«وظیفه فوری» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران:

«گفتمان‌سازی» یا «آلترناتیوسازی»؟ (سرمقاله)

 

اگر بر این باور باشیم که در تندپیچ شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی امروز جامعه بزرگ ایران، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در «فرایند بحران موجودیت حاکمیت» (نه بحران تثبیت) خود قرار گرفته است و در راستای «بازتولید تثبیت موجودیت دهه هفتاد خود» در این شرایط خودویژه جامعه ایران تلاش می‌کند تا مانند دهه 60 (دوران ولایت مطلقه خمینی، بر جامعه نگون‌بخت ایران که از 30 خرداد 60 رژیم مطلقه فقاهتی دچار بحران موجودیت شده بود) توسط «بیرون کردن دستکش‌های مخملی گذشته خود، پنجه بوکس‌های چدنی‌اش در برابر مبارزه فراگیر جنبش‌های مطالباتی و اعتراضی و سیاسی و آکسیونی یا خیابانی و حتی صنفی گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ رنگین کمان قومیتی و فرهنگی و مذهبی و عقیدتی ایران» به نمایش بگذارد، به این امید که (توسط نمایش قدرت نظامی و انتظامی و دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر خود، از حمله موشکی 17 شهریور ماه به پلنوم مرکزی حزب کردستان ایران در اقلیم کردستان عراق گرفته تا حمله موشکی به مقر داعش در سوریه و از نمایش قدرت نمائی

نیروهای طرفدار خود در روز پنج شنبه 12/7/97 در استادیوم آزادی و مراکز استان‌ها گرفته تا مانور نیروهای نظامی و انتظامی روزمره این رژیم در مناطق مرزی کردستان، کرمانشاه خوزستان و بلوچستان و از افزایش اعدام و دستگیری‌ها و تهدیدها و سرکوب‌های عریان مخالفین گرفته تا آتش‌افروزی در جنگ‌های نیابتی پنج گانه در منطقه خاورمیانه و امنیتی کردن همه عرصه‌ها از ورزش تا آموزش و تا بازار ارز اقتصاد در هم پاشیده‌اش) بتواند (در این شرایط فرابحرانی جامعه ایران) با «بالا بردن هزینه سرانه مبارزه برای توده‌های به پا خواسته جامعه ایران» و تغییر توازن قوای میدانی، شرایط برای (خروج از فرایند بحران موجودیت نظام) و بازتولید تثبیت دهه 70 خود را فراهم سازد؛ و با بالا بردن قدرت آتش و توازن قوای خود در عرصه میدانی، علاوه بر ممانعت از فراگیر شدن مبارزه و مشارکت همه جانبه توده‌های جامعه ایران (در عرصه جنبش‌های مطالباتی و اعتراضی و اعتصابی و آکسیونی یا خیابانی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر مانند جنبش اعتصابی 350 هزار کامیوندار که در سه فرایند زمانی خرداد و مرداد و مهرماه 97 و خیزش‌های مردمی مثل دی‌ماه 96 و مرداد 97) برآمدگی روبه اعتلای امروز مبارزات جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را عقیم و سترون سازد؛ و آتش اختلاف (مانند 40 سال گذشته عمر این رژیم) در میان جریان‌های اپوزیسیون داخل و خارج از کشور شعله‌ورتر سازد.

