جامعه امروز ایران به کدام سو حرکت می‌کند؟ - قسمت اول

 

برای پاسخ به این سؤال باید «حرکت فردای جامعه ایران» را در «حرکت جنبش‌های امروز ایران» مطالعه بکنیم. شاید دقیق‌تر آن باشد که بگوئیم «حرکت امروز جنبش‌های ایران» نمایش دهنده «حرکت فردای جامعه ایران» می‌باشد. برای فهم حرکت جنبش‌های دینامیک و خودجوش و خودسازمانده و خودمدیریتی و خودرهبر اردوگاه بزرگ مستضعفین در شرایط امروز جامعه ایران، باید به این موارد عنایت بکنیم:

1 - شکستن چرخه سیاسی استبداد دینی حاکم بر جامعه ایران در این شرایط تنها در گرو «تکوین نهادهای مدنی جنبشی خودجوش و خودرهبر و خودسازمانده و خودمدیریتی تکوین یافته از پائین و یا از قاعده هرم جامعه ایران می‌باشد.»

2 - بدون دستیابی به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، امکان دستیابی به «دموکراسی سوسیالیستی» یا «دموکراسی سه مؤلفه‌ای پایدار در جامعه ایران نیست». یادمان باشد که تفاوت «سوسیالیسم شریعتی» (که همان دموکراسی سوسیالیستی مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 40 سال گذشته می‌باشد) با «سوسیالیسم کلاسیک کارل مارکس» در این می‌باشد که کارل مارکس معتقد بود که «دموکراسی واقعی از دل سوسیالیسم کلاسیک مورد اعتقاد او حاصل می‌شود» که البته در این عرصه او شکست خورد و سوسیالیسم کلاسیک کارل مارکس در چارچوب «تز دیکتاتوری پرولتاریای» مورد اعتقاد او (که کارل مارکس از بعد از «نقد برنامه گوتا» یازده بار در آثار خود بر این «دیکتاتوری پرولتاریا» به عنوان شکل دولت تکیه کرده است) به «سوسیالیسم دیکتاتوری» یا «سوسیالیسم دولتی» و یا «سوسیالیسم حزب- دولت لنین» در قرن بیستم انجامید؛ و همین «سوسیالیسم حزب – دولت» لنین در کادر «تز دیکتاتوری پرولتاریای» کارل مارکس به عنوان شکل دولت بود که باعث شکست تمامی جنبش‌های برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه جهان قرن بیستم بشریت شد، اما برعکس رویکرد کارل مارکس، «سوسیالیسم شریعتی از دل دموکراسی سه مؤلفه‌ای مورد اعتقاد او حاصل می‌شود نه از دل دیکتاتوری پرولتاریا» چرا که در رویکرد شریعتی «نقشه راه سوسیالیسم از دل دموکراسی سه مؤلفه‌ای اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی حاصل می‌شود.»

شعار تثلیث مبارزه با «زر و زور و تزویر» شریعتی تنها در این رابطه قابل تفسیر می‌باشد و البته «دموکراسی سوسیالیستی شریعتی» در همین بستر با «دموکراسی لیبرال سرمایه‌داری» از هم جدا می‌گردد، چرا که شریعتی هم از «سوسیالیسم» و هم از «دموکراسی» تعریف واحدی دارد و آن اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت «زر و زور و تزویر» می‌باشد؛ که اگر در جامعه مادیت پیدا بکنند، هم دموکراسی پایدار حاصل می‌شود و هم سوسیالیسم تکوین یافته از پائین (نه تزریق شده از بالا) مادیت پیدا می‌کند؛ بنابراین «سوسیالیسم شریعتی سنتز دموکراسی سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و معرفتی می‌باشد»، اما دموکراسی مورد اعتقاد کارل مارس «زائیده سوسیالیسم در چارچوب دولت دیکتاتوری پرولتاریا می‌باشد» (که البته حاصل نشد).

