عاشورا و مکتب حسین به عنوان نماد همیشگی و جاویدان نبرد تاریخی، جنبشی، آگاهی‌بخش، رهائی‌بخش، عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه جبهه حق با جبهه باطل می‌باشد – قسمت نه

 

باز در همین رابطه بوده است که امام حسین در روز عاشورا در آخرین خطبه خود خطاب به فرماندهان سپاه عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن (طبق گفته طبری در تاریخ طبری - ج 5 - ص 425) می‌گوید: «ای شبث بن ربعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث، مگر شما خود به من نامه ننوشته‌اید که میوه‌ها رسیده است و زمین‌ها سبز و خرم شده و سپاهیان عراق برای جان نثاری تو آماده‌اند پس هر چه زودتر رهسپار عراق باش؟»

باز در همین رابطه است که (طبق گفته طبری در تاریخ طبری - ج 5 - ص 428) در روز عاشورا حر بن یزید ریاحی پس از توبه و بازگشت به سپاه حسین در خطبه‌ای خطاب به سپاه عمرو سعد و شمر بن ذی الجوشن گفت: «ای مردم کوفه، خدا مرگ‌تان بدهد و خدا مادران شما را عزادار کند که حسین بن علی این بنده خدا را دعوت کردید و آن گاه که دعوت شما را پذیرفت و نزد شما آمد دست از یاری وی باز داشتید، شما که روزی وعده می‌دادید که در راه وی از جان خود خواهید گذشت، امروز پیرامون او را گرفته‌اید و شمشیرها روی او کشیده‌اید تا او را بکشید. او را محاصره کرده‌اید و راه نفس کشیدن را بر وی بسته‌اید و از هر طرف او را در فشار قرار داده‌اید و نمی‌گذارید که به سرزمین‌های پهناور خدا روی آورد و خود و خاندانش در امان باشند، او را مانند اسیری گرفتار ساخته‌اید و بیچاره‌اش کرده‌اید، آب جاری رودخانه فرات را که مسلمان و نامسلمان از آن می‌نوشند و جانوران صحرائی عراق در آن آب تنی می‌کنند به روی او و زنان و کودکان و یارانش بسته‌اید و هم اکنون تشنگی آنان را از پای درآورده است.»

باز در این رابطه بود که امام سجاد در ضمن خطبه‌اش در کوفه فرمود:

«انکم کتبتم الی ابی و خدعتموه - شما مردم کوفه به پدرم نامه نوشتید و او را فریب دادید» (لهوف - ص 140).

رابعاً اگرچه نامه‌ای که مسلم بن عقیل در دوازدهم ماه ذی القعده سال 60 از کوفه برای امام حسین فرستاده بود (و در آن نامه طبق گفته طبری در تاریخ طبری - ج 4 - ص 297 مسلم بن عقیل خطاب به امام حسین نوشته بود که):

«إن جمع أهل الکوفة معک - اکثریت قریب اتفاق مردم کوفه پشتیبان شما هستند، به سوی کوفه حرکت کنید.» در 24 ذی القعده که هنوز امام حسین در مکه اقامت داشت، به امام حسین رسید، ولی «امام حسین برعکس تاکید مسلم بن عقیل (که در این نامه نوشته بود هر چه زودتر به طرف کوفه حرکت کنید) 14 روز بعد از رسیدن نامه مسلم بن عقیل در مکه می‌ماند» (از 24 ماه ذی القعده تا هشتم ذی الحجه سال 60 که امام حسین مکه را به سمت کوفه ترک می‌کند) سؤال مهمی که در این رابطه قابل طرح است اینکه، «چرا امام حسین پس از رسیدن نامه مسلم بن عقیل در 24 ذی القعده فوراً به طرف کوفه حرکت نکرد و 14 روز تا هشتم ذی الحجه در مکه باقی ماند؟»

برای پاسخ به این سؤال مهم لازم است که توجه داشته باشیم که 16 روز بین 24 ذی القعده تا دهم ذی الحجه، مهم‌ترین روزهائی است که زائران حج تمتع از اقطار جهان السلام به مکه می‌آیند و بزرگترین کنگره مردمی جهان السلام در شهر مکه تکوین پیدا می‌کند، بنابراین، در شرایط سال 60 هجری «این کنگره عظیم حج در این 16 روز نه تنها تریبونی بوده است که امام حسین می‌توانسته دعوت و پیام جنبش حق‌طلبانه خودش بر علیه حکومت بنی‌امیه به اقطار جهان اسلام برساند و نه تنها امام حسین توسط کنش‌گران این کنگره عظیم مردمی جهان اسلام می‌توانستنه به اخبار حرکت‌های اعتراضی در فرایند پسا مرگ معاویه دست پیدا کند، از همه مهمتر اینکه امام حسین توسط کنگره عظیم حج در این 14 روز می‌توانسته به آگاهی‌گری کنش‌گران حج بپردازد و حرکت جنبشی خودش را توده‌ای و فراگیر بکند.»