همچنین اگر بر این باور باشیم که در این شرایط هژمونی امپریالیسم آمریکا که از بعد از جنگ بین‌الملل دوم، در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی و نظامی و نهادهای بین‌المللی تثبیت شده بود و در دهه آخر قرن بیستم با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق (این هژمونی امپریالیسم آمریکا) به صورت قدرت بلامنازع درآمده بود، از بعد از بحران اقتصادی جهانی 2008 این هژمونی (امپریالیسم آمریکا) وارد فرایند بحرانی جهانی (در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی) شده است و با ورود ترامپ به کاخ سفید شرایط برای نزول و سقوط آزاد هر چه بیشتر این هژمونی فراهم گردیده است و همراه با به چالش کشیده شدن هژمونی امپریالیسم آمریکا (توسط قدرت‌های اقتصادی و نظامی مثل چین و روسیه و حتی اتحادیه اروپا) شرایط برای خروج نظام منوپل قبلی جهانی به نظام پلی‌پل یا چند قطبی در عرصه بین‌المللی فراهم گردیده است؛ و تغییر توازن قوا در جهان در عرصه‌های نظامی و اقتصادی و سیاسی در حال وقوع و انجام می‌باشد و رویاهای پسا فروپاشی شوروی برای امپریالیسم آمریکا در حال شکست می‌باشند و با بحرانی شدن موجودیت هژمونی امپریالیسم آمریکا، دوران یاغی‌گری این امپریالیسم برای بازتولید هژمونی از دست رفته خود در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی و نظامی از دوران حاکمیت نئوکان‌ها (بوش پدر و پسر که با حمله و تجاوز و اشغال نظامی از افغانستان تا عراق و لیبی و سوریه و غیره آغاز شده بود) و به خصوص در دو سال گذشته در دوران ترامپ (سیاستمدار پوپولیسم ستیزه‌گر امپریالیسم آمریکا) ادامه پیدا کرده است و همین یاغی‌گری امپریالیسم آمریکا در این شرایط بحرانی و خودویژه در عرصه بین‌المللی و منطقه خاورمیانه (که به قول ایزینهاور حساس‌ترین منطقه استراتژیک جهان می‌باشد)، صف‌بندی‌های جدیدی ایجاد کرده است و از جنگ تجاری با چین (و تعرفه 200 میلیارد دلاری بر واردات از چین) و چالش با اتحادیه اروپا گرفته تا نبرد با روسیه بر سر کریمه و با ترکیه بر سر اتحاد با روسیه تا به کارگیری (آخرین حربه دوران هژمونی بلامنازع خودش) یعنی «حربه دلار» و «قدرت وتو خود در بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول» و «حاکمیت بر نظام بانکی جهانی و تحریم‌های اقتصادی» آخرین تلاشی است که امپریالیسم آمریکا می‌کند تا دوران هژمونی طلائی قرن بیستم خودش را بر جهان بازتولید نماید.

بدین ترتیب است که در این شرایط جدید بحران‌های بین‌المللی و منطقه‌ای، دیگر مانند «دوران لنین و کتاب امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایه‌داری او» نمی‌توان «پدیده جهانی امپریالیسم را با سرمایه‌های مالی تفسیر و تحلیل کرد» و یا مانند کائوتسکی نمی‌توان در این شرایط «پدیده امپریالیسم را به مثابه یک پدیده سیاسی جهانی تفسیر و تحلیل کرد»، چراکه در این شرایط بحرانی امپریالیسم و جهان سرمایه‌داری، حتی خصوصی‌سازی‌های (زمان تاچر و ریگان) همراه با کاهش نقش دولت و آزادی رقابت تجارت جهانی در چارچوب «رویکرد نئولیبرالیسم سرمایه‌داری» جهت بازتولید دوران هژمونی قرن بیستم امپریالیسم آمریکا، توسط ترامپیسم سیاستمدار پوپولیسم یاغی‌گر امپریالیسم آمریکا به چالش کشیده شده است.

لذا بدین ترتیب است که در این شرایط خودویژه بین‌المللی و منطقه‌ای، پوپولیسم یاغی‌گر ترامپیسم می‌خواهد (برای بازتولید هژمونی در حال سقوط امپریالیسم آمریکا) دوباره کارتل‌ها و تراست‌های نظامی و نفتی امپریالیسم آمریکا را مانند دوران پسا جنگ دوم بین‌الملل بر جهان و منطقه مسلط نماید. پوپولیسم یاغی‌گر ترامپیسم با انتقال پایتخت اسرائیل به بیت المقدس و دفاع از رژیم آپارتاید و نژادپرست صهیونیست‌های حاکم بر اسرائیل و توسط پروژه معامله بزرگ قرن و تشکیل ناتو عربی و حمایت استراتژیک از رژیم آپارتاید صهیونیست اسرائیل (که در روز پنج شنبه 19 ژوئیه جاری با اعلام اسرائیل به عنوان دولت و ملت یهود و رسمی کردن زبان عبری به عنوان تنها زبان رسمی و شهروند درجه دوم خواندن بیش از 25% جمعیت اعراب اسرائیل) تلاش می‌کند تا در راستای پاکسازی قومی در اسرائیل (توسط دولت نتانیاهو) گام بردارد.

اگر بر این باور باشیم که در تندپیچ شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی امروز جامعه ایران و در خلاء جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین (توسط جنبش‌های پیشرو خودجوش و خودسازمان‌گر و خودرهبر گروه‌های اجتماعی مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه دموکراسی‌خواهانه و برابری‌طلبانه):

اولاً بحران آلترناتیوی برای جنبش‌های مطالباتی و اعتراضی و اعتصابی و آکسیونی یا خیابانی و خیزش‌های توده‌ای مدنی و اجتماعی و توده‌های بی‌شکل خیزش‌های دی‌ماه 96 و مرداد 97 جامعه بزرگ ایران وجود دارد.

