علل و دلایل شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران – قسمت هفت

 

باری در این رابطه است که اگر بخواهیم با «رویکرد دیالکتیکی» علل و دلایل شکست انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران را بررسی کنیم، می‌بایست این علل و دلایل در دو رابطه «افقی و عمودی» یا «شرایط مادی و شرایط ذهنی» مورد کالبد شکافی و مطالعه قرار دهیم. قابل ذکر است که در عرصه تبیین «علل شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57» ما موظفیم که «شرایط مادی» یا «شرایط عینی» شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مورد مطالعه قرار دهیم، در صورتی که در عرصه تبیین «دلایل شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران» باید «شرایط ذهنی» شکست این انقلاب مورد مطالعه قرار گیرد؛ و بدین ترتیب بوده است که «نشر مستضعفین به‌عنوان ارگان عقیدتی- سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» در 9 سال گذشته حیات سیاسی خود در سالگردهای انقلاب شکست‌خورده ضد استبدادی بهمن‌ماه 57 مردم ایران تلاش کرده است تا هر سال موضوع «شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران» را از زاویه‌ای خاص مورد کالبد شکافی و آسیب‌شناسی مجدد قرار دهد.

برای مثال در رابطه با تبیین «شرایط عینی و مادی» علل شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران، نشر مستضعفین شکست پروژه رفرم ارضی شاه – کندی در دهه 40 در تکوین سرمایه‌داری رانتی و نفتی در ایران را به‌عنوان محوری‌ترین علت عینی و مادی شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مطرح کرده است، چرا که در رویکرد نشر مستضعفین شکست پروژه رفرم ارضی شاه – کندی علاوه بر اینکه «باعث استحکام سرمایه‌داری نفتی و رانتی و تزریق‌شده از بالا به‌صورت مکانیکی و وابسته به حاکمیت بر جامعه ایران گردید و علاوه بر اینکه باعث ایجاد بحران طبقاتی در هیرارشی هرم طبقاتی جامعه ایران گردید.» مهم‌ترین سنتز و مولود شکست پروژه رفرم ارضی شاه - کندی در دهه 40 و 50، ظهور سونامی حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران می‌باشد؛ که امروزه طبق آمار اعلام شده خود دستگاه‌های رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جمعیت آن‌ها به بیش از 18 میلیون نفر رسیده است که در مقایسه با جمعیت 13 میلیون نفری کل طبقه کارگر ایران و جمعیت یک‌میلیون نفری معلمان ایران و جمعیت 4 میلیون نفری دانشجویان ایران می‌توان به‌جایگاه حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران به‌عنوان «عامل اصلی بحران طبقاتی در هیرارشی هرم طبقاتی جامعه ایران پی برد.»

بی‌شک آبشخور اصلی تکوین حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران همان شکست پروژه رفرم ارضی شاه – کندی در دهه 40 و 50 می‌باشد، چراکه توسط پروژه رفرم شاه – کندی بود که در چارچوب ظهور هیولای سرمایه‌داری رانتی و نفتی و تزریق‌شده از بالا توسط حاکمیت در ایران به علت اینکه متولی این سرمایه‌داری (رانتی و نفتی و تزریق‌شده از بالا به‌صورت مکانیکی) دربار کودتائی و توتالی‌تر پهلوی بود که توسط سرمایه‌های نفتی و گازی کشور (که از آغاز پیدایشان الی الان در خدمت حاکمیت و رژیم‌های توتالی‌تر حاکم بر جامعه ایران می‌باشد) توانست به‌صورت مکانیکی «طبقه بورژوازی دربار یا بورژوازی بزرگ ایران» را (با آن سرمایه‌های نفتی) از فرایند بزرگ زمین‌داران ایران بدل به بورژوازی دربار بکند. در نتیجه همین امر باعث گردید تا به‌موازات شکست پروژه رفرم ارضی شاه – کندی و تقویت سرمایه‌داری رانتی و نفتی و تزریق‌شده از بالا توسط دربار (در خدمت بازارهای امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا به‌خصوص از بعد از کودتای 28 مرداد 32) از آنجائیکه خود رفرم ارضی شاه – کندی در روستاها به علت انتقال زمین‌ها از زمین‌داران بزرگ به دهقانان آن زمین‌ها انتقالی قطعه قطعه گردیدند و دهقانان صاحب زمین شده جهت مکانیزه کردن کشاورزی توان سرمایه‌گذاری بر روی زمین‌های قطعه قطعه شده خود نداشتند و در غیبت شرکت‌های سهامی و شوراهای دهقانی زمین‌های قطعه قطعه شده نتوانستند در پیوند تولیدی و برنامه‌ای قرار گیرند.

