«فلسفه دعا و عبادت» (روزه، نماز و حج) در دیسکورس قرآن و پیامبر اسلام
استحاله «انسان در خود» به «انسان برای خود» میباشد – قسمت ششم
بدین جهت در این رابطه است که باید مطرح کنیم که اسلام قرآن و (پیامبر اسلام) یک «دین خدامحور است» که پیامبر اسلام توسط تجربه دینی بر پایه عبادات و در رأس آنها سه پایه نماز و روزه و حج تلاش میکرده است تا این «جوهر خدامحوری دین اسلام را در وجدان اجتماعی و فردی مسلمانان به صورت یک امر تجربی مادیت بخشد». بدین ترتیب است که پیام اصلی پیامبر اسلام در اعلام عبادات سه مؤلفهای نماز و روز و حج و در دعاها همین «موضوعیت خدامحوری دین اسلام میباشد» بنابراین، هرگز نباید در تبیین اسلام مانند مسیحیت، «محمدمحوری را جایگزین خدامحوری بکنیم». فلسفه دعا و عبادت در دیسکورس قرآن در راستای همین تبیین پیوسته خدامحوری اسلام میباشد که البته سه رکن عبادت در اسلام قرآنی و اسلام پیامبر اسلام یعنی نماز و روزه و حج در راستای همین «تبیین خدامحوری اسلام میباشد» (قابل ذکر است که در میان سه شکل عبادت، نماز و روزه و حج، پیامبر اسلام در خصوص «تبیین خدامحوری» رسالتش بیش از نماز و روزه در «حج» بر این موضوع تکیه کرده است).
یادمان باشد که در حج هر چند سوژه محوری و بازیگر اصلی آن ابراهیم خلیل (بنیانگذار توحید ادیان ابراهیمی) میباشد و هر چند قبل از اسلام حج به شکلی سنتی در میان اعراب جاهلیت هم وجود داشته است و در چارچوب سنتهای جاهلیت عرب، حج نمایش آن سنتهای جاهلیت عرب بوده است، اما با همه این احوال در تحلیل نهائی «حج پروژه بازسازی شده خود پیامبر اسلام برای بشریت و مسلمانان میباشد تا توسط آن پیوسته به صورت تجربی همه ساله مسلمانان در آن تئاتر عملی با پراکسیس خویش، اسلام خدامحوری (نه اسلام محمدمحوری را) تجربه نمایند». بر این مطلب بیافزائیم که در پروژه بازسازی شده حج پیامبر اسلام، «محور اصلی این پروژه طواف میباشد که فلسفه طواف در این پروژه، همان تبیین خدامحوری اسلام توسط پیامبر اسلام میباشد». البته مؤلفههای دیگر پروژه حج مثل عرفات، منا، قربانی، رمی، حرکت صفا و مروه، همه و همه حول طواف در حج میباشد. به طوری که اگر موضوع طواف از پروژه حج جدا کنیم، بقیه اعمال پروژه حج یک سری اعمال بیهدف میشوند. لذا بدون تردید «هر مسلمان و حاجی که در پروژه حج توسط طواف نتواند خدامحوری در وجدان فردی و اجتماعی و در جهانبینی خود به صورت توحید تبیین نماید، بقیه مؤلفههای دیگر حج نمیتوانند برای او در این رابطه هدفساز بشوند.»
فراموش نکنیم که «توحید که جوهر تمامی رویکردهای نظری و عملی پیامبر اسلام و قرآن میباشد، باز بر محور همین خدامحوری اسلام در عرصه فلسفی و انسانی و اجتماعی و تاریخی استوار میباشد» بنابراین، گرچه در پروژه حج «موضوع خدامحوری» در بستر عبادات بیشتر مادیت پیدا کرده است، ولی این به معنای آن نیست که در دو رکن دیگر عبادات، یعنی نماز و روزه جوهر خدامحوری، به صورت محوری مورد نظر پیامبر اسلام نبوده باشد، چراکه برای مثال در خود نماز که همه مسلمانان موظفند طبق دستور پیامبر اسلام در شبانه روز در پنج نوبت این عبادت را به جا آورند، هم در «لفظ نماز و هم در حرکت نماز، این خدامحوری به شدت مشهود میباشد» چراکه لفظ نماز که خواندن سوره حمد در ده مرتبه در نمازهای یومیه پنجگانه امری ثابت میباشد و جوهر اصلی لفظ نماز همین سوره حمد میباشد، در این سوره غیر از پنج دعای آخر آن، در پنج قسمت قبل از دعاهای پنج گانه، فقط یک اصل تکرار میشود و آن همان اصل خدامحوری است که چه در «بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ» و چه در «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» و چه در «ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ» و چه در «مالک یَوْمِ الدِّینِ»، این «اصل خدامحوری به صورتهای مختلفی تکرار میگردد» و البته منهای الفاظ نماز در حرکات نماز هم از تکبیره الاحرام تا رکوع و سجود باز همین «اعلام خدامحوری به صورت تجربی مادیت پیدا میکند» و در روزه ماه رمضان هم باز همین خدامحوری اسلام و مسلمانان به صورت دیگری توسط مسلمان پراکسیس میگردد؛ و مسلمانان با پراکسیس روزه ماه رمضان تلاش میکنند تا «خدامحوری را به صورت تجربی در روزه ماه رمضان پراکسیس نمایند.»
