الفبای «پیشگامی» در دیسکورس «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» - قسمت دوم

 

4 - چهارمین مشخصه پیشگامی در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «اعتقاد به رویکرد تحزب‌گرایانه به عنوان حرکت عمودی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها به عنوان ابزار اراده جمعی و واحد پیشگامان جهت پیوند با اردوگاه بزرگ و عظیم و بالنده مستضعفین ایران و جنبش‌های لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ و عظیم و بالنده مستضعفین ایران می‌باشد، نه مانند رویکرد تحزب‌گرایانه طراز نوین پیشاهنگی لنینیستی که معتقد به جانشینی و آلترناتیوی حزب پیشاهنگ به نیابت از طبقه و جنبش‌های لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین بود.

بنابراین برعکس رویکرد پیشاهنگی در سه مؤلفه آن که استراتژی و تاکتیک‌هایش در چارچوب «کسب قدرت سیاسی» تعریف می‌گردد، در رویکرد پیشگامی و در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «استراتژی و تاکتیک‌های پیشگامی در چارچوب استراتژی اقدام عملی تحزب‌گرایانه و سازمان‌گرایانه و هدایت‌گرایانه و آگاهی‌بخش جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین تعریف می‌شود، نه در چارچوب «کسب قدرت سیاسی»، زیرا آنچنانکه در قرن بیستم در جهان تجربه گردید، مهم‌ترین عامل شکست و فروپاشی سوسیالیسم دولتی یا سوسیالیسم بوروکراسی، پیدایش یدیده «حزب – دولت»ها بودند که نخستین قتیل این «حزب – دولت»ها در تحلیل نهائی «دموکراسی در جوامع» مربوطه بود؛ که با قربانی شدن دموکراسی توسط حاکمیت «حزب – دولت»ها در این کشورها، باعث گردید تا «سوسیالیسم که تنها از طریق دموکراسی می‌تواند به صورت عمودی از پائین (در شکل اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت یعنی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی) تکوین پیدا کند، در چارچوب «حزب – دولت»ها، با جایگزین شدن این «حزب – دولت»ها (به جای نهادها یا شوراها خود مدیریتی اردوگاه بزرگ مستضعفین از پائین) سوسیالیسم دستوری و تزریقی توسط بوروکراسی فراگیر دولتی و حزبی بران جوامع تحمیل بشود؛ و همین ماهیت بوروکراسی سوسیالیست «حزب – دولت»ها باعث ظهور طبقه جدید بورژوازی در این جوامع گردید که بالاخره در دهه آخر قرن بیستم به موازات رشد این طبقه جدید بوروکراسی و بورژوازی در این جوامع، شرایط جهت فروپاشی سوسیالیسم دولتی قرن بیستم از درون فراهم ساخت.

البته آنچنانکه «تجربه سوسیالیسم جدای از دموکراسی» در قرن بیستم شکست خورده است، «تجربه دموکراسی منهای سوسیالیسم» هم در جهان سرمایه‌داری و کشورهای متروپل نیز شکست خورده است، چراکه امروز «دموکراسی پارلمانی» یا «دموکراسی نمایندگی» یا «دموکراسی غیر مستقیم» در تمامی کشورهای متروپل جهان سرمایه‌داری به علت همین جدائی دموکراسی از حرکت عمودی یا سوسیالیستی گرفتار بحران و فروپاشی می‌باشند و بی‌شک آلترناتیو «دموکراسی نمایندگی» یا «دموکراسی پارلمانی» یا «دموکراسی غیر مستقیم» در تمامی این کشورها، «دموکراسی مستقیم» یا «دموکراسی شورائی» یا «دموکراسی مشارکتی» می‌باشد که لازمه تحقق آن «پیوند دموکراسی با سوسیالیسم» به صورت پیوند بین دو حرکت افقی (دموکراسی) و عمودی (سوسیالیسم) می‌باشد؛ که همین «پیوند بین دموکراسی و سوسیالیسم» به صورت «دو امر قائم به ذات» باعث می‌گردد تا دموکراسی - سوسیالیستی به عنوان یک مدل و آلترناتیو از پائین به صورت شورایی و مستقل در چارچوب جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، تکوین پیدا کند.