ثانیاً در غیبت سازماندهی و تشکیلات مستقل و فراگیر «خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر» جنبش‌های گروه مختلف اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، توازن قوا در عرصه‌های میدانی به سود دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد و گرچه به علت اعتلای جنبش‌های اعتراضی و مطالباتی و آکسیونی و اعتصابی گروه‌های مختلف جامعه بزرگ رنگین کمان اعتقادی و قومیتی و سیاسی و اجتماعی ایران، «در عرصه شعار» به «سمت فرایند برآمد انقلابی» (نه موقعیت انقلابی) پیش می‌روند، ولی در اثر مطالبات دموکراتیک و برابری‌خواهانه میدانی مردم ایران، مطالبات درخواستی در حداقل سطح اقتصادی و صنفی و سیاسی و اجتماعی می‌باشند که توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم سرکوب و بدون پاسخ مانده است.

ثالثاً تمامی جریان‌های سیاسی داخل و خارج از کشور که در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از «طریق کسب قدرت سیاسی و یا مشارکت در قدرت با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» و یا از مسیر پروژه به اصطلاح «اصلاح‌طلبانه» که (توسط جناح‌های درونی قدرت و حکومت و از کانال صندوق‌های رأی مهندسی شده رژیم مطلقه فقاهتی و در چارچوب قانون اساسی ولایتی این رژیم، به نمایندگی از طرف جامعه بزرگ ایران) می‌خواسته‌اند به استحاله و تغییر رژیم مطلقه فقاهتی دست پیدا کنند، به بن بست و شکست رسیده‌اند.

اگر بر این باور باشیم که در تندپیچ شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی امروز جامعه بزرگ ایران، به علت ابربحران‌های اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و سیاسی حاکم بر جامعه بزرگ رنگین کمان قومیتی و اعتقادی و اجتماعی و فرهنگی ایران که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در 40 سال گذشته حاکمیت ولائی مطلقه خود بر جامعه نگون‌بخت ایران) نه تنها خود به عنوان مولد اصلی این فرابحران‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی بوده است، بلکه امروز (به علت فساد چند لایه‌ای ساختاری و فراگیر و نهادینه شده و حاکمیت استراتژی 40 ساله نظامی این رژیم که با شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» خمینی شروع شد) و تا به امروز ادامه دارد، این رژیم از حداقل پتانسیل لازم جهت حل این فرابحران‌های حاکم بر جامعه نگون‌بخت ایران را ندارد و همین ناتوانی 40 ساله رژیم مطلقه فقاهتی در حل این ابر بحران‌های چهارگانه موجود جامعه ایران، در این شرایط باعث گردیده است که این «جامعه بزرگ در آستانه فروپاشی و اضمحلال فرهنگی و ساختاری و اجتماعی قرار بگیرد.»

اگر بر این باور باشیم که در تندپیچ شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی موجود جامعه بزرگ ایران، بحران ساختار طبقاتی جامعه ایران (که مولود بحران مناسبات اقتصادی سرمایه‌داری حاکم می‌باشد) آبستن ظهور هیولای بیش از 19 میلیون نفر حاشیه‌نشینان کلان‌شهرهای ایران، در نماد خیزش‌های دی‌ماه 96 و مرداد 97 به صورت توده‌های بی‌شکل و بدون رهبری که خود بسترساز ظهور هیولای پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر و ظهور فرصت‌طالبان قدرت‌طلب پیرو استراتژی «رژیم چنج امپریالیسم جهانی» (از سلطنت‌طلبان تا سازمان مجاهدین خلق و تجزیه‌طلبان منطقه‌ای کردستان و خوزستان و بلوچستان) می‌باشد.

