سخن روز:
«خیزش دیماه 96» سرآغاز ورود پروسه کنشهای اعتراضی اجتماعی جامعه بزرگ ایران به «چرخه ملی» در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم
اگر بپذیریم که «وجه مشترک جنبشها و خیزشها» در بستر حرکتهای اجتماعی – سیاسی جامعه «در جوهر کنش اعتراضی – اجتماعی آنها نهفته است» و اگر قبول کنیم که وجه تمایز بین خیزشها و جنبشها در بستر کنشهای اعتراضی – اجتماعی در 9 مؤلفه نهفته میباشد که این نه مؤلفه عبارتند از:
1 - تقدم و تأخر شرایط عینی و شرایط ذهنی (که شرایط ذهنی همان آگاهیگری و سازمانیابی کنشگران میباشد و شرایط عینی همان ناهنجاریها، تضادها، تبعیضها، نارضایتیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، زیست محیطی و... موجود در محیط است) بدین ترتیب که در جنبشهای مطالبهمحور مدنی و اقتصادی و سیاسی «اولویت با شرایط ذهنی نسبت به شرایط عینی است» اما در خیزشها «این شرایط عینی هستند که در تکوین کنشهای اعتراضی اجتماعی بر شرایط ذهنی اولویت پیدا میکنند.»
2 – تفاوت در آبشخور اولیه تکوین آنها. به این صورت که «در جنبشها آبشخور اولیه تکوین آنها مطالبات مشترک بین کنشگران میباشد» اما «در خیزشها آبشخور اولیه تکوین آنها استحاله مستقیم نارضایتی و ناهنجاریها و تضادها و یا شرایط عینی محیط (با احساس آنها توسط کنشگران آن خیزشها) به کنشهای اعتراضی اجتماعی میباشد.»
3 - تفاوت در خاستگاه طبقاتی آنها. به این ترتیب که «خاستگاه طبقاتی کنشگران خیزشهای خودجوش و تکوین یافته از پائین، حاشیهنشینان و تهیدستان و فرودستان یا مستضعفین بالنده تودهوار و بیشکل و اتمیزه جامعه میباشند» در صورتی که «خاستگاه طبقاتی کنشگران جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین (مطالبهمحور مدنی و سیاسی و اقتصادی جامعه) اردوگاه بزرگ کار و زحمت (از اقشار میانی تا طبقه کارگر و...) یا مستضعفین بالنده مسلح به خودآگاهی اجتماعی و طبقاتی و سیاسی همراه با سازمانیابی هستند.»
4 - تفاوت در پروسه تکوین. به این ترتیب که «پروسه تکوین جنبشهای (چه جنبشهای مستقل تطبیقی تکوین یافته از پائین و چه جنبشهای انطباقی غیر مستقل تزریق شده از بالا) صورت تدریجی دارند» اما برعکس «پروسه تکوین خیزشها صورت دفعی دارند.»
5 – تفاوت در شکل حرکت کنشگران. به این ترتیب که «در خیزشها شکل حرکت کنشگران صورت تودهوار و اتمیزه دارند» اما شکل حرکت کنشگران «در جنبشها صورت بسیجگرا و سازماندهی و برنامهریزی شده حول هدف و مطالبات کنکرت و مشخص از پیش تعریف شده دارند.»
6 – تفاوت در جوهر حرکت آنها. به این صورت که «در خیزشها جوهر حرکت (در تحلیل نهائی) به صورت سیاسی میباشند» در صورتی که «در جنبشها جوهر حرکت صورت مطالباتی (در سه مؤلفه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی) دارند.»
7 - تفاوت در عامل حرکت. به این ترتیب که «خیزشها به صورت خودانگیخته حرکت میکنند» اما «جنبش در چارچوب آگاهیگری مستقیم و غیر مستقیم نسبت به محیط، حقوق، جایگاه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی خودشان حرکت میکنند.»
8 – تفاوت در موتور حرکت کنشگران. به این صورت که «در خیزشها موتور حرکت کنشگران احساسات و شعار است» اما «در جنبشها موتور حرکت کنشگران مطالبه و برنامه و هدف آنها است.»
9 – تفاوت در منحنی حرکت آنها. به این صورت که «در خیزشها منحنی حرکت به صورت حرکت از پائین به بالا میباشد» در صورتی که «در جنبشها منحنی حرکت هم میتواند صورت حرکت از پائین داشته باشد و هم میتواند به صورت حرکت از بالا باشد.»