3 - در جامعه امروز ایران که 70% ثروت‌ها در مالکیت 1% جامعه ایران می‌باشد و 30% ثروت‌ها در دست 99% مردم ایران قرار دارد و بیش از 60% جامعه ایران در زیر خط فقر به سر می‌برند و حداقل حقوق 13 میلیون خانوار طبقه کارگر ایران (که با افراد خانواده‌شان بیش از 50 میلیون نفر می‌باشند) «یک ششم خط فقر اعلام شده نهادهای خود رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد» و بیش از 60% زنان تحصیل‌کرده ایران بیکار هستند و رکود و بیکاری و تورم و کاهش قدرت خرید و فسادهای مالی سیستمی و ساختاری نهادینه شده و چند لایه‌ای درون حاکمیت مطلقه فقاهتی کارد به استخوان مردم ایران رسانیده است و بیش از 19 میلیون نفر حاشیه تولید یا در حاشیه کلان‌شهرهای ایران زندگی می‌کنند و در عرض مدت یکسال گذشته خط فقر در جامعه ایران از مبلغ 5/2 میلیون تومان به مبلغ بیش از 6 میلیون تومان رسیده است و 75% مبلغ یک تریلیون و ششصد هزار میلیارد تومان نقدینگی موجود جامعه امروز ایران در دست 25% جمعیت ایران قرار دارد و 25% مبلغ نقدینگی در دست 75% جمعیت ایران می‌باشد و در عرض یکماه گذشته طبق آمار بانک مرکزی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بیش از 30 میلیارد دلار از سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران به صورت یکطرفه از کشور خارج شده است و تنها در عرض سه ماه گذشته بیش از 50% از ارزش پول ملی کشور کاهش پیدا کرده است و نه تنها 40% اقتصاد کشور در دست راست پادگانی تحت هژمونی سپاه می‌باشد، بلکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در چنین شرایطی از وضعیت فرابحرانی جامعه ایران، جهت تثبیت هژمونی خود بر هلال شیعه در منطقه، علاوه بر هزینه پنج جنگ نیابتی منطقه (که تنها جنگ داخلی سوریه سالانه 6 میلیارد دلار برای مردم نگون‌بخت ایران هزینه دارد)، همه ساله هزاران میلیارد تومان خرج بقاء متبرکه یا قبور زیارتی خارج کشور و یا هزینه مسافرت بیش از 5/1 میلیون نفر در مراسم اربعین به عراق می‌کند؛ و این در شرایطی است که از 30 صندوق بازنشستگی با 5 میلیون بازنشسته ایران، «18 صندوق بازنشستگی در وضعیت کامل ورشکستگی قرار دارند» و قیمت یک کیلو گوشت درام القراء اسلام فقاهتی، به بیش از 70 هزار تومان رسیده است و رژیم مطلقه فقاهتی تنها در سال 96 جهت استرداد پول‌های غارت شده 3 میلیون مالباختگان صندوق‌ها و مؤسسات مالی رانتی خصولتی وابسته به بالائی‌های قدرت، بیش از 35 هزار میلیارد تومان از طریق چاپ اسکناس و پول و شبه پول و استقراض از بانک مرکزی به حجم نقدینگی (که مالیات غیر مستقیم از توده‌ها و غارت مردم می‌باشد) کشور افزوده است و در شرایط امروز جامعه ایران که پس از 40 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی طبق آمار خود رژیم «بیش از 10% جمعیت ایران هنوز در بیسوادی مطلق قرار دارند» و قیمت یک دلار به بیش از 15 هزار تومان و قیمت یک پراید به بیش از 40 میلیون تومان رسیده است و طبق آمار خود رژیم 7 میلیون کودک کار در جامعه امروز ایران وجود دارد و ابر بحران محیط زیست از خشکسالی تا ریزگردها که منهای تغییر اقلیمی مولود افزایش بی در پیکر جمعیت 82 میلیون نفری مورد خواسته مقام عظمای ولایت جهت رقابت با جمعیت اهل تسنن می‌باشد و در شرایطی که نرخ بیکاری به بیش از 13% رسیده است و غیره، اینهمه باعث گردیده است تا در این شرایط تندپیچ جامعه امروز ایران، «جنبش معیشتی» جوهر اکثریت جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود.

در نتیجه همین «جوهر معیشتی» جنبش‌های امروز جامعه ایران باعث گردیده است تا مطالبات «جنبش معیشتی» جامعه ایران در حداقل خواسته‌های صنفی کارگاهی باقی بمانند و این بزرگترین خطری است که امروز جامعه ایران را تهدید می‌کند، چرا که از یکطرف باعث ظهور سونامی خیزش‌های معیشتی، مثل خیزش دی‌ماه 96 می‌شود و از طرف دیگر بسترساز ظهور هیولای پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر مانند سال‌های 84 تا 92 می‌باشد.

