عاشورا و مکتب حسین بهعنوان نماد همیشگی و جاویدان نبرد تاریخی، جنبشی، آگاهی‌بخش، رهائی‌بخش، عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه جبهه حق با جبهه باطل می‌باشد – قسمت دوازده

 

بنابراین از اینجا است که باید نتیجه‌گیری کنیم که «تنها راه فهم جایگاه امام‌حسین در عرصه نمایشگاه عظیم و تاریخی حق‌طلبانه عاشورای 61 این است که امام‌حسین را به‌عنوان یک کل و یک واحد در نظر بگیریم نه به‌صورت یک مجموعه تکه تکه شده جدا از هم، مسئولیت وظیفه، اخلاق، مبارزه اجتماعی، مبارزه فردی، مبارزه نفسانی و غیره امام‌حسین» مع‌هذا، اگر حسین را به‌عنوان یک کل و یک واحد در نظر بگیریم، در عرصه کالبد شکافی سنتز حادثه عاشورای کربلای 61 می‌توانیم «صحت و سقم تحلیل و استراتژی و شکل مبارزه و جوهر جنبشی حرکت و مدیریت فرماندهی کل را متوجه خود امام‌حسین بکنیم» و تنها در چارچوب همین رویکرد است که ما می‌توانیم «پاسخ علمی به ناقدین عاشورای حسین از ابن‌خلدون تا امام محمد غزالی و طنطاوی و غیره بدهیم.»

باری، در این رابطه باید «تمامی مؤلفه‌های مختلف چهارگانه حرکت امام‌حسین اعم از تحلیل و استراتژی و آگاهی‌گری و رابطه‌گیری و جوهر جنبشی حرکت عاشورا 61 امام‌حسین را به‌صورت جدا از هم مورد کالبد شکافی و آسیب‌شناسی قرار بدهیم». نکته‌ای که به‌صورت محوری در این رابطه باید به آن عنایت داشته باشیم و به آن تکیه بکنیم اینکه «تمامی کارهای امام‌حسین از مجرای کارهای عقلایی و مجرای طبیعی باید مورد کالبد شکافی قرار بگیرد نه به بر پایه علم غیب و علم لدنی و علم تکوینی و غیره» چرا که ما بر این باوریم که (آن چنانکه خود امام‌حسین در تعریف حرکت و عاشورای خودش مطرح کرد:

«لَکُمۡ فِی أُسۡوَةٌ - در این مبارزه، عمل من سرمشق شماست» (تاریخ طبری - ج 4 - ص 304) «تنها آن امام‌حسین و آن مبارزه عاشورایی می‌تواند برای ما اسوه و الگو بشود که بر پایه سنت‌های عقل و قوانین اجتماعی حرکتی عاقلانه و علمی کرده باشد نه امام حسینی که به‌شکل ماوراء انسانی و غیر بشری حرکت کرده باشد». پس باید ببینیم که آیا امام‌حسین، به‌عنوان یک انسان توانسته است در نمایشگاه حق‌طلبانه عاشورا به‌صورت خردمندانه و واقع‌بینانه و علمی و عینی بازی‌گری کند، یا نه؟ یعنی مانند انسان مورد اعتقاد حافظ بوده است، به‌طوری که او می‌گوید:

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم / که من گم شده این ره نه به خود می‌پویم

در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می‌گویم

من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست / که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم

دیوان حافظ – دکتر یحیی قریب - ص 318 – سطر 8 به‌بعد

علی‌هذا، آنچه که در این رابطه می‌توانیم بگویم اینکه:

یکم – در خصوص کالبد شکافی تحلیل‌های امام‌حسین در خصوص ماهیت و جوهر حکومت بنی‌امیه باید در این رابطه عنایت داشته باشیم که امام‌حسین در تحلیل از ماهیت حکومت بنی‌امیه چه در رابطه با معاویه و چه در رابطه با یزید بر این مؤلفه‌ها تکیه می‌کرده‌است:

1 - طبق گفته محمد بن جریر طبری امام‌حسین بعد از آنکه زیر نظر سپاه مسلح حر بن یزید ریاحی قرار گرفت در مسیر حرکت به‌طرف کوفه خطبه معروف خود را مطرح کرد که در بخشی از این خطبه بود که فرمود:

«أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ، و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ، لِیَرغَبِ المُؤمنُ فی لِقاءِ اللّه ِ مُحِقّا، فإنّی لا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً، و لا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بر ما - نمی‌بینید به‌حق عمل نمی‌شود و از باطل خودداری نمی‌گردد، شایسته است فرد با ایمان طرفدار حق، در مرگ رغبت کند، زیرا به نظر من با این اوضاع و احوال، مرگ جز سعادت نیست و زندگی با ستمکاران جز رنج و ملال نخواهد بود» (تاریخ طبری - ج 4 - ص 305).

 

2 - امام حسین در پاسخ خود به نامه معاویه می‌نویسد:

«الست قاتل حجر وأصحابه العابدین المخبتین، الذین کانوا یستفظعون البدع، ویأمرون بالمعروف وین هون عن المنکر؟. فقتلتهم ظل ما وعدواناً... أَوَلست بقا تل عمرو بن الحمق... وانی لا أعلم فتنه لها أعظم من امارتک علیها. هذه الامة من ولایتک علیها، وأخذک بالتهمة، وامارتک صبیاً یشرب الشراب ویلعب بالکلاب!!. ما أراک الا وقد أوبقت نفسک، وأهلکت دینک، وأضعت الرعیة - ای معاویه، مگر تو آن نیستی که حجر بن عدی و یاران او را کشتی، همان بندگانی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند، ای معاویه مگر تو آن نیستی که عمرو بن حمق خزاعی را کشتی. ای معاویه، من هیچ فتنه‌ای را برای ملت مسلمان وخیم‌تر و زیان‌بخش‌تر از حکومت تو نمی‌دانم، ای معاویه مردم را به هر گمان و تهمتی می‌کشی و کودکی مانند یزید بر مسلمانان امارت می‌دهی و خود را هلاک و دین خود را تباه و مردم را بی‌چاره کرده‌ای» (بحارالانوار - ج 44 - ص 214).

