما در طول 43 سال گذشته «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای» (اجتماعی کردن سه مؤلفهای قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی) به عنوان هدف و برنامه و شعار و جوهر همین جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی مستقل دو مؤلفهای برابریطلبانه و آزادیخواهانه تکوین یافته از پائین تعریف کردهایم،
بنابراین بدین ترتیب است که ما میتوانیم داوری کنیم که در تحلیل نهائی، یکی از اصولمحوری مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در چارچوب «پروسه تکوین و اعتلای جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی مستقل و دینامیک و دو مؤلفهای و خودبنیاد و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین قابل تعریف میباشد» چراکه پیوسته در طول 43 سال گذشته بر این باور بودهایم که در «خلاء جامعه مدنی (جنبشی خودبنیاد اردوگاهی دو مؤلفهای تکوین یافته از پائین) نه هرگز جامعه بزرگ و متکثر و رنگین کمان ایران میتواند به دموکراسی پایدار و نهادینه شده در جامعه ایران دست پیدا کند» و «نه جامعه ایران میتواند از بازتولید استبداد در جامعه ایران (که این بازتولید استبداد تاریخی هزاران ساله دارد) جلو گیری نماید» و «نه جامعه ایران میتواند به قدرتمندسازی سرمایه اجتماعی (بر پایه تقویت فرهنگ و ایده آلها و اقتدار و همبستگی و اعتماد) جامعه ایران دست پیدا کند» و «نه جامعه ایران میتواند به احزاب و تشکیلات صنفی سیاسی مستقل تکوین یافته از پائین و مطبوعات مستقل و استقلال سه قوه قضائی و اجرائی و مقننه و عدم تمرکز قدرت سه مؤلفهای و کنترل از پائین قدرت بالائیها دست پیدا کند» و «نه جامعه ایران میتواند در عرصه حرکت تحولخواهانه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی خود بر تقدم تحول اجتماعی در جهت دستیابی به تحول سیاسی و تحول اقتصادی دست پیدا کند» و «نه جامعه ایران میتواند جهت سازمانیابی فراگیر افقی (اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ برابریطلبانه و آزادیخواهانه) با به میدان آوردن مردم به صورت افقی، حول خواستهای ملموس و مستقلشان، بسترها برای سازمانیابی آنها فراهم نماید» و «نه جامعه مدنی جنبشی دو مؤلفهای خودبنیاد اردوگاهی مستقل ایران میتواند به عنوان فاعل اجتماعی در عرصه اجتماعی کردن (نه دولتی کردن یا حکومتی کردن) قدرت سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی مادیت پیدا نماید.»
بدین ترتیب است که میتوانیم داور کنیم که تنها توسط جامعه مدنی (جنبشی اردوگاهی خودبنیاد دو مؤلفهای مستقل تکوین یافته از پائین) است که به قول سالوادر آلنده، مردم ایران دیگر به خودشان اجازه نمیدهند تا مانند 113 سال گذشته (از انقلاب مشروطیت 1285 الی الان) در هم شکسته شوند و همچنین مردم ایران دیگر به خود اجازه نمیدهند تا (مانند 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) تحقیر بشوند.
باری، در چارچوب این جایگاه جامعه مدنی (جنبشی اردوگاهی دو مؤلفهای خودبنیاد تکوین یافته از پائین در عرصه استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال گذشته بوده) است که:
اولاً در مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، جامعه مدنی (جنبشی خودبنیاد اردوگاهی دو مؤلفهای تکوین یافته از پائین) از «جنبشهای مرکب اجتماعی» (دو مؤلفهای آزادیخواهانه و بر ابریطلبانه اعم از جنبشهای مطالبهگر و جنبشهای طبقاتی و صنفی و سیاسی و مدنی که شامل جنبش کارگران و جنبش مزدبگیران و جنبش زحمتکشان شهر و روستا و جنبش معلمان و جنبش زنان و جنبش دانشجوئی و جنبش بازنشستگان و غیره) مادیت پیدا میکند، «یعنی تنها با جنبش کارگری صرف نمیتوان به جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی دست پیدا کرد.»
ثانیاً در مانیفست منظومه معرفتی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «جوهر جامعه مدنی (جنبشی خودبنیاد اردوگاهی دو مؤلفهای تکوین یافته از پائین) دموکراسی سوسیالیستی میباشد» به عبارت دیگر در چارچوب مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «سوسیالیسم بر پایه دموکراسی اجتماعی است که میتواند به عنوان یک جنبش برابری برای انسانها مطرح بشود» و با عنایت به اینکه در رویکرد ما «دموکراسی سوسیالیستی یک انتخاب میباشد که توسط جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای خودبنیاد) از پائین ساخته میشود و محصول جبر ابزار تولید نیست». مع الوصف رویکرد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای مورد اعتقاد ما با «سوسیال دموکراسی سرمایه داری، انترناسیونال دوم یا دولت رفاه، از فرش تا عرش متفاوت میباشد.»