بدین خاطر تقسیم اراضی محصول رفرم ارضی شاه - کندی باعث گردید تا دهقانان صاحب زمین شده روستا در شرایط پسارفرم ارضی شاه – کندی در دهه 40 و 50 حتی توان تهیه حداقل معیشت خانوادگی خود از آن اراضی را هم نداشتند به همین علت این امر باعث گردید تا این دهقانان روستاهای ایران دسته دسته زمین‌های قطعه قطعه شده خود را رها کنند و با تخلیه روستاها به علت تنگ‌دستی و فقر به طرف کلان شهرها مهاجرت نمایند و در حاشیه شهرها به‌صورت غیر قانونی سکنا گزینند و از آنجائیکه سرمایه‌داری نفتی و رانتی دهه 40 و 50 نمی‌خواستند و نمی‌توانستند (مانند مغرب‌زمین قرن‌ها 17 تا 19) رشد فراگیر صنعتی و تولید شهری (که بسترساز جذب نیروهای مهاجر روستائی و پرولتریزه شدن آن‌ها می‌شد) داشته باشند، همین امر باعث گردید تا این دهقانان در حاشیه کلان شهرهای ایران به‌عنوان یک زائده سرمایه‌داری به‌صورت یک سونامی ظهور پیدا کنند؛ که این سونامی حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران از سال‌های 56 به علت حمله شهرداری‌ها جهت تخریب خانه‌های آن‌ها که بدون مجوز و مالکیت به‌صورت زورآبادها ساخته بودند وارد کشاکش مستقیم با دربار پهلوی شدند و از آنجائیکه بر پایه خواستگاه روستائی این حاشیه‌نشینان اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها «معتقد به مذهب سنتی تکلیفی فقاهتی بودند» روحانیت سنتی در چارچوب بیش از 50 هزار مساجد و حسینیه‌ها که در سراسر کشور وجود داشتند، توانستند با تکیه بر مذهب سنتی و فقاهتی و تکلیفی این حاشیه‌نشینان را سازمان‌دهی سنتی و مذهبی بکنند.

لذا به همین دلیل بود که خمینی توانست بر دوش این حاشیه‌نشینان سوار بشود و عکس خود را توسط این حاشیه‌نشینان بر سطح کره ماه قرار دهد و هژمونی خودش را توسط این حاشیه‌نشینان حتی از بعد از 17 شهریور 57 بر طبقه کارگر ایران تثبیت کند و در همین چارچوب بود که «به لحاظ عینی و مادی همین حاشیه‌نشینان شهری شرایط جهت شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران را فراهم کردند»، چراکه:

اولاً از آنجائیکه به لحاظ کمی جمعیت این حاشیه‌نشینان حتی بر طبقه کارگر ایران افزون بودند، مانع از هژمونی طبقه کارگر ایران و زحمتکشان بر انقلاب 57 شدند.