اگر بر این باور باشیم که «اپوزیسیون اتمیزه» شده هزار تکه خارج‌نشین در این شرایط در چارچوب «استراتژی کسب قدرت سیاسی» و تلاش در راستای «کسب قدر السهم» خود از نمد افتاده قدرت، نه تنها «توان هدایت‌گری جنبش‌های روبه اعتلای مطالباتی و اعتراضی و اعتصابی و آکسیونی یا خیابانی جامعه بزرگ ایران را ندارند» و نه تنها به علت مطلق کردن رویکردهای نظری و ذهنی خود در غیاب «پراتیک اجتماعی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» «توان هم‌گرائی و تجانس بین خود را ندارند»، بلکه خطرناک‏تر از همه این‌ها اینکه در راستای «کسب قدر السهم قدرت سیاسی حاکمیت مطلقه فقاهتی»، «راهی جز گرایش به بدیل انقلابی‌گری از کانال ایجاد شورش‌های توده‌های بی‌شکل و بی‌سازمان و بی‌رهبر یا متوسل شدن به بوق‌های امپریالیسم خبری (از بوق‌های امپریالیسم خبری اروپا گرفته تا بوق‌های خبری امپریالیسم آمریکا) و گرایش به رویکردهای تجزیه‌طلبانه و رویکرد رژیم چنج امپریالیسم جهانی و یا گرایش به مبارزه قهرآمیز جهت بالا بردن هزینه سرانه مبارزه دموکراتیک و علنی گروه‌های اجتماعی جامعه بزرگ ایران (همراه با تحریک بی‌در و پیکر 19 میلیون نفری حاشیه تولید) برای آنها باقی نمی‌ماند.»

اگر بر این باور باشیم که در این شرایط تندپیچ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه بزرگ ایران، جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه «دموکراسی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه» به این مرحله از رشد خودآگاهی سیاسی و اجتماعی و صنفی و طبقاتی رسیده‌اند که بتوانند به صورت «مستقل از تشکیلات دست‌ساز زرد رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» و «مستقل از جریان‌های سیاسی راست و چپ اپوزیسیون اتمیزه شده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم»، به صورت «دینامیک و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر» (آنچنانکه در جنبش 350 هزار کامیوندار در سه فرایند زمانی خرداد و مرداد و مهرماه 97 شاهد بودیم و برای اولین بار در عمر 40 ساله رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهدیم که جنبش خودجوش و دینامیک و خودرهبر و خودسازمانده کامیون‌داران ایران توانست ماشین چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی را به گِل بنشانند و تمامی جناح‌های درون حاکمیت مطلقه فقاهتی را تسلیم خواسته‌های صنفی خود بکنند) حرکت بکنند.

اگر بر این باور باشیم که در این شرایط تندپیچ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و زیست محیطی جامعه بزرگ ایران، جناح‌های درونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «در عرصه جنگ پروژه‌های تقسیم باز تقسیم قدرت بین خود» به علت «ساختار نهادهای موازی قدرت» (در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) و به علت اینکه در نظام ولایتی حاکم، «هر نهاد و سازمانی از قدرت در این رژیم از یک نهاد و سازمان سایه تحت هژمونی مقام عظمای ولایت برخوردار می‌باشند» که «نهادها و سازمان‌های در سایه از اصل آن مهمتر و تعیین کننده‌تر هستند» و همین امر باعث گردیده است تا امکان هر گونه پتانسیل «اصلاح‌گری برای جریان‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب درون نظام یا برون نظام فقاهتی غیر ممکن باشد» و لذا تا زمانی که شرایط برای «مادیت یافتن اصلاح‌گر» وجود نداشته باشد، «اصلاح‌طلب» هر چند هم که در ادعای خود صادق باشد، باید آب در هاون بکوبد. (فراموش نکنیم که «اصلاح‌طلب» غیر از «اصلاح‌گر» می‌باشد و تا زمانیکه «اصلاح‌گر» وجود نداشته باشد، شعارهای «اصلاح‌طلب» تف سر بالا می‌باشد، آنچنانکه 40 سال است که در عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهد آن می‌باشیم؛ یعنی در غیبت رژیم «اصلاح‌گر»، جریان‌های فرصت‌طلب در راستای کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی تلاش می‌کنند، توسط شعارهای اصلاح‌طلبانه توده‌های بی‌شکل جامعه ایران را به جای آب بدنبال سراب بکشانند).

اگر بر این باور باشیم که در این شرایط خودویژه فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و زیست محیطی جامعه بزرگ ایران، برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «مبارزه روشن‌گری فرهنگی» از تمامی اشکال دیگر مبارزه موجود حتی «مبارزه قهرآمیز و آنتاگونیستی» هزار بار مشکل‌تر می‌باشد، چراکه رژیمی که امروز در راستای نهادینه کردن قدرت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی خود بر جامعه بزرگ ایران ایمان و اعتقاد و فرهنگ و سنت و مذهب مردم نگون‌بخت ایران را به استخدام خود درآورده است و آنچنانکه سیدجمال الدین اسدآبادی در استانبول به شاگردش میرزا رضا کرمانی (قاتل ناصرالدین شاه) گفت: «تا زمانیکه شجره خبیثه استبداد سیاسی و استثمار اقتصادی و استحمار فرهنگی در جامعه ایران قطع نشود، جامعه ایران به آبادی نمی‌رسد