9 - نکتهای که باید در اینجا به آن تاکید بکنیم، اینکه گرچه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال گذشته، چه در فاز عمودی و یا سازمانی آرمان مستضعفین و چه در فاز افقی و یا جنبشی نشر مستضعفین (به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 11 سال گذشته) بر آن تاکید مستمر ورزیده است، شعار «اسلام منهای فقه و فقاهت است» که در راستای تحقق شعار «اسلام منهای روحانیت معلم کبیرمان شریعتی میباشد» مع الوصف، جنش پیشگامان مستضعفین ایران از آغاز حیات درونی و برونی خودش پیوسته بر شعار «اسلام منهای فقه فقاهت، به عنوان یک اصل استراتژیک رویکرد عملی و نظری خودش بر آن تکیه داشته است» چراکه در این رابطه پیوسته بر این باور بودهایم که «تا زمانیکه اسلام منهای فقه و فقاهت تحقق پیدا نکند، امکان تحقق اسلام منهای روحانیت وجود ندارد» و دلیل این امر همان است که «فونکسیون روحانیت در طول هزار سال گذشته به خاطر همین اسلام دگماتیست فقاهتی بوده است» زیرا «در میان سه دسته اسلام تطبیقی و اسلام انطباقی و اسلام دگماتیستی (فقاهتی، روایتی، زیارتی، ولایتی و مداحیگری که بر سه پایه تقلید و تکلیف و تعبد کورکورانه استوار میباشد) این تنها اسلام فقاهتی است که روحانیتپذیر است» و نیاز به «قرائت رسمی فقاهتی توسط روحانیت رسمی از دین دارد» در صورتی که «نه اسلام تطبیقی و نه اسلام انطباقی، روحانیتپذیر نیستند و نیازی هم به قرائت رسمی از دین ندارند، چرا که پلورالیسم مذهبی را یک رکن دموکراسی در جامعه ایران تعریف میکنند.»
باری، از آنجائیکه در چارچوب اسلام فقاهتی روحانیت دارای فونکسیون میباشد، پر پیداست که تا زمانیکه «روحانیت دارای فونکسیون باشد و تا زمانیکه اسلام فقاهتی نیازمند به قرائت رسمی از دین داشته باشد، امکان دستیابی به اسلام منهای روحانیت توسط اسلام تطبیقی و اسلام انطباقی وجود ندارد». بدین ترتیب است که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال گذشته برای دستیابی به شعار استراتژیک معلم کبیرمان شریعتی یعنی شعار «اسلام منهای روحانیت»، دستیابی به این شعار در گرو آن می دانیم که:
اولاً باید فونکسیون روحانیت به صورت ایجابی نه سلبی در جامعه ایران حذف بشود. چرا که تا زمانیکه روحانیت در جامعه دارای فونکسیون باشند امکان دستیابی به اسلام منهای روحانیت آنچنانکه شریعتی میگفت و شریعتی میخواست، وجود ندارد.
ثانیاً برای حذف فونکسیون روحانیت در جامعه ایران اگر بخواهیم به صورت ایجابی (نه سلبی) با این فونکسیون در جامعه ایران مقابله بکنیم، لازم است که قبل از آن توسط تکیه بر اسلام تطبیقی بازسازی شده محمد اقبال و شریعتی، به صورت ایجابی با اسلام فقاهتی حاکم مقابله بکنیم؛ و دلیل این امر همان است که تنها اسلام فقاهتی دگماتیست حوزههای فقهی است که نیازمند به قرائت رسمی از دین و در ادامه آن نیازمند به روحانیت یا روحانیت رسمی میباشد، بنابراین تا زمانیکه اسلام فقاهتی در جامعه ایران چه به صورت اسلام حکومتی و چه به صورت اسلام رسمی در جامعه ایران فونکسیون سیاسی و اجتماعی و دینی داشته باشند، «امکان تحقق شعار اسلام منهای روحانیت و اسلام منهای کلیسا و اسلام منهای قرائت رسمی در جامعه ایران وجود ندارد.»