3 - محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری - جلد پنجم - صفحه 403 خطبه‌ای از امام‌حسین نقل می‌کند، که ایشان در مسیر حرکت به‌سمت کوفه در منزل بیضه یکی از منازل بین حجاز و عراق در مقابل اصحاب خود و اصحاب حر بن یزید ریاحی در زمانی که در محاصره سپاه حر قرار داشته است، این خطبه را بیان می‌کند:

«ایهاالناس، إن رسولالله قال: من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله ناکثاً عهده مخالفاً لسنة رسول الله یعمل فی عباد الله بالإثم والعدوان فلم یغیّر علیه بفعل ولا قول، کان حقاً علی الله أن یدخله مدخله. ألا وإن هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان، وترکوا طاعة الرحمن، وأظهروا الفساد، وعطّلوا الحدود، واستأثروا بالفیء، وأحلّوا حرام الله وحرّموا حلاله، وأنا أحقّ من غیَّر، وقد أتتنی کتبکم، وقدمت علیَّ رسلکم ببیعتکم أنکم لا تسلمونی ولا تخذلونی، فإن تممتم علی بیعتکم تصیبوا رشدکم، فأنا الحسین بن علی وابن فاطمة بنت رسول الله، نفسی مع أنفسکم، وأهلی مع أهلیکم، ولکم فیّ أسوة، وإن لم تفعلوا ونقضتم عهدکم، وخلعتم بیعتی من أعناقکم، فلعمری ماهی لکم بنکر، لقد فعلتموها بأبی وأخی وابن عمّی مسلم، فالمغرور من اغترّ بکم، فحظّکم أخطأتم، ونصیبکم ضیّعتم، ومن نکث فإنما ینکث علی نفسه، وسیغنی الله عنکم، والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته - ای مردم، رسول خدا (ص) گفت: هر کس حاکم بیدادگری را ببیند که حرمت‌های خدا را حلال می‌شمارد و عهد و پیمان پروردگار را می‌شکند و از سنت رسول خدا منحرف می‌گردد. و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می‌کند، پس با عمل و گفتار خود، او را باز ندارد و روش ناپسند و سرزنش‌آمیز او را تغییر ندهد، لازم است که خداوند او را با آن حاکم ظالم به یک جا از بین ببرد. بدانید که این بیدادگران (حکومت بنی‌امیه) راه شیطان را در پیش‌گرفته‌اند و فرمان او را می‌برند و از اطاعت خدای رو گردانده، دست به تبهکاری گشوده‌اند، و مال خدا را به خود و یاران خود اختصاص داده‌اند. حرام خدا را حلال و حلال او را حرام کرده‌اند و اکنون بیش از همه کس من وظیفه‌دارم (چون آگاه‌ترم) که این بدعت‌ها را تغییر دهم و دست ستم‌کاران را کوتاه نمایم. نوشته‌ها و فرستادگان شما رسید، که از بیعت و پایداری شما در راه حق حکایت می‌کرد. اکنون اگر بیعت خود را به‌پای دارید و از آنچه نوشته‌اید که دست از یاری من بر ندارید و بر نگردید به خوشبختی و سعادت خواهید رسید. من حسین فرزند علی و فاطمه دختر رسول خدایم. شما را شایسته است که از من پیروی نمایید. و اگر کوتاهی کرده و پیمان خود را بر هم زدید و بیعت مرا از گردن‌های خود فرو نهادید، به جانم قسم که از شما مردم بعید نیست، چه اینکه همین کار را با پدرم علی و برادرم حسن و پسر عمویم مسلم بن عقیل کردید، و فریب خورده آن کسی است که به وعده شما مغرور گردد. ولی بدانید که بهره سعادت خود را از دست دادید و نصیب خوشبختی خود را ضایع نمودید، و آنکه پیمان را بشکند به زیان خود اقدام کرده و به‌زودی خدا مرا از شما بی‌نیاز خواهد ساخت. والسلام.»

باری، آنچه که از مجموع سخنان امام‌حسین در خصوص تحلیل امام‌حسین نسبت به ماهیت حکومت بنی‌امیه (از معاویه بن ابی سفیان تا یزید بن معاویه) برای ما قابل فهم است اینکه:

اولاً در تحلیل امام‌حسین از حکومت بنی‌امیه، این رژیم فاسد نظام سیاسی عادلانه امام علی را بدل به نظام ظالمانه فردی و امپراطوری استبدادی کرده‌اند.

ثانیاً در تحلیل امام‌حسین از حکومت بنی‌امیه و بنیان‌گذار آن معاویه بن ابی سفیان، این نظام فاسد با تحمیل ولیعهدی پسرش یزید بن معاویه و موروثی کردن خلافت اسلامی در خاندان خود، نظام حکومتی گذشته را بدل به سلطنت موروثی کرده‌اند.

ثالثاً از نگاه امام‌حسین، با سلب آزادی و اجبار در بیعت و نادیده گرفتن رأی و خواسته مردم مسلمان، حکومت بنی‌امیه و در رأس آنها بنیان‌گذار آن معاویه بن ابی سفیان (آنچنانکه امام‌حسین در انتهای نامه خودش به معاویه مطرح می‌کند) مردم و جامعه و امت را به ضعف یا استضعاف کشانده‌است.

ادامه دارد