4 - آفت مطالبات «جنبش معیشتی» در این شرایط باعث گردیده است تا جنبش‌های دو جبهه «آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در این شرایط در پیوند مطالبات حداقلی در یک جبهه واحد قرار بگیرند. به همین دلیل شاهد هستیم که از جنبش معلمان ایران تا جنبش کارگران ایران (در چارچوب اعتصابات فولاد اهواز و مترو اهواز و روغن نباتی زنجان و نیشکر هفته و آذراب و هپکو اراک تا بیمارستان کرج و غیره) و تا جنبش بازنشستگان، همه در عرصه جنبش مطالباتی خود به دنبال افزایش حداقل حقوق ثابت یک ششم خط فقر مطلق و دریافت حقوق معوقه خود می‌باشند. همان حقوق ثابتی که تورم 55 درصدی و رشد اقتصادی منفی 6/3 درصدی و سقوط آزاد پول ملی کشور به صورت روزمره و ساعت‌مره در حال به چالش کشیدن این حقوق ثابت یک ششم زیر خط فقر مطلق آنها می‌باشد.

5 - فقر روزافزون فرابحران‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و زیست محیطی جامعه امروز ایران را در آستانه فروپاشی اجتماعی و فرهنگی قرار داده است.

6 - رژیم مطلقه فقاهتی که در طول 40 سال گذشته - از اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58 الی الان - بر این باور است که «برای بازسازی و تثبیت رژیم خود نیازمند به بحران‌های داخلی و خارجی می‌باشد»، در این شرایط تندپیچ فعلی جامعه ایران که از 13 آبان 97 جامعه ایران در محاصره تحریم‌های اقتصادی جناح هار امپریالیسم آمریکا قرار گرفته است، این رژیم:

اولاً با حاکم کردن فضای امنیتی بر کشور ایران شرایط برای سرکوب جنبش‌های مطالباتی جامعه ایران فراهم بکند.

ثانیاً توسط بسته‌های حمایتی یا سیاست اهدائی سبد کالائی (از سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران) شرایط برای اُفت جنبش‌های معیشتی جامعه ایران در این فضای بحرانی فراهم بکند.

بنابراین بدین ترتیب است که فونکسیون نهائی تحریم‌های جناح هار امپریالیسم آمریکا در این شرایط علاوه بر اینکه باعث اُفت «جنبش معیشتی» جامعه ایران می‌گردد، باعث تقویت درونی و برونی رژیم مطلقه فقاهتی خواهد شد.

7 - تحریم‌های اقتصادی جناح هار امپریالیسم آمریکا بر جامعه امروز ایران که از 13 آبان ماه 97 به صورت همه جانبه آغاز شده است، در این شرایط فرابحرانی جامعه ایران:

اولاً باعث تضعیف جامعه ایران می‌شود.

ثانیاً بسترساز امنیتی کردن فضای سرکوب و تغییر توازن قوا به سود حاکمیت مطلقه فقاهتی می‌گردد.

ثالثاً باعث عمده شدن «جنبش معیشتی» و نیاز قاعده جامعه به سیاست حمایتی یا سبد کالائی اهدائی رژیم و فروکش کردن موضعی جنبش‌های مطالباتی جامعه ایران می‌شود.

رابعاً باعث فقیرتر شدن روزافزون قاعده جامعه ایران و مطلق شدن «جنبش معیشتی» در برابر جنبش دموکراتیک و فراهم شدن شرایط برای ظهور پوپو لیسم در جامعه ایران می‌گردد.

فراموش نکنیم که قبل از تحریم‌ها 50% جامعه ایران زیر خط فقر بودند، اما در شرایط فعلی بیش از 60% جامعه ایران زیر خط فقر قرار گرفته‌اند و بیش از 6 میلیون بیکار مطلق در جامعه امروز ایران وجود دارد؛ بنابراین، این همه باعث گردیده است تا جامعه امروز ایران در آستانه فروپاشی اجتماعی و فرهنگی قرار بگیرد؛ که البته زیان فروپاشی اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران در تحلیل نهائی نصیب خود جامعه ایران خواهد شد. آنچنانکه امروز چه در افغانستان و چه در عراق و چه در لیبی و چه در یمن و چه در سوریه شاهدیم که خسران فروپاشی اجتماعی توسط تجاوز امپریالیسم هار آمریکا تنها نصیب توده‌های آن جامعه شده است. در سفر هفته گذشته محمود حجتی، وزیر کشاورزی دولت شیخ حسن روحانی به طبس، پیرمرد کشاورزی در اعتراض به او و رژیم مطلقه فقاهتی، شرایط امروز جامعه ایران را چنین فریاد کرد:

روزگار را هر روز بدتر می‌بینیم / این وطن را پر از خوف و خطر می‌بینیم

دختران را همه جنگ است با مادر / پسران را همه بدخواه پدر می‌بینیم

و سپس بر سر حجتی فریاد می زند: «خودتان می دانید و این مملکت ویران شده – خدا حافظ.»