در این رابطه است که جنبشها را باید به دو دسته تقسیم کرد:
الف - جنبشهای تکوین یافته از پائین.
ب - جنبشهای تکوین یافته از بالا.
برای مثال، جنبش اصلاحات حکومتی خرداد 76 (تحت هژمونی سید محمد خاتمی) و جنبش سبز سال 88 (تحت هژمونی میر حسین موسوی) جنبشهای تکوین یافته از بالا میباشند، اما جنبش اعتصابی کمپین 1400 (بیش از 60 هزار کارگر پیمانی و پروژهای صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی کشور که از اواخر خرداد تا نیمه مهرماه 1400 جاری و ساری بودند) جنبش تکوین یافته از پائین بودند، البته «در خیزشها در هر شکل آن (برای مثال چه خیزش مردم مشهد در سال 71 و چه خیزش مردم قزوین در مرداد سال 73 و چه خیزش مردم اسلامشهر در فروردین سال 74 و چه خیزش دانشجوئی در قیام 18 تیرماه 78 و چه خیزش بهمن ماه 82 خاتون آباد و چه خیزشهای ملی معیشتی دیماه 96 و آبانماه 98 و چه خیزش یا قیام سیام تیرماه 1331 مردم ایران بر علیه دولت قوام السلطنه در حمایت از دولت مصدق و اعتراض به دربار پهلوی دوم) منحنی حرکت آنها در شکل حرکت از پائین به بالا میباشند.»
باری، در چارچوب 9 مؤلفه فوق تفاوت بین جنبشها و خیزشها است که میتوانیم نتیجهگیری کنیم که:
اولاً «هرچه اقشار میانی و طبقه کارگر و زحمتکشان در جامعه تثبیت و نهادینه بشوند، شرایط برای رشد و اعتلای جنبشهای مطالبهمحور تکوین یافته از پائین در جامعه بیشتر آماده میگردد»، اما برعکس «هر چه دامنه جمعیت حاشیهنشینان و تهیدستان و فرودستان تودهوار و اتمیزه جامعه بیشتر گردد، شرایط برای اعتلای خیزشها بیشتر فراهم میشود». به عنوان مثال در شرایط امروز جامعه ایران (که طبق آمارهای خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) جمعیت حاشیهنشینان شهرها بیش از 22 میلیون نفر میباشد و در تهران پایتخت، بیش از 4 میلیون نفر حاشیهنشین وجود دارد و بیش از 26 میلیون نفر از جمعیت ایران (بیش از 30 درصد از جمعیت ایران) در فقر مطلق زندگی میکنند و همچنین بیش از 70 درصد از جمعیت ایران در دایره زیر خط فقر به سر میبرند (که طبق گفته شیخ حسن روحانی رئیس جمهور اسبق رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در سال 99 بیش از شصت میلیون نفر از جامعه 85 میلیون نفر ایرانی مستحق در یافت بسته معیشتی حکومتی بودند) و در شرایطی که تنها در عرض یکسال (99 - 1400) قیمت نان (قوت لایموت مردم ایران) 300 درصد افزایش پیدا میکند و آمار ارتش بیکاران کشور (طبق گفته مراکز آماری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) بیش از 14 میلیون نفر میباشد و سقوط آزاد ارزش پول ملی و نرخ منفی و سقوط آزاد رشد اقتصادی و جهش تورم و سقوط شتابان اقتصاد و تولید ناخالص داخلی و قدرت خرید مردم، همره با افزایش روزمره و ساعتمره هزینههای زندگی، فقر و فلاکت برای بیش از 80 درصد جمعیت ایران را به صورت یک امر عادی و روتین کرده است و همچنین در شرایطی که اردوگاه کار زحمت ایران در خلاء سازمانیابی و آگاهیگری طبقاتی و سیاسی و اجتماعی فراگیر قرار دارد و اختناق و سرکوب و انسداد فضای سیاسی حاکم، امکان هر گونه کنشگری مطالباتی فراگیر مدنی و اجتماعی و سیاسی و علنی و سازمان یافته فراگیر، از گروههای مختلف اجتماعی مردم ایران گرفته است، طبیعی است که در چنین جامعهای شرایط برای اعتلای خیزشهای فراگیر تودهوار و اتمیزه تکوین یافته از پائین (در سطح خیزشهای ملی مانند خیزش دیماه 96 و آبانماه 98) بیشتر از اعتلای جنبشهای (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و مستقل و تکوین یافته از پائین اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آنهم به صورت) فراگیر، آماده میباشد.