ثانیاً از آنجائیکه به لحاظ روانشناسی طبقاتی حاشیه‌نشینان گروه اجتماعی هستند که قدرت سازمان‌پذیری ندارند و به‌صورت اتمیزه حرکت می‌کنند و شعار آن‌ها (برعکس شعار طبقه کارگر که شعار عدالت‌خواهانه سوسیالیستی می‌باشد) در عرصه مبارزه با فقر حاکم بر خود می‌باشد که برعکس مبارزه عدالت‌خواهانه ضد استثماری و مبارزه دموکراتیک ضد استبدادی زحمتکشان شهر و روستا «مبارزه با فقر» صورت آکسیونیزم دارد که بی‌تردید «آکسیونیزم» آفتی برای مبارزه عدالت‌خواهانه و دموکراسی‌طلبانه سازمان‌یافته مبتنی بر جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشند؛ زیرا آکسیونیزم یا شورش‌های بدون سازمان‌یافته حاشیه‌نشینان بر علیه فقر حاکم بر خود بستر همه‌جانبه جهت سرکوب رژیم‌های توتالی‌تر از جمله رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد؛ و همین «امکان سر کوب آکسیونیزم» یا شورش‌های حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر جامعه ایران باعث شده است تا در فرایند پساسرکوب این شورش‌های ضد فقر حاشیه‌نشینان بستر «رکود مبارزه عدالت‌خواهانه و آزادی‌خواهانه جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو عرصه مبارزه عمودی و افقی فراهم بشود

بر این مطلب بیافزائیم که همین «ماهیت اتمیزه و غیر سازمان‌یافته جنبش حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران باعث عدم پیوند این جنبش با دیگر جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به‌صورت درازمدت و ارگانیک شده است؛ و همین جوهر اتمیزه حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران باعث گردیده است تا در طول 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی به علت رویکرد مذهب سنتی تکلیف‌محور فقاهتی حاشیه‌نشینان شرایط برای جذب یارگیری و سربازگیری رژیم مطلقه فقاهتی به‌خصوص در دهه 60 جهت نهادینه کردن نهادهای سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم فراهم بشود.» هر چند که جنبش حاشیه‌نشینانان کلان شهرهای ایران از بعد از فوت خمینی تلاش کرده‌اند تا با تکیه بر تضادهای جناح‌های درونی رژیم مطلقه فقاهتی مبارزه فقرستیزانه خود را دنبال کنند که ظهور پوپولیسیم ستیزه‌گر و غارت‌گر و جرار دولت‌های نهم و دهم در سال‌های 84 تا 92 در ایران مولود همین حمایت حاشیه‌نشینان از جناح‌های درونی حاکمیت بوده است. البته در این شرایط که حزب پادگانی خامنه‌ای تصمیم به حذف بقایای پوپولیسیم دولت نهم و دهم از چرخه تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت گرفته‌اند، محمود احمدی‌نژاد لیدر جریان پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر و جرار دولت نهم و دهم جهت فشار آوردن و به عقب راندن حزب پادگانی خامنه‌ای و جلب نیروهای حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران در مبارزه با فقر حرکت همه‌جانبه‌ای بر علیه جناح‌های درونی حاکمیت از برادران لاریجانی تا روحانی از سرگرفته است و دلیل این امر همان است که احمدی‌نژاد بر این باور است که شرایط برای جذب حمایت دوباره حاشیه‌نشینان توسط او فراهم می‌باشد.

باری در خصوص شرایط ذهنی شکست انقلاب 57 (در شماره‌های گذشته نشر مستضعفین ایران به‌عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 9 سال گذشته حیات سیاسی نشر مستضعفین ایران) بر سه مؤلفه:

1 - نشناختن ماهیت حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی توسط جریان‌های جنبش سیاسی ایران.

2 - ضعف و آسیب‌های خود جریان‌های جنبش سیاسی ایران در سه مؤلفه:

الف – جریان‌های سیاسی تابع استراتژی پیشاهنگی چریک‌گرا و ارتش خلقی و تحزب‌گرایانه حزب طراز نوین لنینیستی.