البته از همه اینها مهمتر اینکه «وقتی که میگوئیم اسلام منهای فقه و فقاهت و اسلام منهای روحانیت و اسلام منهای کلیسا و اسلام منهای قرائت رسمی از دین، طرح اینگونه شعارها توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 43 سال گذشته نباید در ذهن مخاطب تداعی کننده این موضوع بکند که ما طرفدار اسلام منهای مناسک هم هستیم» بنابراین، در این رابطه باید پیوسته به خاطر داشته باشیم که «اسلام منهای فقه، فقاهت، با اسلام منهای مناسک تفاوت دارد». مناسک «همان عباداتی است که پیامبر اسلام چه به صورت مستقیم در قرآن و چه به صورت غیر مستقیم توسط دستورات خودش برای مسلمانان وظیفه کرده است» که «سه پایه اصلی این مناسک همان نماز و روزه و حج میباشد» که بین شیعه و سنی در این رابطه اختلافی وجود ندارد. هر چند که اسلام فقاهتی در شکل این مناسک دخالت حاشیهای کرده است که البته منظور ما در اینجا از «مناسک، فقط همان شکلی است که خود پیامبر اسلام چه در قرآن و چه در احادیث موثق ایشان برای مسلمانان تعیین کرده است». به اضافه اینکه، آنچنانکه «شاه ولی الله دهلوی و علامه محمد اقبال لاهوری در این رابطه به صورت کافی تبیین کردهاند، حتی در همین شکل مناسک مشخص شده از جانب پیامبر اسلام هم باید در این شرایط اجتهاد جهت تطبیق با زمان صورت بگیرد» بنابراین، در این رابطه باید توجه و عنایت داشته باشیم که «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال گذشته حیات درونی و برونی خودش هرگز اسلام منهای مناسک مطرح نکرده است» و پیوسته بر این باور بوده است که «مناسک در چارچوب اجتهاد باید توسط عبادات انجام بگیرد» و باز هم تاکید میکنیم که در رویکرد ما «اسلام منهای فقه و فقاهت با اسلام منهای مناسک یکی نیست». لذا در «رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، اسلام منهای فقه و فقاهت آری، اما اسلام منهای مناسک و عبادات نه.»
10 - نظر به اینکه «عبادات در تحلیل نهائی از جنس دعا میباشند» و دعا آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی میگوید، عبارت است از:
«متنی است که میآموزد، آگاه میکند و نیکی و زیبائی را تلقین میکند و علمی است که روح را به معراج روحانی میبرد، از رو زمرگی به در میکند، به خدا نزدیک میکند و تعلیم و تربیت میدهد» (م. آ - ج 9 - ص 261).
باری، از آنجائیکه دعا بزرگترین دستاورد و رهآورد پیامبران ابراهیمی برای بشریت بوده است و در چارچوب دعا است که پیوند بین انسان با بینهایت به صورت دیالوگ مستقیم در میآید و آنچنانکه فوقا در تفسیر آیه 186 سوره بقره مطرح کردیم «دعا، با از میان برداشتن تمامی واسطههای انسانی و غیر انسانی بین بینهایت و انسان، میتواند به صورت مستقیم انسان را وارد دیالوگ با بینهایت بکند» و در عرصه این «دیالوگ مستقیم با تجربه دینی و یا تجربه اگزیستانسی و وجودی است که انسان میتواند به معراج و یا تکامل عمودی به سوی بینهایت دست پیدا کند.»
ما زخود سوی تو گردانیم سر / چون توئی از ما به ما نزدیکتر
با چنین نزدیکی دوریم دور / در چنین تاریکی بفرست نور
این دعا هم بخشش و تعلیم تست / گرنه در گلخن گلستان از چه رست
مثنوی – دفتر دوم – ص 314 – س 19
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ / بیعنایات خدا هیچیم هیچ
بیعنایات حق و خاصان حق / گر ملک باشد سیا هستش ورق
ای خدا ای فضل تو حاجت روا / با تو یاد هیچکس نبود روا
اینقدر ارشاد تو بخشیدهای / تا بدین بس عیب ما پوشیدهای
قطره دانش که بخشیدی زپیش / متصل گردان بدریاهای خویش
قطره علمست اندر جان من / وا رهانش از هوی و زخاک تن
پیش از آن کین خاکها خسفش کنند / پیش از آن کین بادها نسفش کنند
گرچه چون نسفش کند تو قادری / کش از ایشان واستانی وآخری
قطرهای کان در هوا شد یا که ریخت / از خزینه قدرت تو کی گریخت
گر درآید در عدم یا صد عدم / چون بخوانیش او کند از سر قدم
صد هزاران ضد ضد را میکشد / بازشان حکم تو بیرون میکشد
از عدمها سوی هستی هر زمان / هست یا رب کاروان در کاروان
باز از هستی روان سوی عدم / میروند این کاروانها دم بدم
مثنوی – دفتر اول – ص 96 – سطر یک به بعد
یاد ده ما را سخنهای دقیق / که ترا رحم آورد آن ای رفیق
هم دعا از تو اجابت هم زتو / ایمنی از تو مهابت هم زتو
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن / مصلحی توای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی / گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگریها کار تست / این چنین اکسیرها زاسرار تست
مثنوی – دفتر دوم – ص 234 - سطر 10
ادامه دارد