ثانیاً تنها توسط گستردگی فقر و فلاکت و تورم و بیکاری و حاشیهنشینی و جمعیت فرودستان و یا تهیدستان و یا مستضعفین بالنده تودهوار و اتمیزه است که شرایط برای خیزشهای ملی در سطح کشور فراهم میگردد. به بیان دیگر ظهور و تکوین خیزشهای ملی مانند خیزش دیماه 96 و خیزش آبانماه 98 خود برای ما میتواند شاخصی بشود که مطابق آن دریابیم که از سال 96 در جامعه ایران فقر فلاکت و بیکاری و جمعیت تهیدستان و حاشیهنشینان و فرودستان و مستضعفین بالنده تودهوار و بیشکل صورت فراگیر کشوری پیدا کردهاند؛ و همچنین مطابق این شاخص است که میتوانیم داوری کنیم که در خیزش دیماه 96 برای اولین بار در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، تهیدستان و فرودستان و حاشیهنشینانان و یا مستضعفین بالنده تودهوار و اتمیزه جامعه بزرگ ایران توانستند به عنوان فاعل اجتماعی و سیاسی در سطح ملی در بیش از 100 شهر کشور از تاریخ 7 تا 16 دیماه به مدت 9 روز به صحنه بیایند، بنابراین، تکوین هیولای هزار توی ابر بحرانهای مرکب (فقر و فلاکت، شکاف طبقاتی، رکود و تورم، بیکاری اقتصادی، زیست محیطی و یاس و سرخوردگی و فروریزی حلقههای همبستگی اجتماعی) و در آستانه فروپاشی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی قرار گرفتن جامعه بزرگ ایران در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران همه و همه باعث گردیده که نخستین فونکسیونی که حاصل نماید، برتری شرایط برای تکوین خیزشهای اتمیزه ملی نسبت به اعتلای فراگیر و سازمانیافته جنبشهای مطالبهمحو ر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی میباشد.
ثالثاً حضور فراگیر جوانان کشور در دو خیزش ملی دیماه 96 و آبانماه 98 خود گویای این واقعیت میباشد که در جامعه بزرگ امروز ایران «امید به آینده برای نسل جوان ایران وجود ندارد» و نسل جوان ایرانی در انتهای تونل تاریک امروز جامعه بزرگ ایران نوری نمیبیند و تنها راه دستیابی به زندگی بهتر برای آینده خود، در به چالش کشیدن نظم موجود حاکم توسط خیزشهای سیاسی و آنتاگونیستی خود میداند. بدین خاطر در این رابطه است که باید عنایت داشته باشیم که حتی گستردگی کنشگری جوانان در دو خیزش ملی دیماه 96 و آبانماه 98 میتواند به عنوان یک شاخص جهت تحلیل نسلی از دو خیزش ملی دیماه 96 و آبانماه (به جای تحلیل صرف طبقاتی) به کار گرفته شود؛ زیرا بدون تردید «موتور حرکت دو خیزش ملی دیماه 96 و آبانماه 98 نسل جدید یا گروه اجتماعی جوانان ایران بودند» و همین حضور جوانان شهرها و روستاهای ایران بودند که برای دست یابیبه آینده بهتر در این دو خیزش توانستند بخشهای دیگری از گروههای اجتماعی را به دنبال خود بکشند؛ و باز از همین حضور فراگیر و گسترده جوانان زن و مرد ایرانی در دو خیزش عظیم و ملی دیماه 96 و آبانماه 98 است که میتوان به اصل حاکمیت حرکت حلزونی (در این شرایط فرا بحرانهای مرکب و هزار توی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و زیست محیطی کشور ایران) بر خیزشهای ملی معیشتی در آینده جامعه ایران بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم دست پیدا کرد و باز همین حضور فراگیر و گسترده جوانان زن و مرد ایرانی در دو خیزش ملی دیماه 96 و آبانماه 98 بوده که باعث شد تا حزب پادگانی خامنهای در اولین قدم جهت سرکوب (این خیزشهای ملی) بر هولناکترین شکل سرکوب قهرآمیز با سلاحهای جنگی به کشتار و زخمی و دستگیری کنشگران این خیزشهای ملی بپردازد.