در نتیجه همین امر باعث می‌گردد که تنها راه مقابله با ظهور «حزب – دولت»ها در رویکرد دموکراسی - سوسیالیستی (برعکس سوسیالیست کلاسیک قرن نوزدهم و سوسیالیست شکست خورده دولتی قرن بیستم اروپا) همین پیوند بین دموکراسی و سوسیالیسم به صورت دو امر قائم به ذات باشد و بدین ترتیب است که می‌توانیم نتیجه بگیریم که «تنها مسیر تحقق سوسیالیسم در یک جامعه، فقط و فقط از مسیر دموکراسی در آن جامعه می‌باشد و جز از مسیر دموکراسی هر روش دیگر برای دستیابی به سوسیالیسم به شکست می‌انجامد». البته نخستین نظریه‌پرداز این حقیقت بزرگ، معلم کبیرمان شریعتی می‌باشد که در چارچوب دکترین «دموکراسی – سوسیالیستی» (نه سوسیال – دموکراسی سرمایه‌داری قرن بیستم اروپائی) شریعتی ضمن نقد «دموکراسی لیبرالیستی» یا «دموکراسی پارلمانتاریستی» یا «دموکراسی غیر مستقیم» سرمایه‌داری جهانی توسط تکیه بر «دموکراسی مستقیم» یا «دموکراسی شورائی» یا «دموکراسی مشارکتی» تلاش می‌کند تا دکترین «دموکراسی سوسیالیستی» خودش را در چارچوب دو حرکت افقی (دموکراتیک) و عمودی (سوسیالیستی) تبیین نماید.

5 - پنجمین مشخصه پیشگامی در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اینکه، پیشگام یا پیشگامان باید اعتقاد داشته باشند که تا زمانیکه در جامعه و بر جامعه بشر «ستم، اعم از ستم طبقاتی، یا ستم سیاسی، یا ستم جنسیتی، یا ستم ملی و قومیتی، یا ستم مذهبی و ایدئولوژیکی و یا ستم نژادی و غیره وجود داشته باشد یا حاکم باشد، موتور و عامل تغییر در جوامع بشری، اردوگاه بزرگ مستضعفینی می‌باشد که توسط این ستم‌های ستمگران به ضعف کشیده شده‌اند» ولی از آنجائیکه که برحسب نوع این مؤلفه‌های ستم، مصداق‌های مربوطه در اردوگاه بزرگ مستضعفین متفاوت می‌باشند همین امر باعث گردیده است تا اردوگاه بزرگ و عظیم مستضعفین صورت یک گروه واحد و یکدست پیدا نکند و اردوگاه عظیم و بزرگ مستضعفین به صورت لایه‌های مختلفی درآید.

طبیعی است که جهت آگاهی‌بخشی و استارت موتور اردوگاه بزرگ مستضعفین، پیشگام و پیشگامان مجبور به آرایش این ستم‌ها در شرایط مختلف زمانی و تاریخی و جغرافیائی به صورت مشخص و کنکریت هستند و هرگز نباید در این رابطه پیشگام و پیشگامان خود را در حصار تئوری‌های وارداتی یا الگوبرداری از تئوری‌های دیگر جوامع به صورت تقلیدی و کپی‌برداری، زندانی کنند.

بنابراین پیشگام و پیشگامان علاوه بر اینکه باید باور داشته باشند که «تاریخ» در جوامع مختلف و زمان گوناگون به صورت خطی پیش نمی‌رود و «تاریخ» شرکت بیمه نیست و در عرصه «تاریخ» گارانتی وجود ندارد، باید به این حقیقت مؤمن باشند که «واقعیت‌ها را به صورت مشخص ببینند نه به صورت عام و مجرد و کلی» و در چارچوب «مشخص دیدن واقعیت‌ها به تحلیل مشخص از آن واقعیت‌های مشخص در عرصه زمانی و جغرافیائی خود بپردازند» و در نتیجه سنتز این رویکرد ظهور پیشگام یا پیشگامان به عنوان نیروی تغییرخواه نه نیروی تفسیرگرا در جوامع خود می‌باشد؛ و بدین ترتیب است که پیشگام و پیشگامان در ادامه راه انبیاء ابراهیمی می‌تواند کاری پیامبرانه در زمان خود بکنند نه کاری فیلسوفانه یا کاری صوفیانه و یا کاری فقیهانه، چراکه «کار فیلسوفان تفسیر جهان است» در صورتی که «کار پیشگام یا پیشگامان (مانند کار پیامبران ابراهیمی) تلاش در جهت تغییر جهان و جامعه می‌باشد