اگر بر این باور باشیم که در این شرایط خودویژه فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی و زیست محیطی جامعه بزرگ ایران، جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه «آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه»، در راستای دستیابی به «پراتیک اجتماعی دینامیک و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر»، راهی جز تکیه بر «مبارزه مستقل سه لایه‌ای صنفی و سیاسی و اجتماعی ندارند»، چرا که سازمان‌یابی مستقل و خودجوش گروه‌های اجتماعی تنها و تنها از طریق مبارزه در بستر «پراتیک اجتماعی و سیاسی و طبقاتی و صنفی ممکن می‌باشد» و تنها در بستر این «پراتیک اجتماعی» است که گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران آموزش می‌بینند (نه توسط کلاس‌های ذهنی و بوق‌های امپریالیسم خبری اروپا و آمریکا)، بنابراین «این اصل غلطی است که بگوئیم که گروه‌های اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، اول باید آموزش نظری و ذهنی پیدا کنند و بعد باید وارد پراتیک خودویژه اجتماعی بشوند»، زیرا کلاس و مدرسه و سازمانده و رهبر درون‌جوش همه جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه «آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه»، «فقط و فقط و فقط پراتیک اجتماعی درون‌جوش و دینامیک آنها یا پراتیک اجتماعی افقی می‌باشد»؛ یعنی «با پراتیک اجتماعی افقی است که این جنبش‌ها می‌توانند حرکت خود را فراگیر و گسترده کنند». «با پراتیک اجتماعی است که این جنبش‌ها می‌توانند به رهبری درون‌جوش دست پیدا کنند». با «پراتیک افقی اجتماعی است که این جنبش‌ها می‌توانند به استقلال سازماندهی و تشکیلاتی از حاکمیت و جریان‌های سیاسی دست پیدا کنند». با «پراتیک اجتماعی افقی است که این جنبش‌ها می‌توانند به ایدئولوژی و تئوری بسیج‌گر آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه دست پیدا کنند». «در پراتیک اجتماعی افقی است که زحمتکشان و کارگران می‌توانند خود را کشف کنند» و از «طبقه‌ای درخود» به «طبقه‌ای برای خود» بدل شوند و کل جامعه بدل به «کنش‌گران اصلی مبارزه آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه بشوند.»

در عرصه پراتیک اجتماعی افقی است که «اصل تقدم جنبش‌ها بر احزاب سیاسی» در چارچوب استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران معنی پیدا می‌کند (یادمان باشد که عامل اصلی شکست «سوسیالیسم دولتی» در قرن بیستم و عامل اصلی شکست «تمامی جنبش‌ها و انقلابات قرن بیستم» که به صورت مستقیم و غیر مستقیم «تحت تأثیر اصول طلائی لنین بودند» همین «اصل حزب – دولت لنین» که خود «مولود استراتژی تقدم حزب بر جنبش لنین» بوده است)، می‌باشد. در عرصه «پراتیک فراگیر اجتماعی است که دموکراسی به معنای حاکمیت همه جامعه بر سرنوشت خویش است»، معنی پیدا می‌کند.

در عرصه پراتیک همه جانبه افقی اجتماعی است که «امکان دستیابی به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین ممکن می‌شود.»

در عرصه پراتیک همه جانبه افقی اجتماعی است که «جنبش شورائی به صورت فراگیر تکوین پیدا می‌کنند.»

در عرصه پراتیک همه جانبه افقی اجتماعی در جامعه بزرگ ایران است که «صنعت آلترناتیوسازی بوق‌های امپریالیستی اروپا و آمریکا به صورت یک صنعت مونتاژ فرسوده و از کار افتاده برای جنبش‌های رو به اعتلای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در می‌آید.»