رابعاً سرکوب هولناک دو خیزش ملی دیماه 96 و آبانماه 98 این واقعیت را برای ما روشن میسازد که «تنها راه متوقف کردن حرکت خیزشهای معیشتی، اتمیزه و تکوین یافته از اعماق جامعه ایران چه در شکل ملی و کشوری آن و چه در شکل شهری و محلهای آن، برای رژیمهای توتالیتر و دسپاتیزم، سرکوب فراگیر و قهرآمیز آن میباشد» و دلیل این امر هم ریشه در همان جوهر سیاسی و آنتاگونیستی این خیزشهای معیشتی دارد. در همین رابطه است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول بیش از دو دهه گذشته که پروسه خیزشهای معیشتی در اشکال مختلف آن در جامعه بزرگ ایران بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شکل گرفتهاند (از نخستین خیزشهای اتمیزه معیشتی که در دوران دولت پنجم و ششم هاشمی رفسنجانی در شهرهای مختلف مشهد و قزوین و اسلامشهر و غیره تا به امروز که آن خیزشهای معیشتی صورت فراگیر ملی مانند خیزش ملی دیماه 96 و خیزش ملی آبانماه 98 شکل گرفتهاند) دستگاههای سرکوبگر چند لایهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در اولین رویاروئی با این خیزشها در بیرحمانهترین شکل به قلع و قمع نظامی آنها پرداختهاند.
یادمان باشد که «در جنبشهای مطالبهمحور (برعکس خیزشهای معیشتی) رژیمهای توتالیتر هرگز نمیتوانند از همان فرایند اولیه تکوین با قهر و سرکوب آن، جنبشها را متوقف بکنند» زیرا همان جایگزینی «جوهر مطالبهمحوری در این جنبشهای مطالبهمحور (به جای جوهر سیاسی و آنتاگونیستی حرکت کنشگران خیزشها در برخورد با حاکمیت و نیروهای سرکوبگر وابسته به آنها) شرایط برای سرکوب قهرآمیز جنبشهای مطالبهمحور در گام اول توسط رژیمهای توتالیتر و سرکوبگر سخت میسازد» که برای فهم این مهم کافی است که پروسه سرکوب جنبش کشاورزان اصفهان در راستای کسب حق آبه خودشان (که از زمان شیخ بهائی در حکومت صفویه از آب زاینده رود برخوردار بودهاند) مورد کالبد شکافی قرار بدهیم.
قابل ذکر است که این جنبش حق آبه کشاورزان اصفهان برای مدت بیش از 15 روز (با خیمه زدن کشاورزان در سطح زایندهرود خشک شده و با حمایت همه جانبه مردم اصفهان) به صورت مدنی و غیر قهرآمیز ادامه داشت و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توان سرکوب آن را نداشت. رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت مقابله کردن با این جنبش مدنی و غیر خشونتآمیز ابتدا جهت بسترسازی برای سرکوب تلاش کرد تا با اختلاف انداختن بین مردم استانهای اصفهان، خوزستان و چهارمحال بختیاری، یزد با فرافکنی موضوع عدم مدیریت رژیم و غارتگری مافیای آب تحت الشعاع اختلاف بین مردم چهار استان قرار بدهد. در چارچوب همین ترفند بود که حزب پادگانی خامنه پس از 15 روز تحمل حرکت فراگیر جنبش حق آبه کشاورزان اصفهان، بالاخره در سحرگاه روز پنج شنبه 4 آذر ماه سال جاری، توسط یگان ویژه و لباس شخصیهای امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به صورت مغولوار (با آتش زدن خیمههای کشاورزان اصفهان در سطح زاینده رود خشک شده) این جنبش مدنی را با خشونت در حداقل زمان ممکن سرکوب کردند. اضافه کنیم که در مقایسه بین مکانیزم سرکوب خیزش دیماه 96 (دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) با سرکوب جنبش حق آبه کشاورزان اصفهانی، میتوانیم داوری کنیم که برعکس سرکوب خیزش دیماه 96 که از همان آغاز پروسه تکوین آن (از هفتم دیماه 96) به صورت قهرآمیز توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم صورت گرفت، در جریان سرکوب جنبش حق آبه کشاورزان اصفهانی، حزب پادگانی خامنهای پس از 15 روز توانست شرایط برای سرکوب این جنبش فراهم نماید.
خامسا حالت انفجاری و دفعی خیزشی که مولود خودانگیختگی و استحاله عظیم مستقیم نارضایتیهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و جنسیتی و یا شرایط مادی (در غیبت شرایط ذهنی یا آگاهیگری و سازمانیابی) میباشند، باعث گردید که در خیزش ملی دیماه 96 در مدت 9 روز، این خیزش در بیش از صد شهر بزرگ و کوچک کشور گسترده بشود.