ب - جریان‌های سیاسی تابع استراتژی پیشرو در دو عرصه پیشرو افقی مبارزه آزادی‌خواهانه و پیشرو عمودی مبارزه عدالت‌طلبانه سوسیالیستی از جنبش دانشجوئی و دانش‌آموزی و معلمان و زنان گرفته تا جنبش کارگری و زحمتکشان شهر و روستا که البته تمامی این دو دسته جنبش‌های افقی و عمودی در چارچوب جنبش پیشرو گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تعریف می‌شوند.

ج – جریان‌های تابع استراتژی پیشگام از جنبش پنج ساله 47 - 51 معلم کبیرمان شریعتی گرفته تا حرکت 41 ساله سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران در دو فرایند آرمان مستضعفین و نشر مستضفین.

3 - ضعف تئوری و نظری کل جنبش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران در 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانِ مردم ایران به‌خصوص در 39 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران در سه عرصه:

الف – تئوری‌های عام اعم از جهان‌بینی و ایدئولوژی.

ب - تئوری خاص که به‌صورت مشخص عامل و دلیل بحران استراتژی در تمامی شاخه‌های جنبش افقی یا جنبش آزادی‌خواهانه و جنبش عمودی یا جنبش برابری‌طلبانه ایران در 76 سال گذشته می‌باشد؛ زیرا وجه مشترک بحران تمامی جریان‌ها و جنبش‌های پیشاهنگ و پیشگام و پیشرو حداقل در 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم همین «بحران استراتژی» می‌باشد که مولود و سنتز بحران تئوری خاص در عرصه استراتژی در جریان‌های جنبش سیاسی ایران می‌باشد.

ج – تئوری مشخص که در این رابطه تأکید ما بیشتر در عرصه تحلیل‌های مشخص از شرایط مشخص برای تعیین برخوردهای مشخص یا تاکتیک‌محور در عرصه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و غیره می‌باشد.

به هر حال در طول 9 سال گذشته به مناسبت سالگرد 22 بهمن یا سالگرد انقلاب ضد استبدادی مردم ایران پیوسته بر این باور بوده‌ایم که توسط فهم و شناخت سه عامل:

اول - حاکمیت مطلقه فقاهتی.

دوم - بحران جریان‌های جنبش سیاسی ایران.

سوم - بحران تئوری‌های سه مؤلفه‌ای جنبش‌های پیشاهنگ و پیشرو و پیشگام، می‌توانیم به شرایط ذهنی یا دلایل شکست انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران پی ببریم.

البته تکیه و تأکید ما در 9 سال گذشته در جهت فهم و شناخت «علل و دلایل» یا «شرایط مادی و شرایط ذهنی» شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران برای مرور تاریخی بر گذشته یک حادثه نبوده است بلکه مهمتر از آن درس‌آموزی از تاریخ گذشته جهت هدایت‌گری حال و آینده مبارزه افقی (دموکراتیک) و مبارزه عمودی (برابری‌طلبانه) مردم ایران می‌باشد. طرح شناخت رویکرد القاعده – داعشی نه به‌عنوان یک «جریان سیاسی و نظامی» بلکه به‌عنوان یک «رویکرد اعتقادی و فقهی و تاریخی» که ریشه در گذشته دارد، به‌خصوص در طول 40 سال گذشته که فوقا در این مقاله بر آن تأکید کردیم، برای تبیین این حقیقت است که تا زمانی که ما نتوانیم به شناخت همه‌جانبه رویکرد القاعده – داعشی اعم از «فقه داعشی و اسلام داعشی و جهاد و مبارزه داعشی و سیاست و مدیریت اجتماعی داعشی و سرکوب مذهبی و تبعیض جنسیتی و قومی و فرهنگی و سیاسی و طبقاتی و غیره داعشی» دست پیدا کنیم، قطعاً نخواهیم توانست به شناخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران دست پیدا کنیم.

 

ادامه دارد