بنابراین در این رابطه است که وظیفه فوری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تندپیچ و حساس و خودویژه اجتماعی (اعم از سیاسی و اقتصادی و زیست محیطی و اجتماعی) جامعه بحران‌زده ایران به جای «آلترناتیوسازی» برای جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (در راستای کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت حاکم و یا تعیین رئیس جمهور و پادشاه و شورای انتقال و شورای مقاومت و غیره که امروزه نُرم فعالیت جریان‌های سیاسی خارج‌نشین، اعم از چپ و راست می‌باشد) بر رویکرد «گفتمان‌سازی» تکیه کنند تا توسط تکیه بر «رویکرد گفتمان‌سازی بتوانند خواسته‌های رادیکال اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را بدل به رابطه اجتماعی یا پراتیک اجتماعی بکنند

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها توسط تکیه کردن بر «رویکرد گفتمان‌سازی است که در این شرایط می‌توانند اندیشه‌های اقبال و شریعتی را از لای کتاب‌ها بیرون بیاورند و بدل به پراتیک اجتماعی و رابطه اجتماعی در عرصه میدانی جامعه بزرگ رنگین کمان قومیتی و فرهنگی و عقیدتی و اجتماعی ایران بکنند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تندپیچ جامعه بحران‌زده ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند به جنگ همه جانبه فرهنگی و تئوریک و نظری با اسلام دگماتیست فقاهتی و اسلام دگماتیست روایتی و اسلام دگماتیست ولایتی و اسلام دگماتیست زیارتی و اسلام دگماتیست مداحی‌گری حاکم بر جامعه ایران، به پروژه اصلاح دینی شریعتی و اقبال (که بر اسلام منهای روحانیت استوار می‌باشد) دست پیدا کنند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط بحران‌زده جامعه ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند به مبارزه با آلترناتیوسازی جریان‌های تابع استراتژی رژیم چنج امپریالیسم آمریکا و اروپا در داخل و خارج از کشور بپردازند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که در این شرایط خودویژه جامعه ایران می‌توانند به جنگ حیدر نعمتی جریان‌ها یا جناح‌های درون و برون حاکمیت در راستای استحاله این رژیم از طریق صندوق‌های رأی مهندسی شده خود رژیم و قانون اساسی ولائی این رژیم مطلقه فقاهتی پایان دهند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تندپیچ جامعه ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند به دوران تفاوت صنعت آلترناتیوسازی رژیم رام و رژیم چنج امپریالیسم اروپا و آمریکا پایان بدهند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط طوفانی جامعه ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند گفتمان دموکراسی سوسیالیستی اقبال و شریعتی را به عنوان یک ضرورت در راستای مسلط کردن این گفتمان در جامعه امروز ایران مطرح نمایند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط سونامی‌زده جامعه بزرگ ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند بحران مشروعیت رژیم مطلقه فقاهتی را در جامعه امروز ایران را بدل به بحران موجودیت این رژیم بکنند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط مه‌آلود جامعه ایران «تنها توسط تکیه کردن بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند آلترناتیو دموکراسی سوسیالیستی اقبال و شریعتی را به عنوان گفتمان مسلط در جامعه امروز ایران، جایگزین گفتمان اصلاحات رژیم به دست خود رژیم و از طریق نهادهای خود رژیم بکنند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در شرایط فرابحران‌زده جامعه ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند حرکت پیشگامان را به عنوان یک نیروی اجتماعی و اندیشه پیشگامان را به عنوان یک رابطه اجتماعی و حضور پیشگامان را به عنوان یک واقعیت اجتماعی و جنبش پیشگامان را به عنوان یک جنبش تکوین یافته از پائین به صورت دینامیک و خودجوش و خودرهبر و خودسازمانده شده به نمایش بگذارند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط طوفانی جامعه ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند به دوران وحدت حول کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت و یا وحدت حول محورهای ایدئولوژیکی و یا وحدت حول سرنگونی رژیم و غیره پایان بدهند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط بحرانی جامعه ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند اسلام تطبیقی قرآن و اسلام تطبیقی نهج‌البلاغه و اسلام تطبیقی اقبال و شریعتی را در برابر اسلام‌های همه رنگ دگماتیست و انطباقی و صوفیانه و فیلسوفانه و غیره از صورت یک ایدئولوژی به صورت رابطه اجتماعی درآورند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط طوفانی و بحرانی و سونامی‌زده جامعه ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند رویکرد روایت‌های بزرگ را به رابطه اجتماعی بدل سازند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط بحران‌زده جامعه ایران «تنها توسط تکیه بر رویکرد گفتمان‌سازی به جای آلترناتیوسازی است که می‌توانند استراتژی نظامی‌گری 40 ساله رژیم مطلقه فقاهتی در داخل و منطقه و عرصه بین‌المللی را - که با شعار جنگ، جنگ تا پیروزی خمینی، از مرحله پساشکست انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران آغاز شده است و علی الدوام هم ادامه دارد - به چالش بکشند.»

پایان