سادساً ناتوانی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مدیریت ابر بحرانهای اقتصادی و زیست محیطی و اجتماعی و سیاسی کشور باعث گردیده که در خیزشهای ملی، از خیزش دیماه 96 تا خیزش آبانماه 98 (برعکس خیزشهای محدود مثل خیزش کوی طلاب مشهد در سال 71 و خیزش مرداد 73 مردم قزوین و خیزش فروردین 74 اسلامشهر و خیزش بهمن ماه 82 خاتون آباد و غیره) این پروسه صورت حلزونی پیدا کند البته بدون تردید، همین حرکت حلزونی بین دو خیزش ملی دیماه 96 و آبانماه 98 باعث گردید که حزب پادگانی خامنهای در راستای مقابله پادگانی با این حرکت حلزونی خیزشهای ملی معیشتی، در آینده به یکدست کردن نظام (بر محور راست پادگانی تحت هژمونی سپاه و پادگانی کردن دولت تحت هژمونی ابراهیم رئیسی) تکیه بکند. پر واضح است که تا زمانیکه حزب پادگانی خامنهای نتواند عوامل عینی خیزشساز در جامعه ایران را مهار مدیریت بکند، با تکیه بر سرنیزه و سرکوب و پادگانی کردن حکومت، حداکثر میتواند به صورت کوتاهمدت این خیزشها را مهار بکند. چرا که «بر سر نیزه میتوان به صورت کوتاهمدت تکیه کرد، اما هرگز نمیتوان روی سرنیزه نشست.»
سابعاً علت و دلیل اینکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در بستر سرکوب خیزشهای ملی مانند خیزش دیماه 96 و آبانماه 98 در اولین مرحله به قطع اینترنت و گوشیهای موبایل و غیره میپردازد، به خاطر آن است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «به بافت اتمیزه حرکت کنشگران این خیزشهای ملی آگاه است». نهادهای چند لایهای سرکوبگر این رژیم میدانند که حداقل ارتباط بین کنشگران این خیزشهای اتمیزه، تنها و تنها از طریق فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند تلفن همراه آنها صورت میگیرد؛ و بر این باورند که با قطع آنها میتوانند از درون این خیزشهای فراگیر را متلاشی بکنند و تنها با متلاشی کردن آنها از درون توسط قطع اینترنت و گوشیهای همراه است که دستگاههای چند لایهای سرکوبگر آنها میتوانند از برون با مشت آهنین آنها سرکوب و قلع و قمع نمایند. لذا به همین دلیل است که «حزب پادگانی خامنهای نام پروژههای سرکوب دو خیزش ملی دیماه 96 و آبانماه 98 مشت آهنین گذاشته بودند». بر این مطلب بیافزائیم که ارتباط در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند تلفن همراه میتواند در «کوتاهمدت خلاء سازمانیابی کنشگران خیزشها را بر طرف سازد»، البته در صورت «تداوم این خیزشها قطعاً باید سازمانیابی (بین کنشگران این خیزشها) صورت میدانی پیدا کند.»
پر پیداست که در آن صورت «سازمانیابی بین کنشگران در عرصه میدانی باید در چارچوب رهبری درونی خودجوش و برنامه و تاکتیک و استراتژی مشخص شکل پیدا کند و گرنه امکان نهادینه کردن سازمانیابی درونی بین کنشگران در عرصه میدانی مادیت پیدا نمیکند». البته «خطری که در این فرایند با درازمدت شدن حرکت آنها را تهدید میکند، دخالت رهبری برونی و یا به عبارت دیگر جایگزین شدن رهبری برونی به جای رهبری درونی خودجوش میباشد» که در آن صورت «بسترها جهت انحراف حرکت این خیزشها توسط رهبری برونی (حاکمیت و یا جریانهای جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور از راست راست تا چپ چپ) فراهم میگردد» که برای فهم اوج فاجعه این انحراف در این رابطه کافی است که به انحراف حرکت اعتراضی بخش محدودی از زنان ایران (در عرصه حرکت اعتراضی سلبی با حجاب تحمیلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر زنان ایران توسط شعار «کشف حجاب» به جای شعار «آزادی و حق انتخاب در پوشش برای همه زنان ایران») تحت رهبری لیبرال فمینیستهای خارجنشینی مثل مسیح علی نژاد توجه بکنیم، زیرا این رهبری انحرافی باعث گردید تا او (توسط پا در میانی جناح کنسروالیستهای امپریالیسم آمریکا و یا دولت فاشیست و ارتجاعی و نژادپرست و زنستیز ترامپ) این حرکت اعتراضی بخش محدود زنان ایران را به گروه سلطنتطلبان تحت هژمونی رضا پهلوی بفروشد. در همین رابطه است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، جهت عریان کردن بافت اتمیزه حرکت کنشگران خیزشی ( در راستای به بن بست و عقیم و سترون و کوتاهمدت کردن عمر این حرکتهای اعتراضی خیزشی و فراهم کردن بسترها برای سرکوب آنها توسط رژیم) اقدام به قطع اینترنت و تلفن همراه آنها میکند. لازم به ذکر است که «یکی از عواملی که باعث میگردد تا حرکت اعتراضی کنشگران خیزشها (برعکس حرکت اعتراضی کنشگران جنبشهای مطالبهمحور سه مؤلفهای مدنی و اقتصادی و سیاسی) به انحراف کشیده شود، همین قطع حداقل ارتباط اینترنتی و تلفنی بین کنشگران خیزشی میباشد»؛ زیرا با «قطع این حداقل ارتباط بین کنشگران خیزشی، کلاً امکان تصمیمگیریهای جمعی کنشگران این خیزشها قطع میشود» و «با عمده شدن جایگاه تصمیمگیریهای فردی به جای تصمیمگیریهای جمعی (در میان کنشگران خیزشی) و بیاطلاعی از حرکت دیگر کنشگران در سایر شهرها، شرایط برای ظهور هیولای خشونت بی در پیکر در حرکت کنشگران خیزشی پیدا میشود» و در نتیجه از اینجا است که باید بگوئیم که در تحلیل نهائی همین «ظهور هیولای خشونت بی در پیکر در حرکت اعتراضی کنشگران خیزشی است که باعث میشود تا علاوه بر آماده شدن بسترها جهت سرکوب قهرآمیز این خیزشها توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، شرایط برای بالا رفتن هزینه سرانه مشارکت کنشگران در این حرکتهای خیزشی هم فراهم میگردد» که بی شک، معنای دیگر این حرف آن است که «با بالا رفتن هزینه سرانه مشارکت کنشگران در این خیزشها (توسط ظهور هیولای خشونت در حرکتهای اعتراضی) بسترها جهت تکوین آفت عظیم سکتاریست و تفرقه و تشتت و پراکندگی در این حرکتها مادیت پیدا میکند.»
بیافزائیم که دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این رابطه بر این باور هستند که تنها توسط عریان شدن بافت اتمیزه کنشگران این خیزشهای گستردهٔ است که میتوان از گسترش بیشتر آنها جلوگیری کرد. همچنین عنایت داشته باشیم که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، ترفند قطع رابطه کنشگران حرکتهای اعتراضی در فضای مجازی و تلفن همراه فقط محدود به کنشگران خیزشی نمیکند، بلکه حتی با گسترده شدن و فراگیر شدن حرکت جنبشهای مطالبهمحور، جهت محدود کردن و ایجاد پراکندگی و تشتت در حر کت میدانی آنها، باز توسط قطع اینترنت و تلفن همراه آنها، در این رابطه گام برمیدارد؛ که برای طرح مصداق و نمونه میتوانیم به پروژه قطع اینترنت و تلفن همراه شهروندان اصفهانی در جریان سرکوب حرکت اعتراضی کشاورزان و مردم اصفهان برای حق آبه خود، قبل از حکومت نظامی و حمله مغولی آنها در روز پنج شنبه چهارم آذر ماه اشاره بکنیم؛ که با این اقدام بود که حزب پادگانی خامنهای شرایط برای حرکت گاز انبری یگان ویژه و لباس شخصیهای خود به کشاورزان و مردم اصفهان در زاینده رود (مرده رود شده) فراهم کردند.