ثالثاً در چارچوب مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «جامعه مدنی (جنبشی اردوگاهی دو مؤلفهای خودبنیاد مستقل تکوین یافته از پائین) تنها شکل اعمال اراده پائینیها بر بالائیها قدرت (سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی) جهت کنترل و محدود ساختن قدرت میباشد.»
بدین ترتیب است که در کادر مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «ما باورمند به لیبرالیسم در عرصه دموکراسی و مناسبات سرمایهداری نیستیم» و آن را یک پارادکس می دانیم، چراکه «رویکرد لیبرالیسم را مجموعهای از مؤلفههای لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی و لیبرالیسم اخلاقی و لیبرالیسم معرفتی در پیوند با هم می دانیم که امکان جداسازی مکانیکی بین شاخههای مختلف آن وجود ندارد» و لذا در این رابطه است که «جمع بین لیبرالیسم و دموکراسی یک پارادوکس می دانیم.»
فراموش نکنیم که در تعریف جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «لیبرالیسم حکومت نخبگان بر مردم است» در صورتی که «دموکراسی حکومت مردم بر مردم است». همچنین «دموکراسی، آزادی برای جامعه میخواهد، در صورتی که لیبرالیسم، آزادی برای فرد میخواهد» و اصلاً «برای لیبرالیسم - آنچنانکه تاچر میگفت-: جامعه وجود ندارد و آنچه که هست فقط همان فرد و افراد هستند» در صورتی که «برای دموکراسی جامعه در ادامه فرد به عنوان یک واقعیت وجود دارد و دموکراسی بسترساز حاکمیت همین جامعه یا مردم بر مردم است» چرا که در مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران دموکراسی یا مردم سالاری، تنها توسط اجتماعی کردن قدرت سه مؤلفهای امکانپذیر میباشد.
در این رابطه است که در مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای برای جامعه مدنی (جنبشی خودبنیاد و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین) یک ایدئولوژی نیست، بلکه مبارزه خود جامعه مدنی جنبشی برای رهائی است» و البته ممکن است در این رابطه گفته شود که «دموکراسی سوسیالیستی برای جامعه مدنی جنبشی در مراحل اولیه تکوین و اعتلا صورت ایده و آرمان دارد» که در پاسخ به طرفداران این داوری باید بگوئیم که «چرا جامعه مدنی جنبشی رؤیا نداشته باشد؟» زیرا اگر بر این باور باشیم که «جامعه مدنی (جنبشی اردوگاهی دو مؤلفهای خودبنیاد) خود رهائیبخش خود میباشد» بدون تردید در این کادر دموکراسی سوسیالیستی برای جامعه مدنی (جنبشی) میتواند «مبارزه جامعه مدنی جنبشی برای رهائی خودش باشد» و البته «مسیر رهائی توسط مبارزه سه مؤلفهای (ضد استبدادی و ضد استحماری و ضد استثماری) برای جامعه مدنی جنبشی تعریف میشود.»
رابعاً در مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در جامعه امروز ایران، جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی خودبنیاد دو مؤلفهای تکوین یافته از پائین «تنها آلترناتیو رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشد» لذا در این رابطه بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در فرایند پسا شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران) با هر گونه «آلترناتیوسازی و رویکردهای مکانیکی تغییر جریانهای سیاسی (از راست راست تا چپ چپ چه در داخل و چه در خارج از کشور در اشکال مختلف سرنگونی از طریق جنگ چریکی، یا ارتش خلقی و یا کودتای نظامی و یا حمله و اشغال نظامی بیگانگان و یا اصلاحات در چارچوب قانون اساسی ولایتمدار مطلقه رژیم و صندوقهای رأی مهندسی شده رژیم مطلقه فقاهتی توسط نیروهای درون قدرت یا بیرون از قدرت و یا رویکرد رژیم چنج جناح هار امپریالیسم آمریکا و صهیونیست و ارتجاع منطقه و یا مسیر مدیریت گذار و غیره) مخالفت کرده است» و تمامی این رویکردها را در «مخالفت و تضعیف آلترناتیوی جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی و مستقل و دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه و تکوین یافته از پائین تحلیل کرده است» و وظیفه و نقش و جایگاه پیشگام و پیشگامان در رابطه با جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد فوق را «راهبری» نظری و عملی جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد میداند، نه «رهبری»، چرا که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران رهبری جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی دو مؤلفهای خودبنیاد، امری خودبنیاد میداند که به صورت دینامیک و دموکراتیک در شکل سنتز جدید در بستر پروسه تکوین و اعتلا جامعه مدنی جنبشی این رهبری (آنچنانکه در جنبش ضد استبدادی ستارخان در فرایند دوم مشروطیت شاهد بودیم) ظهور پیدا میکند.