پر واضح است که «همین پروسه آگاهی‌گری و افشاگری ترویجی و تبلیغی امام حسین در حج سال 60 (در آن زمانی که طلسم استبداد و اختناق دوران 20 ساله معاویه شکسته شده بود و اسلام دگماتیسم قدرت و حکومت و اسلام دگماتیسم فقاهتی و روایتی، توسط اسلام قرآنی امام حسین به چالش کشیده شده بود) می‌توانست در فرایند پسا مرگ معاویه و شکستن فضای اختناق و استبداد 20 ساله او بسترساز تحول آگاهی‌گری و سازمان‌یابی و اعتلای حرکت‌های اعتراضی ضد ظلم و ستم بر علیه نظام بنی‌امیه بشود» و همچنین شرایط برای اعتلای جنبش حق‌طلبانه امام حسین در ادامه جنبش رهائی‌بخش پیامبر اسلام و جنبش عدالت‌خواهانه امام علی فراهم بشود.

البته سؤال دیگری که در این جا و در این رابطه قابل طرح است اینکه «چرا امام حسین در هشتم ذی الحجه سال 60 یعنی درست روزی که اعمال واجب حج تمتع (اعم از وقوف در عرفات و منا و رمی جمره و قربانی و طواف) شروع می‌شود، کنگره بزرگ حج را رها می‌کند و حرکت خود را به سمت کوفه از سر می‌گیرد؟»

در پاسخ به این سؤال «باید بینیم که این عمل امام حسین چه عکس‌العمل و فونکسیونی (در میان کنش‌گران اقطار جهان اسلام که در حج سال 60 حضور داشته‌اند) داشته است». بدون تردید به خاطر «جایگاه اجتماعی و مذهبی و سیاسی و کاریزماتیکی که امام حسین داشته است و تمامی کنش‌گران کنگره عظیم حج سال 60 امام حسین را به عنوان رأس و سرپرست اهل بیت پیامبر اسلام و رهبری معنوی جهان اسلام می‌شناختند و او را به عنوان بزرگ مرد بلاد جهان اسلام می‌شناختند، در نتیجه رها کردن حج (به عنوان یکی از ارکان عبادت در اسلام) توسط امام حسین و حرکت کردن او در این ایام به سمت کوفه (آن هم برای سازمان‌یابی حرکت‌های اعتراضی حق‌طلبانه مردم عراق و کوفه) بزرگ‌ترین خبری بود که کنش‌گران حج سال 60 می‌توانستند با خود به اقطار جهان اسلام ببرنند» البته همه این‌ها نشان دهنده آن می‌باشد که برای امام حسین (به عنوان رهبر بلامنازع جنبش حق‌طلبانه و حرکت‌های اعتراضی حق‌طلبانه مسلمانان در اقطار جهان اسلام) «موضوع آگاهی‌گری در رأس همه مسئولیت‌ها و وظایف اجتماعی و سیاسی و انسانی و مکتبی‌اش قرار داشته است» و لذا به خاطر همین موضوع بوده است که «امام حسین (در آن شرایط تندپیچ حرکت جوامع مسلمان در اقطار جهان اسلام) مدت چهار ماه و پنج روز (از سوم شعبان تا هشتم ذی الحجه سال 60) در مکه اقامت داشته است و تماماً در حال تماس و گفتگو و رابطه و خبرگیری و پیام فرستادن و آگاهی‌گری بوده است» زیرا امام حسین خوب می‌دانسته که «بزرگ‌ترین رسالت و مسئولیتش در آن شرایط آگاهی‌گری و سازمان‌یابی کنش‌گران حرکت‌های اعتراضی مسلمانان اقطار جهان اسلام می‌باشد». همچنین امام حسین خوب می‌دانسته که در آن شرایط «حج و شهر مکه بزرگترین پتانسیلی در جهان اسلام است که او در بستر آن می‌تواند حرکت اعتراضی حق‌طلبانه خودش را به صورت یک جنبش جهانی در اقطار جهان اسلام درآورد». باز امام حسین خوب می‌دانسته که «بزرگترین مسئولیت و وظیفه‌اش در آن شرایط آگاهی‌گری و سازمان‌یابی کنش‌گران حرکت‌های اعتراضی بر علیه نظام بنی‌امیه می‌باشد» و باز امام حسین خوب می‌دانسته که «رسالت و وظیفه و مسئولیتش تنها و تنها با آگاهی‌گری و سازمان‌یابی کنش‌گران حرکت‌های اعتراضی خلاصه می‌شود نه تشکیل حکومت اسلامی و کسب قدرت سیاسی و اجرای احکام فقهی اسلام فقاهتی آنچنانکه صالحی نجف آبادی در شهید جاوید (به عنوان محور تحلیل خود از عاشورا) مطرح می‌نماید.»