نباید فراموش کنیم که خود قطع اینترنت و تلفنهای همراه توسط رژیم (چه در عرصه حرکتهای فراگیر خیزشی و چه در عرصه حرکتهای فراگیر جنبشهای مطالبهمحور سه مؤلفهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی) باعث قطع اطلاعرسانی کنشگران میدانی این حر کتهای اعتراضی به رسانههای خبری برون مرزی میشود که البته خود این امر هم ضربه دیگری بر این حرکتهای اعتراضی خیزشی و جنبشی میباشد، زیرا در شرایطی که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تمامی رسانههای خبری داخل کشور را درید قدرت سرکوبگر خود قرار داده است و هر گونه صدای مخالف را سرکوب مینماید، قطع ارتباط بین کنشگران حرکتهای اعتراضی با رسانههای خبری برون مرزی، به معنای باز گذاشتن بیشتر مشت آهنین رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت سرکوب همه جانبه این خیزشها و جنبشها میباشد. یادمان باشد که در این شرایط، برای اطلاع رسانی و آگاهیگری و تبلیغ و تهییج نظری و عملی بین کنشگران خود و برای اعلام فراخوانیهای خود و برای پیوند تنگاتنگ با شاخههای مختلف حرکت اعتراضی خود در نقاط مختلف کشور و برای انتقال فوری تجارب میدانی خود به دیگر کنشگران سایر شهرها و مراکز اعتراضی و برای سترون و عقیم ساختن ترفندهای نرمافزاری و سختافزاری سرکوبگرایانه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و برای افشاگری جهانی جنایت رژیم در عرصه سرکوب مخالفین خود و برای بی اثر کردن تبلیغات شوم رژیم مطلقه فقاهتی بر علیه این کنشگران در داخل و خارج از کشور و برای اینکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نتواند با برونفکنی جنایتهای خود را به کنشگران حواله نماید و برای آگاهیگری مردم ایران و برای ایجاد پیوند با جنبشها و خیزشهای دیگر جوامع، کنشگران این حرکتهای اعتراضی خیزشی و جنبشی راهی جز این ندارند، مگر اینکه به صورت دو مؤلفهای (فضای میدانی و فضای مجازی) حرکت کنند. شاید بهتر باشد که موضوع را اینچنین مطرح کنیم که «در این شرایط هر گونه حرکت اعتراضی چه به صورت جنبشی باشد و چه به صورت خیزشی که صورت تک مؤلفهای داشته باشد (به صورت صرف عرصه میدانی، بدون عرصه فضای مجازی باشد و یا برعکس محدود به فضای مجازی بدون عرصه میدانی باشد) محکوم به شکست خواهد بود.»
ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد اینکه:
1 - در خیزش دیماه 96 (که مدت 9 روز از 7 تا 16 دیماه ادامه داشت)، برای نخستین بار (پس از خیزش مشهد در سال 71 و خیزش مرداد ماه 73 مردم قزوین و خیزش فروردین ماه اسلامشهر و خیزش بهمن ماه 82 خاتون آباد)، پروسه حرکتهای اعتراضی وارد چرخه ملی و کشوری شد.
2 - هر چند در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، خیزشهای اتمیزه و بی سر تکوین یافته از پائین معیشتی از دهه هفتاد (در دولت پنجم و ششم هاشمی رفسنجانی) برای اولین بار شکل گرفتند، اما در دهه هفتاد و هشتاد این خیزشهای معیشتی (و خودجوش تکوین یافته از پائین و اتمیزه و بی سر و بدون برنامه و تاکتیک و استراتژی) صورت محدود منطقهای داشتند و توان پیوند با دیگر کنشگران سایر شهرهای کشور نداشتند، ولی از دیماه 96 با گستردگی بحران فقر فلاکت و بحران شکاف طبقاتی و بحران ریزش اقشار میانی به طرف حاشیهنشینها و اردوگاه کار و زحمت و بحران غارت مافیای آبی و عدم مدیریت رژیم در مهار خشک سالیها و کم آبیها و بحران زیست محیطی و بحران رکود تورمی و گرانی و بیکاری و غیره، باعث گردید که خیزشهای ملی و کشوری جایگزین خیزشهای منطقهای گذشته بشوند؛ و در همین رابطه است که میتوان داوری کرد که «از دیماه 96 به بعد، جامعه بزرگ ایران از آنچنان پتانسیلی در حرکتهای اعتراضی برخوردار میباشد که هر گونه خیزش معیشتی و خیزش زیست محیطی و کم آبی، میتواند در صورت سرکوب و مهار نشدن آن توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بدل به خیزشهای فرامنطقهای و کشوری بشوند»؛ که برای مثال در این رابطه میتوانیم به خیزشهای کم آبی اشاره کنیم که از مرداد ماه در شهرهای استان خوزستان به صورت منطقهای شروع شدند و در آبان و آذر این خیزشهای کم آبی در چهار استان خوزستان، اصفهان، چهارمحال بختیاری و یزد گسترش پیدا کرد و بدون تردید، اگر رژیم مطلقه فقاهتی مانند دیگر خیزشهای معیشتی و جنبشهای مطالباتی سه مؤلفهای مدنی و صنفی و سیاسی گروههای مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران با سرنیزه سرکوب نمیکرد، خیزشهای کم آبی مانند خیزشهای معیشتی پسا دیماه 96 میتوانستند بدل به خیزشهای کشوری و ملی بشوند. البته بدون تردید در این شرایط هم آتشهای این خیزشها و جنبشها در زیر خاکستر خود را پنهان کردهاند.