6 - ششمین مشخصه پیشگامی در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اینکه، پیشگام یا پیشگامان باید اعتقاد داشته باشند که «جامعه ایران یک جامعه دینی است» و در هر جامعه دینی هر گونه انحطاط و اعتلا و تحول و تغییر بالضروره از کانال «دین» عبور می‌کند؛ و دین در جامعه ایران آنچنانکه در جریان انقلاب ضد استبدادی 57 به تجربه درآمد، به عنوان بزرگ‌ترین منبع انرژی اجتماعی می‌باشد که اگر بتواند به شکل مترقیانه این منبع انرژی پتانسیل به صورت سینماتیک درآورد، می‌تواند بزرگترین عامل بسیج کننده توده‌ها بشود (آنچنانکه انقلاب ضد استبدادی 57 در مقایسه نسبی جمعیتی ایران در سال 57 به لحاظ مشارکت توده‌ای، گسترده‌ترین بسیج توده‌ای در تمامی انقلابات تاریخ بشر داشته است).

بنابراین در جامعه دینی ایران بدون «اصلاح دینی» نمی‌توان به «اصلاح مترقیانه اجتماعی تکوین یافته از پائین» دست پیدا کرد، آنچنانکه بدون «اصلاح اجتماعی» مترقیانه تکوین یافته از پائین نمی‌توان به اصلاح سیاسی دست پیدا کرد. در نتیجه پیشگام مستضعفین ایران باید اعتقاد داشته باشد که موضوع «اصلاح دینی» در جامعه دینی ایران، برای دستیابی به «اصلاح اجتماعی» و «اصلاح سیاسی» تکوین یافته از پائین، جزء وظایف لایتغیر و قطعی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد؛ و همین ضرورت «اصلاح دینی» در جامعه استبدادزده و فقه‌زده و تصوف‌زده ایران باعث گردیده است تا مبارزه تغییر اجتماعی و سیاسی به صورت تغییر از پائین به بالا، در چارچوب دو مؤلفه «تغییر افقی» (دموکراتیک) و «تغییر عمودی» (سوسیالیستی)، صورتی درازمدت پیدا کند و هر گونه تغییر سیاسی یا تغییر اجتماعی در ایران که از کانال «اصلاح دینی» عبور نکند، چه این تغییر در بستر دینامیزم برونی صورت گرفته باشد و چه در عرصه تضادهای درونی جناح‌های درونی رژیم مطلقه فقاهتی به انجام برسد، تغییری ناپایدار خواهد بود.

بنابراین، سخت‌ترین و مردافکن‌ترین مرحله تغییر در جامعه ایران در عرصه دینامیزم درونی تکوین یافته از پائین در دو مؤلفه «افقی» (دموکراتیک) و «عمود» (سوسیالیستی)، «مرحله اصلاح دینی» است، چراکه در این مرحله ارتجاع مذهبی حاکم توسط مرکب اسلام دگماتیسم و روایتی و فرقه‌ای و فقاهتی و زیارتی و ولایتی می‌تواند با تحریک احساسات توده‌های پائینی جامعه ایران، «توازان قوا» را به سود خود تغییر دهد.

فراموش نکنیم که در تحلیل نهائی، «انقلاب و اصلاحات نیست که جامعه را می‌سازد، بلکه برعکس جامعه است که انقلاب و اصلاحات اجتماعی و سیاسی را می‌آفریند». به عبارت دیگر «اگر از پرسپکتیو و منظر و رویکرد تغییر از پائین در بستر دینامیزم درونی به تحولات اجتماعی نگاه کنیم، این توده‌ها نیستند که با اختیار و انتخاب خود انقلاب و اصلاحات می‌کنند، بلکه برعکس انقلاب و اصلاحات در جوامع می‌شوند» و همین «رویکرد تقدم جامعه بر تحولات اجتماعی و سیاسی در عرصه اصلاحات یا انقلاب باعث می‌گردد تا پیشگام و پیشگامان و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران برای تحول و تغییر در جامعه دینی ایران، به صورت دینامیزم درونی، بر تقدم اصلاح دینی نسبت به دو مؤلفه اصلاح اجتماعی و اصلاح سیاسی تکیه نمایند