8 - ملتی که 110 سال پیش اولین انقلاب دموکراتیک قاره آسیا کرده است و 75 سال پیش، پیشکسوت جنبش‌های رهائی‌بخش کشورهای پیرامونی بوده است، آنچنان امروز گرفتار فشارهای حداقل معیشتی شده است که حداکثر خواسته او افزایش حداقل حقوق (که یک ششم خط فقر می‌باشد) و دریافت حقوق معوقه خود می‌باشد؛ و امروز نیازمند به بسته‌های حمایتی و کالاهای اهدائی قطره چکان رژیم مطلقه فقاهتی شده است؛ بنابراین همین امر باعث گردیده است که تحریم‌های اقتصادی ضد انسانی جناح هار امپریالیسم آمریکا در این شرایط بسترساز افول جنبش‌های دینامیک تکوین یافته از پائین جامعه ایران بشود؛ که البته خود این امر در این شرایط باعث بازتولید جریان‌های فرصت‌طلب به اصطلاح «اصلاح‌طلب از بالا یا درون حاکمیتی شده است». توجه به نامه سید محمد خاتمی (در فرایند پسا خیزش دی‌ماه 96) و درخواست او از خامنه‌ای جهت رضایت دادن به باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت، خود نمودار این واقعیت می‌باشد.

باری، ماحصل اینکه لازمه پاسخ به این سؤال که «جامعه امروز ایران به کدام سو حرکت می‌کند؟» ارائه تحلیلی مشخص از شرایط جنبش مطالباتی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد و از آنجائیکه در جهانی که مناسبات سرمایه‌داری حاکم می‌باشد و عصر اطلاعات جهان را به صورت دهکده‌ای در آورده است، دیگر تحلیل مشخص مستقل از جنبش مطالباتی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران غیر ممکن می‌باشد. شاید اگر در عصر پیشا انقلاب مشروطیت و پیشا ظهور سرمایه‌داری جهانی این سؤال را مطرح می‌کردیم پاسخ دادن به این سؤال بسیار بسیار ساده‌تر از طرح این سؤال در این زمان می‌بود؛ زیرا برای مثال: در اول ماه مه سال 1886 در شهر شیکاگو اعتصابی برای 8 ساعت کار توسط 340 هزار کارگر از سر گرفته می‌شود، در کجا؟ در یک کشور تازه نفس سرمایه‌داری جهانی یا آمریکا در پایان آن متینیگ درگیری به وجود می‌آید که در ادامه آن در 4 ماه مه 1886، در شهر شیکاگو دوباره تظاهرات تکرار می‌شود که در ضمن آن میتینگ و تظاهرات بمبی از طرف ناشناسی به طرف تظاهرات و میتینگ یا افراد پلیس مستقر در آنجا پرتاب می‌شود، 12 نفر کشته می‌شوند که 10 نفر از این کشته‌ها افراد پلیس بودند و دو نفر دیگر افراد متفرقه. در این رابطه 8 نفر از کارگران دستگیر می‌شوند که 6 نفر آنها محکوم به اعدام می‌شوند و یک نفر هم در زندان خودکشی می‌کند و قضیه تمام می‌شود.

سه سال بعد در انترناسیونال اول، اول ماه مه روز کارگر معرفی می‌گردد و اکنون نزدیک به 130 سال است که تمام کارگران جهان اول ماه مه را به عنوان روز کارگر به رسمیت می‌شناسند و در راستای بازتولید اعتراض آن روز جنبش کارگران شیکاگو مشکلات روزمره خود را فریاد می‌زنند.

حال برای فهم تفاوت شرایط جامعه امروز ایران با جامعه قرن نوزدهم مثلاً آمریکا، کافی است که جنبش مطالباتی کارگران شیکاگو را در سال 1886 که برای دستیابی به 8 ساعت کار روزانه مبارزه می‌کردند، با جنبش مطالباتی کارگران امروز جامعه ایران از هفت تپه تا فولاد اهواز و تا هپکو اراک مقایسه نمائید. پس از 40 سال که از عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌گذرد، 13 میلیون نفر کارگران جامعه امروز ایران در قرن بیست یکم، مطالبات آنها هنوز دریافت حقوق معوقه و یا افزایش حداقل حقوق می‌باشد که طبق آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی یک ششم مبلغ خط فقر اعلام شده بانک مرکزی است و یا حداکثر خواسته آنها لغو قراردادهای موقت و سفید امضا می‌باشد.

ادامه دارد