3 - در باب تبیین علل و دلایل ورود خیزشها از چرخه منطقهای به چرخه ملی از دیماه 96، در اینجا تنها به طرح چند مورد آنها اشاره میکنیم:
الف - ورود بحرانهای اقتصادی و طبقاتی و اجتماعی و سیاسی و زیست محیطی و کم آبی کشور از چرخه قابل مهار آن، به چرخه غیر قابل مهار هزار توئی ابر بحرانهای مرکب از سال 96.
ب - یاس و سرخوردگی مردم ایران نسبت به حاکمیت مطلقه فقاهتی، در راستای حل این بحرانهای مرکب.
ج - فروریزی حلقه همبستگی اجتماعی در جامعه بزرگ ایران که باعث گردید که جامعه ایران در آستانه فروپاشی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی قرار بگیرد.
د – ظهور جنبش مالباختگان از تابستان 96 در سطح کشور که برعکس دیگر جنبشهای مطالباتی، منهای اینکه جنبش مالباختگان صورت سراسری و کشوری و ملی داشتند و منهای اینکه برعکس دیگر جنبشهای مطالبهمحور کشور، به علت اینکه غارتگران اموال و سرمایههای مالباختگان وابسته به سپاه و راست پادگانی و حزب پادگانی خامنهای بودند، در حداقل زمان ممکن این جنبش مطالباتی بدل به جنبش سیاسی با شعارهای ضد رهبری شدند و کل حاکمیت مطلقه فقاهتی را به چالش کشیدند.
ه – اگرچه کنشگران جنبش مالباختگان به لحاظ خاستگاه طبقاتی بافت یکسانی نداشتند و دارای خاستگاه طبقاتی متفاوتی بودند، ولی اکثریت آنها وابسته به اقشار میانی و پائینیهای جامعه بزرگ ایران بودند.
و – جنبش مالباختگان اولین جنبش مطالباتی کشور بود که در راستای پاسخگوی به مطالبات خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را وادار به عقبنشینی فوری کردند. آنچنانکه حزب پادگانی خامنهای سران سه قوه را وادار کرد به چاپ مبلغ 35 هزار میلیارد تومان پول توسط بانک مر کری در این رابطه کرد.
ز – بزرگترین فونکسیون اجتماعی که جنبش مالباختگان در جامعه بزرگ ایران داشت، عبارت بود از ریزش ترس کنشگران حرکت اعتراضی در جامعه ایران؛ که بی شک همین ریزش ترس کنشگران اعتراضی، یکی از عوامل تکوین خیزش ملی دیماه 96 شد.
ح – دامنه گسترش حرکت اعتراضی کنشگران جنبش مالباختگان در سال 96 حتی تا قاعده و بدنه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هم رسید، لهذا این امر منهای اینکه باعث ریزش پایگاه اجتماعی رژیم در جامعه ایران شد، شرایط برای ریزش نیروهای نظامی و انتظامی رژیم را هم فراهم کرد و همین امر باعث وحشت حزب پادگانی خامنهای و عقبنشینی در برابر مطالبات آنها از طریق چاپ اسکناس شد.
4 - از خودویژگیهای مهم خیزش ملی دیماه 96 (در مقایسه با خیزش ملی آبانماه 98) خلاء حضور اقشار میانی (که در جریان جنبش سبز سال 88 به صورت هولناکی توسط حزب پادگانی سرکوب شدند) بود. بر این مطلب بیافزائیم که هم در خیزش دیماه 96 و هم در خیزش آبانماه 98 طبقه کارگر ایران غائب بودند.
5 - هم خیزش ملی دیماه 96 و هم خیزش ملی آبانماه 98 دارای جوهر واحد معیشتی بودند.
6 - خیزش دیماه 96 توانست برای اولین بار تهیدستان و فرودستان و مستضعفین بالنده اتمیزه کشور را در عرصه فراگیر ملی به عنوان یک فاعل اجتماعی وارد صحنه سیاسی – اجتماعی جامعه بزرگ ایران بکند.
7 - خیزش دیماه 96 توانست رویکرد پوپولیسم غارتگر و ستیزهگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به شکست و بن بست بکشاند و بیش از 22 میلیون حاشیهنشینان شهری را از دایره هیولای پوپولیسم غارتگر و ستیزهگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم آزاد بکند.
پایان