یادآوری می‌کنیم که از نظر صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید»، «مسئولیت و وظیفه و تکلیف برای امام حسین تنها در گرو کسب قدرت سیاسی و نظامی بوده است و هدف حرکت امام حسین از مدینه تا مکه و حرکت به سمت کوفه در راستای کسب قدرت سیاسی و نظامی و تشکیل حکومت اسلامی بوده است». صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید» بر این باور است که «در خلاء کسب قدرت سیاسی و نظامی، امام حسین هیچگونه وظیفه‌ای نداشته است» بنابراین، بدین ترتیب است که او «به صورت مکانیکی بین مسئولیت امام حسین و وظیفه امام حسین دیوار چین ایجاد می‌کند» و معتقد است که «مسئولیت امام حسین یک امر شخصی و فردی بوده، در صورتی که وظیفه امام حسین یک امر اجتماعی و سیاسی در راستای تشکیل حکومت اسلامی آن هم برای اجرای احکام فقهی اسلامی بوده است». صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید» بر این باور است که «عاشورا حسین مولود مسئولیت شخصی و فردی و اخلاقی امام حسین بوده، نه مولود وظیفه اجتماعی و سیاسی و تاریخی امام حسین». همچنین او عقیده دارد که «با پیمان‌شکنی مردم کوفه، در مسیر حرکت امام حسین به سمت کوفه وظیفه اجتماعی و سیاسی و تاریخی امام حسین به پایان رسیده است و از آنجا مسئولیت فردی و شخصی و اخلاقی امام حسین جایگزین وظیفه اجتماعی و سیاسی و تاریخی امام حسین شده است.»

باز در همین رابطه او بر این باور است که «با پیمان و بیعت مردم کوفه در شهر مکه (توسط 18 هزارتا 40 هزار نامه‌ای که برای امام حسین فرستادند) مسئولیت شخصی و فردی امام حسین بدل به وظیفه سیاسی و اجتماعی در راستای تشکیل حکومت اسلامی شده است» و باز او در همین رابطه است که معتقد است که «امتناع امام حسین از بیعت کردن با یزید در مدینه (پس از مرگ معاویه در 15 رجب سال 60) یک امری بر پایه مسئولیت فردی و اخلاقی او بوده است، نه وظیفه اجتماعی و سیاسی و تاریخی» و باز در همین رابطه است که صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید»، «نسبت امام حسین با آزادگی بر پایه بیعت مردم با امام حسین تعریف می‌کند، نه در راستای وظیفه‌اش بر پایه آگاهی و رسالت انسانی و اجتماعی و تاریخی خودش» و همچنین او بر این باور است که «آزادگی وظیفه‌ای است که مربوط به خواست مردم می‌باشد، نه نتیجه آگاهی و مسئولیت انسانی و اجتماعی و تاریخی خود امام حسین.»

باز در این رابطه است که او معتقد است که «وظیفه امام و پیشگامان توسط خواست مردم تعریف می‌شود، نه بر پایه آگاهی و خودآگاهی و مسئولیت انسانی و اجتماعی و تاریخی پیشگامان» و همچنین در این رابطه است که او بر این باور است که «وظیفه محوری امام و پیشگامان تشکیل حکومت اسلامی و کسب قدرت سیاسی و نظامی و اجرای احکام فقهی می‌باشد» و باز او «نسبت وظیفه امام و پیشگامان با مردم فقط بر پایه خواست مردم و کسب قدرت خودشان تعریف می‌نماید، نه چیز دیگری». البته آنچه که در این رابطه در رویکرد صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید» قابل توجه است، اینکه او حتی «در تکوین خواست مردم هیچگونه نظری ندارد و فی نفسه آن را تعیین کننده می‌داند»؛ یعنی چه در زمانی که «امام حسین در مکه از نظر او توسط همین خواست مردم کوفه وظیفه تشکیل حکومت اسلامی در دستور کار خود قرار داده بود و چه در روز عاشورا سال 61 که توسط خواست همان مردم که در مکه با او بیعت کرده بودند، حسین و یارانش کشته می‌شوند، این خواست مردم در رویکرد او جایگاه واحدی دارند.»

ادامه دارد