7 - هفتمین مشخصه پیشگامی در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اینکه، پیشگام و پیشگامان باید اعتقاد داشته باشند که در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هم دموکراسی و هم سوسیالیسم در مدل دموکراسی سوسیالیستی شریعتی و اقبال و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (برعکس مناسبات سرمایه‌داری و پیشاسرمایه‌داری) یک انتخاب آگاهانه مبتنی بر تئوری و زیرساخت نظری و ذهنی می‌باشند، نه جبر ابزار تولید، به همین دلیل پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران جهت بسترسازی اجتماعی برای دستیابی به دو شجره طیبه دموکراسی و سوسیالیست در چارچوب مدل دموکراسی- سوسیالیستی شریعتی و اقبال، مجبور است که به نهضت همه جانبه تئوریک، جهت دستیابی به مبانی تئوریک این دو شجره طیبه دست بزند، چراکه از بعد از فروپاشی سوسیالیسم دولتی یا سوسیالیسم «حزب – دولت،ها (که مولود سوسیالیسم کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا بودند) و یا سوسیالیسم بوروکراسی قرن بیستم و بحران فراگیر دموکراسی لیبرالیستی و نئولیبرالیستی و دموکراسی غیر مستقیم یا دموکراسی پارلمانتاریستی جهان سرمایه در قرن بیست و یکم، بحران تئوریک در عرصه دموکراسی و سوسیالیست به صورت امری زیرساختی درآمده است.

بنابراین بدون یک نهضت همه جانبه تئوریک توسط پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط خودویژه، امکان عبور از بحران‌های تئوریک در عرصه «دموکراسی مشارکتی» یا «دموکراسی شورائی» یا «دموکراسی مستقیم» وجود ندارد و در عرصه عبور تئوریک از سوسیالیست «حزب – دولت»های قرن بیستم، باز این امر هم ممکن‌ناپذیر می‌باشد.؛ و در چارچوب این نهضت تئوریک است که پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران مجبور و موظف است که ابتدا به نقد همه جانبه تئوریک نظام سرمایه‌داری حاکم بر جهان امروز بپردازد، چراکه بدون نقد همه جانبه تئوریک سرمایه‌داری (در فرایندهای مختلف سرمایه‌داری تجاری و سرمایه‌داری صنعتی و سرمایه‌داری امپریالیستی و سرمایه‌داری مالی و سرمایه لیبرالیستی و سرمایه‌داری کینزی و سرمایه‌داری نئولیبرالیستی تاچری و ریگانی امروز حاکم بر جهان) نمی‌توان به طرح تئوریک دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی و اقبال به عنوان آلترناتیو نظام سرمایه دست پیدا کرد.

قابل ذکر است که مرز بین دموکراسی - سوسیالیستی اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با سوسیال –دموکراسی برنشتاینی و کائوتسکی قرن بیستم اروپا در این است که «در مدل دموکراسی – سوسیالیستی اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، دموکراسی – سوسیالیستی علاوه بر اینکه یک نظام اجتماعی می‌باشد نه نظام سیاسی صرف، خود نظام اجتماعی دموکراسی - سوسیالیستی به عنوان آلترناتیو نظام سرمایه‌داری جهانی می‌باشد»، چراکه مشخصه اصلی نظام سرمایه‌داری در اشکال مختلف آن که عامل اصلی فساد همه جانبه این نظام می‌شود، موضوع «کالا شدن نیروی کار انسان است که سرمایه‌داری توسط این اهرم در اشکال مختلف آن در هر شرایطی می‌تواند استثمار انسان از انسان یا استثمار طبقه از طبقه یا استثمار طبقه از ملت یا استثمار ملت از ملت را بازتولید نماید» و لذا تا زمانیکه توسط مدل دموکراسی- سوسیالیستی نتوانیم اهرم «کالا کردن نیروی کار انسان» از نظام سرمایه‌داری در هر شکل آن بگیریم، امکان مبارزه «افقی» (دموکراتیک) و مبارزه «عمودی» (سوسیالیستی) با استثمار انسان از انسان، طبقه از طبقه، طبقه از ملت، ملت از ملت وجود ندارد.

به همین دلیل در دموکراسی سوسیالیستی اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، به خاطر اینکه دموکراسی سوسیالیستی موضوع کالا شدن نیروی کار انسان را به چالش می‌کشد، مدل دموکراسی - سوسیالیستی اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به عنوان آلترناتیو نظام جهانی سرمایه‌داری مطرح می‌باشد، در صورتی که مدل سوسیال – دموکراسی برنشتاینی و کائوتسکی قرن بیستم اروپا در قرن بیست و یکم دچار بحران سراسری شده است، زیرا سوسیال - دموکراسی یا دولت رفاه به عنوان آلترناتیو نظام سرمایه‌داری مطرح نمی‌باشد، بلکه بالعکس در این مدل چه در عرصه نظری و چه در عرصه عملی، تلاش بر آن است تا در چارچوب نظام جهانی سرمایه‌داری به صورت مجمع الجزائر محاطی (نه محیطی) به اقدامات رفاهی مثل درمان رایگان یا تأمین اجتماعی یا آموزش رایگان و غیره دست بزند.

ادامه دارد