قابل ذکر است که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران آبشخور اولیه تکوین جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی تکوین یافته از پائین خودبنیاد ایران، دو فرایند اول و دوم انقلاب مشروطیت (و همچنین فرایند سوم انقلاب مشروطیت که فرایند سوم مشروطیت همان مرحله پسا جنگ بینالملل اول و پیشا کودتای انگلیسی رضاخان میباشد که توسط جنبشهای منطقهای کوچک خان و شیخ محمد خیابانی و کلنل پسیان در گیلان و آذربایجان و خراسان ظهور پیدا کردند) میداند. اضافه کنیم که جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی خودبنیاد تکوین یافته از پائین در پروسس 113 ساله پسا انقلاب مشروطیت (1285 - 1399) پیوسته به صورتهای مختلفی فراز و فرود جنبشی داشته است.
خامسا در مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «هر گونه تغییر و تحول دینامیک و دموکراتیک تکوین یافته از پائین در جامعه ایران، تنها توسط حرکت خودآگاهی نظری و عملی در عرصه افقی جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی و دو مؤلفهای تکوین یافته از پائین حاصل میشود» بنابراین بدین ترتیب است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هر گونه «قالبریزی جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی توسط احزاب بالائی سیاسی (جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور از چپ چپ تا راست راست) امری انحرافی میداند» و در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران عامل اصلی شکست حزب توده (در فرایند دهه پسا شهریور 20 که حزب توده توانست با پیوند به حزب کمونیست استالین در شوروی به عنوان سومین حزب کمونیست قاره آسیا پس از چین و هند مطرح شود) مولود همین «قالبریزی جامعه مدنی جنبشی ایران از بالا توسط دستورات حزب کمونیست شوروی زمان استالین بود.»
یادمان باشد که در مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «خود جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی دو مؤلفهای تکوین یافته از پائین، حزب هم میباشد» و در عرصه استراتژی (نه تاکتیکمحوری) «جداسازی حزب از جنبش امری انحرافی میداند» به عبارت دیگر، در مانیفست جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی خودبنیاد تکوین یافته از پائین، خود حزب هم میباشد». مع الوصف در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال گذشته حیات درونی و برونی خود (از خرداد 55 الی الان) در عرصه «تبیین استراتژی سه مرحله سازمانی و جنبشی و حزبی خودش، پیوسته بر پیوند دو مرحله جنبشی و حزبی تاکید داشته است.»
بدین ترتیب بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 43 سال گذشته حرکت درونی و برونی خودش (چه در فاز سازمانی آرمان مستضعفین و چه در فاز جنبشی نشر مستضعفین ایران) از هر گونه حزبسازی عمودی خودداری کرده است و هرگز بر حزبسازی عمودی توسط جریانهای سیاسی راست و چپ داخل و خارج از کشور که بیرون از جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد اردوگاهی تکوین یافته از پائین، بر این طبل میکوبند، اعتقادی نداشته است و در این رابطه نه به صورت نظری و نه به صورت عملی گامی برنداشته است و بر این باور است که «تنها شکل موفق تحزبگرایانه در جامعه بزرگ و رنگین کمان و متکثر ایران، شکل افقی (نه عمودی) تحزبگرایانه است که در تحلیل نهائی شکل افقی تحزبگرایانه همان تکیه راهبری نظری و عملی بر جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی خودبنیاد دو مؤلفهای تکوین یافته از پائین میباشد» چرا که «جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی خودبنیاد دینامیک و دموکراتیک تکوین یافته از پائین در مرحله اعتلای حرکت خودش، در صورت نیاز، از درون و از پائین حزب خودش به عنوان نماینده سیاسی انتخاب مینماید» و دیگر نیازی به «احزاب سیاسی بالائی» برای به یدک کشیدن نمایندگی جامعه مدنی جنبشی اردوگاهی خودبنیاد و خودرهبر و خودسازمانده وجود ندارد.
فراموش نکنیم که «تجربه گذشته نشان داده است که تمامی احزاب سیاسی بالائی (جامعه سیاسی ایران) که به نحوی تلاش کردهاند تا نمایندگی سیاسی جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی خودبنیاد تکوین یافته از پائین) ایران را یدک بکشند، در تحلیل نهائی جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران را وجه المصالحه یا وجه المعامله کسب قدرت سیاسی برای جریان خاص خود کردهاند». تجربه حزب توده در دهه پسا شهریور 20 و تجربه جناح به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی تحت هژمونی سید محمد خاتمی در دو دهه گذشته (از 76 الی الان) در این رابطه مشتی نمونه خروار میباشند. بر این مطلب بیافزائیم که «استراتژی فشار از پائین و چانه زنی از بالای جناح به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی، مصداق عینی همین رویکرد انحرافی بوده است که البته از انتخابات مجلس یازدهم در دوم اسفند 98 توسط رویکرد توتالیتاریستی حزب پادگانی خامنهای این استراتژی انحرافی جناح به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی برای همیشه شکست خورد.»
ادامه دارد